ارسالها: 91
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2012
رتبه:
44
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
مهاجرت در ابتدا مثل رگ زدن است يك خودكشى گنگ و ناموفق. يك، دو، سه. بكَن! ببُر! جول و پلاست را جمع كن. برو!
باقى سناريو معمولا نصف شب است و توى مسير فرودگاه مى خواهى دل و روده ات را بالا بياورى. ولى چون كالبدت هنرپيشه خوبى است پس همه چيز در كنترل است؛ بوس، بوس، بغل، مواظب خودت باش، دو تا چكه اشك، نه بيشتر. باى.
بكَن لعنتى! برو.
ارسالها: 247
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2014
رتبه:
21
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان
داستان چیه؟ چرا تعداد صفحات اینقدر کم شده ، من یک ماهی هست نیومدم مهاجرسرا، شوکه شدم عددصفحات رو 10 تا دیدم
تا خدا چی بخواد
ارسالها: 5
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2015
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اقا ونک و ایران زبان نمیشه یاد گرفت همه فارسی زبونند
خارج یه چیز دیگست
برای دیدن یه دوره 6 ماهه زبان در هند هم با تمامی مخارج رفت وامد دوباره و خوراک و اجاره در هند
به 5 الی 7 میلیون حداکثر پول نیاز هست
کی پایست برا هند
یا کی موسسه خوبی رو می دونه که سایت داره و با ادم کار می کنه
ارسالها: 1,148
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2013
رتبه:
94
تشکر: 46
33 تشکر در 10 ارسال
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
رئیسجمهوری آمریکا، پس از مانعتراشیهای کنگره برای سختتر کردن قوانین حمل سلاح این دستور را با استفاده از اختیارات ریاستجمهوری خود صادر کرده است.
به موجب قوانین جدید، همه فروشندگان سلاح به اخذ گواهینامه در آینده ملزم میشوند. هم خریداران و هم فروشندگان، بایستی آزمونهای مخصوصی بگذرانند.
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
روزی مردی خواب عجیبی دید او دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آن ها نگاه می کند.
هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آن ها را داخل جعبه می گذارند.
مرد از فرشته ای پرسید، شما چه کار می کنید؟
فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: این جا بخش دریافت است و دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.. پرسید: شماها چکار می کنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوندی را برای بندگان می فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته بیکار نشسته است.. با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافی است بگویند: خدایا شکر!
ارسالها: 11
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2015
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان خوب و نازنین درود
از مطالب دوستان درباره ی زبان واقعا استفاده کردم
من هم فکر میکنم که یادگیری زبان در کل پروسه ی مهاجرت اولین و مهمترین اولویته به نظرم دوستانی که واقعا قصد مهاجرت دارن ازین نکته غافل نشن
دوستی تعریف میکرد که قصد مهاجرت به کانادا رو داشت به تعریف خودش نمره ی آیلتس اش 6/5 و اسپیکینگ رو 7 گرفته بود میگفت که :
وقتی وارد کانادا شدم متوجه اهمیت بی بدیل زبان شدم با اینکه فکر میکردم زبانم خوبه اما با ورود به جامعه ی انگلیسی زبان تازه متوجه ضعف مفرط ام
در زبان شدم. این ضعف وقتی بیشتر خودش رو نشون داد که به دنبال کار و ارائه ی رزومه بودم . متوجه شدم که داشته های من در زبان انگلیسی اصلا
جوابگوی حتی یه مصاحبه ی کاری نیست! عزیزان هندی و چینی در بازار شدیدا رقابتی جستجوی کار اینجا هم گوی سبقت رو ربوده بودند...
به هر حال دوستان خوب به هر روشی که میتونید و براتون مقدوره چه کلاس چه خود آموزی در تقویت زبان کوشا باشید
به امید سلامتی و شادی و بهروزی همه ی دوستان عزیز
----------------------------------------------------------------------------------------------------
خائنانه ترین خیانت ها آنهایی هستند که وقتی یک جلیقه ی نجات در کمد
آویزان است به خودت دروغ میگویی که احتمالا اندازه ی کسی که دارد غرق
میشود نیست! ریشه ی سقوط ما همین است "نفع شخصی"
----------------------------------------------------------------------------------------------------
خداوندا من خود را برای سخت ترینها و بدترینها آماده کرده ام
اما تو آسانترین ها و بهترین ها را به من عطا فرما
ارسالها: 1,148
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2013
رتبه:
94
تشکر: 46
33 تشکر در 10 ارسال
(2016-01-06 ساعت 22:33)kavevfarahzad نوشته: دوستان خوب و...
مشکل اینجاست که خیلی ها زبانو به عنوان درس میرن میخونن، یاد میگیرن، این تا ی جایی خوبه اما بعدش باید به شدت از زبان استفاده کرد و فیلم دید و با نیتوا اگه ممکن بود صحبت کرد.
راستی اون دوستی که گفته بود هند
یه استاد زبانم میگفت رفته بود لندن با ی دوست لندنیش بود با یه هندیه که در رابطه با کارشون صحبت میکردن هیچی متوجه نشد بعد که هندیه رفت دوستش با اون لهجه بریتانیایی گفت حالیت شد چی گفت؟؟
یعنی اینقد افتضاحن که یه بریتانیایی هم حالیش نشد دیگه حالا شما فکرشو بکن ما...
Its not who I am underneath, but what I do that defines me
Его не кто я под ним, но то, что я делаю, что определяет меня
تاریخ آن سرزمین با "میلاد"
و تاریخ سرزمین من با "هجرت" آغاز میگردد...!
2015 = GOD DAMN IT
2016 = GOD DAMN IT
2017 = GOD DAMN IT
2018 = GOD DAMN IT
2019 = ?GOD ?What
ارسالها: 56
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2015
رتبه:
12
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان شرمنده كم ميام مهاجرسرا راستش من در انجام خدمت وظيفه هستم دوستان همچنان كساني كه
امار ندادن ميتونن به بنده پيام بدن تا اسمشون تو ليست بذارم
ارسالها: 57
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام ودرود خدمت همه ی مهاجر سرایی های گل...اول تبریک بابت راه اندازی دوباره تاپیک و دوم هم امیدوارم سال میلادی جدید سال پر برکتی باشه واسه همتون...دعا میکنم همتون به ارزو ها و رویاهاتون برسین چون واقعا به خاطر همین رویاها و ارزوها به زندگی امید داریم و ادامه میدیم....انشالا اردیبهشت همتون خوشحال باشین(-:واسه منم دعا کنین عجیب نیاز دارم به این تغیر...در پناه و رحمت حق باشین عزت زیاد(-:
رود خانه ها می دانند که عجله ای در کار نیست
ما روزی به مقصد خواهیم رسید!
امیلن
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
با یک مرد انگلیسی و همسر چینی اش در سفر زمینی میان مرز مشترک دو کشور عربی حاشیه ی جنوبی خلیج فارس همراه بودم.
پاسپورت آن آقای انگلیسی را که روی سنگ بگذاری آب می شود و ارادت دولتمردان عرب چنان رفت و آمد را برای ایشان راحت کرده که انگار جلد و رنگ پاسپورت برای هر مرزبانی لااقل در این منطقه از دنیا حکم دستور آسمانی را دارد و صاحب آن به راحتی از هر مرزی رد می شود و یک فقره Welcome هم تقدیمش می گردد. مرزبان با لباس فرم و چهره ی سوخته و باد کرده ی عربی اش از پشت دریچه ی کوچکی که باد مطبوع کولر گازی داخل اتاق جناب ایشان را به ما ایستادگان در زیر آفتاب سوزان می رساند، به آن آقای انگلیسی فرمود:
"You no problem, my wife problem!"
زبان بسته می خواست بگوید شما برای عبور مشکلی نداری اما همسر چینی ات باید مراحل اداری از جمله پر کردن فرم ، اسکن چشم و پرداخت ورودی را انجام دهد! مرزبان خواست که از زبان بدن هم کمک بگیرد پس از جا بلند شد و در حالی که یک دستش را بر روی کمربند نظامی بسته شده روی شکم برآمده اش آویزان کرده بود یک بار دیگر همان جمله را تکرار کرد که ناگهان زن چینی قهقهه ای بلند سر داد و در حالی که تمام تنش از خنده می لرزید کم مانده بود از مرزبان بپرسد: همسرت مگر چه مشکلی دارد؟ که شوهر انگلیسی اش او را ساکت کرد و به صحبت با مرزبان پرداخت که دیگر داشت برافروخته هم می شد! وقتی ماجرا ختم به خیر شد مرد در داخل ماشینی که همه دوباره سوار آن شدیم رو به زن چینی اش که انگلیسی را خیلی خوب هم حرف می زد گفت: هرگز به انگلیسی حرف زدن مردم نخند!