کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
تملق در امریکا
الان جمعه شب است و من تازه از برکلی برگشتم. با چند تا از دوستام رفته بودم سنفرانسیسکو و توی نورتستروم رک که جنسهای خوب را ارزانتر از فروشگاههای معمولی میفروشد, یک کفش خوب خریدم 100 دلار. کفشی که الان میپوشم مال سه سال پیش است و دیگر موقعش بود که برای کارم یک کفش نو بخرم. قیمت اصلیش 320 دلار بود که من 90 دلار خریدم و حدود 9 دلار هم مالیاتش شد.

بعد رفتیم شهر برکلی و چرخی توی خیابان تلگراف زدیم و بعد هم رفتیم سینمای AMC که جای جالبی است و هم مرکز خرید است و هم چندین سالن سینما دارد. البته فیلمی که ما دیدیم خیلی مزخرف بود بنام New Moon و بدرد بچه های نوجوان میخورد.

دیروز هم رفتم خانه یک دوست قدیمی که طبق معمول هر سال روز شکرگزاری را در کنار او و خانواده اش باشم. جای شما خیلی خالی بود و حسابی بهم خوش گذشت. او و برادرش تنها دوستان ایرانی هستند که من دارم و تمام دوستان و آشنایان آنها هم واقعا افراد شایسته ای هستند. ما بعد از شام در حیاط آتش روشن کردیم و با گیتار و دف و تنبک و سازهای مختلف ضربی همه هنر نمایی کردند.

اتفاق بامزه ای که افتاد این بود که دوستم چون همیشه وبگردی میکند, وبلاگ مرا بدون اینکه بداند من هستم خوانده بود و بعد از اینکه فهمید این نوشته ها مال من است, به من گفت که این چرت و پرتها چیه که مینویسی؟ چهارتا چیز درست و حسابی بنویس که لااقل بدرد ملت بخورد. مدتی طول کشید که من برایش توضیح دهم که بابا این نوشته ها که الکی نیست. هر کدامشان یک حکایتی دارد و در اصل برای کسانی است که میخواهند به امریکا و کانادا مهاجرت کنند. حتی بعضیها هم سفارشی است.

همش هم از من پذیرایی مخصوص میکرد و میگفت حالا نری توی نوشته هایت از ما هم بد بنویسی! آخر سر هم برایش یک وبلاگ درست کردم که بتواند بنویسد. اطلاعات تاریخی و اجتماعی خیلی خوبی دارد و فکر کنم که وبلاگش خیلی مفید و جالب از آب در بیاید. در ضمن آقای حمید میزوری هم که استاد ادبیات است قرار بود که وبلاگ بزند ولی هنوز خبری از کار ایشان نیست. من که همچنان منتظر میمانم.

الآن هم که بر روی تختم تلپ شده ام و میخواهم برای شما کمی در مورد نقش تملق در جامعه امریکا بنویسم. یکی از ایزار تملق در ایران استفاده از القاب و عناوین مختلف است که به افراد نسبت داده میشود. البته لقب یک ریشه تاریخی در سرزمین ما دارد و نشاندهنده میزان احترام شما به فرد مذکور است طوری که عدم استفاده از القاب, ممکن است مردم ما را آزار دهد.

اگر در ایران کسی را به اسم کوچک صدا کنید, اگر بزرگتر از شما باشد میگوید که فلانی, کشمش هم دمب دارد. یه پیشوندی, یه پسوندی, بزرگتری گفتن, کوچکتری گفتن! خلاصه خودش و یا اطرافیان شما به هر زبانی که شده به شما میفهمانند که باید یک لقبی برای آن فرد قائل شوید اگرنه کاری خلاف ادب انجام داده اید. رایجترین این لقب ها آقا, خانم, خان, جان, جناب و اینجور چیزها است.

در ایران لقب یک فرد, مشخص کننده میزان ارادت و یا احترام شما به فرد مورد نظر است و هر چه لقب پر و پیمان تر و چرب و چیلی تر باشد, یعنی اینکه شما احترام بیشتری برای آن طرف قائل هستید. حال این احترام میتواند هم قلبی باشد و هم میتواند اجباری و یا مصلحتی باشد. معمولا از این لقبها زمانی بیشتر استفاده میشود که کار شما پیش آن فرد مزبور گیر باشد و شما بخواهید مراتب ارادت خود را به او ابراز نمایید.

بنابراین استفاده از القاب میتواند بعنوان یک ابزار برای تملق و بزرگنمایی شخصیت و منش افراد بکار گرفته شود. مثلا کسی ممکن است رئیس اداره خود را جناب آقای آرش خان آرشیان عزیز صدا کند و یا حتی فقط با لقب و عنوان او را صدا کند مثل آقای رئیس, والا مقام و اینجور چیزهایی که خودتان بهتر میدانید. حتی در خانواده هم استفاده از لقب برای تملق کاربرد زیادی دارد. ممکن است شما در حالت معمولی بگویید اصغر باز رفتی پیش اکبر آقا میوه فروش هرچی آشغال بود جمع کردی آوردی؟ ولی در مواقع خاص که معمولا تاریخ های خاصی از ماه است میگویید اصغر جون حقوق گرفتی عزیزم؟

در امریکا القاب فقط در مواقعی استفاده میشود که شما بخواهید تحصیلات, تخصص و یا موقعیت کار یک نفر را به شنونده بیان کنید. در حالی که این القاب اصلا جنبه احترامی ندارد و اگر به کسی بگویند دکتر آرش آرشیان متخصص زنان و زایمان به این معنی نیست که میخواهند به او احترام بگذارند بلکه به این علت است که شنونده بداند که ایشان دکتر است و تخصص او هم زنان و زایمان است تا اگر حرفی زد میزان اعتبار آن تا حدودی تخمین زده شود. در امریکا لقبهایی مثل پرزیدنت و یا لقبهای دیگر که زیاد هم نیستند فقط جنبه اطلاع رسانی دارد نه احترام.

در ضمن در امریکا فقط زمانی از آقا و خانم استفاده میکنند که بخواهند نوع جنسیت فرد را مشخص کنند و در غیر اینصورت تنها چیزی که برای نام بردن افراد استفاده میشود اسم کوچک آنان است. شما اگر رئیس یک کمپانی بزرگ باشید و دبدبه و کبکبه ای هم برای خودتان داشته باشید, دربان شرکتتان اگر بخواهد شما را صدا کند فقط اسم کوچک شما را میگوید و بس.

بنابراین در امریکا یکی از پایه های مهم تملق وجود ندارد و نمیشود از القاب مختلف بعنوان تملق گویی از افراد استفاده ابزاری کرد. حتی در بسیاری از موارد رئیس جمهور امریکا را باراک و یا اوباما صدا میکنند. و فوقش این است که یک پرزیدنت هم تنگش میچسبانند.

یکی دیگر از ابزار تملق در ایران, تعارفات است که برخی از آنها جنبه تعریف کردن از کسی را دارد و برخی دیگر برای احترام گذاشتن بکار میرود. بعنوان مثال شما وقتی بخواهید تملق کسی را بکنید محال است که اجازه دهید او بعد از شما وارد اطاق شود و میگویید اختیار دارید, جان من, مرگ من, منو کفن کنن, شما بزرگترید, شما رئیس هستید, شما آقا هستید و از این چیزها.

و از تعارفات معمول دیگر هم این است که شما شروع میکنید به تعریف کردن از آن فرد و میگویید واقعا شما آدم خوبی هستید. شما فهمیده ترین آدمی هستید که من دیدم. بعد هم برای اینکه تملق خودتان را طبیعی تر نشان بدهید میگویید نه اینکه فکر کنید جلوی رویتان میگویم ها! نه! اتفاقا پریروز داشتم با اکبر آقا حرف میزدم میگفتم این آقای آرش خان عجب انسان بزرگی است. هر کاری از از دستش بر بیاد برای همه میکنه. بعد اکبر آقا گفت خوب چرا بهش نمیگی برای پسرت یه شغلی تو شرکتش پیدا کنه. من گفتم نه آقا من که اصلا روم نمیشه. قبلا از این آقا به ما رسیده! و از این چیزها.

یکی دیگر از ابزار تملق تکیه کلامهایی است که بسته به اهمیت موضوع و شرایط خاص در ایران استفاده میشود. مثل آقا ما چاکریم. آقا مخلصتیم. خاک زیر پاتیم. بنده نوازی میفرمایید. قدم روی تخم چشم ما بگذارید. ما کی باشیم! این بنده حقیر سراپا تقصیر. شما یه چک بزن تو گوش من. آقا اصلا محاله پول بگیرم. بنده را مستفیض بفرمایید. عرض مختصری دارم. متصدع اوقات نمیشوم. عنایت بفرمایید. شما استاد بنده هستید. ما هرچه داریم از شما است. اصلا ما کی باشیم. اختیار ما دست شماست. اصلا مال خودتونه. آقا شرمنده میفرمایید. گلی به گوشه جمالت. غلام معرفتتم!

در امریکا هیچ کدام از این عبارات وجود ندارد. بنابراین اصولا شما ابزاری برای تملق گویی ندارید که بخواهید با ترکیب آنها جملات قصار درست کنید. یک لطفا ساده و یک تشکر, کل ماجرا است و این هم در جای خودش باید استفاده شود. اگر بیخودی از کسی تشکر کنید بی معنی است و موجب تعجبشان میشود که برای چه موضوعی دارید از آنها تشکر میکنید. در ضمن تعارفات رایج در کشور ما هم وجود ندارد که بتوان از آنها جهت تملق استفاده کرد. برای همین خودشیرینی و پاچه خواری در امریکا معمول نیست.

من در مورد خوبی و یا بدی تملق صحبت نکردم و ممکن است کسانی این شیوه را در ایران بپسندند و بگویند که باید افراد خاص را با القاب دنباله دار صدا کرد و یا اینکه حتما تعارفات باید اجرا شود. در ضمن من خودم هم در ارتباطم با ایرانیها گهگاهی از تملق استفاده میکنم و نمونه اش هم مقدمه همین نوشته است! در واقع قصد من از طرح این موضوع این است که بدانید وقتی وارد امریکا میشوید و میخواهید در این کشور زندگی کنید, تملق گویی نه تنها کاربردی ندارد بلکه واکنش منفی بدنبال دارد و ممکن است موجب سرخوردگی شما شود. من زمانی که وارد امریکا شدم و اولین کارم را پیدا کردم, مدیر شرکت را مثلا آقای گادوین خطاب میکردم. چند بار به من تذکر داد که من را مایکل صدا کن و من فکر میکردم که شکسته نفسی میکند! ولی بعدا فهمیدم که این کار من آزارش میدهد و من باید همان چیزی او را صدا کنم که از من درخواست کرده بود.

امیدوارم که این نوشته من بدردتان بخورد.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
آرش خیلی باحال بود. پاچه خواری نباشه , لذت میبرم از خوندن نوشته هات . یک سوال ؟ شما با چه متدی تجزیه تحلیل میکنی ؟ uml or ssadm .....
ممنون میشم راجع به کار برنامه نویسی هم بنویسی .
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، usa.lover ، _USA_ ، taherifar
یه ایمیل دیروز برای من اومد که کلی خندیدم...حالا با موضوع تاپیک آرش بی ربط ندیدم برای شما هم بذارم تا ببینید......

When an Iranian writes in English,
This letter was written by an employee of the .............

Dear Mr. Hamilton,
Hello sir, I am your servant, very very much.
I am writing to you because all the way to the handle of the knife has reached my bone.

My hands grab your skirt, Mr. Hamilton; please reach my scream, Mr. Hamilton, from the hands of this man, Tom. I don't know what a wet wood I have sold him that from the very first day he has been pulling the belt to my lift, with all kinds of cat dancing, he has tried to become the eye and the lamp of Mr. Wilson.

He made so much mouse running that finally Mr. Wilson became donkey, and appointed Mr. Tom as his right hand man, and told me to work under his hand
Mr. Wilson promised me that next year he would make me his right hand man, but my eye does not drink water, and I knew that all these were hat play, and he was trying to put a hat on my head.
I put the seal of silence to my lips and did not say anything. Since that he was just putting watermelon under my arms, Knowing that this transfer was only good for his aunt, I started begging him to forget that I ever came to see him and forget my visit altogether.
I said you saw camel; you did not see camel ….. But he was not coming down from the back of devil's donkey.
What headache shall I give you; I am now forced to work in the mail house with bunch of blind, bald, height and half height people.. Imagine how many times my ass has burnt.

Now Mr. Hamilton, I turn around your head. You are my only hope and my back and shelter.... I swear you to the 14 innocents, Please do some work for me that you will see savab I mean good wages in the resurrection day.
I'll grab your skirt,.. I have six head bread eaters. I kiss your hand and Leg.
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
جمعه سوار یک تاکسی شدم برم بیرون .
یک بنده خدایی بود فکر کنم اصلیتش مال کوهمره سرخی یا هموینجور جاها بود .
خلاصه موبایل آقا زنگ خورد و گفت به سلام نیک محمد حالت چطوره ؟ خوبی؟ سلامتی؟ خوش میگذره؟ خانواده خوبند ؟ شرمنده کردی زنگ زدی . کلی تعارف پشت تعارف اما یک نکته ی جالب این بود که به جرات میگم حدود 10 دقیقه یه دایلوگ رو تکرار میکرد با این مضمون:
آقا شرمنده کردی زنگ زدی .وظیفه من بود زنگ بزنم . تو رو خدا ببخشید .خیلی خوشحال شدم .سعادتی بود . و... امری ندارید ؟ قربان شما و دوباره :
آقا شرمنده کردی زنگ زدی .وظیفه من بود زنگ بزنم . تو رو خدا ببخشید .خیلی خوشحال شدم .سعادتی بود . و... امری ندارید ؟ قربان شما و دوباره
آقا شرمنده کردی زنگ زدی .وظیفه من بود زنگ بزنم . تو رو خدا ببخشید .خیلی خوشحال شدم .سعادتی بود . و... امری ندارید ؟ قربان شما .
و این کار به جرات میگم 10 دقیقه تکرار شد.
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، sh-b ، homeless ، usa.lover ، Monica ، shr.jafari ، fairwall ، amirbakhshi ، kavoshgarnet ، Electronic-Arts ، _USA_ ، Rock ، taherifar
سلام آرش خان، ترا خدا بفرمایید، بلند نشید، خواهش میکن، اختیار دارید و.....

قبل از اینکه درباره ی موضوعت افاضاتی عرض کنیم !!! شاید « پیام گیر» موبایلتان را چک نفرموده اید که من ساده دل به تصور اینکه توی خونه تنها و غریب نشسته ای ، زنگی زدم که تنهاییت را با هم تقسیم کنیم و خدا شکر میکنم که نبودی ؛ میدونی چرا؟

چون همه ی تنهایی هایت را حواله دادم به خودت که به« تنهایی» مصرف کنی!!!؟؟؟
حالا که کاشی به عمل اومده ، میبینم آقا راه افتاده اینور و اونور !!! با این حال و در همه حال، امیدوارم که همیشه خوش باشید.

امــّا از اون وقتی که ابر قدرتهایی والامقام، عزالملتی همچون شخص شریف همایون مقام، قدرقدرت، قوی شوکت، فخر وبلاگ و مهاجرسرا،استاد اهل دل، فخر اهل قلم و ....(راستی همه ی اینها میشه تملـّق،هان!؟) که همه ی اینها خودی خودتی، وبلاگ بنویسد، مرا چه ز َهره(دل و جرات) باشد که اینکار کنم؟؟ لذا من آنکار بکنم؟؟

دوستان بد تعبیر نفرمایید ، بعدا ً توضیح میدهم. فقط اینکه در دست اقدام است، به گیرنده های خود دست نزنید که بزودی چوب حراج بر هرچه بلاگ و وبلاگ است خواهند زد.

امـّا هرچه فکر کردم درباره ی موضوع مورد نظر چه بنویسم، چیزی بهتر از آهنگ « تعارف» با صدای سندی ندیدم، که آنرا برای شنیدن دوستان، اضافه خواهم کرد؛ فقط همین بس که در انگلیسی واژه ای معادل کلمه ی « تعارف» وجود ندارد و اجبارا ً واژه ی «رسمی یا احترام زیاد / Formality, Extreme Politness» را باید بکار برد.

که البته همچنان معنی ذهنی ما را ندارد. جالبه که من ایرانی تعارف باز، چنان از تعارف بازی یک همکار ژاپنی خود به تنگ آمدم که قطع رابطه را بر دوام آن ترجیح دادم .تا آنجا که اطلاع دارم ، وجود یک چنین رفتاری که هم خود ما و هم طرف مقابل را به سختی میاندازد، بیشتر در کشورهای شرقی وجود دارد و صد البته که باید، کم کم موارد سخت آزاردهنده اش، محو بشود.

بیشتر از وقت شریفتان را نمیگیرم و بدینوسیله جشن شکرگذاری آمریکاییها و عید قربان را که هردوی آنها، به نحوی به پذیرایی از شکم مربوط میشود را بر همه ی دوستان، تبریک عرض میکنم.

پیروز باشید، ارادتمند حمید میزوری نجف آبادی

_________________________________________
توضیح اینکه من هرچه تلاش کردم نتوانستم آهنگ « تعارف » را با صدای « سندی» از آلبوم « کبری» اضافه کنم و امان از بیسوادی، لذا اگر دوستی اقدام کرد، پیشاپیش ممنون دارم، وگرنه خب، برید گوش بدید دیگه!!!
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: ChairMan ، rs232 ، Ali Sepehr ، homeless ، usa.lover ، Monica ، fairwall ، amirbakhshi ، otaku ، Rock ، taherifar
جناب آقای آرشیان گرامی با مرام الدوله ی عزیزم
از اینکه به افاضات بی ثمر این حقیر گوش فرا می دهید سپاس گزارم و باید بگویم حضرت آقا خیلی مخلصیم ، خاک زیر پاتیم ، سرور مایی ، میای از این ورا گذری ! دلو هرجا بخوای می بری!!!
من تا الان آدم به روشنی شما ندیدم ، شما اصلا یک چیز دیگری!!
همه ی درسم رو خوب یاد گرفتم؟
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: ChairMan ، rs232 ، usa.lover ، fairwall ، amirbakhshi ، Danoosh ، taherifar
ممنون از آقا آرش .البته من که فعلا" نمی تونم تصور کنم شخص بزرگترم رو با اسم کوچک صدا کنم!
چند سال پیش خاطرات یک نویسنده خارجی رو تو روزنامه همشهری خوندم که در قسمتی از اون نوشته بود
یکی از مواردی که خیلی براش جالب بوده اینه که ایرانی ها موقع دیدن یکی از دوستان یا فامیل خیلی سریع شروع میکنن به سوال کردن که خوبی؟ بابا خوبه؟ مامان خوبه؟ بچه ها خوبن؟ کارهاتون خوبه؟ و ... و نکته جالبش اینه که اصلا" به پاسخ شما گوش نمی کنن و براشون هم مهم نیست!
در رابطه با القاب هم یک مورد خاطره رو بگم که چند ماه پیش یکی از بستگان که در فرانسه زندگی میکنه بعد از سالها و گرفتن فوق تخصص در یکی از شاخه های پزشکی برای دیدن فامیل برگشته بود. در مهمونی که به همین مناسبت گرفته بودن، همه ایشون رو مرتب آقای دکتر خطاب میکردن . بعد از اینکه چندبار خواهش کرد اسم کوچکش رو صدا کنن و فایده نداشت ، بالاخره صداش در اومد که ای بابا مگه شما اگر یک مغازه دار رو میبینید میگین آقای بقال! که من رو هم همش با عنوان شغلیم صدا میکنین؟!
شماره کیس: 2010AS5000
تاریخ دریافت نامه قبولی: May/2009
کنسولگری : Ankara
تاریخ ارسال فرمهای سری اول : 2nd June/2009
تاریخ کارنت شدن کیس: sep/2009
تاریخ دریافت نامه دوم: 1st oct
تاریخ مصاحبه: 21Oct 2009
تاریخ دریافت کلیرنس:6Nov , 2009
تاریخ دریافت ویزا: 14Nov , 2009
ورود به آمریکا: 14feb , 2010
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، rs232 ، homeless ، hvm ، usa.lover ، Monica ، WIKIMAN ، ALIREZA205 ، amirbakhshi ، majid53105 ، mary joon ، _USA_ ، taherifar
برای من یک نکته خیلی مهم بود چند سال که چرا این مردم اینقدر مردمان بی عقده و خودشون هستند الان بعد از چند سال فهمیدم
بچه ها رو از بچگی چنان اعتماد به نفسی بهشون میدن که بعضی اوقات من خودم هم به خودم شک می کنم که درست شنیدم یا نه ولی می دونید که اونها دارن نسلشون رو می سازند با تشویق به جا و حتی اگر هم بخواهند تنبیه کنند اصلان به تنبیه های ما شبیه نیست یادم میاید هنوز که می گفتند برو بابا تو خنگی اگه عرضه داشتی و...........ونکته مهم رقابت سالم رو در اونها تقویت می کنند و از همه مهمتر اگر بچه شما از فلان بلوز یا کفش رو بخواهد بالاخره بعد ازچند ماه شما با یک قیمت مناسب می توانید بخرید یا اگر بخواهید بعضی جاهای تفریحی برای کودکان بروید هیچ وقت حسرتش به دل بچه نمی مونه چون شما می توانید در بعضی از فصلها قیمتهای خوب برای بلیط بگیرید
یا برای اسباب بازی هم نمونه مشابه باور کنید بیشتر اطرافیان من و حتی خود من بعضی اسباب بازی هایی که می خریم برای دل خودمونه چون خودمون سالها چشم به راهش بودیم (نه به خا طر اینکه والدین ماپول نداشتند نه چون اون زمان ما ذر شرایطی بودیم که هیچ چیز به انجا نه صادر می شد و نه وارد
اینجا حتی جلوی بچه ها از یکی الکی تعریف کنی اولین نفر بچه شما از شما می پرسه تو که از اون خوشت نمی اید جرا تعریفش کردی اون موقع است که ما ..............
در هر حال این که تملق نکنیم چیزی است که اینجا از بچه گی روش کار شده مال الان 5 سال 4 سال........نیست ریشه داره........
موفق و پیروز باشید.
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، mohsen324 ، rs232 ، laili ، homeless ، hvm ، usa.lover ، Monica ، amirbakhshi ، saeed42 ، taherifar
سلام ،مخلصیم،چاکر همه دوستان و ...........................(همین جوری ادامه بدید به مدت ۱۰ دقیقه)

آقا خیلی تاپیک باحالی شده ها ، این نامه ی لیلا خانوم رو که خوندم داشتم میمردم از خنده. واقعا این نامه رو اگر بخواهیم برای یک امریکایی ترجمه کنیم خیلی بامزه میشه!

من یک مدت خواستم این تعارف بازی رو بزارم کنار و مثلا هنگام خروج یا ورود به اماکن مختلف اینقدر تعارف نکنم . بعدا به من خبر دادن که همکاران و دوستان محترم پشت سر بنده میگن ؛ این یارو مثل بز سرشو میندازه پایین میره و میاد هیچی حالیش نیست! ! همه ی اینا از اثرات مهاجر سراست ! عزیز من اینجا ایرانه باید همش تعارف تیکه پاره کنیم تا کارمون راه بیوفته .

آقای مهندس عزیز ، دکتر جان ، جناب آقای دکتر ...... (زیده عزه)! آقای مهندس آبدارچی عزیزم یه چایی زحمت بکش بیار!
شماره کیس:2010AS00007xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی:یادم نیست!
کنسولگری:Abu Dhabi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: JUNE-12- 2009
تاریخ کارنت شدن کیس: 2009 Sep
تاریخ مصاحبه: Feb 2010
تاریخ دریافت نامه دوم:دو هفته بعداز مصاحبه
تاریخ دریافت کلیرنس: 23 Sep -بیش از ۷ ماه!
تاریخ دریافت ویزا : ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۰
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، hvm ، sh-b ، usa.lover ، WIKIMAN ، Monica ، honareirani ، rs232 ، fairwall ، lexington ، amirbakhshi ، leili ، kavoshgarnet ، taherifar
حالا اینجا رو باش که وقتی میری خرید فروشنده هی میگه قابل نداره و بفرمائید و از این حرفها
اما اگه خدای ناکرده زبونم لال 100 تومن کمتر بهش بدی یقه شما رو میگیره که پس بقیه اش کو
یا وقتی چند نفر از در دارند میروند بیرون همه اسش واسه همدیگه تعارف تیکه پاره میکنند اما همین که پشت فرمون ماشینشون نشستند اجازه نمیدهند جلوتر از اونها بری
توی ممالک شرقی همه چیز یا در موضع افراط است یا تفریط
متاسفانه هیچ چی سر جای خودش نیست

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: homeless ، ChairMan ، Ali Sepehr ، sh-b ، usa.lover ، honareirani ، rs232 ، fairwall ، amirbakhshi ، taherifar ، milade
hvm جان انیمیشن داداش سیا رو میگی دیگه؟
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، rs232 ، fairwall ، amirbakhshi ، mary joon ، taherifar
پس این آدرس وبلاگ دوستتان کجاست؟هر چی تو گوگل سرچ کردم "وبلاگ دوست آرش جان" پیدایش نکرد. Big Grin

دقیقا رامبد جوان هم در سریال مسافران داره همین مسئله را یادآور میشه ولی متاسفانه کو گوش؟
قربان زلف زیبا و ابروی .... ولی مردم فقط میخندند. نمیدانند که به خودشان دارند میخندند.

در ضمن من دوست ندارم پستهایم بی فایده باشند وسعی میکنم هر چه بلدم بنویسم و دوست دارم این را عرض کنم(جسارتاً) که تعارفی که ما برای ورود به جایی میکنیم در آمریکا هم وجود داره ولی برای احترام نه تملق الکی که معمولا میگویند: Age before beauty
چاکرم هم میشه: yours truly
برای اطلاعات بیشتر به تاپیک اصطلاحات و ضرب المثلهای انگلیسی بروید.
http://mohajersara.com/showthread.php?tid=1413&page=3

اگر اشتباه میکنم حتما بهم بگویید.

حمید جان پس Compliment معنی اش چی میشه؟

راستی این مسئله کمی بین زن و مرد هم فرق میکنه. مثل خانم ها مقدم ترند. البته تملقها بیشتر در مورد مردان هست تا زنان. مثلا ما کلمه جناب آقای ... را بیشتر از سرکار خانم شنیدیم.
به قول گروه کیوسک: باشه زن و مرد کلاً برابر، ولی مردها برابرترند، هر کی زیادی حرف بزنه میگم با کفش تو سرش بزنن!!! Big Grin


اجازه بدين من حساب کنم قربان
خواهش مي کنم بذارين من حساب کنم
نه عزيز نه نه
کيفمو آوردم بيرون. خيلي تعارف مي کني
آخه دفعه گذشته شما حساب کردين
جون بچه ات بذار من حساب کنم
نه نه عزيز من قربونت
خواهش مي کنم ازت
بذار دفعه ديگه انشاءالله
دفعه ديگه شما حساب کن
جان اون مادرت


واي برو آقا تعارف نکن
تعارف بيجا نکن
تعارف اومد نيومد داره
آقاجون بفرما

بفرما,
تعارف توي خونمونه
همه جا همرامونه
بعضي هاشون درستکي خيلي هاشونم الکي
جون من بشين جون من پاشو
من بميرم تو بميري
چاکر شمائيم آي مخلص شمائيم
موقع غذا بفرما قابل نداره بفرما
از اون دورها داد مي زنيم اصغر آقا بفرما

مي گيم که زشته اگه تعارف نباشه
همه مي دونيم اين رسم و راهشه
بدونه تعارف نمي شه آي که نمي شه
بفرما بفرما خونه خودته بفرما
ماشين خودته بفرما
پولاي خودته بفرما
وقته حساب بفرما

موقع غذا بفرما قابل نداره بفرما
از اون دورها داد مي زنيم اصغر آقا بفرما

وقتي که مي گيم چه خونه قشنگي
صاحب خونه مي گه با زرنگي
به خدا قابل نداره جون تو قابل نداره

بفرما بفرما خونه خودته بفرما
ماشين خودته بفرما
پولاي خودته بفرما
وقته حساب بفرما

بفرما,
تعارف توي خونمونه
همه جا همرامونه
بعضي هاشون درستکي خيلي هاشونم الکي
جون من بشين جون من پاشو
من بميرم تو بميري
چاکر شمائيم آي مخلص شمائيم

موقع غذا بفرما قابل نداره بفرما
از اون دورها داد مي زنيم اصغر آقا بفرما
پاسخ
تشکر کنندگان: Ali Sepehr ، matrix ، sh-b ، honareirani ، ChairMan ، hvm ، rs232 ، lexington ، amirbakhshi ، kavoshgarnet ، _USA_ ، taherifar
چنتاش یادت رفت ارش مثلا لوتیا میگن
کرتیم به مولا-چاکرتیم به مولا-صفاوجودت-نوکرتم-خاک پاتیم-فدا وجودت-اندشی به مولا-اخرشی -مشتی هستی-ای ول به ولت
باحال ترم میشه
case:19###
Big Grin



پاسخ
تشکر کنندگان: lexington ، rs232 ، homeless ، honareirani ، taherifar
ای بابا ، محمد عزیز(usa.lover) حالا هرچی سوال سخت سخته از من بپرس.
من که یه عمری« تمجید » کردم و هیچکس به این «ستایش» کردن من توجهی نشان نداد و من هم مجبور شدم پشت سر این و آن هی « حرف خوب» بزنم و حالا دیگه باید دست از « Compliment» بردارم و بچسبم به همون« اللهم الصلّ علی ...»

راستی یه نقش دست جمعی هم توی فیلمت به من بده. ولی جونی من بذار واسه ی یه بار هم شده، من مثلی پولدارها باشم و سوار قایق بشم برم ماهیگیری( سوتفاهم نشه، اصلا ً منظورم آرش نیست ، جونی عمه ام)
_____________________________________________________________________________________
هنر ایرانی عزیز
ماشالله کلماتت مثل همون اسمت قشنگه !!! اوا چرا مارو شرمنده کردید. قند عسلی به خودتون میبرازه. راستی گفتی که از همون اول، ایرانی هنر بودید یا هنری بودید که ایرانی شدید؟ بهرحال من که تمومی عمرم در آرزوی یه قلپ از هنر ایرانی موندم.
بخدا ما رو خجالت دادید؛ خودتون عسلی اید؛ شکرید؛ مربایید؛ شکرتقارید؛ شیرینکید، نی شکرید، چقندر قندید؛ ..ید؛ ..ید.

در یک کلام، حتی اگر تملق تعبیر شود؛ ارادتمند همگی همون حمید میزوری نجف آبادی(نجببادی/نجفبادی)
دوستان گرامی، برای خواندن نوشته های بیشتری از اینجانب، میتوانید با کلیک کردن در«اینجــا- از دیار نجف آباد تا آمریکای جهانخوار»به وبلاگ شخصی ام تشریف بیاورند تا بیشتر درخدمتتان باشم..... موفق و پیروز باشید. ارادتمند حمید
پاسخ
تشکر کنندگان: rs232 ، ChairMan ، usa.lover ، honareirani ، amirbakhshi ، hvm ، fairwall ، taherifar
آقا پیاز داغ زندگی من دیگه از این بیشتر نمیشه! اگر بیشترش کنید همه اش فقط میشه پیاز داغ! Smile
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان