شمارش معکوس برای اعلام نتایج لاتاری 2016

[someonelikeyou]

کاربران در حال بازدید این موضوع: alireza2753، amirmc، crysis، hamhi، hmahmoudi، John Freeman، m.a.masoud، mahyar66، nima2016، ostokhan، pichak333، piroouz، pouya007، puryapurya، usamohajer، 2 مهمان

آره بابا دیشب واسه تو‌ نوشتم

من نرسیدم 20 صفحه رو بخونم. اگه آدرس صفحه رو بدی متشکر میشوم

http://www.mohajersara.com/Thread-شمارش-...#pid599935

بابا خیلی ذهن خلاقی داری. من که اصلا اینطور نیستم؟
راستی قرار پیاده روی صبحگاه خودت چی شد تعریف نکردی

اونو امشب مینویسم چاکرخاتیم

[nima2016]

بچه ها فرم DS-260 رو فارسی انگلیسی کسی داره ؟ و از کی شروع به زدن واکسنا کنیم اگه دراومدیم

سلام
واکسن ها بعد از قبولی و با توجه به کیس نامبرت حدود 2 ماه قبل مصاحبه

[milade]

آرزوی موفقیت برای تک تک شما عزیزان .

: )

داریم به روزهای پایانی نزدیک میشیم و امیدوارم دوستان خندون این تاپیک را ترک کنن و به تاپیک فرم 260 قبولی های 2016 کم کم بیان : )

امیدوار باشید خدا بزرگه : )

داداش انتظار داشتم تاپیک رو تا اطلاع ثانوی بسته باشی :دی

چرا ؟!

)

[John Freeman]

حالا که همه تو فاز امیدواری هستند به نظر دوستان کدوم کنسولگری برای ما ایرانیها بهتره؟(الان مثلا تریپ امیدواری و فاز مثبت و این چیزها رو گرفتیم!)
ارادتمند:John Freeman از خارج!!

[shayn.m.shayni]

بچه ها فرم DS-260 رو فارسی انگلیسی کسی داره ؟ و از کی شروع به زدن واکسنا کنیم اگه دراومدیم

سلام
واکسن ها بعد از قبولی و با توجه به کیس نامبرت حدود 2 ماه قبل مصاحبه

نیما جان بچه ها میگن که باید هپاتیت رو زدتر بزنی چون سه دوره هست و شش ماه طول میکشه اگه دو ماع قبل مصاحبه بزنیم که نمیشه

[nima2016]

بچه ها فرم DS-260 رو فارسی انگلیسی کسی داره ؟ و از کی شروع به زدن واکسنا کنیم اگه دراومدیم

سلام
واکسن ها بعد از قبولی و با توجه به کیس نامبرت حدود 2 ماه قبل مصاحبه

نیما جان بچه ها میگن که باید هپاتیت رو زدتر بزنی چون سه دوره هست و شش ماه طول میکشه اگه دو ماع قبل مصاحبه بزنیم که نمیشه

دوست عزیز درسته
هپاتیت سه مرحله ایه
ولی هپاتیت سه مرحله ش تو ایران به طور همگانی تزریق شد و قاعدتا همه باید زده باشن

[matinng]

[emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122]

دوست عزیز هیچکدوم از عکسات بار نمیشه
نمیدونم فقط واسه من اینطوره یا برای همه اینطوره

چه عکسی؟ من عکسی نزاشتم.

[nima2016]

[emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122]

دوست عزیز هیچکدوم از عکسات بار نمیشه
نمیدونم فقط واسه من اینطوره یا برای همه اینطوره

چه عکسی؟ من عکسی نزاشتم.

پس اینا چیه
به صورت عکس نشون میده

[msr839]

[emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122] [emoji122]

دوست عزیز هیچکدوم از عکسات بار نمیشه
نمیدونم فقط واسه من اینطوره یا برای همه اینطوره

چه عکسی؟ من عکسی نزاشتم.

پس اینا چیه
به صورت عکس نشون میده

شايد شكلك بوده

[matinng]

آهان. شما گفتین فرم 260 رو آماده کردین. من هم تشویقتون کردم. اینا استیکره دست زدنه. یعنی ازتون تشکر کردم

[javadgorgani]

من اگه برنده بشم با اینکه میترکم از خوشحالی و هی دوست دارم نیشمو باز کنم (اینجوری ) و به همه بگم که برنده شدم ، ولی به هیچکی نمیگم و سعی میکنم خودمو کنترل کنم

[msr839]

من اگه برنده بشم با اینکه میترکم از خوشحالی و هی دوست دارم نیشمو باز کنم (اینجوری ) و به همه بگم که برنده شدم ، ولی به هیچکی نمیگم و سعی میکنم خودمو کنترل کنم

تا وقتي ويزا رو توو پاسپورتت نديدي به كسي نگو

[John Freeman]

بچه ها من هیجان دارم ولی زیر پوستیه .چون شوهرم یادش نیس که هفته آینده جوابا میاد.منم می خوام وقتی صفحه برنده شدنمون رو دیدم بهش بگم. شماره کیسمون رو تو یه کاغذ بنویسم بعد کیک درست کنم بزارم وسطش وقتی اومد بخوره کاغذه معلوم بشه و اولش به شوخی بگم کاغذ دستور پخته وقتی داشتم کیک می پختم با آردا افتاده توش بعدش که بازش کرد بخونه که برنده شدیم.هیسسسسسسسسسسسسسسسسسس بهش نگیناااااا خخخخخخخخ

شما هم که مثل من فکر می کنید. سالگرد ازدواج مون هفته دیگه و یک روز بعد از جواب ها هستش. دارم فکر می کنم یا فانتزی سازی می کنم که اگر احیانا برنده یکی مون شد. به همسرم اصلا نگم و یا همون شب بگم که مثلا برنده نشدیم البته برخلاف شوهر شما ایشون، استرس از الان داره. بذارم روز بعدش (یعنی چند ساعت بعدش) به یک رستوران شیک دعوتش کنم و به گارسن موقع آوردن صورتحساب بگم این ورق را هم ضمیمه صورتحساب کنه !! اون موقع ببینم چه حالی می شه!! اگر ایده دیگه دارین برای اونروز سریع به من اطلاع بدین دوستان. چون از الان استرس بیشتر برای کادوی سالگرد ازدواج دارم!!

حیف نیس واسه یه همچین اتفاقی فقط برید رستوران؟
پیشنهاد من یه تور2 یا 3 روزه دبی هست هم فاله هم تماشاست.
یه هتل خوب توی شیخ زاید بگیرین مثلا هتلPark Rgis Kiris Kinکه واقعا یه هتل فوق العاده دنجی هست .نبش مترو هم هس. زیرش هم k.f.cو روبروش همMacdonaldهست. بعدالظهر پیاده روی نبش اتوبان فراموش نشه خیلی جالب و رویایی هست (یکی از تفریحات سالم من هم همینه!) از اونجا دو ایستگاه مترو تا world trade center هست اونجا هم منطقه خیلی شیک و آرومیه اصلا میتونید اونجا هتل Ibis رو بگیرین . خیلی هتل دنجیه فقط داخل اتاقاش کمی اداری هست ولی بیرون هتل پر از رستوران مکزیکی وچینی و آمریکاییه و.... بغلش هم یه مجموعه ورزشی هست که معمولا توش مسابقات مختلف برگذار میشه و میتونید ازش استفاده کنید . البته این هتل یه مزیت خیلی خوبش اینه که تا از هتل میاین بیرون روبروتون ایستگاه مترو هست که به منطقه راشدیه یا جبل علی میره . خلاصه اطلاعات دیگه خواستین بگین تا بگم.
در کل یه جشنی بگیرین که خاطره انگیز باشه نه مثل من که جشن هام نهایتا خلاصه میشه در فلافل 2 نونه و البته بدون ترشی!
من برم دیگه جنگل داره تاریک میشه و زامبی ها داره پیداشون میشه . راستی تیر کمون من احیانا پیش شما نیس؟

مرسی از پیشنهادتون ولی ما خودمون هشت سال ساکن و مقیم یکی از جزایر زیبای مالزی هستیم و در کل از دبی به مراتب هواش و طبیعتش خیلی قشنگتره. چیز جذاب تری به ذهن من هم نمی رسه. قصد دارم توی یک رستوران آمریکایی در کنار یک مال (فروشگاه بزرگ) کنار ساحل این کار رو انجام بدم چه برنده بشیم و چه نشیم هدف من فعلا همینه! البته خانمها رو که می شناسین طلا رو هم دوست دارن!!!
فعلا که قصد مهاجرت از اینجا رو داریم به یه جای بهتر.
فکر کنم چیزی شبیه تیرکمون شما رو پیش بومی های اینجا دیدم امروز!! خب یک ذره بیشتر دقت کن که گمش نکنی؟ کل سریال بسته به این تیرکمون هم هست خب!

پس تو مالزی هستین خوب اینو از اول میگفتین . البته درکتون میکنم زیاد جای جالبی نیست و بالاخص سر وکله زدن با اون مالایی های متعصب و ...فقط تعجبم از اینه که چرا از بچه ها ی داخل ایران سوال کردین. ؟
من دیگه تنها پیشنهادی که میتونم براتون داشته باشم اینه که یه سفر 1 روزه بیان پیش خودمون برلین . میتونید یه بازدیدی هم از موزه برلین داشته باشید . اگه وقت اضافه هم داشتین میتونید یه سر به Auschwitzبزنید و یک فاتحه هم نثار اقدامات درست پیشوا بکنید
.

[javadgorgani]

من اگه برنده بشم با اینکه میترکم از خوشحالی و هی دوست دارم نیشمو باز کنم (اینجوری ) و به همه بگم که برنده شدم ، ولی به هیچکی نمیگم و سعی میکنم خودمو کنترل کنم

تا وقتي ويزا رو توو پاسپورتت نديدي به كسي نگو

خیلی سخته دلم میخواد از الان که هنوز هیچ خبری نیست بلکه معلومه که ریجکت میشم به همه بگم، چه برسه اگه برنده بشم که دیگه هیچی

[someonelikeyou]

سفرنامه.....

صبح روز شنبه موعود مث ahmaghA گرمکن و اسنیکرز پوشیدم و با اتوبوس رفتم نزدیکای محل قرار با سارا .
اما سارا هیچوقت نفهمید و‌نمیخام بفهمه که با اتوبوس رفتم فکر میکرد تا اونجا رو هم پیاده روی کردم خخخخخ women

آقا کیلومتر اول گذشت دومم که گذشت دیگه انگار داشتن سوزن از تو رگام رد میکردن
حالا فکر کن ما از e pike street راه افتادیم که مثلا برسیم به key arena که دقیقا میشه لب ساحل پشت برج space needle یا همون برج میلاد که واقعا کلی راه بود و هنوز شاید یک ششم راه رو هم نرفته بودیم به خودم لعنت فرستادم که این قرار پیاده روی رو قبول کردم کاش حداقل با یه دختر ایرونی اومده بودم تا همون جا مخشو میزدم میرفتیم یه طباخی ، کلپچ میزدیم البته مطمئن نیستم سیاتل کلپچ داره یا نه
آقا هنوز توی کیلومتر سوم بودیم و این دختر قضیه رو‌خیلی جدی گرفته بود حتی حرفم نمیزد مجبور بودم واسه اینکه نمیرم و یه نفسی تازه کنم هی دستشو فشار بدم‌که وایسه و الکی یه حرف بی مزه بزنم والااا

من همیشه به معجزه اعتقاد داشتم و اون لحظه واقعا به معجزه نیاز داشتم چون غرورم اجازه نمیداد بگم دیگه نمیتونم راه برم و همین موقع بود که معجزه رخ داد


همبنجوری که این زیبای پنجاه کیلیویی خخخخخ خیلی جدی داشت کوچه ها رو گز مبکرد یهو نمیدونم فرشته ها جلو چشمشو پوشوندن که جلوشو ندید که پای راستش رفت توی یکی ازین کانالای کف کوچه که درپوششو انگاری دزدیده بودن و با صدای جیغ و ف اااا ککک گفتن سارا خانوم راهپیمایی تموم شد البته خوشحال نباشبد یعنی شما میتونید خوشحال باشید ولی خوشحالی من دیری نپایید چونکه جایی که ما بودیم خیلی خلوت بود و صد البته تاکسی هم‌نبود و اگه میخاستم زنگ بزنم این تاکسی بیسیمیا خیلی گرون بود و تنها راه که ارزون بود رسیدن به نزدیک ترین ایستگاه اتوبوس بود که این سارا خانوم از بس ترسیده بود و جیغ میکشید مجبور شدم به مدت یه ربع تا ایستگاه اتوبوس بهش کولی بدم
واقعن میگن دنیا چه بالا و پایینی داره مننننننن یعنی سام وان تو ایران به هیچکی کولی ندادم حالا تو یه کشور دیگه یه ربع ساعت یه دختر امریکایی رو کولم بود
خلاصه نمیدونم چه حکمتی بود انگار رو پشت من کم کم شفاشو گرفت چون وقتی رسیدیم نزدیکای ایستگاه گفت خودم میتونم راه برم منم تعارف نکردم سریع پیادش کردم و با اتوبوس برگشتیم خونه ما
وقتی برگشتیم دیدم استخان خونه نیست این بهترین خبر امروز بود!!! البته تا اون لحظه .
بازم میگن آدم از یه لحظه بعد خودش خبر نداره اینه ها
منی که میخاستم سارا رو واسه یه شام دو نفره دعوت کنم حالا یه صبونه و نهار و شام دونفره رو به لطف ضرب دیدگی قوزک پای سارا و ماهیگیری رفتن استخان و پنی خخخخ آره جون خودشون - تجربه کردم