ارسالها: 691
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
68
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
سال گذشته یعنی آذر 85 دقیقا روز آخر مهلت ثبت نام لاتاری برای کلی از اقوام و درنهایت همسرم و خودم ثبت نام کردم ,اولین نامه در آخر فروردین ماه 86بدستم رسید.من هم مثل خیلیها از ثبت نام و لاتاری چیزی یادم نبود نامه رسیده رو با کلی تردید و تعجب باز کردم و متوجه شدم که خوشبختانه به خواست خدا جزو برنده ها هستم , نامه دوم رواواخر آذرماه دریافت کردم, البته اینو بگم که کلا داشتم نا امید می شدم چون توی فرمهای نامه اول اشاره کرده بود اگر ویزا موجود باشه وقت برای مصاحبه داده خواهد شد ,قرار مصاحبه رو برای 15 ژانویه گذاشته بودند, زمان زیادی برای تهیه مدارک خواسته شده و ارسال اونها نداشتیم چون گفته بود مدارک حداقل 10 روز قبل از مصاحبه به دستشون برسه و ما تقریبا 15روزوقت داشتیم.
دومین شب دریافت نامه دوم بود و مونده بودیم از چه راهی میتونیم مدارک رو زودتر آماده کنیم , من بدون هیچ ذهنیت قبلی و اطلاعی توی گوگل کلمه لاتاری رو سرچ کردم که با تعجب به لینک خاطرات گرین کارت لاتاری برخوردم اونو که باز کردم وارد وبلاگ سعید آقا شدم و خاطرات سهیلا خانم رو دیدم و از اونجا به بعد بود که تازه فهمیدم راه و چاه توی این مسیر کجاست .اگر این وبلاگ و خاطره ها نبود هم باید متحمل کلی هزینه اضافی می شدیم و هم خستگی این سفر طول و دراز رو (بدلیل تأخیرهای فراوان پروازها ) به جان می خریدیم.مدارک لازمه رو سریعا فراهم کردیم و با پست دی اچ ال فرستادیم . واکسنها مون رو همینجا توی شهر خودمون زدیم( چون برای رفتن به تهران و تزریق واکسن در انستیتو پاستور وقت نداشتیم )دکتر مربوطه هم خودش کارت بین المللی واکسن صادر می کرد و به ما اطمینان داد که مدت 6 سال است که برای مهاجرین به کانادا و گرین کارت آمریکا این کار رو می کنه و مشکلی هم تا حالا پیش نیومده ,به حرف ایشون اعتماد نکردیم و من در یک فرصت مناسب به تهران و انستیتو پاستور رفتم و از متصدی اتاق 8 خواستم که از روی این کارتهای بین المللی که داشتیم با نام انستیتو پاستور برامون صادر کنه و ایشون هم بدون هیچ هزینه ای این کار رو انجام داد به این ترتیب لازم نبود سه روز جلوتر خودمون رو به اونگان برسونیم , برای اسپانسر هم با یکی از اقوام که در آمریکا زندگی می کنه تماس گرفتم و موضوع رو بهش گفتم ,اونم قبول کرد که اسپانسرم بشه اما ایشون در مورد ارسال این فرم آی 134 برای من زیاد را ضی نبود و دوست داشت اطلاعاتش محرمانه بمونه , من هم دیدم که در نامه دوم چیزی در مورد همراه داشتن این فرم در زمان مصاحبه نگفته ,در این مورد اصرارنکردم و قرار شد که فرم رو مستقیما به سفارت آمریکا در آنکارا بفرسته , هر چند که توی خاطرات سهیلا خانم و سایرعزیزان این مسئله رو خونده بودم که باید هر نفر یک کپی از فرم رو همراه داشته باشه
- برای یکشنبه 13 ژانویه پرواز برای آنکارا با ایران ایر رو رزرو کردم , چون بلیط با نرخ 45روزه موجود نبود مجبور شدم رفت رو با نرخ یکساله و برگشت رو با نرخ 3 ماهه بگیرم که برای هر نفر مبلغ 421000تومان شد.هتل ددمان رو هم برای هفت شب به همراه ترانسفر(ازفرودگاه تا هتل و از هتل تا فرودگاه ) به مبلغ 700000تومان رزرو کردم , درواقع 30دلارهرینه تراسفر شد که نرخ خوبی بود .پرواز آنکارا از فرودگاه امام طبق معمول تأخیری دو ساعت و نیم داشت که اطلاعات پرواز از این مسئله کاملا بی اطلاع بود و در تماس تلفنی می گفت پرواز به موقع انجام می شود. به آنکارا که رسیدیم هوا بسیار سرد بود,خیلی زود با ترانسفرکه یک زن و شوهر جوان و خوشروبه نام ساناز و امیر بودند به هتل رفتیم و مستقر شدیم .اونجا ساناز به ما گفت که می تونه فرداصبح ما رو به مطب دکتر اونگان و آزمایشگاه ببره و بعداز ظهر هم برای واکسیناسون و جواب مجددا به مطب اونگان و برای روز بعدش هم که وقت سفارت داشتیم به سفارت ببره که هزینه این رفت آمدهارو 30دلار برای هر نفر می گیره , ما هم قبول کردیم
روز بعد ساعت هشت و نیم اومدن دنبالمون و رفتیم مطب دکتر و آزمایشگاه و دستشون درد نکنه خودشون همه کارها رو انجام دادن , هزینه آزمایش خون و عکس قفسه سینه برای هر دوی ما 170 دلار شد.بعد از ظهر هم برای واکسن ها دوباره رفتیم مطب اونگان نوبت من و همسرم به طور جداگانه با همسر اونگان شد, اول که اسمم رو پرسید و بعد شروع کرد به سئوال راجع به بیماریهایی که تا به حال دچار شدم یا نشدم و تند تند هم رو برگه اش علامت می زد. یکی از سئوالاش در مورد بیماری چیکن پاکس بود , گفتم نه این بیماری رو نداشتم , البته این رومثل بقیه بیماریها خیلی سریع گفت و رد شد و بعد از معایه بدنی رفت سراغ واکسن ,پرسیدم چی می خوای تزریق کنی ( حدث می زدم آبله مرغان باشه چون توی خاطرات خونده بودم) گفت چیکن پاکس گفتم این چه بیماریه, منظورت واریسلا یا همون آبه مرغان است , گفت بله , گفتم من 12 ساله بودم که آبله مرغان گرفتم گفت من از تو پرسیدم چیکن بلاد و تو گفتی نگرفتی ,گفتم من با این اسم آشنایی نداشتم اما واریسلا رو می دونستم که به فارسی بهش می گیم آبله مرغان گفت اثری روی بدنت گذاشته, گفتم نه گفت پس باید بری آزمایش خون, گفتم جوابش کی حاضر می شه ,گفت فردا ,منم که همون فردا مصاحبه داشتم ,کوتاه اومدم و راضی شدم که واکسن رو بزنه .برای همسرم هم همینطور واکسن رو بعد از من زده بود.منشی دکتر ازما 280 دلارگرفت (160دلار برای معاینه 2 نفرو120دلار برای 2 واکسن آبله مرغان )بعد هم جوابهامون رو توی پاکت در بسته داد و رفتیم
. صبح روز بعد ساعت هشت و نیم جلوی سفارت بودیم مأمور جلوی در گفت: گرین کارتیها, ما هم پاسها مون رو نشون دادیم و رفتیم تو,یک مأمور با دستگاهی که دستش بود ما رو بازرسی بدنی کرد, جلوتر که رفتیم در محوطه حیاط مانند خانمی ایستاده بود و شماره می داد, از ما عکسها و پاسپورتها و پاکتهای دربسته دکتراونگان رو گرفت و گفت :فارسی (منظورش برای مصاحبه بود) گفتم بله ویک شماره ازروی ردیف شماره هایی که روی صندلی کنارش داشت ,کند و بهمون داد زیر شماره نوشته بود: اینترویو فارسی .بعد از اون وارد ساختمان شدیم ,که در ابتدای امرکل کیف و مدارکمون رو از دستگاه کنترل عبور دادند وخودمون رو مجددا بازرسی بدنی کردند , همسرم یک شیشه عطر همراه داشت , اونو از کیفش درآوردن و مأمور اون قسمت گفت اسپری کن رو مچ دستت , همسرم هم این کار رو کرد , بعد گفت حالا مچ دستتو بو بکش , همسرم این کاررو که انجام داد مأموره شیشه عطر رو توی کیف برگردوندو گفت حالا میتونید برید داخل,رفتیم داخل سالنی که حدود 10 الی 12 ردیف صندلی پشت سر هم چیده شده بود, و درسمت چپ ما تعداد 7غرفه مثل گیشه فروش بلیط سینما قرارداشت, حدود ساعت 9:15 بود که افراد رو بر اساس شماره ها اما نه به ترتیب جلوی گیشه ها می خواستند , ظاهرا فقط گیشه های 3و4و5 برای فارسی زبانان بود, ابتدا مارو از گیشه شماره 3 خواستند , خانمی اونجا نشسته بود و از ما اصل شناسنامه ها ,اصل سند ازدواج , اصل دیپلم متوسطه و مبلغ 755درلار رو خواست , من خودم رو برای پرداخت 1510دلار آماده کرده بودم (یعنی برای دونفر)اما اون خانم تأکید کرد نه , فقط 755دلار( در نامه دوم گفته بود 755 دلار برای هر نفر) چیزایی رو که خواسته بود دادیم و گفت بشیند صداتون می زنیم , چیزی نگذشت که گیشه 4 ما رو خواست , رفتیم جلو و یک مرد سیاه پوست بود که در گیشه بود , ابتدا از من اسمم و فامیلم و شغلم و سال تولدم و مدت ازدواجم و جاهایی رو که خدمت سربازی بودم رو پرسید و همینطور پرسید در جنگ عراق حضور داشتی یا نه ,بعد هم از من قسم گرفت که مطالبی که در فرمها نوشتم حقیقت است و یکی از فرمهایی رو که در نامه اول فرستاده بودم بهم برگردوند که امضاء کنم و تاریخ بزنم که این کار رو کردم , از همسرم هم مشابه سئوالات من رو پرسید البته بغیراز مسئله سربازی , واز همسرم هم قسم گرفت بعد کپی فرم آی 134 رو خواست , گفتم توی نامه چیزی راجع به همراه داشتنش نگفته بود (البته این فرم رو اسپانسرم به سفارت فرستاده بود که در پرونده موجود بود)گفت پس کپی این فرم رو نداری , گفتم نه , برگه آبی رو برداشت و توی اون علامت زد وهمراه فرم آی 134 که اسپانسرم فرستاده بود و پاسپورتها به ما داد و گفت از 6 هفته دیگه این سایت رو که توی این برگه نوشته چک می کنی , هر وقت شماره ات رو توی اون دیدی یکی از شما با همراه داشتن پاسپورتها , این برگه آبی و دو کپی از این فرم آی 134 و همین اصلش به اینجا میایید , ما هم تشکر کردیم و رفتیم , شاید اگر کپیها همراهمان بود اف بی آی چک نمی شدیم , به هر حال از نظر زمانی به نفع ما شد چون برای انجام مقدمات سفر به آمریکا کارهای زیادی داریم که باید انجام بدهیم , از بعضیها شنیدیم که بیشتر از دو ماه منتظر دیدن شماره تون توی صفحه اف بی آی چک نشید و با ایمیل ازشون سئوال کنید که نتیجه چی شد؟ این کار رو از قسمت لینک کونتاکت آس سایت سفارت می شه انجام داد. بعداز مصاحبه دیگه کار خاصی نداشتیم که انجام بدیم جز اینکه تا یکشنبه که بلیط برگشت داشتیم صبر کنیم , البته من باید بلیط برگشت رو برای چهار شنبه یعنی روز بعد از مصاحبه می گرفتم و اگه نیاز بود بیشتر بمونیم , تاریخ برگشت رو به تعویق بندازیم,البته پروازایران ایرکه فوکر 100است ,پربود و جا نداشت یکشنبه بعد از ظهر یک خانم از طرف امیراومد دنبالمون , ظاهرا خود امیرکارداشت و نتونسته بود بیاد, و مارو به فرودگاه برد ,مقدمات سفر رو انجام دادیم و برگشتیم ایران
چند نکته : در مدتی که آنکارا بودیم با خیلی از ایرانیها که برای گرین کارت اومده بودند برخورد کردیم بخصوص توی هتل , جالب بود که حتی یک نفر رو ندیدیم که اظهار کنه که از طریق لاتاری می خواد گرین کارت بگیره ,بلکه همشون می گفتند که از طریق اقوامشان اقدام کرده اند و مدتهاست که در نوبتند. نمی دونم شاید من اینجور فکر می کردم که بعضیها حقیقت رو نمی گن , ما هم قرار گذاشتیم که به کسی نگیم که جزو لاتاری هستیم و اینطوری خیلی بهتر بود اونجا تراسفرهای دیگری رو دیدیم که برای مراجعینشون جهت بردن به دکتر و آزمایشگاه و سفارت برنامه ریزی می کردند ولی شنیدیم که یک خانمی که اون هم ترانسفر بود مراجعینشو سرکیسه کرده بود مثلا برای بردن از فرودگاه و برگردوندن به فرودگاه اول 20دلار عنوان کرده بود اما بعد 50 دلار گرفته بود برای دکتر و غیره هم 60دلار گرفته بود یعنی برای هر نفر 110دلا