ارسالها: 9
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام به همه دوستان خوبم
من يكي از برندگان قرعه كشي 2010 هستم .روياهاي من كمي دير ولي برآورده شدن. من ساكن كرج هستم و حالا 42 سال دارم ميدونم كه خيلي از شماها از من جوانتريد اين را از روي نوشته ها و انرزي كه در اونهاس مي فهمم يادم مياد سالها پيش در حدود 23 يا 24 سال پيش هر وقت از تهران به كرج برميگشتم معمولا مصادف مي شد با اوج گرفتن يك هواپيما از روي باند مهرآباد و من با حسرت به آن خيره ميشدم و ميگفتم چه ميشد من در آن هواپيما بودم و مقصد هم نيويورك بود و همراه با پاسپورت usa بودم. حالا از آن زمان سالها ميگذرد به استراليا مهاجرت كردم و دوباره به ايران برگشتم نه اينكه فكر كنيد نتو نستم بمونم در brisbane در شركت BATEMAN CO.
مشغول بودم در زمينه مهندسي برق هم كار ميكردم. وهمسرم هم فوق تخصص و پزشك ميباشد.
دوستان خوبم يادتان نرود كه با برنامه زندگي كنيد و براي آينده خود برنامه ريزي كنيد.آينده مكاني نيست كه به آنجا ميرويم بلكه جايي است كه آنرا بوجود مي آوريم راههايي كه به آينده ختم ميشوند يافتني نيستند بلكه ساختني هستند.ودرطي اين راه است كه انسان دگرگون ميشود.
شايد خيلي ها براي رفتن و تحصيل در يك دانشگاه خوب آمريكايي سالهاي سال خون دل و بي خوابي را تحمل ميكنند و در نهايت هم اين شانس را ندارند و حالا ما در حالي كه در خواب ناز تابستاني بوديم پستچي در زده و پاكت برنده شدنمان را دستمان داده است.ترا به خدا قدر شناس باشيد و از اين فرصت طلايي كمال استفاده را ببريد. به سادگي به آن نگاه نكنيد . شما به يك مسابقه دو و ميداني دعوت شديد با تمام وجود انرزي خود را صرف كنيد و يادمان باشد هر يك از ما نمايندهايي براي ايران عزيزمان هستيم .اين اعمال و رفتار ما مي باشد كه قضاوت كلي جوامع ديگر را برايمان به ارمغان ميآورد.
به اميد روزي كه تك تك ما در اوج باشيم و بتوانيم از طريق همين مهاجرسرا با هم در ارتباط باشيم و در آن ديار به كمك هم بشتابيم.
دوستدار همه شما
ارسالها: 502
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
19
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ساسان جون
بگیر بخواب که فردا صبح ساعت 4 جناب سروان میاد بالا سرت!
I make my own luck
شماره کیس: 2010AS00016xxx
دریافت نامه قبولی: جولای 2009
کنسولگری: ابوظبی
ارسال فرمهای سری اول: 14 آگوست 2009
کارنت شدن کیس: بولتن آپریل 2010
دریافت نامه دوم: 11 آپریل 2010
مصاحبه: 20 می 2010
دریافت کلیرنس: 14 سپتامبر 2010 (118 روز)
ارسالها: 578
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-04-09 ساعت 16:42
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-04-09 ساعت 16:43 توسط ChairMan.)
متن نامه من:
سلام چطوری پسر ؟ خوبی یا بدنت درد میکنه؟الان که این نامه به دستت میرسه دو حالت داره :
1-گوشه جوب یا زیر یه پل مردی
2-ترک کردی و سر حال و قبراقی
اگر زیر یه پل مردی که برات واقعا متاسفم چرا آخه ؟ خوب حالا اشکال نداره .یه خورده از اون دنیا کاش میتونستی برامون تعریف کنی . خوب فکر کنم در حالت اول الان دارن قیر داغ میریزن توی گلوت و مورد عذاب واقع میشی.
یا شایدم نه الان تو بهشت برین هستی و دور برت پر از هوری (حوری) هستند و داری باهاشون خوش میگذرونی و ماشلله توی اون دنیا هیچ چیز تمومی نداره.
اگر هم که ترک کردی الان داری توی یک مکانیکی روغن عوض میکنی یا داری توی یه فلافل فروشی فلافل میزنی .
و چقدر هم زندگی جالبی داری . بالخره تونستی ترک کنی و اسی مکانیک دخترش رو بهت داده . شایدم الان دو تا بچه داشته باشی . مبارکه س آخرش تونستی با کلثوم ازدواج کنی.
خیلی هم کار خوبی کردی . چی ؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟ زدی تو کار خلاف؟ چی میفروشی ؟
شیشیه؟ تری.اک؟ هرو/ئ.ین ؟
خیلی خوب اینم راه درآمده . امیدوارم موفق باشی
ارسالها: 131
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
9
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
سلام
در زندگی همه ما لحظات تلخ و شیرین, شاد و ناامید کننده کم نبوده است. گاهی خیلی پرانرژی و شادیم و گاه درمانده و دلگیر, خیلی وقتها مصمم و استوار و گاه بلاتکلیف و مضطرب. زندگی همه ما پستی و بلندی زیادی داشته و اینها, زندگی و شخصیت حال حاضر ما رو شکل دادن.
امروز (در آینده) که پس از سالها فهرست وضعیت برندگان 2010 رو نگاه می کردم, ناخودآگاه چشام پر از اشک شد. یادم افتاد که چه روزها که می رفتم و به این جدول سر میزدم و به خودم میگفتم کی میشه خونه های جدول مربوط به آی دی من پر بشه؟ خونه مربوط به کارنت شدن, مصاحبه و تاریخ دریافت ویزا. می گفتم یعنی میشه ردیف مربوط به من هم س ب ز بشه؟
امروز که بعد از چندین سال این جدول رو می بینم و به آی دی بچه ها نگاه می کنم, ناخودآگاه اشکام سرازیر میشه. بچه هایی که هنوز هم با خیلیهاشون در ارتباطم و چندتاشون از دوستای صمیمی و همیشگی مون شدن.
به یاد اون سالها میافتم و دوستام تو ایران که چقدر خوشحال بودن وقتی بهشون اعلام کردیم که ویزا گرفتیم. یه چندتاشون سالهای بعد به ما ملحق شدن.
به یاد سختی ها و لحظه های شاد و شیرینی میافتم که تو مسیر لاتاری و رسیدن به آمریکا و جا افتادن در اینجا پشت سر گذاشتیم.
با خودم تجربه های روزهای اول در اینجا رو مرور میکنم. اولین روزی که رسیدیم, اولین خونه ای که گرفتیم, اولین کارم, اولین دوستایی که پیدا کردیم و اولین مسافرتمون به ایران.
همیشه سعی میکنم به بچه های جدید و کسایی که تو راه اینجان دلگرمی بدم و تا جایی که می تونم کمکشون کنم.
آرزو می کنم رویاهای شیرین همشون زودتر به واقعیت تبدیل بشه
Impossible n'est pas français!
ارسالها: 2,997
موضوعها: 167
تاریخ عضویت: Feb 2009
رتبه:
175
تشکر: 0
14 تشکر در 1 ارسال
2010-05-09 ساعت 15:00
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-05-09 ساعت 15:01 توسط Ali Sepehr.)
صدرا جون سلام
خوبی پسر؟ خوشی؟ چه می کنی؟ مدیرعاملی شرکتهای آمریکایی بهت فاز میده؟ خونه و ماشین و زن و بچه داشتن توی آمریکا چقدر لذت داره؟
یادته اون روزا چقدر ناراحت بودی و از همه چی گلایه می کردی؟ یادته زمانی که نامه ی دکتر برای DV-2010 اومده بود و روی صندوق پست پیداش کردی چه حالی شدی؟ اولش که فکر کردی نامه ی خودته بال در نیووردی؟ بالاخره اومدی آمریکا ولی چی میشد اگه تو هم لاتاری برنده شده بودی؟ (اه بازم که دارم حسرت برنده نشدنم رو می خودم) اون زمان که نامه رو دیدی مال دکتره فکر می کردی الان این موقعیت رو داشته باشی؟ پسر خیلی باحالی ، چقدر حرص خوردی و عرق ریختی تا به موقعیتی که امروز توش واستادی برسی؟ چقدر تقلا کردی و کار کردی که الان شدی مدیرعامل یک شرکت بزرگ آمریکایی؟ نوش جونت نون بازوتو خوردی و مثل خیلیا توی ایران نموندی که از هر راه ناصوابی پول در بیاری.
امروز که اینجایی حاضری دوستات رو که می خوان بیان آمریکا کمکشون کنی بیان؟ راستی نوید چی شد؟ بالاخره اومد یا نه؟ بزار یه تلفن بهش بزنم ببینم چیکار کرد بالاخره . محمد رو یادته ؟ همون که باهاش خیلی رفیق بودی و یدفعه تو مهاجرسرا فحش رو کشید بهت. یادش بخیر چه دعواها که نکردیم تو اون سایت ، دست مسعود درد نکنه که چه سایتی برا بچه ها درست کرده بود. راستی از پیام چه خبر؟ نه بابا؟ معتاد شده؟ به چی؟؟؟؟؟ آها اونو که تو هم هنوز بهش معتادی ، بابا نترسید مهاجرسرا رو میگم ، بعد از این همه سال هنوزم هر روز بهش سر می زنیم و هر کمکی از دستمون بر میاد برای همه انجام میدیم.
ایشالا از اینی که هستم موفق تر بشم.
ارسالها: 71
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
من تقریبا 5ماهی هست که اینجا هستم. تا الان 3 تا ایالت را دیدم و به زودی میرم تگزاس و میشه چهارمین ایالت. به این باور رسیدم که هر ایالتی مردمانش،.... با هم فرق داره. بافت آدمهای مهاجر در هر کجا با سایر نقاط تفاوت زیادی داره.
از وقتی که اومدم طی یکی دوماه امتحان تافل و جی ار ای دادم و پروسه پذیرش گرفتن شروع شد.
تا الان از 5 جا پذیرش دارم. اگر از من بپرسن چقدر اینجا رو دوست داری، صادقانه میگم هنوز به اینجا احساس تعلق نمی کنم. اما تا الان یکی از آرزوهام که پذیرش از یه جای خوب تو رشته مورد علاقه ام بوده، براورده شده. با آدمهای زیادی در ارتباط بودم به دانشم اضافه شده. امیدوارم در سایت یک فضایی ایجاد بشه که همه نظراتشان ، تجربیاتشان، خوبی هاو مشکلات اینجا را بدون ترس از پیش داوری بیان کنن.
کیس نامبر: 2010AS00002xxx
دریافت ویزا: روز مصاحبه (17 نوامبر)
ارسالها: 322
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
43
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ما هم دقیقا 29 سالمون بود!!!! عجب تفاهمی!!!
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
ارسالها: 96
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-05-13 ساعت 00:01
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-05-13 ساعت 00:01 توسط io7o.)
البته ما هنوز ویزا نگرفتیم، اما جالبه ما هم هردومون دقیقاً در سن 29 سالگی شرکت کردیم و در 30سالگی برنده شدیم( البته ما یک زوج هم سن هستیم)، از اینکه این پست بی ربطه به موضوع معذرت می خواهم
شماره کیس:2010AS00006XXX
تاریخ دریافت نامه قبولی:May 22
کنسولگری:ANKARA
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:1 Jun
تاریخ کارنت شدن کیس: Oct
تاریخ دریافت نامه دوم:28sep
تاریخ مصاحبه:oct
تاریخ دریافت کلیرنس:1 June 2010
جمع تقریبی هزینه ها: