2015-06-04 ساعت 21:35
(2014-06-07 ساعت 19:42)سوشی93 نوشته: «ارنست همینگوی» در 21 جولای 1899، در « « Oak Park ایلینویز چشم به جهان گشود. پدرش، «کلارنس همینگوی»، مردی سرشناس و قابل احترام بود و علاوه بر پزشکی به شکار و ماهیگیری نیز علاقه داشت و مادرش، «گریس» به تدريس پیانو و آواز مي پرداخت. ارنست تابستانها را به همراه خانواده اش در شمال «میشیگان» به سر می برد و در همانجا، متوجه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد.
او پس از پايان دوره دبیرستان، در سال 1917 برای مدتی در «کانزاس سیتی» به عنوان گزارشگر روزنامه «استار» (Star) مشغول به کار شد. وي در جنگ جهانی اول، داوطلب خدمت در ارتش شد، اما ضعف بینایی، او را از این کار باز داشت و در عوض، به عنوان راننده آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا خدمت مي كرد. ارنست در ۸ جولای 1918 مجروح و برای ماهها در بیمارستان بستری شد.
در بازگشت به ایالت متحده، مردم شهر و محله اش در Oak Park از او مثل یک قهرمان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت و در سال 1921، با «هدلی ریچاردسن» اهل «سن لوییز» ازدواج کرد و بنا بر توصیه «شروود اندرسن»، برای شروع زندگی، پاریس را انتخاب كردند. ارنست در نشريهToronto Star مشغول به کار شد. آنها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده می کردند و ارنست به کار داستان نویسی نیز می پرداخت. طی همین دوران، یعنی بین سالهای 1921 تا 1926، او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید. سبک خاص ارنست در نوشتن، از او نویسنده ای منحصر به فرد ساخته بود. در سال 1925، اولین سری داستانهای کوتاهش با نام «در زمانه ما» منتشر شد که به خوبی، گویای سبک خاص او در نوشتن بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال 1964 با عنوان « A moveable Feast» منتشر شد، برداشتی شخصی و بی نظیر از نویسندگان، هنرمندان و همچنين فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دهه 1920 می باشد.
ارنست و هدلی در اکتبر 1923 صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را «جان» گذاشتند (با نام مستعار بامبی). این خانواده جوان به مکانهای مختلفي از اروپا بويژه اروپای مرکزی سفر می کردند. آنها در زمستانها به اسکی می پرداختند و تابستانها برای شرکت در فستیوال[*] «سن فرمین» در «پامپلونا» به اسپانیا سفر می کردند. در سال 1926، اولین رمان او بر اساس تجربه های بدست آمده از اسپانیا با نام ( Sun Also Rises) به چاپ رسید.
در سال 1926، «ارنست همینگوی» پس از ديدار با «پائولین فیفر» ثروتمند، از همسر اول خود جدا شد. ارنست و پائولین در سال 1927 با یکدیگر ازدواج کردند و صاحب دو فرزند پسر شدند. او در همان دوران زندگی اش با پائولین، خانه ای در «کی وست» فلوریدا خرید.
وي در سال ۱۹۳۷، کتاب «داشتن و نداشتن» و در سال ۱۹۳۸ مجموعه داستانهای «ستون پنجم» را منتشر کرد. پس از آغاز جنگهای داخلی اسپانیا، همينگوي و عده ای از روشنفکران آمریکا تصميم گرفتند كه با جمهوری طلبان اسپانیا همراهی كنند. او دو بار در جنگ اسپانیا شرکت کرد و پس از آن، در «کی وست» فلوریدا ساکن شد و به نوشتن آثار پرارزشی مانند ماجرای «هاری مورگان قاچاقچی» پرداخت. این کتاب ويژگي دیگر ارنست همینگوی را - که همان وجدان اجتماعی اوست- به خوبی نشان مي دهد؛ چنانکه همین ويژگي به نحو بسیار روشن تری در یکی دیگر از شاهکارهای او به نام «ناقوس مرگ که را می زنند؟»- اثری که به غلط تحت عنوان «زنگها برای که به صدا در می آیند»، ترجمه شده است - تجلي يافت. کتاب اخیر در مورد جنگهای داخلی اسپانیا بوده و قهرمانش مردی به نام «روبرت جردن» یا خود همینگوی است. همینگوی در دوران جنگ دوم جهاني، رابط ارتش در انگلستان و فرانسه بود و براي مدتی، هيچ گونه اثري منتشر نکرد؛ تا جایی که همشهریانش گمان می کردند که استعداد و قدرت نویسندگی هنرمند محبوبشان رو به زوال رفته است. او پس از جنگ، در هتل «ویز» اقامت کرد و شروع به نوشتن کتابی درباره دومین جنگ نمود؛ ولی در اثر درد چشم، آن را نیمه تمام گذاشت و در عوض، به شکار پرداخت.
در اواخر دهه 1930، همینگوی عاشق زنی روزنامه نگار و نویسنده به نام «مارتا گلهورن» شد و در سال 1940 با او ازدواج کرد. وي در سال 1944 با «مری ولش» ملاقات کرد و این بار دلباخته او شد. «ارنست همینگوی» نه تنها یک نویسنده محبوب، بلکه یک چهره جهانی متعلق به قرن بیستم است.
در سال ۱۹۵۰، رمان جدیدی از این نویسنده با نام «آن طرف رودخانه در میان درختان» منتشر شد. این کتاب، داستان عشق بی تناسب یک افسر پنجاه ساله آمریکایی نسبت به یک دختر نوزده ساله ونیزی است. او در سال ۱۹۵۲، شاهکار جاودان خود را با نام «پیرمرد و دریا» به رشته تحریر درآورد و به اوج شهرت و عظمت ادبی صعود کرد. این اثر بی مانند، در سال ۱۹۵۳ به دریافت جایزه «پولیتزر» و در سال ۱۹۵۴ به دریافت جایزه ادبی نوبل نائل گردید. ارنست همینگوی در سال ۱۹۶۱(در کچام شهری در شهرستان بلین ایالت آیداهو است که جمعیت آن در سرشماری سال ۲۰۱۰ میلادی ۲٬۶۸۹ نفر بوده است.)درگذشت و با مرگ او، یکی از درخشانترین چهره های ادبی آمریکا از میان رفت. او معمولاً ساعت پنج و نیم صبح، سر از بالین خواب بر مي داشت و شروع به کار می کرد و بعد از ظهرها اگر هوا مساعد بود، به وسیله کشتی یا قايق به صید ماهی می پرداخت. همینگوی همیشه می گفت :
«یک نویسنده باید تماس خود را با طبیعت حفظ کند».
آثار ارنست همینگوی
- سه داستان و ده شعر ۱۹۲۳ / Three Stories and Ten Poems
- در زمان ما ۱۹۲۴ / In Our Time
- مردان بدون زنان ۱۹۲۷ / Men Without Women
- برنده هیچ نمیبرد ۱۹۳۳ / The Winner Take Nothing
- خورشید هم طلوع میکند ۱۹۲۶ / The Sun Also Rises
- وداع با اسلحه ۱۹۲۹ / A Farewell to Arms
- مرگ در بعد از ظهر ۱۹۳۲ / Death in the Afternoon
- تپههای سبز آفریقا ۱۹۳۵ / Green Hills of Africa
- داشتن و نداشتن ۱۹۳۷ / To have and Have Not
- ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه ۱۹۳۸ / The Fifth Column and Forty-nine short stories
- زنگها برای که به صدا در میآیند ۱۹۴۰ / For Whom the Bells Tolls
- بهترین داستانهای جنگ تمام زمانها ۱۹۴۲ / The Best War Stories of All Time
- در امتداد رودخانه به سمت درختها ۱۹۵۰ / Across the River and into the Trees
- پیرمرد و دریا ۱۹۵۲ / The Old Man and the Sea
- مجموعه اشعار ۱۹۶۰ / Collected Poems
آثاری که پس از مرگ همینگوی منتشر شده است :
- عید متغیر (عیدی که در مسیحیت زمان مشخصی ندارد) ۱۹۶۴ / A Moveable Feast
- با نام ارنست همینگوی (یادداشتهای همینگوی از سالهای اولیه اقامت در پاریس) ۱۹۶۷ / Byline: Ernest Hemingway
- داستانهای کانزاس سیتی استار ۱۹۷۰ /Stories Cub Reporter: Kansas City Star
- جزایر در طوفان ۱۹۷۰ / Islands in the Stream
- (رمان نا تمام) باغ عدن ۱۹۷۰ / The Garden of Eden
- حقیقت در اولین تابش ۱۹۹۹ / True at the First Light
...............................................................................................
توضیح:خانه شخصی همینگوی بدلیل کشمکش های مالی و حق کپی رایت میان خانواده وی و دولت فعلا به روی عموم بسته است.