ارسالها: 2,997
موضوعها: 167
تاریخ عضویت: Feb 2009
رتبه:
175
تشکر: 0
14 تشکر در 1 ارسال
این تاپیک به درخواست atm849 و ashkan58 عزیز چهت بحث پیرامون اهداف و علایق دوستان در آمریکا ساخته شد.
ارسالها: 133
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
26
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
در یک کلام من می خوام در آمریکا نفس بکشم. نخندید فکر کنید.
آدمي در عالم خاكي نمي آيد به دست *** عالمي ديگر ببايد ساخت و ز نو آدمي
ارسالها: 284
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Aug 2007
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-05-22 ساعت 10:49
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-05-22 ساعت 10:54 توسط atm849.)
بابا شماها چه قدر برنامه ریزی کردید خسته نباشید.
جناب ashoury میشه بگید چه برنامه ای دارید که می خواین زندگی با سعادت داشته باشید. تا اونجا که من میدونم تو آمریکا سعادت تقسیم نمی کنن. برای رسیدن به سعادت باید برنامه داشت و هدف خاصی را دنبال کرد. لطفا درباره این موضوعات صحبت کنید. مسلما کسی نمی خواد بره آمریکا با هدف اینکه بدبخت بشه همه می خوان سعادتمند بشن. لطفا بگید برای رسیدن به اون چه برنامه ای دارید.
من نظر این سه تا دوست را که خوندم به جز محمد فکر کنم بقیه فقط به این فکر می کنن که برن آمریکا و اینکه اونجا می خوان چیکار کنند را نمی دونن
ارسالها: 39
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2009
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-05-22 ساعت 11:25
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-05-22 ساعت 11:29 توسط Xman.)
اگه خدا قسمت كنه و پام برسه اونجا :
يكسال اول رو باكار مضاعف و همت مضاعف زبان رو تقويت ميكنم ‚گواهي نامه رانندگي ميگيرم‚مدارك تحصيلي ام رو معادل سازي ميكنم ‚ به وسيله مدرك تحصيلي معادل سازي شده ميرم و ادامه تحصيل ميدم (مثلا يه دوره كالج دوساله كوتاه مدت ) همزمان رزومه ام رو آپديت ميكنم و دنبال يه كار مناسب ميگردم.
البته در مورد تفريحات هم چيزي نميگم چون همه اينجا خودشون استادن
رشته 6 امتيازي--->ارسال مدارك تشكيل پروند كبك براي سوريه : 2010/8---> دريافت فايل نامبر كبك از دمشق: 2010/10--->
دعوت به مصاحبه : 2011/12---> مصاحبه :2012/02 --->
دريافت فايل نامبر فدرال : 2012/03
مدیکال : ---
پاس ریکوئست: ---
ارسالها: 14
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-05-22 ساعت 11:31
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-05-22 ساعت 11:32 توسط shabgard25.)
مرسی از این تاپیک خوب.
کار من اینجا طوریه که امکان یادگیری (مطابق با استانداردهای دنیا)،پیشرفت و حتی ساده ترین فعالیت (البته این آخری بدون باج دادن!) واقعا وجود نداره یا لااقل ما که با کلی زحمت بهش نرسیدیم!
کار موسیقی اینجا مثل شنا کردن تو یه استخر پر از شن میمونه!
وای تصور زندگی کردن جایی که منابعی مثل کتاب و آثار و اساتید و آموزش استاندارد و اجراهای مکرر زنده و عالی و... وجود داشته باشه و مشکلات خاص اینجا رو برای فعالیت نداشته باشه و خیلی چیزای دیگه جدا بهم احساس زنده بودن می ده!!!
در یک کلام به دنبال هویت نداشته ام هستم.
و البته به خاطر مسائل دیگری که قطعا گره خورده به اصلیترین مشکلم هست و اینها ریشه در هم دارند مثل:
....
خب شاید نشه اینجا گفت.همه می دونیم کجا داریم زنگی می کنیم!
آرزو کن...امیدوار باش
ارسالها: 183
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
13
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام
1- کار
2-تحصیل
3-تفریح
در کل و در یک کلمه زندگی .
ارسالها: 1,697
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
71
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2010-05-22 ساعت 22:40
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-05-23 ساعت 13:45 توسط Ashkan78.)
من فكر مي كنم به دليل ميلت ايراني، نتونم كاري رو كه الان در ايران دارم و 10 سال درش سابقه دارم اونجا ادامه بدم.
از طرفي ديگه حوصله درس رو هم ندارم.
دنبال يه كار ساده در حد كار در آژانس مسافرتي، تايپيست، يا Data Entry هستم. بعدشم... يه تنهايي يه خلوت، يه سايه بون يه نيمكت، مي خوام تنهاي تنها، باشم دور از جماعت!!!!
ارسالها: 204
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اگه قسمت بشه (ایشالا) رشته تحصیلیم رو ادامه می دم و سعی می کنم یه کار متناسب با رشته ام را پیدا کنم(البته به لطف کامل شدن انگلیسیم).سعی می کنم شاد باشم و از زندگی لذت ببرم.جاهایی که خیلی دوست دارم ببینم و به محض رسیدنم حتما می رم وست چستر و نیویورک هستش
Pir shodim vali bozorg na
ارسالها: 12
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2010
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من دانشجوی ترم 2 کارشناسی معماری هستم !اگه برنده شم (به امید خدا) تا وقتی که ایران هستم و قبل از رفتنم این کارا رو حتما می کنم : 1)تمام نرم افزار هایی که ممکن یه معمار بهش نیاز پیدا کنه رو,تو یه مجتمع آموزشی خوب , یاد می گیرم (البته از حالا شروع کردم) 2) کارهای عملی معماری (اسکیس _کروکی_راندو _پرسپکتیو_و.....) رو تحت نظر یه استاد خیلی خوب و تو یه مرکز آموزش معماری خوب شروع می کنم به کار کردن , که دستم توی کارها ,تحت نظر یه استاد خوب, قوی و حرفه ای شه (آمار اون استاد خیلی خوب و کلاساش هم دارم) در کنارش هم زبان می خونم!... اما بعد از اینکه رفتم خونه ی یکی از اقوام زندگی می کنم و اونجا روی نرم افزار های آموخته شده و همپنین روی تکنیک های معماریم کار می کنم , چون احتمالا بعد 1 سال یا 6 ماه بعد از ورودم ,که کاملا زبانم قوی شد اگه بخوام در رشته ی معماری پذیرش بگییرم باید کارهامو نشونشون بدم و اونا در صورت تائید کارهام, منو می پذیرن ! و بدین ترتیب از لیسانس (پایه) می تونم رشته ی مورد علاقه مو بخونم . و آینده مو اونجوری که دوست دارم بسازم! و من بیشتر از همه دنبال یه زندگی آروم و شاد و موفق هستم ! نمی دونم چرا حس می کنم اینجا زندگی ها واقعا یکنواخته ! یه وقت می بینی شده 50 سالت اما یه خاطره ی درست حسابی نداری واسه بچت تعریف کنی یا از زندگی هیچ لذتی نبردی !!!! البته من دلایل شخصی موثری هم در رابطه با رفتنم دارم .... امیدوارم مهربون ترین مهربونا بخواد تا بشه !
[font=Arial] IN GOD WE TRUST [/font]
ارسالها: 106
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-05-23 ساعت 11:21
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-05-24 ساعت 21:14 توسط loony.)
من چون فکر میکنم در آمریکا برای هنر و استعداد ارزش قاءل هستند فکر کنم مثل اینجا در عذاب نیستم که نکنه کتابمو .....نکنه فیلمی رو که میسازم موجب .... بشه! نکنه ایده رو دادم شرکت فلان بدزدنش! با خیال راحت هر چه میخواهم مینویسم و چاپ میکنم. با خیال راحت فیلممو میسازم. با خیال راحت ایده هامو میدم شرکتهای فیلمسازی که با هم مشارکت کنیم و خونه ام انبار نمیشه از یک میلیون ایده خوب که چند تاش البته دزدیده شده و از ترس دیگه ایده هامو حتی برای کسی نمیگم! اما برای شروع که بتونم زندگیمو هم بچرخونم پشت سر هم نمایشگاه نقاشی و عکس میگذارم که یک عالمه پر شده توی خونه ولی از بس دوستشون دارم حاضر نیستم مفت مفتی بفروشمشون مگر به آشنایانی که دیگه توی رودر بایستی باید اینکارو بکنم. ولی واقعا خوشحال میشم که دیگه مجبور نیستم سریال ها یا انیمیشن های مزخرف و موضوعی که نمیدونم به دل کی میچسبه بسازم
برای رسیدن به مقصد به وسیله نیاندیش به مقصد فکر کن. آنوقت خواهی دید که چه آسان وسیله پیش پایت خواهد ایستاد و تو را به مقصد خواهد رساند.
ارسالها: 68
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-05-24 ساعت 00:20
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-05-24 ساعت 00:33 توسط Elf.)
من ترجيح ميدم داستان زندگي دوستمو كه 2009 گرين كارت برنده شد رو بگم! (خلاصه)
از ايران كه رفت: انگليسي در حد desktop كامپيوتر! ..مهندس عمران دانشگاه آزاد... دارائي 5000 دلار.مجرد،متولد61
اولش رفت پيش اسپانسرش 1-2 ماه، سريع رفت كالج براي زبانو اين حرفا... شغلش؟!
الان ميگم،، ايران كه بود دوره غريق نجاتي رو گذروند و مدركشرو هم داشت.. در حال حاضر هم به همين كار
مشغوله...به قول خودش ميگه ميپرم تو آب هلو! صيد ميكنم ميارم بيرون!! (مجردا زياد هيجان زده نشن!!)
كلي دنبال فرمهاي پذيرش واسه دانشگاهي كه هست و برام فرستاده بود گشتم ولي نيافتم،كه اسم دانشگاشو بگم.
خلاصه داره MS يا همون ارشد خودمون رو ميخونه..همون عمرانه سيويله چيه...
در كل به شدت وقتش پره،ولي آخر هفته ها و....ديگه خودتون واردترين..!
قبول بشم،اسپانسرم همين دوستم خواهد بود..
منم همين راهو دوس دارم برم..
57 روز ديگه سربازيم تموم ميشه...من رشتم فرق ميكنه،فكر كنم شانس بيشتري داشته باشم كه در رشته
خودم كار پيدا كنم..البته بعد از اينكه مدركم ارزشيابي بشه و يه سري دورهارو بگدرونم تا شماره نظام خودمونو بگيرم.
در طول اين مدت دوس دارم فروشنده گوشي موبايل بشم!!! اخه اطلاعاتم خوبه،خوب كه نه خيلي خوب!! علاقست ديگه..
در حال حاضرم به شدت زبان ميخونم...IELTS نمره 7 به بالا فكر كنم خوب باشه براي شروع...
چيزي به اسم شانس وجود نداره