ارسالها: 145
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-07-23 ساعت 16:10
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-08-24 ساعت 16:55 توسط arashmaziar.)
سلام به همه دوستان عزیز مهاجرسرایی
بعد از مدتهای طولانی دوباره به سایت برگشتم
اینبار با اطلاعاتی از گرجستان و باتومی و امیدوارم این سفرنامه هم مثل سفرنامه قبلی مورد توجه باشه
بدون رجوع به دلایلی که خیلی از شماها میدونید 1 سال پیش تصمیم به ایجاد یک شغل غیر از شغل خودم در خارج ار ایران گرفتم, از سوئد تا استرالیا و کانادا تا هند و اربیل رو بررسی کردم دروغ چرا تا قبر آ آ آ , بعضی ها مثل کانادا و استرالیا یا سخت بودن یا برای من قابل دسترس نبودن
گزینه ای مثل سوئد که امکاناتی هم داشتم در اونجا به دلیل تفاوتهای فرهنگی و دوری از خانه و خانواده با وجود شرایط خوب اونجا کم کم کمرنگ شد, هند هم همینطور و در انتها با دیدن اربیل و وضعیتی که با وجود قابلیتهای بیشمار و بی رقیب اقتصادی تا حدودی متغیر نمود میکرد من رو دچار تردیدهایی کرد هر چند هنوز در صدد انجام کارهایی در اونجا هستم
اما در انتها در سال گذشته بعد از بارها مراجعه به گرجستان تصمیم به انتقال سرمایه به این کشور گرفتم
مردم مهربان, با فرهنگ, با سواد, سیستم مرتب اقتصادی و قانونی کشور به سرعت من رو تحت تاثیر قرار داد تا با وجود بحرانی که در سال گذشته برای دلار پیش اومد باز هم مصمم به ایجاد تجارت در این کشور باقی بمونم
از زمستان سال گذشته اقدام به سفرهای مداوم به باتومی و تفلیس کردم و با افراد بسیاری حتی تا سطح فرماندار صحبت و دیدار کردم, با ایرانیانی که در اونجا مدعی داشتن توان راه اندازی تجارت داشتند تا شرکتهای گرجی که این کار را برای افراد انجام میدادند تا قوه قضائیه و اداره ثبت شرکتهای گرجستان و آجارا, کم کم به این نتیجه رسیدم که میشه با سرمایه کوچیک من در باتومی یه کار کوچیک مثل رستوران یا کافه راه اندازی کرد. در قدم بعدی اقدام به جستجو هم در تفلیس و هم در باتومی کردم
متاسفانه سیستم جستجوی ملک و سرمایه گذاری در گرجستان بسیار تازه کار و مبتدی هست و اطلاعات کمی برای یک فرد خارجی وجود داره و به همین دلیل افراد مختلفی درصدد سو استفاده از این خلا بر اومدند, جدا از ایرانیان مهربانی که در این کشور به دیگران کمک میکنند تعدادی از اونها اقدام به فریب و سو استفاده از مهاجران جدید میکنن, خیلی از اونها بدون داشتن اطلاعات کافی و به درد بخور فقط اطلاعات من درآوردی یا پیش پا افتاده ای که اکثرا اشتباه هم هست به خریدار میدن و در ازای خرید ملک و یا ثبت شرکت و اقامت هزینه های زیادی رو از مراجعین میگیرن و مراجعین هم از همه جا بیخبر این پول رو به راحتی پرداخت میکنن
در حالیکه در گرجستان خریدار بابت هیچ کاری هیچگونه هزینه ای پرداخت نمیکنه و هیچ کاری در گرجستان احتیاج به وکیل یا مترجم نداره , میدونم تعجب کردید اما بعد از اینکه این سفرنامه کامل شد خودتون متوجه میشید چرا
من با توجه به اینکه تجربه هایی در کشورهای دیگه داشتم بعد از صحبت با این افراد مستقیما به شرکتهای محلی یا بین المللی مورد تایید دولت گرجستان مراجعه کردم و اطلاعات کاملی رو دریافت کردم
اینها اطلاعات اولیه ای بود که میخواستم بهتون بگم تا سفرنامه و مراحل انجام سرمایه گذاریم رو از پست بعدی شروع کنم
امیدوارم بتونم کمکی هرچند کوچیک بهتون بکنم
ارسالها: 173
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Nov 2007
رتبه:
6
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
دوست عزیز بهتر نیست این مطلب را در بخش مهاجرت به گرجستان قرار دهید . مثلما باتومی جزو خاک ارمنستان نیست .
ارسالها: 145
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2012-07-23 ساعت 20:42)andrewlachina نوشته: دوست عزیز بهتر نیست این مطلب را در بخش مهاجرت به گرجستان قرار دهید . مثلما باتومی جزو خاک ارمنستان نیست . با سلام و تشکر
راستش خوشبختانه منهم میدونم باتومی جزو خاک ارمنستان نیست و توی مطالب اشاره کردم, اما متاسفانه با گشتن توی وبسایت نه یک بخش که فقط یک پست به اسم مهاجرت به گرجستان توسط خود شما در بخش مهاجرت به اروپا ساخته شده که با توجه به طولانی بودن سفرنامه من نمیخوام داخل یک پست دیگه این مطالب رو وارد کنم چون هم به یکپارچگی سفرنامه لطمه میزنه و هم به پست شما
نبودن بخشی تحت عنوان کشور گرجستان از مشکلات من نیست و از ضعفهای خود وبسایت هست و من قبلا از طریق پیام خصوصی به مدیران پیشنهاد کرده بودم و اگر دقت کنید به دلیل وجود چند پست دیگه داخل همین بخش در مورد گرجستان و وجود سفرنامه قبلی من که درباره گرجستان هم بود به نظرم اومد که این مطالب رو اینجا مطرح کنم در عین حال مدیران سایت میتونن مطلب رو جابجا کنن
جدا از همه این مسایل اصراری هم به نوشتن ندارم اگر مشکلی هست از طرف دوستان میتونم از ادامه دادن مطلب خودداری کنم و این جریان رو بسپرم به دست افراد با تجربه تر
باز هم ممنون که یاداوری کردید
موفق و سلامت باشید
ارسالها: 871
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
45
تشکر: 0
4 تشکر در 0 ارسال
با سپاس از شما
فعلا همین جا ادامه دهید
بعدا برای گرجستان هم انجمن جدید ایجاد خواهیم کرد
به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
ارسالها: 173
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Nov 2007
رتبه:
6
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
(2012-07-23 ساعت 23:12)arashmaziar نوشته: (2012-07-23 ساعت 20:42)andrewlachina نوشته: دوست عزیز بهتر نیست این مطلب را در بخش مهاجرت به گرجستان قرار دهید . مثلما باتومی جزو خاک ارمنستان نیست . با سلام و تشکر
راستش خوشبختانه منهم میدونم باتومی جزو خاک ارمنستان نیست و توی مطالب اشاره کردم, اما متاسفانه با گشتن توی وبسایت نه یک بخش که فقط یک پست به اسم مهاجرت به گرجستان توسط خود شما در بخش مهاجرت به اروپا ساخته شده که با توجه به طولانی بودن سفرنامه من نمیخوام داخل یک پست دیگه این مطالب رو وارد کنم چون هم به یکپارچگی سفرنامه لطمه میزنه و هم به پست شما
نبودن بخشی تحت عنوان کشور گرجستان از مشکلات من نیست و از ضعفهای خود وبسایت هست و من قبلا از طریق پیام خصوصی به مدیران پیشنهاد کرده بودم و اگر دقت کنید به دلیل وجود چند پست دیگه داخل همین بخش در مورد گرجستان و وجود سفرنامه قبلی من که درباره گرجستان هم بود به نظرم اومد که این مطالب رو اینجا مطرح کنم در عین حال مدیران سایت میتونن مطلب رو جابجا کنن
جدا از همه این مسایل اصراری هم به نوشتن ندارم اگر مشکلی هست از طرف دوستان میتونم از ادامه دادن مطلب خودداری کنم و این جریان رو بسپرم به دست افراد با تجربه تر
باز هم ممنون که یاداوری کردید
موفق و سلامت باشید این چه حرفیست دوست عزیز . اتفاقا بسیار خوشحال میشوم سفرنامه شما را بخوانم .
ارسالها: 145
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
تفلیس
با توجه به اینکه ما چندین سال در ارمنستان زندگی کردیم با ورود به گرجستان شما به سرعت متوجه تفاوت این دو محل میشید, یکی از بزرگترین مسائلی که شما رو متوجه خودش میکنه سرعت تغییر در این کشوره, اونطور که من تجربه کردم وقتی پروژه ای شروع میشه از همون ابتدا تصمیم میگیرن تمومش کنن و همینطور هم میشه, تعداد زیاد نیروی کار و تجهیزات حتی در پروژه های کوچیک این مساله رو اثبات میکنه, تفلیس بر خلاف ایروان شهری زنده و پویا هست, ساعت 8 یا 9 صبح در ایروان از ساعات 5-6 صبح تهران خلوت تره , اداره ها اکثرا 10 یا 10:30 باز میشن و هیچگونه بازسازی یا پروژه های عمرانی انجام نمیشه مگر به ندرت برای انتخابات یک کار تبلیغی انجام بشه, اما مثلا خیابان مرجانیشویلی تفلیس یکی از این نمونه هاست که بازسازی این خیابون رو هرکسی رفته باشه تحسین میکنه, از ابتدای صبح مردم میرن سر کار مترو شلوغ میشه و سیستم حمل و نقل شهری مرتبا کار میکنه
از معایبی که میشه برای تفلیس در نظر گرفت همونطور که دوستان گفتن وجود یکسری گداهای سازمان یافته به شکل کولی ها, گرون بودن نسبی هتلها, عدم وجود تاکسیرانی قانونمند مثل چیزی که در ایروان هست و امنیت نسبتا پایین تر نسبت به ایروان
اما مزایای این شهر هم بیشمارن از زیبایی و غذاهای سیار خوشمزه این شهر که بگذریم , وجود ناوگان نسبتا بازسازی شده و نو شده حمل و نقل عمومی, افزایش تابلوهای راهنمای انگلیسی و مردم خوش اخلاق و تمیز یکسری از مزایای این شهرند
در برخوردی که با مردم گرجستان داشتم چند نکته جالب دیدم, اول اینکه به محضی که با شما صحبت میکنن وقت کاملی رو برای توضیح دادن و پاسخ دادن به سوالات شما میگذارن و حتی اهمیتی نمیدن که افراد بعدی منتظر هستند, من این مساله رو در بانک, خرید کارت مترو, خرید سیم کارت و حتی سوال پرسیدن در خیابان تجربه کردم. اما به طرز جالبی به محض اینکه کارتون باهاشون تمام میشه انگار وجود نداشتید همه حواسشون از شما برداشته میشه, این نکته جالبی بود که دیگه کسی به شما نگاه نمیکنه , این احساس آزادی خوبی رو به شما هنگام رفت و آمد در این شهر میده. نکته جالب مردم تمیز بودن مردم شهره که برای من خیلی جالب توجه بود, یکی از نکات جالبه دیگه وجود تعداد زیاد توریست اروپایی در این شهره که به سادگی میتونید باهاشون دوست بشید, میتونم بگم تقریبا تمام دفعاتی که من وارد تفلیس شدم با یک دوست جدید اروپایی که تو همین شهر تو ایستگاه مترو یا قطار آشنا شدم به سمت باتومی رفتم و همونجا با هم هتل گرفتیم, اینکار برای کاهش هزینه ها و تنها نبودن در سفر و آشنا شدن با مردم جدید بسیار خوبه.
معمولا زمان ورود به شهر از یکی از 3 مسیر اصلی وارد شهر میشید: اولی فرودگاه هست, فرودگاه تفلیس چندان مجهز و خاص نیست و یک فرودگاه معمولی و کوچیکه, داخلش مثل خیلی از فرودگاههای دیگه میتونید سیم کارت برای خرید و یا بانک برای تبدیل پولتون پیدا کنید, میشه گفت اصلا گشتن وسایلی در کار نیست و همه چیز ساده تر از اونی که فکرشو بکنید انجام میشه. برای جابجایی از فرودگاه به مرکز شهر میتونید یکی از 3 راه تاکسی, اتوبوس و یا قطار را انتخاب کنید. ایستگاه قطار روبروی در خروجی فرودگاه قرار داره و از حدود ساعت 9 صبح سرویس دهی داره, تاکسی ها که مدام هستند و اتوبوسها به سرعت میان و به سرعت مسافر سوار میکنن و میرن. وقتی سوار اتوبوس میشید باید هزینه بلیط رو داخل دستگاههایی که داخل اتوبوس قرار داره بندازید, میتونید اگر تازه کار هستید از سرنشینان کمک بگیرید. مانند اروپا پس از اینکار دستگاه برای شما رسید صادر میکنه که اونرو باید به بازرسهایی که گاه و بیگاه وارد اتوبوس میشن نشون بدید. آخرین ایستگاه اتوبوس و قطار هر دو در ایستگاه مرکزی قطار شهر هستند. این ایستگاه در واقع یک پاساژ چند طبقه هست که در بالاترین طبقه اون گیشه های فروش بلیط قطار هست, در این ایستگاه میتونید در پایین ترین طبقه و بالاترین اون دستشویی و در بالاترین طبقه رستوران و کافی شاپ پیدا کنید. دومین مسیر ورودی با قطار هست که باز هم به همین ایستگاه وارد میشید و سومین راه ورود با اتوبوس یا ون هست که معمولا شما رو به ترمینال اتوبوسرانی به نام اورتاچالا که جنوب شهر هست میبرن که میتونید با تاکسی , اتوبوس و یا مترو که در فاصله 10 دقیقه پیاده روی از این ایستگاه هست به بقیه نقاط شهر سفر کنید. من معمولا از مترو استفاده میکنم که برای استفاده از اون باید کارت بخرید اونطور که یادم میاد من بابت کارت پارسال 2 لاری دادم برای تهیه سیم کارت هم من به یکی از نمایندگی های جئوسل که به رنگ بنفش در شهر هستند رفتم و به قیمت 2 لاری خریدم, میتونید از خود نمایندگی یا از دستگاههای شارژ که داخل شهر گذاشتند استفاده کنید.
من همیشه با قطار به باتومی رفتم چون مطمئن تر و به صرفه هست, قطارها در صبح و شب به سمت باتومی حرکت میکنند
هزینه بليط قطار درجه یک نفری 40 لاری هست که در قطار شبونه یک کوپه دو نفری تر و تمیز بهتون میدن و درجه دو نفری 23 لاریه که یک کوپه 4 نفره بهتون میدن, اما همین هزینه برای صبح برای یک قطار نسبتا سریع السیر هست و صندلی ها مثل اتوبوس هستن اما به مراتب بزرگتر و جادارتر. قطار شب حدودا 10 شب راه میافته و 7 صبح به باتومی میرسه و قطار روز 8 صبح حرکت میکنه و 12:45 به باتومی میرسه
توی اورتاچالا میتونید اتوبوس به باتومی و شهرهای ترکیه پیدا کنید.
برای غذا خوردن در تفلیس میتونید به خیابون روستاولی برید و سعی کنید رستورانهایی رو غیر از مک دونالد امتحان کنید چون غذاهای گرجی ها بسیار خوشمزه و ارزون هستند و اگر تست نکنید خیلی خیلی پشیمون میشید.
اطلاعات من در مورد تفلیس به اندازه باتومی و آجارا نیست و برداشتهای شخصی خودم رو نوشتم امیدوارم به درد بخور بوده باشه از سری بعد شروع میکنم در مورد باتومی و آجارا توضیح بدم. در ضمن نقشه جی پی اس تفلیس, باتومی و ایروان و جاده های بین اونها رو خودم از گوگل مپ پورت کردم که روی اندروید خوب کار میکنه سعی میکنم جایی آپلود کنم و لینکش رو به شما بدم.
سلامت و شاد باشید
ارسالها: 145
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-07-25 ساعت 13:47
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-25 ساعت 21:44 توسط arashmaziar.)
تفليس شهر قدیمی, زيبا, شلوغ تر از شهرهای دیگه توی گرجستانه و خوب مردمانش هم شهری تر هستن, شاید شهرهایی مثل آنتالیا يا دوبی رو هم دیده باشید, شهرهایی مثل آنتالیا که کم هم نیستند عملا دو بخش جدا از همند بطوریکه یه بافت شهری داریم و یه بافت توریستی و معمولا میشه یه فرقی بین این دو بافت قایل شد. معمولا بافت توریستی شامل چند مجتمع عظیم شامل هتل, مراکز خرید, سالن کنسرت, مراکز تفریحی آبی و ساحلی هست و بافت شهری یا به نوعی روستایی میشه گفت مسول تامین زیر ساختها و سرویس دهی به بخش توریستی و امور روزمره همون بخش میشه. یعنی ممکنه توریستها بارها به این مناطق سفر کنند ولی حتی یک بار هم به بافت سنتی وارد نشن, مناطقی مثل دوبی شهرهای بیزینسی توریستی هستند که بخش بیزینسیشون به توریستی میچربه. اما باتومی شبیه هیچکدوم از این شهرها نیست در واقع باتومی یک شهر نیست میشه گفت تو سایز بندی ما ایرانی ها شاید از یک روستا بزرگتر باشه شاید بشه بهش گفت یه بخش, باتومی کلا از تعداد محدودی خیابان اصلی و چندین خیابون فرعی تشکیل شده, ظاهر شهر نسبتا خنده داره چرا که وسط یک شهر قدیمی که کاملا اثرات فقر شدید اقتصادی که در قدیم بر اون حاکم بوده مشهوده چندین برج قشنگ و بلند و چندین برج در حال ساخت قد علم کردن و یه شکل عجیبی به شهر دادن. نکته جالب اینه که مسولین شهری خود شهر رو و به عبارت بزرگتر کل ایالت رو که نامش آجارا یا آجاریا هست به یک پروژه عظيم توریستی تبدیل کردن. دیگه قرار نیست داخل شهر از بخش توریستی جدا بشه اما قرار هم نیست پروژه توریستی فقط در خود شهر متمرکز بشه. اشتباهی که در ایروان کردند و به شدت مشکلزا شده, الان زیرساختهای ایروان برای حجم توریستی که مخصوصا از ایران هجوم میارن کافی نیست. اما در آجارا از چندین سال پیش عملیات لوله گذاری آب, بهره برداری از چندین نیروگاه برق آبی و جاده سازی های با کیفیت بالا همزمان آغاز شده و متناسب با افزايش توريست زیرساختهای این ایالت به طور مداوم در حال رشد هست.
میشه گفت غیر از چند پروژه معدود بقیه پروژه ها هنوز به اتمام نرسیدن که اون چند پروژه هم مربوط به سرمایه گذارهای عظيمی مثل شرايتون و راديسون و .. هست. بقيه باتومی همه در حال ساخت و رشد مداوم هست . بر اساس مجوزهای ساخت داده شده دولت آجارا از انتهای سال جاری میلادی کم کم به تعداد پروژه های آماده بهره برداری اضافه ميشه و ميشه گفت چهره شهر سال آينده باز هم متفاوت خواهد بود.
آجارا يک ايالت يا به معنای بهتر يک جمهوری خودمختار در غرب گرجستان هست, از جنوب با مرز ترکيه و از غرب با دريای سياه هم مرز ميشه, نکته جالب توجهش از يک سو وجود مناطق پست ساحلی که دمای بين 5 درجه تا 30 درجه سانتيگراد در طول سال دارند هست و از سوی ديگه وجود مناطق کوهستانی با پيست اسکی هست , در ضمن وجود بندر , سيستم حمل و نقل ريلی, جاده ای و وجود فرودگاه بين المللی و نزديکی زياد به مرز ترکيه عملا اين ايالت رو به يک درگاه برای حمل و نقل و ايجاد مراکز صنعتی تبديل کرده
توی پست بعد سعی ميکنم باز هم در مورد موقعيت آجارا و باتومی براتون توضيح بدم و بعد از اون ادامه سفرنامه رو پيش ببريم
ارسالها: 145
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-07-27 ساعت 10:41
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-27 ساعت 10:43 توسط arashmaziar.)
ايالت آجارا شامل 5 بخش مرکزی و مرکزيت باتومی و شامل 400هزار نفر جمعیت با 48 درصد شهرنشین هست, حدودا 30 کیلومتر مربع مساحت گرجستان رو شامل میشه و 57 کيلومتر ساحل داره. مسئولین ايالت انرژی و هزينه زيادی رو برای ساخت همزمان ايالت هزينه کردند اما به دليل نبودن منابع سرشار مالی مثل نفت يا گاز و پهناور بودن منطقه سرعت رشد را کندتر کرده ولی همچنان از رشد خوبی برخوردار هست, باتومی شهر مرکزی این ایالت هست اگر به این شهر برید برجهای رادیسون, شرايتون و برج الفبا مطمئنا چشمهای شما رو به خودشون خیره میکنن در این بین شرکتهای مختلفی مثل اوربی گروپ , مردی هاوس و یالچین جزو فعالترین شرکتهای فعال در باتومی هستند و برجهای عظیم و متعددی رو در دست ساخت دارند, افرادی مثل ترامپ و هیلتون در حال سرمایه گذاری در این شهر هستند, شرکتهایی مثل مک دونالد هم در حال اجرای پروژه های خودشون هستند. اما این پروژه ها و فعاليتها همونطور که گفتم فقط در باتومی نیست, مناطقی مثل کبولتی , ايسپانی , تيکری و چارنالی که مناطق ساحلی, باتلاقی و کوهستانی هستند همچنان در حال رشدند و پروژه های عظیمی توی اونها در جریانه, منطقه کبولتی همین الان هم دارای بهترین هتل آجارا هست حتی بهتر از هتلهایی مثل شرایتون و رادیسون
در کبولتی منطقه ای برای افراد با بودجه های پایین تر در حال ساخته که از رشد خوبی هم برخورداره
پروژه های جداگانه ی هم مثل کلوب گلف, باشگاه شکار, تفریحگاه های 4 فصل و ... در مناطق مختلف آجارا در حال اجرا هست.
پارسال در حدود 150 میلیون دلار در آجارا سرمایه گذاری شده که بیشترین مقدار سرمایه گذاری مربوط به سال 2007 که 200 میلیون دلار بوده هست. از این میزان حدود 43 درصد برای توریسم, 32 درصد برای ساخت و ساز و 23 درصد برای صنایع بوده, بانکهای گرجستان وامهای طولانی مدت با بهره کم رو برای این سرمایه گذاری ها به اکثر افراد میدن, اگر آمارهای دیگه ای هم خواستید میتونید به من بگید چون میتونم از یکسری اطلاعاتی که جمع کردم و بعدا در طول سفرنامه بهتون خواهم گفت چجوری بهتون بگم.
وقتی آمارهای مختلف اقتصادی رو در گرجستان میبینید متوجه میشید که در اواخر 2008 یک روند کاهشی شدید در اقتصاد این کشور اتفاق افتاده که در سال 2009 به اوج خودش رسیده اما دوباره از 2010 روند رو به رشدش رو ادامه داده, اگر خاطرتون باشه سال 2008 تو همین مواقع جنگی بین گرجستان و روسیه اتفاق افتاد که با دخالت سریع آمریکا و اتحادیه اروپا بعد از 9 روز خاتمه پیدا کرد در اینجا نمیشه از دلایل جنگ صحبت کرد اما همین جنگ بخشهایی از خاک گرجستان رو تحت اشغال روسیه در آورد و صدمات زیادی رو به اقتصاد کشور زد. اقتصادی که قبل از جنگ رشد 12 درصدی داشت ناگهان سیر کاهشی شدید پیدا کرد و رشد منفی رو تجربه کرد همزمان شدن این مساله با بحران اقتصاد جهانی فشارهای اقتصادی رو در این کشور که کمکهای مالی فراوانی رو از کشورهای غربی دریافت میکنه چند برابر کرد, اما اما این مساله از دید من بسیار نکته مثبتی بود چرا که با وجود این که این جنگ سرعت رشد گرجستان رو کاهش داد ولی نکاتی رو توی دل خودش نشون داد که خیلی جالب بود, یکی از اون نکات اینه که سال گذشته اقتصاد گرجستان 9 درصد رشد رو تجربه کرد یعنی فقط به فاصله 2 سال بعد از بدترین بحران اخیر این کشور دوباره همه چیز از اول شروع شده و سرعت بالایی رو گرفته, اتفاقی که در کمتر کشوری میافته.
در کل روند رو به رشد و پر سرعتی در گرجستان و بخصوص آجار برای ساخت و ساز و مدرنیزه شدن در حال انجامه, این مساله البته نکات خاصی رو همراهش داشته یکی اینکه توی برخوردی که با مردم گرجی داشتم یک نوع هجوم فرهنگی اما نه از نوع بدش که ما تو ایران میشناسیم ایجاد شده, یعنی تا حدود زیادی گرایش غیر واقعی به فرهنگ اروپایی و غربی پیدا کردن, این مساله بخصوص توی جوون ها و نوجوون ها خیلی نمود داره اوایل من فکر میکردم که اشتباه میکنم اما نکته جالب این بود تک تک دوستان اروپایی من و هرکسی که گذری کرده بود این مساله رو تایید کرد اما من به شخصه غیر از چند نوع رفتار اشتباه مثل مصرف زیاد سیگار در قشر جوون و نوجوان مخصوصا دخترها توی این نوع رفتارشون خیلی مسایل بدی رو ندیدم . نکته دیگه عدم تغییر مردم با این سرعت زیاده , یعنی با وجود اینکه حجم مسافر و سرمایه گذار در حال افزایشه بنگاههای اقتصادی هنوز قوام یافته نیستن, مثلا خیلی از بنگاههای ملکی یا سرمایه گذاری مخصوصا در آجارا سیستم سنتی دارن و گرداننده هاش با وجود حجم زیاد کار خیلی عجله ای برای انجام کار ندارن اما با اینحال با فشار دولت مجبور شدن یکسری از کارها رو به عهده بگیرن و در طولانی مدت مطمئنا تغییرات زیادی خواهند کرد.
یکی از نکات خوب باتومی امنیت بسیار بالای این شهره, توی خیلی از مواردی که مثلا کسی ماشینش رو پارک میکنه تا بره از مغازه خرید کنه یا بره بانک و بیاد حتی سوئیچ رو از روی ماشین بر نمیداره, البته من هیچوقت به شما توصیه نمیکنم اینکاررو اما توی خود گرجی ها این مساله رو زیاد دیدم. سیستم حمل و نقل از ون ها که بهشون مارشروتکا(مثل ارمنستان) گفته میشه و اتوبوسها و تاکسی ها شامل شده که میشه گفت تقریبا همه مقاصد شهری و بین شهری نزدیک رو پوشش میدن.
امیدوارم من رو ببخشید که اینقدر این نوشته ها غیر منسجم هست, اما به دلیل مشغله زیاد کاری سعی میکنم کوچکترین فرصتی که پیدا میکنم تجربیاتم رو هرچند کوچیک بنویسم از قسمت بعد وارد سفرنامه میشیم دوباره
ارسالها: 127
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
16
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
(2012-07-25 ساعت 13:47)arashmaziar نوشته: تفليس شهر قدیمی, زيبا, شلوغ تر از شهرهای دیگه توی گرجستانه و خوب مردمانش هم شهری تر هستن, شاید شهرهایی مثل آنتالیا يا دوبی رو هم دیده .....
با تشکر از نوشته های بسیار خوبتون . قلم بسیار گرمی دارید.آدم لذت میبرد.
میخواستم خواهش کنم کمی بیشتر در مورد فقر در گرجستان بنویسید.
متشکرم
ارسالها: 145
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-07-27 ساعت 14:43
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-27 ساعت 14:49 توسط arashmaziar.)
(2012-07-27 ساعت 11:11)masih sh نوشته: (2012-07-25 ساعت 13:47)arashmaziar نوشته: تفليس شهر قدیمی, زيبا, شلوغ تر از شهرهای دیگه توی گرجستانه و خوب مردمانش هم شهری تر هستن, شاید شهرهایی مثل آنتالیا يا دوبی رو هم دیده .....
با تشکر از نوشته های بسیار خوبتون . قلم بسیار گرمی دارید.آدم لذت میبرد.
میخواستم خواهش کنم کمی بیشتر در مورد فقر در گرجستان بنویسید.
متشکرم
ممنون لطف دارید, امیدوارم مفید باشه, در مورد فقر راستش من ببیشتر اطلاعات اقتصادی در مورد گرجستان دارم اما تجربیات خودم که چندان هم در این مورد گسترده نیست رو بخوام بگم شامل چند تا مورده
خیلی از مسایل و مشکلاتی که توی کل کشورهای استقلال یافته از زمان شوروی کمونیستی بوده و هست بخاطر وجود کمونیسم و مدل رفتاری شوروی بوده, اونطور که تعریف میکنن اون زمان مثلا یهو مامورها ساعت 10 صبح میریختن تو سینما و هرچی جوون بوده رو میگرفتن و میبردن که چرا جوون باید این ساعت تو سینما باشه, شما باید سرکاری میرفتید که میگفتن و یا برای سفر باید اجازه نامه میگرفتید تا مثلا به یه جایی مثل چالوس برید
مطمئنا به این بدی هم نبوده اما خوب مثلما دیکتاتوری بوده, اما مشکلی که پیش آورده اینه که مثلا شما سالها توی یک کارخونه خودروسازی یه کاری رو مثل پیچ سفت کردن انجام میدید بقیه هم همین کارها رو خورد خورد انجام میدن اما هیچ کسی نمیدونه چطور یه ماشین کامل ساخته میشه وقتی تیم مدیریت کارخونه بره هیچکدوم از کارگرها بلد نیستن یک ماشین کامل رو تموم کنن, اتفاقی که با دولتهای سابق شوروی افتاد همین بود, به ناگهان همه چیز ول شد, از سیستم بهداشتی و آموزشی گرفته تا صنعت و دولت و هزار مساله دیگه و یکسری مردمی موندن که نمیدونستن چطور میشه یه خونه رو کامل ساخت چه برسه به اینکه یه کشور رو مدیریت کنن, روسیه از این مساله سو استفاده کرد و افرادی رو که در دولت شوروی از جمهوری ها قرار داشتن به حاکمیت همونها گذاشت و مردم که از همه جا بیخبر بودن به ناچار قبول کردن, حالا دیگه روسیه نه تنها هیچ مسولیتی در قبال این مردم نداشت بلکه توسط مافیایی که در این کشورها ایجاد کرده بود ته مونده شیره این کشورها رو هم میمکید. همین الان اگر به ارمنستان بیاید و زندگی کنید میتونید با چشم خودتون همین عملکرد رو ببینید.
با این همه توضیح سرتون رو درد آوردم اما به اینجا میرسیم که اکثر این کشورها اصلا چیزی به نام روحیه رشد کردن ندارن و علاقه ای به رشد ندارن اما این مساله با ریشه کنی کامل مافیا در گرجستان کم کم داره تغییر میکنه, مردم میبینن که در صورتیکه فعالیت کنن پول به دست میارن, با پول میتونن خونه و ماشین و وسایل زندگی بهتری بخرن و کم کم به تعداد افراد فعال اضافه میشه, نمیدونم میدونید یا نه که گرجستان بالاترین آمار باسواد رو در کل دنیا داره و بر اساس آمار میزان باسوادی در گرجستان 100 درصد هست که میتونید آمار رو از ویکی پدیا ببینید, گرجی ها از معدود بازمانده های شوروی هستن که برای آزادی و رفاه انقلاب کردن, گرجی ها به طرز جالبی حداقل اونطور که من دیدم با ملتهای غریبه خوش برخوردن و خیلی صفات دیگه که کم کم باعث میشه وضعیتشون بهتر بشه
اما فقر همچنان در گرجستان بالاست بر اساس آمار سال 2003 حدودا 30 درصد از جمعیت زیر خط فقر ملی بودن که این رقم قبل از جنگ به 22 درصد رسید اما بعد از جنگ 24 درصد شد و الان دوباره با درحال کم شدنه, توی ارمنستان گرجی ها رو نسبتا پولدار میدونن, یعنی برداشتی که از ارمنستان و آذربایجان نسبت به گرجی ها میشه اینه که در سالهای اخیر پولدار شدن و این مساله توی رفتارشون هم دیده میشه, یه حقوق نسبتا خوب در باتومی حدودا 500 دلاره که البته حقوق خوبی به شمار میاد, به خاطر تعداد زیاد تحصیل کرده در این کشور میزان نیروی آماده به کار سطح بالا زیاده و به خاطر افزایش پروژه ها کم کم این نیرو جذب میشن اما هنوز حجم زیادی از نیروی بیکار وجود داره که جدای از این مساله که برای خودشون امر جالبی نیست اما برای سرمایه گذارها بسیار مورد پسنده.
اگر بدونید معمولا هرکدوم از جمهوریهای شوروی یک بخشی از تکنولوژی های شوروی رو در خودشون جا داده بودن, مثلا قزاقستان پایگاه ماهواره ای داره, یا ارمنستان برای تولید مواد غذایی و خوراکی , آذربایجان و باکو تجارت پررونقی داشته و در مورد گرجستان متاسفانه بسیاری از نیروگاههای اتمی شوروی رو توی خودش جا داده بوده. بطوریکه الان یکی از بزرگترین صادرات گرجستان فروش تجهیزات قدیمی اتمی این راکتورهاست. این مساله بنوعی برای اونها گرون تموم شد, چون در بعضی مناطق هنوز باقی مانده های این راکتورهای غیر استاندارد برای مردم این مناطق عذاب و مشکلات زیادی آورده هرچند با کمک اروپا و آمریکا دولت در حال پاکسازی کامل این مناطق هست, دولت روسیه فاضلابهای زیادی رو در زمان شوروی به دریای سیاه میریخته که این مساله تقریبا کل اقتصاد توریستی گرجستان رو نابود کرده بود که طی این چند سال دولت تونست کل آلودگی رو از بین ببره و جلوی فاضلاب ها رو بگیره
اما هنوز اثرات تخریبی این مسایل رو در روستاها و شهرهای غیر توریستی گرجستان میشه دید, مردمی که نسبتا با فقر دست و پنجه نرم میکنن و سیستم بهداشتی ضعیف و ناتوان در شهرهای و روستاهای کوچیک بیداد میکنه
بعد از خروج شوروی تقریبا کل سیستم بهداشتی از کار افتاد, چون پزشکهای زیادی مهاجرت کردند و چون سیستم بهداشتی به طور کامل از مسکو تامین اعتبار میشد بدون بودجه متروکه شد, این مساله تا اونجا پیش رفت که دولت جدید گرجستان سیستم اصلاح عمومی بهداشت در این کشور رو عملی کرد و بخش اعظم بهداشت رو به دست بخش خصوصی سپرد, برای همین توی شهرهایی مثل تفلیس یا مناطقی مثل آجارا وضعیت به مرور بهتر شد اما در مناطقی دور افتاده به دلیل عدم بازگشت سرمایه بخش خصوصی هنوز بخش دولتی فعالیت میکنه که چندان جالب نیست
ولی بعد از همه این حرفها به نظر من مهم روند حرکته نه صرفا حالتی که الان هست, مهم شتابه نه وضعیتی که هم اکنون دارید. فکر میکنم رئیس سونی بود (آخه این فرد به نوعی یکی از بنیانگذاران اقتصاد ژاپن بعد از جنگ جهانیه) که ازش پرسیدن شما چطور به این قدرت اقتصادی دست پیدا کردید جواب داد ما اونوقتی که برگ درخت میخوردیم تو این فکر بودیم یک روز اقتصاد دنیا رو به دست بگیریم. به نظرم حرف جالبیه و همینطورهم شد.
چیزی که من از گرجستان دیدیم یه اراده ملی برای رشد و بهتر شدنه, همه به رشد کردن فکر میکنن و همه سعی میکنن با شما طوری برخورد کنن که مجاب به کار کردن باهاشون بشید
از بخش بعدی که سفرنامه رو شروع کنم خودتون میفهمید که این مردم چطور با شما برخورد میکنن.
ببخشید که اینقدر طولانی شد D:
ارسالها: 145
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اولین کار برای شروع تجارت در هر کشوری باز کردن حساب بانکیه, اولین باری که برای شروع تحقیقاتم راجع به سرمایه گذاری وارد تفلیس شدم به اولین جایی که رفتم بانک گرجستان بود, در ایران بانکها معمولا فقط برای پرداخت قبض یا نگهداری پول شما , پرداخت فیش, فروش ارز و کارهای اولیه بانکی استفاده میشن که خوب همه اینها به دلیل نبودن فضای رقابتیه اما در خیلی از کشورها به علت وجود بانکهای بین المللی و رقابت سنگین بین اونها بانکها به نوعی میتونن همه چیز باشن, از وکیل, راهنما, محافظ, مطلع در زمینه های زیاد و ..., گرجستان هم از این امر استثنا نشده و وجود بانکهای متعدد خارجی فضا رو برای رقابت باز کرده. من معمولا اگر بخوام جایی کار کنم یا به هدف تجارت وارد بشم اولین جایی که میرم بانکه چون عملا قلب اقتصاد هر کشوری بانکهای اونه و میشه اقتصاد اون کشور رو داخلش دید. بانک گرجستان بانک نسبتا جدیدیه و خدمات خوبی میده, در ضمن چون این بانک گرجی بود میشه بیشتر مطمئن بود که دیرتر به فکر بستن و یا بلوکه کردن حساب شما میافته(معمولا بانکهای محلی برای ما ایرانی ها بهترن) که البته در مراحل بعدی من به همین دلیل از مشکلات بزرگی فرار کردم که بانک گرجستان کمکم کرد. قبل از بانک گرجستان به چند بانک معتبرتر هم سر زدم مثل اچ اس بی سی , تی بی سی, پروکردیت و چند تای دیگه, بین همه اینها بانک گرجستان اشتیاق بیشتری برای انجام خدمات ارایه میداد, اچ اس بی سی که گفت به غیر گرجی سرویس نمیدیم, پروکردیت خیلی خوب برخورد کردند و بسیار صبور بودند چند شعبه از تی بی سی که رفتم یکم احساس کردم وارد بانک ملی خودمون شدم اما در کل بانک خوبیه ولی تعداد زیادی از دوستای گرجیم گفتن همیشه با ویزا کارتهاش مشکل فنی دارن و بانک هم نصفه نیمه جواب میده.
یه توصیه اونهم اینکه به هیچ وجه, به هیچ وجه پولتون رو حتی نزدیک بانکهای روسی مثل و ت ب نکنید. در ابتدا بسیار خوب و ریلکس جواببتون رو میدن و میگن از طریق ما همه چی ممکنه و ما همه کار میکنیم بعد خیلی شیک پولتون بلوکه میشه به بهانه تحریمها, این مساله نه تنها برای چند تا از دوستای ما که برای سفارت ایران در روسیه هم اتفاق افتاده, نمیدونم میدونید یا نه که حسابهای سفارتها که حسابهای دیپلماتیکن حتی توی آمریکا هم بسته نمیشن مگه اینکه برای کار دیگه ای غیر از هزینه های سفارت استفاده بشن.
خلاصه ما رفتیم بانک گرجستان یه حساب با 4 مدل ارز شامل دلار, یورو, پوند و لاری باز کردیم با ویزا کارت و اینترنت بانک و بیمه و گارانتی حساب و تقریبا اکثر آپشنهایی که داشت که حدودا 100 هزار تومن شد.
تا اون خانوم داشت حساب برای من باز میکرد شروع کردم سوال کردن ازش راجع به هرچی میخواستم از قوانین ثبت شرکت تا گرفتن وکیل رو ازش پرسیدم, همون موقع فهمیدم ثبت شرکت کسی رو نمیخواد و کار ساده ای هست, حتی خرید ملک وکیل نمیخواد و کم کم بهتون توضیح میدم چطوری.
بعدش با دوستم رفتیم یه بلیط قطار خریدیم و شبانه حرکت کردیم به سمت باتومی.
اینکه من جریانات رو برای شما در قالب یک سفرنامه تعریف میکنم اینطوری نیست که همه اینها پشت سرهم اتفاق افتاده اما برای ساده بودن من همه رو بطوری تعریف میکنم که پشت سرهم اتفاق افتاده, الان که فکر میکنم توی 1 سال گذشته من حدودا بیشتر از 10 بار به باتومی سفر چند روزه داشتم, هربار با آدمهای مختلفی که تجربیات مختلف داشتن, از مهندس ناظر ساختمان تا متخصص امور سرمایه گذاری از فنلاند تا جهانگرد آمریکایی و معلم فرانسوی و .. و از هرکدوم نظرشون و دیدشون رو نسبت به باتومی پرسیدم.
قطار شب باتومی ساعتهاش در طول زمان تغییرات کوچیکی میکنه, اما میشه گفت حدودا 10:30 شب حرکت میکنه و حدود 7:30 صبح به ایستگاه پایانی میرسه, ایستگاه پایانی باتومی نیست بلکه حومه باتومی هست و ماخینجاری نام داره.
توصیه میکنم اگر 2 نفرید بلیط درجه یک رو بگیرید که کوپه های 2 نفره داره با 40 لاری و درجه 2 کوپه های 4 نفره با نفری 23 لاری, هردوی اونها با کیفیتن, تمیزن, بخاری و کولر دارن, ملافه و روکش تمیز و یک نفر در هر واگن که معمولا خانم هست و هرمشکلی پیش بیاد بهتون کمک میکنه, کوپه های 2 نفره تختهاش در واقع مبلهای گنده هستند که خیلی نرم نیستند و 4 نفره ها نرم ترن, اما 2 نفره ها تلویزیون دارن که توش یه فیلم آمریکایی که صدای زیرشو قطع نکردن و فقط کم کردن و یک نفر با صدای نسبتا نکره و بی احساس برای زن و مرد روش روسی یا گرجی حرف میزنه و حتی نامرد آهنگ اول و آخر فیلم هم بلند بلند روسی میگه, معمولا تلویزیون بیشترین کاربردش برای ما اینه که دوشاخه اش رو میکشیم جاش شارژر موبایل و یا لپتاپ رو میزنیم.
قطار شب مناطق زیادی توقف میکنه تا جوری برسه باتومی که شما مجبور نباشید صبح زود یا نصفه شب پیاده بشید. صبح زود به ماخینجاری میرسید, ایستگاهش حداقل تو دید اول شیک تر از جاهایی هست که قطار در بین راه توقف داره بطوریکه حتما متوجه میشید. از قطار پیاده بشید و بدون توجه به درخواستهای تاکسی دارها نگاه کنید و مطمئنا یه اتوبوس زرد رنگ اون اطراف میینید. معمولا همه اونها میرن باتومی اما برای راحت شدن خیالتون یک بار هم از راننده بپرسید باتومی؟ و بعد سوار بشید, از راننده بليط اتوبوس رو به مبلغ 40 تتری یا 4 دهم لاری بخرید و وارد دستگاه کنید اگه نتونستید ببینید دیگران چطور اینکارو میکنن ازشون کمک بگیرید تا گیر بازرسهای اتوبوس نیافتید. اتوبوس بعد از حدود 8 دقیقه از شمال وارد باتومی میشه, میتونید از چند برجی که داخلش هست تشخیصش بدید.
ارسالها: 145
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
حرکت با اتوبوس از ایستگاه ماخینجاری به نوع خودش کار جالبیه چون اتوبوس از مناطق زيبا و قشنگی عبور میکنه و وارد بلوار معروف باتومی میشه و همه چیز خوبه که یهو مسیرشو عوض میکنه و چون اتوبوسه و باید از چند مسیر دیگه هم بره سر راه میپیچه و از چند محله حومه ای هم عبور میکنه و شما میتونید ببینید زیر این پوست زیبایی که در ورودی شهر روی باتومی کشیده شده باتومی یک چهره روستایی که بدون ظرفیتهای لازم شهری شده هم داره, مناطق شلوغ حومه ای و بهم ریخته با جاده های خراب و ساماندهی نشده که البته اگر به شهرداری برید میتونید طرحهای زمانبندی شده برای ساخت همه این مناطق رو ببینید, هرچند همه طرحها روی برنامه ریزی پيش نمیرن اما سرعت پیشرف نسبتا راضی کننده هست. کسب عنوان الماس پنج ستاره و رتبه بهترین منطقه مقصد جديد گردشگر, بهترين منطقه دوستدار سرمايه گذار و فرماندار نوآور در آکادمی توريسم و مهمان نوازی آمريکا برای باتومی و آجارا یکی از نشانه های رشد راضی کننده سرمايه گذاری و توريسم در اين شهر و ايالت هست.
باتومی مثل ايروان يا تفليس فروشگاههای بزرگ زيادی نداره و بيشتر سيستم بقالی ها و سوپرمارکتهای خودمونو داره, حتی اکسچنجها هم در اکثر موارد اتاقکهای قدیمی و قراضه ای هستن, هرچند میتونید برید به یه بانک و اونجا پولتون رو چنج کنید, سيستم حمل و نقل مرتب کار میکنه و معمولا بیشتر از 5 تا 10 دقیقه برای اتوبوس یا تاکسی معطل نمیشید که این مساله تو تابستون بعضا بهتره. ساحل دریای سیاه در باتومی سنگیه و خوب یه بدیها و یه خوبی هایی داره, بدیش که کاملا مشهوده اینه که سنگها توی تابستون داغ میشن و اذیت کننده هستن و چون برعکس خلیج همیشه فارس و دریای خزر ساحل باتومی به سرعت عمیق میشه در مواردی که شنا بلد نیستید مدام باید داخل آب پاتون رو سنگها باشه که چندان خوشایند نیست, هرچند من دفعه آخری که باتومی رفتم با وجود مشغله زیاد برای 30 دقیقه فرصت کردم بعد از یک سال برم داخل آب که خیلی خیلی لذت بردم, نمیدونم چرا؟ شاید بخاطر تمیزی, آرامش زیاد, آزادی زیاد, آب نسبتا ولرم و صدای خنده و شادی که از مردم اطراف میومد بوده. شاید دیگه دریای خزر رو بخاطر آلودگی که خودمون درست کردیم, بخاطر مزاحمتهای فراوان, عدم آرامش در کنار دریا دوست ندارم هرچند هنوز وقتی کنار دریای سیاه میشینم بعضی مواقع غصه ام میگیره و یاد همه خاطراتی میافتم که تو همه این سالها کنار دریای زیبا و دوست داشتنی خزر گذروندم. اما با همه این صحبتها میتونم بگم مطمئنا اگه برید دریای سیاه , هرطوری هم که برید چه خانواده چه دوستان حتما بهتون خوش خواهد گذشت.
باتومی مثل شمال خودمون نیست که هر زمان که خواستید برید جا داشته باشه, اصلا یکی از پروژه های عمده ای که دولت به شدت حمایتش میکنه ساخت هتلهای 3 ستاره هست که بتونه این افزایش حجم جمعیت رو جوابدهی کنه, در مورد خونه های شبونه هم باید مراقب باشید از آدم مطمئن بگیرید و مشکلی که در این مورد وجود داره کمبود آب در بافتهای قدیمیه, خیلی وقتها وقتی خونه میگیرید میبینید یهو آب کم میشه یا قطع میشه, این بیشتر مشکل بافت اون منطقه هست و کم کم در حال مرتفع شدنه, در هر صورت حتما اولش آب رو چک کنید , هیچ وقت و به هیچ وجه اتاقی رو نگیرید که کولر گازی نداشته باشه. وارد ساختمون که میشید حتما از سلامت کولر گازی, اجاق و وضعیت حمام مطمئن بشید و بعد قبول کنید. اینها رو نمیگم که بترسید اما در هرجایی ممکنه مشکلاتی پیش بیاد که سفر آدم رو خراب کنه یا آدم رو اذیت کنه و باتومی هم از این قاعده استثنا نیست. وگرنه اونجا اکثرا مردم سعی میکنن کمکتون کنند و شما هیچگونه اجباری در هیچ کاری ندارید.
باتومی از نظر رستورانهای خوب و خوراک وضعیت خوبی داره نسبتا, رستورانها رو از روی قیافه قضاوت نکنید, خیلی از رستورانهای شیک این منطقه برخلاف ظاهرشون گرون نیستند. اگه رستوران رفتید سعی کنید حتما از غذاهای خودشون هم مزه کنید, غذاهایی مثل اوجاخوری (تکه های گوشت وسیب زمینی کبابی), چاناخی و چاشاشولی(خورشتهای گوشتی), خینگالی و سسی به نام کمالی یا خمالی رو تست کنید, میدونم اسماشون سخته اما من هم اوایل همین مشکل رو داشتم ولی کم کم عادت کردم ضمنا یه غذای دیگه به نام خاچاپوری هم هست که عملا نونی هست که داخلش پنیره بدتون نخواهد اومد ولی ماها به عنوان غذا نمیتونیم بخوریم اما برای تست بد نیست.
راههای دسترسی به باتومی زیادن, الان که دارم این سفرنامه رو مینویسم از تعدادی از راههایی که خبر دارم اینهاست:
اول هواپیما که شرکت آتا به سمت باتومی هر 5شنبه پرواز داره ساعت 8 صبح به وقت تهران و قیمتش از 500 تا 620 هزار تومن متغیره. دوم اتوبوس که گویا دیدار سیر گیتی داره با 100 هزار تومن و 25 ساعت راه, سوم از طریق ارمنستان که میتونید یا از قطار مستقیم ارمنستان به باتومی استفاده کنید برای درجه 1 باید 24 هزار درام(دو تخته) و درجه 2 حدودا 17 هزار درام (4 تخته) برای هر نفر بپردازید. هر چند میتونید با 6500 درام از آفتوگایان ایروان(جایی که اتوبوسهای ایران سوار و پیاده میکنند) با ون به تفلیس برید و از اونجا از طریق قطار, ون, اتوبوس, تاکسی و هواپیما به سمت باتومی حرکت کنید.
این وسط یکی از بهترین راهها رفت و آمد با خودرو شخصیه که برخلاف اینکه ارمنستان رو اصلا بهتون توصیه نمیکنم اما اینجا رو بهتون توصیه میکنم اگر امکانات دارید از خودرو شخصیتون استفاده کنید و از مسیر ترکیه و مرز بازرگان به باتومی و گرجستان سفر کنید و اگه میخواید سفرتون رو هم خراب نکنید خیلی تمیز از همون مسیر برگردید و به فکر مسیر جایگزین از کشورهای اطراف نباشید.
اینها یکسری اطلاعات کلی راجع به باتومی بود که پراکنده به ذهنم رسید اگر سوالی داشتید خوشحال میشم, در بخش بعدی سعی میکنم بحث سرمایه گذاری رو شروع کنم.
ارسالها: 127
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2012
رتبه:
16
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2012-07-31 ساعت 23:38
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-07-31 ساعت 23:41 توسط masih sh.)
دوست عزیزم .مثل همیشه زیبا نوشتی .
یه سوال
امروزه کمتر کشور در حال توسعه ای رو میشه پیدا کرد که در اون نژاد پرستی وجود نداشته باشه. با این تفاصیری که از جمهوری های سابق شوروی میشنویم ، وضعیت نژاد پرستی چه طوره؟(برای نمونه :آزار و اذیت غیر اوکراینی ها در جام ملت های اروپا به صورت گسترده)
ارسالها: 145
موضوعها: 9
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-08-01 ساعت 13:04
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-08-01 ساعت 23:30 توسط arashmaziar.)
(2012-07-31 ساعت 23:38)masih sh نوشته: دوست عزیزم .مثل همیشه زیبا نوشتی .
یه سوال
امروزه کمتر کشور در حال توسعه ای رو میشه پیدا کرد که در اون نژاد پرستی وجود نداشته باشه. با این تفاصیری که از جمهوری های سابق شوروی میشنویم ، وضعیت نژاد پرستی چه طوره؟(برای نمونه :آزار و اذیت غیر اوکراینی ها در جام ملت های اروپا به صورت گسترده)
راستش در مورد نژاد پرستی نمیشه یه حرف رو درباره همه جا زد و نمیدونم میتونیم بهش بگیم نژاد پرستی یا نه, مثلا غرور ملی وقتی از یه حدی میگذره خیلی ها بهش میگن نژاد پرستی اما صرفا اینطور نیست. مثلا همین ارمنی ها با توجه به اینکه نه دستاورد خاصی داشتن نه الان در بین کشورهای دنیا افتخاری رو دارن غرور زیادی برای خودشون دارن و میگن همه چی از ما شروع شده. راستش این مساله کسی رو هم اذیت نکرده , مثلا نمیان یقه شما رو بگیرن یا مسخره کنن که خارجی هستید, در ضمن اینکه در هر جایی یکسری آدمهای سطح پایین و کم شعور هستند که فقط به مسخره کردن و اذیت کردن افراد دیگه مشغولن, از اینا تو ایران خودمون هم کم نداریم, حتما تو خود تهران هم دیدید که وقتی یکی حتی لباسش با دیگری فرق میکنه افرادی هستن که به جای اینکه به کار خودشون برسن شروع به تمسخر اون شخص میکنن, این مساله توی کشور ما عجیب نیست چون فرهنگها و قومیتهای زیادی داخلشه و ما مدام آدمهایی با تیپها و قیافه های مختلف میبینیم و اگر کسی مسخره میکنه و اذیت میکنه به حساب بی ادبیش میذاریم و نه نژاد پرستی چون همه ایرانین, اما در خیلی از کشورها چون قومیتهای متعدد ندارن و معمولا همه از یک قوم هستن تقریبا شباهتهای زیادی با هم دارند و اگر یک نفر از خارج وارد بشه خوب طبیعتا متفاوته و همه میفهمن, حالا یکسری از همون افراد ناجور هم تو این کشورها باشن شروع به تمسخر و کارهای دیگه میکنن, بنابراین نمیشه صرفا گفت نژادپرستی که میشه گفت عدم تربیت درست, این مساله توی ارمنستان خیلی زیاد بود و هنوز هم یکی از مشکلاتش اینه که وقتی شما وارد این کشور میشید همه هی تو صورتتون نگاه میکنن و زل میزنن, خیلی ها ناراحت میشن اما واقعیت اینه فقط به تیپ متفاوت نگاه میکنن
در گرجستان این مساله خیلی کمتره, تقریبا کسی نگاهتون نمیکنه و وقتی با کسی برخورد دارید معمولا اگه میفهمه خارجی هستید خیلی هم خوشحال میشه, در مورد اوکراین دقیقا نمیدونم, من دوست اوکراینی زیاد دارم و یه نوع غرور خاصی رو توشون میبینم, یه جواریی انگار کسی رو تحویل نمیگیرن اما همینا با همین شکلشون و همین رفتارشون خیلی کارا واسه من کردن و خیلی کمکهای زیادی به من کردن, یه مقدارش میتونه اختلاف فرهنگی هم باشه, مثلا یه دوست اوکراینی دارم که دفعه پیش که رفتم باتومی رفتیم رستوران و بعد از غذا من حساب کردم , دیدم تو راه برگشت یه جورایی هست , مدام با خودم میگفتم ببین منم حساب کردم با هم اومدیم این چرا اینقدر قیافه میگیره, بعدش که یکم باهاش حرف زدم دیدیم میگه تو چرا میز رو حساب کردی؟ مگه من بی پولم که اینکارو میکنی؟ گفتم این تو ایران خوبه ماها به این میگیم تعارف و کلی طول کشید تا راضی شد که من کار بدی نکردم.
این اختلاف سلیقه ها هست اما نژاد پرستی به اون معنا که به هوای خارجی بودنتون باهاتون بد برخورد کنن من فقط تو عربها دیدم و پاکستانی ها, وگرنه من روس, آلمانی, فنلاندی, گرجی, ارمنی, فرانسوی, سوئدی, ترکیه ای و خیلی آدمهای دیگه رو در تعداد زیاد دیدم و با خیلی ها دوست هستم و این مساله رو حس نکردم.
البته همه جا آدمهای بد و خوب داره ولی ارمنستان نژاد پرست یا نداره یا چند تامورد که من شنیدم خیلی کمن و گرجستان اصلا ندیدم .
ارسالها: 251
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2012-08-01 ساعت 17:18
(آخرین تغییر در ارسال: 2012-08-01 ساعت 17:23 توسط shahyad.)
من هم موافقم گرجستان که من خودم رفته بودم اصلا مردم نزاد پرستی نداره و بر عکس مردم خیلی مهمانوازی داره ولی بین خودشون اختلاف طبقاتی زیاد داره یعنی یا خیلی پولدارن یا خیلی فقیر
|