سلام به همه دوستان عزیز که نوشته های منو میخونن و نظر میدن و همه دشمنان گرامی که یواشکی میخونن و زیر لب فحش میدن.
این قسمت از سایت خیلی سوت و کور بود... وقتی واردش شدم چند تا خفاش ازش پرید بیرون و دو سه تا اسکلت هم پیدا کردم که فکر کنم مال 2008 ای ها بود که راه گم کرده بودند. پس از خونه تکونی و آماده سازی این قسمت، تصمیم گرفتم باب دوم داستان پیام کرد شبستری را خدمتتون عرض کنم. این مبحث مربوط به مصائب و مشکلات و تجربیات بدست آمده در زمینه اجاره مسکن هست.
روزی که ما وارد این خاک شدیم، دوست همسر بنده که اومده بودند دنبالمون، ما را به خونه خودشون در فاصله حدود 30 مایلی لوس آنجلس بردند. اینجا دیگه محیط شهری لوس آنجلس را نداره و بیشتر خونه ها ویلایی هستند که اینجا بهشون تاون هاوس گفته میشه. نوع دیگری از خونه ها هست که چیزی مابین آپارتمان و ویلایی هست و مثلا 4 یا 5 تا خونه به هم چسبیدند، به اینها "کاندو" گفته میشه. در کل شاید بشه گفت تو مایه های کلاردشت خودمون ولی پر جمعیت تر و صدها بار پهناورتر و بسیار متمدن تر. با این حال شما در این اطراف همه مظاهر زندگی شهری را پیدا میکنید: سینماهای چند طبقه، پاساژهای (مالهای) بسیار بزرگ، مراکز ورزشی متعدد، کازینو و خیلی چیزهای دیگه. شهری که ما الان توش هستیم (Mission Viejo) در چند سال اخیر یکی از امنترین شهرهای ایالات متحده شناخته شده. اصلا من هر چی دارم خوبه و مال شما بده (این اخلاق را جدیدا دارم از ایرانیهای ساکن اینجا یاد میگیرم)
اینجا تقریبا بین لوس آنجلس و سن دیه گو قرار داره و دو تا اتوبان عظیم هم ما را به این دو شهر متصل میکنه. به طور کلی اینجا کوچه باغی هاشون اندازه اتوبان مدرس هستند. های وی 5 که من زیاد توش رانندگی میکنم در بعضی از قسمتهاش 14 باند داره!
فاصله ما از دریا تقریبا 15 دقیقه، از لوس آنجلس 35 دقیقه از ارواین (معدن ایرانیها) 20 دقیقه و تا سن دیه گو 50 دقیقه است. باید بگم که این فاصله ها در مقیاسهای اینجا بچه بازیه و زیاد نیست. گرچه من تو تهران هم که بودم سوار ماشین که میشدم برم دو کیلومتر اونورتر، نیم ساعتی تو راه میموندم.
ببخشید، عادت پیدا کردم همینجوری هی تایپ کنم و بعضی وقتا از موضوع اصلی زیادی دور میشم. به هر حال ما وارد خونه دوستمون شدیم و رحل اقامت افکندیم! اول فکر میکردیم که در یکی دو هفته خونه پیدا میکنیم و میریم اما متاسفانه این دوستان ما به قدری مهمان نوازی کردند که ما دلمون نیومد مزاحمشون نباشیم! برای همین تقریبا به مدت 6 هفته اونجا زندگی کردیم. البته اینم بگم که خونه دوستمون سه طبقه و 5 تا اتاق خواب داشت و ما زیاد تو دست و پای هم نبودیم...
در این مدت ما به شهرهای سن دیه گو و لوس آنجلس رفتیم و جاهای زیادی را دیدیم. راستش را بخواهید، من از سن دیه گو خیلی بیشتر از لوس آنجلس خوشم اومد. چون علاوه بر این که سن دیه گو محیط گرمتر و جمع و جورتری داره و به دریا هم نزدیکتره، یک خصلت دیگه هم داره و اون اینه که زیاد عقده ای پرورنیست! (قابل توجه اونی که تو آخرین پستش در مورد عقده ای ها صحبت می کرد)
منظور من از عقده ای پرور چیه؟
به طور کلی میشه سطح زندگی آدمها در دنیا را به 5 طبقه تقسیم کرد:
1- زیر خط فقر
2- روی خط فقر
3- زندگی متوسط
4- زندگی مرفه خوب
5- زندگی بسیار مرفه و تجملی
اما در لوس آنجلس سطح زندگی آدما به صورت زیره:
1- انتهای گودال هاویه
2- زیر خط فقر
3- روی خط فقر
4- زندگی متوسط
4- زندگی خوب
5- زندگی مرفه
6- زندگی خیلی مرفه
7- زندگی تجملی و پولداری
8- زندگی خیلی تجملی و پولداری
9- زندگی خیلی خیلی تجملی و پولداری
10- زندگی در شرایطی که 9 مورد بالا در مقابلش باقالی باشه
11- زندگی در شرایطی که 10 مورد بالا در مقابلش هیچ باشه
12- زندگی که با یازده مورد بالا اصلا قابل مقایسه نباشه!
امیدوارم متوجه منظورم شده باشید. شما در این شهر همیشه احساس میکنید هیچی نیستید! هر چقدر موفق و مرفه باشید، افراد بسیاری را میبینید (نه یکی و دوتا، هزاران نفر) که کل زندگی شما هزینه یک هفته اونهاست! شما میتونید تو این شهر عابر پیاده، دوچرخه، یا ماشین دو هزار دلاری، پنج، بیست، پنجاه، صد، چهارصدهزاردلاری، یک میلیون، دو میلیون یا پنج میلیون دلاری ببینید!
مشکل بعدی لوس آنجلس، ترافیک بسیار بدش (قابل مقایسه با تهران) در ساعتهای شلوغه. برای من که از تهران فرار کردم که این چیزا رو نبینم، اشتباه بود که دوباره بخوام تو اون محیط زندگی کنم.
مشکل بعدی، تفاوت قیمت خونه بود که در ادامه براتون توضیح میدم.
طرفهای ما وضعیت به این شوری نیست، همه تقریبا مثل هم هستن و آرامش زیادی برقراره. طبیعت بسیار زیبا و هوای تمیزی داره و نه اونقدر خلوته که دلتون بگیره و نه اینقدر شلوغ که عصبی بشین. ضمنا این هم بگم که خیلی ها هستند که به دلیل همین خوبیها اینجا خونه دارند ولی تو لوس آنجلس یا سن دیه گو کار میکنند.
در نزدیکی اینجا شهر های مشابه زیادی وجود داره که بعضی ها خوب و بعضی بد هستند. برای مثال نزدیک لوس آنجلس شهری هست به نام "سنتا آنا" که با توجه به نزدیکی به لوس آنجلس باید نتیجه بگیریم که جای خوبیه. اما وقتی پرس و جو کنید متوجه میشین که اونجا شهر بسیار کثیف، نا امن و بدیه که پر از خارجیهای خلافکاره و در بعضی از مناطقش ماشینهای پلیس دو تا دوتا عبور میکنن که خطری متوجهشون نباشه!!! تو این شهر میتونید خونه نصف قیمت منطقه ما یا تا یک سوم لوس آنجلس پیدا کنید! این دیگه به خودتون مربوط میشه که چقدر گردنتون کلفته و میتونید طاقت بیارید.
بله داشتم میگفتم که ما مدت شش هفته با کمال وقاحت در خونه دوستمون لنگر انداخته بودیم و داشتیم سر فرصت به دنبال خونه میگشتیم. البته این دوستان ما هم یه کم مقصر بودن و هی تعارف میزدن که حالا عجله نیست و بمونید و از این حرفها و ما هم که همه میدونید، اصلا اهل دل شکستن نیستیم...
مشکل ما از اینجا شروع میشه که دوستان ما در یک عملیات ضربتی خونه خودشون را فروختند و مقرر شد اول نوامبر خونه را تحویل بدن!! یعنی ما حدود دوهفته وقت داشتیم که خونه جدید را پیدا کنیم. ما هم با کمک خانمی از یک آژانس املاک ایرانی شروع به بازدید خونه های مختلف در اطراف کردیم... بد نیست اسمشون را بذاریم صغری خانم. این اسم گذاری مهمه چون بعدا با ایشون بیشتر آشنا میشین.....
این صغری خانم هر روز برای ما چند مورد با عکس و تفصیلات ایمیل میکردند و ما چند تاانتخاب میکردیم و بعد جایی قرار میگذاشتیم تا با هم بریم این چند مورد را ببینیم.
متاسفانه من و همسرم یه کم در مورد اون چیزی که مد نظر داشتیم زیادی سخت گیر بودیم. مثلا یکی از خونه ها خیلی خوب بود ولی سه اتاق خواب نداشت، یکی دیگه ورودیش پشت خونه بود و مردم باید از گاراژ وارد میشدن، اون یکی نورش خوب نبود، این یکی نقشه اش مناسب نبود، یا مثلا از مدرسه دخترم سه دقیقه بیشتر باید رانندگی میکردیم، یکی دیگه همه چیزش خوب بود ولی در کل به دل نمینشست! به این ترتیب روزها هی گذشتند و ما تقریبا یک هفته از وقتمون را از دست دادیم تا این که یکی از خونه ها به نظرمون مناسب اومد و قرار شد قرارداد بنویسیم. آمممممماااااااااا !!!!!!!! صغری خانم بعد از دو روز تاخیر تماس گرفتند که:
---------------------------------------------------------------
----عزیز من شما کردیت دارید؟
کردیت؟ بله من کردیت کارد دارم....
--- نه جان من. کردیت. یعنی تو بانک اعتبار دارین؟
نه من هنوز یک ماه نشده اومدم! شما که میدونید..
--- ای وای چه بد شد!
چرا؟
--- آخه اینجا اگر کردیت نداشته باشین که به شما خونه نمیدن!!!!!!!
چی؟؟؟؟؟؟
----------------------------------------------------------------
نمی دونم اگر شما بودین چه میکردین، ولی من خودم شخصا تصمیم گرفتم اولین قتل زندگیمو در خاک پاک آمریکا انجام بدم...
-----------------------------------------------------------------
صغری خانم شما که کارتون اینه چرا از اول به ما نگفتین؟
---- ای وای حواسم نبود... آخه نمیدونم چرااااااا!!!!!
خوب حالا ما چیکار کنیم صغری جون؟
---- نمیدونم!
میشه ما به جای کردیت، پول چند ماهو یک جا پیش بدیم؟
---- بله البته که میشه، خیلی هم خوبه.
باشه پس ما شیش ماهو پیش میدیم دیگه مشکلی نیست؟
---- نه. فقط باید یک قرار داد کار هم داشته باشید و اون کسی که قراردادو بسته باید به شما چک هم بده که نشون بدین و هرچی پول هم در بانک دارین اعلام کنید تا من بتونم اونا رو راضی کنم!!! فقط همین!!!
اونم به روی چشم صغری خانم مشکل حله دیگه؟
--- بله خیالتون راحت زود باهاتون تماس میگیرم.
---------------------------------------------------------------------
دوستان عزیز، این ماجرای قرارداد و چک کار هرکسی نیست، ولی این دوست ما زحمتشو قبول کرد و این کارو انجام داد. با این حال اگر فکر میکنید ما خونه را گرفتیم، کاملا در اشتباهید چون فرداش دوباره صغری زنگ زد:
--- متاسفانه این صابخونه قبول نمیکنه!!!
یعنی چی؟ گفتین شیش ماهو پیش میدیم؟
--- آره ولی میگه این ماجرا بوداره، میترسه بنده خدا!!!!!!
ای بابا بهش گفتین ما حاضریم بیشتر هم بدیم بهش؟
--- آره ولی نمیشه اصرار کرد... قبول نمیکنه. شما فردا بیاین من یه جای دیگه هست نشونتون میدم اون خیلی خوبه. ایشالا این کلید منم کار کنه.
باشه صغری خانم فقط ما زیاد فرصت نداریم تو رو خدا عجله کنید.
--- خیالتون راحت. مشکل حل میشه!
-------------------------------------------------------------
البته ما نفهمیدیم منظور صغری خانوم این بود که ایشون همیشه خیالشون راحته و فوقش ما میوفتیم تو خیابون و خدا مشکل همه مردم زمینو به هر حال حل میکنه! فردای اون روز قبل از حرکت برای دیدن خونه جدید تماس گرفتیم (ایشون ساعت 7 صبح یک شنبه با ما قرار گذاشتند!)، در راه هم هی گفتند خدا کنه کلیدم درست کار کنه و وقتی رسیدیم به خانه مزبور و ایشون برای باز کردن در منزل تلاش کردند، با خنده فرمودند: اههههه دیدی گفتم این کلیدم درست کار نمیکنهههههه؟ حالا عیب نداره بذاریم یک روز دیگه!!!!!!
--------------------------------------------------------------
دوستان عزیز من اینجا یاد خاطرات شیرینم افتادم کمی فشار خونم دوباره رفته بالا باید برم کمی آب انار (با آب معدنی) بخورم حالم بیاد سرجاش. بقیه شو فردا تعریف میکنم!
این قسمت از سایت خیلی سوت و کور بود... وقتی واردش شدم چند تا خفاش ازش پرید بیرون و دو سه تا اسکلت هم پیدا کردم که فکر کنم مال 2008 ای ها بود که راه گم کرده بودند. پس از خونه تکونی و آماده سازی این قسمت، تصمیم گرفتم باب دوم داستان پیام کرد شبستری را خدمتتون عرض کنم. این مبحث مربوط به مصائب و مشکلات و تجربیات بدست آمده در زمینه اجاره مسکن هست.
روزی که ما وارد این خاک شدیم، دوست همسر بنده که اومده بودند دنبالمون، ما را به خونه خودشون در فاصله حدود 30 مایلی لوس آنجلس بردند. اینجا دیگه محیط شهری لوس آنجلس را نداره و بیشتر خونه ها ویلایی هستند که اینجا بهشون تاون هاوس گفته میشه. نوع دیگری از خونه ها هست که چیزی مابین آپارتمان و ویلایی هست و مثلا 4 یا 5 تا خونه به هم چسبیدند، به اینها "کاندو" گفته میشه. در کل شاید بشه گفت تو مایه های کلاردشت خودمون ولی پر جمعیت تر و صدها بار پهناورتر و بسیار متمدن تر. با این حال شما در این اطراف همه مظاهر زندگی شهری را پیدا میکنید: سینماهای چند طبقه، پاساژهای (مالهای) بسیار بزرگ، مراکز ورزشی متعدد، کازینو و خیلی چیزهای دیگه. شهری که ما الان توش هستیم (Mission Viejo) در چند سال اخیر یکی از امنترین شهرهای ایالات متحده شناخته شده. اصلا من هر چی دارم خوبه و مال شما بده (این اخلاق را جدیدا دارم از ایرانیهای ساکن اینجا یاد میگیرم)
اینجا تقریبا بین لوس آنجلس و سن دیه گو قرار داره و دو تا اتوبان عظیم هم ما را به این دو شهر متصل میکنه. به طور کلی اینجا کوچه باغی هاشون اندازه اتوبان مدرس هستند. های وی 5 که من زیاد توش رانندگی میکنم در بعضی از قسمتهاش 14 باند داره!
فاصله ما از دریا تقریبا 15 دقیقه، از لوس آنجلس 35 دقیقه از ارواین (معدن ایرانیها) 20 دقیقه و تا سن دیه گو 50 دقیقه است. باید بگم که این فاصله ها در مقیاسهای اینجا بچه بازیه و زیاد نیست. گرچه من تو تهران هم که بودم سوار ماشین که میشدم برم دو کیلومتر اونورتر، نیم ساعتی تو راه میموندم.
ببخشید، عادت پیدا کردم همینجوری هی تایپ کنم و بعضی وقتا از موضوع اصلی زیادی دور میشم. به هر حال ما وارد خونه دوستمون شدیم و رحل اقامت افکندیم! اول فکر میکردیم که در یکی دو هفته خونه پیدا میکنیم و میریم اما متاسفانه این دوستان ما به قدری مهمان نوازی کردند که ما دلمون نیومد مزاحمشون نباشیم! برای همین تقریبا به مدت 6 هفته اونجا زندگی کردیم. البته اینم بگم که خونه دوستمون سه طبقه و 5 تا اتاق خواب داشت و ما زیاد تو دست و پای هم نبودیم...
در این مدت ما به شهرهای سن دیه گو و لوس آنجلس رفتیم و جاهای زیادی را دیدیم. راستش را بخواهید، من از سن دیه گو خیلی بیشتر از لوس آنجلس خوشم اومد. چون علاوه بر این که سن دیه گو محیط گرمتر و جمع و جورتری داره و به دریا هم نزدیکتره، یک خصلت دیگه هم داره و اون اینه که زیاد عقده ای پرورنیست! (قابل توجه اونی که تو آخرین پستش در مورد عقده ای ها صحبت می کرد)
منظور من از عقده ای پرور چیه؟
به طور کلی میشه سطح زندگی آدمها در دنیا را به 5 طبقه تقسیم کرد:
1- زیر خط فقر
2- روی خط فقر
3- زندگی متوسط
4- زندگی مرفه خوب
5- زندگی بسیار مرفه و تجملی
اما در لوس آنجلس سطح زندگی آدما به صورت زیره:
1- انتهای گودال هاویه
2- زیر خط فقر
3- روی خط فقر
4- زندگی متوسط
4- زندگی خوب
5- زندگی مرفه
6- زندگی خیلی مرفه
7- زندگی تجملی و پولداری
8- زندگی خیلی تجملی و پولداری
9- زندگی خیلی خیلی تجملی و پولداری
10- زندگی در شرایطی که 9 مورد بالا در مقابلش باقالی باشه
11- زندگی در شرایطی که 10 مورد بالا در مقابلش هیچ باشه
12- زندگی که با یازده مورد بالا اصلا قابل مقایسه نباشه!
امیدوارم متوجه منظورم شده باشید. شما در این شهر همیشه احساس میکنید هیچی نیستید! هر چقدر موفق و مرفه باشید، افراد بسیاری را میبینید (نه یکی و دوتا، هزاران نفر) که کل زندگی شما هزینه یک هفته اونهاست! شما میتونید تو این شهر عابر پیاده، دوچرخه، یا ماشین دو هزار دلاری، پنج، بیست، پنجاه، صد، چهارصدهزاردلاری، یک میلیون، دو میلیون یا پنج میلیون دلاری ببینید!
مشکل بعدی لوس آنجلس، ترافیک بسیار بدش (قابل مقایسه با تهران) در ساعتهای شلوغه. برای من که از تهران فرار کردم که این چیزا رو نبینم، اشتباه بود که دوباره بخوام تو اون محیط زندگی کنم.
مشکل بعدی، تفاوت قیمت خونه بود که در ادامه براتون توضیح میدم.
طرفهای ما وضعیت به این شوری نیست، همه تقریبا مثل هم هستن و آرامش زیادی برقراره. طبیعت بسیار زیبا و هوای تمیزی داره و نه اونقدر خلوته که دلتون بگیره و نه اینقدر شلوغ که عصبی بشین. ضمنا این هم بگم که خیلی ها هستند که به دلیل همین خوبیها اینجا خونه دارند ولی تو لوس آنجلس یا سن دیه گو کار میکنند.
در نزدیکی اینجا شهر های مشابه زیادی وجود داره که بعضی ها خوب و بعضی بد هستند. برای مثال نزدیک لوس آنجلس شهری هست به نام "سنتا آنا" که با توجه به نزدیکی به لوس آنجلس باید نتیجه بگیریم که جای خوبیه. اما وقتی پرس و جو کنید متوجه میشین که اونجا شهر بسیار کثیف، نا امن و بدیه که پر از خارجیهای خلافکاره و در بعضی از مناطقش ماشینهای پلیس دو تا دوتا عبور میکنن که خطری متوجهشون نباشه!!! تو این شهر میتونید خونه نصف قیمت منطقه ما یا تا یک سوم لوس آنجلس پیدا کنید! این دیگه به خودتون مربوط میشه که چقدر گردنتون کلفته و میتونید طاقت بیارید.
بله داشتم میگفتم که ما مدت شش هفته با کمال وقاحت در خونه دوستمون لنگر انداخته بودیم و داشتیم سر فرصت به دنبال خونه میگشتیم. البته این دوستان ما هم یه کم مقصر بودن و هی تعارف میزدن که حالا عجله نیست و بمونید و از این حرفها و ما هم که همه میدونید، اصلا اهل دل شکستن نیستیم...
مشکل ما از اینجا شروع میشه که دوستان ما در یک عملیات ضربتی خونه خودشون را فروختند و مقرر شد اول نوامبر خونه را تحویل بدن!! یعنی ما حدود دوهفته وقت داشتیم که خونه جدید را پیدا کنیم. ما هم با کمک خانمی از یک آژانس املاک ایرانی شروع به بازدید خونه های مختلف در اطراف کردیم... بد نیست اسمشون را بذاریم صغری خانم. این اسم گذاری مهمه چون بعدا با ایشون بیشتر آشنا میشین.....
این صغری خانم هر روز برای ما چند مورد با عکس و تفصیلات ایمیل میکردند و ما چند تاانتخاب میکردیم و بعد جایی قرار میگذاشتیم تا با هم بریم این چند مورد را ببینیم.
متاسفانه من و همسرم یه کم در مورد اون چیزی که مد نظر داشتیم زیادی سخت گیر بودیم. مثلا یکی از خونه ها خیلی خوب بود ولی سه اتاق خواب نداشت، یکی دیگه ورودیش پشت خونه بود و مردم باید از گاراژ وارد میشدن، اون یکی نورش خوب نبود، این یکی نقشه اش مناسب نبود، یا مثلا از مدرسه دخترم سه دقیقه بیشتر باید رانندگی میکردیم، یکی دیگه همه چیزش خوب بود ولی در کل به دل نمینشست! به این ترتیب روزها هی گذشتند و ما تقریبا یک هفته از وقتمون را از دست دادیم تا این که یکی از خونه ها به نظرمون مناسب اومد و قرار شد قرارداد بنویسیم. آمممممماااااااااا !!!!!!!! صغری خانم بعد از دو روز تاخیر تماس گرفتند که:
---------------------------------------------------------------
----عزیز من شما کردیت دارید؟
کردیت؟ بله من کردیت کارد دارم....
--- نه جان من. کردیت. یعنی تو بانک اعتبار دارین؟
نه من هنوز یک ماه نشده اومدم! شما که میدونید..
--- ای وای چه بد شد!
چرا؟
--- آخه اینجا اگر کردیت نداشته باشین که به شما خونه نمیدن!!!!!!!
چی؟؟؟؟؟؟
----------------------------------------------------------------
نمی دونم اگر شما بودین چه میکردین، ولی من خودم شخصا تصمیم گرفتم اولین قتل زندگیمو در خاک پاک آمریکا انجام بدم...
-----------------------------------------------------------------
صغری خانم شما که کارتون اینه چرا از اول به ما نگفتین؟
---- ای وای حواسم نبود... آخه نمیدونم چرااااااا!!!!!
خوب حالا ما چیکار کنیم صغری جون؟
---- نمیدونم!
میشه ما به جای کردیت، پول چند ماهو یک جا پیش بدیم؟
---- بله البته که میشه، خیلی هم خوبه.
باشه پس ما شیش ماهو پیش میدیم دیگه مشکلی نیست؟
---- نه. فقط باید یک قرار داد کار هم داشته باشید و اون کسی که قراردادو بسته باید به شما چک هم بده که نشون بدین و هرچی پول هم در بانک دارین اعلام کنید تا من بتونم اونا رو راضی کنم!!! فقط همین!!!
اونم به روی چشم صغری خانم مشکل حله دیگه؟
--- بله خیالتون راحت زود باهاتون تماس میگیرم.
---------------------------------------------------------------------
دوستان عزیز، این ماجرای قرارداد و چک کار هرکسی نیست، ولی این دوست ما زحمتشو قبول کرد و این کارو انجام داد. با این حال اگر فکر میکنید ما خونه را گرفتیم، کاملا در اشتباهید چون فرداش دوباره صغری زنگ زد:
--- متاسفانه این صابخونه قبول نمیکنه!!!
یعنی چی؟ گفتین شیش ماهو پیش میدیم؟
--- آره ولی میگه این ماجرا بوداره، میترسه بنده خدا!!!!!!
ای بابا بهش گفتین ما حاضریم بیشتر هم بدیم بهش؟
--- آره ولی نمیشه اصرار کرد... قبول نمیکنه. شما فردا بیاین من یه جای دیگه هست نشونتون میدم اون خیلی خوبه. ایشالا این کلید منم کار کنه.
باشه صغری خانم فقط ما زیاد فرصت نداریم تو رو خدا عجله کنید.
--- خیالتون راحت. مشکل حل میشه!
-------------------------------------------------------------
البته ما نفهمیدیم منظور صغری خانوم این بود که ایشون همیشه خیالشون راحته و فوقش ما میوفتیم تو خیابون و خدا مشکل همه مردم زمینو به هر حال حل میکنه! فردای اون روز قبل از حرکت برای دیدن خونه جدید تماس گرفتیم (ایشون ساعت 7 صبح یک شنبه با ما قرار گذاشتند!)، در راه هم هی گفتند خدا کنه کلیدم درست کار کنه و وقتی رسیدیم به خانه مزبور و ایشون برای باز کردن در منزل تلاش کردند، با خنده فرمودند: اههههه دیدی گفتم این کلیدم درست کار نمیکنهههههه؟ حالا عیب نداره بذاریم یک روز دیگه!!!!!!
--------------------------------------------------------------
دوستان عزیز من اینجا یاد خاطرات شیرینم افتادم کمی فشار خونم دوباره رفته بالا باید برم کمی آب انار (با آب معدنی) بخورم حالم بیاد سرجاش. بقیه شو فردا تعریف میکنم!