ارسالها: 1,193
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
124
تشکر: 14
46 تشکر در 22 ارسال
خدا حافظی
نمی دونم شما ها چه طور با پدیده خدا حافظی د رمهاجرت کنار اومدین ، خوب برای من یکی خیلی هم سخت نبود، ساده ترینش تغییرات فکری هست که بسیار شدید در طی ده سال گذشته پیدا کردم و خوب یا بد ، باعث می شه که در طی یک یا دو سال ، من با دسته و گروهی از ادمها زیاد باشم بعدش خود به خود کمرنگ می شه رابطه هام
یک جوری این مسئله واسه اکثر ادمها اتفاق می افته اما واسه من یکی حالت افراطی داشته
یکی از دوستام که می گه من جای تو بودم اصن خدا حافظی نمیکردم ، می رفتم و تمام.
اما من یک جورایی وقتی فامیل خبر دار شدن ، دیگه چریان رو برمبنای خدا حافظی گذاشتم ، رسما از کسی خدا حافظی نکردم در فامیل اما خوب دیگه خدا حافظی هم نمی کنم . فقط می دونن که یک روزی می رم به همین سادگی
اما دوستان
دوستان هم تقلیل یافته بودن به همون دلیلی که ابتدای پست نوشتم ، و موند چند نفر
آقای میم ، از آقای میم وقتی از مشهد اومده بود خدا حافظ کردم ، میم دوست قدیمی است و همیشه با هم لحظات خوبی داشته ایم. یک رستوران ، با دو تا از دوستان او ، که کما بیش من هم آنهارا می شناختم شب به یاد ماندی داشتیم
آقای و : آقای و تماس گرفت و کلی گله کرد، که حالا که داری می روی لااقل کپی دوستانه بزنیم ، حق هم داشت ، گله ها همه به جا، رفتم و گشتم و بعد هم به طبقه منزل ، که بالای طبقه خانوادگی شان است رفتیم ، باز هم گل گفتیم و گل شنیدم ، واقعا ساعات خوشی بود، شاید باز هم تکرارش کنم، دست آخر هم داستانش را داد دستم ، گفت آخرین کارم هست نقدش کن می دونی که من به هر کسی نمی دم کارهام رو نقد بکنه و بعدش یک جمله ای گفت که آتشی انداخت در دلم ، رفتنم را با رفتن فردی مقایسه کرد که خیلی روی اون فرد حساسم.بماند...
و من هنوز کار را نقد نکرده ام ، خوب این هم باشد برای چند روز آینده و تجدید دیدار و ...
آقا ح یکی از آخرین دوستانم در طی دو سه سال گذشته است، ساعات زیادی را با او گذارنده ام ، چند شب پیش اس ام اس برایم فرستاد که ، تو بروی دلم برایت تنگ می شود ، خوب عشق است دیگر این چیزها نمی شناسد، من هم دلم برایش تنگ میشود ، کار خدا حافظی را سخت کرد ، هنوز در دست اقدام است
آقای سین ، سین این روزها داردازباج می کند و هم ناراحتم که نیستم هم خوشحالم که دارد ازدباج می کند، خدا حافظی با او هم سخت است، خوب قدیمی ترین و مهربان ترین دوست ، کار کار سختی است.
آقای ص ، خوب یکی دو روزی می روم خونه اش، با هم خوش می گذرانیم و از دوران قدیم و خوش دوستی یاد می کنیم ، این نیز بسیار نیاز است، شاید سالها از هم بی خبر بودیم اما همین امسال هم که باز هم دیگر را یافتیم درست مثل سابق
خوب اینها تقریبا تمام افرادی هستند از خیل چند هزار تن دوست، که هنوز هم بعد از گذشت زمان ، به هر دلیلی ، حرف هم را می فهمیم.
البته چند تایی هم می ماند شاید انها را هم اضافه کردم دور از مرام و معرفت است.
بعدش چمدان را بر می داری و می ری ، سبک بال
همیشه راه های زیادی برای رسیدن به یک هدف واحد وجود دارد.
من و مهاجرت
فعلا زندگی قشنگم رو بین بین خاورمیانه - اروپا و امریکا سپری می کنم. با تشکر از مهمان نوازی مردم امریکا - مردم پرتغال - مردم ایران و مردم ترکیه.
ارسالها: 74
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
مهاجرت سختی زیاد داره . اداره من با مرخصی بدون حقوق من موافقت نکرده می گن چون میری امریکا!!!!!!!!حالا موندم واقعا چکار کنم نمی خوام کارمو ول کنم.و برم
اگر کسی تجربه ای داره کمک کنه مرسی
ارسالها: 74
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
گفتم برای ادامه تحصیل میرم نه مهاجرت!
ارسالها: 347
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
53
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2013-05-14 ساعت 07:51)hitab نوشته: گفتم برای ادامه تحصیل میرم نه مهاجرت!
من گفتم برای ادامه تحصیل میرم مالزی قبول کردن
خدایا آخر نفهمیدم اینجایی که هستم تقدیر من است یا تقصیر من...
ارسالها: 1,193
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: May 2012
رتبه:
124
تشکر: 14
46 تشکر در 22 ارسال
این متن رو در جواب یکی از دوستان نوشتم :
ببخشید که این رو می گم اما
از 100 شرکت جدید ایجاد شده ، 95 تاش در مدت 5 سال اول نابود می شه و نابودی یعنی اینکه کلی هم طرف ضرر می ده
چون خودم یک کار آفرین هستم دارم این رو می گم که ملت ساده انگارانه و مثل داستانهای ایمیلی به مهاجرت نیگاه نکنن
فقط می تونم منطقی به همه بگم
1- در امریکا از گرسنگی نمی میرید ، هر شهری هم که برید
2-شهر رو می تونید بعدا هم عوض کنید این بستگی به شخصیت شما داره در جستجویی که ظرف سه ماه گذشته کردم از جامعه آماری 87 نفره ، 50 نفر درامریکا بیش از یک بار شهرشون عوض کرده بودن (همه ایرانی تبار)
3- اولین شهر به نظرتون ایدئال ترین شهر نباشه ، اما قطعا دلایلی برای انتخابش داشته باشید ، حالا این دلیل واقعا بستگی به خودتون داره ، هیچ کسی مثل خود شما ، نمی تونه واسه شرایط شما تصمیم بگیره
4- ذهنتون رو نبندین ، الان می رم فلان شهر خوب ، دیگه جا می افتم ...یا الان می رم شهر کوچیک جا میافتم سریع و .... ذهنتون رو باز بزارید که برای بهتر شدن شرایط زندگیتون شما توانایی هر کاری رو دارید، شاید رفتید یک شهر بزرگ خوشتون نیومد ، جسارت تغییر رو هر گز از خودتون نگیرید ، برید یک شهر کوچیک و زندگی آرومی و مورد دلخواه خودتون رو بسازید، یا برعکس ، از اسم شهر ها نترسید، لازم شد برید نیویورک یا هر شهر دیگری
همیشه راه های زیادی برای رسیدن به یک هدف واحد وجود دارد.
من و مهاجرت
فعلا زندگی قشنگم رو بین بین خاورمیانه - اروپا و امریکا سپری می کنم. با تشکر از مهمان نوازی مردم امریکا - مردم پرتغال - مردم ایران و مردم ترکیه.