2009-07-19 ساعت 21:42
الهام خانم واقعاٌ زیبا بود. واقعاٌ
مرسی
مرسی
2010AS3xxx
کانال تلگرام مهاجرسرا |
---|
غربت من و تو ... غربت تو و من
|
2009-07-20 ساعت 15:31
فقط باید از شاعر محترم پرسید چه کسی ایشان را با زنجیر بسته به اونجا که نمیتونن برگردن و پنبه هاشون را رشته کنن؟
2009-07-20 ساعت 15:53
چند روز پیش به طور ناگهانی، تعریف جدید و دقیقی از کلمه "وطن" به ذهنم رسید:
وطن جایی است که در صورتی که مورد تهدید بیگانه قرار بگیرد، تا پای جان برای دفاع از آن می کوشیم. بعد همسرم به این نتیجه رسید که به این ترتیب ما فعلا آدمهای بی وطنی هستیم. بعد من به این نتیجه رسیدم که چقدر نابغه هستم. بعد شما به این نتیجه رسیدید که من چقدر پر رو هستم. تشکر کنندگان: Ali Sepehr
2009-07-20 ساعت 16:32
من واقعا متوجه نميشم اگه اينقدر دلتنگ خواهيد شد پس چرا ايران نمي مونيد؟
آنقدر شكوه كردين كه كسي ندونه فكر مي كنه داريد به تبعيد گاه مي رويد تشکر کنندگان: laili ، Ali Sepehr
2009-07-20 ساعت 18:28
میدونید چرا؟؟چون ما 1 سال استرس کارنت شدن و ویزا گرفتن رو داشتیم دیگه به چیز دیگه فکر نمی کردیم حالا که ویزا گرفتیم و بلیط خریدیم و داریم میریم تازه یادمون اومده که چه خبره!!!! واییییییی دلمون واسه همه تنگ میشه
کیس نامبر:2009AS27000
تاریخ مصاحبه:JUNE 2009 تاریخ دریافت ویزا : JUNE2009
2009-07-20 ساعت 20:30
من جدیدا به این نتیجه رسیدم که ما آدمها مخصوصا اگر شرقی باشیم بدتر از اون جهان سومی باشیم خیلی بد تر از اون اگه ایرانی باشیم عادت کردیم به غر زدن و نق زدن و غصه خوردن..........نمیدونم انگار یه حس ناخود آگاهه که باهامونه نمیتونیم از زندگی لذت ببریم اگه کارمون درست نشه ناراحتیم که چرا اینجائیم اگه درست بشه ناراحتیم که چرا داریم میریم خلاصه آدمهای ناراحتی هستیم
شایدم ریشه تو فرهنگ خاله غصه خوریمون داره پس بیائیم تا جوونیم سعی کنیم این فرهنگ و تا حدی تغییر بدیم تا لا اقل نسل بعد از ما و بچه هامون بتونن شاد باشن و از زندگی لذت ببرن من دارم سعی میکنم از خودم شروع کنم .................. پ.ن.(قرارم نیست کسی بفهمه که امروز چقدر گریه کردم مخصوصا شماها)
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
تشکر کنندگان: seravin ، elham ، Ali Sepehr ، hbita ، merdax ، mary joon ، pr.kia ، ملیحه مجید ، farshadsh ، behrooz ramezani
2009-07-20 ساعت 23:59
الان که داشتم پستهای پارسال بچه های سایت و میخوندم البته نه اینکه فکر کنین از فکر و خیال خوابم نمیبره ها نه اصلا فقط تصمیم گرفتم قبل از رفتنم ساعت بیولوژیک بدنم و با ساعت اونجا تنظیم کنمبه یه متن جالبی رسیدم که فردی به نام سعید نوشته بود جالبه:
تردیدها بعد از مهاجرت کشنده هستند. چه آدم محکمی باشید و چه آدم ثابت قدم، زندگی در غربت خیلی زود دشواری های خودش را نشان خواهد داد و روزی صد بار از کاری که کردهاید پشیمان خواهید شد. در این زمان هست که یک عزم فولادی به کمک آدم میآید که سختی ها را تحمل کند و به تردیدها اهمیتی ندهد. همه دچار تردید میشوند. اما پاسخ ما به این تردیدهاست که آینده ما را رقم خواهند زد. تردید ها خیانت کارترین افکار انسان هستند. تا تصمیمی نگرفتهای هزاران بار فکر کن، اما وقتی قدم پیش گذاشتی آماده جنگیدن با تردیدها باش. مخصوصا اگر کاری که میخواهی بکنی یک دیوانگی به نام مهاجرت باشد!
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
2009-07-20 ساعت 23:59
هاهاهاها ولی من میدونم چقدر گریه کردی لیلی جون!!!
ولی به هیچ کس نمیگم که این اشکها....اشک شوق.........
کیس نامبر:2009AS27000
تاریخ مصاحبه:JUNE 2009 تاریخ دریافت ویزا : JUNE2009
2009-07-21 ساعت 00:50
elham نوشته: هاهاهاها ولی من میدونم چقدر گریه کردی لیلی جون!!! نه والا من و مامانم امروز مسابقه اشک ریزون داشتیم البته من بردم چون اون کوتاه اومد دیگه... اینقدر از این لحظه های وای مامانم اینها بدم میومد به سرم هم اومد........... تا وقتی تو خونم میگم عجب غلطی کردی بچه میشستی سر جات زندگیتو میکردی.........وقتی پام و میذارم بیرون به خودم میگم نه خیلی خوب شد.. عجب شانسی آوردی برو حالشو ببر خلاصه حالت هام خیلی مثل اسکیزوفرنی ها شده خوب شد مدیکال دیگه ای تو کار نیست که من رد میشدم خدا نصیب بچه های 2010 بکنه ایشاالله
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
تشکر کنندگان: hbita
2009-07-21 ساعت 14:38
ما تا الان یه استرس داشتیم( اونم فقط واسه گرفتن ویزا )حالا که ویزا گرفتیم و زمان مهاجرت شده 100000 تا استرس داریم
کیس نامبر:2009AS27000
تاریخ مصاحبه:JUNE 2009 تاریخ دریافت ویزا : JUNE2009
2009-07-21 ساعت 22:41
البته میدونم که این تاپیک مربوط به شعر و شاعریه!! ولی مطلب جالبی در روزنامه آفتاب یزد دیدم گفتم خالی از لطف نیست در این وانفسا شما هم فیضی ببرید
اصل 90 به 10 چيست ؟ اين اصل ميگويد،10درصد زندگي خارج از كنترل، ولي90 درصد آن تحت كنترل ماست و خوب يا بد بودن آن به عكس العمل ما مربوط ميشود. تاخير ساعت پرواز هواپيما ، خراب شدن ماشين يا فوت يكي از نزديكان مان دست ما نيست ، ما روي اين 10 درصد كنترلي نداريم ولي 90 درصد باقي متفاوت است! نگذاريد مردم روي زندگي شما تاثير منفي بگذارند ، هر عكس العملي ميتواند بدترين شرايط را به بهترين شرايط تبديل كند. به عنوان مثال، سر ميز صبحانه نشسته ايد كه يكدفعه دست دختر كوچك تان به ليوان چاي ميخورد و محتويات آن روي لباس شما ميريزد. چيزي كه اتفاق افتاده ابداً تحت كنترل شما نبوده است.اما كاري كه شما بعد از افتادن اين اتفاق ميكنيد همه چيز را مشخص ميكند؛ شما عصباني ميشويد و سر دخترتان داد ميزنيد. او شروع به گريه كردن ميكند. حالا با خشم، همسرتان را به خاطر گذاشتن ليوان چاي روي لبه ميز دعوا ميكنيد و با عجله ميرويد بالا و لباس تان را عوض ميكنيد و بر ميگرديد پايين. اما ميبينيد دخترتان به خاطر گريه كردن نتوانسته صبحانه اش را تمام كند و براي مدرسه رفتن آماده شود. سرويس دخترتان ميرود! همسرتان بايد سريع برود سر كار ، شما ماشين را بر ميداريد تا دخترتان را به مدرسه برسانيد. چون عجله داريد جايي كه بايد با سرعت 60 كيلومتر در ساعت حركت كنيد با سرعت 90 كيلومتر رانندگي ميكنيد. شما بعد از هدر دادن 35 هزار تومان براي جريمه سرعت غيرمجاز با 15 دقيقه تاخير به مدرسه ميرسيد. دخترتان با عجله بدون خداحافظي به طرف در ميدود. شما نيز با نيم ساعت تاخير به محل كارتان ميرسيد ، اما ميبينيد كيف تان را فراموش كرده ايد! روز شما خراب ميشود و همينطور خرابتر. بالاخره با خستگي بر ميگرديد خانه و بديهي است كه جو خانه مثل هر روز نيست و همسر و دخترتان از شما دلخور هستند و هرسه شما روز بدي داشته ايد. چرا؟ به خاطر عكس العمل شما هنگام صبحانه خوردن. چرا شما روز افتضاحي داشتيد؟ الف) تقصير چاي بود؟ ب) تقصير دخترتان بود؟پ) تقصير پليس بود؟ت) تقصير خودتان بود؟ جواب قطعاً "ت" است. ريختن چاي تقصير شما نبود اما عكس العمل شما به ريختن چاي تنها در همان 5 ثانيه، روز شما را خراب كرد.حالا ببينيد اين روز ميتوانست چگونه باشد؛ چاي روي لباس شما ميريزد. دخترتان خيلي ناراحت ميشود.شما ميگوييد "عيبي ندارد عزيزم ، دفعه بعد حواست را بيشتر جمع كن." حوله را از روي صندلي بر ميداريد و سريع ميرويد بالا ، پيراهن ديگري ميپوشيد و كيف تان را بر ميداريد و سريع مي آييد پايين ، در همين لحظه دخترتان را از پنجره ميبينيد كه سوار سرويس شد و براي شما دست تكان داد.شما 5 دقيقه زودتر به كارتان ميرسيد ، به همكاران تان سلام ميكنيد و با نشاط و انرژي روي كارتان تمركز ميكنيد.دو سناريوي مختلف ، شروعهاي يكسان ، پايانهاي خيلي متفاوت!چرا؟ به خاطر عكس العمل شما! اجازه ندهيد اتفاقهاي مختلف، روز و زندگي شما را مختل كند چون هر عكس العمل اشتباه ميتواند ضرر زيادي به همراه داشته باشد. به شما ميگويند شايد از كارتان اخراج شويد؟ به جاي اينكه عزا بگيريد و بي خواب بشويد دنبال يك كار تازه باشيد. قبول دارم وقتي واقعاً اين موضوع پيش بيايد كار سختي است و نميشود راجع به چيز ديگري حرف زد ولي سعي تان را بكنيد. خواهيد ديد كه قوي تر و قوي تر ميشويد.هواپيما تاخير دارد؟ برنامه كاري تان را به هم زده است؟ به جاي فحش دادن به زمين و زمان و اخم كردن به مهماندارها از وقت تان براي ياد گرفتن چيزهاي تازه يا شناختن بقيه مسافرها استفاده كنيد. گاهي اين كارها كه به نظر مسخره ميآيند (مثلاً شناختن ساير مسافرها هنگام تاخير پرواز) زندگي تان را طوري متحول ميكند كه خودتان باورتان نميشود. فرصت هاي خوب هميشه آن لحظه كه انتظار داريد سر راهتان نميآيند گاهي بايد خودتان ماجرا جو باشيد و آنها را پيدا كنيد. عصباني بودن و از روي عصبانيت رفتار كردن، همه چيز را بدتر ميكند.اكنون اصل 90 به 10 را به خوبي شناخته ايد ، كاري كه بايد بكنيد اين است كه با بستن اين صفحه آن را از ياد نبريد و آن را در موقعيتهاي واقعي در زندگي تان به كار بگيريد. فقط يك بار امتحان كنيد ، مثلاً در يك جر و بحث سعي كنيد همه چيز را به طرز مثبت تغيير دهيد و اگر همه چيز خوب پيش رفت فكر كنيد كه اگر اين كار را نميكرديد چه اتفاقهايي ميتوانست بيفتد. مداد سياهي كه من دارم ميتواند اثرهاي چند صد هزار دلاري خلق كند اما من نميتوانم! بستگي دارد چه كسي، چطوري از آن استفاده كند.اصل 90 به10 و امثال آن ميتوانند بدترين زندگيها را به بهترين زندگيها تبديل كنند.باز هم بستگي به اين دارد كه چه كسي، چطوري از آن استفاده كند. از قانون <دانه> چه ميدانيد؟ نگاهي به درخت سيب بيندازيد. شايد 500 سيب به درخت باشد كه هر كدام حاوي 10 دانه است. ممكن است بپرسيم "چرا اين همه دانه لازم است تا فقط چند درخت ديگر اضافه شود؟" اينجا طبيعت به ما چيزي ياد ميدهد. به ما ميگويد"اكثر دانهها هرگز رشد نمي كنند. پس اگر واقعاً ميخواهيد چيزي اتفاق بيفتد، بهتر است بيش از يكبار تلاش كنيد."از اين مطلب ميتوان اين نتايج را به دست آورد: 1- بايد در 20 مصاحبه شركت كني تا يك شغل به دست بياوري.2- بايد با 40 نفر مصاحبه كني تا يك فرد مناسب استخدام كني.3- بايد با 50 نفر صحبت كني تا يك ماشين، خانه، جاروبرقي، بيمه و يا حتي ايده ات را بفروشي.4- بايد با 100 نفر آشنا شوي تا يك رفيق شفيق پيدا كني.وقتي كه "قانون دانه" را درك كنيم ديگر نااميد نمي شويم وبه راحتي احساس شكست نمي كنيم. قوانين طبيعت را بايد درك كرد و از آنها درس گرفت. در يك كلام: افراد موفق هر چه بيشتر شكست ميخورند، دانههاي بيشتري ميكارند. همه امور به هم مربوطند آيا دقت كردهايد كه هر وقت به طور منظم ورزش ميكنيد، ميل به غذاهاي سالم تر و بهتر داريد؟ آيا دقت كردهايد كه وقتي غذاهاي سالم تر و بهتري ميخوريد انرژي بيشتري داريد و طبعاً دوست داريد كه ورزش كنيد؟همه چيز در زندگي به هم مربوط هستند. روش تفكر شما روي روحيهتان مؤثر است، روحيه شما بر نوع راه رفتن تان مؤثر است، راه رفتن شما روي نحوه گفتارتان اثر ميگذارد، روش حرف زدنتان روي طرز فكرتان مؤثر است! تلاش براي پيشرفت در يك بُعد زندگي بر ساير ابعاد آن اثر ميگذارد.وقتي در خانه خوشحال هستيد، در محل كار نيز احساس شادي بيشتري خواهيد كرد و وقتي سر كار شاد باشيد در خانه نيز شاد خواهيد بود. اينها به چه معناست؟1-براي پيشرفت در زندگي ميتوانيد از هر نقطه مثبتي شروع كنيد ، ميتوانيد با برنامه اي براي پس انداز، نوشتن ليست اهدافتان، رژيم غذايي يا تعهد براي گذراندن وقت بيشتر با فرزندانتان شروع كنيد. اين كار مثبت منجر به نتايج مثبت ديگر هم ميشود، چون كه همه امور به هم مربوطند.2- مهم نيست تلاشي كه جهت "پيشرفت" ميكنيد كجا صرف ميشود. مهم اين است كه شروع كنيد.3- عكس اين قضيه هم صادق است. يعني اگريك بُعد زندگي شما خراب شد، ساير ابعاد هم به زودي خراب ميشوند. بايد به اين مسئله دقت خاصي داشته باشيد.در يك كلام: هر كاري كه انجام ميدهيد به نوبه خود اهميت دارد زيرا بر امور ديگر نيز موثر است. از <چرا> استفاده نكنيم: هنگامي كه بلايي به سرمان ميآيد، يا همه چيزمان را از دست ميدهيم يا كسي كه عاشقمان بوده ما را ترك ميكند، اغلب ما از خودمان ميپرسيم: "چرا؟" "چرا من؟" "چرا حالا؟" "چرا او مرا سرگشته و تنها رها كرد؟"سوالاتي كه با "چرا" شروع ميشوند، ممكن است ما را به يك چرخه بي حاصل بيندازند. اغلب، جوابي براي اين "چرا"ها وجود ندارد و يا اگر هم جوابي وجود داشته باشد، اهميتي ندارد. به امید ویزا گرفتن همه بر و بچه ها
Hope Never Die
شماره کیس: ***31 تاریخ دریافت نامه قبولی:may 2008 کنسولگری:abudhabi تاریخ ارسال فرمهای سری اول: july 2008 تاریخ کارنت شدن کیس:May 2009 تاریخ دریافت نامه دوم:31 may تاریخ مصاحبه:14 july دریافت ویزا: 30 september (روز آخر) تشکر کنندگان: payam_prz ، Ali Sepehr ، seravin ، mary joon ، indmehdi ، ملیحه مجید ، farshadsh ، inanna ، mori-kh
2009-07-21 ساعت 22:56
صدرا کجایی که ماتریکس رو دستت بلند شد.
تشکر کنندگان: Ali Sepehr
2009-07-25 ساعت 01:43
دویدن بیاموز، پرواز را و اشتیاق را
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی ، پرواز را. راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند. دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر. و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی. من راه رفتن را از یک سنگ آموختم ، دویدن را از یک کرم خاکی و پرواز را از یک درخت. بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که رفتن را نمی شناختند! پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده بودند که دویدن را از یاد برده بودند. پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند! اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را می شناخت و کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را می فهمید و درختی که پاهایش در گل بود، از پرواز بسیار می دانست! آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق به معرفت. *** وقتی رفتن آموختی ، دویدن بیاموز. ودویدن که آموختی ، پرواز را. راه رفتن بیاموز زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام برداری. دویدن بیاموز زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی. و پرواز را یادبگیر زیرا باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی.
2010AS3xxx
2009-07-28 ساعت 02:18
واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم غریبه ایم
خودی خودشونن . پس دمه همه ی غریبه ها گرم ...
بزرگترین شجاعت صبر است .
پول خورده درشت. تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، seravin ، farshadsh
|