ارسالها: 111
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2017
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
البته نسبت به نظرات و تجربیات دوستانی مثله parfum2 و yami که در وگاس زندگی کردند نمیشه بی توجه رد شد،وهمینطور در یه دوره زمانی دوستای زیادی در این تاپیک نظرات و تجربیاتشون رو اینجا عنوان کردند و حتی کمک به همدیگه رو اینجا شاهد بودیم و کلی نظرات از جغرافیایی تا زندگی در وگاس البته الان مدتهاست دیگه این تاپیک پر تردد نیست یا حداقل مثه گذشته نیست.از همتون ممنونیم.
با توجه به اینکه وگاس یه شهر توریستی هست پر گونه و پر تردد با بیش از چهل میلیون نفر بازدید کننده در سال اونم شهری پر زرق و برق و خاص، میشه این مطلب رو درک کرد که افرادی هم درش زندگی میکنند که به سود، منفعت شخصی، درامد، پول ،رفاه خیلی بها میدند تا به اخلاق ، معرفت، اعتماد و انسانیت.
و به نظرم زمانی میتونه این پدیده نا امید کننده باشه که لقب و نسبت یه شهر بشه و اونجا سر شار باشه از این افراد نادرست که به تعداد زیادی از آدمها آسیب برسونه و زندگی آدمهایی رو که حتی درگیرش نیستند بهش دچار کنه.
مسلما اعتماد به شخصی که شایستش نیست و یا اشتباه در دوستی با فردی که قصدش ضربه زدن و سو استفادس در هر ایالتی میتونه مشکل ساز بشه، اما وقتی ناخواسته و به اقتضای زندگی در یه شهر خاص و زیاد بودن چنین ادمایی بهش دچار شدن،کمی سخت خواهد بود. به هر حال در این 75 صفحه مجموعا نظرات و تجربیات دوستان کمتر حول برخی مسایل بوده و چیزهایی رو اینروزها داریم میخونیم که کمی دلهره و تناقض در تصمیم برامون آورده.
درسته که امروزه از اینترنت بسیاری از تحقیقات در مورد آمارهای مختلف کیفیت زندگی در شهرها میشه بدست آورد ولی من میخوام خواهش کنم از همه دوستای خوبی که در این تاپیک هستند و سالها اینجا نظراتشون رو نوشتن و ماها ازش استفاده کردیم و مبنای تصمیم گیری ما شده برای زندگی در این شهر بازهم یه لطف و فرصت کوچیک بگذارند و از تجربه های اضافه شده و جدیدشون کمی برامون بگن،
میدونم که تعدادی از دوستان مثله خود من کمی سردرگم شدن که آیا قبل و بعد از بروز مشکلات نظرشون در مورد وگاس یکی هست یا تجربه و مشکل میتونه تغییر در دیدگاه ایجاد کنه؟
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2017-08-20 ساعت 09:10
(آخرین تغییر در ارسال: 2017-08-20 ساعت 09:13 توسط yami.)
نکته نظر شما بسیار متین که اینگونه مشکلات در هر ایالت و شهری میتونه پیش بیاد ولی نکته اصلی اینجاست که در وگاس احتمالش بسیار بالاتره و علتش هم بسیار واضح.
وگاس شهری هست بنا شده بر ناهنجاری ها و ضد اخلاقیات. از شهری که برای قمار و س سک س و الکل بنا شده چه انتظاری دارید؟ انتظار دارید ساکنینش رو از بین طبقه مثبت جامعه باشند؟ البته که انسان خوب وگاس کم نیست ولی صد برابرش ادمهای عوضی هستند که ادمهای خوب بینشان گم میشوند، و یا اسیب میبینند و شهر را ترک یا خود را از جامعه ایزوله میکنند. متاسفانه تجمع شدید ایرانیان (قریب به اتفاق مذکر) پناهنده با روح و روان اسیب دیده از اقامت سخت و اسیب زا در ترکیه وگاس رو برای تازه واردین ایرانی به یکی از بدترین انتخابهای ممکن تبدیل کرده. حالا اب و هوای بد و طبیعت بسیار خشک و بدون جاذبه و دولت محلی و ایالتی تا حدی فاسد و بدون ارایه کمکهای حمایتی مشابه انچه در کالیفرنیا رایج است به جای خود بماند...
ارسالها: 1
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2017
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام به تمام دوستان
چند وقتی نظرات و صحبتهایی که اینجا خوانده میشه رو میخونم و تعقیب میکنم و تا به حال هیچ پستی در این سایت نذاشته ام ولی امروز لازم دیدم با توجه به اتفاقها و تجربیاتی که به دست آورده ام چند کلمه حرف بزنم. قابل ذکر هست که این اتفاقها و تجربیات مختص به خودم بوده و اصلا نمیشه گفت در وضعیت مشابه بقیه هم چنین رفتاری داشته اند یا اصلا رفتار و تجربیات من درست باشه و هیچ گونه گارد و مشکلی با حرف دیگران ندارم و فقط میخوام به عنوان کسی که 6 سال در آمریکا بوده و پنچ سالش رو در وگاس گذرونده ام و دو سال هم قبل از آن در اروپا بودم و دانشجو بودم و با گزینه شانس و اقبال و با تصمیم شخصی خودم و نه به اجبار آمریکا اومده باشم صحبت کنم.
مسئله اول و بزرگی که وجود داره ما از کشوری میاییم با پر از محدودیت ها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی و پر از مشکلات روانی و جنسی نهفته، که هیچوقت به خاطر محدودیت هایی که همه میدانیم و در ایران داریم قدرت بروز آن را نداریم. محدودیت هایی که خانواده ، پدر و مادر ، دوستان ، همکاران و حتی مردم تو کوچه و خیابون برای هم ایجاد کرده اند و حتی شاید خودمون غافل هستیم که چگونه ماسکی زده ایم به ظاهر اصلی خودمون.
بگذارید خیلی کوتاه از خودم بگم وقتی تو ایران بودم. درس و دانشگاه رو با معدل خوب و خوشی تمام کردم دوستان زیادی داشتم. تونستم به کمک پدرم و یکی از دوستان شرکت خودم رو راه بندازم زود عاشق شدم و ازدواج کردم. کار خوب پیش میرفت و زندگی عالی بود هر روز پر از اتفاقهای خوب و کاملا چشم بسته به اتفاقهایی که میتونه پیش بیاد و میتونه زندگی تو رو تغییر بده...چند سالی گذشت کار به خاظر مشکلات اقتصادی که داشتم خوب پیش نرفت و کاملا به شکست خورد. دوستانی که داشتم هر روز کمتر شدن و بعضی ها فقط سوء استفاده کردن که البته خودم هم در رفاقتها مقصر بودم و نمیتونم بگم فقط دوستها بودن که به من خیانت کردن یا از پشت به من خنجر زدن.زندگی زناشویی خوب پیش نمیرفت . هیچوقت نه دعوایی بود نه قهری ولی میتونستم متوجه بشم که چیزهایی خوب پیش نمیره. همسرم بسیار آدم خوبی بود هیچوقت نه بحث خیانتی بود و نه مشکل مالی و غیره ولی به خاطر همون محدودیتهایی که گفتم و به خاطر پدر و مادر و دوستان خیلی چیزها به صورت سکوت پیش رفت. سال هشتاد و هشت و بعد مشکلاتی که در ایران پیش اومد با کلکی و زحمتی بود ته مانده پولمون رو جمع کردیم و رفتیم ایتالیا که درس بخونیم. و همینطور تمام سکوتها و محدودیت ها رو با خودمون بردیم.
وقتی ایران بودم چنان مدینه فاضله ای از اروپا و آمریکا برای خود ساخته بودم که فکر میکردم اگه امروز پام رو از ایران بذارم بیرون از روز بعد فقط احترام و پول و خوشبختی هست که به سمت من حمله ور میشود. دو سال در اروپا گذشت چیزی فرق نکرد دوستانی که اومدن و رفتن...پولت رو بردن و یا برات همدم شدن. تصورات از اروپا عوض شده بود مردم سرد بودن ، فحشا(ما فحشا میشناسیم تو اروپا بیزینس هست و نه هیچ چیز دیگه) زیاد بود و مهاجرانی مثل ما که به دنبال مدینه فاضله بودن و مشکلات روانی ، روحی و جنسی خودشون رو آورده بودن زیاد بودن. با گزینه شانس و اقبال لاتاری اومدم آمریکا!!!پیش خودمون میگفتیم دیگه این بهترینه و تمام مشکلات تمومه.
اومدم آمریکا و وارد سیاتل شدم ، شهری زیبا و سر سبز که خب به خاطر اینکه در اروپا بودم تازگی نداشت ولی مردم انگار فرق میکردن بهت میخندیدن ، کمکت میکردن و همه چی به چشم میومد و ما ذوق زده از اینکه در رو برات نگه میدارن بهت میخندن و ... زندگی رو شروع کردیم یک سال گذشت محدودیت ها کم کم رنگ باخت جرات پیدا کردیم با همسرم حرف بزنم و کار رو تموم کنیم و بدون هیچ دعوا و مشکلی زندگی جدیدی انتخاب کنیم و از هم جدا بشیم و هنوز مثل دو تا دوست در ارتباط هستیم. شاید اون موقع اتفاق بدی بود ولی به مروز زمان فهمیدیم تصمیم درستی بود و از زیر سایه خانواده و دوستان بیرون اومدن اتفاق خوبی هست. دیدمون کم کم عوض شد ولی هنوز تربیت و تعلیم ایران و مشکلات روحی و روانی همراهمون بود.
( همراه همه ما مهاجر ها هست حتی اگه خودمون ندونیم).
کم کم دیدم خندیدن ها و در نگه داشتن ها فقط چیزی جز تربیت این مردم هست و احترامی از ته دل برای یک غریبه قایل نیستن. مشکلات مالی کم کم زیاد شد . زندگی تنها و یک در آمد در شهری مثل سیاتل و بیشتر شهرهای آمریکا راحت نیست. دیگه مدینه فاضله رنگ باخته بود و من هم شدم مثل بقیه آدمها این کشور ظاهری زیبا و درونی افسرده و پر از مشکلات از نوعی دیگر و البته با تمام مسایلی که دارن مردم مهربون و خوب داخلشون زیاد هست مثل هر جای دیگه که خوب و بعد هست. ایرانی ها زیادی تو سیاتل دیدم خوب و بد که البته آدمهایی که دنبال سواستفاده بودن بیشتر بودم و کسی چه میداند شاید اونها هم همون فکر رو درباره من میکردند. همیشه خوبی و بدی رو ما با محوریت خودمون تعیین میکنیم. هیچوقت فکر کرده ایم خودمون چقدر خوب بوده ایم یا بد؟ هیچوقت فکر کرده ایم اگر کسی سواستفاده کرد اشتباه از خودمون بود و خودمون حریم ها رو رعایت نکردیم؟!
بگذریم اومدم وگاس به دلیلی که اکثریت مردم اینجا رو انتخاب میکنند هزینه کمتر زندگی.
هزینه زندگی:
هزینه ها پنچ سال پیش نسبت به الان واقعا تو چشم میزد(البته هنوز هم از بیشتر نقاط آمریکا ارزونتره). اجاره ای که بابت یک خونه یک خوابه تو سیاتل میدادم تقریبا یک سوم شد. تکس غذا نمیدادم ، تکس پوشاک و بنزین کمتر بود. بنزین یک دلار و گاهی بیشتر ارزونتر از سیاتل بود. کار های سطح پایین بیشتر بود ( چیزی به عنوان کار سطح پایین اینجا وجود نداره و تا وقتی کار داری قابل احترام هستی و این تصور و فرهنگی هست که ما از ایران آوردیم). رقابت در اینگونه کارها کمتره و واسه همه کار هست. در سیاتل که جمعیت زیاد هندی داره به سختی میتونی کارهای تخصصی پیدا کنی مگر اینکه واقعا مهارتت قابل تحسین باشه و زبانت قابل ملاحظه و کارهای معمولی هم رقابت سختی میطلبه! بگذریم وگاس واقعا ارزون بود و هزینه مایحتاج زندگی کمتر بود و تونستم کم کم خودم را جا بندازم. از پس مخارج بر میومدم و مشغول به کار شدم که تو عنوان بعدی بهش اشاره میکنم.
هزینه زندگی خیلی ها رو به وگاس میاره و داخلش هر جور آدمی هست دکتر و مهندس برشکسته ( که بعد از بحران اقتصادی آمریکا زیاد دیده میشد) مهاجرانی ( لاتاری،پناهنده، کیس نامزدی و ...) که از تمام نقاط دنیا اومده بودند. مکزیکی ها و اسپانیشهایی که بدون مجوز و قاچاق اومده بودند. آدمهای خوب و بد ، دزد و محترم.
بافت اجتماعی:
باید پیش خودمون فکر کنیم ، این آدمها از کجا اومدن از بین خودمون تو ایران که نقاب ها رو برداشته بودن و یا آدمهایی که از دیگه ایالتهای دیگه اومده بود و از کشورهای دیگه. پس خوب و بد همه جا هست و تو هر شهری و کشوری خواهی دید ولی خب ما به خاطر مشکلات و تنهایی که داریم زودتر اینجا به آدمها اعتماد میکنیم و همین مشکل اصلی هست. اول ورودم به وگاس به خاطر مشکل مالی که داشتم مجبور شدم تو یک آپارتمان تو جای نسبتا بد شهر خونه بگیریم. همیشه میشنیدم و اینجا هم خونده بودم که محله هایی که اسپانیش ها هستن و سیاه ها هستن خلاف زیاده و واقعا هم بود. همسایه پایینی من دستفروش مواد بود ( البته به مرور فهمیدم و این هم داستانی داره) همسایه روبرویی من یک خانواده اسپانیش بود با هفت تا بچه. همسایه کناری یک مرد مکزیکی بود که به زحمت یک نقطه خالی میشد تو دست و صورتش دید که خالکوبی نداشته باشد. یکسال و نیم اونجا زندگی کردم. تو این مدت اگه بگید من صدای بچه اگه شنیده باشم نشنیدم. تو تهران همسایه کناریمون یک بچه داشت که همیشه صدای گریه و جیغش رو هوا بود و زن و شوهر در حال جنگ و دعوا! همسایه پایینی که به واسطه شغلش! همیشه تو بالکن بود اولین برخورد من با همسایه جدید بود و با سلام و علیک روزانه آغاز شد و کم کم دیدم بدون در نظر گرفتن شغلش آدم بدی نیست و گه گاهی با هم حرف میزدیم و تازه دیدم این مردم چه مشکلاتی دارن و واقعا چه کسی بوده. تو مینه سوتا زندگی میکرد بعد مشکلات اقتصادی لباسشویی خودش رو از دست داد و با مادرش که سرطان داشت و واقعا زن مهربونی بود اومده بود اینجا. چندین جا واسه کار رفته بود ولی به خاطر سابقه زندانی که داشت ( با مشتریش تو لباسشویی درگیر شده بود و زده بود پاش و دستش رو شکونده بود و مدتی رفته بود زندان) بهش کار نداده بودن و شروع به فروش مواد کرد. همسایه کناری( خالکوبی متحرک) بعد ها فهمیدم هندی من ( کار تعمیرات خونه و نقاشی ساختمان) انجام میده و چند سال قبل اومده بود آمریکا. یکروز سر راه من رو گرفت و ساعت نه شب بود ( از کالج بر میگشتم و همون اوایل بود) کلی ترسیدم و گفتم الان یک بلایی سرم میاد. شروع کرد به احوالپرسی و اینکه ببخشید اگه گاهی شبها دیر میاد خونه و سر و صدا میکنه ( من هیچی نشنیده بودم!) و اینکه پرسید من چیکار میکنم و بهش گفتم تازه اومدم و هنوز به خاطر مشکلاتی که داشتم ( تنهایی خیلی زود دیگران رو برات تبدیل به دوست میکنه شاید گاهی انتخاب خوب و گاهی بد) یک کم گیجم و نتونستم کار پیدا کنم.
دو روز بعد دیدم ساعت 7 صبح در خونه رو میزنن و از پشت در دیدم یک صفحه خالکوبی متحرک که همسایه کناری بود وایساده خودم رو جمع و جور کردم و در رو باز کردم. گفت امروز میری کالج یا خونه هستی. پیش خودم گفتم اگه بگم میرم کالج میفهمه خونه خالی( توهمات و مشکلات ایران) هست بهش گفتم نه هستم خونه. گفت میای بریم یک خونه دو تا ماشین لباسشویی و یخچال نصب کنیم!!! گفتم یا خدا منو میخواد منو ببره سرم رو ببره و بیاد خونه رو خالی کنه!ولی نمیتونم چرا گفتم میام باهات بهش گفتم آره! و داستان زندگی من عوض شد شش ماه باهاش کار کردم و یک کم پول جمع کردم . هر روز با همسایه پایینی حرف میزدم بهشون تخته یاد دادم و با مادرش یا خودش بازی میکردم. همسایه روبرویی چند باری برام غذا درست کرد. تا اینکه همسایه کناری رفت مکزیک. ولی خاطرات خوبی برای به جا مونده بود. دوستهای ایرانی پیدا کرده بودم و چند تا دوست مکزیکی. آدم بد و خوب اومدن و رفتن و فهمیدم این منم که آدم خوب و بد رو مشخص میکنم و این منم که تصمیم میگیرم هر کی حریمش تو زندگی من چقدره. دیدم آدم خوب و بد هر چقدر تو خوب یا بد باشی و تو معیارت چی باشه تعیین میشه.
ما ایرانی ها کلا به خاطر ذات خودبرتر بینی و اینکه خودمون رو بهتر میدونیم یک کم حصار عجیبی دور خودمون داریم. میترسیم با مردم حرف بزنیم چون میگیم زبانم تا خوب نشده نمیتونم با کسی ارتباط داشته باشم. و این بزرگترین اشتباست چون در این حالت هیچوقت زبانت خوب نمیشه. یکی از خوبیهای وگاس اینه که بیشتر آدمها مهاجر هستن و سطح زبانشون مثل خودت هست یا شرایط مثل ما رو تجربه کردن و زودتر باهات کنار میان. بگذریم به طور جدی رفتم دنبال کار .
کار و درخواست زیاد برای کارهای معمولی تر:
به واسطه کاری که تو ایران داشتم و تخصصی بود کاری پیدا نمیکردم نه مدرک ایران مورد قبول بود ون سطح زبان و دانش من که هر روز اینجا جدید تر میشد. رفتم دنبال کارهای به اصطلاح ما سطح پایین واسه هتل ها و تاکسی اقدام کردم و ظرف یک هفته تو یک هتل برای هاس کیپری و تو تاکسی به واسطه یک دوست ایرانی که واقعا برای من قابل احترامه و هنوز مثل دو تا برادر هستیم کار پیدا کردم و چون شنیده بودم تاکسی کارش بهتره و زمان کاریش یک کم بیشتر دست خودته رفتم کار تاکسی. خوب بود با آدمها بیشتر آشنا شدم. هر روز مسافرانی از تمام دنیا با فرهنگهای مختلف. خوب و بد ، خوش اخلاق و بد اخلاق ، آدمهای مستی که نمیدونستن کجا میخوان برن و اصلا کجا هستن و تو ماشینت بالا میاوردن و یا حتی ادرار میکردن!!! آدمی با ظاهر محترم که میخواست تمام پولهای من رو بدزده. آدمهایی که زندگی عجیب و متفتوتی داشتن و وافعا باید بگم تاکسی با تمام سختی هاش برای کسی که پولی نداره و تجربه ای نداره بهترین شروع هست برای اینکه کمی تو محیط جا بیوفتی و کمی پول جمع کنی. آدمهایی رو میشناسم که بیست سال تو این کار هستن چند تا خونه دارن و گاهی به ظاهر خوشحال هستن، ولی ذات ما انسانها اینه که همیشه بهتر میخواهیم و همیشه از چیزی داریم راضی نیستیم. این تجربه شخصی منه که دیدم اگه شما به هرچی که یک روز تو ایران آرزو داشتید اینجا برسید باز هم ناراضی هستید و یک چیز جدید بهتر میخواهیم. ولی سعی کنید اگر تو کاری راضی نیستید به خودتون بال پرواز بدید . به نظر من بیست سال تو کار تاکسی بودن و راضی بودن خوب نیست باید پر کشید باید از این کارها پله ای بسازید برای کار بعدی. اوضاع کار (تاکسی، هتل و فروشندگی فصلی) خیلی خوبه و بستگی به خودتون و شخصیت خودتون داره چقدر طاقت میارید. همون کار فصلی هم اگه خوب باشید ممکنه تا مدیر فروشگاه هم پیش برید که نمونه این آدمها زیاده. ایرانی میشناسم که الان مدیر چند رستوران زنجیره ای اینجا هست و وقتی وارد این کار شد به صورت پاره وقت میرفت تو رستوران و کار نظافت و جارو کردن انجام میداد.
بعله خوبی آمریکا اینه هیچ سقفی نداره و بستگی به خودت داره که میخواهی چقدر بری بالا. و وگاس این شانس رو بهت میده که از کف به سقف زودتر برسی اگه واقعا خوب باشی و رقابت کنی و نذاری زندگیت هر روز به یک شکل بگذره و در کنارش مثل همه جای دیگه آمریکا اینه که اگه نخوای فقط فلاکت و بدبختی هست که میاد د نبالت که روزی هزار بار بگی ای کاش نمیومدم و ایران خیلی بهتر بود. چند وقتی تو تاکسی بودم و هم زمان تو کالج هم درس خوندم و کالج شده بود فقط یک سرگرمی و بودن تو محیطی که کمی به من حس خوشحالی میداد. بعله از کارم و زندگیم خوشحال نبودم هرچند که پول جمع میشد.
تحصیل و کالج:
یکی از مزیتهایی دیگه وگاس اینه که به راحتی با کمک هزینه میتونی وارد کالج بشی(و اینجور که تازگی ها شنیدم تا سال 2020 طرحی هست که تحصیا در نوادا مجانی بشه، البته در حد حرف هست). تو سیاتل هم میشد ولی کمک هزینه ای نبود یا خیلی کم بود. به راحتی رفتم کالج و با برداشتن کلاسهای زبان و ریاضی شروع کردم. به واسطه نداشتن شغل و یا در آمد کم کمک هزینه تخصیلی به من تعلق گرفت و کالج هزینه درسها رو داد و گاهی پول اضافی هم به حسابم میریختن. تونستم وام بگیرم ( بلا عوض نیست و باید با سود برگردونی) و خب این وام واقعا کمک زیادی به من کرد تا زندگی رو بگذرونم . کم کم رفتم دنبال کار و کالج رو گذاشتم کنار و الان دارم وام کالج رو با سود 3.5 درصد و بیست ساله بر میگردونم که باید تو ده سال بدم و تقریبا میشه ماهی صد دلار. شاید الان صد دلار چیزی نباشه ولی اون موقع گاهی صد دلار هم نداشتم و اون وام کمک بزرگ زندگیم بود.
کار جدید و زندگی جدید:
یک شب به واسطه یک نفر تو تاکسی تونستم تو یک شرکت به عنوان راننده و مسئول نامه بر مشغول به کار بشم. حقوقش خیلی بهتر نبود بود ولی ساغت کاری مرتب نه صبح تا پنچ عصر داشتم. پنچ روز کار میکردم و شنبه و یکشنبه مال خودم بود که به واسطه کارهای هندی من که دوست خالکوبی متحرکم به من یاد داد چند تا کار گرفتم. زندگیم منظم شده بود ، مال خودم بودم ، همسر سابقم هم تو یک شرکت کامپیوتری تو سیاتل مشغول کار بود و راضی بود و از تصمیمی که گرفتیم راضی بودیم و هستیم. هنوز هم با هم در تماس هستیم و از اینکه از سایه ایران اومدیم بیرون راضی هستیم. نه به من اون زمان که با هم بودیم خیانت کرد نه من بهش خیانت کردم و خیلی راحت جدا شدیم. اون دوستهای خودش رو داره و من هم دوستهای خودم. یواش یواش اعتماد به نفس از دست رفته برگشت. دوست دختر و دوستهایی از کشورهای دیگه پیدا کردم و و یک کم بیشتر وارد اجتماع مردم دیگه شدم دیدم واقعا همه نوع مشکلاتشون یکی هست به روشهای دیگه. یکی دوستش بهش خیانت کرده یکی کار پیدا نکرده یکی به شوهرش خیانت کرده ، یکی شوهرش بهش خیانت کرده و .... مشکلاتی که همه جا و در همه کشور ها هست. محیط کارم بد نبود گاهی شاید به خاطر اینکه یک نامه درست و سر وقت به جایی نرسیده تحقیر شدم. این رو فراموش نکنید همه ما مهاجر هستیم و همه نژاد پرست و گاهی بدمون نمیاد به بقیه نشون بدیم ما برتر هستیم. آمریکایی ها بر خلاف تصور مردم شدیدا نژاد پرست هستن مثل اروپایی ها ولی به علت موانع قانونی جرات ندارن هیچ وقت بروز بدن. اینکه تو برگردی بگی سیاه پوستها فلان و فلان هستن قطعا جرم هست و مشکلات شدیدی برای به وجود میاره ولی در خفاء و درکنار دوستهای صمیمی خیلی میشنوی که چه مشکلات نژاد پرستی تو این کشور وجود داره. الان سه ساله تو کارم هستم شدم مسئول یک بخش اداری و کامپیوتر با چندیدن زیر دست. دوست سیاه پوست همسایه پایینی و مواد فروشم) رو بردم سر کار و برامون کاری رو انجام میده که سه سال قبل من تو اون شرکت انجام میدم. زندگی و در آمدم خوبه. تونستم خونه بخرم و ماشین بخرم و کمی راضی باشم به فکر این باشم که کار خودم رو شروع کنم. هرچند نباید منکر بشم اینجا هرچی داری مال بانکه و تا زمانی کار و در آمد داری مال خودته.
نظام سرمایه داری ، بانک و وام:
شما اینجا اگه دو سال کار داشته باشید و تکس بدید به راحتی میتونید وام بگیرید. و سیل پیشنهاد های بانک ها و ماشین فروشی ها هست که بهتون سرازیر میشه.کردیت خوب داشته باشید و کردیت خودتون رو بسازید از بانکها و کردیت کارهای معمولی شروع کنید به موقع بدهی ها رو بدید و کردیت خودتون رو بسازید. مهم نیست کارتی دارید که فقط دویست دلار کردیت داره . بسازیدش همون کارت بعد دو سال میشه پنچ هزار دلار و بانکهای بهتری بهت پیشنهاد میدن و کردیت ساخته میشه. به راحتی برای خرید خونه بهتون وام با بهره پایین و سی ساله میدن و به واسطه ارزونتر بودن خونه ( دلایلی مثل اب و هوا و بافت محیطی) اینجا میتونید خونه خوبی پیدا کنید.
آب و هوا و بافت محیطی:
وگاس آب و هوای گرمی داره و تقریبا شش ماه سال گرمای شدیدی داره . این شهر رو وسط بیابون درست کردن و به واسطه هتل ها و کازینو ها شده وگاس. بزرگترین سطح و افتخار ملی آمریکا اینجا ساخته شده و کم کم مردم اومدن اینجا و بعد هم برای سرگرمی کارگرها کازینو آمدن و بعد هم یواش هتلها ساخته شد برای توریستها. یعنی این شهر از هیچی ساخته شده. قدمت زیادی نداره و به زور به صد سال میرسه و به خاطر همین خیابانها رو اصول ساخته شده و ترافیک کمتری دارید. سد هوور دم الان تقریبا آب وگاس و کالیفرنیای جنوبی رو تامین میکنه و یکروزی اگه کم آبی پیش بیاد وگاس آخرین شهری هست که به مشکل میخوره. سعی کنید خوبی ها رو بیشتر ببینید!!!
بعله کاملا درسته اینجا هوای بدی داره و سوسک و عقرب هم داره ولی اگه این مسایل نبود وگاس شهر ارزونی بود؟ واسه چی نود درصد آدمها میان اینجا؟ ولی آیا همه جای دیگه آمریکا هوای خوبی داره. به غیر از چند تا شهر و ایالت که وحشتناک گرونه بقیه جاها هم مشکلات خودش رو داره. شمال شرق برف و کولاک و جاده های یخ بسته و سرمایی که مردم افسرده رو چندین برابر کرده. رطوبت و گرمای شرق آمریکا و مارمولک و پشه هایی که گاهی اندازه یک گردو هستن و از نیش زدن به هیچ وجه نمیگذرن. و جالب اینه که از هرکی تو یک ایالت دیگه بپرسی همیشه از اب و هوا ناراضی هست. مشافر داشتم میگفت خوش به حالتون اینجا آفتاب دارید و من به واسطه رطوبت هزار تا درد پا و دست دارم و شاید اصلا بیام وگاس برای زندگی!!! مشکل سوسک و عقرب با کمی نظافت بیشتر ( که گاهی به خاطر زندگی در آپارتمان قابل کنترل نیست چون هر چقدر تو تمیز باشی شاید همسایه کناری کثیف باشه) و سمپاشی حل میشه. کافیه ماهی پانزده دلار بدید تا دیگه عقرب و سوسکی نبینید. ( به هر حال این هم روزی یکسری آدم دیگه هست.) و جالبه مشکل بزرگتری وجود داره به نام کبوتر!!! که خب فضولات و بیماریهاشون گاهی خطرناک هست که اون هم راه مقابله داره. وگاس به خاطر بافت محیطی کاجهای زیادی کاشتن که خب دو ماهی در سال برای بعضی ها ایجاد حساسیت میکنه ولی باز هم راه حل و دوا درمان داره. که اگر بیمه داشته باشید چه بهتر و اگر هم نه دیگه بستگی به شانست داره.
خدمات درمانی و بیمه ( مختص وگاس نیست و همه آمریکا رو در بر میگیره)
وضع بیمارستانها اینجا و تو آمریکا افتضاح هست. باید ساعتها بمونی تو صف اورژانس و من با یک دست بریده که احتیاج به بخیه داشت دو ساعت نشستم تو صف. اگه وقت بگیری از دکترت باید ده تا بیست روز وایسی تو نوبت. مدتی بود سر در بدی داشتم زنگ زدم به دکترم وقت بگیرم و به من وقت داد برای 15 روز بعد!!! و گفتم من واقعا دارم میمیرم از سر درد، گفت برو اورژانس! اورژانس هم پاست میده به دکتر شخصیت! و اگه این وسط بیمه هم نداشته باشید چند هزار دلاری پیاده میشید. البته داشتن بیمه هم چیزی رئ عوض نمیکنه فقط باید پولی که یک جا بدی بیمه خرد خرد و بدون اینکه بفهمی تو ماه ازت میگیره. من الان 350 دلار ماهی پول بیمه میدم و دوساله دکتر نرفتم و یعنی کلا 16000 دلاری سوخته و رفته و اگه هم بیمه نداشته باشی باید جریمه بدی!تازه با بیمه هم خیلی چیزها رو خودت باید پولش رو بدی که از حوصله این متن طولانی من خارج هست.
باز هم معذرت میخوام متن طولانی گذاشتم و خسته کننده شده ولی لازم دیدم بعضی چیز ها که قطعا فقط تجربه خودم بود رو بگم و شاید یکروز هم بیام بگم همه این حرفها اشتباه بود و من الان یک برداشت دیگه از زندگی دارم! و خیلی اشتباه کردم همینجور که الان فکر میکنم خیلی کارهای پنچ سال پیش من اشتباه بود. ده سال زندگی متاهلی رو تو ایران گذاشتم و اومدم به امید زندگی بهتر همه چی رو دادم و هنوز هم نمیدونم دارم راه درست میرم یا نه!؟
آره دوستان عزیز اینجا مشکلات روحی و روانی هست ، زن به شوهر خیانت میکنه ، مرد به زنش خیانت میکنه. خانواده ها از هم میپاشه که بستگی به خودتون داره چجوری ببینید شاید پلی بوده برای پیشرفت تو. آدم عوضی زیاده اینجا و همه جا. اینجا نباید به کسی تکیه کنی، نباید به امید دیگران باشی. مردم اینجا نقاب کمتری دارن و باهات تعارف ندارن. اگر واسه برادرت هم کار میکنی اگه خوب نباشی میندازتت بیرون. اگه با دوستت کار میکنی اگه به درد نخوری و زیاد اعتماد کنی همه چی رو میبازی. ولی خواهش از زندگی ایران بگذرید. خوبی و بدی ها اونجا رو بذارید کنار ما(من وتو) اونجا آدمهای واقعی نیستیم. شاید دوستانتون تو ایران هر روز پارتی میکنند یا خوش هستن ولی کیه ندونه که پشت اون خوشی چه چیزهایی میگذره. خودتون باشید ولی سعی کنید بالا برید و ترقی کنید. یک جا نمونید. در اون حال میفهمید که این آمریکا خراب! شده( از خیلی ها شنیدم و دلش میخواد بره اروپا و فکر میکنه اونجا زندگی بهتره و چه کسی بهتر از من میدونه که اونجا هم خبری نیست!) میتونه براتون بهشت باشه.
باز هم میگم این تجربه شخصی من بود و شاید اصلا هم درست نباشه و خودم رو آدم موفقی نمیدونم و پر از ایراد و شکست هستم. ببخشید سرتون رو در آوردم ولی لازم بود بگم. بابت اشتباه های تایپی و نوشتاری هم عذر میخوام. زیاد اهل نوشتن نیستم ولی یک کم احساس مسولیت کردم.
تو هر شرایطی از زندگی هستی لبخند بزن!!! از آینده خبر نداری.
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2017-10-02 ساعت 18:09
(آخرین تغییر در ارسال: 2017-10-02 ساعت 19:42 توسط yami.)
بر و بچه های لاس وگاس مهاجرسرا همه سالم و سلامت هستن؟
ارسالها: 534
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
40
تشکر: 0
3 تشکر در 1 ارسال
ممنون ازهمه دوستان،تا جایی که من سایر دوستان میشناسم،همگی خوب هستند....😊
2013AS6354،رویت:6MAY،ارمنستان . 2،نفر. ارسال : 19MAY، کارنت: 11feb، مصاحبه:هفته29اپریل.کلیرنس :14جوون.ویزا:26جوون.ورود29جولای.لاس وگاس
ارسالها: 111
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2012
رتبه:
17
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2017-10-27 ساعت 00:09
(آخرین تغییر در ارسال: 2017-10-27 ساعت 07:10 توسط 2600kasra.)
#لاس وگاس
#Las Vegas
دوستان عزیز یه منزل (کاندو) دو خوابه و دو حمام و دستشویی در #سامرلین پارک وی .
دورنگو و واشینگتون روبروی پارک بزرگ. طبقه دوم بسیار تمییز و مرتب . نزدیک فری وی دو دقیقا نزدیک آلبرتسون. نزدیک جیم (ایی او اس) سه دقیقه. نزدیک گس استیشن سه دقیقه. ایستگاه اتوبوس ۱ دقیقه پیاده روی. خلاصه از نظر موقعیت بسیار عالی و منطقه سیف و همسایه های عالی. با انباری بزرگ اجاره داده میشود.
2013AS1xXXخودم/مصاحبه آنکارا/تاریخ مصاحبه20فوریه/برگه صورتی/ کلیر6augبعداز167روز./زندگی در سیاتل.بلویو.
می ۲۰۱۵ موو از سیاتل????????⛈ به وگاس☉☀??☉???⭐ ??????????????????????????????☉☀
ارسالها: 108
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من و همسرم وگاس زندگی می کنیم و اینجا هیج وقت سوسک نداشتیم و دزدی هم به شخصه نه دیدم و یک بار فقط شنیدم. تو این سه سال یک مورد نژاد پرستی هم ندیدم. هر جای آمریکا خوبی ها بدی هایی داره. این فکر آدماست که باید درست باشه و از زندگیشون لذت ببرن. فکرای خراب هر جای دنیا که برن اونجا رو هم خراب می کنند. باید هر کسی از خودش شروع کنه به جای این که کمبودهاشو گردن آدمای دیگه یا محیط بندازه
case number: 2014As3100000##
yerevan
living in Vegas
ارسالها: 2,339
موضوعها: 17
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
102
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
فرمایش شما صحیح و متین است و محیط زندگی و شرایط کاری هر کسی باید مطابق معیارهای ان فرد باشه.
شما بخاطر خانم بودن ظاهرا براحتی این شانس رو داشتید که در خود استریپ کار دیلری پیدا کنید در حالیکه اقایونی رو میشناسم که علیرغم تبحر بالاتر در این کار یا بسختی کار پیدا مردن یا مجبور شدن از کازینوهای در پیت پراکنده در اطراف شهر شروع کنند.
حالا از دید شما اگر بقضیه نگاه بشه همه چی عالیه و واقعا انگونه هم هست و از دید ان دوست اقامون همه چی خرابه و واقعا هم هست!
یا شمما و همسرتان با کار دیلری و بعضی ها با شغل رانندگی تاکسی هیچ مشکلی ندارند در حالیکه دوستان زیادی هم بوده اند که بهر دلیلی ترجیح میدن در این دو شغل نه خودشون و نه همسرشون کار کنه. کلا ترجیحات شخصی هست و بحث بد و خوب تیست و نمیشه کسی رو بخاطر این ترجیحات ملامت کرد.
به دوستانی که کماکان از من برای رفتن به وگاس نظر میپرسند، همیشه میگم که اگر خودشان به شغل رانندگی تاکسی علاقه دارند و با کار همسرشون در مشاغل کازینویی مشکلی ندارند واقعا وگاس گزینه خوبیه.