ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2013-01-03 ساعت 19:48
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-01-03 ساعت 20:03 توسط yami.)
مسیح جان، ایشالا تشریف میاری میبینی که این آماری که میگی، کشکه! یک اصطلاحی در اینجا هست که میگن فلان آمار Biased هست یعنی آمار رو به صورت قانونی جوری گرفتن که نتیجه دلخواه تری بده!! ثانیا وقتی آدم خودش حی و حاضر اینجا میبینه که فلان شهر چطوره و بیسان شهر چطوره، چه لزومی داره به آماری که با مشاهده اش جور در نمیاد اعتماد کنه؟ اصلا شما تو زندگیت به اونی که میبینی اعتماد میکنی یا به آماری که مثلا در روزنامه میخونی؟ در همان آمار کشورهای اسکاندیناوی بهترین هستن معمولا ولی بخاطر آب و هوا و عدم وجود جنب و جوش در زندگیشون، از کسالت و افسردگی نالان هستن و میخوان بیان آمریکا! اینجا هم کسی مثلا اگه پول پله دستش نیست دلش میخواد بره اونجا یکی دوساله پولدار بشه! یا کسی که مریضه و بیمه درمانی درست نداره. ثانیا اون آمار میانگین کل کشور هست. البته که در آمریکا بهترین شهرها و محله ها و بدترین هاش هم هست اما شما چه تضمینی به خودت میدی که ایشالا اومدی به همون بهترین ها بری و گذرت به بدترین ها نیوفته؟؟؟ فقط پول هست که میتونه بهت این تضمین رو بده، اگه داشته باشی چون در مقام رقابت برای زندگی در اون شرایط باید با چه میدونم، 300 میلیون شهروند دیگه که اینجا بدنیا اومدن و درس خوندن و شاغل شدن رقابت کنی.
مهدی جان، تا شما یک مدتی در یک شهری زندگی نکنید نمیتونین با دقت بالا بگین که شهر خوبی هست یا نه. من هم خودم در میامی کمی زندگی کردم و هم خانمم و خواهر خانمم مدت زیادی در اونجا بودن. در کوتاه مدت ممکن شهر جذاب و فعالی برای ما ایرانیها به نظر بیاد. میامی بیچ و ساحل ویژه هالوور و بانوان آمریکای جنوبی در وهله اول بیشتر افراد رو به این نتیجه میرسونه که عجب جای باحالی!! اما در دراز مدت هست که آدم تازه متوجه مشکلات اونجا میشه. انصفا دولت محلی میامی هم تمام تلاشش رو میکنه که در کوتاه مدت کسی متوجه مسائل نشه و توریستها راحت بیان و برن. میامی تنها شهری هست که از وقتی اومدم، توش خونه هایی با پنجره های نرده کشیده شده دیدم!!!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
من نمیدونم شما حد پایین امنیت مورد قبولتون چیه ولی من تبریزی هستم و با توجه اینکه تبریز سالهای سال امنترین کلانشهر ایران بوده و ما به امنیتش عادت کردیم، این مسئله برام خیلی خیلی مهمه. کل یک عمر حالی به حولی میامی برای من ارزش یک بار مورد حمله سارقین قرار گرفتن رو نداره. خیلی ها هم هستن که میان آمریکا که روی آرامش، حتی از اون نوعی که میگین مدل سالمندی، رو ببینن. حاضرن دنیا نباشه اما یکی یک مشت تو صورت زن و بچه شون نزنه. تاااااازه، بالفرض شما بگی، اینجا مملکت هفتیرکشهاست! ما هم از خودمون دفاع میکنیم. اینجوری ها هم نیست. تا کسی روی شما اسلحه نکشه، شما نمیتونی به صرف دفاع از خودت اونو بکشی یا زخمی کنی. اثبات اینکه جانم در خطر بود در مواجه با فردی مهاجم و قوی ولی بدون اسلحه بسیار سخته و ممکنه به سالها آب خنک منتهی بشه. کلا من ترجیح میدم که از همچین مشکلاتی دور باشم تا اینکه بخوام حلش کنم.
حالا بگذریم از اینکه اگه اسپانیولی ندونین ممکنه کارتون راه بیوفته اما کسی کار به شمــــــــــــــا نمیده!! اینجا مملکت مشاغل خدماتی هست. زبان هم حرف اول رو میزنه. نیروی کار هم که اونجا فراوان.
وقتی میگم اطراف شهر بزرگ بهتره به این دلیل که شما در عین برخورداری از امکانات شهر بزرگ در فاصله کم مثلا ده پانزه دقیقه رانندگی، از مشکلات اون فاصله دارین. مگه شما روزی چند بار میخواین مثلا برین جایی که فقط تو میامی هست که با زندگی در حاشیه اون ازش محروم میشین؟
هزینه های زندگی هم که در شهر بزرگ بسیار بیشتره. بعید میدونم اگه کسی کاری هم پیدا کنه، از فشار کاری و اتلاف وقت در ترافیک دیگه وقت و حالی براش برای نشاط و پویایی بمونه!
به نظر میرسه که شما بغیر از میامی جای دیگه ای در فلوریدا نبودین. نوار شرقی ساحلی جنوب فلوریدا تقریبا از وست پالم بیچ که ما هستیم تا اون جنوب جنوبش، شهرها به هم چسبیده هستن و معمولا شما متوجه نیستی گاها که کی از کدام خارج شدی و وارد کدام شدی. کیفیت و امکانات زندگی هم درشون بسیار شبیه به هم و در حد و گاها بالاتر از میامی هست چون اینجا جایی هست که مایه دارهای شمال میان برای بازنسشتگی و براشون هر چیزی فراهم شده. من در مورد شهرهای کوچیک ایالات مرکزی که با هم صد کیلومتر فاصله دارن صحبت نمیکنم. با اینکه مسئله اصلی 99 درصد از تازه واردین به اینجا پــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــول هست و بجای دنبال شهر باحال گشتن باید دنبال شهری باشن که توش پول باشه.
در ضمن من همیشه گفتم که جریان ما اینجا همان داستان فیل شناسی در تاریکی مولانا هست. هر کی یک جای فیل یعنی این مملکت رو لمس میکنه و میگه اینجوریه! حالا این مونده بر عهده خود خواننده که از این مطالب و بقیه تحقیقات تصمیم بگیره که کجا میخواد بره.
لزومی نداره که من مثلا بیام اینجا و آدرس بدم که داداشی که میخوای بری میامی، در چند دقیقه ای اونجا یک شهری هست به نام فورت لادردیل که صد بار از میامی بهتر و زیباتر و مدرنتره!! یا یک جایی هست اونور فلوریدا به اسم تمپا که جزو مدرنترین شهرهای جنوب شرقی آمریکا حساب میشه. البته هر دوی اینها در تعداد بار و بیچ و ... به میامی نمیرسن!!
ساجده خانم، متاسفانه ایرانیان مقیم آمریکا و جاهای دیگه در اینکه همیشه در مورد شرایط زندگیشون در خارج از ایران بزرگنمایی میکنن و از مشکلاتش هیچی نمیگن، حرفی نیست. چرا، احتمالا چون میترسن ضایع بشن چون تو ایران روشون خیلی حساب میشه و خیلی حرفه مثلا کسی تو آمریکا زندگی کنه.
این انرژی مثبت هایی که میگین برای خیلیها خیلی گرون تمام شده. اول تحقیق و انتخاب بهترین، بعد گذاشتن وقت و انرژی. وگرنه بهترین انرژی مثبت ها و تلاشها در بدترین جاها، نه الزاما بدترین نتیجه ولی معمولا نتیجه بد میدن. یک جوری نباشه که ما فقط از شنیدن اون چیزی که خوشمون میاد، راضی بشیم و نه اون چیزی که واقعیت هست ...
ارسالها: 127
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
16
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2013-01-03 ساعت 20:25
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-01-03 ساعت 20:34 توسط masih sh.)
در ضمن زبان اسپانیایی مشکل فلوریدا و یا ایالت های مشابه نیست.شما باید تحقیق بیشتری میکردی تا از وضعیت اونجا با خبر بشی.خیلی از کشور دو یا حتی سه زبانه هستند.منطقی باشید . آقا اصلا آمارو ول کن. سازمان ملل و این سازمان های پوچ و توخالی همشون دروغ گو هستند و میخواهند مارو به سمت امریکای جهان خوار بکشند تا از ما استفاده کنند و همین جووووری از ما پول بیمه بگیرند .:d به حرف های هیچ کدوم از بچه های مهاجر سرا هم گوش نکنید که همشون میخواهند سرتون کلاه بذارند و دروغ میگند.:d
ارسالها: 97
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام مجدد به همه عزیزان مهاجر...
من معمولا خیلی کم و به ندرت تو مهاجرسرا پست میذارم، فکر کنم تاریخ عضویتم(2010) و تعداد ارسال هایم(85) گواه این موضوع باشن، دلیلشم اینه که تا در مورد مسئله ای مطمئن نباشم و اطلاع کافی نداشته باشم اظهار نظر نمی کنم. اون پست قبلی هم که دیشب گذاشتم، واقعا نمی تونستم با خوندن قصه های هزار و یکشب جناب یامی هیچی نگم، با صحبت های ایشون آدم یاد نوار غزه و سوریه و افغانستان و... می افتاد. الان هم همین پست رو نمیخواستم بذارم،اما دوستان باز یه صحبت هایی مطرح کردن، گفتم این پستم جواب بدم باز نگن جواب نداد.
بگذریم، دوستان میامی نه مال بابای منه،نه مال ابا و اجدادم، کشته و مردشم نیستم که بخوام الکی سنگشو به سینه بزنم، فقط تجربیات و دیده های خودمو بازگو کردم بلکه واسه دوستانی که نرفتن مفید باشه،(ضمن اینکه جناب یامی هم در گذاشتن پست های بعدیشون دقت بیشتری بفرمایند، که ظاهرا در این مورد،آب در هاون کوبیدن بوده).
اما در مورد اینکه دوست عزیزمون جناب jordanir فرمودن "میامی مثل ده میمونه..." من واقعا دیگه حرفی واسه گفتن ندارم!!!!! تو یه تاپیکی،خیلی وقت پیش،دقیقا یه بحثی مثل همین بحث ما شکل گرفته بود، یکی از همین دوستان مهاجرسرا که اسمشون خاطرم نیست، جواب قشنگی داده بودن و گفته بودن خوشبختانه الان عصر ارتباطات هستش و با وجود اینترنت، دیگه کسی به نقل قول های اقدس خانوم و اصغر آقا توجه نمیکنه.
اما در مورد صحبت جناب یامی باید بگم که من به غیر از میامی، فورت لادردیل و سان رایس (که سابرب هست)، و اورلاندو هم بودم و گشتم. بله با اون قسمت از فرمایشتون موافقم که فورت لادردیل برای زندگی بهتره، من خودم هم بین میامی و فورت لادردیل، فورت لادردیل رو خیلی بیشتر ترجیح میدم برای زندگی. و کلا هم هر چی به سمت شمال میری بهتره. منم هیچ وقت نگفتم آقا فقط میامی! حتی ایالت های بهتر از فلوریدا هم کم نیستن.
اینجا جا داره بگم یامی عزیز شما که این چیزارو بهتر از ما میدونی، خب چرا مثل همین پست قبلیت میگی فورت لادردیل و تامپا شهرهای بهتری واسه زندگی هستن نسبت به میامی و راجب اینا صحبت کنی،به جاش راجب اسلحه خانه و زاغه مهمات و اینکه با شاتگان و دیزرت بریم میامی یا با ام16 و گاز اشک آور،کدوم بهتره! صحبت میکنی؟!
کلا دوستان سرتونو درد نیارم، همه ی همه ی همه ی این صحبت ها که میبینید جناب یامی و تعداد اندکی از دوستان دیگه میکنن،دلیلشون این چیزا که خودشون میگن نیست، اینا توجیهه،دلیلشو اگر یه نگاه کلی و اجمالی به پست ها و تاپیک هایی که میذارن بندازین، متوجه میشین.
متاسفانه بعضی ایرانی ها فقط همین که یه کار معمولی پیدا کنن و یه نون بخور نمیری در بیارن،واسشون کافیه، آره هیچ اشکال نداره آدم از یه کار معمولی تو یه رستوران یا فروشگاه یا جای دیگه شروع کنه،اما اینکه سقفت بشه همون کار،فاجعس...
بد نیست یه اشاره ای به تاپیک های ایجاد شده توسط دوست عزیزمون یامی بکنم،تاپیک شغل رانندگی پایه یک در ایالات م ،حالا البته این تاپیک یه مقداری توجیه داره، ولی همینم اگر 4تا راننده تریلی و کامیون امریک.ایی رو از نزدیک ببینین،میفهمین چه جور ادمایی میرن سراغ این شغل!
اما تاپیک "بی خانمان شدن در ام.ریک.ا و نحوه آماده شدن برای آن،نخندین سرتون میاد!" که فکر کنم هیچی نگم بهتر باشه!!!
جناب یامی شمارو نمیدونم اما من اگه بخوام تو اون موقعیت قرار بگیرم،صد سال سیاش اونجا نمی مونم. میام تو مملکت خودم آقایی میکنم، بگذریم از اینکه قبل از رفتن اگر 1 درصد هم احتمال اون موضوع رو ببینم اصلا مهاجرت نمیکنم! فکر کنم خیلی از دوستان دیگه باهام هم عقیده باشن.
باز میگم نمیخوام سنگ اونجارو به سینه بزنم، اونجام مدینه فاضله نیست، عیب و ایرادای خاص خودشو داره، اما بد نیست کمی با خودتون فکر کنید و تحقیق کنید ببینید برای چی بهش میگن سرزمین فرصتها.
تو کالیفرنیا یه دوستی رو ملاقات کردم که 30 سال اونجا بوده و آدم بسیار موفقی بود از لحاظ شغلی ومالی و...(اونجام که رفته بود از صفر صفر شروع کرده بود،از کارگری). یه حرفی موقع خداحافظی بهم زد هیچ وقت فراموش نمیکنم، گفت اینجا هر چی بخوای همون میشی،هر شغل و هر آینده و هر چیزی بخوای به دست میاری، بخوای استاد دانشگاه بشی، بخوای پروفسور بشی،بخوای تاجر مواد مخدر بشی.
خیلی حرف زدم و خسته شدم،شرمنده. قصد بی احترامی هم نداشتم، آقا یامی از دست ما دلخور نشی
مخلص همه مهاجرسرایی ها.
دریافت نامه قبولی: May.2010
کیس نامبر: 2011AS44xxx
کارنت: jul.2011
مصاحبه و دریافت ویزا: sep.2011
اولین سفر: feb.2012
دومین سفر: feb.2013
خدایا شکرت...
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
مهدی جان، از یک بابت ازت بسیار ممنون هستم که البته بهش در آخر پستم اشاره خواهم کرد.
دوست عزیز، اگر قرار باشه که همه اعضا مهاجرسرا تا در مورد چیزی آنطور که شما بهش معتقد هستین، مطمئن نشدن، صحبت نکنن که رسما باید این فورام تعطیل بشه چون این بچه ها نه قراره افسر مهاجرت بشن و نه جامعه شناس. البته هر صحبت نکردنی هم به معنی مطمئن نبودن نیست، گاها وقتی آدم چیزی نمیدونه هم چیزی نمیگه. اینجا محل تبادل نظر و اشتراک تجربیات هست که از ترکیب اونها مطلب مفیدی برای بقیه ایجاد بشه تا راههای رفته رو دوباره امتحان نکنن یا دست به عصا امتحان کنن.
بر عکس شما که مطالب بنده براتون قصه های هزار و یک شبه، مطالب شما و بقیه اعضا برای من هر کدام از جنبه ای خاص ارزشمنده وگرنه وقت و انرژی ام رو در این سایت نباید مصرف میکردم. با استدلال شما قریب به اتفاق مطالب این سایت در آنصورت قصه حساب میشن و شما هم که ظاهرا علاقه ای به قصه گویی و قصه شنیدن ندارید، حضورتون در این جمع مطمئنا مایه کسالتتون خواهد بود.
جای بسی تعجبه که چرا شما به همان کسانی که صحبتهایی مطرح کردن و بهتون گفتن چرا جواب ندادی، نمیگید که بسملا! بفرمایید خودتون جواب بدید. مگه من سخن گوی شما هستم؟؟
توصیه شما در مورد دقت برای پستهای بعدی، بروی چشم اما معقوله که این توصیه رو من از کسی بپذیرم که بیشتر از من در این منطقه ساکن بوده. کاری نکنیم که آب سر بالا بره و نتیجتا قورباغه هم ابوعطا بخونه.
اگه من در مورد فورت لادردیل و تمپا توصیه ای نمیکنم برای اینکه نه این دو شهر بلکه صدها شهر خوب وجود داره که البته ممکنه هر کدامشون با توجه به شرایط خاصشون کماکان شهری خوبی برای شروع زندگی مهاجرتی نباشه. مدتها پیش دوستی با من تماس گرفته بود که از روی آمار و ارقام تصمیم گرفته بره ایرواین ساکن بشه. به به! عجب شهر خوب و امن و زیبا و مدرنی! اما بیچاره میگفت که از بس بخاطر هزینه های سنگین زندگی در این شهر اضافه کاری کرده دیگه پدرش درومده و اصطلاحا برن اوت شده. حالا من بیام بگم ایرواین خوبه یا بده؟؟؟ اما میگم میامی بده، چون توش زندگی کردم البته نه از روی علاقه بلکه شرایطی بود برای مدتی که الزاما باید اونجا میبودم و با مشکلات و ناامنی اش از نزدیک آشنام و اگه نیام نگم، فردا هموطنم به هوای هاللوور بیچ و لاتینوها پا میشه میره اونجا. بخاطر زبان که کار پیدا نمیکنه (مگه هیسپنیک ها میذارن کار خوب به غیر هیسپنیک برسه!)، اعصاب خراب، فرداش هم تو خیابان ماگش میکنن، طرف هم میگه، آمریکا آمریکا، همین بود. کاسه کوزه جمع، بلیط برگشت، خونه...
حالا بگذریم که قصه قصه هست، دیگه با قسمت فورت لادردیل و تمپای قصه من موافق بودن دیگه چه صیغه ای بود؟
عزیزم، توجیه چی؟ چی رو توجیه میکنیم؟ اینکه نمیتونیم تو میامی زندگی کنیم ولی دلمون میخواد؟ اینجوری باشه که من و هر کس دیگه هم میتونه در جواب صحبتهای متین تون، شما رو به هر چیزی متهم کنه؟ اصلا قراره از حرف هم سر درد بگیریم، اینجا چکار میکنیم؟ چرا اصلا پستهای هم رو میخونیم؟
از قضای روزگار بخاطر نظارت شدید شرکتها بر روی راننده ها بخاطر مسئله مواد و رانندگی بعد از مصرف الکل یا مواد مخدر و همچنین استخدام بودن راننده ها در اینجا بر خلاف ایران که هر کی یه صد صد بیست میلیونی گیر میاره زود یه کامیون میخره و واسه خودش کار میکنه، شخصیت راننده های سنگین و اتوبوس اینجا رو من خیـــــلی بالاتر از ایران دیدم. در شرایط کاری و نظارت سخت اینجا، راننده های ایرانی یک روز هم کار نمیکنن. حالا شما شغل مدیریتی (!!) گیر آوردین اینجا دلیل نمیشه که همه بتونن. بعضی از ایرانیهای مهاجر واقعا تاب کار در فروشگاههای اینجا رو ندارن و درامدش هم کفاف مخارج زندگیشون رو نمیده. رانندگی با حداقل حقوق دو برابر حقوق کار در فروشگاه و حقوق متوسط سه برابر حداقل حقوق قانون کار اینجا، جزو معدود مشاغلی هست که میشه در کوتاه مدت (بر خلاف تحصیلات دانشگاهی در اینجا) یاد گرفت و وارد بازار کار شد و تجربه کاری اون هم در مقایسه با مشاغلی ابتدایی بسیار با ارزشه و شرکتها به این سادگی نیروی کار رو از دست نمیدن.
و اما در مورد تاپیک بی خانمانی... دوست عزیز، نه من بی خانمانم و نه خوشبختانه تا جایی که میدونم عضوی از اعضای مهاجرسرا اما اگه اون تاپیک رو نوشتم دلیلش این بود که همه تازه واردها به سادگی که شما میگین حاضر به برگشت نیستن و همه هم مثل شما با صرف احتمال یک درصد بی خانمانی حاضر نیستن به این شانس زندگیشون پشت کنن. گاها تمام خونه زندگیشون رو فروختن، از مشاغل دولتیشون استعفا دادن و هزار دلیل دیگه. این افراد به خاطر ندانستن در ابتدای کار تا پنی آخر سرمایه شون رو اینجا مصرف میکنن و بعد خدا میدونه که با چه بدبختی پولی از ایران تهیه میکنن که با آبرویی رفته برگردن. من و شما که به اینا کمک نمیکنیم؟ ولی حداقل میتونیم بهشون یاد بدیم که با یاد گرفتن شرایط زندگی در شرایط سخت این اتفاق رو تا حد ممکن به عقب بندازن تا بلکه فرجی حاصل بشه. همانطوری که میدونین خرید زمان در ابتدای مهاجرت خیلی مهمه. در مورد این یک درصدتون هم بهتره یک تحقیقی در اینترنت بکنین تا ببینین که احتمال بی خانمانی افراد مقیم آمریکا در شرایط مالی و اجتماعی ما چقدر هست... سال پیش در این مورد مقاله ای خوندم که متاسفانه نتونستم پیداش کنم اما چیزی در حدود پانزده درصد بود. البته ممکنه شما وضع مالیتون توپه توپه و صد سال میتونین بخورین و بخوابین و هیچی هم نشه. خوب چرا این شرایطتون رو به همه که با دولار 3500 تومنی پاشدن اومدن اینجا تعمیم میدین؟؟؟ بغیر از شما چند نفر تا حالا اومده گفته من همچین وضعم توپه که تانک هم نمیتونه تکونم بده و یک درصد هم احتمال نمیدم که اینجا بی خانمان بشم!!! خود آمریکاییش دارای شغل و خانواده همچین جراتی نداره و همه در استرس هستن. مهندس شرکت فورد اخرج شده بدلیل نیروی اضافی پیتزا دلیوری میکرد و از مین اومده بود سر دوست دخترش اینجا تلپ شده بود که بلکه کار پیدا کنه. البته یادم رفت بگم که اگه پیگیر اون تاپیک از اول بودین متوجه میشدین که در وهله اول خودم به شخصه به کسانی که احتمال بی خانمانیشون می رفت توصیه میکردم که در اومدنشون دوباره فکر کنن ولی کسی که اومده رو به این راحتی ترغیب به برگشتن کردن در حقش اون و خانواده اش جنایت هست.
از اون دوست کالیفرنیایی تون هم یک سوالی در مورد وضعیت اقتصادی آمریکا در اون زمانی که تشریف آوردن میکردین. همانطوری که ایران هر چی میشه هی مردم میگه «زمان شاه اینجور، زمان شاه اونجور»، اینجا هم داره همینطور میشه و مردم هی از رفاه ده شصت و هفتاد و هشتاد صحبت میکنن.
این حرفا هم از قبیل هر چی بخوای همون میشی و ... عزیزم فقط به درد مجله موفقیت دکتر حلت میخوره که دونه ای نمیدونم دو سه هزار تومن بفروشه و از قبالش تنها کسی که موفق شده، خودش بوده!! در زندگی پیچیده امروزه روز آنقدر فاکتورهای مختلف در موفقیت و شکست ما دخیل هستن که قابل توصیف نیست.
شما هم دشمنت شرمنده باشه مهدی جان اما قرار نیست که آدم بیاد اینجا و به صرف اینکه کسی متفاوت فکر میکنه، بهش هر چی دلش خواست بگه و آخرش هم بگه قصد بی احترامی نداشتم، از دست ما دلخور نشی.
این برای چندمین بار هست که با اینکه من صرفا نظر خودم رو مینویسم و همیشه تاکید کردم که صرفا و صرفا نظر منه و بقول معروف هر کی خواست از سخنمان پند گیرد یا ملال، دوستان محترمی پیدا میشن که فقط به این خاطر که بگن حرف تو نشد و حرف من نشد، اینطوری اوقات آدم رو تلخ میکنند و آخرش هم بعد از توجیه شدن یا عکس العمل بقیه اعضا رو دیدن، صحنه رو ترک میکنن، انگار نه انگار که اتفاقی افتاده. ما میمونیم و حوضمون و اینکه چند هفته یا چند ماه بعد کی میاد تا سر یک موضوع جدید بحث راه بندازه.
همانطوری که اول پست گفتم یک تشکر جانانه به شما بدهکارم مهدی جان. از این بابت که بعد از چندین تک و پاتک چند عضو الاه و اعلم (!!) عزم من رو برای ترک مهاجرسرا مشابه چندین و چند عضوی قدیمی که دیگه خبری ازشون نیست، جزم کردی.
سر جریان ویزا خیلی به بچه های مهاجرسرا مدیون بودم که راهنماییم کردن. بعدا هم که اومدم اینجا از هر نوع کمک اطلاعاتی ایرانیان نه چندان محترم ساکن فلوریدا محروم بودم و هر تجربه ای کسی کردم با صرف وقت و انرژی و اعصاب و پول و ریسک فراوان بود. بعدا که خدا لطف کرد و به سرعت شرایطم ایده آل شد و از طرفی وضعیت اقتصادی ایران به هم ریخت و دیدم بچه ها با چه مشقت و هزینه ای میان، تصمیم گرفتم ارتباطم رو قطع نکنم و با کمک کردن به اونا در وقت و انرژی و هزینه هاشون کمکشون کنم. با اینکه نوشته بودم که به پیامهای خصوصی جواب نمیدم ولی به دونه دونه هر کسی که بهم پیام میداد و سوال میپرسید با دقت و حوصله جواب میدادم. شماره تلفنم رو در اختیارشون میذاشتم که هر وقت کاری سوالی داشتن زنگ بزنن. کوچکترین چیزهایی که خودم به شخصه از همه اونا موقع اومدن محروم بودم. نتیجه اش هم این شد که هر هفته و هر ماه یکی بیاد یک حالی به اعصاب ما بده و بلانسبت اگه هم ضد حال خورد بذاره بره، انگار نه انگار، تا اینکه نفر بعدیش پیداش بشه.
دوستان بدی خوبی دیدین به بزرگی خودتون ببخشید. حرفهای من رو هم زیاد جدی نگیرید. تا جایی که بتونم چرندیاتی که نوشتم رو پاک خواهم کرد، بقیه رو هم بچه تون گریه کرد براش بخونید، خوابش ببره یا اگه خواب آلوده، خوابش بپره.
در ضمن با اینکه میامی سومین شهر پر جرم آمریکا هست ولی شما جدی نگیرید. حرف مفته اف بی آی اینا مینویسن. حتما بیایید و قبلش هم از آقا مهدی کمکهای لازم رو بگیرید.
خدا حافظ همه شما...
یامی
ارسالها: 127
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
16
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2013-01-04 ساعت 11:39
(آخرین تغییر در ارسال: 2013-01-04 ساعت 16:04 توسط masih sh.)
یامی جان لازم دونستم یه موضوعی رو یاد آور بشم.
نرخ فقر نسبی در امریکا در سال 2007 که اوج بحران مسکن در امریکا بود 12 درصد بوده و همه فقرا هم بی خانمان نیستند. و یه جایی هم خوندم که گفته بود آمار فقیران رو به کاهش است هر چند به آرامی و به کندی جمعیتشون در حال کاهشه. نرخ فقر نسبی در ایران 40 درصده. اینو گفتم که بدونید که از کجا اومدید و دارید در کجا زندگی میکنید.فکر نکنم تمام این دوازده درصد توی فلوریدا زندگی کنند.
ارسالها: 613
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
19
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
به نظر من هر کی نظر میده و هر چی که باشه به درد خواننده می خوره !! فقط نمی دونم چرا بعضی از دوستان همدیگر رو تو پست هاشون خطاب می کنن؟ یکی اومد گفت شهر خوبیه ok ، یکی اومد گفت شهر بدیه به این دلیل به این دلیلok ... این خواننده است که شعور داره و استفاده می کنه. همه می دونیم کسی بیکار نیست بیاد اینجا و ولگردی کنه.
since 2012