ارسالها: 12
موضوعها: 4
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
-2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
از همگی دوستان ممنونم که اینقدر راهنمایی های قشنگی رو جلوی پای آدم می گذارید.lexington عزیز حرف های شما کاملا متین و درسته که آدم باید به جای مهاجرت وطن مادریش رو بسازه اما این کار مستلزم اینه که جامعه خودش آماده تغییر باشه ولی متاسفانه ما شاهد این مسئله هستیم که روز به روز ایران داره توی یه باتلاق بزرگ فرو میره و راهی برای پیشرفت و سعادت توی این مرز و بوم وجود نداره و همون طوری که می دونید انسان همیشه دنبال بهترین راه و الان با شرایط موجود راهی جز رفتن باقی نمونده و باید یه جوری با این مسئله کنار بیایم من این مسئله رو جاهای دیگه هم مطرح کردم و همه یه جواب دادن و اونم این بود که :"وقتت رو از دست نده و هرچه سریع تر اقدام کن" آدم باید به رای اکثریت توجه بکنه منم تابع اکثریتم و از این لحظه باید در مورد اینکه چه طوری برای همیشه برم تحقیق بکنم.
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
دوست عزیز« Stiw » سلامم را پذیرا باشید
همانطور که هیچ کسی ، جای والدین انسان را نمیگیرد، هیچ جای دنیا هم با همه خوبی و بدی هایش، مادر وطن ، نمیشود. آری بنده عرض کرده ام که باید با تلاشمان وطن را ساخت و به نظر این حقیر، یکی از راههای بازسازی وطن، دوباره سازی زیرساخت های اندیشه و فکری هموطنان عزیزمان است و به همین دلیل، همیشه از دوستان اهل قلمم درخواست عاجزانه داشته ام که بنویسند و بیشتر بنویسند.
موضوع، مهم نیست، به طور حتم همه ی مطالب، از موضوع میخانه گرفته تا دخانیات، تاثیر خود را خواهد داشت. مهم این است که با ذکر مطلب روز( که متاسفانه شامل بخش سی.یا .سی نمیشود؛ به همان دلیلی که همه میدانند) ذهن دوستان دیگر را پذیرای تازه های دیگر بنمایید و کم کم با این روشنگری که خواهید داشت، « خرد گرایی» را ترویج و « خرافات ستیزی» را تشویق میکنید.{ از آن روز دشمن به ما چیره گشت / که ما را خرد، تیره گشت } فردوسی
در کنار مورد اول که وظیفه و سهم همه ی ماهاست و باید تا میتوانیم اطلاعات درست را تبادل کنیم و بواسطه ی آن، روشنگری بیشتر. آن کسی که دارای شرایط مهاجرت دارند و در این مورد کوتاهی میکنند، به نوعی باز در امر روشنگری خود و دیگران کوتاهی کرده است.
از اتفاق معتقدم، شاید حتی موهبت خداوندی را نیز قدرناشناسی کرده است؛ چراکه در تقدیر و سرنوشت او ، این بوده که با وجود و پوست و روح خود ، این تجربه ها را لمس کند و از زبان خود و دید خود ، برای دیگران روشنگری نماید.
گفتنی است که معنی روشنگری فقط تعریف خوب یا بد از یک چیز نیست، بلکه فقط بیان واقعیتهااست وبدنبال آن، اجازه دادن به طرف مقابل ، تا با شعور و منطق خود نتیجه گیری لازم را بنماید.
پس ای دوست !! این گوی و این میدان. اگر پس از کسب اطلاعات لازم( و البته صحیح) به این نتیجه رسیده اید که باید کاری کرد، بسم الله. بزن به میدان که مردان مرد، در سختی روزگار ، راست قامتند و بدان که باید با نهایت عزم و اراده، تا آخر بمانید تا شیرینی وصل به خواست قلبی تان را نیز بچشید.
-------------------------------------
به امید روزی که وطنمان به آنچه که شایسته ی اوست و در نهاد او وجود دارد برسد و این ایران ما باشد که مهاجرپذیر باشد نه انرژی گریز.
ارادتمند همگی همون حمید از ....
ارسالها: 144
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
13
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
.....................
چه بگویم؟ چه بنویسم؟ می روم.!!!!
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
« دوستان عزیز، نوشته ی زیر را شاید یکسال پیش ، آماده کرده بودم، ولی آنرا بعنوان پیشنویس ، ذخیره کرده بودم و ارسال آنرا فراموش. امــّّا اکنون که بعد از سه سال تجربه ی سکونت و زندگی در آمریکا ، میبینم هرچه به این نکته ها بیشتر ایمان پیدا کرده ام،لذا بعنوان یک نظر ، پذیرا باشید»
سلام دوستان؛ من حمید هستم و فقط برای ابراز نظرم مزاحم شدم ؛ خودم اکنون دوسال است که در آمریکا زندگی میکنم و البته از طریق ویزای کاری آمدم و اکنون در تلاشم که بمانم
این دوستانی که دائم نظرشان تغییر میکنه و یا کلافه اند؛ حق دارند؛ ولی اجازه میخوام که تجربه ام را درمیان بگذارم
من هم داغون بودم که زندگی ام؛ شغلم؛بنیان خانواده و ...ام چه میشود؟؟ و البته این حساسیت یا بهتر بگویم وسواسی است که ما شرقی ها داریم؛
راستش اوایل ورودم، برای من سخت دیوانه کننده بود و به خاطراجبار شغلی ام؛ در یک شهری تنها زندگی میکردم و هیچ ایرانی تا دوساعتی رانندگی ام؛ وجود نداشت؛ امـّآ شاید باور نکنید که حالا خدا را شکر میکنم که تنها بودم
چرا که از حرفهای بی اساس و دل خالی کن ایرانیها دور ماندم . از تفاخرهای دنیایی دیگران درامان ماندم؛ و دانستم که خودم هستم و خانواده و تلاش خودمان.
به نظر من همه چیز بستگی به سطح توقع خودتان دارد؛ آری همه چیز اولش حسابی سخت است؛ مشکل زبان، تفاوت فرهنگی؛ کار، وسایل خانه و... امـّا آیا کاری میشود کرد !!؟؟
باید مقاومت کرد و جنگید و به خوبیهایش هم رسید؛ آنانی که عقب گرد کردند شاید مقاومتشان کم بود؛ شاید در محیط و شهری نامناسب بسر برده اند؛ و شایدهایی که هیچ کس نمیداند
این را نباید قضاوت کلـّی کرد که اگه یکی به بن بست رسید؛ همه اینگونه خواهند شد
آخرین حرفم اینه که «گر مرد رهی؛ میان میدان(خون) باید رفت» آری بیایید؛ سختیها را تحمّل کنید؛ ارتباطتان را با فرهنگ ایرانی قطع نکنید؛ در عین بی میلی اولش به بعضی کارهای غیر تخصصی تان تن دردهید
تا نتیجه ی آنرا هم ببینید؛ شاید فکر کنید که من هم ازقشر مـُرفه جامعه ام بودم !!؟؟ خیر . من دبیر دبیرستان بودم و اکنون صاحب دودختر و حتی از خانواده ای مذهبی
ولی تازه دیدگاهم تغییر کرده که حتی بنیان خانواده ام در اینجا مستحکم تر از داخل خود ایران است.
از آنجا که جز آنها و یکی دو دوست همکار و آمریکایی؛ دیگر کسی دور و برمان نیست؛ آن شب نشینیهای ایران و بدنبال آن، هزاران پیامد و حرف و نقل را از دست دادم و بجای آن بیشتر به خانواده ام میرسم؛ در تربیت فرزندانم دخالت بیشتری دارم؛ از همه مهمتر آرامش روحی وخاطرم ،بهترین عامل نزدیکتر شدنم به خانواده ام شده است.
خب ؛مثل اینکه حاشیه زیاد حرف زدم؛
در یک کلام و البته به عنوان شوخی ؛ زندگی در آمریکا مثل «حلوای تن تنانی» است که تا خودتان نخورید ندانید و از هرزبانی ؛ گونه ای دگر است
آرزوی موفقیت همه را دارم و فقط بدانید که این لازمه زندگیتان بوده که این تجربه را داشته باشید و همواره از خدا بخواهید بهترینها را در سر راهمان فرار دهد و آخر و عاقبتمان را بخیر کند. بدرود حمید ایالت میزوری
ارسالها: 8
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-10-17 ساعت 23:25
سلام به همه دوستان .
من 16 سالمه و پدرم فوت کرده . من به همراه مادرم شرکت کردم .
می خواستم بدونم در صورت قبول شدن این امکان هست که من توی کالج یا دبیرستان شبانه روزی ثبت نام کنم و در زمان تحصیلم مادرم به خاطر شغلش که دولتی هست به ایران برگرده ؟
ارسالها: 38
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-10-20 ساعت 05:21
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-10-20 ساعت 19:31 توسط firstpars.)
اگر انسانهایی که در ایران زندگی میکنن رو به دو دسته ی موفق و نا موفق تقسیم کنیم در مورد هر دسته میتونیم دو دیدگاه داشته باشیم. میخوام به من کمک کنید که درستی یا نادرستی هر کدوم از این دیدگاه ها رو بررسی کنیم.
در مورد انسانهای موفق
(یعنی آدمهایی که در ایران کسب و کاری دارند و زندگی متوسط یا متوسط رو به بالایی دارند)
دیدگاه اول: اگر فردی در ایران در کسب و کار و زندگیش موفق بوده ، حتما در خارج از ایران هم میتونه موفق باشه و کیفیت زندگیش رو بالا ببره.
دیدگاه دوم: فردی که در ایران کسب و کاری داره نباید با مهاجرت کردن، زندگیشو از صفر در آمریکا شروع کنه. این یکجور پسرفت به حساب میاد. ممکنه شرایطی که در آمریکا براش رقم میخوره به خوبی زندگیش در ایران نباشه و از مهاجرتش پشیمون بشه.
در مورد انسانهای نا موفق
(یعنی آدمهایی که یا شغلی ندارند ، یا در مشاغل خود ناموفق بوده اند و از نظر مالی در وضعیت خوبی به سر نمیبرند)
دیدگاه اول: کسی که در ایران به جایی نرسیده و همه ی درها به روش بسته شده ، خوبه با مهاجرت شانسشو برای ساختن یک زندگی جدید امتحان کنه. در آمریکا ممکنه به پیشرفتهای سریعی دست پیدا کنه
دیدگاه دوم: کسی که نتونسته تو ایران گلیمشو از آب بیرون بکشه ، توی آمریکا هم نمیتونه. وقتی فردی در کشور خودش یک آدم شکست خورده تلقی میشه چطور میتونه در کشوری غریب به موفقیت دست پیدا کنه.
منظورم از موفقیت ، موفقیت در همه ی جنبه هاست، و البته بیشتر جنبه ی مادی و کیفیت زندگی و سلامتی و شادمانی و...
نظر شما چیه
راستش من در مورد خودم واقعا دچار شک و تردید شدم. اینکه آیا میخوام مهاجرت کنم یا نه. اینکه برام مفید خواهد بود یا نه. آیا پیشرفت خواهم کرد و به فرض 10 سال آینده از تصمیمم خشنود خواهم بود یا نه. و در نهایت اینکه با توجه به نتیجه ای که خواهیم گرفت، برای فراهم سازی زمینه های مهاجرتم (از جمله یک برنامه ریزی برای تقویت مهارت ها و بالا بردن سطح زبان و...) تلاشی بکنم یا نه.
ویرایش شد /// با ادغام این دو تاپیک ، متوجه شدم که قبلاً اینگونه بحثها انجام شده و با مطالعه ی تاپیک حاضر دارم به جواب سئوالاتم میرسم (به خصوص در صفحه ی 5 و در پستی که M!LAD خان نوشتند، تا حدودی مطالبی که میخواستم رو گرفتم)
عذر میخوام که پیش از جستجوی دقیقتر، تاپیک زدم
ارسالها: 2,356
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
بسیار تاپیک خوبیه. مرسی
ویزا ازدواجی/اقدام اول ژانویه 2012/ اپروو: اول جون/گرفتن کیس نامبر آخر جولای/تکمیل مدارک در NVC: سوم ژانویه 2013/مصاحبه: آخر اپریل 2013/ویزا یکضرب از ابوظبی
ارسالها: 792
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
51
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
سلام خدمت همه دوستان قدیمی و پیشکسوتان عزیز ،
راستش خیلی خوشحالم که میبینم قدیمیا هم توی سایت مهاجرسرا هنوز هستن و ما رو از بیان تجربیاتشون بهره مند میفرمایند .
تاپیک خوبه و اگه خدا بخواد ، دوستان جدید از این موضوعات میتونن استفاده های زیادی رو بصورت مجانی ببرن . باور کنید که بنده هرچه از مهاجر و مهاجرت میدونم از دو سایت آپلای اپروید و مهاجرسراست . در طول مدت زندگی مهاجرتیم که نزدیک به 11 سال میشه ، بیشترین تجربه های من در سالهای اخیر و آن هم از این دو سایت مفید بوده . امیدوارم با وجود شما دوستان باتجربه ، هر روز این سایت مفیدتر و پربار تر از دیروز باشه .
مسئله مهاجرت ، مسئله ساده ای نیست که هر کسی بتونه به اون فکر کنه . روزی ، به یکی از آشناها که ساکن کشور هلند بود و برای تازه کردن دیدار به ایران اومده بود ، گفتم ، من مدتهاست که دنبال مهاجرتم و دوست دارم که مهاجرت کنم !! ایشون هم در پاسخ من گفت بین دوست داشتن و خواستن تفاوت بسیاری وجود داره ، همه دوست دارن مهاجرت کنن و به کشور دیگه برن و آنچه رو که دیگران براشون تعریف کردن تجربه کنن !! اما در عمل همه نمیخوان که مهاجرت کنن ، چون میگن که زندگی داریم ، کار داریم ، بریم چیکار کنیم ؟ بریم از صفر شروع کنیم ؟ نه بابا ولش کن !! حالا واسه سفر شاید پولامون رو جمع کنیم و مثلاً بریم کانادا ، سوئد ، چه میدونم هرجا ولی زندگی سخته . و ایشون به من گفت که ، حالا شما دوست داری مهاجرت کنی ؟ یا میخوای که مهاجرت کنی ؟ ولی واقعاً از ته دل بگو !! منم گفتم میخوام که مهاجرت کنم . من چند ساله که به هر دری میزنم و نمیشه . ایشون هم گفت که چون میخوای میشه !! مطمئن باش که میشه . خلاصه من ده سال از بهترین سالهای عمرم رو صرف مهاجرت کردم و اصلاً هم پشیمون نیستم . درسته که 42 سالگی اومدم آمریکا ولی مهم نیست ، چون من بارها از صفر شروع کردم و اینبار هم روی همه اون دفعات گذشته !!! گلی به جمال همه شما مهاجران .
میخوام بگم که مهاجرت یه چیزی به آدم میده و ده چیز رو از آدم میگیره !!! اما همون یه چیز ارزشش برابر با خیلی چیزایه که ، تو در طول زندگی ، در کشور خودت بدست میاری . اما باید نق نزنی و به راهت ادامه بدی !! خوبیش در اینه که اولاً وجه تفاوتت رو با دیگران متوجه میشی و دوماً اینکه تجربه کسب میکنی و سوماً اینکه برات خاطرات خوبی در ذهن میمونه . خیلی آدم باید قوی باشه که مهاجرت کنه !! مهاجرت کار ساده ای نیست !! یه روان شناس میگه که مهاجرت پس از مرگ همسر و فرزند ، بزرگترین چالش آدماست !!! ببینید چقدر سخته !! پس شمایی که خونه و کاشونه خودتون رو بهم میریزید و میاید اینجا و از صفر شروع میکنید ، آدمایی هستید با اراده ای پولادین که هیچ چیز و هیچکس مانع پیشرفت شما نخواهد بود . برای تمام کسانی که این تجربه رو کردن آرزوی بهترینها رو دارم و امیدوارم که خداوند یار و یاورشون باشه . موفق باشید .
ارسالها: 2
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
درود
سالهاست كه ميگويند و ميپرسم و ميشنوم حال تصور ميكنم
كه همه آن وصف ها وصف " فيل اندر خانه تاريك " است بايد
خود بدرون خانه پاي گذارم تا آنجا كه امكانش را دارم ببينمش
و لمسش كنم ... پس بايد بروم