بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟

[inanna]

سلام دوستان منتظر مهاجرسرا .... چند وقته این صفحه رو باز میکنم دل دل میکنم چیزی بنویسم یا نه ,هی میگم ولش کن و صفحه رو میبندم .... ولی دیگه امروز دلم رو زدم به دریا , یه وقتایی آدم به یه جایی میرسه که فکر اینکه " قفسه سینه رو بشکافی کلا  قلبت رو بکشی بیرون"  آرامش عجیب و لذت بخشی  بهت میده ! ... میدونین چی میگم ؟ توصیه من به شما قبل از اینکه بیاین :
همه میگن رو زبان کار کنید ولی من میگم قبل از هر چیز  خودسازی کنید , رو " عشق به خود " خیلی کار کنید , رو " ارزش به خود" خیلی کار کنید قدر وجود و حضور خودتون رو بدونید , که اگه روحتون له و کبود شد اینجا , قدرت داشته باشین تنهایی خودتون رو جمع و جور کنید, تو سخت ترین لحظات زندگیتون هیچ کس رو نخواهید داشت ! خانواده و دوست و آشنا همه اون سره دنیا کاری از دستشون بر نمیاد , آخرش اینکه که بهت میگن " فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی "... خودتی و خودت ! به دنبال عشق خارج از وجود خودتون نباشید , عشق درونی رو درک کنین و بهش بچسبید که کسی نتونه خوردتون کنه ... این چیزیه که به جا و مکان ربطی نداره , هر جا زندگی میکنید خوبه که بهش بپردازید , اینا رو برای این گفتم چون اینجا شرایط وادارتون میکنه خیلی چیزا رو تا عمق مغز استخونتون حس کنید ...متکی بودن به خودتون رو همه جانبه تمرین کنید .
نمیگم نیاید , چون از آمدن پشیمون نیستم ! نمیگم با آمریکایی ازدواج نکنید , چون همه مثل هم نیستند , از ازدواجم هم پشیمون نیستم, ولی  مثل " چی فکر میکردیم , چی شد" و" تف سربالا " اینجا معنی خیلی عمیق تری پیدا میکنه !
قوی بیاین ... چیزایی که از دست میدین با چیزایی که به دست میارین رو جلو چشمتون بیارین, مخصوصا اگه وابستگی و دلبستگی زیاد دارین ...خوب فکر کنید " بیگدار به آب نزنید " ! یه نکته دیگه ... روزایی که منتظر بودیم و خیلی استرس داشتیم که چرا کیس مون طولانی شده رو به یاد میارم ...اون روزا الان  انقدر به نظرم دور و غیر قابل لمس میاد , انگار یک آدم دیگه تو یک دنیای دیگه  اون لحظات رو تجربه کرده  :'( یک وقتایی به حافظه خودم شک میکنم , یعنی روزای خوب من اونا بود ؟ :'( ... حکمت کاینات رو دست کم نگیرید , اگه پروسه ای  طول میکشه ,ته تهش به نفع خودتونه ! سرنوشت با ما سر جنگ نداره .من عادت ندارم vibe منفی بدم و تو دل کسی رو خالی کنم , فقط میگم هوشیار باشید , بدونید دارید چه کار میکنید ...
برای همتون آرزوی دل خوش و پر آرامش دارم
و درخواست دعای خیر  :'(

[shaya]

هیییی یادش بخیر چه روزایی رو تو اینجا گذروندیم زمان مثل باد میگذره من الان 4 ساله اینجام و تو پروسه سی تی زن شدن هستم !مهاجرت یه گاو نر میخواد و مرد کهن )
روزی که تابلوی مطب رو اوردم پایین و وسایل مطب رو که جمع میکردم تمام خاطرات بیست سال مطب داری جلوی چشمم مرور میشد . دختران دبیرستانی که تا زنگ مدرسه میخورد پشت در مطب بودن با کلی سوالات و مشکلاتی که گاهی با هم میخندیدیم و گاهی همراهشون گریه میکردم مادران افغانی و ایرانی که تا فهمیدن دارم میرم پشت درمطب جمع شده بودن و میگفتن نمیشه بمونین؟!و من در حالیکه لبخندی بر لب داشتم اشک در چشمانم حلقه زده بود و بغضی وصف نشدنی خفه ام میکرد با سر اشاره میکردم که نه !هر وسیله ای رو که جمع میکردم منو به خاطره ای وصل میکرد !اونشب تا صبح نخوابیدم انگار جانم رو گرفته بودن ! زمان رفتن از ایران فرا رسید و حالم اینقد بد بود که به مادر گفتم نمیتونم برم مادر اصرار کرد که بخاطر من برو بذار من راحت سرم رو زمین بذارم . لحظه خداحافظی لحظه جان دادن من بود تمام مسیر رو تو هواپیما گریه کردم گویی از دنیایی به دنیای دیگر میرفتم حس مردن و باز حس از دست دادن ! اینبار سخت تر از دفعه قبل بود تاره فهمیدم که وابستگی ام به دنیا خیلی زیاده و با خودم فکر کردم که مردن برای من چقد سخته و شاید مصلحت در این بود که ذره ذره دل کندن رو تجربه کنم و اماده بشم برای دل کندن نهایی و مردن !حالا چهار ساله که هنوز روحم ازون فضا جدا نشده !مادر که به رحمت خدارفت انگار من هم با اون مردم !! همه مشغول مراسم بودن دیگه کسی جواب تلفن و پیغام رو نمیداد!غم سنگینی رو قلبم سنگینی میکرد به خودم گفتم اونی که هر روز و هر ثانیه منتظر تلفن تو بود دیگه نیست اینبار از دست دادن رو به شکل فجیع تری تجربه کردم ،همه رو یکجا از دست دادم چهل سال گذشته مو که با مادر شریک بودم و اون با رفتنش همه رو با خودش برده بود!نگویید هنوز سوگواری؟!. این عبارت بسیار روانکاوانه است. سوگوار نیستم. رنج می‌کشم.احساسات می‌گذرند، رنج می‌ماندو تنها این اطمینان که باید این از دست دادن ها رو تجربه کنم تا مردن برایم اسان شود مرا تسکین میدهد.

[gbtm]

هیییی یادش بخیر چه روزایی رو تو اینجا گذروندیم زمان مثل باد میگذره من الان 4 ساله اینجام و تو پروسه سی تی زن شدن هستم !مهاجرت یه گاو نر میخواد و مرد کهن )
روزی که تابلوی مطب رو اوردم پایین و وسایل مطب رو که جمع میکردم تمام خاطرات بیست سال مطب داری جلوی چشمم مرور میشد . دختران دبیرستانی که تا زنگ مدرسه میخورد پشت در مطب بودن با  کلی سوالات و مشکلاتی که گاهی با هم میخندیدیم و گاهی  همراهشون گریه میکردم مادران افغانی و ایرانی که تا فهمیدن دارم میرم پشت درمطب جمع شده بودن و میگفتن نمیشه بمونین؟!و من در حالیکه لبخندی بر لب داشتم اشک در چشمانم حلقه زده بود و بغضی وصف نشدنی خفه ام میکرد با سر اشاره میکردم که نه !هر وسیله ای رو که جمع میکردم منو به خاطره ای وصل میکرد !اونشب تا صبح نخوابیدم انگار جانم رو گرفته بودن ! زمان رفتن از ایران فرا رسید و حالم اینقد بد بود که به مادر گفتم نمیتونم برم مادر اصرار کرد که بخاطر من برو بذار من راحت سرم رو زمین بذارم . لحظه خداحافظی لحظه جان دادن من بود تمام مسیر رو تو هواپیما گریه کردم گویی از دنیایی به دنیای دیگر میرفتم حس مردن و باز  حس از دست دادن ! اینبار سخت تر از دفعه قبل بود تاره فهمیدم که  وابستگی ام به دنیا خیلی زیاده و با خودم فکر کردم که مردن برای من چقد سخته و شاید مصلحت در این بود که ذره ذره دل کندن رو تجربه کنم و اماده بشم برای دل کندن نهایی و مردن !حالا چهار ساله که هنوز روحم ازون فضا جدا نشده  !مادر که به رحمت خدارفت انگار من هم با اون مردم !! همه مشغول مراسم بودن دیگه کسی جواب تلفن و پیغام رو نمیداد!غم سنگینی رو قلبم سنگینی میکرد به خودم گفتم اونی که هر روز و هر ثانیه منتظر تلفن تو بود دیگه نیست اینبار از دست دادن رو به شکل فجیع تری تجربه کردم ،همه رو یکجا از دست دادم چهل سال گذشته مو که با مادر شریک بودم و اون با رفتنش همه رو با خودش برده بود!نگویید هنوز سوگواری؟!. این عبارت بسیار روانکاوانه است. سوگوار نیستم. رنج می‌کشم.احساسات می‌گذرند، رنج می‌ماندو تنها این اطمینان که باید این از دست دادن ها رو تجربه کنم تا مردن برایم اسان شود مرا تسکین میدهد.

درود. درگذشت مادر عزیزتان را تسلیت عرض می‌کنم. فقط مهاجر از درد مهاجر خبر دارد. شما خودتان پزشکید،پس حرف زیادی باقی‌ نمیماند،فقط پیشنهاد می‌کنم کتاب‌های   Life after death - Near death experience را مطالعه نماید،امیدوارم تاثیر مثبت داشته باشد. پیروز باشید.

[نيما ٩٢]

سلام خدمت همه  دوستان عزيز،براي تمديد گرين كارت دو ساله ازدواجي همراه فرم I_751 چه مداركي لازم هست بفرستيم ،آيا نياز به فرستادن عكس ازدواج حساب بانكي مشترك و تكس وبيمه و...هست يا فقط فرم پر شده I_751 كافيه؟لطفا هر كي اطلاعي داره با جزئيات راهنمايي كنه چون گوگل كردم و رو uscis يكم برام مبهمه.خيلي ممنون.

سلام
اصلا مبهم نیست لطفا برین به این لینک و کلیه مدارک لازم رو در قسمت requirment document توضیح داده
https://www.uscis.gov/i-751
همچنین همه فرمها یک قسمت instruction هم دارن که با دانلود آن میتونید از لیست تمامی مدارک اطلاع حاصل بفرمایید
این هم لینک instruction I-751
https://www.uscis.gov/system/files_force...download=1

[inanna]

سلام به دوستان مهاجرسرا    یک نکته خیلی مهم به ذهنم رسید که فکر کردم اینجا باهاتون درمیون  بزارم . مخصوصا دوستان منتظر , که همسر غیر ایرانی دارند و هنوز با هم زندگی نمیکنند , اینجا پدیده ی هست به اسم نارسیسیت که خیلی هم جدیه ! من همیشه تو ایران در این حد شنیده بودم که نارسیسیت یعنی خود شیفته , ولی اینجا واقعا با رفتار هایی بر خورد کردم که انقدر روحی روانی من رو به هم ریخت که باعث شد تحقیق کنم و به این موضوع رسیدم که کلا خیلی مفصله ! تو یوتوب ویدئو هایی هست که چه طور تشخیص بدیم آیا در رابطه abusive هستیم یا نه و آیا با یک نارسیسیت در رابطه هستین یا نه ! یک لطفی بخودتون بکنین و یک تحقیق انجام بدین ,مخصوصا اگه به نشونه های خاص ولی کوچک  تو رابطتون برخورد کردین که از نظر روحی ناراحتتون کرده و  یک مقدار زنگ خطر بوده براتون !  
نمیخوام بترسونمتون , من وقتی بیشتر در مورد صفات رفتاری شون تحقیق کردم , متوجه شدم تو ایران هم همه سال های زندگیم از این اشخاص اطرافم بودن همیشه, و با دونستن الگو های رفتاری, تازه تونستم شناسایی کنم , که مثلا چرا رفتار فلانی همیشه اینطوری بوده با من ؟ یا چرا یک موضوع خاص با فلانی  هیچوقت حل نشده؟!  ولی اینجا به شکل عجیب تر و لول بالاترش رو  برخورد کردم باهاش !
یک نکته مهم اینکه کسانی که فوق العاده مهربان هستند و Empath ها که درک  احساسی بالایی دارند و بیش از حد دلسوز و دل رحم هستند , معمولا طعمه هستند برای این افراد . چون مثل انرژی vampire ,از احساسات دیگران تغذیه میکنند .... ولی خودشون درک احساسی ندارند ! این هیچ ربطی به سادگی و زودباور بودن و این حرفا هم نداره .....
نکته دیگه اینکه اگه به emotional abuse عادت داشته باشین, خیلی دیر متوجه میشین که در رابطه abusive هستین , چون خیلی ریز ریز و آروم آروم ,کسی هم شک نکنه  , تحقیر و توهین و شخصیتتون رو خورد میکنند ! تو قالب جک و شوخی ,تیکه هایی بندازن بهتون که اول میگین چیزی نیست ,نادیده بگیرین ,اگه هم جدی بگیرین که منظورت چی بود , میگن شوخی کردم , ولی جوکی که ۵۰ بار جوک بشه , دیگه جوک  نیست !
اگه جایی تو رابطه  ناراحتی تون رو, به هر دلیلی مطرح کنین , به جای گوش کردن و همکاری که رابطه رو بهتر کنید , طفره میرن , یا کلا انکار میکنند , یا تقصیر گردن خودتون میندازن  وبا حالت تدافعی موضوع رو مپیچونند که میبینید ۲ ساعت سر موضوع  پیش پا افتاده دارین دعوا میکنین ولی یادتون نمیاد چطور وسط یک  emotional loop گرفتار شدین , حس میکنین از نظر روحی کتک خوردین و کوفته شدین  ولی انگار نه انگار که کاری پیش بره و بحث به نتیجه برسه ....چون اصلا قصد نارسیسیت درک احساسات شما نیست , فقط از واکنش عاطفی شما تغذیه میکنه ! که خودش به حال خوش برسه ... کسانی که تو آسیب پذیر ترین شرایط زندگیتون , پشتتون رو که خالی میکن هیچ , زمین زیر پاتون رو هم میکشن که از زمین خوردن و ناراحتی شما احساس قدرتمند بودن و سر بودن بهشون دست بده , پوزخند هم تحویلتون میدن تو اون حال از این افراد هستند معمولا!  
یا احساستون رو بر انگیخته میکنند به قول معروف حرستون رو طوری در میارن که وقتی واکنش نشون دادین , واکنش منفی تون رو بر علیه تون استفاده میکنند ! که شما هستین که abusive هستین و نقش قربانی بازی میکنند ! برای همین بهشون crazy maker هم میگن!
اینا رو دارم میگم حواستون باشه اگه نکته اینطوری برخورد کردین تو رابطه که متوجه شدین دارین به عقل و حافظه خودتون هم شک میکنین ,جدی بگیرین , تحقیق کنین ,وقتی بیاین اینجا هیچ کس رو ندارین , افسردگی بگیرین دستتون به هیچ جا بند نیست ! طلب کارهم خواهند بود ازتون, که توهم داری! کسی کاریت نکرده ! 

خلاصه که ..... دوستان , نمیدونستم وقتی شروع کنم به نوشتن انقدر طولانی بشه ... برای همتون رابطه های پر عشق و سالم و حال خوب آرزو میکنم و طلب دعای خیر !