کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه پدیا!
این تاپیکو باز میذارم، ولی خواهشا غیر از سفرنامه توش چیزی ننویسین.
متنها رو قبلا واسه خودم کپی کرده بودم برای همین بعضی ها اسم نداره. تعدادی هم مربوط به http://safareman.persianblog.ir/ هست.
خداحافظ
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، tehranipoor ، bitarafm ، rs232 ، prammainfatte ، Ramkal ، humsun ، smith ، Tomas ، BirdMan ، hamed1286 ، msar
قصه رو از زمانی شروع میکنم که شماره ما xxx13 برای ماه آگوست کارنت شد. یعنی جز افراد آخری 2008 بودیم و انتظار کارنت شدن و رسیدن ویزا رو نداشتیم . با تلفن به KCC از زمان مصاحبه در آنکارا باخبر شدیم گفنتند اوایل ماه آگوست است و شروع به ترجمه مدارک کردیم.سپس منتظر نامه بودیم تا 20 روز مونده به مصاحبه از نامه دوم خبری نبود که نبود با مکاتبه با سفارت آنکارا نامه رو بصورت فایل ورد به ما ایمیل کردند و مسئله نامه دوم حل شد. مدارک رو همونی که خواست فرستادیم.
نه کم نه زیاد!! ( نامه دوم پبوست این نامه هست میتونید دانلود کرده بخوانید )
( یعنی آخرین مدرک تحصیلی فقط و فقط برای برنده اصلی )
(( بعضی از دوستان مدارک فرد غیر اصلی رو که شامل 10 کیلو مدارک تخصصی و حرفه ای بود رو میفرستند که فکر کنم افسر کنسول عوض تاثیر مثبت در پرونده فرد به دید منفی به آنها نگاه میکنه . میگین چرا ؟؟ خوب در قسمت فابل مدارک که برنگ قرمز من آن را مشخص کردم ذکر شده آخرین مدرک تحصیلی برای برنده اصلی است. بعنی از فرد دیگر بجز برنده اصلی پرونده چه زن یا مرد نامی برده نشده. افسر کنسول فکر میکند که آدمی با تحصیلات 10 کیلویی مدارک مشکل فهم یک جمله کوتاه رو داره. حالا این نظر منه اگه دوست نداشتین میتونین امتحان کنین و مدارک و بفرستین و روز مصاحبه ببینین که افسر گم میشه زیر این همه مدارک و حوصله اش سر میره . روزی با 100 نفر مصاحبه داره با فارسی دست پا شکسته حوصله اش سر میره و میره تو فیلد چزوندن نتون با راههای حرفه ای دیپلماتیک!
بزارین چیزی رو بهتون بگم صادقانه بجز برنده اصلی بقیه ول معطل ان اونجا . اصلا کاری بجز چک مدرک شناسنامه و ازدواج برا من انجام نداد. بی تعارف : طرف حساب ما نبودیم بلکه برنده اصلی ایست اگه اون قبول بشه همسرش هم میشه . چندین نفر در هتل بودند که عین همین رو گفتند ))
البته دوستان و سعید اول از همه گفتن که یک برگه هم اضافه نفرستین به سفارت . تا از شما در مصاحبه سوالی نکرد جواب ندین و چیزی نخواست بهش ندین. تو جواب دان به سوال به جای هم دیگر حرف نزنین که به اشد مجازات محکوم میشین و لطفا افسر کنسول رو راهنمایی نکنین که این مدارکی که دارین مطالعه مکنین مال اینه یا اون یا این یا اون یا هر چی دیگه. بی استرس ساکت منتظر بمونین کارشو انجام بده اگه کاری داشت یا به مشکلی بر بخوره اون موقع از شما میپرسه. الکی برا خودتون مشکل نتراشین.
تا جایی که میتونین سعی کنین سوال ها رو فرد برنده اصلی جواب بده. اصل موفقیت همینه و بس. البته اگه کیس نرمال داشته باشین. اما اگر اسم پدرتون با بن لادن شبیه باشه برین تو فیلد 10 کیلو مدارک اثبات اون و سخنرانی و میتینگ !!!
مدارک رو کامل برا هر دو نفر برنده ببرین. همون 10 کیلو بی معروف رو و چیزای دیگه همانند مدال هاتون تو مسابقات پاتی ناژ و مسابقات ده فجر که فکر میکنین بدردتون میخوره روز مصاحبه در کیف با خودتون به مصاحبه ولی تو همون کیف باشه و در نیارین تا نخواستن ازتون. ترا بخدا ! جان هر کس که دوست دارین!! مدرک پایان خدمت اصیل و ترجمه رسمی اش . به درد میخوره بعضا ؟!! از بعضی ها خواستن.
بلیط رو از آژانس جزیره بهشت در خیابان ولی عصر از بالا به پائین نرسیده به پارک ساعی دست چپ گرفتیم. از همه جاهای دیگه هم ارزونتر حساب میکنه هم ترانسفر روشه و پولی بابت اون نمیگیره. جایی تخفیف 10 تا 20 هزار تومانی رو قیمت کل یعنی بلیط و هتل داره. ما بلیط رو با هتل ددمان بلوک B به قیمت 580 هزار تومان گرفتیم البته 6 شب با بلیط قابل تغییر زمان برگشت. یعنی چارتر نبود . بلوک A یکم گرونتر بود 170 هزارتومان در کل . تفاوتش اطاق هش هست که مدرنتر و وسایل جدیدتر داره. لابی و.... همونه که همه مشترک اند.
در فرودگاه لیدر تور میاد دنبالتون و اسم شما رو تو یک برگه که کلی اسم رو هم نوشته دم در خروجی فرودگاه میگیره . لیدر تور های دیگه هم هست پس حواس جم باشین پیداش کنین و برگه ووشر هتل رو بدین بهش و یک کپی رو هم خودتون داشته باشین زاپاس.
مثل همه لیدر ها تیغ زن اند. همون زمان ترانسفر به هتل محل استقرارتون کلی از رشادتهاش که با دکتر و همه سفارت رفیق فابریک و .... هست میگه و آخرش نرخ خودشو اعلام میکنه.
گوش به حرفش ندین بی دستو پاترین آدم اونجا همون خودشه.
(( سایت سعید و نقشه آنکارا رو از اش پرینت کنین و نفری 100 دلار جلوین حداقل ))
روز دکتر رو از قبل از سایتش رزرو کنین . برای کسانی که بچه ندارند همون 2 روز کاری بسه . برا بچه دار های زیر 15 سال 4 روز کاری قبل مصاحبه.
روز معاینه دکتر. کله صبح نرین اونجا. معمولا لیدر ها همه رو به صف ساعت 7.5 صبح میبرن اونجا تو پله ها میریزن یعنی 30 یا 40 نفر آدم رو میریزن تا اونجا که نوبت به همه اونها بشه و زود برن دنبال تیغ زنی تو لابی هتل کارهای دیگه اشون .
شما همون ساعت 10 برین اونجا خلوته برگه رزرو رو بدین با پاسپورت هاتون و 2 تا عکس و کارت واکسن انیستیتو پاستور. بعد منشی ها که 2 خانوم خوش برخورد با افراد عادی و بد رفتار با لیدر ها هستند به شما فرمهای رو میدن که باید همون امضاء اولیه که کردین رو دوباره امضا کنین و برین به طبقه 3 ام برا آزمایش خون و عکس قفسه سینه.
(( خودم شاهد بودم منشی ها از از لیدرها چقدر بدشون میاد. و بهشون میگن برین بیرون و اینجا با موبایل حرف نزنین و .... . البته اگه ترکی بلد باشین حرف هاشون و تیکه هاشون رو هم میفهمین وگرنه بایکم دقت از رفتارشون هم قابل تشخیص است که چه حرص از دست اینها.
البته اگر 80 سال به بالا هستین گرفتن لیدر براتون خوبه حداقل تو راه پله دستون رو میگیره اگه پول بیشتری بهشون بدین از بقیه. البته ساختمان دکتر آسانسور هم داره ))
از ما نفری 85 دلار برای آزمایشات در طبقه سوم که شامل عکس سینه و آزمایش خون بود در طبقه سوم طلب کردند. و کارمون تو 15 دقیقه تموم شد برگشتیم به طبقه اول خانوم دکتر اونگان.
منشی دکتر فرمودند 2 ساعت دیگه برا ویزیت دکتر برگردیم. 2 ساعت بعد دکتر ما رو ویزیت کرد. من هم با توجه به اینکه همشهری سعید هستم رفتم تو فیلد حرف زدن ترکی و سوالات و جواب های پزشکی و خارج از پزشکی که کجا ترکی یاد گرفتم و کجا میرین و .... . تو سوالهایش ازم در مورد بیماری سوال میکرد و نوبت به آبله مرغان رسید که خیلی به سرعت پرسید گرفتی یا نه ؟ من هم منتظر همین سوال گفتم که من گرفتم تو سن 14 سالگی و چیزی نگفت . چون خانومم ترکی بلد نیست خواستم مشکل آبله مرغان اون رو هم حل کنم و گفتم خانومم هم 20 سالگی گرفته که با گفتن این جمله دیدم خانوم دکتر خوش برخورد حالش گرفته شد و با اخم بهم نگاه کرد. و پرسید از کجا میدونی اینو و کی بهت گفته و مگر بیماری مهمی هست که بهت گفته و...... دیدم اوضاع برگشت و کار خراب شد. زود گفتم تو سالن انتظار از بیماران قبلی یا ویزیت شوندگان قبلی شنیدیم که از آنها همین سوال را کرده این و اونجا مطلع شدیم و خانومم هم به من گفت و چون ایشون ترکی نمیدونه من خواستم به شما بگم شاید برا شما از نظر پزشکی مهم باشه که بدونین. سری تکان داد تا حدی راضی شد ولی جو خوب نشد که نشد. شد خانوم دکتر اخمو. زیادی حرف زدن کار دست ما داد. از این به بعد ما تصمیم به حرف نزدن گرفتیم. تو معاینه چیز خاصی نبود مثل معاینه معمولی دکتر عمومی ها. قد و وزن - آزمایش پا با چکش!! فقط اگر عینکی هستین عینک با خود ببرین که آزمایش دید رو با دستگاه کامپیوتری ندین از بعضی ها که شمارشون زیاد بوده با کامپیوتر شمارشو چک کرده بود.
بدون سوال جواب از من یک تزریق انجام داد. من هم نه سوالی نه مقاومتی. معاینه من تموم شد.
با جمله ترکی تشکر و خدا قوت بهتون اومدم بیرون. تو سالن انتظار بلافاصله جمله این که با دکتر در مورد آبله مرغان بحث نکن عصبی میشه خانوم رفت تو .
حالا خانوم دکتر سوال اولش از خانوم من به زبان ترکی این بوده که شما ترکی بلد هستین رو پرسیده و چه سالی آبله گرفتین و... تفتیش اینکه من راست میگم یا نه. خوشبختانه خانوم ترکی بلد نیست و انگلیسی با هاش حرف زده و بقیه ماجراها براش اتفاق افتاده. به ایشون هم یک تزریق و تموم شدن پروسه. و با جمله محبت آمیز خانوم دکتر که از دیدارتون خوشوقت شدم اومد بیرون.
بیرون منشی خانوم از ما 100 دلار پول گرفت برای هر نفر. ( ویزیت + 1 تزریق ). تزریق آبله نبوده همان TD بود. باور میکنین!!
نفس راحتی کشیدم که تنبیه نشدیم به خاطر فضولی و حرف زیادی زدن توسط خانوم دکتر خوش اخلاق اولیه و بد اخلاق ثانویه.
منشی پرسید کی مصاحبه دارین اگر فردا دارین عصر 4 تا 6 بیاین جوابتون رو بگیرین اگر نه فردا ساعت 4 تا 6 عصر و یاداشت کرد ما اومدیم بیرون و فردا رفتیم جوابو گرفتیم و منشی گفت که عکس ها رو نبرین سفارت فقط جواب رو که تو پاکت خاکستری مهر و امضاء کرده بود رو ببرین. از منشی پرسیدم که من نگرانم آیا موردی هست تو آزمایشاتم که گفت که اجازه نداریم بگیم ولی چون شما هم زبونین بهتون میگم ÷یش خودتون بمونه جواب ها عالی است و مشکلی ندارین خیالتون راحت باشه. و به کس نگین که من گفتم من هم قول دادم به کسی نگم!!! ختم خان اول آمریکا رفتن.
مطب دکتر اونگان تو نقشه سعید همون جای آزمایشگاه هست طبقه اول. آزمایشگاه و رادیولوژی طبقه سوم. بقیه مراکز برا 2008 ها خذف شده اند. برا 2009 ها رو هم فکر کنم اونجا باشه ولی باز دوستان جدید خودتون تو مدارکتون چک کنین شاید مرکز جدیدی به شما اضافه شده باشه.
مسافت از هتل ددمان تا دکتر 15 ال 20 دقیقه با پای پیاده از خیابان تونالی هیلمی یا بلوار آتاتورک است. با تاکسی 10 دقیقه و حدودا 8 لیر با تاکسی متر. البته اگه کل آنکارا دور نزنه که اکثرا میزنن چون ما توریستیم و پولمون از بولدوزر بالا میره اون هم به دلار و راه ها رو بلد نیستیم و مشتری کنم دارن. مثل ایران نسیت که تو صندوق عقب هم مسافر میشینه اینجا 3 برابر مسافر ماشین هست.
یک توصیه برادرانه اگر میدونین کجا میرین و حدود قیمت بلد هستین با راننده طی کنین که از اینجا تا مثلا دکتر من 8 لیر یا هر رقمی که مایل این رو میدین و کاری به کار تاکسی متر ندارین و اصلا روشن نکنه. این به نفع تون هست.
روز های قبل از مصاحبه خودتون و خانواده تون اگر حوصله دارین برین تو لابی هتل با مصاحبه شوندگان روزهای قبل از شما دیداری داشته باشین و از نظرات آنها جویا شین. خوبه چون باعث میشه استرس که بیماری قبل از ویزا گرفتنه یکم کم رنگ تر بشه. راستی یادم رفت بگم خانوم دکتر فشار خون هم میگیره مال من از بس استرس داشتم شد 15 رو 7.5 . استرس رو ببینین که چه میکنه! خودم فکر میکردم خیلی خونسرد رفتم پیش دکتر!!! البته دکتر یک نگاهی به قیافه سرخ ما کرد فهمید که موضع چیه و سوالی نکرد.
برا تبدیل پول رایج عمو سام همون دلار بدترین جا رسپشن هتل است. بهترین جا صرافی ها هستند .
بهترین صرافی که من دیدم از همه بهتر تبدیل میکرد تو خیابان تونالی هیلمی 200 متر پائین تر از هتل رامادا سمت چپ خیابان هست. قیمت به روز رو که رو تابلوشون مینویسن. ولی در کل زیاد با هم فرق نمیکنن. منظورم فرق صرافی ها یا به قول خودشون DOVIZ است.
کارهایی که برنده اصلی و همراهش باید انجام بدن قبل از مصاحبه و دکتر رفتن :
1- خوردن گل گاو زبون! تاثیر : آرامش و دوری از استرس. ( به ما هم گفتند و هم خوندیم که استرس نداشته باشیم ولی باز داشتیم. این همه استرس به خدا الکی بود )
2- فرم های اولیه که بهKCC فرستادین رو اگه کپی شو نگه داشتین مطالعه کنین و تاریخ ها رو حفظ کنین مهمترین تاریخ ها که از همه میپرسه تقریبا تاریخ ازدواج - تولد - فارغ التحصیلی هستش سعی کنین به میلادی حفظ شین که افسره گیر نکنه توش. سوالات دیگه رو هم از همون فرم هایی که پر کردین میپرسه پس بهتره خوب حفظ شین.
3- تمرین امضاء . همون امضایی که تو فرم اولیه زدین و همونی که تو مطب دکتر رو فرم هاتون و زدین. ( خانوم ها بیشتر تمرین کنن اگه خانه دار هستن )
روز مصاحبه
معمولا روزی 2 تا مصاحبه لاتاری انجام میشه. یکی 8.5 یکی 11 صبح. مصاحبه ما ساعت 11 بود.
ساعت 10.10 از سمت هتل ددمان یا مدارک 10 کیلویی عازم سفارت شدیم پای پیاده. 15 طول کشید
رسیدیم دم در ورودی سفارت. جلو سفارت 10 نفری ایساده بودند. ما رفتیم دم در آهنی میله میله ای
نگهبان از ما پاسپورت ها رو خواست و رفت با لیست خود چک کرد. اومد گفت بیاین تو . رفتیم تو و تجسس بدنی با دستگاه شروع شد. بلافاصله رفتیم چند قدم تو و دیدیم که تو هو یک صف 10 نفره هست. یک خانومی اومد از ما پرسید لاتاری هستین . گفتیم بعلی!. گفت فارس یا انگلیسی ؟ گفتیم فارسی . 2 تا عکس و جواب پزشکی تون و بعد هم یک شماره داد بهمون و بدون در انتظار شدن تو صف بهمون گفت که لاتاری ها لازم نیست وایستن تو صف بریت تو سالن. ( از همین جا مشخص میشه که پرسه لاتاری کشکه و الکی استرس داریم ). داخل که میشدیم مثل فرودگاه از Gate بازررسی گذشتیم موبایل و وسایل دیگه الکترونیکی رو نگهبان ازمون گرفت و خاموش کرد و یک شماره بهمون دارد که موقع برگشتن امانتی ها رو بگیریم ازش. رفتیم تو سالن . 100 تا صندلی بود پر از آدم! 90% ایرانی.
پیش خودم گفتم اگه به همه ویزا بدن که 10 ساله دیگه ایران خالی میشه و بجز افغانی ها کسی نمیمونه تو ایران. باری رفتیم تو به زور صندلی خالی پیدا کردیم و نشستیم. سمت راست در ورودی سالن یک میز هست که 2 نفر نشستن و کار تحویل رسید برگه UPS یا همون برگه پستی رو انجام میدن. سمت چپ صندلی ها 5 با 6 باجه هست که با شیشه از سالن جداشدن و افسره با بلند گو با شما حرف میزنه . تقریبا مثل زندان که تو فیلم ها نشون میدن. ما 10.50 شماره اعلام شد و رفتیم باجه 1 و خانومه گفت اصل مدارک ازدواج - شناسنامه ها - دیپلم دبیرستان و پول نفری 775$ . دونفری شد 1550$ .
ما نفس حبس شده رو دادیم بیرون و یکم استرس که رو درجه 100% بود اومد رو 50%.
میگین چرا ؟ خوب اگه یکی از پرونده ها مشکل اساسی داشت مثلا تاریخ یا اسم و یا ملیت و غیره که تو فرم اولیه ثبت نام اینترنتی با اون ثبت نام کرده ایم و ما رو با اون مشخصات میشناسن. ازمون پول کامل نمیگرفتن حالا چون پول رو کامل گرفتن پس مشکلی نداشتیم.
رفتیم نشستیم و منتظر شدیم تا زمان مصاحبه. قبل از اینکه شماره ما اعلام بشه ایرانی های مختلفی با کیسهای مختلف میامدن با آقا افسره که سیاه پوست چاقی بود مصاحبه فارسی میکردن و ما هم با گوش تیز گوش میدادیم. ( دیوار موش داره موش هم گوش داره یادتون باشه! اونجا این جو حاکم حاکمه! ) یک موردی بگیم بخندیم که باعث شد یکم استرس بی مورد ما پائین بیاد اونجا. خانوم و آقایی بودن برا ویزا اومده بوده مسن بودن و برا ویزایی توریستی برا دیدن بچه هاشون اومده بودن که تو آمریکا ان. خدا قسمت کنه آینده چند سال بعد ما ها و همه دوستان برنده لاتاری! بعد از کلی سوال جواب ازشون که سوالات خاصی نبود وقتی که افسره با ویزا موافقت کرد آقا مسنه از ذوقش خواست از افسره تشکر کنه : آقا سید, مستر متشکرم امیدوارم خیر ببینی . دستت درد نکنه خدا عمرت بده.
جالبه بدونین که افسره میگفت مرسی!! با اینکه دست پا شکسته حرف میزنه ولی با ریزه کاری هایی زبون ما وارده. این مسئله باعث شد یکم بخندیم و استرس کمرنگتر بشه 40%.
ساعت 13 نوبت به ما رسید اضطراب رفت رو درجه 1000 . پایی لرزان مثل افرادی که میرن زیر طناب دار رفتیم جلو اگه سیاهه. از بس هول بودیم سلام 3 دقیقه بعد کردیم. اون هم نگاهی کرد و سرش رو پائین انداخت. داشت مدارک مارو کنترل میکرد من متوجه شدم که قبل این افسره حالا تو ترکیه یا KCC یکی مدارک ما همون مدارک که موقع برنده شدن فرستاده ایم KCC رو چک کرده بوده و با خودکار قرمز تک تک اونها رو تیکok زده بود و در حاشیه برگه ها چیزهایی نوشته بودند و افسره داره اونها رو مطالعه میکنه تا سریعتر پرونده رو بفهمه و یاداشتی رو هم براش نوشتن وگذاشتن تا وقتش تلف نشه تا به افراد دیگه که تو سالن هستن برسه. افسره شروع کرد به سوال از برنده اصلی که خانومم بود و اصلا ما رو تحویل نگرفت که نگرفت انگار که من روحم و منو نمیبینه. مثل فیلم هایی که روح ها توش نقش بازی میکنن و بجز افراد خاصی کسی اونها رو نمیبینه! خانوم اسمت شما ؟ تاریخ تولد ؟ تاریخ ازدواج ؟ تحصیلات تو آمریکا بوده ؟ اسم دانشگاه و محلش ؟ آزاده یا دولتی ؟ اسم دبیرستان ؟ تاریخ مسافرت هاتون ؟ تو آمریکا بودین یا نه تا حالا ؟ تاریخ مسافرت هاتون به خارج همه اش ؟ کجا و چرا ؟ کار میکنینیا نه ؟ شغلتون چیه ؟ House Wife هستین ؟ فرم ها رو کی پر کرده ؟ خودتون ؟ خانوم من هم که از قبل شبش همه اینها رو دوره کرده بود و واسه امتحانهایی نهایی آماده شده بود شروع کرد مثل برق به جواب دادن سوالاتش و تا سوال میکرد جواب میداد. افسره هم نگاهی میکرد به اوراق و هر از گاهی به طلبه اش که جلوش جواب پس میداد و سرش رو تکون میداد. اگه من جاش بودم به این همه سرعت عمل و حفظیات نمره 20 میدادم. بعد نوبت فینگر پرینت شد و چهار انگشت دست چپ و دست راست و 2 انگشت شست که روی دستگاه کوچکی مثل اسکنر که با نور سبز فسفری بود انجام شد که بعضا افسره میگفت دستتو بیشتر فشار بده تا بهتر اثرات بیفته و به بعضی ها دستمال میداد که صفحه اسکنر رو پاک کنن قبل از اسکن کردن.
نوبت به من رسید اونجا بود که حس کردم که دیگر روح نیستم و یا خدا به افسرکنسوله چشم برزخی اعطا کرده و داره منو میبینه!! اسکن دست من هم تمام شد. آقا اسمتون ؟ تاریخ تولد ؟ تاریخ ازدواج ؟ محل کار ؟ چک کاری میکنی و مدرکت چیه ؟ دولتی هست محل کارت ؟ چی تولید میکنه شرکتتون توضیح بده بهم ؟ خدمت کردی یانه ؟ چطوری معاف شدی ؟ خرید خدمت بودی ؟ ما هم شروع کردیم با اظطراب به جواب پس دادن انگار روز محشر است و جلو خداوندیم!! در مورد کار تاکید بر خصوصی بودنش زیاد کرد . ظاهرا براشون مهم هست که دولتی هست یا خصوصی که در نتیجه امر یا همون FBI تاثیر بالقوه ای داره! پس سعی کنین که کار دولتی نداشته باشین که عمو سام ناراحت میشه و تنبیه میکنه شما رو. در هر صورت دروغ نگین بهتره ولی تو دینمون دروغ مصلحت آمیز هم هست که شاید مقبول افتد و به کار بیاد. تصمیم به شماست. نوبت به سوال در مورد اسپانسر رسید . از بس من حول بودم متوجه سوالش نشدم که دست پا شکسته میپرسید. خانومم با سرعت عمل شروع کرد از تاریخچه اسپانسر که کی هست و چی کار میکنه و چند ساله تو آمریکاست و کجا هست محل کار و زندگیش حرف زدن. افسره یک نیم نگاهی کرد بهش و حرفی نزد و سرش رو تکون داد. یک سوال و نیم صفحه جواب!!! حالا از نگاهش این جور بر میومد که بجای جواب دادن من که از من پرسیده بود خانومم که برنده اصلی بود جواب داد یکم دلخور شد ولی چون همیشه حق با خانومهاست اونهم اگر برنده اصلی باشه که دیگه ف ب ه ا . جای دلخوری وجود نداره حالا هر کی میخواهی باش چه افسر چه انکر منکر روز محشر!
نتیجه اخلاقی : اگز برنده اصلی جواب بده یعنی حتی اگر از اون سوال نکرده باشن ناراحت نمیشن. ولی وای به روزی که برنده غیر اصلی مرد یاشه و بخواد مرد سالاری کنه و بجای زنش حرف بزنه که دمار از روزگارش در میارن.
چندین مورد در هتل مشاهده شده و این مسئله به تصویب نهایی علماء بعد از مصاحبه رسیده. لطفا شما تست نکنین!!!! که نقره داغ میشین. از ما گفتن.
نوبت به امضاء برگه ها و قسم رسید.( بیچاره ها فکر میکن که قسم ایرانی قسمه. نمیدونن که قسم حضرت عباس ما هم جای شک داره جه برسه قسم عیسی! حالا دست و بالا ببرین و قسم بخورین که هرچی گفتین و میگین و نوشتین راسته. دز ضمن در قسمت چپ روی سکو یک جعبه هست که فکر کنم بلندگو و دوربین فیلم برداری باشه که در حال کار کردنه تا که روزی یقه ما رو بگیرن که فلان روز فلان چیزو گفتی و... . ) قبل از امضاء فرم ها خانومم به افسره گفت که اسم مادر شوهرم رو تو فرم ها نیاز به اصلاح داره و اجازه بدین که اصلاح کنم. افسره فرم رو داد و با کمال تعجب دیدیم که همون خودکار قرمزه خودشون اصلاح کرده اند. یعنی از روی ترجمه شناسنامه من اسم مادر من رو با اسمی که تو فرم DS-230 بوده اصلاح کرده اند. با این وجود خانومم روی همون خط قرمز اصلاح کرد دوباره و افسره هم نگاهی کرد به اون و سری تکون داد. و دوباره پروسه امضاء تکرار شد و من به عین دیدم دستم موقع امضاء برگه مثل آدم های آلزایمری داره میلزه طوری که افسره با تعجب نگاه میکرد ولی سوالی نکرد. ولی در هر صورت ختم به خیر شد. در این حین من متوجه شدم که تمامی سوالات و جواب هایی رو که در این مدت یک سال تا کارنت شدن از سفارت آنکارا و KCC کرده بودیم بصورت پرینت شده روی پرونده ما هست و افسره سرگرم خوندن آنهاست. بعد از خوندن آنها زیر دستش برگه معروف آبی رو کنار گذاشت و پاسپورت ها رو تو یک کیسه پلاستیک بنهاد و یک برگه مقوایی سفید برداشت اسم برنده اصلی رو بنوشت و یک عدد 2 بنوشت و یک دایره دور بکشید و فرمودند تا 2 یا 3 روز دیگه ویزاتون میاد با آدرستون تو آنکارا !!!! برید روبرو بدین براتون ثبت کنن. ما رو میگین مثل آدم هایی فضایی که تو ماه با مکث راه میرن رفتیم و 20 لیر دادیم ( فقط لیر ) اگه نداشتین پس کرایه میکنن که پستچی تو هتل میگیره ازتون 22 لیر. مار رو میگین خنده - خوشحالی - گریه - همه اومد به سراغمون. با کنترل خود رفتیم به گیت ورودی دیدیم نگهبانه میگه از اون یکی در بیاین بیرون این ورودی هستش داداش!! بیچاره نمیدونست ما رو زمین نیستیم تو ماه یا مریخ یا یک کهکشان دیگه هستیم. در هر صورت اومدیم بیرون سفارت ساعت 1.20 دقیقه بود. روبروی سفارت یک رستوران بنام 44 بود . رفتیم اونجا تا یکم با جو سیاره زمین عادت کنیم و بتوانیم راه بریم رو زمین. سفارش غذا دادیم تنها غذای معروف که توصیه میکنم حتما بخورین و بنا به توصیه لیدر ها که پاتوقشون اونجاست تا افراد اعزامی به داخل که 50 دلار ازشون گرفتن بیان بیرون و برگردونند به هتلشون غذای Kapali Pide هست چیزی تو مایه های پیتزا گوشت با پنیر پیتزا که از نصفه تا شده است به قیمت 10 لیر به همراه سالاد و چایی که در آخر سر درصورت درخواست بهتون میدن اون هم مجانی حساب میکنن ولی آب یا نوشابه جدا حساب میشه.
حالا من میخوام نوشابه بخورم از گلوم پائین نمیره انگار راه گلوم بسته شده و بجای آب دارم خنجر قورت میدم . کلی فکر و خیال که تا حالا سابقه نداشته بسراغمون اومده بود. باری 20 دقیقه بعد بدو اومدیم بیرون و رفتیم سمت هتل .
تو قسمت UPS سفارت یک برگه بهتون میدن که از کامپیوتر هتل میتونین چک کنین که سفارت پاسپورتتون رو فرستاده یا نه. کامپیوتر هتل مجانی است و همیشه آن لاین است. معمولا ویزا های صادر شده عصر به UPS تحویل داده میشه و از ساعت 6 بعد ازظهر تا 10.30 شب سایتشون update میشه . معمولا ویزاها روز بعد صادر و تحویل پست میشه و روز بعدش از ساعت 10 تا عصر باید در لابی هتل باشین یا در اطافتان حداقل یکی از افراد خانواده تا پاسپورت ها به او تحویل داده شده و امضاء رسید شود.
در زمان تحویل پاسپورت ها دقت کنین که در برگه ویزا مشخصات شما اعم از اسم - فامیلی - شماره پاسپورتتون و... صحیح باشد در غیر این صورت از پسچی روند کار را سوال کنین که بطور حتم باید خود به سفارت رجوع کنین. در داخل پاکت ارسالی به شما پاسپورت ها و پاکت زرد پر رنگی هست که به تعداد افراد ویا پاسپورت ها است و روی هر کدام برگه اس الصاق شده که مشخصات خلاصه شما همانند اسم - فامیلی- کار - جنسیت - عکس - شماره کیس - مهلت ورود به آمریکا و... نوشته شده. روش برگه زده که باز نکنین و برگه ها رو جدا نکنین. والا آمریکا بی آمریکا.
تو برگه ویزا خانومم قسمت پائین دست چپAnnotations: چیز خاصی نوشته نشده یک سری ارقام. نمیدونم چیه. ولی در پاس من نوشته شده که در ماه July FBI , رسیده است. یعنی حدودا 35 روز قبل از مصاحبه!! به نظر من ما شماره آخری ها بعلت کمبود زمان FBI ویا همه افراد دیگر احتمالا به محض کارنت شدن در KCCو ارسال پرونده به سفارت محل مصاحبه پروسه چک امنیتی معروف به اف بی آی شروع میشه . حالا بعضی افراد مثل من شانس میارن ویا با عالم ماورالطبیعی ارتباط دارن جوابشون زودتر میاد و افسر کنسول نیازی به دوباره چک نمیبینه و مسئله ختم به خیر میشه. در غیر این صورت برگه معروف آبی رومیده و میگه برو منتظر شو اسمت در باید بعد از در اومدن از دوشنبه تا پنجشنبه با در دست داشتن پاسپورت های دیگران بیا و ویزاتون رو صادر میکنیم. خوشبختانه به ما همچین موردی پیش نیومد. امیدوارم به شما هم اگر جز شماره بالایی 2008 یا 2009 هستین پیش نیاد.
این بود قصه ما امیدوارم تا حدی کمک کرده باشه بهتون که از استرستون که همه اش الکی و بیخودی است کم بشه.

مواردی که دونستنش و یادآوریش خوبه :
1- ترجمه مدارکتون رو سعی کنین نزدیک های مصاحبه باشه تا مهر جدید و تاریخ جدید باشه. جایی معتبر بدین ترجمه کنن و کپی مدرک فارسی رو بهش الصاق کنن حتما. در تهران ترجیحا دارالترجمه های میدون انقلاب باشه هم ارزونتر حساب میکنن هم روزی 100 تا شناسنامه و ازدواج و... دارن و کارشون روتینه و درست . فقط مدارک ترجمه شده رو چک کنین که با پاسپورتتون یکی باشه و تاریخ ها و مدارک دیگرتون یکی باشه. بعضا اشتباه تایپی دارن که در زمان مصاحبه مشکل ساز میشه.
2- آنکارا ساعت 8.30 تقریبا تعطیل میکنن هم مغازه ها هم اغذیه فروشی ها. چون اطراف هتل ددمان جای خلوتی است ترجیحا از 9.30 به بعد از هتل خارج نشین. داستانهایی در مورد دزدی و جیببری و.... شنیده شد در هتل.
3- پاسپورت هاتون و پول هاتون رو تو Safe Box بذارین. در پشت رسپشن هتل صندوق هست که از صندوق داخل اطاق مطمنتر است و مجانی در تمام ساعات هم باز است.
4- بهتر است بلیط برگشتتون رو کانفیرم کنین. کار از محکم کاری عیب نمیکنه. دم در هتل قسمتی که بار نگه میداره میتونین درخواست کنین از مامور اونجا براتون تلفنی انجام میده. یا اینکه اطراف مطب دکتر مرکز ترکیش ایر هست خودتون برین اونجا با تاکسی و انجام بدین. مامور رسپشن معمولا انجام نمیدن چون باید تلفن کنه و کلی از کارش بمونه پشت خط انتظار تلفن.
5- اغذیه فروشی خوب یکی رستوران 49 هست نزدیکی های هتل ویکی هم رستوران 44 روبروی سفارت. از همه جا مناسب تر و تمیز تر هستش. یکی هم روبروی رستوران 49 است که یک گرونتره ولی عالی است. فست فود هم که کلی هست از مک دونالد تا بورگر کینگ و KFC بسته به سلیقتون. بهترین اسکندر کبابی آنکارا تو مجتمع ANKAMall است طبقه آخرش یک فود کورت که 20 تا فست فود با مارک های مشهور بین اللملی اونجاست. اسکندر کبابی HD . حتما برین اونجا و از غذاش بخورین. سیب زمینی تست شده تنوریش هم معرکه هست. رو اسکندر کبابی در صورت درخواستتون روغن مخصوص خودشون چیزی تو مایه های روغن کرمانشاهی ما که بهش تریاغی میریزن معرکه است. جای دیگه به این خوبی نیست و پیدا نمیشه فقط هم همین غذا رو داره و بس.
6- مراکز خریدش : خیابان تونالی هیلمی ( ( Marks & Spencer - اطراف میدان کیزل آی ( ZARA داره ) تو داخل مغازه بسته به موقعیت سال تو طبقات مختلف حراجی های خوب با یک چهارم قیمت اصلی دارن. 2 تا مرکز خرید بزرگ بنام ANKAMall و Ramada هست که به اولی با مترو کیزیل آی میتونین برین و دومی با تاکسی. اونجا هم بعضی جاها حراجی واقعی دارن ولی بعضی ها فقط جنبه لفظی داره تا واقعیت.
7- دیدار از مقبره آتاتورک که واقعا جالبه. توصیه اکید سر آشپز! اگز به تاریخ و اینجور چیزا علاقه مندین. برین اونجا مجانیه ورودش. با تاکسی از هتل میشه 10 لیر. بزارین چند تا چیز بگم براتون: مقبره آتاتورک از انواع سنگهای کل و تشکیل دهنده ترکیه ساخته شده. تمامی وسایل شخصی اش اعم از لباس و سگ اش و هدایای سران کشورهای زمان مربوط به خودش حتی شمشیر اهدایی رضا شاه بهش و عکس یادگاری بهش با دست خط خود رضا شاه و امضاء خودش به اون همه و همه در معرض دید عموم است. 2 تا مجسمه از موم که دقیقا همانند خودش درست کرده اند وجود داره. ماشین هاش که با هاش رفت آمد سیاسی داشته . قایق تفریحیش و توپی که تابوتشو تا محل دفن حمل کرده یا با اصطلاح تابونشو کشیده مثل ارابه های جنگی اونجاست. در سالنی سرگذشت آتاتورک و ترک ها و جنگ های استقلالش در مقابل روسها و یونانی ها و.... همه نمایش داده میشد. نمایشگاهی از ماکت جنگ های مربوطه آن زمان مثا چانک کاله و.... هست که 2003 ساخته شده و تمام اسلحه ها و مهمات و ملزومات جنگی در ماکت باز سازی شده واقعی و اصل هستند و از زمان جنگ در موزه نگه داری شده اند بنا به گفته مسئولین موزه. ورود به محل اصلی دفن امکان پذیر نیست و سالی بکبار برای خاکروبی باز میشه. ولی تلویزیونی بصورت مدار بسته داخل رو نشون میده. اطراف قبر 84 کوزه وجود داره. داخل این کوزه ها البته 81 تا از اونها خاک اقصی نقاط ترکیه هست . در 3 تا بقیه یکی خاک آذربایجان یکی قبرس یکی محل زادگاهش است که در قسمتی از قبرس است که الان جز ترکیه محسوب میشه. جالب است بدونید بعد از مرگ آتاتورک جسدش 15 سال مومیایی شده و در موزه ای نگه داری می شده است البته بدور از انظار عمومی و این مقبره فعلی بعد از مسابقه در چندین کشور انتخاب شده و ساخته شده. سپس جسد مومیایی شده از حالت مومیایی خارج شده و مطابق با تشریفات دفن در ترکیه تشییع شده و به خاک سپرده شده ست. تنها خواسته آتاتورک این بوده که صورتش رو به سمت پرچم سرخ ترکیه باشد تاهمیشه آن را ببیند. بهمین درخواست یکی از پنجره هایی محل دفن بزرگتر از دیگران ساخته شده تا صورت آتاتورک به سمت قلعه ای که در فاصله 2 یا 3 کیلومتری هست باشه که بر فراز آن قلعه پرچمی بزرگ در اهتزاز همیشگی است که بسبب بزرگی پرچم از این فاصله با چشم در صورت دقت قابل رویت است. مساحت کل مقبره چیزی بالغ بر 000 450 متر مربع است و بعد از چند سال تحقیق خریداری شده است. باید رفت و دید!!
8- اگر در مورد پر کردن فرم های اولیه ارسالی به KCC اشتباهی پر کردهاید نگران نباشین با ایمیل از آنها کسب تکلیف کنین و در صورت لزوم دوباره فرم ها را از سایت دانلود کرده و دوباره پست کنین. تغییرات تا زمان امضاء به هیچ وجه مهم نیست و قابل اعمال هست. تجربه شخصی ما.
9- در هتل زیادی جو گیر نباشین همه افراد ایرانی اومدن یه جورایی ویزا بگیرن بعضی هاشون سیتیزن اند و.... پس اجتماعی یاشین و با مردم حرف بزنین. مثل برج پیزا یا ایفل نیاشین!!!

امیدوارم این سفرنامه بتواند کمکی به شما دوستانی که بعد از ما به این مرحله از زندگی وارد میشود بکند. به امید موفقیت و پیروزی همه دوستان.
پاسخ
سفرنامه ی احسان و سونیا
اول از همه سلام به آقا سعید و تشکر از ایشون که اگر کمک ها و راهنماییهاشون نبود ما به خاطر نا آگاهی ازبعضی چیزها، هم ضرر مالی میکردیم و هم ممکن بود نا خواسته کارهایی بکنیم که باعث شه این فرصت از دستمون بره...به هر حال بازم ممنون آقا سعیدوممنون از همه ی برو بچه های این سایت که مثل یه خانواده به هم کمک میکنن......
من بهتر دونستم که یه سری اطلاعات درباره سفر (حالا چه قبل رفتن و چه بعدش)رو به صورت نکته براتون بنویسم ، چون بقیه دوستان زیاد از مصاحبه برامون نوشتن.
نامه ی اول برای همسرم اردیبهشت 86 اومد،با شماره ی حدود 13500 که شماره ی بالایی بود و ما احتمال میدادیم به همین دلیل اصلا فرصت به مصاحبه ی ما نرسه که خدارو شکر این طور نشد.
زمانی که همسرم برای لاتاری اسم نوشته بودو حتی زمانی که نامه ی اول براش اومد و مدارک اولیه رو فرستاد ما هنوز ازدواج نکرده بودیم ومدارک رو در واقع انفرادی فرستاد.تا اینکه زمستون 86 ایمیل زد به kcc و گفت که باید چی کارکنه که اسم من هم به عنوان همسرش به کیس اضافه بشه؟که 2 روز بعد جواب دادن که هم ازاصل مدرک ازدواج وشناسنامه ها و هم از ترجمه هاشون اسکن تهیه کنید و ایمیل کنید که ما فروردین87اینکارو کردیم و بازم 2 روز بعد جواب اومد که اسم من به کیس اضافه شده.
نکته ی دیگه اینکه نامه ی دوم اصلا به دست ما نرسید به همین خاطر همسرم به سفارت انکارا ایمیل زد و خواست که نامه رو برامون بفرستن که خیلی راحت اینکارو برامون انجام دادن.موقع مصاحبه در سفارت هم از ما هیچ کدوم از نامه هارو نخواست ما هم ندادیم.چون یکی دیگه از نکاتی که وجود داره اینه که تا چیزی رو ازتون نخواستن شما بهشون ندین و تا چیزی ازشما نپرسیدن هیچ توضیحی ندین.
دیگه اینکه توی سایت پزشک مربوطه(دکتر اونگان) که برای رزرو وقت هست نوشته شده که اونا فقط با وقت قبلی کار میکنن، در صورتی که اصلا این طور نیست چون ما از اینجا برای ساعت 9:15وقت رزرو کرده بودیم اما وقتی رفتیم به مطب دکتر ،اصلا از رزرو صحبتی نشد؛ هر کس زود تر اومده بود زود تر هم میرفت داخل .به ما هم ساعت 10:30 نوبت رسید که خانم منشی برامون پرونده تشکیل داد و بهمون گفت برای آزمایشات خون و عکس از قفسه سینه به طبقه ی بالا برید(بازم میگم که هیج جا به وقت رزرو ما توی اینترنت اشاره نشد)وما هم اینکارارو انجام دادیم و ساعت حدود 12:30 دوباره برگشتیم پایین به مطب دکتر وخانم منشی برای ساعت4:15 وقت دکتر داد .ما هم سر موعد اونجا بودیم که البته بازم بعد 1 ساعت ،اول احسان(همسرم که شما به نام احسان 2008 میشناسیدش) رو صدا زدند که داخل رفت.ما کارت واکسن از انستیتو پاستور گرفته بودیم که البته واکسن هپاتیت رو من زده بودم اما احسان نزده بود ، دکتر هم بهش نزد(نمیدونیم چرا) و فقط واکسن آبله مرغون رو زد.بعد منو صدا کردن که چند تا سوال پرسید:
- بیماری خاصی داری؟
- بیمارستان بستری شدی؟
- مواد مخدر مصرف میکنی؟
- تا حالا عمل جراحی داشتی؟
و...
که، در حین جواب دادن من ،توی اون برگه یه چیزایی علامت میزد. بعد نوبت واکسن رسید که بهش گفتم که یک ماه پیش آبله مرغون گرفتم،بررسی کرد و گفت بیماریت آبله مرغون نبوده اما این واکسن رو برات نمیزنم!!!
ما قبلا تو طرح عمومی ایران واکسن mmr رو زده بودیم ، و تاریخ واکسنهامون که چند سال قبل از ازدواج ما بود ، تو کارت واکسن یکی بود ،.همین باعث شد دکتر فکر کنه ما تقلب کردیم .حالا هر چی احسان در مورد طرح واکسنو اینا توضیح میداد قانع نمی شد .اخر هم گفت من به شما لطف میکنم که واکسنا رو ازتون قبول می کنم!!!! و گفت وقتی برگشتیم به ایران به همه بگیم که فقط واکسنهایی رو از ما قبول میکنه که انستستو پاستور زده باشه. توصیه من اینه که اگر فکر میکنید تاریخها براتون مشکل ساز میشه اصلا تو کارت ثبت نکنید.
بعد هم نفری یه پاکت بهمون دادن که به سفارت ببریم.

روز مصاحبه موقع ورود به سفارت، یه کیف همراهمون بود که توش یه بطری آب و یه آبمیوه بود اون مامور گفت هر دو رو تست کنیم که یکیشو من خوردم و یکیشو احسان که وقتی فهمید توی اونا سیانوری ، نیترو گلیسیرینی ، چیزی نیست که یه بلایی سر اون افسر کنسول سیاه پوست چاقه ترسناک بیاریم ،گذاشت بریم داخل...

در باره ی نوع لباس پوشیدن موقع مصاحبه باید بگم که اصلا فرقی نمیکنه اونجا افراد هم با کت و شلوار رسمی اومده بودند و هم شلوارک وتی شرت .
دیگه اینکه با وجود پست دو تا عکس از هر نفر به همراه مدارک به سفارت،بازم اونجا ازمون نفری دو تا عکس خواستن.
بعدم یه شماره بهمون دادن که وقتی روی تابلو اعلام شد، پیش اون افسر کنسوله سیاه پوست رفتیم، بعد به زبان فارسی والبته با لهجه ی گواتمالایی ،همون سوالای تکراری رو در مورد محل تحصیلو ، نسبت اسپانسرو ... پرسید بعد هم برگه ی آبی رو بهمون داد و انگار نمیتونست منظورشو فارسی برسونه به انگلیسی گفت چون زمان زیادی تا اخر سپتامبر نمونده از فردا هر روز سایت رو چک کنید و زمانی که اسمتون رو دیدید دوباره برگردین.
نکته ی بعد اینکه صرفا جواب سوال پرسیده شده رو بدید اون هم به صورت مختصر و مفید.
اگر موقع مصاحبه دو یا چند نفر هستید(مثلا با همسر و بچه هاتون)به هیچ عنوان توی حرف هم نپرید وجواب همدیگرو کامل نکنید،در واقع هر کس فقط جواب سوالی که از خودش پرسیده شده رو بده، چون در غیر این صورت خود افسر کنسول جلوی شمارو میگیره(یعنی دستش رو به علامت سکوت جلوی دماغش میذاره).توصیه من اینه که حتما زبان فارسی روبرای مصاحبه انتخاب کنید چون اولا کمتر سوال میکنه ازتون، بعد هم احتمال این که چیزی بگه که متوجه نشید کم میشه.

درباره ی خرید باید بگم که همه چی خیلی گرونه اما مغازه های خیابان تونالی هیلمی و مغازه های اطراف میدان کزل آی برای خرید بد نیستن،به نظر من به مرکز خرید بسیار بزرگ آنکامال(میگروس)هم یه سر بزنید،با مترو از میدان کزل آی برید و ایستگاه آک کوپرو پیاده شید از در مترو که خارج بشید میبینیدش.

سفر دوم
3 روز بعد از برگشت به ایران یه میل از سفارت برای همسرم احسان اومده بود که نوشته شده بود اف بی ای چک شما اومده و تا فردا تو سایت اعلام میشه و یکی از روزهای 2 تا 5 شنبه با اصل پاسپورت ، برگه ابی و اصل و ترجمه پایان خدمت بیاین سفارت !!! حالا هر چی ما برگه ابی رو نگاه کردیم دیدیم برامون اصلا مدارک پایان خدمتو تیک نزده که ببریم.به هر حال ما قبلا ترجمه پایان خدمتو داشتیم حتی دفعه اول هم برده بودیم ولی ازمون نخواستن ما هم ندادیم.حالا چی شده بود که با میل به ما خبر دادن ما که متوجه نشدیم .
جالب این که همون موقع سایت سفارتو چک کردیم شمارمون اعلام نشده بود ولی فرداش شمارمون تو سایت بود!! اونم با تاریخ اعتبار تا 18 سپتامبر.
ما هم برای این که زمان بیشتری داشته باشیم برنامه سفر دوم رو برای 8 سپتامبر گذاشتیم.اونم با قطار و به مدت سه شبانه روز!!!
برای گرفتن اطلاعات بلیط قطار میتونید با 139 تماس بگیرید.برای رفتن به انکارا باید بلیط استانبول بگیرید به قیمت حدود 69 هزار تومان.

حرکت ما روز 5 شنبه ساعت 8 شب بود.جمعه شب ساعت 11 رسیدیم دریاچه وان و سوار کشتی شدیم . ساعت 2 کشتی راه افتاد و 7 صبح شنبه به طرف دیگه دریاچه رسیدیم.از این به بعد با قطار ترکیه ای به سمت انکارا حرکت کردیم و حدود 4 بعد از ظهر روز یکشنبه به انکارا رسیدیم.
دوشنبه ظهر ساعت 1 جلوی درب سفارت بودیم که با یک صف 20 نفری از کسایی که برگه آبی دستشون بود مواجه شدیم بعد یکی یکی رفیتم داخل و شماره گرفتیم و منتظر شدیم تا شمارمون اعلام بشه.این دفعه دیگه کیف و آب نبردیم چون تو سفارت آب سرد کن داشت. ولی انگار این دفعه شلوغ شده بود لیوان نداشتن ، از هر کسی هم لیوان خواستیم به ما ندادن!!
خلاصه ساعت 1:50 شمارمون اعلام شد .جلوی باجه برگه آبی و پاسپورتها و مدارکو دادیم به خانمه و گفت که قبض پست بگیریم، جالب این که ازمون مدارک پایان خدمتو نخواست !!

ما هم قبض پست گرفتیم و گفتن بین 3 تا 5 روز کاری ویزاها میاد به آدرس هتل و اومدیم بیرون از سفارت.
میدونستیم که هر زمان تو سایت پست یو پی اس اسممون باشه فرداش ویزا ها میاد و تا قبل از ظهر روز 5 شنبه تو سایت هیچ خبری نبود.
اتفاقا ما ظهر 5 شنبه تو اتاق هتل بودیم که ریسپشن هتل با تلفن بهمون اطلاع داد که مامور پست منتظر ماست تو لابی!! آره بدون اطلاع دادن ویزاهامون اومده بود اونم دقیقا مصادف با 11 سپتا مبر!!!!!!
بعد این که دیدیم تاریخها و اطلاعات ویزا درسته ،به فکر بلیط برگشت افتادیم چون نمیدونستیم چند روز انکارا هستیم هیچ بلیطی نگرفته بودیم.از قضا صبح روز 5 شنبه قطارهم آنکارا رو ترک کرده بود.
احسان هم بلافاصله رفت و بلیط هواپیما تا شهر وان گرفت نفری 69 لیر تابه قطار برسیم و از وان هم با قطار به ایران اومدیم اونم نفری 38 لیر.
ما ترانسفر فرودگاهی نداشتیم ، تاکسی هم 70 لیر تا فرودگاه میگرفت ، ولی ما از میدان کزل ای با خط متروی انکارای با نفری 1.5 لیر به ایستگاه آشتی یعنی اخرین ایستگاه رفتیم. اونجا که پیاده شید و از درب مترو خارج شید دقیقا تو ترمینال اتوبوسهای آنکارا هستید. ما هم اتوبوسهای هاواش رو سوار شدیم که با نفری 10 لیر مستقیم ما رو به فرودگاه برد که حدود 30 دقیقه با اتوبوس راهه.

برای دفعه دوم ما به هتل 4 ستاره رویال آنکارا رفیتم. این هتل تمیزه ، تو لابی دو تا کامپیوتر و دسترسی رایگان به اینترنت داره ، تا سفارت 5 دقیقه بیشتر پیاده طول نمیکشه ، تو اتاق یخچال و گاو صندوق کوچولو برای مدارک داره و قیمتش مناسبه ( برای 6 شب اتاق دونفره روی هم کمتر از 400 هزار تومان) .از نظر ما تنها تفاوتش با ددمان 5 ستاره که قیمتش حدود 600 هزار تومن برای 6 شب اتاق دونفره هست، صبحانش بود که به مفصلی ددمان نبود.که به نظر ما اگه کسی بخواد 200 تومن ارزونتر تموم بشه میتونه از صبحانه ی مفصل صرف نظر کنه.
خلاصه اینم از دو تا سفر ما به آنکارا...
امیدواریم تونسته باشیم کمکی هر چند نا چیز به شما دوستای عزیزمون بکنیم،به امید موفقیت همتون.
پاسخ
تشکر کنندگان: khatere_art ، Ramkal ، ByronTom ، smith ، Tomas ، mortx ، manamilad ، taherifar ، msar ، kpks
سلام دوستان!
قبل از شروع سفرنامه باید بگم که هر مصاحبه و سفری به نظر من شرایط ویژ ه خود رو داره و هیچ موردی صددرصد نیست و شما نمی توانید در مورد خودتان نیز به طور کامل انتظار وقوع وقایع قبلی را داشته باشید.و اما اندر حکایت سفر ما به آنکارا:
از زمانی که نامه دوم به در خونه رسید تا زمان مصاحبه ما فقط 21 روز وقت داشتیم و این در حالی بود که ما حتی پاسپورتامونم نگرفته بودیم .خلاصه به هر زحمتی بود مدارک رو ترجمه کردیم و برابر اصل شد و پاسپورت گرفتیم و 12 روز مونده به مصاحبه با پست TNT به سفارت تو آنکارا فرستادم.بلیط رو هم طبق سفارش یکی از دوستان توی سایت از آژانس جزیره بهشت خریدم که پرواز تورکیش با اقامت 6 روزه در هتل ددمان بود .اما وقتی به سایت دکتر اونگان سر زدم دیدم که نوشته مطب بعلت تعطیلات عید فطر تا دوشنبه 6 اکتبر تعطیل است ، من سریع به آژانس زنگ زدم که پرواز منو عقب بندازید که گفت من بلیط رو ok کردم و باید نفری 50 تومن به تورکیش جریمه بدید(راست یا دروغ خدا عالمه )به مطب دکتر هم که تلفن زدم گفت یکشنبه ساعت 10 اینجا باش.خلاصه ما بجای چهارشنبه یکشنبه 3 صبح از فرودگاه امام خمینی راه افتادیم. هواپیما و کادر پرواز نسبتا خوب بود و حدود ساعت 6 وارد دیار آتاتورک شدیم .در فرودگاه ترانسفر ما که آقای پناهی بود دنبال ما آمده بود و ما رو با بقیه مسافرهاش با یک اتوبوس به هتل ددمان رسوند و برامون اتاق گرفت .بعد از یه خواب کوتاه و صبحانه مفصل هتل با زهره بیرون رفتیم تا موقعیت مکانی سفارت و مطب دکتر تا هتل رو بسنجیم.از هتل ددمان تا سفارت حدود 10-15 دقیقه و تا مطب دکتر حدود 20 دقیقه پیاده فاصله بود( من هم مثل خیلی از دوستان از نقشه آکارا موجود در سایت نهایت استفاده رو بردم.)روز یکشنبه که خبری نبود و همه مغازه ها تعطیل و شهر خلوت بود.فردا صبح ساعت 9.5 وارد مطب دکتر اونگان شدیم که با خیل عظیم هموطنان ایرانی روبرو شدیم .آخه بعد از یه تعطیلات 10 روزه اولین روز کاری شروع شده بود.من رفتم و پاسپورتها رو دادم به منشی که گذاشت تو نوبت و گفت منتظر باشید.منشی ها دو تا خانم بودند که یکی چاق و بداخلاق و همه کاره اونجا بود که خداییش خوب کار راه می انداخت و انگلیسی هم بلد بود و اون یکی لاغر و دستیارش بود و از نظر انگلیسی هم تعطیل بود.نوبت به ما که رسید فرمها رو امضا کردیم و گفت که برید آزمایش خون و عکس قفسه سینه رو بگیرید و دوباره برگردید اینجا. و وقتی پرسیدم که کجاست به فارسی گفت "طبقه سوم"رفتیم لابراتوار که اونجا هم شلوغ بود و اول 170 دلار تقدیم کردیم و بعد بقیه کارها انجام شد.دوباره برگشتیم مطب منشی گفت که کی مصاحبه داری گفتم فردا گفت ساعت 2 بیا و بشین تا نوبتت بشه .ساعت 2 برگشتیم و یکساعتی نشتیم تا نوبت ما شد و من پیش خانم اونگان و زهره پیش آقای اونگان رفت و بعد از معاینه و همون سوالات معروف با جواب "نه"من یک واکسن 60 دلاری آبله مرغون که به همه می زدند نوش جان کردم و آمدم بیرون وقتی که زهره هم اومد در کمال تعجب دیدم که به او واکسن نزده .یک 60 دلار واکسن و دو تا 70 دلار ویزیت سر جمع 200 تا به منشی دادم و گفت که ساعت 6 بیا جوابو بگیر.ما رفتیم هتل و ساعت 6 برگشتیم و جوابو تو پاکت دربسته داد به من و گفت که عکسها رو با خودت ببر آمریکا و لازم نیست ببری سفارت.(با خنده ملیح )
فردا صبح بعد از صرف صبحانه ساعت 10.5 جلوی سفارت رسیدیم که حتی یک نفر هم جلوی در نبود.به نگهبان گفتم که ساعت 11 مصاحبه دارم بدون اینکه نامه kcc رو بخواد پاسپورتها رو گرفت و رفت با لیست چک کرد و در رو باز کرد رفتیم داخل .بعد از بازرسی مختصر یک خانم که ایرانی بود اومد و گفت که نفری دو تا عکس و مدارک پزشکی رو بدید .که ما هم تحویل دادیم در نهایت تعجب من گفت که عکس زهره مشکل داره و نصف یکی از گوشهاش زیر مو مخفی شده و دستگاه نمی تونه بخونه.از هونجا اعصاب ما به هم ریخت و استرس کمی که داشتیم بیشتر شد.خانم گفت که برید بیرون سفارت عکس بگیرید و برگردید.
ما به سرعت رفتیم و یکی دو تا کوچه پایین تر یه عکاسی بود که 10 لیر دادیم و عکس زهره رو گرفتیم که 5 دقیقه ای تحویل ما داد و ما بدوبدو برگشتیم سفارت و نگهبان که قیافه ما هنوز یادش بود در رو بدون هیچ سوالی باز کرد و ما رفتیم داخل .دوباره همون خانم ایرانی اومد و عکسها رو گرفت و گفت مصاحبه فارسی می خواین یا انگلیسی که گفتیم فارسی و یک شماره داد و ما رو فرستاد داخل سالن اصلی که دوستان قبلا تعریف اونو دادند.حدود ربع ساعتی که نشستیم شماره ما افتاد روی سر باجه وسطی و رفتیم جلوی باجه و یک خانم آمریکایی که فارسی هم بلد بود گفت که مدارکو از زیر بدید.من هم اصل شناسنامه ،سند ازدواج و مدرک تحصیلی خودمو دادم.بعد به فارسی گفت گه کپی ها و ترجمه ها هم بدبد.من چند لحظه مات و مبهوت بهش نگاه کردم و بعد گفتم "Yes?" از اینجا به بعد گفتگوی ما رفت روی کانال انگلیسی و سوالشو تکرار کرد و من گفتم که مدارکو پست کردم.گفت کی و با چه پستی فرستادی؟من هم که خوشبختانه رسید پست TNT همرام بود نشونش دادم و اون گفت که اشکال نداره شما فردا صبح بیاین و روی یک کارت تاریخ و ساعت نوشت داد دستم.خوشبختانه پرواز من فردا شب بود و مشکلی از بابت فردا صبح اومدن نداشتم ولی این ماجرا بدجوری ما رو ترسوند و اعصابمونو به هم ریخت .اینو بهتون بگم که اونقدرا که فکر می کنید مقررات خشک تو سفارت برقرار نیست و تا حد زیادی انعطاف پذیری دارند بالاخره اونا که از کره دیگه ای به زمین نیومدند!
خلاصه ما برگشتیم هتل و من تو سایت TNT چک کردم دیدم زده که بسته ارسالی deliver شده و یکم خیالم راحت شد.ما تا شب به گشت و گذار و خرید پرداختیم و فردا صبح پیش بسوی سفارت برای تعیین آینده زندگیمون قدم زنان رفتیم .اینبار درب سفارت یکم شلوغ بود من رفتم جلو و کارت نوبت رو به نگهبان نشون دادم و پاسپورتها رو گرفت و رفت چک کرد و بعد از چند دقیقه ما رو فرستاد داخل و همون مراحل قبلی .اینبار که شماره ما افتاد رفتیم جلوی باجه که یه خانمی بود که فارسی بلد نبود که اصل مدارک رو گرفت و گذاشت لای پرونده و 1550 دلار پول گرفت .بعد گفت که فرم I-134 گفتم هنوز آماده نشده .گفت بشینید تا دوباره شمارتون بیفته .کنسولهایی که فارسی مصاحبه می کردند دو نفر بودند یه آقای چشم بادمی و یک خانم میانسال با قیافه 100% امریکایی.قبل از اینکه شمارمون بیفته با زهره هی بحث می کردیم که با کدوم بیفتیم بهتره؟بالاخره نوبت ما شد و با خانم کنسول مصاحبه آغازشد.اول انگشت نگاری رو انجام داد.بعد به من گفت اسم شما و بعد به زهره گفت اسم شما .بعد از من پرسید که شما از کجا مدرک گرفتید گفتم دانشگاه صنعتی اصفهان که گفت من شنیدم که اصفهان هست شهر قدیمی و قشنگ بعد پرسید که آیا فامیل نزدیک توی امریکا دارید که گفتم خیر.پرسید که برای چی می خوای بری امریکا ؟گفتم برای ساختن یک زندگی بهتر با آزادی بیشتر .گفت می دونی که سخته ؟ گفتم من زندگی بهتر رو توی راحتی نمی دونم .بعد گفت که خوب شما می تونی مدارک بانکی و finance نشون بدی که توانایی مالی داری ؟گفتم بله و الان همراهم نیست .به جان خودم بعد گفت که حالا هرچی هم داشته باشی من قبول می کنم ولی من حتی یه پرینت ساده بانکی هم نبرده بودم(خواهشن تو دلتون فحش ندید)بعد اون خانم مهربان و بزرگوار گفت که اشکال نداره من یک برگه برای چک امنیتی به شما میدم و وقتی اسمتون تو سایت زده شد با مدارک بانکی تون بیاین تا ویزا براتون صادر بشه .و گفت که خیلی متاسفم ممکنه تا 4 ماه طول بکشه ، آقا من که از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم گفتم که اصلا اشکال نداره و خیلی تشکر کردم و خداحافظی کردیم و اومدیم بیرون .بقیه ماجرا تا برگشتن به ایران هم چیز جالبی نداره .فقط بهتون می گم که به خدا توکل کنید و نترسید و از همه مهمتر با امریکاییها رو راست و صادق باشد.من هم تا زمان جواب اف بی آی چک مدارک بانکی و سند خونه رو آماده می کنم تا به امید خدا برای ویزا مشکل دیگه ای نداشته باشیم .
به امید موفقیت بقیه دوستان و تشکر از مهاجرسرا که از هر لیدری برای ما مفیدتر بود.
پاسخ
تشکر کنندگان: khatere_art ، saied-k ، Ramkal ، smith ، Tomas ، saeeds61 ، admiral.arash ، msar ، kpks
سلام به همگی
راجع به سفر آنکارا برای مصاحبه خیلی از رفقا تا الان نوشتن ولی از اونجا که به هر حال ممکن تجربه هرکس فرق داشته باشه من هم می نویسم شاید نکته ی مفیدی داشته باشه. من نامه اول رو در اردیبهشت دریافت کردم. من برنده اصلی بودم و چون مشخصات متا هلی پر کرده بودم برای همسرم هم فرم فرستاده بودن. فرمهارو طبق چیزی که خواسته بود پر کردم و در تیرماه با پست TNT برای KCC فرستادم. همینجا بگم که مسلما اگر کسی این کارو زودتر انجام بده بهتره چون خود قانون DV میگه در هرزمان از سال اداری که ویزاهای موجود تمام بشه برنامه متوقف میشه. من به دلیل اینکه سرم شلوغ بود بلافاصله نفرستادم. با پست TNT وقتی میفرستین می تونین روی سایتش هم چک کنین.فرمهای من سه روزه ! رسید KCC. کاری که حتما لازمه که زود شروع به انجامش کرد آماده کردن مدارکیه که تو نامه اول KCC بهش اشاره کرده. مثلا اصل دیپلم خیلی موضوع مهمیه و من هم برای پیدا کردن اصل دیپلمم چند روزی از این مدرسه به اون مدرسه و اداره رفتم تا خوشبختانه پیدا شد. ولی خوب ممکنه مال کسی راحت پیدا نشه و برای اینکه وقت کافی داشته باشه توصیه می شه که کار جمع کردن مدارک رو زودتر شروع کنه.
هفته ی سوم شهریور نامه ی دوم KCC به دستم رسید و چون من آنکارا رو در فرمهام انتخاب کرده بودم در اواخر اکتبر یا به عبارتی اوایل آبان برام تاریخ مصاحبه در سفارت آمریکا در آنکارا معلوم کرده بودن. اون موقع من چیزی از کارنت شدن و اینها نمی دونستم چون شماره ی من سه رقمی بود و کلا کارای من داشت زود انجام می شد. برای رفتن به آنکارا من کل مدارکم آماده بود فقط مونده بود تهیه ترجمه ها و کپی برابر اصل. اینها رو هم خیلی سریع و از هرکدوم دو نسخه آماده کردم. سفارت آنکارا روشش اینه که می گه مدرارک رو حداقل ده روز زودتر از مصاحبه بفرستید. من یک نسخه از تموم چیزهای که خواسته بود رو 15 روز قبل از مصاحبه بازم با TNT براشون پست کردم. اینبار تا سفارت ترکیه 7 روز طول کشید رسیدنش! یعنی 2 روز دیرتر از چیزی که سفارت گفته بود. ولی خوب خوشبختانه بعد که رفتیم ایرادی به این موضوع نگرفتن. همینجا بگم که یکی از آشناها آقایی رو در آنکارا بهم معرفی کرد که گفت وکیله و حتما کاراتو بده انجام بده تا مشکلی برات پیش نیاد. من باهاش تماس گرفتم ولی آبم باهاش تو یه جوی نرفت! اینو می گم واسه اینکه بدونین لزوما احتیاجی به وکیل نیست هرچند بعدا که رفتیم آنکارا دیدم اونجا پر از این دلالهاست و شک کردم که اونهم واقعا "وکیل" بوده باشه. مثلا این آقا می گفت که نمی شه با پستی بجز UPS بفرستی چون سفارت فقط با همین پست کار می کنه و اگر با پست دیگه ای بفرستی حتما بر می گردونه. من به سفارت ایمیل زدم و دو بار ازشون پرسیدم هر دو بار هم گفتن آقاجان شما با هر پست قابل اطمینانی می خوای بفرست بیاد. بعد بهش گفتم سفارت اینطوری می گه می گفت نه اینکه من می گم!!! یا مثلا من می خواستم طبق گفته ی سایت دکتر اونگان حداقل 3 روز قبل از مصاحبه آنکارا باشم ولی بازم اون آقا می گفت همون 2 روز قبلش بیا چون کار دکتر یک روزه تموم می شه و به جای 1 هفته 3 روز اینجا می مونی و پولت ذخیره می شه. ولی به نظر من هرچند خیلی ها هم اونکارو کردن باز هم گرفتن جانب احتیاط در این موارد درست تره. خلاصه مواظب باشین کسی به کلاهتون دست نزنه اعم از گذاشتن یا برداشتن کلاهتون.
در آنکارا هتل های زیادی هست. یک سری از هتل ها خیلی گرون هستن که خوب طبیعتا از بحث ما خارجن. از بین هتلهایی که می شه بهشون فکر کرد ما ددمان رو انتخاب کردیم. چون با اینکه از هتلهای دیگه ای که آژانسها معرفی می کردن گرونتر بود ولی با همسرم به این نتیجه رسیدیم که میزان پولی که صرفه جویی می شه اونقدر نیست که بخوایم به خاطرش تو یه جای اعصاب خردکن یک هفته رو بگذرونیم. البته من تصمیمم اینه که اگر دفعه ی بعد واسه ویزا بخوام تنها برم آنکارا به هتلهای ارزونترم فکر کنم.
ددمان نه یک هتل خاص بلکه یک هتل تمیز قابل قبول بود. اطاقهای هتل فرق داشت و اطاق ما از نوع معمولی بود شاید چون آژانسها سعی می کنن اینطوری قیمت پایین تری ارائه بدن. روی برگه رزرو هتل هم که کپی بود و آزانس که من داده بود نوشته شده بود special price. ما برای بلیط رفت و برگشت و اقامت 1 هفته ای در ددمان نفری 585 هزار تومان پول دادیم. صبحانه با هتل بود و می شه گفت صبحانه ی خیلی خوبی بود و جزو مزیت های هتل به حساب می اومد. با خوردن صبحانه ی مفصل معمولا وقت ناهار اصلا گرسنه نبودیم و اول شب دیگه شام می خوردیم. استخر سربازش به دلیل سرما قابل استفاده نبود و استخر سرپوشیده هم طبق معمول خیلی کوچک بود.
ما روز بعد از رسیدن به آنکارا رفتیم مطب دکتر اونگان که من آدرسشو کامل داشتم و حتی کروکی و نقشه هم از اینترنت و سایت خودشون گرفته بودم و پرینتش همراهم بود. عکس هم برای راهنماییه رفقا گرفتم که حالا یکی بگه چطوری بذازم اینجا تا بذارمشون همه ببینن. عجالتا بدونین که مردم ترکیه واقعا از انگلیسی معافن. ما که نتونستیم از کسی آدرسه به درد بخوری بپرسیم در کل یک هفته . ولی به هر حال مطب اونگان به ددمان خیلی نزدیک بود در حدود 15 دقیقه پیاده روی بود و راحت هم می شه پیداش کرد.
صبح ساعت 10 رفتیم مطب. کسی نبود چون خیلی ها قبل از ما رفته بودن روز رو شزوع کرده بودن. صبح که می ری مطب کار زیادی باهات ندارن پاسپورت و نامه رو چک می کنن و معرفیت می کنن برای آزمایشگاه که طبقه ی بالاست. اونجا هم کارا منظم و خوب انجام می شه وپول هم می گیرن (فکر کنم نفری 85 دلار بود) و میگن تمام شد و عصر برید پایین یعنی مطب. نتیجه رو خودشون می فرستن مطب.برای آزمایش هم نیازی نیست که ناشتا باشین .لی میل خودتونه. به هر حال یک چیز شیرین برای بعدش همراهتون باشه. عصر که رفتیم خیلی شلوغتر بود. نشسیم تا نوبتمون که شد و رفتیم تو.قبلش هم کارت واکسن که از پاستور گرفته بودیم و پول رو بهش دادیم. دکتر چندتا سوال کرد که تقریبا جواب همه می شد نه. یه معاینه بدنی هم کرد و گفت تمام. بعدش همه چیزو میذارن توی یک پوشه و سیل می کنن و میدن دستت که ببری سفارت. حتما می دونین که نباید بازش کنین. عکس سینه تون رو هم بندازین توی سطل لطفا. من قبل از رفنن از طریق سایت دکتر اونگان وقت رزرو کرده بودم ولی پرینتش رو اصلا نگاه هم نکرد. با این حال به نظرم بهتره این کارو بکنین چون ممکنه خیلی شلوغ باشه و برگه ی رزرو کمک کننده باشه ضمن اینکه خیلی هم کار راحتیه.
بعد از کار معاینه پزشکی ما چند روز فرصت داشتیم که شروع کردیم به گشت و گذار. آنکارا واقعا شهر توریستی نیست ولی خوب یه چند جایی هت که می شه رفت و دید مثل موزه تمدن که ما رفتیم و جالب هم بود. برای خرید هم ما خیلی جای مناسبی پیدا نکردیم . قیمتها معمولا خیلی بالا بود ولی توی بلوار آتاتورک یک سری از فروشگاههای لباس حراج زده بودن که چیزهای خوبی می شد ازشون خرید. مک دونالد هم توی بلوار آتاتورک هست اگر کسی علاقمند هست ولی به نظر من و همسرم که هیچ جذابیتی نداشت. یعنی در مقایسه با غذاهای سریع توی ایران حرفی واسه گفتن نداشت. توی همون آتاتورک قهوه فروشی Star Bucks هم هست که اون واقعا قابل توصیه هست. خلاصه ما این چند روز رو گذروندیم تا روز مصاحبه که ساعت 8:30 بود.
ما از همه ی مدارکی که باید میفرستادیم یک نسخه هم همراه برده بودیم تا اگر نامه به دستشون نرسیده بود همراهمون باشه. ساعت 8 صبح با مدارک اعم از اصل ( مثل شناسنامه، پاسپورت،دیپلم، پرونده پزشکی، سند ازدواج) و کپی ها و ترجمه ها جلوی در سفارت حاضر شدیم. طبق معمول یک سری توی صف بودن که صف گرین کارد با صف ویزا جدا هست و شما باید تو صف گرین کارد بایستین. حواستون باشه که اینجا باید کمی روتون رو زیاد کنین چون یک سری جلوی ما ایستاده بودن که نامه هم نداشتن یا اینکه قرارشون ساعت 10 بود ولی جواب درست به ما نمی دادن و نمی ذاشتن ما بریم جلو. افسری که میاد دم در برای راه دادن مراجعین یک لیست داره که اسم افرادی که در اون روز مصاحبه دارن توش هست. وقتی اومد اگر دیدین جلویی ها دارن تندتند می رن تو که هیچ. ولی اگر دیدین دارن معطل می کنن شما صبر نکنین و خودتون رو برسونین جلو و نامه رو نشونی بدین. توی لیست اسمتونو می بینه و میفرسته تو. همون اول ازتون عکس می خوان و می گن فارسی یا انگلیسی. شما بگین فارسی ولی بدونن که فارسی شون اصلا خوب نیست.یک قبض می دن که شماره روش هست و این شماره ایه که با اون شمارو صدا می زنن. بعد دوباره یک صف کوچیک هست و وارد می شین که اینجا کیف چک می کنن و مو بایل می گیرن و اینها. بهتره از این جور چیزها دنبالاتون نباشه تا راحت باشین. بعد وارد یک سالن می شین که سمت چپ حدود 8-7 تا باجه هست که مامور پشت شیشه می شینه و از پشت شیشه توسط میکروفون با افراد صحبت می کنه. بالای اینها هم مثل بانکهای خصوصی شماره انداز هست که هرکس شماره ش افتاد یعنی اینکه نوبتشه.ما نسبتا زیاد نشتیم تا نوبتمون شد. اول شماره مون که افتاد یک خانمی مدارک و پول رو ازمون گرفت و گفت بشینین تا دوباره شماره تون بیفته. فرمهایی که برای KCC فرستاده بودیم هم جلوش بود و یک چیزی رو از من خواست که تصحیح کنم و اون آدرسی بود که می خوام گرین کارد به اونجا بره و من آدرس کامل اسپانسرم رو نوشتم. قبلش نوشته بودم The same ولی گفت باید کامل بنویسی.
بعدش دوباره نشستیم تا نوبتمون بشه. تو این فاصله یک سری می رفتن و مصاحبه می شدن و ما می دیدیم که یک سوالهایی ازشون می پرسن و جواب می دن و گاهی هم یکیشون دست راستشو می برد بالا که می فهمیدیم داره سوگند می خوره. یه کم خنده دار بود چون من و همسرم فکر می کردیم این مصاحبه حتما توی یک اتاق انجام می شه که کس دیگه ای نیست ولی اینطور نبود و پشت همون باجه ها و به طور ایستاده مصاحبه انجام می شد.
خلاصه حدود نیم ساعت دیگه نشستیم تا نوبتمون شد. اینبار یک آقای سیاه تپل نشسته بود پشت شیشه. من یک شماره داشتم و همسرم هم یک شماره. چون فقط شماره ی من افتاد اول فقط من رفتم جلو. تا دید من تنهام گفت پس اون یه نفر؟ گفتم آهان با هم بیایم؟ گفت خوب 2 نفر هستید دیگه! من برگشتم و همسرم رو صدا زدم و اون هم اومد ولی حس کردم از همون اول یه کم فضای مصاحبه سنگین شد. علت دیگه ش این بود که فارسیش خیلی خوب نبود. یعنی دقیقا مثل آدم آهنی های توی فیلمها حرف می زد. می شد فهمید ولی من چون انتظار این رو نداشتم یه کم قاطی کردم. بعضی حرفاشو اصلا نمی فهمیدم. چندبار پیش اومد گفتم بله؟! که دوباره بگه. بعد یه بارش که گفتم بله؟! گفت: You have written in this form that you can speak English!!! و انگشتش رو گذاشت روی فرم KCC !. تازه فهمیدم که این جمله آخری انگلیسی بوده! گفتم آهان! بعدش دیگه راحت شدم چون انگلیسی که باهام حرف زد کامل می فهمیدم و جوابشو می دادم و اونم خوشش اومده بود انگار یه کم. اینو نمی گم که نگران بشید. به هر حال بهتره که زبان فارسی رو انتخاب کنین چون اگر انگلیسی رو انتخاب کنین و بعد یه جاش گیر کنین دیگه فارسی نمی گن براتون چون شاید اصلا افسرش فارسی ندونه. ولی این رو در ذهن داشته باشین که فارسیش مثل آدم آهنیه. خوب خوب و با دقت گوش بدین می فهمین و مشکلی پیش نمیاد.
اما اینکه چی پرسید. اول از من اسمم رو پرسید.گفت "آآآآآکا اسم شما چی هههههست؟ ".بعد تاریخ تولدم رو پرسید و بعدش تاریخ ازدواجم رو. من تاریخ فارسیش رو گفتم و تا می خواستم میلادیش رو هم بگم سر تکون داد و رفت سراغ سوال بعد یعنی که همون براش کافی بود. بعد به انگلیسی ازم پرسید چرا اینکاره شدی؟ (با اشاره به شغلم) منم گفتم خوب علاقه داشتم. بعد گفت خوب چی باعث شده علاقه داشته باشی توضیح بده؟ منم یه چندتا جمله براش گفتم که اون هم سر تکون می داد. بعد گفت که دست راست را بگذار. من هم 4 انگشت دست راستم رو گذاشتم روی اسکنر کوچیکی که روی پیشخوان بود. گفت حالا دست چپ منم گذاستم. کاش میتونستم صداشم بگذارم اینجا به خدا عین خود آدم آهنی حرف می زد. بعدم گفت حالا دو شست. منم گذاشتم. بعدش گفت "دست راست را بالا ببر" منم بردم. گفت آیا چیزهایی که در اینجا نوشته اید درست است؟ گفتم بله. گفت آیا آنچه امروز اینجا گفتید درست است؟ گفتم بله.
بعد گفت "کانوووم اسم شما چی ههههههست؟" منظورش این بود که خانم اسم شما چیه؟ بعد ش دیگه همونها که از من پرسید از خانمم هم پرسید و کمی هم راجع به شغلش پرسید و گفت چی هست خانمم هم توضیح داد و وسطش معلوم بود که زیاد متوجه نمی شه چون توضیح همسرم یه کم تخصصی بود. سر تکون داد و در تایید بعد از اونهمه توضیح گفت "مهندسید شما...".همسرم هم گفت بله. بعد اثر انگشت گرفتو بعدم سوگند و تمام.
بعدش مدارک اصل رو یکی یکی از زیر شیشه بهمون داد به همراه یک برگه ی آبی که همون Refusal sheet خودمونه. روی اون برگه شماره مونو نشون داد و گفت از 6 تا 9 هفته دیگه به بعد سایت رو چک کنین و وقتی شماره تون نو سایت اومد بیاین واسه گرفتن ویزا و یک نفرتون هم که بیاد کافیه. بعد من گفتم می تونم 2 تا سوال بپرسم که با سر پاسخ مثبت داد. من گفتم از وقتی که شماره مون بیاد چقدر وقت داریم که بیایم که گفت 3 ماه و ما اگر دیدیم داره دیر می شه با ایمیل بهتون خبر می دیم که بیاین. بعد من پرسیدم در مورد دیجیتال شدن پاسپورتها اگر پاسپورت ما دیجیتال نشده باشه ممکنه آمریکا فقط پاسپورت دیجیتال قبول کنه برای ورود به کشور؟ گفت تا زمانی که ما توی پاسپورت شما ویزا بزنیم اون ویزا برای ورود هیچ مشکلی نداره. این رو قبلا عمران اشاره کرده ود و گفته بود که بپرسم. خلاصه این سوال رو که پرسیدم کمی خوشش اومد و یه لبخند ملیح هم تحویلم داد.
بعدش دیگه ما کاری نداشتیم از سفارت اومدیم بیرون و رفتیم دفتر ایران ایر که همون روبروی در سفارته و بلیط برگشت فردامون رو تایید کردیم.
کلیرنس من حدود 100 روز بعدش اومد ولی مال همسرم هنوز نیامده و منتظر آمدنش هستیم.
پاسخ
تشکر کنندگان: Ramkal ، smith ، Tomas ، saeeds61 ، msar ، AMINHOSSEINI53
سال گذشته یعنی آذر 85 دقیقا روز آخر مهلت ثبت نام لاتاری برای کلی از اقوام و درنهایت همسرم و خودم ثبت نام کردم ,اولین نامه در آخر فروردین ماه 86بدستم رسید.من هم مثل خیلیها از ثبت نام و لاتاری چیزی یادم نبود نامه رسیده رو با کلی تردید و تعجب باز کردم و متوجه شدم که خوشبختانه به خواست خدا جزو برنده ها هستم , نامه دوم رواواخر آذرماه دریافت کردم, البته اینو بگم که کلا داشتم نا امید می شدم چون توی فرمهای نامه اول اشاره کرده بود اگر ویزا موجود باشه وقت برای مصاحبه داده خواهد شد ,قرار مصاحبه رو برای 15 ژانویه گذاشته بودند, زمان زیادی برای تهیه مدارک خواسته شده و ارسال اونها نداشتیم چون گفته بود مدارک حداقل 10 روز قبل از مصاحبه به دستشون برسه و ما تقریبا 15روزوقت داشتیم.
دومین شب دریافت نامه دوم بود و مونده بودیم از چه راهی میتونیم مدارک رو زودتر آماده کنیم , من بدون هیچ ذهنیت قبلی و اطلاعی توی گوگل کلمه لاتاری رو سرچ کردم که با تعجب به لینک خاطرات گرین کارت لاتاری برخوردم اونو که باز کردم وارد وبلاگ سعید آقا شدم و خاطرات سهیلا خانم رو دیدم و از اونجا به بعد بود که تازه فهمیدم راه و چاه توی این مسیر کجاست .اگر این وبلاگ و خاطره ها نبود هم باید متحمل کلی هزینه اضافی می شدیم و هم خستگی این سفر طول و دراز رو (بدلیل تأخیرهای فراوان پروازها ) به جان می خریدیم.مدارک لازمه رو سریعا فراهم کردیم و با پست دی اچ ال فرستادیم . واکسنها مون رو همینجا توی شهر خودمون زدیم( چون برای رفتن به تهران و تزریق واکسن در انستیتو پاستور وقت نداشتیم )دکتر مربوطه هم خودش کارت بین المللی واکسن صادر می کرد و به ما اطمینان داد که مدت 6 سال است که برای مهاجرین به کانادا و گرین کارت آمریکا این کار رو می کنه و مشکلی هم تا حالا پیش نیومده ,به حرف ایشون اعتماد نکردیم و من در یک فرصت مناسب به تهران و انستیتو پاستور رفتم و از متصدی اتاق 8 خواستم که از روی این کارتهای بین المللی که داشتیم با نام انستیتو پاستور برامون صادر کنه و ایشون هم بدون هیچ هزینه ای این کار رو انجام داد به این ترتیب لازم نبود سه روز جلوتر خودمون رو به اونگان برسونیم , برای اسپانسر هم با یکی از اقوام که در آمریکا زندگی می کنه تماس گرفتم و موضوع رو بهش گفتم ,اونم قبول کرد که اسپانسرم بشه اما ایشون در مورد ارسال این فرم آی 134 برای من زیاد را ضی نبود و دوست داشت اطلاعاتش محرمانه بمونه , من هم دیدم که در نامه دوم چیزی در مورد همراه داشتن این فرم در زمان مصاحبه نگفته ,در این مورد اصرارنکردم و قرار شد که فرم رو مستقیما به سفارت آمریکا در آنکارا بفرسته , هر چند که توی خاطرات سهیلا خانم و سایرعزیزان این مسئله رو خونده بودم که باید هر نفر یک کپی از فرم رو همراه داشته باشه
- برای یکشنبه 13 ژانویه پرواز برای آنکارا با ایران ایر رو رزرو کردم , چون بلیط با نرخ 45روزه موجود نبود مجبور شدم رفت رو با نرخ یکساله و برگشت رو با نرخ 3 ماهه بگیرم که برای هر نفر مبلغ 421000تومان شد.هتل ددمان رو هم برای هفت شب به همراه ترانسفر(ازفرودگاه تا هتل و از هتل تا فرودگاه ) به مبلغ 700000تومان رزرو کردم , درواقع 30دلارهرینه تراسفر شد که نرخ خوبی بود .پرواز آنکارا از فرودگاه امام طبق معمول تأخیری دو ساعت و نیم داشت که اطلاعات پرواز از این مسئله کاملا بی اطلاع بود و در تماس تلفنی می گفت پرواز به موقع انجام می شود. به آنکارا که رسیدیم هوا بسیار سرد بود,خیلی زود با ترانسفرکه یک زن و شوهر جوان و خوشروبه نام ساناز و امیر بودند به هتل رفتیم و مستقر شدیم .اونجا ساناز به ما گفت که می تونه فرداصبح ما رو به مطب دکتر اونگان و آزمایشگاه ببره و بعداز ظهر هم برای واکسیناسون و جواب مجددا به مطب اونگان و برای روز بعدش هم که وقت سفارت داشتیم به سفارت ببره که هزینه این رفت آمدهارو 30دلار برای هر نفر می گیره , ما هم قبول کردیم
روز بعد ساعت هشت و نیم اومدن دنبالمون و رفتیم مطب دکتر و آزمایشگاه و دستشون درد نکنه خودشون همه کارها رو انجام دادن , هزینه آزمایش خون و عکس قفسه سینه برای هر دوی ما 170 دلار شد.بعد از ظهر هم برای واکسن ها دوباره رفتیم مطب اونگان نوبت من و همسرم به طور جداگانه با همسر اونگان شد, اول که اسمم رو پرسید و بعد شروع کرد به سئوال راجع به بیماریهایی که تا به حال دچار شدم یا نشدم و تند تند هم رو برگه اش علامت می زد. یکی از سئوالاش در مورد بیماری چیکن پاکس بود , گفتم نه این بیماری رو نداشتم , البته این رومثل بقیه بیماریها خیلی سریع گفت و رد شد و بعد از معایه بدنی رفت سراغ واکسن ,پرسیدم چی می خوای تزریق کنی ( حدث می زدم آبله مرغان باشه چون توی خاطرات خونده بودم) گفت چیکن پاکس گفتم این چه بیماریه, منظورت واریسلا یا همون آبه مرغان است , گفت بله , گفتم من 12 ساله بودم که آبله مرغان گرفتم گفت من از تو پرسیدم چیکن بلاد و تو گفتی نگرفتی ,گفتم من با این اسم آشنایی نداشتم اما واریسلا رو می دونستم که به فارسی بهش می گیم آبله مرغان گفت اثری روی بدنت گذاشته, گفتم نه گفت پس باید بری آزمایش خون, گفتم جوابش کی حاضر می شه ,گفت فردا ,منم که همون فردا مصاحبه داشتم ,کوتاه اومدم و راضی شدم که واکسن رو بزنه .برای همسرم هم همینطور واکسن رو بعد از من زده بود.منشی دکتر ازما 280 دلارگرفت (160دلار برای معاینه 2 نفرو120دلار برای 2 واکسن آبله مرغان )بعد هم جوابهامون رو توی پاکت در بسته داد و رفتیم
. صبح روز بعد ساعت هشت و نیم جلوی سفارت بودیم مأمور جلوی در گفت: گرین کارتیها, ما هم پاسها مون رو نشون دادیم و رفتیم تو,یک مأمور با دستگاهی که دستش بود ما رو بازرسی بدنی کرد, جلوتر که رفتیم در محوطه حیاط مانند خانمی ایستاده بود و شماره می داد, از ما عکسها و پاسپورتها و پاکتهای دربسته دکتراونگان رو گرفت و گفت :فارسی (منظورش برای مصاحبه بود) گفتم بله ویک شماره ازروی ردیف شماره هایی که روی صندلی کنارش داشت ,کند و بهمون داد زیر شماره نوشته بود: اینترویو فارسی .بعد از اون وارد ساختمان شدیم ,که در ابتدای امرکل کیف و مدارکمون رو از دستگاه کنترل عبور دادند وخودمون رو مجددا بازرسی بدنی کردند , همسرم یک شیشه عطر همراه داشت , اونو از کیفش درآوردن و مأمور اون قسمت گفت اسپری کن رو مچ دستت , همسرم هم این کار رو کرد , بعد گفت حالا مچ دستتو بو بکش , همسرم این کاررو که انجام داد مأموره شیشه عطر رو توی کیف برگردوندو گفت حالا میتونید برید داخل,رفتیم داخل سالنی که حدود 10 الی 12 ردیف صندلی پشت سر هم چیده شده بود, و درسمت چپ ما تعداد 7غرفه مثل گیشه فروش بلیط سینما قرارداشت, حدود ساعت 9:15 بود که افراد رو بر اساس شماره ها اما نه به ترتیب جلوی گیشه ها می خواستند , ظاهرا فقط گیشه های 3و4و5 برای فارسی زبانان بود, ابتدا مارو از گیشه شماره 3 خواستند , خانمی اونجا نشسته بود و از ما اصل شناسنامه ها ,اصل سند ازدواج , اصل دیپلم متوسطه و مبلغ 755درلار رو خواست , من خودم رو برای پرداخت 1510دلار آماده کرده بودم (یعنی برای دونفر)اما اون خانم تأکید کرد نه , فقط 755دلار( در نامه دوم گفته بود 755 دلار برای هر نفر) چیزایی رو که خواسته بود دادیم و گفت بشیند صداتون می زنیم , چیزی نگذشت که گیشه 4 ما رو خواست , رفتیم جلو و یک مرد سیاه پوست بود که در گیشه بود , ابتدا از من اسمم و فامیلم و شغلم و سال تولدم و مدت ازدواجم و جاهایی رو که خدمت سربازی بودم رو پرسید و همینطور پرسید در جنگ عراق حضور داشتی یا نه ,بعد هم از من قسم گرفت که مطالبی که در فرمها نوشتم حقیقت است و یکی از فرمهایی رو که در نامه اول فرستاده بودم بهم برگردوند که امضاء کنم و تاریخ بزنم که این کار رو کردم , از همسرم هم مشابه سئوالات من رو پرسید البته بغیراز مسئله سربازی , واز همسرم هم قسم گرفت بعد کپی فرم آی 134 رو خواست , گفتم توی نامه چیزی راجع به همراه داشتنش نگفته بود (البته این فرم رو اسپانسرم به سفارت فرستاده بود که در پرونده موجود بود)گفت پس کپی این فرم رو نداری , گفتم نه , برگه آبی رو برداشت و توی اون علامت زد وهمراه فرم آی 134 که اسپانسرم فرستاده بود و پاسپورتها به ما داد و گفت از 6 هفته دیگه این سایت رو که توی این برگه نوشته چک می کنی , هر وقت شماره ات رو توی اون دیدی یکی از شما با همراه داشتن پاسپورتها , این برگه آبی و دو کپی از این فرم آی 134 و همین اصلش به اینجا میایید , ما هم تشکر کردیم و رفتیم , شاید اگر کپیها همراهمان بود اف بی آی چک نمی شدیم , به هر حال از نظر زمانی به نفع ما شد چون برای انجام مقدمات سفر به آمریکا کارهای زیادی داریم که باید انجام بدهیم , از بعضیها شنیدیم که بیشتر از دو ماه منتظر دیدن شماره تون توی صفحه اف بی آی چک نشید و با ایمیل ازشون سئوال کنید که نتیجه چی شد؟ این کار رو از قسمت لینک کونتاکت آس سایت سفارت می شه انجام داد. بعداز مصاحبه دیگه کار خاصی نداشتیم که انجام بدیم جز اینکه تا یکشنبه که بلیط برگشت داشتیم صبر کنیم , البته من باید بلیط برگشت رو برای چهار شنبه یعنی روز بعد از مصاحبه می گرفتم و اگه نیاز بود بیشتر بمونیم , تاریخ برگشت رو به تعویق بندازیم,البته پروازایران ایرکه فوکر 100است ,پربود و جا نداشت یکشنبه بعد از ظهر یک خانم از طرف امیراومد دنبالمون , ظاهرا خود امیرکارداشت و نتونسته بود بیاد, و مارو به فرودگاه برد ,مقدمات سفر رو انجام دادیم و برگشتیم ایران
چند نکته : در مدتی که آنکارا بودیم با خیلی از ایرانیها که برای گرین کارت اومده بودند برخورد کردیم بخصوص توی هتل , جالب بود که حتی یک نفر رو ندیدیم که اظهار کنه که از طریق لاتاری می خواد گرین کارت بگیره ,بلکه همشون می گفتند که از طریق اقوامشان اقدام کرده اند و مدتهاست که در نوبتند. نمی دونم شاید من اینجور فکر می کردم که بعضیها حقیقت رو نمی گن , ما هم قرار گذاشتیم که به کسی نگیم که جزو لاتاری هستیم و اینطوری خیلی بهتر بود اونجا تراسفرهای دیگری رو دیدیم که برای مراجعینشون جهت بردن به دکتر و آزمایشگاه و سفارت برنامه ریزی می کردند ولی شنیدیم که یک خانمی که اون هم ترانسفر بود مراجعینشو سرکیسه کرده بود مثلا برای بردن از فرودگاه و برگردوندن به فرودگاه اول 20دلار عنوان کرده بود اما بعد 50 دلار گرفته بود برای دکتر و غیره هم 60دلار گرفته بود یعنی برای هر نفر 110دلا
پاسخ
تشکر کنندگان: Ramkal ، smith ، Tomas ، saeeds61 ، msar
سلام به همه دوستان
از اینکه که خیلی دیر این تجربه رو در سایت گذاشتیم ما رو ببخشید
ما روز یکشنبه با بلیطی که از آژانس الکا واقع در خیابان گاندی تهیه کرده بودیم و با پرواز ایران ایر با یک و ساعت ونیم تاخیر مستقیم به آنکار پرواز کردیم و ساعت تقریباً 7 شب به آنکارا رسیدیم هزینه دو سره بلیط نفری 316500 تومان در فرودگاه آقایی به اسم رضا زاهدانی که ترانسفر ما بود اومد دنبالمون (اقای زاهدانی :نمایندگی دفتر ایران ایر در ترکیه رو هم داره آدرس دفتر ایران ایر دقیقاً روبه روی سفارت آمریکاست) و هتلی که ما رزرو کرده بودیم به نام هتل ازیلهان که خیلی هم نزدیک سفارت بود که برای اتاق های لوکس دو نفره شبی 60 دلار و یک نفر معمولی هم شبی 34 دلار که از نظر آرامش و امنیت هتل خیلی خوبیه که می تونید از سایتش هم اطلاعات کافی بدست بیاربد http://WWW.OZILHANHOTEL.COM که با هفت شب و ترانسفر شد 475 دلار
دوشنبه:
صبح پیاده از هتل به سمت سفارت و مطب دکتر اونگان رفتیم و موقعیت مکانی و فاصله زمانی تا اونجا رو تایم گرفتیم تا روز مصاحبه مشکل خاصی نداشته باشیم.
عصر روز دوشنبه هم خیابون های اطراف میدان کیزیل آی رو گشتیم به شما هم توصیه می کنم یه سری بزنید جای قشنگیه و فروشگاه های لباس زیادی داره همچنین گل فروشی ، نان فروشی ، صرافی و فست فودها زیادی هم داره البته چند تا اغذیه فروشی معروف بود که شما می تونید اونجا ماهی های خوشمزه ای بخورید که به امتحانش می ارزه قیمتش هم بسته به نوع ماهیش بین 7 تا 8.5 یه تله هستش
یورو رو از دلار بهتر تبدیل می کنند(100 یورو می شد 196 یه ته له) هر یه تله همون یک لیره که شش تا صفرش رو بر داشتند.100 دلار رو هم 122.5 یه ته له خرد می کردند.بهتره پولاتون رو تو صرافی تبدیل کنید چون تو هتل پایینتر بر می دارند.
سه شنبه:
صبح برای صبحانه که پایین رفتیم با چند خانواده ایرانی آشنا شدیم که همگی برای گرفتن ویزا و گرین کارت اومده بودند که بیشتر اوقات با هم بودیم و خیلی به ما خوش گذشت و بیشتر ناهار و شام رو با هم بیرون می رفتیم اینجوری هزینه های جانبی هم بین همه تقسیم می شد مثل تاکسی که براشون فرق نمی کنه یه نفر سوارکنند یا چهار نفر.
سه شنبه ساعت 9 صبح وقت دکتر داشتیم که ازهتل تا مطب دکتر تقریباً 20 دقیقه راه بود سر مطب دکتر اونگان یه کتاب فروشی بزرگ است و مطب دکتر طبقه اول هستش
خانم منشی دکتر اونگان که یه خانم خیلی مهربونی بود گفت پاسپورتاتون و دو قطعه عکس بدید ، بعد با یک سری فرم که مربوط به ما بود دستمون داد و به ما گفت برید طبقه سوم اونجا از ما ازمایش خون و عکس از قفسه سینه گرفتند شد 170دلار باورتون نیمشه که چقدر مهربو ن و با احترام با مراجعین برخورد میکنند بعد اومدیم پایین و منشی دکتر اونگان گفت برای ساعت 5 برای معاینه اینجا باشید خلاصه ما بعد از ظهر دوباره اومدیم مطب خیلی شلوغ بود ساعت 6:15 نوبتمون شد، اول آرش رفت و بعد من، دکتر چند تا سئوال کرد مثلاً گفت اسمت چیه ،چه رشته ای درس خوندی، چند سالته،عینک میزنی، عمل جراحی داشتی، بعد هم یه معاینه معمولی و کارت واکسن را که از پاستور گرفتید را وارد فرم خودش میکنه بعد یه واکسن اماده کرد که من فکر میکنم آبله مرغون بود نفهمیدم (60 دلار برای هر نفر) و بعد قد و وزن رو میپرسه خیالتون راحت فارسی تقریباً خوب حرف میزنه ویزیت دکتر برای هر نفر( 70 دلار) در آخر هم به ما دو تا پاکت داد که منشی درب اون رو چسب و مهر زد و گوشه پاکت رو قیچی کرد و گفت روز مصاحبه با خودتون به سفارت ببرید و تاکید کرد که باز نکنید محتویات پاکت همون مدارک پزشکی و تاییدیه دکتره و عکس قفسه سینه را با خوتون به سفارت نبرید به همه توصیه میکنم تمام واکسن را در ایران بزنید و در انسیتو پاستور بین المللی کنید البته اون 60 دلاری رو به همه میزنه و کاری هم به کارتتون نداره اینو گفتم بیشتر آمپول نخورید
چهارشنبه:
خلاصه روز چهارشنبه رفتیم خیابونهای اطراف سفارت رو دیدیم از خرید لباس بهتون بگم که خیلی گرونه( البته مثل هر جای دنیا که اجناس مارک دار گرونه اینجا هم اینجوریه) و یه سری جنس های معمولی که به چشم زیاد نمی یاد البته یه لباس فروشی به اسم Akbaba تو خیابون تونالی هیلمی هستش که جنس های خوبی داره که اکثر جنساش 5 یه ته له است و ارزونه و فروشگاه لباس به اسم LC Waikiki که حالت زنجیره ای دارد و تقریباً همه جای آنکارا نمایندگی داره که اون هم جنس های خیلی خوبی داره و قیمتش هم خیلی خوبه، توصیه میکنم به آنکا مال که با مترو میدان کیزیل آی میتونید به اونجا برید هم یه سر بزنید جای مثل تندیس خودمون البته خیلی بزرگتر که سینما هم داره البته به پول ما بلیط سینما تقریباً یازده هزار تومان برای هر نفره و Fast Food های خیلی خوبی هم داره انشاله خودتون میرید و میبینید مغازه های تو مترو خیلی ارزونتره ولی جنس های خوبی نداره
غذا تقریباً هم قیمت ایرانه توصیه میکنم شیش کباب و لامعجون که یه غذای سنتیه رو بخورید و چونافه که یه نوع دسره که بعد از شام خیلی می چسبه اگر چایی خور هستید حتماً یه کتری برقی و تی بگ و تنقلات با خودتون ببرید دمپایی هم یادتون نره.راستی اولوس هم رفتیم که محلش مثل میدون توپخانه خودمونه که فروشگاه های زیاد داره و بازار های قدیمی انکارا اونجاست با مترو از میدان کیزیل ای می شه رفت با تاکسی هم 5یه تله می برند.
روز پنجشنبه که روز مصاحبه بود(فقط بهتون بگم که اصلاً استرس نداشته باشید چون انقدر راحته که بعداً به این هم استرستون میخندید) ساعت 8:00 ما جلوی در سفارت بودیم تقریباً شلوغ بود البته مامور جلوی سفارت گفت گرین کارتی یک طرف و کسانی که ویزای نوع دیگه ای دارند یه طرف دیگر مرتب وایستن ما که متقاضی لاتاری و همون گرین کارت بودیم 4 نفر بودیم و سمت چپ ایستادیم بعد مامور از پشت در پاسپورت ها رو گرفت و از پله ها پایین رفت و چک کرد که ببینه اسم ما دو نفر برای مصاحبه هست یا نه و بعد برگشت و گفت بفرمایید از پله ها پایین رفتیم اول یه مامور از سفارت بازدید بدنی کرد و توی کیفامون رو نگاه کرد (عطر یا اسپری و موبایل با خودتون نبرید البته موبایل اگر بردید خاموش میکنید) بعد رفتیم جلوتر یه خانمی بود و پرسید فارسی میخواهید مصاحبه کنید که ما گفتیم بله و بعد 2 قطعه عکس برای هر نفر خواست و گفت مدارک پزشکی رو بدید و به ما یه شماره داد و یه کاغذ که روی اون به سه زبان اینگلیسی و فارسی و ترکی نوشته شده بود حاوی این مطالب که شماره ها به ترتیب نیست ، مدارک را از قبل حاضر کنید و از اگر توی کاور هست در بیاورید و طرز انجام مراحل انگشت نگاری را کشیده بود بعد وارد ساختمون سفارت می شیم و مجدداً بازدید بدنی که از دستگاه باید رد بشی بعد وارد سالن اصلی میشی اونجا ردیف ردیف صندلی بود که باید منتظر بمونی که شمارت بالای هر باجه ای افتاد بری جلو، شماره به ترتیب بالای هر باجه نشان داده نمی شه بعد از تقریباً پانزده دقیقه شماره ما افتاد رفتیم جلو یه دختر خانم با لبخند گفت اصل سند ازدواج و اصل مدرک دیپلم و دو تا شناسنامه و مبلغ 1550 دلار پرداخت کنید و بعد رسید پول را بهتون میده و میگه بفرمایید بشینید تا دوباره شمارتون بیفته بعد از تقریباً یک ساعت شماره ما یه باجه دیگه افتاد رفتیم جلو و یه آقای تقریباً دو رگه سیاه و پوست گفت سلام اول از ارش پرسید :
- فامیلی شما چی هست -اسم چی هست آقا
- کجا کار کرد و چند سال- جایی که کار کرد دولتی هست -با کامپیوتر کار کرد فارسی یا اینگلیسی کار کرد
- تاریخ ازدواج را بگو
- اسپانسر چه نسبتی با شما دارد
- اصل کارت پایان خدمت را بده
- ترجمه کارت را داری بده (که ما نداشتیم و گفت Ok)
- انگشت نگاری (اول 4 انگشت دست چپ بعد راست بعد دو تا شصت)

دست راست را بالا ببر و قسم بخور
بعد به من گفت
اول انگشت نگاری
- اسم شما چیه - فامیلی کانوم
- لیسانس چی داری
- کجا کار میکنی و چه کار می کنی
دست راست را بالا ببر و قسم بخور
و بعد یه برگه آبی در آورد و بخش چک امنیتی رو تیک زد و در قسمت other نوشت ترجمه کارت پایان خدمت را بیاورید و گفت 4 تا 6 هفته دیگه سایت چک کنید و آقا اومد و خانم لازم نیست بیاید
بعد یه برگه داد که یه سری سئوال توش بود که ارش قبلا در گفتگوی انجمن مهاجرین به اون اشاره کرده و گفت سئوال ها را جواب بده و ایمیل کنید تا پروسه را شروع کنیم و گفت خداخافظ
بعد ازظهر و اون چند روز باقی مونده رو حسابی گشتیم و یکشنبه صبح با تاکسی به موزه آتاتورک رفتیم که رفت و برگشت شد 13 یه ته له البته با بدبختی تونستیم به راننده بگیم موزه آتاتورک چون ما رو داشت می برد به مرکز خرید اتاتورک مرکزی راستی یه مسجد دیدنی هم تقریباً نزدیک سفارته که پیاده هم می شه به اونجا رفت یکشنبه بعد از ظهر هم برگشتیم ایران و منتظر کلیرینس ها مون هستیم.
پاسخ
تشکر کنندگان: Ramkal ، smith ، Tomas ، saeeds61 ، شهلا 1346 ، msar
وقت گرفتن برای مطب دکتر اونگان بیشتر شبیه به یک جک هستش! من وقت اینترنتی گرفته بودم و از اینجا که سایتش و سیستم وقت گرفتنش رو میدیدم میگفتم ایول! عجب خفن و منظم! بعد رفتیم اونجا دیدیم وقت مقت کیلو چند بابا
سلام حجت عزیز
از روی سایت سفارت حتماً چک کنید که 31 ام جزو تعطیلات ترکیه یه وقت نباشه...
دوستان اولین کاری که میکنید بعد از رسیدن تنظیم ساعت هاتون باشه(خیلی پیشه پا افتادست این مطلب ولی با همین سادگیش ممکن منجر به سوتی دادن آدم بشه چون انقدی اختلاف ساعت نداریم که خیلی از رو تاریکی یا روشنی قابل فهم باشه)
بعدش حتماً یه عکاسی همونجا برید که خیالتون راحت باشه، چون خیلیها بودن که عکسشون مورد قبول نبوده و سر مصاحبه دوون دوون رفتن واسه عکس(تیریپ سکته خلاصه!) یه عکاسی هست نزدیک هتل ددمان به اسم FOTO AKAY رو درش یه ورقه چسبونده به فارسی نوشته عکس واسه سفارت...5 لیر...یه جا دیگه من سر زده بودم میگفت 20 لیر!همون روز اول برید سریع عکس رو استاد کنید و وردارید ببرید مطب دکتر(عکس رو 5 دقیقه ای تحویلتون میده)
اگه فرزند خردسال نداشته باشید یک روزه(یعنی عصر همون روز) بهتون نتیجه آزمایش رو میدن...بسته آزمایشتون رو باز نکنید یه وقت که سفارت قبول نمی کنه...راستی اون موقع که من رفتم وحشتناک شلوغ بود 3-4 ساعت کارم طول کشید ولی همون روز جوابم رو دادن...اگه ببینن فرداش مصاحبه دارید حتماً بهتون همون روز میدن ولی اگه تاریخ مصاحبتون رو ببینن که دو روز بعد هست ممکنه بگن فرداش بیایید واسه تحویل آزمایش....اگه هم یه اتفاق غیر منتظره بیافته که نتونن اونروز بهتون تحویل بدن همون اول کار ارجاعتون میدن به یه مرکز مدیکال دیگه(AMERICAN HOSPITAL) که اونجا خیلی خفن تر و بزرگ تر هست و کارتون انجام میشه که البته عمراً کارتون به اونجاها نمیکشه...
آها یه هدیه 70-80 دلاری هم از من داشته باشید اینجا!...
آبله مرغون میشه Chicken pox
خانوم دکتره خیلی سریع و پشت سره هم سوابق بیماریهاتون رو میپرسه که بیشتر جوابهاش نه هستش. باید حواستون باشه تا گفت chicken ، به انگلیسی بگید گرفتید وقتی مثلاً 6 یا هفت سالتون بوده...این دفعه نگید نه ها! که یه واکسن اضافه میخورید و 70-80 دلار بیزبون به پاچه محترمتون میره ...
شنیدم فارسی هم بلده ولی نمیدونم چون با من که یک کلمه هم فارسی حرف نزد...و از اونجایی که همه کسایی که با هم اونجا بودیم جز من واکسن آبله مرغون رو نوش جان کردن احتمال میدم فارسیش در حد چطورید و خانوم بچه ها خوبن و از این حرفا باشه
یادش بخیر خیلی خوش گذشت به من تو آنکارا(مخصوصاً efes و صد البته کباباش)
به امید موفقیتتون
پاسخ
تشکر کنندگان: Ramkal ، smith ، Tomas ، saeeds61 ، msar
سفر نامه بی تا
سلام به تمامی دوستان عزیز:
اول از همه از مدیران سایت وتمامی دوستانی که در این مدت به ما راهنمایی کردند تشکر میکنم.
پرواز ما روز سه شنبه 5 می ساعت 6 صبح با ایران ایر بود که سر وقت و بدون تاخیر انجام شد.ساعت 8:30 به هتل فلورا گراند رسیدیم که هتل بسیار خوبی بود.چون تا اماده شدن اطاق نیم ساعت از ما مهلت خواستند تصمیم گرفتیم که بریم و مدیکال را انجام دهیم و همین که در ساکم را باز کردم که وسیله بردارم دیدم که ساک عوضی شده است.حالا در ان شرایط ببینید که چه حالی به شما دست میدهد.خلاصه سریع برگشتیم فرودگاه و ساک را پس دادیم ولی از ساک خودمان خبری نبود وبه ما گفتن زنگ بزنین تا بهتون بگیم.خلاصه فردا صبح از ناچاری به دفتر ایران ایر زنگ زدم اسم صاحب ساک قبلی را دادم وگفتم که این اقا ساک مارا پس نداده است.مامور ایران ایر به من شماره اژانس تهران ان اقا را داد وگفت که هتلش را بپرس ولی بگو که بلیطش را پیدا کرده ام و می خواهم بهش بدم .وقتی زنگ زدم و به مسیول تور دوبی گفتم گفت بله بله ایشون پسر دایی من هستن.خلاصه فکر کنین که دروغ ادم چه جوری در میادولی خوشبختانه اون خانم خیلی به ما کمک کرد که ما ساکمون را از پسر دایی محترمش پس بگیریم که ظاهرا فصد داشته 3 روز بعد تحویل فرودگاه بدهد.خلاصه سرتونو درد نیارم روز اولی که رسیدیم بعد از فرودگاه بلافاصله رفتیم پلی کلینیک که دکتر سلیمان انیال لبنانی و بسیار خوش اخلاق و شوخ بود و به من و شوهرم واکسن سیاه سرفه زدن وبه پسر5 ساله ام هم هم هیچ واکسنی نزد و جواب را هم یک ساعت بعد دادند(قابل توجه تمامی کسانی که بچه دارند).از ما 550 درهم نفری و از پسرم 200 درهم گرفتند.خلاصه از ان روز تا یکشنبه هم فقط گشتیم و ساعت 6:30 صبح با یک تاکسی به مبلغ 425 درهم(رفت و برگشت)رفتیم ابوظبی.دم در سفارت حدود 25 نفر ایرانی در صف بودند ولی کسی را تا 9:30 راه ندادند(پس زودتر نروید و در ان گرما ی بد زیر افتاب نمانید)وقتی داخل شدیم تمام مدت من شوهرم را راهنمایی می کردم که ببین بچه ها گفته اند که از اینجا باید دست چپ بپیچیم وبعد یک خانومی بهمون شماره میدهد که راندوم صدایمان میکنند که همین طور هم بود.وقتی شماره مارا صدا کردند یک دختر بد اخلاق حدود 30 ساله بود که مدارک را میگرفت و وقتی من بهش گفتم helloچشم غره ای به من رفت وگفت سلام.مدارک را به ترتیب گرفت و از شوهرم پرسید که خارج از ایران جایی زندگی کرده ای و وقتی شوهرم گفت بله/گفت گواهی پلیس که ما هم نمیدانستیم واخم هاش رفت توهم و راجع به کارمان هم که دولتی بود پرسید وهی چند بار تکرار کرد دولتی/دولتی.بعد گفت منتظر باشید.در ضمن smash عزیز و خانومش هم با ما بودند.10 دقیقه بعد دوباره مارا صدا کردند که خانومی بسیار خوش اخلاق ومهربان به نام دلارام بود که واقعا مایه ارامی دل بود.اول از همه تبریک گفت شغل و تخخص هایمان را تایپ کرد وگفت که فرم را امضا کنیم .قبلش من گفتم که یکی دو مورد از جمله پلاک خانه مان که عوض شده را باید تغییر دهیم که خندید وگفت دیگه تموم شده ونیازی به این کارها نیست.از نظر من پرونده شما o.kاست و از همین الان ورودتان را به امریکا تبریک میگم و یک سری توضیحات راجع به امریکا و امضا هایمان داد وگفت من تو امریکا خیلی نزدیک شما هستم و شاید همدیگر را دیدیم و همه اش از امریکایی ها با لغت اونها نام میبرد.خلاصه ازمون اثر انگشت هم گرفت وبعد برگه ابی را دراورد وگفت که باید صبر کنین ممکنه تا سپتامبر چکتون نیاد!!!! که من گفتم ما تا سپتامبر بیشتر وقت نداریم که گفت ببخشید شما لاتاری هستید ومن حواسم نبود .چک شما فرق میکنه چون اینا !!!میخوان که حتما به شما ویزا را بدهند.وقتی هر دو شماره تان اعلام شد با پاسپورت هاتون بیایید. پس به امید دیدار در امریکا .
این بود سفرنامه خانواده ما
پاسخ
تشکر کنندگان: Ramkal ، smith ، Tomas ، msar
سفرنامه مهدیس
سلام
وقت همگي بخير
از اينكه تو نوشتن سفرنامه تاخير داشتم عذر ميخوام
اول از همه دوستاني كه در اين راه ما رو ياري كردن و از مديريت سايت تشكر ميكنم خدايي صحبت دوستان خيلي كمكمون كرد . ممنون از همگي

مصاحبه ما روز يكشنبه 17 مي ( 27/2/88 ) بود كه به دليل حساسيت هاي همسرم روز پنج شنبه رفتيم . ساعت 6 پرواز داشتيم كه رأس ساعت حركت كرد . و حدود يك ساعت و پنجاه دقيقه بعد رسيديم دبي . از اول با هم صحبت كرديم كه اومديم يه مسافرت تفريحي كه اگه احيانا مشكلي پيش اومد حداقل ناراحتيمون كمتر باشه چون ما اسپانسر نداشتيم خب خيلي نگران بوديم ولي اينطوري خودمونو گول ميزديم . خلاصه به خودمون اصلا استرس وارد نكرديم و سعي كرديم حسابي خوش بگذرونيم
روز جمعه پياده راه افتاديم كه مطب رو پيدا كنيم و نزديك هتل يه مطب بود البته پياده 20 دقيقه راه بود كه به چند علت به اون مطب مراجعه نكرديم
1- اينكه جواب رو روز بعد ميداد
2- اينكه دو سه تا فرم خواسته بود كه ما نداشتيم نميدونم فرم چي بود اصلا توي مدارك نبود
3- مبلغي كه يكي از دوستان گفته بودن هزينه كردن خيلي كمتر از اون بود ( هدي عزيز گفته بودن پلي كلينيك نفري 550 درهم ولي اون مطب نوشته بود 950 درهم )

من يه سري پرينت از ادرس هايي كه دوستان داده بودن همراه داشتم كه ادرس دوست عزيزمون هدي خيلي بهمون كمك كرد تا پلي كلينيك رو پيدا كنيم . روز بعد شنبه صبح رفتيم سمت سيتي سنتر و خلاصه با كمي پرس و جو پلي كلينيك رو پيدا كرديم . مطب دكتر سليمان نايال . چه دكتر خوبي بودن
ساعت 9:30 رسيديم مطب تا ساعت 11:45 همه كارهامون تموم شد و جواب رو دادن و برگشتيم هتل
صبح روز بعد با يكي ديگه از دوستان كه توي هتل آشنا شديم با هم به سمت سفارت حركت كرديم . حدود ساعت 9 رسيديم جلوي سفارت حدود 10 نفري اونجا بودن برگه ها رو گرفتن چك كردن و تفكيك كردن و حدود 10 شروع كردن فرستادن داخل . همسرم يه كوچولو استرس داشت چون يكي از دوستان كه FBI چك خورده بود رو توي صف ديديم و ايشون وقتي متوجه شدن اسپانسر نداريم كمي نگرانمون كردن
داخل سفارت شماره گرفتيم و حدود يكربع بعد شماره ما روي باجه افتاد رفتيم جلو يه خانم بودن . برنده اصلي همسر بودن مدارك رو خواستن كه يكي يكي تحويل دادن و پرسيدن : اسپانسر داريد ؟ همسرم گفتن : نه ولي پرينت حساب اوردم . گفتن : مشكلي نيست ميشه ببينم و دو تا مدرك پرينت حساب داشتيم تحويل داديم و نوبت من شد مدارك من هم گرفتن و به همسرم گفتن اين مبلغ رو پرداخت كنيد .
بعد از حدود 20 دقيقه ديگه روي باجه ديگه اي شماره ما افتاد رفتيم همون خانم خوش برخورد كه دلارام نام داشتن بودن . در مورد شغل من سوال كردن گفتم اپراتور بودم گفتن براي شما به راحتي كار پيدا ميشه و در مورد رشته تحصيلي همسرم هم كمي صحبت كردن و پرسيدن كجا ميخوايد بريد و گفتيم فلان جا . و كمي در مورد ايالات هاي امريكا صحبت كردن و راهنمايي و برگه آبي رو دادن كه علت FBI چك رو متوجه نشديم ولي خودمون حدس ميزنيم چون همسرم سپاه خدمت كرده به خاطر اونه
ولي به هر حال بهمون تبريك گفتن و گفتن شماره تونو توي سايت ديديد پاستون رو هر كسي ميتونه بياره مهر كنه يا خودتون بياريد .
اين بود سفر نامه ما از اوني كه فكرشو ميكنيد هم خيلي خيلي خيلي راحت تره

در ضمن توي مدارك ما دو تا مسئله بود كه اصلا مشكلي ايجاد نكرد يكي تاريخ تولد همسرم بود كه از همسرم فقط پرسيدن تاريخ تولد صحيح كدومه و يكي هم فاميلي من بود كه جاي o موقع ثبت نام a خورده بود اصلا مشكلي نبود نگران هيچي نباشيد
اميدوارم همه دوستان موفق و پيروز باشن
خدانگهدار
پاسخ
تشکر کنندگان: smith ، Tomas ، msar
سفرنامه پیام (یه پیام دیگه، نه من، من نه منم نه من منم ....)
اردیبهشت سال 87 پاکت اول به آدرس خانه ام رسید و بر اساس شماره پرونده ام باید برای اوایل فوریه می رفتم مصاحبه که پاکت دوم هم بیست روزی قبل از او رسید. چون کارم زیاد بود زمان مصاحبه رو عقب انداختم تا تو تعطیلات عید برم آنکارا که عید امسال هم به خاطر بازدید اوباما از ترکیه خود سفارت زمان مصاحبه رو دوباره تغییر داد و انداخت تو اردیبهشت. باز از رو نرفتم و درخواست کردم که دو هفته مصاحبه رو عقب بندازند که بتونم یک پروژه ای رو جمع کنم ولی جواب دادند که زمانها تا آگوست پر شده و پیشنهاد می کنیم برای از دست ندادن فرصتت خود رو به همین مصاحبه برسونی. من هم قبول کردم. از اونجایی که دل گنده ای دارم هیچ مدرکی رو پست نکرده بودم و همه چیز رو با خودم بردم. هیچ مدرک مالی هم همراه نبردم چون خیلی روشن بود که هیچ مدرک مالی ایرانی نمی تونه توسط سفارت ارزیابی بشه. البته اسپانسر داشتم. یکشنبه با همسرم و دخترم نشستیم تو طیاره و رفتیم آنکارا. دوشنبه رفتیم کلینیک (که برای این هم وقت قبلی نگرفته بودم) ولی جواب من و همسرم رو آماده کرد و جواب دخترم به خاطر تست سل نیاز به 72 ساعت زمان داشت. فردای اون روز هم ساعت 8 و ربع قرار مصاحبه بود که صبح پاشدیم و دوشی گرفتیم و اصلاحی کردیم و رفتیم به سفارت. درخواست مصاحبه فارسی کردم چون فکر می کردم مصاحبه کننده فارسی به خاطر دونستن زبان فارسی احساس بهتری هم نسبت به ایرانی ها داره ( چون یا بالاخره ایرانیه یا به دلیل علاقه رفته فارسی یاد گرفته). چون مدارک رو با خود برده بودم، چهار پنج ساعتی طول کشید که مدارک بره بخش کنسولی و مراحل اداری رو طی کنه. این شد که همه کسایی که وقتشون بعد از من بود مصاحبه شدن و همه تقریبا کاغذ آبی گرفتن برای گراند چک. ساعت یک بود که شماره ما رو خوندن برای پرداخت پول که حدود 2300 دلار برای سه نفر دادم (یک زوج دیگری هم بودند که از اونها 755 دلار گرفتند، از قرار معلوم اگر درخواست کننده اصلی زن خانه دار باشه اینطوری می شه ولی به هر حال ریسک نکنید بهتره و به اندازه همه پول داشته باشید). بعد از بیست دقیقه هم شماره ما برای مصاحبه اعلام شد. رفتیم و مصاحبه کننده که یک مرد جوان دورگه ایرانی بود با لبخند به ما سلام کرد و قسم گرفت و با دخترمون خوش و بش کرد. بعد پرسید کارم چیه گفتم خصوصیه. پرسید سربازی رفتی گفتم نه مدرکش همراهمه گفت لازم نیست. از خانمم پرسید کارت. گفت کار نمی کنم. به قول ترکها: تمام. پاسپورتها رو انداخت توی کیسه ورودمون رو به آمریکا خوش آمد گفت و یک شماره داد که بریم سر میز یو پی اس و پول پست رو بدیم. من هم تشکر کردم. سر میز یو پی اس یادم اومد که مدرک پزشکی دخترم رو هنوز نیاورد. به خانمی که پشت میز اطلاعات فارسی می نشست گفتم. رفت و برای یک برگه آبی آورد که بتونم وقتی جواب پزشکی دخترم آماده شد بیارمش به سفارت. من هم فکر کردم حتما تا وقتی این مدرک رو بدیم صبر می کنند بعد پاسپورتها را با یو پی اس می فرستند. ولی فردا صبح یعنی صبح چهارشنبه از پذیرش هتل زنگ زدن بالا که بیا پایین بسته یو پی اس داری. رفتم و بسته رو گرفتم و ده لیر شیرینی هم دادم. بسته رو باز کردم دیدم همه پاسپورتها ویزا خورده با سه تا پاکت مدارک مهر و موم شده رو فرستادند. با سفارت تماس گرفتم و گفتم اینجوری شده و هنوز مدارک پزشکی دخترم آماده نشده ویزا و پاکت رو فرستادید. گفتند اجازه بدید برسی می کنیم باهاتون تماس می گیریم. تماس گرفتند و گفتند که حتما مدارک پزشکی که آماده شد اونارو با پاکت دخترتون بیارید به سفارت که آمریکا توی فرودگاه براتون مشکل پیش نیاد. عصر اون روز بعد از 48 ساعت رفتیم پیش دکتر و اون هم جای تست رو دست دخترم دید و گفت فردا ساعت یک بیایید که دوباره ببینم. پنج شنبه یک بعد از ظهر رفتیم پیش دکتر و جای تست رو دید و تایید کرد و دو تا واکسن آبله مرغان و ام ام آر بهش زد و پاکت مدیکال رو آماده کردند و بهمون دادند و ماهم بردیم مدارک رو سفارت و پاکت مهر و موم شده مدارک دخترم رو هم دادید و پنج دقیقه بعد دوباره اون رو به ما برگردوندند و باز به قول ترکها: تامام.

راستش اینقدر کارها روان و راحت انجام شد که برای اولین بار احساس کردم به عنوان یک ایرانی تو یه سفارت خارجی چقدر به من احترام گذاشتند. یاد سفارتهای اروپایی داخل ایران افتادم که چه توهینی به ایرانی ها می کنند.

ولی چند نکته:

من یک کارت معمولی واکسن دخترم رو که به فارسی هم بود و مال دکترش بود با خودم بردم. خانم دکتر با دیدن ما گفت چون می دونم که مادر و پدری هستید که به سلامت بچه تون خیلی اهمیت می دید این رو می پذیرم فقط برام ترجمه اش کنید که بدونم چه واکسنی باید بزنه. خودمون می دونستیم که دخترمون فقط ام ام آر شش سالگی اش رو باید بزنه به دکتر گفتیم و در عین حال کل جدول واکسنش رو هم رو یک کاغذ ترجمه کردیم و دادیم. علاوه بر ام ام آر یک آبله مرغان هم زد که تو ایران تجویز نمی شه ولی مثل اینکه اونجا لازمه. کلش شده 90 دلار.
کسایی که محل زندگیشون شمال شهر تهرانه یا رفتن به میدون تجریش براشون ساده تر از رفتن به میدون پاستوره بدونند که پایین تر از میدون تجریش (قدس) تو خیابون شریعتی، شعبه شمرون انیستیتو پاستوره که همه اون کارها رو می کنه و کار واکسن بین المللی می ده. من و همسرم هم اونجا کارتهامون رو گرفتیم. تو ترکیه هم هیچ واکسنی بهمون نزدند. یعنی کل هزینه ما شد 370 دلار واسه دو نفر. سر جمع من و همسرم و دخترم سه تا 100 دلار واسه ویزیت دکتر دادیم. 170 دلار رادیولوژی و آزمایش خون من و همسرم شد و 90 دلار واکسنهای دخترم که کلش می شه 560 دلار. ولی پول بیشتر همراتون باشه. شاید لازم شد کارهای دیگه ای انجام بشه.
توی ویزای من کلیرنس به تاریخ ژانویه 2009 خورده یعنی قبل از تاریخ مصاحبه اولی که خودم عقب انداختمش. نمی دونم به این دلیل چک اف بی آی نداشتم یا مصاحبه کننده از من خوشش اومد یا به دلیل کار خصوصی و سربازی نرفتن بوده ولی هر کی همراه ما باری لاتاری اومده بود بهش برگه دادند که بعد از چک پلیس دو ماه بعد برگرده. اگر تاثیر روحی و روانی خودم روی مصاحبه کننده دلیل این امر باشه پیشنهاد می کنم لباس خیلی رسمی نپوشید، اما خیلی تر و تمیز و شیک باشید، به خصوص اگر عادت روزمره به کراوات ندارید کراوات نزنید. به خصوص از این کراواتهای پهن با گره بزرگ یا کراواتهای رنگارنگی که بیشتر تو کازینوها و نایت کلاب ها می پوشند. لباستون ساده تمیز و شیک با رنگهای سنگین باشه. برای خانمها هم همین طور. هفت قلم آرایش نکنید. ساده تمیز و شیک باشید. موقع مصاحبه لبخند زورکی نزنید چون اینجور لبخندها بیشتر حس پنهان کاری می ده. من معمولا اخم مهربان رو تاثیرگذارتر می دونم. این جور اخم کردن یعنی جدی هستم و اعتماد به نفس دارم. البته حتما باید براتون همه چیز عادی باشه تا بتونید واقعا اعتماد به نفس داشته باشید. فرض کنید که اصلا ویزا نمی گیرید و قراره به همین زندگی ادامه بدید. رفتارتون محترمانه و احترام برانگیز باشه. احترام برانگیز یعنی این که در دیگر احساس احترام نسبت به خودتون رو به وجود بیارید. برای اینکه حرف اضافه نزنید خودتون رو کنترل نکنید ولی سعی نکنید برای فهماندن چیزی به مصاحبه کننده توضیح اضافی بدید. Just to the point حرف بزنید. یعنی اصل مطلب رو بگید. اونطرف یه آدمی نشسته که مثل شما احساس داره و داره کارش رو انجام می ده. پس بهش اعتماد کنید و بگذارید این احساس اعتماد رو از شما بگیره. حقیقت رو درست و راحت بگید. تمام.
اگر دارید می رید آنکارا بدونید که این شهر مردم فوق العاده خوبی داره. خیلی مهمان نواز و عالی هستند. می تونید کلی کیف کنید. به خصوص اگر اهل موزیک و کافه و دیدن آدمها هستید این شهر جای فوق العاده ای برای این جور توریسمه. من و همسرم و دخترم که کلی کیف کردیم. کلی رفیق پیدا کردیم که باهاشون در تماسیم. تو این هفت روز هیشکی نخواست سرمون کلاه بزاره. فقط یه جورایی راهنماهای ایرانی برای عوض کردن بلیط برگشت و تمدید قرارداد هتل برای سه شب بیشتر خواستن خودشون رو بندازن وسط و پولی واسه خودشون جور کنند که خوب من که از پشت کوه نیومدم.
ایمان داشته باشید. راستش من دومین بار بود که لاتاری شرکت می کردم. از وقتی که فرم رو پر کردم مطمئن بودم برنده می شم. از ده روز قبل از رسیدن پاکت اول هم هر روز یکی دوبار صندوق پست ساختمون را چک می کردم تا روز تولد همسرم صبح که می رفتم کارخونه پاکت رو توی صندوق دیدم. جالب اینه که ویزا رو هم تو پاکت یوپی اس سال دیگه باز در روز تولد همسرم دریافت کردیم. یعنی کل ماجرا دقیقا یکسال طول کشید. حالا هم که باید کم کم برای دریافت گرین کارد برای اوایل مردادماه شال و کلاه کنیم و بریم امریکا و کم کم خونه زندگی رو جمع و جور کنیم برای انتقال زندگیمون
پاسخ
تشکر کنندگان: Ramkal ، smith ، Tomas ، msar
سفرنامه رزا به ابوظبی

خوب اینم یک سفرنامه داغ تنوری! نوی نو!

ممنون رزا جان. تبریک به خاطر مصاحبه آسونت. همه اینقدر شانس ندارند. تا جایی که یادم هست دوستانی هستند که بعد از مصاحبه برگه آبی گرفتند و باید تا زمان اومدن بک گراند چک مشکل ساپورت رو حل کنند. آسون گرفتن مسئله اسپانسر به خیلی موارد بستگی داره. از طرز از خواب بیدار شدن افسر کنسول بگیر تا نحوه انگلیسی صحبت کردن شما و اینکه کدوم سفارت میری و مدرک دانشگاهیت چیه و شغلت چیه و خلاصه ده تا اگر و امای دیگه. خوب اینم سفرنامه رزا بدون کم و کاست. البته طبق معمول اضافه کنم نظرات و توصیه های نویسندگان سفرنامه نظرات شخصی خود اونهاست و من هم اجازه ندارم وسط سفرنامه اونها نظر خودم رو بگم. خواستم این مورد روهم یادآوری مجدد کرده باشم.

پس این شما و این سفرنامه رزا:


منم میگم سلام مردم !

عیدتون مبارک باشه و سال خوبی براتون آرزو میکنم.

بالاخره نوبت به سفرنامه منم رسید. اونم سفری به سفارت بدون مدارک اسپانسر!

دوستان عزیز ترجیح میدم کمی خلاصه ولی مفید با بعضی نکات ظریف مهم براتون بنویسم چون میدونم که همگی اونقدر سفرنامه خوندیم که دیگه کلیت راه رو میدونیم چیه فقط میمونه یه نکاتی.

خدمتتون عرض کنم که بله بنده هم یکی دیگه از کسانی هستم که بدون داشتن اسپانسر و با دارایی خودم موفق شدم کیس گرین کارت رو بخوبی پشت سر بزارم.

روز 23 اسفند راهی ابوظبی شدیم. من و همسرم و دختر 6 ماهه ام. روز 24 مراحل پزشکی رو انجام دادیم فقط با این حساب که نمیدونم چرا از من و همسرم نفری 1000 درهم بابت عکس و آزمایش و .... گرفتن. با توجه به اینکه کارت واکسن داشتیم و بقیه واکسنها رو هم تهران زده بودیم. خانم منشی که گفت هزینه ها گرون شده!!! خوشبختانه دکتر مروستی چون ایرانی بود قبول کرد که آبله مرغان هم گرفتیم و واکسنش رو به ما تزریق نکردن. و اما در مورد دختر 6 ماهه ام. 2 تا واکسن برای اون تجویز کردن! خیلی پرس و جو کردم که الکی نزنن. خانم دکتر گفت یکی از اینها واکسن ضد ویروس اسهالیه که در اروپا و آمریکا تائید شده و ایران ندارن و نمیزنن. یکی هم خوراکی بود که آخرش نفهمیدم چی بود. مبلغ 450 درهم هم برای واکسنهای دخترم گرفتن.

مقداری از این هزینه ها پیش بینی نشده بود. چون با اطلاعاتی که دوستان داده بودن برای ما نفری 800 درهم گفته بودن که ما 1000 درهم دادیم و 450 درهم دخترم هم که اضافه بر سازمان بود چون گفته بودن بچه های زیر 2 سال و نیم اصلا کار پزشکی ندارن! این از این. عصر همون روز هم جواب رو به ما دادن

روز 26 اسفند روز مصاحبه بود که از قبل با آقای میرزایی هماهنگ کرده بودیم و ساعت 6.5 صبح راننده اومد دنبالمون.

نزدیکای ساعت 9 رسیدیم سفارت. کلی توی صف نشسته بودن. روز گرمی بود و بعد از کمی نشستن دخترم بیتابی کرد که مارو زودی فرستادن داخل. کلیه مراسم امنیتی و ... انجام شد و وارد سالن شدیم و دعوتنامه رو دادیم و شماره 001 رو به ما دادن.

بعد از یه نیم ساعتی شماره ما اعلام شد و رفتیم جلوی باجه. خانم خوش اخلاقی نبود! مدارک رو یک به یک خواست و من مدارک رو دادم. تا اینکه گفت مدارک اسپانسر؟ گفتم: من اسپانسر ندارم اما خودم تمکن مالی دارم. گفت نمیشه باید اسپانسر داشته باشید. منم گفتم: من در آمریکا فامیل زیاد دارم ولی هر کدوم کسان دیگری رو ساپورت کرده بودند و یکی از اونها به من گفت مصاحبه رو یکسال بندازم عقب که ساپورتم کنه که منم گفتم من لاتاری هستم و نمیتونم. اما من خودم تمکن مالی دارم و نیازی به اسپانسر ندارم.

توی سفارت خیلی بدشون میاد که تا مدرکی رو نخواستن بهشون بدیم و یا تا نپرسیدن چیزی بگیم ولی از اونجایی که این خانم بداخلاق بود و مدارک تمکن مالی منو نخواست حتی ببینه من مجبور شدم و مدارک رو گذاشتم روی باجه. یکدفعه با حالت ناخوش آیندی گفت: اینا چیه میدین به من؟ منم آروم گفتم: مدارک تمکن مالیمه خواستم ملاحظه کنید. گفت: ارزشش چقدره؟ چند دلاره؟ منم گفتم یکیش نزدیک 40.000 دلاره و یکیش 8.000 دلارو خرده ایه و یه سند ملکه. بی رغبت مدارک رو گرفت و گذاشت توی پرونده و به همسرم فیش داد که بره پرداخت کنه. بعد گفت بنشینید صداتون میکنم. اونقدر هولم کرده بود که یادم رفت یه قرارداد رهن رو که 34.000 دلار میارزید بهش بدم.

اومدیم نشستیم و همسرم گفت چرا اینقدر هول شدی؟ از تو بعیده. راست هم میگفت دست و پامو برای اولین بار گم کرده بودیم. میگفت ترجمه شناسنامه انگاری نمیدیدمش. از بس بداخلاق و بیحوصله بود.

خلاصه نشستیم و وقتی یادم افتاد یه مدرک رو ندادم رفتم نزدیکه باجه و مثل بچه مدرسه ایها دستم رو بردم بالا که یه کاری دارم گفت: چیه؟ رفتم جلو و موضوع رو گفتم. گفت باشه وقتی صداتون کردن بده.

بعد از نیم ساعتی باجه دیگه ای شماره مارو اعلام کردن. رفتیم. اینبار یه خانم بسیار بسیار خوش برخورد و پر انرژی و خوش زبونی بود. تا رسیدم زود مدرک رو دادم و توضیح دادم که چیه. بدون اینکه نگاه کنه گذاشت لای پرونده و گفت اصلا مهم نیست. بعد گفت خوب خانم رزا شما برنده شدید؟ و چند سوالی درباره کار خودم و همسرم و اینکه جای دولتی کار کردم یا نه و همینطور همسرم پرسید. بعدش گفت در آمریکا میخوای چکار کنی و کجا بری و .... بعدش کمی با دخترم گپ زد و گفت منم دو تا دختر دارم. دل تو دلمون نبود ولی نمیگفت که چی شد. تا اینکه گفت کیس شما مورد قبوله و هیچ مشکلی نداره و میتونم از حالا به شما بگم به آمریکا خوش اومدید. ویزا شما و دخترتون همین فردا آماده میشه ولی برای همسرتون کمی طول میکشه. حالا میخواین جدا بگیرین یا نه با هم. ما هم ترجیح دادیم که با هم بگیریم. بنابراین برگه آبی رو به ما داد و توضیحات کامل رو هم داد. حتی تا حدودی قوانین آمریکا و اینکه چه باید بکنیم و چه نکنیم. باز هم تبریک گفت و آرزوی خوبی کرد و گفت از 2 هفته دیگه سایت رو چک کنیم.

اونروز دو مورد لاتاری بود. یکی هم خانمی بود که اونم اسپانسر نداشت و فقط و فقط با یه سند اومده بود و با اون هم موافقت شد.

اصلا و ابدا نگران نداشتن اسپانسر نباشید.

اینم خلاصه ای از سفر ما/ و اما بعضی نکاتی که آبروی هر چی ایرانیه میبره و باعث میشه خجالت بکشیم.

ببخشیدا ولی از ماست که برماست

وقتی وارد سفارت میشی میبینی آقایون همچین کت و شلواری پوشیدن و کراواتی زدن و عصا قورت داده نشستن و شرشر عرق میریزن و خانمها کت و دامن و..... ا... اکبر. بگذریم حرف حسابم اینه که برای اونا ریخت و قیافه ما مهم نیست رفتارمون مهمه. تا کارشون معلوم نبود همونطور عصا قورت داده نشسته بودن. تا خرشون از پل گذشت سفارت رو با پارک سر کوچه اشتباه گرفتن!

یکی از دوستان که اونجا بود با همین مشخصاتی بود که گفتم اما وقتی با ویزاشون موافقت شد بدون اینکه اهمیت بده ما داریم با کنسول صحبت میکنیم اومده بود بالای سر ما و همش به همسرم میگفت: کیوان جان سیگار داری سیگار داری؟ نهایت بی کلاسی. کنسول سرش و تکون داد با تاسف. شرم آور بود

همین آقا داشت نسکافه میخورد اومد گفت برید بخورید تو سفارت امریکا یه مو از خرس کندن غنیمته که خانمش از اونطرف گفت به بابا 3 درهم پول دادم. فکر کرده بود مجانیه!

یه خانم دیگه بود بازم اومد سر باجه ما سرشو کرده بود از اون زیر داد میزد به کنسول میگفت خانم شما فارسی حرف میزنی من یه سوال دارم. 2 بار کنسول بهش تذکر داد که خانم من دارم با کیس دیگه ای صحبت میکنم. اینم خیلی شرم آور بود

خانم دیگه ای بود نشسته بود و هی فرت و فرت کیفشو برمیداشت میگفت من برم ببینم چرا منو صدا نمیکنه تاکسی بیرون منتظره!

انگار اومده تو صف نون و شیر و ... هی من میگفتم خانم بشین کار خودتو خراب نکن. اینجا قانون داره ولی حرف حالیش نبود. اینم شرم آور بود

خلاصه سرتونو درد نیارم. تقصیر خودمونه که با رعایت نکردن باعث میشیم جور دیگه ای بهمون نگاه کنن.

بیاین فرهنگمونو حفظ کنیم و آبروی همدیگه رو بخریم.
پاسخ
تشکر کنندگان: Ramkal ، smith ، Tomas ، msar
با سلام به همه دوستان
ما ( من و همسرم ) اوايل اين ماه در آنکارا مصاحبه داشتيم. ببخشيد که به خاطر گرفتاري اينقدر دير به فکر افتادم. موارد ذکر شده تو سفرنامه رو ممکنه بدونين و تکراري باشه, ولي براي کمک به دوستان کامل مينويسم.
ما روز دوشنبه با پرواز ترکيش, ساعت 3 بامداد از مشهد به استانبول و بعد از توقف يک ساعته به آنکارا پرواز کرديم حدودا ساعت 9:30 به وقت ترکيه آنکارا بوديم. (مصاحبه ما پنجشنبه ساعت 8:30 بود) داخل فرودگاه استانبول و آنکارا صرافي هست و بهتر اينه که همه پولي رو که ميخواين ببرين دلار باشه , چون تبديل ريال به لير داخل ايران به صرفه نيست. جلوي درب خروجي ترمينال داخلي اتوبوسهاي خط 442 به هزينه نفري 3.40 ليره مستقيم به ميدان "کيزيل آي" ميرن. تاکسي گرونه و حدود 70 ليره ميشه (هر ليره الان حدود 620 تومانه) بعد از پياده شدن تو کيزيل آي با وجود اينکه هتل بویوک آرشان نزديک بود, به علت داشتن بار با تاکسی (5 ليره) به هتل رفتيم که از قبل رزرو کرده بوديم.
ما براي هتل شبي 54000 تومان براي اتاق دو تخته به آژانس پرداخت کرده بوديم. بعدا که از خود هتل سيديم گفت شبي 50 دلار هزينه ميشه که ميتونستين به ما تلفن بزنين و رزرو کنين. خدمه هتل هم اکثرا فارسي بلدند. اتاقهاي هتل معمولي بودند و کلا هتل قديميه. هوا هم نسبتا سرد بود و کمتر از سيستم گرمايشي استفاده ميکردن. سيستم خنک کننده هم نداره.صبحانه هم مختصر و مفيده. داخل لابي ميتونين از اينترنت بیسیم استفاده کنين. کافي نت هم نزديکه. محلي که هتل واقع شده يه خيابون پر رفت و آمده که پر از کافه و رستورانه و از اين نظر خوبه. کنار هتل هم يه سينما با 8 سالن وجود داره. انتهاي خيابون هم به مسجد kocatepe ميرسه که مسجد بزرگيه و از مراکز ديدني آنکارا و نزديکش يک هايپرمارکت خوب قرار داره با قيمتاي مناسب.
بعد از اينکه اتاق رو تحويل گرفتيم, به سمت آزمايشگاه رفتيم که از قبل با اينترنت رزرو کرده بوديم. با ماشين حدود 5 دقيقه بود. اونجا به طبقه دوم رفتيم و بدون اينکه چيزي در مورد وقت قبلي از ما بپرسن گفتن به طبقه سوم که آزمايشگاهه برين و پرسيدن که مصاحبه چه زمانيه و ما گفتيم سه روز ديگه و براي روز بعد ساعت 4:30 گفتن براي وقت دکتر بياين. بعد از اينکه پاسپورتها رو چک کرد و دو قطعه عکس ازمون گرفت گفت تو محل امضا پاسپورت امضا کنين! و ازمون برگه واکسيناسيون رو خواست (ما چون ساکن مشهد هستيم نتونستيم به انستيتو پاستور مراجعه کنيم) و ما گفتيم نداريم که گفت مشکلي نيست.به طبقه سوم رفتيم و بعد از پرداخت 85 دلار براي هرنفر براي آزمايش خون و عکس قفسه سينه صدامون کردن. از خانوما در مورد اينکه حامله هستن يا خير سوال ميکنن. آزمايشگاه خلوت بود و کارمون يک ساعته تموم شد.
نزديک آزمايشگاه پارک قشنگيه و يک مرکز خريد به اسم کاروم که گرونه و خيابون تونالي هيملي که پر از فروشگاه و رستورانه (مثل برگر کينگ و مک دونالدز).
روز بعد (سه شنبه) صبح به آنکامال رفتيم که براي گشتن خوبه و از ميدان کيزيل آي با مترو 4 ايستگاهه (ايستگاه Akkopru) . هزينه مترو هم هر نفر 1.70 ليره است. داخل ايستگاه کيزيل آي هم چند تا فروشگاه هست که جنساش خيلي خوب نیست.
ساعت 4:30, به مطب دکتر رفتيم که شلوغ بود و يک ساعت طول کشيد تا نوبتمون شد. دکتر اونگان سريع چند تا سوال در مورد اينکه شغلت چيه و قبلا بيماري خاصي داشتي و عمل جراحي و قد و وزن و ... پرسيد. بعد هم با گوشي معاينه کرد و گفت آستين رو بالا بزن و بدون سوال سريع سه تا واکسن تزريق کرد. در ضمن فارسی هم خوب صحبت ميکرد. بعد از اينکه از خانمم هم سوال کردم دقيقا همين طوري بوده. بعد از حدود 10 دقيقه هم جواب آزمايشها رو تو يه پاکت سربسته تحويلمون دادن و گفتن که اينا رو به سفارت ببرين و عکس راديولوژي و کارت واکسن که در اون نشون ميداد MMR و Td (کزاز ديفتري) و Varicella (آبله مرغان) رو بهمون تزريق کردن, رو گفت نگه داريد براي آمريکا!. ما آبله مرغان گرفته بوديم , ولي دکتر هيچ سوالي در اين مورد نکرد و سريع واکسنها رو تزريق کرد. 210 دلار هم براي هر نفر از ما گرفتن و اونايي که کارت واکسن پاستور رو داشتن بين 130 تا 180 دلار براي هر نفر ميدادن.
روز پنجشنبه ساعت 8:30 جلوی سفارت بوديم. جمعيت زيادي اونجا بودن اعم از ايراني و غير ايراني. نگهبان سفارت اومد و ما جلو رفتيم و پرسيد گرين کارت و گفتيم بله و پاسپورتها رو ازمون گرفت و بعد از 10 دقيقه صدامون زد و بعد از بازرسي داخل محوطه شديم. صف مهاجرتي و غير مهاجرتي جدا بود. اونجا يک خانم ايراني مدارک شامل اصل شناسنامه ها , پاسپورتها , سند ازدواج , مدرک تحصيلي و دو قطعه عکس رو ازمون گرفت و گفت ترجمه ها که گفتم قبلا فرستادم و گفت اگر داخل پرونده نباشه ازتون ميخوان. (ما ترجمه هاي رسمي و فرم اسپانسر و مالياتي رو قبلا با TNT فرستاده بوديم و 15 روز قبل از مصاحبه رسيده بود. در ضمن نامه دوم من اصلا نرسيد و من از طريق ايمیل نامه دوم رو دريافت کردم. مدارک رو هم با توجه به اطلاعات خوب دوستان از قبل آماده کرده بودم و از هر مدرک يک ترجمه اضافي هم داشتم.) بعد گفت که مصاحبه فارسي يا انگليسي و گفتم فارسي و بهمون يک شماره داد.
داخل سالن شديم و بعد از 1 ساعت شماره ما روي يک باجه افتاد. اونجا خانمي فرم 134 رو که قبلا فرستاده بودم رو نشون داد و گفت که از اين برگه کپي دارين که من داشتم و گفت که کپي رو براي همسرتون ميخوام. بعد دوباره شماره روي يک باجه ديگه افتاد و 1550 دلار (نفري 775 دلار ) ازمون دريافت کردن. بعد از نيم ساعت هم شماره ما روي باجه مصاحبه افتاد. استرس زيادي داشتيم ولي بعد از اينکه آقاي کنسول قبول شدن در لاتاري رو بهمون تبريک گفت و بسيار هم خوش برخورد بود, استرسمون تا حد زيادي کم شد. بعد از ما خواست که انگشتهامون رو روي دستگاه اسکنر بذاريم . بعد از انگشت نگاري گفت که دستامون رو بالا ببريم و جملاتي رو که ميگه تکرار کنيم. من گفتم ما يک يا دو مورد اشتباه تو فرمها داشتيم که به KCC هم اطلاع داديم و ايميل و جواب KCC رو هم دارم. يک مورد تاريخ ازدواج بود که يک روز اشتباه کرده بوديم و محل تولد مادر همسرم بود که اشتباه نوشته بوديم. اونها رو تصحيح کرد و براي اطمينان بيشتر دوباره ازمون پرسيد (ايميلها رو هم نخواست) و دوباره گفت دستها رو بالا ببريد و جملاتي رو که ميگم با هم تکرار کنيد. بعد فرمها رو تحويل داد تا محلي رو که مشخص کرده بود امضا کنيم. در مورد رشته دانشگاه از من و همسرم پرسيد و همينطور در مورد کارم و اينکه دولتيه يا خصوصي که گفتم دولتيه. مدارک ما رو تحويل داد بعد از اينکه يک سري موارد رو تو کامپيوتر چک کرد گفت که پرونده شما کامله و بعد از اينکه برگه آبي رو آورد که فقط محل Administrative process چک خورده بود گفت فقط يک سري مراحل اداري بايد طي بشه و هر وقت شماره شما داخل اين آدرس بود براي گرفتن ويزا بياين و گفت که قبلا اين پروسه بيشتر طول ميکشيد ولي ما به وزارت خارجه نامه نوشتيم و گفتيم که تسريع کنن و من پرسيدم که چقدر طول ميکشه که گفت متاسفانه چون دست ما نيست زمان مشخصي نداره.
يکسري موارد : فرم اسپانسر ما نوتاري نشده بود و همسر اسپانسر هم امضا نکرده بود و به اين موضوع ايرادي نگرفتن و همچنين در مورد اعتبار ويزا بايد بگم بعد از امضاي دکتر 6 ماهه که تو برگه آبي هم ذکر شده بود. اونجا خانم مجردي هم بودن که کارشون خصوصي بود و بدون چک ويزا گرفتن. ولي خانمي نسبتا مسن که بازنشسته آموزش پرورش بودن, برگه آبي رو بهشون دادن.

اميدوارم که بتونم کمکي کرده باشم و ببخشيد از اينکه سفرنامه خيلي طولاني شد.
پاسخ
تشکر کنندگان: admin ، hoda ، saeedhei ، Ramkal ، icheapsolo ، smith ، Tomas ، mortx ، msar
سفرنامه کتایون به ابوظبی
سلام به دوستان عزیز
من، همسرم، و پسرم از برندگان لاتاری 2009 هستیم ما 18/Des /2009 وقت مصاحبه در ابوظبی را داشتیم. روز یکشنبه تاریخ 24/9/87 با هواپیمایی ماهان (ایرباس 300) ساعت 6:15 فرودگاه امام پرواز داشتیم که به ما گفته شده بود سه ساعت زودتر در فرودگاه باشیم که اصلاً احتیاج به سه ساعت زودتر رفتن نبود. اگر یک ساعت قبل از پرواز آنجا باشید کافی است. در ضمن هزینه تاکسی تلفنی تا فرودگاه 15هزار تومان می شود. ما ساعت 6:15 دقیقه پرواز کردیم که یکربع از پرواز ما نگذشته بود که خلبان اعلام کرد که بعلت نقص فنی باید به فرودگاه امام برگردیم. (البته هواپیما هم تکانهای شدید می خورد که ما خودمان متوجه شده بودیم و خلبان مجبور شد کل باک بنزینش را خالی کند تا بتواند بنشیند) بعد از نشستن روی باند هواپیما 30 الی 40 نفر کنسل کردن چون ماهان قبول نکرد هواپیما را عوض کند فقط نقص فنی آنرا بطرف کرد و قبول هم نداشت که حتماً در چند روز آینده پرواز داشته باشیم بعضی ها که مثل ما مجبور بودن با همین هواپیما سفر را در ساعت یکربع به یازده ادامه دادند و ما ساعت 12:15 به فرودگاه امارت رسیدیم آنجا بعد از اسکن چشم و چک کردن پاسپورت ها و رد کردن چمدانها از گیت از فرودگاه خارج شدیم چون خیلی تاخیر داشتیم تاکسی هتل هم نبود مجبور شدیم تاکسی گرفتیم (کرایه 30 درهم) و به هتل رسیدم دوشنبه همسرم با کلینک ها تماس گرفت. قرار شد به پلی کلینک که نزدیک سیتی سنتر است رفتیم آنجا یک منشی خوش اخلاق و تپلی داشت که اصلاً فارسی بلد نیست صبحت کند. بعد از اینکه در سیتی سنتر دلارها را چنج کردیم به مطب دکتر برگشتیم و منشی کلیه مدارک که داشتیم از جمله کارت زرد رنگی که از انیستوپاستور گرفته بودیم پاسپورتهایمان و معرفی نامه سفارت و کارت واکسن پسرم که ترجمه شده بود بعد من را به اتاقی برد فشار خون ، قد ، وزن، تعداد ضربان قلب و یک سرنگ خون (برای HIV) گرفت و همه را در برگه سفیدی می نوشت و بعد به اتاقی رفتم و توسط یک فرد سیاهپوست که اون هم فارسی بلد نبود عکس از قفسه سینه ام گرفت و همین موارد در مورد همسر و پسرم تکرار شد فقط از پسرم خون و عکس گرفته نشد. بعد خانم منشی گفت من بروم پیش دکتری خوش برخورد لبنانی که از ناحیه پا مشکل داشت و فارسی را می توانست صحبت کند. اول من تنها رفتم در بین صبحتها همسرم هم داخل شد.
دکتر سوالهای زیر را کرد: 1) عمل جراحی کرده ای؟ (سزارین جزو عمل جراحی است) 2) بیماریهای دیابت، فشار خون، ناراحتی کلیه، ناراحتی قلبی، آسم، تیروئید و غیره را داشتید؟ 3) آیا فکر قتل کرده اید؟ 4) آیا همسرت را دوست داری 5) آیا دوست داری همسرت را بکشی 5) بعد کتابی را نشان داد که روی آن چند حروف زیر بودن که در بین آن یک عدد نوشته بود باید شماره را می گفتی 6) در صفحه بعد کتاب به حروف انگلیسی خیلی ریز (HNMOCZ) را نشان داد که باید می خوانیدم و روی تخت دراز کشیدیم و ضربان قلب و چیزهای عمومی را چک کرد. بعد گفت نوبت همسرم شد که تمام سئوالات بالا را هم از همسر کرد بعد اضافه یک سوال اضافه که *) آیا زن صیغه ای داشتید؟ و همه موارد را در مورد پسرم را هم اجرا کرد دکتر شوخی بود از من سوال کرد که پسرم عمل جراحی داشته گفتم نه گفت مگر ختنه نشده؟ ما به خنده گفتیم بله . گفت پس یک عمل جراحی داشته. و یک شکلات به پسرم داد. و در آخر به من و همسرم یک واکسن آبله مرغان زد و به پسرم واکسن HIB زد (و سوال کردیم که آیا تب به همراه دارد گفت نه و همین طور هم بود.) و بعد از سه ساعت در مطب بودن کلیه جوابها و عکس فقسه سینه درون یک پاکت بزرگ کرد و دربش را هم بسته اسم هر سه نفر ما را (انگلیسی) رویش نوشت تحویل همسرم داد و مبلغ 1900 درهم گرفت (نفری 550 درهم من و همسر و 800 درهم برای پسرم) البته ناگفته نماند که من و همسرم واکسنهای MMR و کزاز را در تهران زده بودیم و تایید آنرا از انیستو پاستور گرفته بودیم کارت واکسن پسرم را ترجمه کرده بودیم. همه اینها هزینه را کمتر خواهد کرد. و اصلاً فکرش نمی کردیم که چهار ساعته کار ما انجام شود خلاصه پلی کلینک هم ارزانتر بود و هم افرادش همکی خوش اخلاق بودند و عکس برای پسرم همان 2 تا را می خواست دیگر کلینک ها 3 تا عکس از همه می خواستند. بعد به سیتی سنتر رفتیم آنجا همه چیز است اما خیلی گران در ضمن ما 80 درهم دادیم سه تا پیتزا و چیزها دیگر خریدم هیچ کدام را نتوانستیم بخوریم اصلاً پیتزاهای خوشمزه ای ندارد. اگر خواستید غذای ایرانی بخورید به تاون تاور طبقه سوم آنجا کلیه غذاهای ایرانی از جمله اکبر جوجه، پیتزا سیب، طباخی سنتی و غیره بود. با قیمت تقریباً مناسب و روبه دریا و می توانید در بالکن کشتی ها را هم ببینید. که منتظر زیبایی است. و برای خرید هم به بازار چینی ها و day to day که در خیابان ناصر واقع شده است بروید در day to day همه فروشنده ها فارسی زبان هستند و اگر هم $ دارید می توانید بعد از خرید صندقدار آنرا به نرخ روز چنج می کند و مشکلی درهمی ندارید. یک چیز جالب اینکه اسباب بازی الفبای عمو فرودس هم در day to day بود. روز چهارشنبه با لیدرمون هماهنگ کردیم قرار شده روز پنجشنبه ساعت 8:30 و نفری 200 درهم ما را به ابوظبی ببرد. روز پنجشنبه ساعت 8:15 بطرف ابوظبی حرکت کردیم حدوداً 2 ساعت راه است و ساعت 9:20 به سفارت رسیدیم ساعت 9:30 درب سفارت را باز کردن و پاسپورت و کاغذی که برایمان ارسال کردن را چک کردن بازرسی بدنی شدیم وارد بعد داخل اتاقی شدیم و خانمی مهربان کپل دوباره ما را گشت کیف همسرم و موبایلش را گرفت ویک شماره به من داد کیف من را باز گردانند. (کلاً کیف خانم ها را نمی گیرند نه مُردیم، دیدیم در یک جا دنیا به خانمها احترام می گذارند.) بعد که داخل سفارت شدیم داخل سفارت مثل بانکهای ایران است خانمها پشت پیشخوان هستند و مراجعین از این طرف شروع به صبحت می کند مدرک می دهند. ما را راهنمایی کردن به صندوق یک خانم انگلیسی خوش اخلاق و خوش برخورد با لبخند زیبای که داشت یک شماره به ما داد و گفت منتظر بمانیم تا شماره ما اعلام شود. شماره ما اعلام شد (هم به زبان انگلیسی و هم عربی) و پشت کیشه ای رفتیم که خانم فارسی زبان بود و کلیه مدارک که خواسته بودن را گرفتند و اصل تمام مدارک ها (اصل شناسنامه ، پاسپورت، عقدنامه، مدرک تحصیلی، برگه ارسالی اسپانسر) عکسها و کپی مدارکها و کپی صفحه اول پاسپورت من را هم خواست. وبعد گفت مبلغ 8607 درهم برای سه نفرمان به صندوق پرداخت کنیم.( فقط درهم قبول می کنند حتماً درهم ببرید) بعد از مدتی دوباره شماره ما اعلام شد یک خانم انگلیسی با موهای مجعد کوتاه و بٌرنزه و خیلی هم خوش اخلاق و خوش برخورد خنده رو که کنسول هم بود شروع به مصاحبه کرد کلیه مدارکی که اصل بود به ما بازگرداند و برگهای سفیدی را داد جایش را مشخص کرد که امضاء کنیم و من و همسرم این کار را کردیم و همسرم بجای پسرم امضاء کرد و اسکن از اثر انگشت انجام دادیم و سئوال کرد که کجا می خواهید زندگی کنید؟ و در آمریکا می خواهید چه کاری بکنید؟ همسرم چون انگلیسی بلد بود جواب می داد. خلاصه رسید به شغل همسرم که هی سئوال چه کار می کنی؟ کارت دولتی است؟ و هر چه گفت همسرم جواب داد ولی بعد از دیدن شغل همسرم که دولتی بود خنده اش جمع شد و یک خانم فارسی زبان آمد و سئوال کرد که دقیق شغل همسرم چیست و از چه کسی حقوق می گیرد. که همسرم جواب داد ولی کنسول متقاعد نشد و برگه آبی را امضاء کرد و به ما گفت که تمام مدارک کامل است فقط باید کمی بیشتر در مورد کیس شما تحقیق شود و وقتی دید که من و همسرم ناراحت هستیم دوباره گفت هیچ مشکلی نیست چندماه دیگر oK ای خواهد شد(کنسول خیلی ناراحت شد از اینکه دید ما ناراحت شدیم و دائماً می گفت درست می شود.) و خانم فارسی زبان هم همه را به فارسی ترجمه کرد. ما برگه آبی را گرفتیم همراه پسرم از سفارت خارج شدیم. (یک چیزی که فراموش کردم بگویم اینکه در سفارت اصلاً بوفه نیست حتماً چیزی برای خوردن مخصوصاً اگر بچه دارید ببرید فقط نوشیدنی است که 3 درهم می باشد. و اثر انگشت پسرم که شش ساله بود را نگرفتن) و ما به دفتر هواپیمایی ماهان در رقه رفتیم و بلیط (چاتربود) هواپیما را برای شنبه okی کردیم.
چند نکته : 1) هوای امارات سرد است لباس گرم ببرید. 2)اگر کارمند هستید مطمئن باشید که FBI چک می خورید و برگه آبی میگیرید. 3) کرایه اتوبوس خیلی کمتر می شود 2 درهم و کرایه تاکسی بیشتر چون ورودی 3 درهم است 4) اگر خواستید تاکسی تلفنی بگیرید شماره ای روی تاکسی های دوبی است با آن شماره تماس بگیرید برایتان تاکسی ارسال می کنند. 5) درهم ببرید چون دلار هیچ جای آنجا قبل نمی کند و ضرر می کنید. و دائماً باید در صرافی ها باشید. 6) در رقه میدان ناصر کشتی های است که 100 درهم می گیرند و یک ساعت روی آب می چرخاند در شب می توانید روی کشتی شام بخوری که خیلی زیبا است . 7) اگر بچه دارید حتماً به پارک ساحل جمیرا بروید خیلی برای بچه جالب است. و حتی بزرگترها
امیدوارم موفق باشید استرس نداشته باشید اگر خواستید می توانید با جیمیلم تماس بگیرید. (bestnews2050@gmail.com) به امید دیدار شما در آمریکا . bay
پاسخ
تشکر کنندگان: Ramkal ، smith ، Tomas ، msar
سلام دوباره به همگی
دیروز ما بالاخره رفتیم به کنسولگری موعود و من همه این داستانهایی که اینجا خونده بودم رو مرور کردم
اول از همه یه چیز غم انگیز رو بگم و اونم اینه که سفارت جمهوری اسلامی ایران در خیابان پشتی سفارت آمریکا واقع شده.. خوب این زیاد غم انگیز نبود اما اینکه اسم خیابونی که سفارت ایران توشه "خلیج عربی" هست آدم رو خیلی دلگیر میکنه... سفیر ما هر روز میره اونجا..ریس جمهور عزیز هم که همین 2-3 ماه پیش اونجا بود ..لابد همه نامه هایی هم که میفرستند زیرش آدرس میدند دیگه...
بگذریم
.
.
خیابون السفارات خیابونیه که سفارت آمریکا و چند تای دیگه مثل یمن و عربستان و ... توش هستند. ما ساعت 10 مصاحبه داشتیم و با حساب 1.5 ساعت از دبی تا ابوظبی ساعت 9 رسیدیم اونجا. دم در چند تا از این دربان های شرق آسیایی بودند که لاتاری و غیره براشون مهم نبود ! فقط پاسپورتها رو چک میکردند و اینکه وقت مصاحبه همونروز باشه. بعد هم همونطوری که مردم تو صف نشسته بودند به ترتیب (البته اگه یادشون میموند!!) میفرستادند برای بازرسی بدنی و داخل رفتن.
اینجا رو کشش نمیدم چون بالاخره همه یه جوری میرند تو.
فقط بدونین که این صفها و تو رفتنها زیاد مهم نیست چون اونجا شماره هایی که روی باجه ها میفته کاملا رندم هست و جا زدن تو صف و این کارا فایده ای نداره!
سالن اصلی مصاحبه یه سالن مستطیلیه کشیده ست که در امتداد طولش 10 تا باجه هست و روبروش هم صندلیهای انتظار برای نشستنه و یه آقای شرق اسیاییه دیگه که آب و چای و کیک و اینجور چیزا میفروشه هم ساکت اون وسط وایستاده. باجه های 7 تا 10 به ما مربوط میشه یعنی برای ویزای مهاجرتیه .
وقتی وارد سالن میشین همون ابتدا سمت چپتون باجه ای هست که یک حانم امریکایی خوش برخورد ازتون برگه ای که ساعت و روز مصاحبه توش نوشته شده رو میخواد و بهتون یه شماره میده مثل شماره ای که وقتی داخل بانک میشین میگیرین.. اما همونطور که گفتم با وجود اینکه این خانم به ترتیب شماره ها رو میده اما باجه ها رندم اعلام میکنن، پس کم یا زیاد بودن شماره هیچ مهم نیست.
من اونجا از چند نفر پرسیدم و همه گفتند که ساعت مصاحبه توی برگه براشون 10 بوده و این وقتی مشخص تر شد که دیدم باجه های مربوط به مهاجرت سر ساعت 10 شروع به کار کردند.. پس ساعت 6 اونجا رفتن هم هیچ سودی نداره.
بعد از چند دقیقه ..شاید یک ربع شماره ما اومد روی باجه و یه آقایی که مالزیایی به نظر میومد با لهجه داغون فارسی که همه توی بازار ها وقتی میفهمند ایرانی هستی باهات صحبت میکنند ،ازمون مدارک خواست.
در مورد ما، خانمم برنده اصلی بود و اول مارک اونو گرفت ، از اونجایی که طرف فدرسی بلد نبود و توضیحات اضافه ما رو نمیفهمید اولش کمی عصبی شد، اما وقتی باهاش انگلیسی صحبت میکریم و توضیح میدادیم مشکلی نداشت و راحت گوش میداد و راهنمایی میکرد*** نکته جالب: من وخانمم فوق لیسانس داریم و خودمونو کشتیم تا بتونیم اصل مدرکمونو از دانشگاه بگیریم و ترجمه کنیم و ببریم، وقتی که آقاهه از خانم مدرک تحصیلی خواست.. فقط میگه " مدرک تحصیلی" کاملا طوطی وار ، خانمم دیپلم، فوق دیپلم، لیسانس و فوق لیسانسش رو گذاشت روی میز و ایشون هم خیلی شیک رویی رو که فوق دیپلم بود برداشت و خوندش و گذاشت تو مدارک و بقیه رو پس داد!!! من گفتم که بیا این بالا ترا رو بگیر اما اون گفت که همین کافیه...از من که درجه دو بودم هم رسما هیچ چیزی نخواست!....
یه قبض داد که پول رو به همون خانم اولیه پرداخت کنیم و رسیدش رو بدیم بهش و بعد هم گفت بشینید تا دوباره شماره بیاد.
.
.
.
در همین انتظار بود که ما متوجه یه خانم ایرانی که جزو مصاجبه کننده ها بود شدیم، چون کاملا همه توضیحات رو میفهمید و ضرب المثل ها رو هم بلد بود! حیلی هم خوشرو بود.
از قضا نوبت دوم شماره ما روی باجه همین خانم افتاد! و بعد از اینکه کمی باهاش حرف زدیم حقایق جالبی کشف شد.
این خانم که اسمشون دلارام بود در واقع دیپلمات اونجا بودند و اونایی که سری اول مدارک رو میگیرند در حد انجام کارای اولیه و یه درجه بالاتر از آبدارچی هستند....! همین خانمه که تشخیص میده که شما چه بلایی باید سرتون بیاد ، اسپانسر میخواهید یا نه و و و .
بعد از چند تا سوال که برای شناخت پیدا کردن نسبت به ما پرسید گفت که از ما مدارک اسپانسر نمیخواد!!! با اینکه ما چون اسپانسر داشتیم هیچ مدرک مالی ای نبرده بودیم، فرم اسپانسر هم ازمون نگرفت.
تنها چیز بد شغل دولتی من بود که اونهم خانم دلارام بهم اطمینان داد که 99 درصد مشکلی نیست و تا حالا نشده که وقتی به برنده اصلی ویزا رو دادند به همراهش ندند!
در ضمن توضیح داد که اگخ من برنده اصلی بودم به خانمم هم ویزا نمیداد و باید منتظر کلیرنس من میشدیم، اما در مورد ما ترجیح دادیم که خانمم ویزاش رو بگیره و من بعدا بیام دنبالش!
.
امروز هم من دوباره 2 ساعت رانندگی کردم تا ابوظبی و با یک ویزای خوشگل برگشتم.
امبدوارم که همه دوستان با خاطرات خوب وقشنگ اینجا رو مزین کنند و بهترینها رو برای همه آرزو میکنم
پاسخ
تشکر کنندگان: سارا کوچولو ، mh_hshk ، Ramkal ، smith ، Tomas ، msar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان