2010-11-29 ساعت 16:38
[78' dateline='1291030779']
دوستان
این ایندکس تمام شرکتهای مسافرتی/توریستی مستقر در امارات(با ذکر منطقه های تخصصیشان) است:
http://www.dubaitourism.ae/EServices/Lis...fault.aspx
شرکت یونیکورن در دوبی هم تور آمریکا دارد(زبان فارسی هم دارد):
http://www.unicorntour.com/
شرکت معتبری به نظر می آید.این هم یک نمونه از برگه های اطلاعات تورهایش(8 روزه)به کالیفرنیا(به زبان فارسی):
http://www.unicorntour.com/usatour_f/USA...20TOUR.pdf
موفق باشید
[/quote]
سلام
سورن جان ترکوندیها !!!!
میگم بی یا باهم یه دفتر مشاوره بزنیم ، دیگه هم نیازی به رفتن نیستا .
به هر حال دستت درد نکنه ، بنظرت میشه از الان یه وکیل تو آمریکا گرفت و برای پناهندگی اجتمایی اقدام کرد ؟ یا اصلا میشه همچنین کاری کرد ؟ حالا اگر ما بتونیم برای ویزا توریستی اقدام کنیم و بشه و پامون به آمریکا برسه نخوایم برگردیم دیپرتمون که نمیکنن ؟
بازم ممنونم از همهٔ راهنماییت .
دوستان
این ایندکس تمام شرکتهای مسافرتی/توریستی مستقر در امارات(با ذکر منطقه های تخصصیشان) است:
http://www.dubaitourism.ae/EServices/Lis...fault.aspx
شرکت یونیکورن در دوبی هم تور آمریکا دارد(زبان فارسی هم دارد):
http://www.unicorntour.com/
شرکت معتبری به نظر می آید.این هم یک نمونه از برگه های اطلاعات تورهایش(8 روزه)به کالیفرنیا(به زبان فارسی):
http://www.unicorntour.com/usatour_f/USA...20TOUR.pdf
موفق باشید
[/quote]
سلام
سورن جان ترکوندیها !!!!
میگم بی یا باهم یه دفتر مشاوره بزنیم ، دیگه هم نیازی به رفتن نیستا .
به هر حال دستت درد نکنه ، بنظرت میشه از الان یه وکیل تو آمریکا گرفت و برای پناهندگی اجتمایی اقدام کرد ؟ یا اصلا میشه همچنین کاری کرد ؟ حالا اگر ما بتونیم برای ویزا توریستی اقدام کنیم و بشه و پامون به آمریکا برسه نخوایم برگردیم دیپرتمون که نمیکنن ؟
بازم ممنونم از همهٔ راهنماییت .
نامهی چارلی چاپلین به دخترش
ژرالدین، دخترم! اینجا شب است... شب نوئل؛ در قلعهی کوچک من همهی این سپاهیان بی سلاح خفتهاند، نه تنها برادر و خواهر تو، حتی مادرت. به زحمت توانستم بی آن که این پرندگان خفته را بیدار کنم، خود را به این اتاق کوچک نیمه روشن، به این اتاق انتظار پیش از مرگ، برسانم.
ژرالدین، دخترم! اینجا شب است... شب نوئل؛ در قلعهی کوچک من همهی این سپاهیان بی سلاح خفتهاند، نه تنها برادر و خواهر تو، حتی مادرت. به زحمت توانستم بی آن که این پرندگان خفته را بیدار کنم، خود را به این اتاق کوچک نیمه روشن، به این اتاق انتظار پیش از مرگ، برسانم.