ارسالها: 367
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
36
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2015-12-20 ساعت 00:53)ماندانا.م نوشته: (2015-12-19 ساعت 20:27)fatemeh.h95 نوشته: سلام همگی
من الان دانشجو سال سوم لیسانسم
مهم ترین چیزی که بهش فکر میکنم برای مهاجرت درس هست، تحصیل در دانشگاه های آمریکا صددرصد آینده مو تامین میکنه!
اما چیزی که هست اینه ک مجبور میشم اینجا درسم رو نصفه ول کنم و اونجا از لیسانس شرو کنم، به همین دلیل از بابت هزینه ها خیلی نگرانم چون حدودن ۶ سالی که قراره درس بخونم درآمد خاصی ندارم احتمالا حالا ب جز ی سری کارهای کوچیک دانشجویی، بنابراین باید از جیب بخورم، و از اونجایی که دلار به پول ما گرون در میاد، هزینه زیادی میشه، البته هنوز حدودی هم راجب هزینه ها اطلاعاتی ندارم، خاهشم اینه که اگر کسی تو شرایط من بوده یا اطلاع داره، هزینه حدودی تحصیل در مقطع لیسانس و قوق لیسانس رو بهم بگه!
سلام.من برای فرزندانم که جستجو کردم هزینه لیسانس ازسالی 4000دلارشروع می شود به بالا.البته دوسال اول یعنی تا فوق دیپلم را اگردرکالج اکریدیبل بگذرانید وبعدبقیه اش رادر دانشگاه ،ارزانتر میشودتااینکه ازاول چهارسالش رادردانشگاه بخوانید.موفق باشید.
قطعا منظورتون چهل هزارتاس !!!!!!
ولی با یه کم کمترش هم میشه ساخت $$$$$$
F4 Category
PD 2008
Case No. ABD2010 ******
با نام کاربری sepidar
کیس لاتاری با کیس نامبر 2016xxx
تعداد نفرات 4/رویت قبولی هفته ی آخر می/ارسال فرم هفته ی اول جولای/ (دلیل تاخیر درمصاحبه)تغییر سفارت از آنکارا به ابوظبی توسط خودم/مصاحبه اوایل نوامبر/هردو دارای شغل دولتی و لیسانس غیرحساس/ برنده اصلی س ارتش/ آپدیت سفارت فردای مصاحبه/ آپدیت سیس 9 دسامبر 25 ژانویه 17 مارچ 22 مارچ/کلیرنس 22 مارچ/ ورود به نیویورک 28 اپریل/تاریخ رسیدن ssn یک هفته بعد/
تازه اول راهشه بقیه شم با خودشه/ فکرنکن هرچی از این دست بدی همونو از اون دست میگیری حتما" صدبرابرشو میگیری
ارسالها: 262
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
36
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2015-12-20 ساعت 01:10
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-12-20 ساعت 01:10 توسط lighthouse.)
سلام به همگی وتشکرازمدیرعزیز برای شروع این گفتگو.
راستش من تا اردیبهشت که نتایج لاتاری اعلام بشه به فرزندانم میگفتم من آردهامو بیخته ام والکم را آویختم وفقط منتظرم شما دوتا وارد دانشگاه بشید تابتونم به علایق شخصی خودم وهمسرم برسم .ولی یهو لاتاری همه چیزو عوض کرد.من مجبورشدم الکم را ازروی دیوار بردارم و با جدیت شروع کنم به خوندن زبان.بماند که تادوماه من وهمسرم کلا نمیدونستیم تصمیم درست چیه.خب ما از خیلی ازشماها بزرگتریم و درسنین بازنشستگی ازموقعیت اجتماعی خوبی هم برخورداریم ولی وقتی فکرمیکنیم دوتا نوجوان را باید وارد اجتماعی کنیم که اینهمه بیکاری و.......به خودمون نهیب می زنیم که کشتی ما هنوزبه ساحل نرسیده و باید چندسال دیگه سخت کارکنیم درست موقعی که فکرمی کردیم دیگه داریم بعداز فرازها وسختی های زندگی به نشیب وسرازیری می رسیم.از همه بدتر همسرم بایدبیادپاس سفیدبگیره وبرگرده واین یعنی من ودونوجوان اونجا وهمسرم درمیانسالی ،تنها ،اینجا.بگذریم که بعضی ها هم میخوان دلسوزی کنن ویواشکی میان میگن چطوری جرات میکنی همسرتو تنها بذاری وبری؟؟!!ازهمه بدتر یاشایدم بهتر این که یکی ازبچه هام امسال یک رشته عالی دانشگاه سراسری قبول شده ودیگه خلاصه شدیم مثال بارز اونایی که خوشی زده به دلشون و....خلاصه ممنونم که حرفامو خوندین.بااین اوصاف بنظرتون قبول ریسک این مهاجرت چه جورروحیه ای میخواد؟شجاعت یا حماقت؟!!
2016as48xxچهارنفر.مصاحبه ارمنستان خودم برنده اصلی وفرزندانم یکضرب,همسرم ای پی.که بعداز138 روزکلیرشد.ساکن هیوستون.(راستی lighthouseیعنی فانوس دریایی (
ارسالها: 367
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
36
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2015-12-20 ساعت 01:10)ماندانا.م نوشته: سلام به همگی وتشکرازمدیرعزیز برای شروع این گفتگو.
راستش من تا اردیبهشت که نتایج لاتاری اعلام بشه به فرزندانم میگفتم من آردهامو بیخته ام والکم را آویختم وفقط منتظرم شما دوتا وارد دانشگاه بشید تابتونم به علایق شخصی خودم وهمسرم برسم .ولی یهو لاتاری همه چیزو عوض کرد.من مجبورشدم الکم را ازروی دیوار بردارم و با جدیت شروع کنم به خوندن زبان.بماند که تادوماه من وهمسرم کلا نمیدونستیم تصمیم درست چیه.خب ما از خیلی ازشماها بزرگتریم و درسنین بازنشستگی ازموقعیت اجتماعی خوبی هم برخورداریم ولی وقتی فکرمیکنیم دوتا نوجوان را باید وارد اجتماعی کنیم که اینهمه بیکاری و.......به خودمون نهیب می زنیم که کشتی ما هنوزبه ساحل نرسیده و باید چندسال دیگه سخت کارکنیم درست موقعی که فکرمی کردیم دیگه داریم بعداز فرازها وسختی های زندگی به نشیب وسرازیری می رسیم.از همه بدتر همسرم بایدبیادپاس سفیدبگیره وبرگرده واین یعنی من ودونوجوان اونجا وهمسرم درمیانسالی ،تنها ،اینجا.بگذریم که بعضی ها هم میخوان دلسوزی کنن ویواشکی میان میگن چطوری جرات میکنی همسرتو تنها بذاری وبری؟؟!!ازهمه بدتر یاشایدم بهتر این که یکی ازبچه هام امسال یک رشته عالی دانشگاه سراسری قبول شده ودیگه خلاصه شدیم مثال بارز اونایی که خوشی زده به دلشون و....خلاصه ممنونم که حرفامو خوندین.بااین اوصاف بنظرتون قبول ریسک این مهاجرت چه جورروحیه ای میخواد؟شجاعت یا حماقت؟!!
دوست عزیز
وضعیت تون بی شباهت به ما نیست با کمی شدت و کاستی .
ولی استفاده از این موقعیت بوجود اومده رو صددرصد به شما توصیه میکنم . ضمنا اگه خیلی نگرانید سعی کنید موقعیت تحصیلی فرزندتون رو حفظ کنید (که این آخریش زیاد مهم نیست)
F4 Category
PD 2008
Case No. ABD2010 ******
با نام کاربری sepidar
کیس لاتاری با کیس نامبر 2016xxx
تعداد نفرات 4/رویت قبولی هفته ی آخر می/ارسال فرم هفته ی اول جولای/ (دلیل تاخیر درمصاحبه)تغییر سفارت از آنکارا به ابوظبی توسط خودم/مصاحبه اوایل نوامبر/هردو دارای شغل دولتی و لیسانس غیرحساس/ برنده اصلی س ارتش/ آپدیت سفارت فردای مصاحبه/ آپدیت سیس 9 دسامبر 25 ژانویه 17 مارچ 22 مارچ/کلیرنس 22 مارچ/ ورود به نیویورک 28 اپریل/تاریخ رسیدن ssn یک هفته بعد/
تازه اول راهشه بقیه شم با خودشه/ فکرنکن هرچی از این دست بدی همونو از اون دست میگیری حتما" صدبرابرشو میگیری
ارسالها: 143
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-12-20 ساعت 01:44
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-12-20 ساعت 22:40 توسط sasachi.)
با سلام به همه دوستان.راستش من به دلیل اینکه کار آزاد داشتم و بیمه رو آزاد میفرستاد و در فرم 260 نوشتم حالا به نظر شما زمان مصاحبه باید تنها به آفیسره بگم یا لیست بیمه هم نیاز دارم؟ بازم ممنون
ارسالها: 38
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2015
رتبه:
15
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من و شوهرم هر دو شاغلیم ویه دختر 15 ساله داریم که بیشتر به خاطر او دوست داریم بریم وگرنه ما که نه دیگه میتونیم درس بخونیم وچون کارمندیم تخصص خاص هم نداریم که بخواییم کار کنیم اینجا هم وضع تقریبا خوبی داریم یعنی دیگه سختی ها روپشت سر گذاشتیم شوهرم خیلی نگرانه ولی خودم نه تغییرات رو دوست ومیتونم کنار بیام
کیس نامبر:2016As 60## تعداد اعضا: 3نفر. سفارت : انکارا انتقال به ابوظبی. ارسال فرمها: 17june
مصاحبه :هفته دوم می
خودم ودخترم یک ضرب
همسر:کلیرنس. سربازی و کار دولتی
ارسالها: 416
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
30
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2015-12-20 ساعت 01:23)پرسپولیس6 نوشته: (2015-12-20 ساعت 01:10)ماندانا.م نوشته: سلام به همگی وتشکرازمدیرعزیز برای شروع این گفتگو.
راستش من تا اردیبهشت که نتایج لاتاری اعلام بشه به فرزندانم میگفتم من آردهامو بیخته ام والکم را آویختم وفقط منتظرم شما دوتا وارد دانشگاه بشید تابتونم به علایق شخصی خودم وهمسرم برسم .ولی یهو لاتاری همه چیزو عوض کرد.من مجبورشدم الکم را ازروی دیوار بردارم و با جدیت شروع کنم به خوندن زبان.بماند که تادوماه من وهمسرم کلا نمیدونستیم تصمیم درست چیه.خب ما از خیلی ازشماها بزرگتریم و درسنین بازنشستگی ازموقعیت اجتماعی خوبی هم برخورداریم ولی وقتی فکرمیکنیم دوتا نوجوان را باید وارد اجتماعی کنیم که اینهمه بیکاری و.......به خودمون نهیب می زنیم که کشتی ما هنوزبه ساحل نرسیده و باید چندسال دیگه سخت کارکنیم درست موقعی که فکرمی کردیم دیگه داریم بعداز فرازها وسختی های زندگی به نشیب وسرازیری می رسیم.از همه بدتر همسرم بایدبیادپاس سفیدبگیره وبرگرده واین یعنی من ودونوجوان اونجا وهمسرم درمیانسالی ،تنها ،اینجا.بگذریم که بعضی ها هم میخوان دلسوزی کنن ویواشکی میان میگن چطوری جرات میکنی همسرتو تنها بذاری وبری؟؟!!ازهمه بدتر یاشایدم بهتر این که یکی ازبچه هام امسال یک رشته عالی دانشگاه سراسری قبول شده ودیگه خلاصه شدیم مثال بارز اونایی که خوشی زده به دلشون و....خلاصه ممنونم که حرفامو خوندین.بااین اوصاف بنظرتون قبول ریسک این مهاجرت چه جورروحیه ای میخواد؟شجاعت یا حماقت؟!!
دوست عزیز
وضعیت تون بی شباهت به ما نیست با کمی شدت و کاستی .
ولی استفاده از این موقعیت بوجود اومده رو صددرصد به شما توصیه میکنم . ضمنا اگه خیلی نگرانید سعی کنید موقعیت تحصیلی فرزندتون رو حفظ کنید (که این آخریش زیاد مهم نیست)
دوست عزیز شرایط ما هم مثل شماست اگه خدا بخواد و ویزا بگیریم ما هم باید پاس سفید بگیریم تا من با بیست سال کار کرد بازنشسته شوم.همسرم هم استخدام رسمی است اما شرکتشان در شرف ورشکستگی است .البته من هیج تردیدی ندارم فقط پسر 11 ساله من به شدت از usمتنفره و میگه روز مصاحبه میخواستم به افیسر بگم که اگه من بیام آمریکا میام با شما میجنگم تا کشورتون رو از کره زمین محو کنم ولی به خاطر شما نگفتم.البته این زیاد نگرانی برای من نداره چون فقط کافیه مدارس بزرگ و وسیع اونجا رو ببینه و همه جی رو فراموش کنه.اما در هر حال اصلا پیش پسرم صحبت از رفتن نمیکنیم چون به شدت مضطرب میشه.
کيس نامبر: 2016AS18## ♥
تعداد افراد:4 نفر ♥
کنسولگری: Abu Dhabi (تغییر کنسول گری از طرفkcc)♥
ارسال فرم : 26 می♥
تاریخ مصاحبه : 21 اکتبر ،برگه سفید♥
برنده:سربازی ارتش،لیسانس مکانیک،شرکت خصوصی،AP:نفر اصلی
آپدیت ها: 22 اکتبر ,9دسامبر،25ژانویه ،2 مارچ(تبدیل به orکیس اصلی)
کلیر:زیباترین روز خدا 3 مارچ پس از 134 روز،دریافت ویزا 31 مارچ
سفر به آمریکا:
ارسالها: 90
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان بحث خوبي هست كه پيش اومده اميدوارم دوستان راه حل هم پيشنهاد بدهند اينكه به اطرافيان و دوستان از اين دو دلي ها بگيم واقعا سخته چون ميگن با اين شانست برنده شدي تازه حرفم ميزني و از اين نظر اينجا خيلي خوبه ديدم دوستاني كه در مورد سن حرف ميزدن بايد بگم اصلا نااميد نباشين من اطرافيانم را ديدم با سن 60 سال دارن اونجا درس ميخونن و لذت ميبرن شما حتما بايد كالجي بريد تا حداقل زبان بخونيد. اما قبل ورود به كالج يا دانشگاه مهمتر داشتن منبع درامد هست در تاپيك هاي مختلف بحث هاي مختلفي هست اگه كسي تونست خلاصه اي از اونها درست كنه عاليه و گرنه بحث مطالعه هست ديگه
CN: 2016AS00003*** --ANKARA--> ABU DHABI -- 1 PERSON -- DS260: 8 May -- Unlock and re-submit : 1 Aug --CURRENT: November 9th --2ed Letter: November 17th -- INTERVIEW:First Week Of Jan visa :OK -- Enter US:March- 11 - 2016
ارسالها: 62
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
26
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام به همه ي دوستان
قبولي لاتاري كل تصميمات زندگيم رو براي مدتي كامل بهم ريخت،تا يكي دو ماه انقدر شوق داشتم كه زمام امور عادي زندگيم هم از دستم در رفته بود!شبا تا ديروقت در حال مطالعه سايت هاي مختلف بودم و جمع كردن اطلاعات درباره كشور روياييم!اما بعد ديدم كه ناخواسته وارد يه سيكل فرسايشي شدم و از تموم هم دوره هام عقب موندم!كم كم دوباره زندگيم به حالت طبيعيه خودش برگشت و عينك خوش خيالي رو از رو چشمام برداشتم و ديدم نه اونطور هم كه فكر ميكنم همه چيز در امريكا فوقالعاده نيست.تا بعد از رفتن به مصاحبه و دريافت كلير و احساس از دست دادن يه مورد با ارزش و شانس بزرگ توي زندگيم اذيتم ميكرد!و دوباره همون باز موندن از برنامه هاي زندگي و فكر و خيال و خوندن سايت هاي مختلف كه حالا چي ميشه!تا بالاخره بعد از ٣هفته تونستم از اصل فراموشي تجزيه اي استفاده كنم و به برنامه هاي عادي زندگيم برگردم،ديگه هم به نتيجه ي اين لاتاري فكر نميكنم،هرچه آيد خوش آيد ،و به همه ي دوستان قويا توصيه ميكنم كه مثه من ٣ ماه از زندگيه ارزشمندتون رو براي اين پروسه فلج نكنيد،من بارها حسرت برگشت به قبل و جبران اون روزها كه بيخود براي چيزي كه هنوز قطعيتي نداشت شب هام رو حروم بيخوابي و روزهام رو خراب كم خوابي شب گذشته كردم.در نهايت اميدوارم هر اتفاقي كه خوشايند زندگيتونه بيفته ،براي همه ي عزيزان آرزوي موفقيت دارم
C.n:3000 ,Interview Result:ap
مثبت باشيم
ارسالها: 643
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
75
تشکر: 1
8 تشکر در 1 ارسال
2015-12-20 ساعت 10:43
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-12-20 ساعت 10:54 توسط behjat.)
(2015-12-19 ساعت 15:13)Interuniversal نوشته: (2015-12-19 ساعت 10:24)ستوده نوشته: [quote='chakavakl' pid='685503' dateline='1450503930']
[quote='Interuniversal' pid='685501' dateline='1450502849']
با سلام خدمت همه عزيزان
خانم chakavakl ، موضوعی که فرمودید یکی از دغدغه های ما هم هست و البته با شدت بیشتر ! چونکه سن من و همسرم خیلی بیشتر از شماست و غلاوه بر اون یک فرزند ۹ ساله هم داریم که نگرانیمون رو بیشتر میکنه.
سلام خانم ستوده
بنده ارادت ويژه اي به شما و همچنين خانواده محترم دارم
من كوچيكتر از اونيم كه بخوام راهنمايي اي يا نصيحتي كنم (اصلا از نصيحت خوشم نمياد ) ولي يك نكته اي كه به ذهن كندم خطور كرد رو گفتم باهاتون مطرح كنم تا بتونيم ازش نتيجه اي بگيريم!
اينكه بگيم من استرس ندارم شما هم نداشته باشين واقعا حرف بيخود و از پايه بي اساسيه چون در طبيعت انسان ه كه در مقابل تغيير مقاومت و حساسيت نشون بده،اونم تغيير به اين بزرگي و مهمي!
درسته شرايط شما با داشتن كوچولو كمي اين قضيه رو براتون استرس زا تر كرده ولي من ميگم بايد بشينيم نكته ي اين داستان رو بفهميم،دركش كنيم و در جهتش قدم برداريم!گرچه اين مسير نگران كننده و كمي تا قسمتي سخته هم از نظر رواني و احساسي هم مالي و موقعيتي ولي بايد ببينيم در آخر چي رو از دست ميديم و چي رو بدست مياريم!
اگه واقعا به اون نكته و رسالتش پي ببريم مسلما واسمون لذت بخش تر،هيجاني تر و شيرين تر ميشه ،همينكه اون آينده اي رو كه براي خودتون و كوچولوتون متصور شديد رو بدونيد كه ميتونيد بهش برسيد خستگيه تمام اين راه و از بين ميبره(پس بهتره فارغ از مسائل روزمرگي ها،دشواري ها ،درگيري هاي ذهني كه براي خودمون بوجود مياريم كمي هم به نتيجه فك كنيم،هم مسير و ببينيم و درك كنيم هم مقصد رو)
اگه واقعا به اين باور داريم كه براي هممون مقدر شده ،پس نبايد با ترديد گام برداريم ،وقتي محكم و با ثبات جلو بريم تمام اين افكار و ذهنيات نگران كننده به يك جريان شناور و مثبت تبديل ميشه و پرت ميشيم بسمت موفقيت!
سرنوشت اسمش روشه : سر + نوشت (يعني اون چيزي رو كه شما خودتون واقعا بخواين براتون اتفاق ميوفته،كسي در اون دخالت نميكنه ،عوامل بيروني هميشه هستند ولي تصميم نهايي رو شما ميگيريد)
دوست دارم نوشته هاي خانم behjat رو در تاپيك لس انجلس يا سياتل يا جاهاي دگ مطالعه كنيد و بفهميد كه از ما آدمها چه كارهايي بر مياد،با اينكه سنشون خيلي بيشتر از من و يا شما هست ولي اين جمله ارزشمند در امضاشون قدرت نمايي ميكنه و مثل جواهر ميدرخشه اونجا كه نوشتن: من از چیزی نمیترسم برای هر تغییری آماده ام!
من اون روزي رو ميبينم كه بعد از گذروندن تمام اين مشكلات ،بچتون از صميم قلب ازتون بابت تمام زحماتتون تشكر ميكنه و اونجاست كه شما پاداشتون رو دريافت ميكنيد و انرژي دوباره اي بدست مياريد!
به اميد اون روز
سلام بهجت اینجا ، بهجت اونجا، بهجت همه جا، داشتم این متنو میخوندم رسیدم به اسم خودم، یهو خیلی خوشحال شدم، میبینم دوستامون با ۲۸ سال سن میترسن دوباره از نو شروع کنن، به قول دوستمون از زندگی و شرایط من میتونید درس بگیرید، با پولی کمتر از چهار هزار دلار، و فقط با بلیط یکطرفه به لس آنجلس آمدیم چون پول بلیط برگشتو نداشتم، ولی به خودم مطمین بودم که از پسش برمیام الان پنج ماهه که اینجا هستیم و بدون خرید ماشین و یا اجاره خونه مستقل تا حالا راحت گذروندیم، توقع بالایی هیچوقت از زندگیم نداشتم با پول کمی که داشتیم فکر میکردم فقط پول دو سه ماه اجاره اتاق و خورد و خوراکمونو بتونم بدم، ولی از حتی قبل از اومدن، از همان اول که قبول شدیم رفتم دنبال تحقیق که کدوم ایالت برای سن و سال ما بهتره و بعد کلی تحقیق گرونترین شهر رو انتخاب کردم? ، چون شرایطش برای سن شوهرم که همین روزها ۶۵ سالش تموم میشه خیلی خوب بود از همون اول هم رفتم دنبال کمکهای دولتی و بدون ترس از همش استفاده کردم و از همشونم پرسیدم تو مرحله سیتیزنی تاثیر منفی نداره؟ که گفتن ، نه و حتی خودشون قبل از ۶۵ سالگی شوهرم نامه دادند که شما میتونید از قانون ssi_ استفاده کنید و حقوق بازنشستگی بگیرید، که ما مراجعه کردیم و گفتند باید سیتیزن شده باشید، بعد حقوق بگیرید، اینجا بود که به فکرم رسید به خاطر گرونی لس آنجلس تغییر ایالت بدم و بعد از اینکه یک سفر چند ماهه رفتم ایران، دوباره از سیاتل شروع کنم، از اونجایی که من اصلا ناامید نمیشم، بعد کلی تحقیق و رفت و آمد به اداره سوشیال از قانونی مطلع شدم به نام capiکه اآنهم فقط مال کالیفرنیاست و به مهاجرین تازه وارد بالای ۶۵ سال حقوق باز نشستگی تعلق میگیره، باور کنید تنها با یکبار مراجعه به اداره کانتی لس آنجلس حقوق مارو برقرار کردند و قراره از اول ژانویه ماهانه۸۸۰ دلار حقوق بگیریم??که البته قبل از ایران آمدن باید اطلاع بدیم قطعش کنن ، بعد دوبا ره یکماه بعد از اومدن وصل میشه، اینه که دوباره تصمیم به موندن همینجارو کردیم، و خدارو شکر برای دفعه بعد که میایم دیگه دغدغه اجاره اتاق یا یک سوییت کوچیک رو نداریم، گذشته از اون یک کار کیترینگ هم آخر هفته ها میرم که حدودا ماهی ۶۰۰، ۷۰۰ دلار هم درآمد دارم خلاصه نه عزت نفسم کم شده نه دلتنگی منو عذاب داده و هر روز خدارو شکر میکنم که این برنامه رو برای من جور کرد و زندگیم متحول شد، من امروز با من دیروز از زمین تا آسمان فرق کرده، تازه معنی از تو حرکت از خدا برکت رو میفهمم، البته خوب شرط سنی شوهرم به شرایط ما خیلی کمک کرد، البته خودش نه???? ولی مطمین باشید که برای شما جوونها راههای بهتری پیش روتون باز میشه، پس با توکل به خدا پیش برید و آیندتونو بسازید، اینجا تنها چیزی که اهمیت نداره سن و ساله، من تازه احساس جوانی میکنم، موفق و پیروز باشید، این رو هم اضافه کنم که از دسترنج خودم بلیط رفت و برگشت دفعه بعدم رو با قیمت خوب دونفره رفت و برگشت حدود پنج ملیون تومن از سایت علی بابا خریدم، و خداروشکر تا بریم ایران همان حدودی که با خودم آورده بودم، به عنوان پس انداز با خودم میبرم خدارو هزار مرتبه شکر که پیش اول خودم بعد هم اطرافیانم سربلند شدم
کیس نامبر-دوهزاروششصدو...تعداد نفرات 2نفر-تاریخ رویت قبولی 1 می-فرستادن فرمها 22 جولای تاریخ کارنت سپتامبر-نامه دوم ۱۲ دسامبر محل مصاحبه ایروان-تاریخ مصاحبه هفته دوم فوریه خودم یکضرب همسرم ap و بالاخره شوهرم بعد از ۸۰ روز کلیر شد.مقصد لس آنجلس،من از چیزی نمیترسم برای هر تغییری آماده ام
ارسالها: 416
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
30
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2015-12-20 ساعت 10:43)behjat نوشته: (2015-12-19 ساعت 15:13)Interuniversal نوشته: (2015-12-19 ساعت 10:24)ستوده نوشته: [quote='chakavakl' pid='685503' dateline='1450503930']
[quote='Interuniversal' pid='685501' dateline='1450502849']
با سلام خدمت همه عزيزان
خانم chakavakl ، موضوعی که فرمودید یکی از دغدغه های ما هم هست و البته با شدت بیشتر ! چونکه سن من و همسرم خیلی بیشتر از شماست و غلاوه بر اون یک فرزند ۹ ساله هم داریم که نگرانیمون رو بیشتر میکنه.
سلام خانم ستوده
بنده ارادت ويژه اي به شما و همچنين خانواده محترم دارم
من كوچيكتر از اونيم كه بخوام راهنمايي اي يا نصيحتي كنم (اصلا از نصيحت خوشم نمياد ) ولي يك نكته اي كه به ذهن كندم خطور كرد رو گفتم باهاتون مطرح كنم تا بتونيم ازش نتيجه اي بگيريم!
اينكه بگيم من استرس ندارم شما هم نداشته باشين واقعا حرف بيخود و از پايه بي اساسيه چون در طبيعت انسان ه كه در مقابل تغيير مقاومت و حساسيت نشون بده،اونم تغيير به اين بزرگي و مهمي!
درسته شرايط شما با داشتن كوچولو كمي اين قضيه رو براتون استرس زا تر كرده ولي من ميگم بايد بشينيم نكته ي اين داستان رو بفهميم،دركش كنيم و در جهتش قدم برداريم!گرچه اين مسير نگران كننده و كمي تا قسمتي سخته هم از نظر رواني و احساسي هم مالي و موقعيتي ولي بايد ببينيم در آخر چي رو از دست ميديم و چي رو بدست مياريم!
اگه واقعا به اون نكته و رسالتش پي ببريم مسلما واسمون لذت بخش تر،هيجاني تر و شيرين تر ميشه ،همينكه اون آينده اي رو كه براي خودتون و كوچولوتون متصور شديد رو بدونيد كه ميتونيد بهش برسيد خستگيه تمام اين راه و از بين ميبره(پس بهتره فارغ از مسائل روزمرگي ها،دشواري ها ،درگيري هاي ذهني كه براي خودمون بوجود مياريم كمي هم به نتيجه فك كنيم،هم مسير و ببينيم و درك كنيم هم مقصد رو)
اگه واقعا به اين باور داريم كه براي هممون مقدر شده ،پس نبايد با ترديد گام برداريم ،وقتي محكم و با ثبات جلو بريم تمام اين افكار و ذهنيات نگران كننده به يك جريان شناور و مثبت تبديل ميشه و پرت ميشيم بسمت موفقيت!
سرنوشت اسمش روشه : سر + نوشت (يعني اون چيزي رو كه شما خودتون واقعا بخواين براتون اتفاق ميوفته،كسي در اون دخالت نميكنه ،عوامل بيروني هميشه هستند ولي تصميم نهايي رو شما ميگيريد)
دوست دارم نوشته هاي خانم behjat رو در تاپيك لس انجلس يا سياتل يا جاهاي دگ مطالعه كنيد و بفهميد كه از ما آدمها چه كارهايي بر مياد،با اينكه سنشون خيلي بيشتر از من و يا شما هست ولي اين جمله ارزشمند در امضاشون قدرت نمايي ميكنه و مثل جواهر ميدرخشه اونجا كه نوشتن: من از چیزی نمیترسم برای هر تغییری آماده ام!
من اون روزي رو ميبينم كه بعد از گذروندن تمام اين مشكلات ،بچتون از صميم قلب ازتون بابت تمام زحماتتون تشكر ميكنه و اونجاست كه شما پاداشتون رو دريافت ميكنيد و انرژي دوباره اي بدست مياريد!
به اميد اون روز
سلام بهجت اینجا ، بهجت اونجا، بهجت همه جا، داشتم این متنو میخوندم رسیدم به اسم خودم، یهو خیلی خوشحال شدم، میبینم دوستامون با ۲۸ سال سن میترسن دوباره از نو شروع کنن، به قول دوستمون از زندگی و شرایط من میتونید درس بگیرید، با پولی کمتر از چهار هزار دلار، و فقط با بلیط یکطرفه به لس آنجلس آمدیم چون پول بلیط برگشتو نداشتم، ولی به خودم مطمین بودم که از پسش برمیام الان پنج ماهه که اینجا هستیم و بدون خرید ماشین و یا اجاره خونه مستقل تا حالا راحت گذروندیم، توقع بالایی هیچوقت از زندگیم نداشتم با پول کمی که داشتیم فکر میکردم فقط پول دو سه ماه اجاره اتاق و خورد و خوراکمونو بتونم بدم، ولی از حتی قبل از اومدن، از همان اول که قبول شدیم رفتم دنبال تحقیق که کدوم ایالت برای سن و سال ما بهتره و بعد کلی تحقیق گرونترین شهر رو انتخاب کردم? ، چون شرایطش برای سن شوهرم که همین روزها ۶۵ سالش تموم میشه خیلی خوب بود از همون اول هم رفتم دنبال کمکهای دولتی و بدون ترس از همش استفاده کردم و از همشونم پرسیدم تو مرحله سیتیزنی تاثیر منفی نداره؟ که گفتن ، نه و حتی خودشون قبل از ۶۵ سالگی شوهرم نامه دادند که شما میتونید از قانون ssi_ استفاده کنید و حقوق بازنشستگی بگیرید، که ما مراجعه کردیم و گفتند باید سیتیزن شده باشید، بعد حقوق بگیرید، اینجا بود که به فکرم رسید به خاطر گرونی لس آنجلس تغییر ایالت بدم و بعد از اینکه یک سفر چند ماهه رفتم ایران، دوباره از سیاتل شروع کنم، از اونجایی که من اصلا ناامید نمیشم، بعد کلی تحقیق و رفت و آمد به اداره سوشیال از قانونی مطلع شدم به نام capiکه اآنهم فقط مال کالیفرنیاست و به مهاجرین تازه وارد بالای ۶۵ سال حقوق باز نشستگی تعلق میگیره، باور کنید تنها با یکبار مراجعه به اداره کانتی لس آنجلس حقوق مارو برقرار کردند و قراره از اول ژانویه ماهانه۸۸۰ دلار حقوق بگیریم??که البته قبل از ایران آمدن باید اطلاع بدیم قطعش کنن ، بعد دوبا ره یکماه بعد از اومدن وصل میشه، اینه که دوباره تصمیم به موندن همینجارو کردیم، و خدارو شکر برای دفعه بعد که میایم دیگه دغدغه اجاره اتاق یا یک سوییت کوچیک رو نداریم، گذشته از اون یک کار کیترینگ هم آخر هفته ها میرم که حدودا ماهی ۶۰۰، ۷۰۰ دلار هم درآمد دارم خلاصه نه عزت نفسم کم شده نه دلتنگی منو عذاب داده و هر روز خدارو شکر میکنم که این برنامه رو برای من جور کرد و زندگیم متحول شد، من امروز با من دیروز از زمین تا آسمان فرق کرده، تازه معنی از تو حرکت از خدا برکت رو میفهمم، البته خوب شرط سنی شوهرم به شرایط ما خیلی کمک کرد، البته خودش نه???? ولی مطمین باشید که برای شما جوونها راههای بهتری پیش روتون باز میشه، پس با توکل به خدا پیش برید و آیندتونو بسازید، اینجا تنها چیزی که اهمیت نداره سن و ساله، من تازه احساس جوانی میکنم، موفق و پیروز باشید، این رو هم اضافه کنم که از دسترنج خودم بلیط رفت و برگشت دفعه بعدم رو با قیمت خوب دونفره رفت و برگشت حدود پنج ملیون تومن از سایت علی بابا خریدم، و خداروشکر تا بریم ایران همان حدودی که با خودم آورده بودم، به عنوان پس انداز با خودم میبرم خدارو هزار مرتبه شکر که پیش اول خودم بعد هم اطرافیانم سربلند شدم
بهحت جان عزیزم همیشه خوندن نوشته های شما به من امید و انگیزه میده اگه خدا بخواد و ویزا بگیریم ما هم تصمیم داریم به لوس انجلس بیاییم امیدوارم روزی همدیگر رو ببینیم.
کيس نامبر: 2016AS18## ♥
تعداد افراد:4 نفر ♥
کنسولگری: Abu Dhabi (تغییر کنسول گری از طرفkcc)♥
ارسال فرم : 26 می♥
تاریخ مصاحبه : 21 اکتبر ،برگه سفید♥
برنده:سربازی ارتش،لیسانس مکانیک،شرکت خصوصی،AP:نفر اصلی
آپدیت ها: 22 اکتبر ,9دسامبر،25ژانویه ،2 مارچ(تبدیل به orکیس اصلی)
کلیر:زیباترین روز خدا 3 مارچ پس از 134 روز،دریافت ویزا 31 مارچ
سفر به آمریکا: