2015-03-03 ساعت 13:36
میبینم دیگه کسی اینجا از حال و روزش نمی نویسه! امیدوارم هرجا هستین شاد و سلامت باشید.
من بعد ازکلی انتظار پارسال گرین کارتم رو گرفتم و برگشتم ازدواج کردم و برای همسرم اقدام کردم. دوباره سر 6 ماه رفتم و برای پاس سفید اقدام کردم 2 ماه موندم و دوباره برگشتم چون واقن دوری از همسرم سخت بود. تصمیم گرفتم تا جایی که می تونم ایران باشم تا نزدیکی های کار همسرم و اون موقع برم. توی اون 2 ماه هم کار کردم تا فرم مالیاتی هم پر کنم و هم دلار دربیاره ))))
خیلی مهاجرت داستان عجیبیه!
من به چشم دیدم که مهاجرت و فاصله ها چطوری احساسات آدم ها رو به هم تغییر میده چه سببی چه نسبی
خیلی این انتظار ها و فاصله ها ظلمه!
الان هم تو ایران هنوز یه گوشه ذهنم میدونم فرصت زندگی بهتر و تحصیلات و شغل و حتا آب و هوای بهتر رو دیرتر بدست میارم اما تصمیمی بود که خودم گرفتم تا برگردم و زندگی واقعیم رو حفظ کنم. ولی هر روز که تو این شهر خاکستری شلوغ بیدار میشم، بیشتر از اینجا دلزده میشم!
و البته این نظر منه.
من بعد ازکلی انتظار پارسال گرین کارتم رو گرفتم و برگشتم ازدواج کردم و برای همسرم اقدام کردم. دوباره سر 6 ماه رفتم و برای پاس سفید اقدام کردم 2 ماه موندم و دوباره برگشتم چون واقن دوری از همسرم سخت بود. تصمیم گرفتم تا جایی که می تونم ایران باشم تا نزدیکی های کار همسرم و اون موقع برم. توی اون 2 ماه هم کار کردم تا فرم مالیاتی هم پر کنم و هم دلار دربیاره ))))
خیلی مهاجرت داستان عجیبیه!
من به چشم دیدم که مهاجرت و فاصله ها چطوری احساسات آدم ها رو به هم تغییر میده چه سببی چه نسبی
خیلی این انتظار ها و فاصله ها ظلمه!
الان هم تو ایران هنوز یه گوشه ذهنم میدونم فرصت زندگی بهتر و تحصیلات و شغل و حتا آب و هوای بهتر رو دیرتر بدست میارم اما تصمیمی بود که خودم گرفتم تا برگردم و زندگی واقعیم رو حفظ کنم. ولی هر روز که تو این شهر خاکستری شلوغ بیدار میشم، بیشتر از اینجا دلزده میشم!
و البته این نظر منه.
Doctor of Audiology Student