ارسالها: 1,046
موضوعها: 26
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
72
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2012-03-22 ساعت 13:49
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-10-30 ساعت 18:12 توسط حاجی واشنگتن.)
سلام این تاپیک بنا به درخواست دو کاربر سایت yami و soheilbadami و ایجاد شده است .
هدف از این تاپیک گرفتن ایده های هم کاربرانی در امریکا زندگی می کنند و هم کاربرانی هنوز وارد امریکا نشده اند می باشد .
هرچند من معتقد هستم خیلی از ایده هایی که ما در ایران داریم چندان با شرایط اقتصادی امریکا جور نیست .
امیدوارم این تاپیک برای مهاجرین به امریکا مفید باشد .
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
البته من توصیه ام اینه که در این تاپیک صرفا اجازه بدیم که اونایی که هنوز به آمریکا نرسیدن ولی در حال تکمیل پرونده هاشون هستن و به زودی به اینجا میان, ایده های کار و زندگی شونو که مثلا اومدن اینجا میخوان چیکار کنن رو به اشتراک بذارن و بعد در جواب اونا دوستانی که در آمریکا هستن اگه نظری در مورد این ایده دارن بیان کنن. مثلا بگن که من این کارو کردم و به این مشکل بر خوردم یا موفق شدم یا با اطلاعاتی که دارم این کار اینجوری خواهد شد. در این صورت ضمن اینکه مایی که اینجاییم از این ایده ها بالاخره یک استفاده ای میکنیم و ممکنه جرقه ای باشه در ذهنمون برای یک ایده بهتر و اونایی هم که هنوز نیومدن تا زمان اومدنشون میتونین به میزان زیادی ایده خودشون رو اصلاح و ارتقا بدن.
ارسالها: 109
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2008
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام:
اولا ممنون از باز کردن چنین تاپیکی .
با توجه به اینکه این مسئله مستقیما به رفتن یا نرفتن من به آمریکا مربوط میشه و برام خیلی سرنوشت سازه ، چند وقت پیشتر چنین تقاضائی از دوستان کردم که اون موقع اعتنائی به اون نشد!
بگذریم
با اجازه اولین ایده رو من میدم :
یه سرمایه گذار مایه دار ایرانی ( یا حتی آمریکائی ) پیدا کنیم و با توجه به اینکه ما ها به راحتی میتونیم رفت و آمد داشته باشیم یه جورائی نقش نماینده یا وکیل کاری ایشون رو در اونجا ( یا اینجا ) ایفا کنیم .
البته نمیدونم این مسئله تحریم مشکل ساز هست یا نه؟
ورود به آمریکا : JULY 4TH
دریافت گرین کارت : JULY 26TH
ارسالها: 105
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-03-23 ساعت 00:52
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-03-23 ساعت 01:08 توسط mehdi_behzadi.)
(2012-03-23 ساعت 00:10)M_star1316 نوشته: سلام:
اولا ممنون از باز کردن چنین تاپیکی .
با توجه به اینکه این مسئله مستقیما به رفتن یا نرفتن من به آمریکا مربوط میشه و برام خیلی سرنوشت سازه ، چند وقت پیشتر چنین تقاضائی از دوستان کردم که اون موقع اعتنائی به اون نشد!
بگذریم
با اجازه اولین ایده رو من میدم :
یه سرمایه گذار مایه دار ایرانی ( یا حتی آمریکائی ) پیدا کنیم و با توجه به اینکه ما ها به راحتی میتونیم رفت و آمد داشته باشیم یه جورائی نقش نماینده یا وکیل کاری ایشون رو در اونجا ( یا اینجا ) ایفا کنیم .
البته نمیدونم این مسئله تحریم مشکل ساز هست یا نه؟
عزیز دلم اجازه میدید من سرم را بکوبم به دیوار جان من قبل از تشریف آوردنتان یک فکر اساسی برای خودتون بکنید این فکرها وقعا نشدنی و غیر قابل اجراست.من و یامی توی این کشور گل و بلبل به هر دری زدیم به دره بسته خوردیم. نمی دانم شما چه قدر از اوضاع اینجا خبر دارید .اینجا هر گونه رابطه تجاری با ایران جرم حساب میشه!!! در ضمن می دانی چرا یامی عزیزم این پست قبلی را داده ؟؟؟!!!
بعضی از دوستان واقعا ممل آمریکایی هستند( البته در یک بازه زمانی خودم هم بودم منکرش نمی شم) واقعا اینجا توی مهاجر سرا چند نفر مثل آرش هستند؟؟؟
راستی اگه مایه داری واقعا همه حرفهایم را پس میگیرم
از مدیران عزیز که ممکن احساس کنند پست بنده بار منفی داره خواهش میکنم این دفعه را بیخیال بنده بشن بخدا اگر مهاجرین جدید واقعیت ها رو بدانند بزرگترین لطف را در حقیشان کردید.
با تشکر و احترام از تمامی دوستان
نوع ویزا: CR1 (ازدواجی)
اولین اقدام: April 2010
محل مصاحبه:ناپل بود که با بدبختی به ابوظبی تغییر دادیم
تاریخ تکمیل مدارک در NVC: 2011 /Feb/18
تاریخ مصاحبه: 4 آپریل 2011
تاریخ گرفتن ویزا:6 آپریل 2011
طول مدت پروسه گرفتن ویزا :یک سال تمام
ارسالها: 1,426
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
75
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
ضمن تشکر از یامی. در مورد مکملها و دارو تقریبا چند سالی هست که برندهای امریکایی از طریق نمایندگانشون در اروپا صادرات رو انجام میدادن و من نشنیدم که ارسالی مستقیم از امریکا باشه چون بحث لیبل وزارتخونه هم داستانی هست اگر ثبت سفارشها دارای طرف امریکایی باشند. البته من این اطلاعاتی هست که به واسطه دارم و مستقیما خبری ندارم و ممکن هست کامل یا درست نباشن.
در مورد تاپیک هم درست گفتید. تب امریکا چنان داغ هست که کسی کمتر به این امور جزئی ! اهمیت میده و بچه هایی هم که اینطرفند تک و توک مثل شما نظر به جز میدن و یکسری مطالب هم خب بیشتر ارمانگراییانه و یا زورنالیستی است تا عملگرا. به هر شکل ارزوی موفقیت برای همه داریم.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
ارسالها: 305
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
12
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان عزيزم
نكته است كه بايد به عرض برسانم بحث هاي مربوط به اين ور و اونور آب و بحث هاي مربوط به آرمانگرايي هست
قديمها كه ما درس ميخونديم سلامتي را اينگونه تعريف ميكرديم
سلامتي يعني سلامت كامل جسمي و روحي و اجتماعي
حال فرض كنيم جسم و روحمان سالم هست ! ميرسيم به سلامت اجتماعي
اين مقدمه را گفتم دوستان نگويند بحث من سياسي هست بلكه ببينند بحث بحث اجتماعي هست عزيزان همه ما ميدونيم كه در آمدن به آمريكا در يك سال اول حداقل بين هشتاد تا صد ميليون تومان از دست ميدهيم چه بسا كه كل كاركرد ما در دوران زندگي كاري همين قدر بوده هست حال بحث اينجاست كه چرا ما يا حداقل من اين هزينه را متقبل ميشوم و البته چيزهاي ديگري مثل موقعيت شغلي و ..... را از دست ميدهم؟ طي مطالعه اي كه داشتم آمار مربوط به اقتصاد آمريكا را در يكي از سايتهاي دولتيشان ميخواندم اين زماني بود كه براي مصاحبه خط فقر ايالتها را بايد ميديديم و بيش از اون حساب بانكي نشون ميداديم
برام جالب بود كه خط فقر از سال ٢٠٠٢ تا الام در آمريكا تقريبا ثابت بوده و از سال ١٩٨٢ يعني قريب سي سال پيش تا حال اين عدد فقط دوبرابر شده است و به قول آژير زمان جنگ معني و مفهوم آن اينست كه در سي سال هزينه ها فقط دو برابر بالا رفته كه كسي با دوبرابر شدن در آمدنش از خط فقر بيرون آمده اسا و البته بعضي از رشته هاي اقتصادي مثل ملك و زمين حتي تا بيش از پنجاه درصد سقوط كرده است
شايد مثال ساده تري از خودمان بزنيم زماني كه دلار هفت تومن بود گوشت كيلويي چهار تومن بود حالا بعد از سي سال در ايران دلار دويست و پنجاه برابر شده ولي گوشت قيمتش شش هزار برابر!!!
ما الان در جايي هستيم كه بنده اين آي پدي را كه الان دارم باهاش تايپ ميكنم خريدم١١٩٠٠٠٠ و حدود چهار ماه نگذشته شده ١٨٠٠٠٠٠ حال اين هم مهم نيست بنده تابستان آدامس ريلكس خريدم ٥٠٠ حالا يك مغازه ميده ١٠٠٠ يكي هشتصد البته معتقدم يك ٢٠٠٠ هم بفروشه ميتونه و يكي ٢٠٠ تومن هم بده باز ميتونه و جالبه هيچ حساب كتابي نداره و ارگان قوي هم نيست كه اين حساب كتابو درست كنه
حالا سوال اوليه اينكه اينها عوامل مهم استرس زايي نيست؟ آدرنالين يا همان هورمون پيري كه از استرس توليدش زياد ميشه نقشش را به خوبي در اينجا ايفا ميكنه
از اين مثالها زياد هست ولي مثال آخر يا تير خلاص اينكه بنده بعد از پانزده سال استخدام رسمي به عنوان يكي از قشر تحصيلكرده جامعه كه فقط بيست و پنج سال درس خونده عيدي و پاداش عملكرد آخر سال بگيرم ٣٥٠ تومن و يكي كه بيست وپنج سالشه و براي من چايي مياره و تي ميكشه پاداش آخر سال بگيره ٧٥٠ تومن!!!!
دوستاني كه اونور هستيد آيا آنجا به كارمندان و كاركنان چنين ارزش گذاري ميشه؟
كيفيت زندگي هم هم شاخص داره و هم تعريف خاص خودشو و ميشود براحتي اينو مقايسه كرد
اگر بحثي هست به نظر من بحث جايگاهها هست اگر من در آلمان سويس و يا هر جاي اروپا پانزده سال كار كرده بودم اين بود ارزش من؟ دوستان دقت كنند چرا آمار شركت در لاتاري در ارو پا خيلي كمتر از آسيا هست؟ با اينكه اروپا واقعا هزينه ها بالا هست و جالبه اونهايي كه از ارو پا شركت ميكنند مهاجرين آسيليي اروپا هستند
مخلص كلام بحث آرمان گرايي نيست چون واقعا ما از سن آرماني مان گذشته بحث بحث جايگاهها هست
يامي عزيز در يكي از بحث ها برايم نوشت تكليف پزشكان در آمريكا روشن هست يكي دو سال درس ميخوانند امتحان ميدهند بعد زندگي خوبي خواهند داشت و ....اين يعني چي؟ يعني يك سيستم در آنجا حاكم هست كه تكليف تو را بر اساس تلاشت روشن ميكند حال بحث اينجاست كه من در اين مملكت بيست و چند سال درس خوندم وتلاش كردم و پانزده سال كار كردم و باز هم تلاش كردم ولي فعلا تكليفم روشن نيست
کیس نامبر: 2012as2xxxx
کنسولگری:انکارا
مصاحبه: فبريوري ٢٠١٢
کلیرنس: مارچ ٢٠١٢
دريافت ويزا: آپريل ٢٠١٢
تاریخ ورود به آمريكا: جون ٢٠١٢
تعداد افراد در این کیس نامبر: 3 نفر
ارسالها: 105
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-03-23 ساعت 11:26
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-03-23 ساعت 11:28 توسط mehdi_behzadi.)
سلام دوست عزیز armanbala
من با تمامی مطالب شما موافق هستم اما دوست گلم این را من بارها به چشمم دیدم در این کشور امنیت شغلی زیادی وجود نداره و این ربطی به کار شما یا تحصیلات شما نداره!!! فکر نمی کنم کسی دیده باشم که 15 سال سر یک کار یا داخل یک شرکت کار کرده باشه !!!
نوع ویزا: CR1 (ازدواجی)
اولین اقدام: April 2010
محل مصاحبه:ناپل بود که با بدبختی به ابوظبی تغییر دادیم
تاریخ تکمیل مدارک در NVC: 2011 /Feb/18
تاریخ مصاحبه: 4 آپریل 2011
تاریخ گرفتن ویزا:6 آپریل 2011
طول مدت پروسه گرفتن ویزا :یک سال تمام
ارسالها: 722
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
22
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان اخه این موقعیت شغلی اینجا به چه دردی میخوره وقتی یک لحظه هم این ادرنالین از ترشح وانمی ایسته؟
از نظر اجتماعی هر چه اینجا درجه ات بالاتر باشه بیشتر عذاب میکشی.ما که یک بار بدنیا اومدیم و در تعیین مکان بدنیا اومدنمون که هیچ نقشی نداشتیم حالا که خدا شانس دیگه بهمون داده بهتره اینو تولد دوباره حساب کنیم و دوباره با تمام انرژِی هر کاری که میتوونیم برای موفقیتمون انجام بدیم.ما میتونیم جایی که دوست داریم بقیه عمرمون اونجا باشیم خودمون انتخاب کنیم .من به خاطر این لطف الهی روزی هزار بار از خدایم سپاسگزاری میکنم.
2012as55XXX
مصاحبه: 27 JUNE
کلیرنس: 8 august پس از 42 روز انتظار بسیار سخت
ورود به امریکا: 3 سپتامبر2012
مقصد:کالیفرنیا/اورنج کانتی
ارسالها: 109
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2008
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-03-23 ساعت 14:04
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-03-23 ساعت 17:42 توسط M_star1316.)
با تشکر از دوستانی که ایده من رو تحلیل کردن و با مدرک و دلیل اون رو رد کردن.
اول از همه باید بگم که من از اون دسته کسائی بودم که خوشحالی قبول شدنم در لاتاری شاید به یک ماه نکشید ، چون هم سنی ازم گذشته و هم خیلی زود با مشکلات مهاجرتم آشنا شدم : من هنوز نتونستم نگرش همسرم رو نسبت به تغییر زندگی عوض کنم ایشون توی یک فرهنگ دیگه و یک دنیای دیگه زندگی میکنه و .... از مشکلات اقتصادیم که دیگه نگو...
و اما چرا اینها رو اینجا مطرح میکنم!
اینهارو گفتم که بدونین این قضیه کسب درآمد در آمریکا درسته برای همه دوستان مهمه ولی برای من در حکم مرگ و زندگیه . جدی میگم . من اگه نتونم مطمئن بشم که با اومدنم همسرم سرزنشم نخواهد کرد باید قید اومدن به آمریکا رو حتی برای اولین سفر بزنم ( و برای همیشه ). از اونطرف هم اگه نتونم برم ، سرخوردگی شدیدی که مدت مدیدیست در زندگی توی این مملکت گریبانم رو گرفته منو میکشه .
برای همین هر ایده ای که به نظرم بیاد رو مطرح میکنم و از طرح اونهم شرمنده نخواهم بود .
باز هم از وقتی که دوستان مقیم آمریکا برای توجیه ما میزارن متشکرم.
و اما ایده دوم:
ایجاد یه بیزنس با کمک و همکاری همه دوستان .
(که البته صداقت و خلوص نیت همه رو میطلبه)
برای من به شخصه مهم نیست که کدوم ایالت برم . میتونیم من و امثال من در زندگی در یک محل خاص به توافق برسیم و با سرمایه گذاری مشترک یه کار کم ریسک رو شروع کنیم .
مسلما اینکه توی ( مثلا ) رستوارن خودت کار کنی خیلی بهتر از کار کردن برای کس دیگه ای هست . شاید کاری که برای شروعش به توافق میرسیم اونقدر موفق باشه که تبدیل به شغل دائمیمون بشه.
نظر دوستان ....؟
ورود به آمریکا : JULY 4TH
دریافت گرین کارت : JULY 26TH
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2012-03-23 ساعت 18:46
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-03-23 ساعت 18:49 توسط yami.)
آرمان جان, پدر من هم کارمند عالیرتبه دولتی بود اما انصافا به کارگران تحت پوشش تامین اجتماعی هرچی هم پول بدن باز کمه چون امنیت شغلی ندارن. کارمند دولت هر چی هست و هر چی میگیره حداقل خودش و خانواده اش میدونن که تا سی سال امنیت شغلیش تقریبا تضمین و بعد از اونم بازنشستگی اما کارگران تحت پوشش تامین اجتماعی در هر رده تحصیلی و شغلی از آبدارچیش گرفته تا دکتراش نمیدونه که فردا هم کار میکنه یا اخراجش میکنن بره دنبال یک کار دیگه. اینو میگم که در ادامه اش توضیح بدم که در آمریکا این مسئله حتی شدیدتر از ایران هم هست. مثلا در ایران معلمین و کارمندان بانک و پلیس ها جمعیت عظیمی از پرسنل دولتی و با امنیت شغلی دائم رو تشکیل میدن در حالیکه در آمریکا همه این مشاغل مثل پرسنل تحت پوشش سیستمی مثل تامین اجتماعی ایران هست و هر آن احتمال اخراج و قطع رابطه کاری وجود داره. به قول یکی از دوستان, وقتی به جمشید چالنگی از صدای آمریکا که دولتیه بگن قراردادت تموم شد, دیگه ما تکلیفمون روشنه!! تنها راه کنار اومدن با این عدم امنیت شغلی هم خرید بیمه های شخصی و گرانقیمت بازنشستگی و ... هست که من اطلاع چندانی ندارم ازشون.
در مورد پزشکها در آمریکا واقعیت اینه که یک سیستم رانت ناخواسته ازشون حمایت میکنه!! و همین باعث میشه که علیرغم کار در شرایط مشابه از نظر امنیت شغلی با مشاغل دیگه (اخراج و پایان قرارداد و ...) کماکان وضعیت بهتری داشته باشن. سختگیری زیاد در مورد مدارک تحصیلات پزشکی و بازار کار به سرعت در حال رشد مشاغل مدیکال باعث شده که همیشه عرضه کمتر از تقاضا باشه. مثلا یک شرکت مثل آب خوردن میتونه یک مهندس نرم افزار هندی رو با مجوز کار موقت بیاره تا براش کار کنه و اصلا هم اهمیتی نداره که این کجا درس خونده و مدرکش چیه. نتیجه کار مهمه اما در مورد مشاغل پزشکی این تاییدها و بررسی ها و امتحانها و غیره اونقدر طولانی و پیچیده هست که عملا امکان رقابت نیروی کار مهاجر با نیروی کار موجود در داخل کشور در حد صفره.
بحث آب و هوا هم انصافا در مقابل شغل هیچ هست!! یعنی ما تا زمانی که یک کار مناسب پیدا نکردیم توجه به آب و هوا و آبادانی منطقه بجز دور کردن ما از صورت مسئله کار دیگه ای نمیکنه. مطمئنا وقتی کسی یک مدت در یک محل دور افتاده و بد آب و هوا کار و زندگی کرد بعدا امکان پیدا کردن یک شغل مرتبط و مناسب در یک محل بهتر با تجربه کاری و زبانی که در آمریکا داره به مراتب بهتر از یک مهاجر تازه وارد هست.
پس من بعد اگه بخواهیم در مورد ایده کار و زندگی در آمریکا صحبت کنیم به نظر من بهتره صرفا روی خود کار فوکوس کنیم بدون توجه به فاکتورهایی مثل آب هوا و یا امنیت شغلی (چیزی که تقریبا بجز در مشاغل کاملا دولتی وجود نداره).
SH1A2R3 جان بحث سر اومدن و نیومدن نیست! والا بلا!! حرف سر اینه که اولا نیومده آدم کوله بار علمی و عملی لازم رو برای یک زندگی حداقلی در اینجا آماده کنه (بعد از توجیه شدن در مورد شرایط زندگی) و بعد اینکه بعد از اومدن با هم همفکری کنیم در مورد مسئله کار. من مطمئنم که از اعضا حتما کسی در داکوتای شمالی هست یا آشنایی داره و اگه اعلام بشه میتونیم مثلا ازش بخواهیم که از شرایط واقعی کار در مناطق نفتی ویلیستون برامون بنویسه. خوب ما که همه مون نمیتونیم یکی یکی پاشیم بریم داکوتای شمالی به عینه ببینیم که وضعیت چطوره؟ همکاری یعنی همین دیگه.
M_star1316 عزیز! برادرانه بهت توصیه میکنم تا اینجا خودت رو تثبیت نکردی از آوردن خانواده اجتناب کن. با این شرایطی که شما تعریف میکنی آوردن خانواده اشتباه بزرگیه. خودت بیای میتونی در مجردی ترین شرایط یک جوری سر کنی تا ببینی چی میشه. ایکاش دوستانی مثل شما با هم آشنا میشدن و با هم چند نفری و مجردی میومدن و خونه میگرفتن و وقتی تثبیت شدن خانواده شونم میاوردن و از هم جدا میشدن.
frz61 جان, ممنون که بحث رو دوباره به موضوع اصلی یعنی ایده های کار و زندگی در آمریکا برگردوندی. معمولا بیشتر شعب مکدونالد و کینگ برگر و دنیز و ... فرانشیزی هستن ولی با اطلاعاتی که دارم توصیه اکید میشه که تا مدتی خودتون در این محیطها کار نکردین بعنوان کارگر و بعد مدیر شعبه از خرید بیزنس اجتناب کنین. آشنایی با نحوه کار و مدیریت این محیطها بسیار مهمه و همچنین اینکه بدونین که کجا و به چه قیمتی باید یک بیزنس رو خرید. مثلا طرف ما من شنیدم که شعبه مک دونالدی بوده که عصر به بعد لابیش تعطیل و Drive Thru اون غذا رو از جایی مثل میز تحویل دار بانک تحویل مشتری میداده به علت خطر محله!! (یک چیز کاسه مانند که غذا رو میذاری توش و بعد هول میدی طرف مشتری!!) حالا شما یک روز صبح بری اونو بببینی فکر میکنی بیزنس خوبیه و امن و امان و میخری و بیچاره میشه آدم!! پرسنل هم که بدونن شما وارد به کار نیستی اصلا برات کار نمیکنن.
در ضمن اگه از دوستان کسی از قیمت متوسط یک بیزنس فرانشیر خبر داره لطفا بنویسه چون من خودمم کنجکاوم.
ارسالها: 206
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
9
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان اگه اجازه بدین منم تو این تاپیک سهیم باشم.
من نزدیکه 6 ماهه که اومدم 1 هفته پیش اولین شغلمو اینجا گرفتم و توی هانی فارم casheir شدم تو هفته 25 ساعتی بهم کار میدن.اما تو فکر این هستم که اینجا 1 چیزی بزنیم تو مایه های cafe که مثل کافی شاپه خودمون باشه اما 1 فرقایی داشته باشه.لیسانس علوم آزمایشگاهی دامپزشکی هم دارم اما فکر نمیکنم به این زودیا تو رشته خودم کار گیر بیارم.دوست دارم 1 چیزی بگم که اگه اینجا آشنا داشته باشه خیلی راحت میتونی کارای خیلی خوب گیر بیاری اگه حالا حالاها باید بدوی.تو ایران کارم خوب بود تو آزمایشگاه بودم اما الان casheir هستم خیلی برام سخته اما چه میشه کرد.فقط خواستم خودمو وارد بحث کنم.
همیشه دلتنگ پدر ومادر.....