صندلی داغ

[bayat_r]

میهمان امیر مهاجر - قسمت آخر

سئوالات کمی داغ

64- ظاهراً یکی از مشکلاتت نحوه رانندگی دیگرانه، چند درصد راننده ها راهنما میزنند؟بزرگترین مشکل رانندگی چیه؟
65- به تاثیر جنسیت در نحوه رانندگی اعتقاد داری؟
66- شولدر زدن تو رانندگی یعنی چی؟ این کار رو میکنی؟
67- اگه یه روز بچه ات بهت بگه چرا من رو به دنیا آوردی چی جوابشو میدی؟
68- اگه تو یه جای خیلی رسمی خیط کنی عکس العملت بعدش چیه؟؟ مثلا توی جلسه خیلی مهم صندلی از زیرت در بره محکم بخوری زمین
69- امضات چه شکلیه؟ چرا؟
70- کتاب های ر.اعتمادی خوندی؟
71- تو راه آمریکا تو هواپیما به چی فکر میکنی؟
72- سیاسیون، سیّاسند؟
73- با اجازت بیات جان این سوال رو حذف کردم. صدرا
74- برای جام جهانی فوتبال بعدی اگر بازهم ایران وآمریکا با هم بازی کنند، کدوم رو تشویق میکنی؟
75- فجیع ترین سئوالی که تو مهاجرسرا شنیدی، چی بود؟
76- تا حالا هیات رفتی؟چه مناسبتی؟
77- تا حالا شده تو تنهاییت با خدا خیلی خودمونی حرف بزنید،عین دو تا رفیق؟ جوابت رو هم داده؟


نظرت درباره این متن ها چیه؟
78- بنی آدم ابزار یکدیگرند ......که با سرعت از روی هم میگذرند
79- ای فلک گر نمیزادی مرا،اجاقت کور بود
80- و خدایی که در این نزدیکیست
81- زن تا نزاید دلبر است و چون زاید مادر
یک صفت برای هر کدوم بگو:
82- صدرا سپهر
83- لی لی
84- عمو سعید
85- مامان سایه
86- افشین
87- مهدی ی ی
88- روشا
89- ....
90- ....
91- ....
(این سه تا اسم رو خودت بنویس و صفتشون رو هم بگو )


بخش خاکستری مصاحبه (خودم ازش خوشم نمیاد)

92- اگر زبانم لال به هر دلیلی ویزا بهت ندن، چی کار میکنی؟
93- با مشکی پوشیدن تو عزا موافقی؟
94- به مردن فکر میکنی؟
95- به قیامت اعتقاد داری؟به نظرت بخشی از قیامت این دنیاست یا همش اون دنیاست؟
96- اگر بعد صد سال بری اون دنیا، دوست داری رو سنگ قبرت چی بنویسند؟
97- به نظرت مردن مرد خانواده برای زن سخت تره ، یا مردن زن خانواده برای مرد؟
98- چرا از مردن مادربزرگت اینقدر ناراحت شدی،مگه آدما فانی نیستند؟
99- نظرت درباره فلسفه و افلاطون و .... چیه؟

100- چه سئوالی دوست داشتی ازت بپرسم و نپرسیدم؟جوابش رو هم بگو


ممنون که صادقانه به همه سئوالات جواب دادی.اگر داغ نبود، به خاطر محدودیت های سایت و شرایط همه ما مهاجرها بود.
سپاسگزار - بیات

[marjani]

بیات جان خسته نباشی
عزیز به نظرم بهتره دست از سره متاهل ها بر داری و مجرد ها رو بشونی رو صندلی داغ (چون ما سالهاست ما تحتمون سوخته)
شاید فرجی شد اینجا دست دو نفر را دادیم دست همدیگه و اگه خدا بخواد از بیکاری تو usa یه آژانس همسر یابی بزنیم

[امیر مهاجر]

۶۴- ظاهراً یکی از مشکلاتت نحوه رانندگی دیگرانه، چند درصد راننده ها راهنما میزنند؟بزرگترین مشکل رانندگی چیه؟

درصد کمی. بزرگترین مشکل رانندگی به نظر من قبل از هر چیز تعداد بیشمار ماشین تو خیابونها است که هم کنترلشون سخته و هم نمیشه ازشون توقع داشت مثل بشر رانندگی کنند. چون اگر بخوان مثلا آمریکایی رانندگی کنند ترافیک تهران چند برابر سنگین‌تر میشه. مشکل اساسی بعدی نبودن اتوبان کافی و نبود تقاطعهای غیر همسطح در همه تقاطع‌ها است و همینطور نبود پارکینگ کافی در ساختمانها و کمبود پارکینگ‌های عمومی در سطح شهرها. اینها که درست بشه تازه میشه روی جریمه‌های سنگین و اعمال قانون با شدت بیشتر تمرکز کرد.

۶۵- به تاثیر جنسیت در نحوه رانندگی اعتقاد داری؟

بله. از نظر علمی مغز زن و مرد بسیار باهم متفاوتند. مغز مردها قابلیت تمرکز روی یک موضوع خاص رو داره و خیلی میتونه در اون موضوع خاص دقیق بشه. دلیل اینکه رانندگی آقایون بهتر از خانمها است و در رانندگی چابک‌ترند هم همینه. همینطور دلیل اینکه بسیاری از مخترعین و کاشفین آقا بودند.
مغز خانمها برای پردازش چندین موضوع به طور موازی خوب عمل میکنه. کاری که مغز آقایان از انجامش عاجزه. بهمین دلیل در اکثر موارد و تصمیم گیریها سرعت عمل مغز یک زن در بررسی همه جوانب خیلی بیشتر از یک آقا است.
به نظرم این دو هیچ برتری یا ضعفی نسبت به هم ندارند. اما انکار تفاوت به این بزرگی و آشکاری نتیجه‌ای نداره. اگر با گفته‌های بنده مخالفید کمی در این زمینه تحقیق کنید. اما تحقیق علمی.

۶۶- شولدر زدن تو رانندگی یعنی چی؟ این کار رو میکنی؟

راستش به این شکل و توی فارسی نشنیدم! اگر منظور شما همون رانندگی در شولدر باشه به وقتی میگن که راننده از سمت راست وارد شانه‌های جاده میشه، یعنی از جاده میزنه بیرون که از ماشین جلوش سبقت بگیره. من یکبار این کار رو کردم. ۱۸ سالم بود از شهری به اسم کازرون که دو سه ساعت با شیراز فاصله داره بر میگشتم (برای کنکور پزشکی دانشگاه آزاد رفته بودم). موقع برگشتن یه ماشین بود که به من راه نمیداد. موقعیت مناسبی گیر آوردم و از سمت راستش و از کنار جاده اون ماشین رو رد کردم. البته دو نکته قابل تأمله (توجیه): داشتم با یک اولدزموبیل بروگهام موتور خورجینی ۸ سیلندر دنده اتوماتیک رانندگی میکردم. خدای شتاب و بسیار محکم و ایمن. از طرفی ۱۸ سالم بود و دیوانه سرعت بودم. الان حتی فکرشم تنمو میلرزونه چه برسه به اینکه بخوام این کارو انجام بدم.

۶۷- اگه یه روز بچه ات بهت بگه چرا من رو به دنیا آوردی چی جوابشو میدی؟

میگم من این کارو نکردم. مامانت بود! برو یقهٔ اونو بگیر.
من بچه دوست دارم. دوست دارم پدر باشم و همینو بهش میگم.

۶۸- اگه تو یه جای خیلی رسمی خیط کنی عکس العملت بعدش چیه؟؟ مثلا توی جلسه خیلی مهم صندلی از زیرت در بره محکم بخوری زمین.

یه بار امتحان فاینال آز میکرو پروسسور داشتیم. من نمیدونم چرا به اشتباه فکر میکردم دو ساعت دیر تره امتحانم. دانشکدهٔ ما تو شهر جدید صدرا نزدیک شیراز بود. پدرم داشت منو به ایستگاه سرویسهای دانشگاه میرسوند که یک مرتبه متوجه ساعت واقعی امتحان شدم! به پدرم گفتم دارم امتحانو از دست میدم. باید منو برسونی و مهمتر از اون باید من رانندگی کنم! خلاصه به سمت صدرا پرواز کردیم و وقتی اونجا تو باند دانشگاه فرود اومدیم، من در ماشین رو باز کردم و با کیف و کاپشن زیر بغل به سمت ساختمون دانشکدهٔ مهندسی میدویدم که کاپشنم رفت زیر پاهام! چشمتون روز بد نبینه! تو مسافتی به طول تقریبا ۳۰ متر بارها نزدیک بود زمین بخورم که خودم رو کنترل میکردم و دوباره کاپشن لای دست و پام میپیچید و صحنه به شکل دیگری تکرار میشد. تمام مدت مثل کسی بودم که به طرز خنده‌داری در حال زمین خوردنه ولی زمین هم نمیخوره! تو این بین صدای قهقههٔ بلند یک دختر دانشجو رو میشنیدم که توی چمنهای روبروم با دوستش نشسته بود و درس میخوند. اینقدر بلند میخندید که حتی فرصت نفس کشیدن هم پیدا نمیکرد!
خدا رو ۱۰۰ هزار مرتبه شکر که اونجا خلوت بود!
حالا فکر کنید من چه حالی داشتم! وقتی تعادل خودم رو بدست آوردم، با همون سرعت رفتم توی دانشکده و از نظرها ناپدید شدم. اما فردای اون روز دیدم همه دارند راجع به اتفاقی که برام افتاده بود صحبت میکردند! خیلیها منو تو دانشگاه میشناختند اما من نه. اینم از شیرین کاری بنده در دوران دانشگاه.
یه بار هم تو یه جلسه کاری وسط یک صحبت خیلی خیلی مهم و فنی بین چندین مدیر عالیرتبه یک شرکت بزرگ یهو کاملا یادم رفت چی میخواستم بگم. سعی کردم با واژه‌ها بازی کنم تا یادم بیاد. اما هر کاری کردم نشد که هیچ، وضع بدتر هم شد! خلاصه در نهایت شرمساری گفتم فراموش کردم چی میخواستم بگم. ولی مطمئنم هیچکس باور نکرد. فکر کردند من دیوانه هستم!
راستی گاهی (به ندرت) این اتفاق برام میفته. ولی بدترینش همین بود که گفتم. اگر کسی سررشته‌ای داره و میدونه من چمه خیلی لطف میکنه این بیماری منو معالجه کنه. دعاتون میکنم.

۶۹- امضات چه شکلیه؟ چرا؟

شبیه به 8 انگلیسی. دلیلش رو نمیدونم. ولی هرکی پرسیده حتما روانشناسی امضاها رو خوب یادشه. من فراموش کردم. به منم بگید کمی بهتر خودمو بشناسم.

۷۰- کتاب های ر.اعتمادی خوندی؟

نه! من اهل مطالعه آثار ادبی و ۳۰ یــا 30 نیستم. بیشتر به علوم پایه علاقه دارم و رمان. البته دومی رو نمیرسم بخونم.
حتی نمیدونستم این بنده خدا کیه. خلاصه به قول افشین هر کی یه نقطه ضعفی داره!

۷۱- تو راه آمریکا تو هواپیما به چی فکر میکنی؟

به اینکه با چه سرعتی دارم از عزیزانم و زادگاهم دور میشم. معمولا به دور شدن با این سرعت میگن «فرار»!!
به اینکه بالاخره رفتم. با اینکه قبلا هم تجربه‌اش رو داشتم ولی اینبار رفتنی برای بازنگشتن.
به اینکه وقتی رسیدم فرودگاه تنهایی و بی کسی ما هم شروع میشه.
به خیلی چیزا فکر میکنم...

۷۲-۰ یا Cون، سیّاسند؟

بگذریم.

۷۳- با اجازت بیات جان این سوال رو حذف کردم. صدرا

خدا خیرت بده! یه سؤالم خودش یه سؤاله!
البته باید بگم از نتیجه راضیم. همینو میخواستم اصلا.

۷۴- برای جام جهانی فوتبال بعدی اگر بازهم ایران وآمریکا با هم بازی کنند، کدوم رو تشویق میکنی؟

آمریکا.

۷۵- فجیع ترین سئوالی که تو مهاجرسرا شنیدی، چی بود؟

بهتره نگم. چون ممکنه اون شخص بیاد بخونه و غصه بخوره.

۷۶- تا حالا هیات رفتی؟چه مناسبتی؟

هیأت نه! ولی یکبار تو دوران دانشجویی برای تاسوعا یا عاشورا برای دیدن مراسم آبادانیها که سنج و دمّام میزدند با دوستام رفتیم به پارکینگ مرصاد در شیراز. یه چیز دیگه هم میزدند (ساز بادی) اسمشو نمیدونم. جالب بود! برای دوستانی که نمیدونند: شیراز پر از هموطنان آبادانی است. چون بزرگترین پذیرای مهاجرین دوران جنگ بود.

۷۷- تا حالا شده تو تنهاییت با خدا خیلی خودمونی حرف بزنید،عین دو تا رفیق؟ جوابت رو هم داده؟

خیلی پیش اومده. اما اینکه جواب داده یا نه! یادم نمیاد. یعنی دقت نکردم مواقعی که جواب گرفتم خودمونی حرف زده بودم یا لفظ قلم!

نظرت درباره این متن ها چیه؟
۷۸- بنی آدم ابزار یکدیگرند ......که با سرعت از روی هم میگذرند

واقعیت شرم آور.

۷۹- ای فلک گر نمیزادی مرا،اجاقت کور بود

هیچ نظری ندارم.

۸۰- و خدایی که در این نزدیکیست

حضورشو تو زندگی خودم و دیگران حس میکنم.

۸۱- زن تا نزاید دلبر است و چون زاید مادر

خب مادر که میشه. اما کی میگه دلبر نمیتونه باشه دیگه؟ البته: نه هر که چهره برافروخت دلبری داند!

یک صفت برای هر کدوم بگو:
۸۲- صدرا سپهر (مدیر کل)
۸۳- لی لی (مدیر)
۸۴- عمو سعید (عمو)
۸۵- مامان سایه (مامان)
۸۶- افشین (مُخ)
۸۷- مهدی ی ی (مهدی با سه تا آی)
۸۸- روشا (بی آلایش)
۸۹- مهتاب (مهربون – رو بازی میکنه)
۹۰- عسلی (مهمان بعدی)
۹۱- امیر مهاجر (داغدیده)
(این سه تا اسم رو خودت بنویس و صفتشون رو هم بگو )

توضیح: نمیخواستم این سری رو جواب بدم. دادم، اما به طنز.

بخش خاکستری مصاحبه (خودم ازش خوشم نمیاد)

۹۲- اگر زبانم لال به هر دلیلی ویزا بهت ندن، چی کار میکنی؟

دق.

۹۳- با مشکی پوشیدن تو عزا موافقی؟

بله. ولی با عزاداری افراطی مخالفم.

۹۴- به مردن فکر میکنی؟

گاهی. نه زیاد.

۹۵- به قیامت اعتقاد داری؟به نظرت بخشی از قیامت این دنیاست یا همش اون دنیاست؟

چیزی در این زمینه بهم اثبات نشده. چیزی رو بدون اینکه دلیلی براش داشته باشم یا تجربه‌اش کنم نمیپذیرم. زمانی حتی منکر اوس کریم هم شده بودم اما خودم به وجودش رسیدم.

۹۶- اگر بعد صد سال بری اون دنیا، دوست داری رو سنگ قبرت چی بنویسند؟

امیر مهاجر سابق

۹۷- به نظرت مردن مرد خانواده برای زن سخت تره ، یا مردن زن خانواده برای مرد؟

ربطی به جنسیت نداره. بستگی به نقش شخص در خانواده داره.

۹۸- چرا از مردن مادربزرگت اینقدر ناراحت شدی،مگه آدما فانی نیستند؟

آدمها فانی هستند. اما دلیل نمیشه آدم از مرگشون ناراحت نشه!!!

۹۹- نظرت درباره فلسفه و افلاطون و .... چیه؟

از فلسفه خوشم نمیاد. سر رشته‌ای هم درش ندارم. علم رو ترجیح میدم.

۱۰۰- چه سئوالی دوست داشتی ازت بپرسم و نپرسیدم؟جوابش رو هم بگو

شما قصد ازدواج دارید؟!
نه! من متأهلم. چقدر پیله هستید شماها! ولم کنید!

---

در پایان از همه دوستانی که وقت گذاشتند و اراجیف این حقیر رو خوندند عذرخواهی میکنم که وقت گرانبهاشون رو هدر دادم. از توجهشون هم بسیار سپاسگزارم.

بیات عزیز ممنون که قبول زحمت کردی و مسؤولیت تهیه و تدوین سؤالات و به اصطلاح مجری گری صندلی داغ رو بعهده گرفتی و با همهٔ محدودیتها کارتو خیلی عالی انجام دادی.

بدرود.

امیر مهاجر

[امیر مهاجر]

میبخشین
من این پست رو سریع پاک میکنم اما 1 سوال از کلانتر ! داشتم که اگه خواست جواب بده
امیر جان شما متولد سال چینی " بز " نیستی ؟! من اعتقاد به طالع بینی اینا ندارم . اما وقتی شرحیات شما رو خوندم انگار دارم خودم رو مرور میکنم ( البته بلانسبت شما ! و نه کاملا مثلا در 80 % موارد ) و این بار دوم هست که راجع شخصی چنین احساسی دارم. نکنه این چینی ها 1 چیزی میدونن ؟
پس چون اعتقاد به فال نداریم ولی بگذار یک فال برات بگم ! اگه به آمریکا میای برو شمال ! و اینکه الکل با طبع شما سازگار نیست !
میبخشی وقتت رو گرفتم . موفق باشی.

سهیل جان ممنون از اینکه وقت گذاشتی و صندلی داغ منو! خوندی.
نه! تصور میکنم سال اژدها بودم. البته من خیلی سررشته‌ای در این سالها ندارم، ولی دیگران بهم گفتند که اژدهام.
شمال غرب باشه چی؟ من عاشق آب و هوای سیاتلم. دومی رو هم خوب اومدی. انگار اصلا غیب گفتی! من از ماءالshaعeeر اونورتر نمیتونم برم!