الان صبح یکشنبه است و هوا هم آفتابی و یک کمی سرد است. البته هوا برای ماهیگیری عالیه ولی یه جورایی حالش رو ندارم که از رختخواب گرم بیام بیرون و برم ماهیگیری. معلم گیتارم بعداز ظهر قراره با چند تا از شاگردهاش بیاد اینجا تا ببرمشون قایق سواری. البته از لگون خارج نمیشیم و همین دور و اطراف میچرخونمشون. صبح هم میخواست بیاد دنبالم که باهاش برم کلیسا ولی حالش نبود. چند ماه پیش یه بار باهاش رفتم. البته کلیسای کریسشن ها با کاتولیکها خیلی فرق میکنه و از اول تا آخرش سخنرانی میکنند و آواز میخونند. کشیشکها هم لباس معمولی میپوشند و مثل بقیه هستند. آخر سر هم همه دست بقل دستیهاشون رو میگیرند و هاله لویا میخونند. برای همین اگه یه موقع خواستید برید کلیسا باید بگردید و یه صندلی خوش آب و هوا پیدا کنید!
الان که هنوز توی رختخواب دراز کشیدم گفتم براتون کمی در مورد این بنویسم که چطور میتوانیم برای مهاجرت خودمان برنامه ریزی کنیم. سوالهای زیادی را در تاپیکهای مختلف میبینم در مورد مسائل و مشکلات مختلفی که در جریان مهاجرت وجود دارد و همه میخواهند در مورد ماندن و یا برگشتن از امریکا تصمیم گیری کنند. البته روی صحبتم بیشتر با کسانی است که گرین کارت قبول شده اند و هنوز در شش و بش هستند.
واقعیت این است که مهاجرت هم مانند ازدواج و دیگر مسائل مهم زندگی یک معادله n مجهولی است و هیچ نسخه آماده ای وجود ندارد که بتوان آن را برای همه تجویز کرد. بسیاری از عوامل تاثیر گذار وجود دارند که در توجیه پذیر شدن مهاجرت شما نقش عمده ای ایفا میکنند.
چون یکی از تخصصهای من تجزیه و تحلیل سیستم است, میخواهم به شما یاد بدهم که چگونه میتوانید مهاجرت را که یک سیستم باز است, بصورت یک سیستم بسته تعریف کنید و بر مبنای آن برای خودتان برنامه ریزی کنید. این دقیقا همان کاری است که من برای مهاجرتم انجام دادم و هنوز هم دارم طبق آن پیش میروم. البته باید اعتراف کنم که وقایع پیش بینی نشده اساسی هم برایم رخ داد.. ولی چون برنامه ام بدون نقص بود مشکلی برایم ایجاد نکرد.
اجازه بدهید قبل از هرچیر سیستم باز را برایتان تعریف کنم و بگویم چگونه میشود آن را به یک سیستم بسته تبدیل کرد. فرض کنید شما میخواهید بروید سر کوچه و شیر بخرید و برگردید. این عمل یک سیستم باز است زیرا هزاران اتفاق مختلف میتواند در این عمل شما موثر باشد. مثلا اگر زلزله بیاید یا اگر بقال سر کوچه بسته باشد یا اگر زبانم لال بیفتید توی چاله و پایتان بشکند و هزاران عامل پیش بینی نشده دیگر.
ولی شما میتوانید این سیستم باز را به یک سیستم بسته تبدیل کرده و برای آن برنامه ریزی کنید. برای اینکار شما باید تمامی پارامترهای موجود در این کار را به دو دسته کلی تقسیم کنید:
1- پارامترهایی که در اختیار شما است.
2- پارا مترهایی که خارج از اختیار شما است.
سپس تمامی پارامترهایی را که در اختیار شما است بنویسید و دور آن یک خط بکشید. در واقع شما اعضای سیستم بسته خود را یافته اید.
مثلا این پارامترها میتواند چنین باشد:
1- لباس مناسب برای بیرون رفتن از خانه
2- پول کافی برای خریدن شیر
3- برداشتن کلید خانه
4-........
شما نمیتوانید برای پرامترهای خارج از این سیستم بسته, برنامه ریزی کنید بنابراین نیازی به نوشتن و یا حتی فکر کردن به آنها را ندارید چون سیستم بسته شما باید طوری عمل کند که در مواجهه با عوامل پیش بینی نشده بهترین راه را برای شما داشته باشد.
سپس با تمامی اعضای سیستم بسته خود بدینصورت برنامه ریزی میکنید:
1- آیا لباس مناسب برای خرید دارم؟
اگر جواب بله است برو به 2.
اگر جواب خیر است برو به بخش "نحوه تهیه لباس مناسب برای خرید!"
2- آیا پول کافی برای خرید شیر دارم؟
اگر جواب بله است برو به 3
اگر جواب خیر است برو به بخش "چگونه پول در بیاورم!"
3-......
شما باید مهاجرتتان را هم دقیقا به اینصورت برنامه ریزی کنید. البته این کار مثل خریدن شیر از بقالی سر کوچه ساده نیست ولی میتوان از همان الگو برای تعریف آن استفاده کرد. در وحله اول باید ببینید که چه پارامترهایی در اختیار و توان شما است و آنها را برای خودتان تعریف کنید. این پارامترها میتواند به سه بخش عمده زیر تقسیم شود:
1- تسلط بر زبان انگلیسی
2- مهارات و تخصص
3- پول
سپس هدفهای خودتان را به سه بخش عمده زیر تقسیم نمایید:
1-گرفتن گرین کارت
2- گرفتن پاسپورت امریکایی
3- زندگی در امریکا
شما باید بصورت پله ای و به ترتیب اهداف ذکر شده برنامه ریزی کنبد. بعنوان مثال شما نباید از اول برای گرفتن پاسپورت امریکایی و یا زندگی در امریکا برنامه ریزی کنید بلکه هدف اولیه شما باید فقط گرفتن گرین کارت باشد. اگر همه چیز خوب پیش رفت سپس شما به گرفتن پاسپورت امریکایی و سیتیزنشیپی فکر کنید و اگر همه چیز بر وفق مراد بود, بعد از گذشت پنج سال میتوانید بطور قطعی برای زندگی در امریکا تصمیم بگیرید.
برنامه ریزی من برای مهاجرتم بدینصورت بود و البته هنوز هم هست:
1- شش ماه به امریکا میروم و بر میگردم. تمام اهداف و برنامه ریزی من در وحله اول برای 6 ماه بود. بنابراین من فقط 3 هزار دلار با خودم برداشتم و یک بلیط دو طرفه با یک تاریخ برگشت مشخص خریدم. به هیچکدام از وسایلم هم دست نزدم و آنها را در یک جای مناسبی گذاشتم تا پس از برگشتنم از آنها استفاده کنم. با رئیس شرکت صحبت کردم و او را متقاعد کردم که شش ماه به من مرخصی بدون حقوق بدهد تا بتوانم این شانس خودم را امتحان کنم.
-اگر در مدت 6 ماه کار گیر آوردم, برو به برنامه ریزی هدف شماره 2
-اگر در مدت 6 ماه کار گیر نیاوردم برگرد به ایران
(مدت زمان برنامه شماره یک بستگی به میزان سرمایه و تعداد نفرات و شرایط کاری در ایران دارد)
(برای بردن پول هیچگاه روی بیش از یک سوم سرمایه خودتان حساب نکنید تا در صورت برگشت به مشکل اساسی برخورد نکنید)
2- پنج سال در امریکا میمانم و پس از گرفتن پاسپورت امریکایی به ایران برمیگردم.
-اگر در مدت 5 سال توانستم کار کنم و خودم را با محیط فرهنگی و اجتماعی امریکا تطبیق دهم, برو به برنامه ریزی هدف شماره 3
-اگر در مدت 5 سال نتوانستم خودم را با محیط تطبیق دهم و یا از شرایط کار و زندگی راضی نیستم, برگرد به ایران
( شما کار خودتان را احتمالا در ایران از دست داده اید ولی با دانستن زبان و پاس امریکایی احتمال پیدا کردن کار مناسب برایتان هست)
3- میخواهم برای تمام عمرم در امریکا زندگی کنم.
- فروش املاک در ایران (در صورت وجود)
-خرید خانه در امریکا
-ازدواج (اگر مجرد هستید), طلاق (اگر متاهل هستید! شوخی)
- بازنشستگی
-....
خلاصه شما تا زمانی که هدف شماره 1 و شماره 2 را پشت سر نگذاشته اید هیچوقت نمیتوانید روی هدف شماره 3 فکر کنید. در ضمن باید سعی کنید تا برای رسیدن مقطعی به اهدافتان, تواناییهای خودتان را (زبان,پول,تخصص) افزایش داده و شانس خودتان را بیشتر کنید.
در ضمن برای محاسبه اموال خودتان برای مهاجرت قبل از مرحله سوم به فروش املاک خود اصلا فکر هم نکنید.
این یک برنامه ریزی کلی است که شما میتوانید پارامترهای آن را نسبت به وضعیت و شرایط خودتان تغییر دهید ولی هر وقت برنامه ریزی کردید دیگر هیچوقت خارج از برنامه خودتان عمل نکنید.
امیدوارم این اطلاعات بدردتان بخورد.
الان که هنوز توی رختخواب دراز کشیدم گفتم براتون کمی در مورد این بنویسم که چطور میتوانیم برای مهاجرت خودمان برنامه ریزی کنیم. سوالهای زیادی را در تاپیکهای مختلف میبینم در مورد مسائل و مشکلات مختلفی که در جریان مهاجرت وجود دارد و همه میخواهند در مورد ماندن و یا برگشتن از امریکا تصمیم گیری کنند. البته روی صحبتم بیشتر با کسانی است که گرین کارت قبول شده اند و هنوز در شش و بش هستند.
واقعیت این است که مهاجرت هم مانند ازدواج و دیگر مسائل مهم زندگی یک معادله n مجهولی است و هیچ نسخه آماده ای وجود ندارد که بتوان آن را برای همه تجویز کرد. بسیاری از عوامل تاثیر گذار وجود دارند که در توجیه پذیر شدن مهاجرت شما نقش عمده ای ایفا میکنند.
چون یکی از تخصصهای من تجزیه و تحلیل سیستم است, میخواهم به شما یاد بدهم که چگونه میتوانید مهاجرت را که یک سیستم باز است, بصورت یک سیستم بسته تعریف کنید و بر مبنای آن برای خودتان برنامه ریزی کنید. این دقیقا همان کاری است که من برای مهاجرتم انجام دادم و هنوز هم دارم طبق آن پیش میروم. البته باید اعتراف کنم که وقایع پیش بینی نشده اساسی هم برایم رخ داد.. ولی چون برنامه ام بدون نقص بود مشکلی برایم ایجاد نکرد.
اجازه بدهید قبل از هرچیر سیستم باز را برایتان تعریف کنم و بگویم چگونه میشود آن را به یک سیستم بسته تبدیل کرد. فرض کنید شما میخواهید بروید سر کوچه و شیر بخرید و برگردید. این عمل یک سیستم باز است زیرا هزاران اتفاق مختلف میتواند در این عمل شما موثر باشد. مثلا اگر زلزله بیاید یا اگر بقال سر کوچه بسته باشد یا اگر زبانم لال بیفتید توی چاله و پایتان بشکند و هزاران عامل پیش بینی نشده دیگر.
ولی شما میتوانید این سیستم باز را به یک سیستم بسته تبدیل کرده و برای آن برنامه ریزی کنید. برای اینکار شما باید تمامی پارامترهای موجود در این کار را به دو دسته کلی تقسیم کنید:
1- پارامترهایی که در اختیار شما است.
2- پارا مترهایی که خارج از اختیار شما است.
سپس تمامی پارامترهایی را که در اختیار شما است بنویسید و دور آن یک خط بکشید. در واقع شما اعضای سیستم بسته خود را یافته اید.
مثلا این پارامترها میتواند چنین باشد:
1- لباس مناسب برای بیرون رفتن از خانه
2- پول کافی برای خریدن شیر
3- برداشتن کلید خانه
4-........
شما نمیتوانید برای پرامترهای خارج از این سیستم بسته, برنامه ریزی کنید بنابراین نیازی به نوشتن و یا حتی فکر کردن به آنها را ندارید چون سیستم بسته شما باید طوری عمل کند که در مواجهه با عوامل پیش بینی نشده بهترین راه را برای شما داشته باشد.
سپس با تمامی اعضای سیستم بسته خود بدینصورت برنامه ریزی میکنید:
1- آیا لباس مناسب برای خرید دارم؟
اگر جواب بله است برو به 2.
اگر جواب خیر است برو به بخش "نحوه تهیه لباس مناسب برای خرید!"
2- آیا پول کافی برای خرید شیر دارم؟
اگر جواب بله است برو به 3
اگر جواب خیر است برو به بخش "چگونه پول در بیاورم!"
3-......
شما باید مهاجرتتان را هم دقیقا به اینصورت برنامه ریزی کنید. البته این کار مثل خریدن شیر از بقالی سر کوچه ساده نیست ولی میتوان از همان الگو برای تعریف آن استفاده کرد. در وحله اول باید ببینید که چه پارامترهایی در اختیار و توان شما است و آنها را برای خودتان تعریف کنید. این پارامترها میتواند به سه بخش عمده زیر تقسیم شود:
1- تسلط بر زبان انگلیسی
2- مهارات و تخصص
3- پول
سپس هدفهای خودتان را به سه بخش عمده زیر تقسیم نمایید:
1-گرفتن گرین کارت
2- گرفتن پاسپورت امریکایی
3- زندگی در امریکا
شما باید بصورت پله ای و به ترتیب اهداف ذکر شده برنامه ریزی کنبد. بعنوان مثال شما نباید از اول برای گرفتن پاسپورت امریکایی و یا زندگی در امریکا برنامه ریزی کنید بلکه هدف اولیه شما باید فقط گرفتن گرین کارت باشد. اگر همه چیز خوب پیش رفت سپس شما به گرفتن پاسپورت امریکایی و سیتیزنشیپی فکر کنید و اگر همه چیز بر وفق مراد بود, بعد از گذشت پنج سال میتوانید بطور قطعی برای زندگی در امریکا تصمیم بگیرید.
برنامه ریزی من برای مهاجرتم بدینصورت بود و البته هنوز هم هست:
1- شش ماه به امریکا میروم و بر میگردم. تمام اهداف و برنامه ریزی من در وحله اول برای 6 ماه بود. بنابراین من فقط 3 هزار دلار با خودم برداشتم و یک بلیط دو طرفه با یک تاریخ برگشت مشخص خریدم. به هیچکدام از وسایلم هم دست نزدم و آنها را در یک جای مناسبی گذاشتم تا پس از برگشتنم از آنها استفاده کنم. با رئیس شرکت صحبت کردم و او را متقاعد کردم که شش ماه به من مرخصی بدون حقوق بدهد تا بتوانم این شانس خودم را امتحان کنم.
-اگر در مدت 6 ماه کار گیر آوردم, برو به برنامه ریزی هدف شماره 2
-اگر در مدت 6 ماه کار گیر نیاوردم برگرد به ایران
(مدت زمان برنامه شماره یک بستگی به میزان سرمایه و تعداد نفرات و شرایط کاری در ایران دارد)
(برای بردن پول هیچگاه روی بیش از یک سوم سرمایه خودتان حساب نکنید تا در صورت برگشت به مشکل اساسی برخورد نکنید)
2- پنج سال در امریکا میمانم و پس از گرفتن پاسپورت امریکایی به ایران برمیگردم.
-اگر در مدت 5 سال توانستم کار کنم و خودم را با محیط فرهنگی و اجتماعی امریکا تطبیق دهم, برو به برنامه ریزی هدف شماره 3
-اگر در مدت 5 سال نتوانستم خودم را با محیط تطبیق دهم و یا از شرایط کار و زندگی راضی نیستم, برگرد به ایران
( شما کار خودتان را احتمالا در ایران از دست داده اید ولی با دانستن زبان و پاس امریکایی احتمال پیدا کردن کار مناسب برایتان هست)
3- میخواهم برای تمام عمرم در امریکا زندگی کنم.
- فروش املاک در ایران (در صورت وجود)
-خرید خانه در امریکا
-ازدواج (اگر مجرد هستید), طلاق (اگر متاهل هستید! شوخی)
- بازنشستگی
-....
خلاصه شما تا زمانی که هدف شماره 1 و شماره 2 را پشت سر نگذاشته اید هیچوقت نمیتوانید روی هدف شماره 3 فکر کنید. در ضمن باید سعی کنید تا برای رسیدن مقطعی به اهدافتان, تواناییهای خودتان را (زبان,پول,تخصص) افزایش داده و شانس خودتان را بیشتر کنید.
در ضمن برای محاسبه اموال خودتان برای مهاجرت قبل از مرحله سوم به فروش املاک خود اصلا فکر هم نکنید.
این یک برنامه ریزی کلی است که شما میتوانید پارامترهای آن را نسبت به وضعیت و شرایط خودتان تغییر دهید ولی هر وقت برنامه ریزی کردید دیگر هیچوقت خارج از برنامه خودتان عمل نکنید.
امیدوارم این اطلاعات بدردتان بخورد.