ارسالها: 483
موضوعها: 7
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
42
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2009-09-17 ساعت 01:36
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-09-18 ساعت 23:40 توسط saeedhei.)
payam_prz نوشته: عجیبه... من دلم میخواد یه مدتی اصلا ایرانی نبینم اونوقت همه دنبال ایرانی میگردن. من تصور میکنم "غربت" به معنی دوری از وطن و هموطن نیست، بلکه به معنی دوری از هم عقیده و هم مسلکه.
با سلام
دوری از هم عقیده و هم مسلک غربتی نداره
چون هرکس عقیده خودشو قبول داره حتی اگر هم مسلک باشه
بنظر من غربت جاییه که حرفهایشان با عملشان در تضاد و تناقضه .
بزرگترین شجاعت صبر است .
پول خورده درشت.
ارسالها: 215
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ارسالها: 2,286
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
127
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
نه هدی جون ما هنوز خونه نگرفتیم ........................
تازه دیروز SSN مون اومد داریم میخونیم برای گواهی نامه.....بعد ماشین بخریم ........بعد بریم دنبال خونه....
فعلا که کنگر خوردیم لنگر انداختم.................
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
ارسالها: 578
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام.
دیشب برای من یه اتاقی افتاد که خیلی بد بود و داشتم از ناراحتی دغ میکردم که خدا را شکر پدر و مادر و ... بودند و به من آرامش دادند.
ولی همون موقع خودم رو تنها توی یک خونه تو ینگه دنیا تصور کردم گفتم وای اگر حالا تو این شرایط این اتفاق می افتاد و کسی نبود به دادم برسه چه کار باید میکردم؟
در کل برای کسانی که آشناهاشون اونجا هستند فکر نمیکنم سخت باشه...
ارسالها: 1,064
موضوعها: 57
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
59
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
2009-09-19 ساعت 15:39
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-09-19 ساعت 15:42 توسط mohsen324.)
در گوش دلــــم گفت فـلک پــنهـــانی // حکمی که قضا بود ز من می دانی؟
در گردش خویش اگر مرا دست بُدی // خــود را برهاندمی ز ســـر گردانـی
گر آمدنم به خود بدی نامدمی // ور نیز شدن به من بدی کی شدمی
به ز آن نبدی که اندر این دیر خراب // نه آمدنی نه شدنی نه بدنی....
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
چقدر این پست دلگیره. آدم دلش میگیره.
چون این پست مربوط به شعره من هم خط بالا رو در حد بضاعت خودم همین الان سرودم!
و اما حرفم اینه که....
خیلی سعی کردم شامل مرور زمان نشم. ولی شدم.
وقتی میخواستم بیام میدونستم که یه چیزی رو جا میذارم. ولی هیچوقت فکر نمیکردم خودم رو جا بذارم.
من قبل از اومدنم همیشه شعر زیر رو میخوندم. الآن هم گهگاهی میخونم.
من اینجا بس دلم تنگ است.
و هر سازی که میسازم بد آهنگ است.
بیا ره توشه برداریم.
قدم در راه بی برگشت بگذاریم.
ببینیم آسمان, هر کجا آیا همین رنگ است؟
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 121
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
19
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من هنوز کارنت نشدم ولی پست های قبلی و که خوندم دلم گرفت......... ):
اگه پست های PAYAM_PRZ نبود اشکم در میومد مرسی پیام که پست هات همه جالب اند.
شماره کیس:2010AS000165xx
تاریخ دریافت نامه قبولی:-2009-4-Aug
کنسولگری:Ankara
تاریخ کارنت شدن :may
تاریخ مصاحبه: 17 june
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
ارسالها: 421
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
36
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
آدمک آخر دنياست، بخند
آدمک مرگ همينجاست، بخند
دست خطي که تو را عاشق کرد
شوخي کاغذي ماست، بخند
آدمک خر نشوي گريه کني
کل دنيا سراب است، بخند
آن خدائي که بزرگش خواندي
به خدا مثل تو تنهاست، بخند ...
برنده گرین کارت لاتاری 2010.
ساکن لوس آنجلس، کالیفرنیا.
ارسالها: 1,053
موضوعها: 39
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
81
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با توجه به موضوع، تاپیک به گفتگوی آزاد منتقل شد.
2010AS3xxx
ارسالها: 21
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان عزیزم نصیحت خواهر کوچیکتون را گوش کنید،اگر در ایران مشکل خاصی ندارید،بمونید و همونجا زندگی کنید وبدونید که خارج از ایران چه آمریکا چه اروپا،به خدا هیچ خبری نیست وهیچ امتیاز خاصی نسبت به ایران در کل ندارد باور کنید ایران بهشت است باور کنید
ارسالها: 1,504
موضوعها: 46
تاریخ عضویت: Nov 2009
رتبه:
55
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
برای من خیلی غم انگیزه که بخوام بگم در زادگاه(نمی تونم بگم وطن) خودم حس غربت داشتم،در جائی که حرف مردم رو نمی فهمیدم،عرف و شرع غیرمنطقی ش رو درک نمیکردم،احساس شادی و رضایت نداشتم،امن نبودم،احساس جوانی و طراوت نکردم و همیشه در هراس تحولاتی بودم که زندگی مردم معمولی دستخوش تغییرات عجیب و بدی کنه.من در ایران دوستان زیادی نداشتم،از شما چه پنهان اینجا هم خیلی تمایلی به دوستی با ایرانی ها ندارم.این فاجعه ست که از هم زبون خودت گریزان شی.من در ایران کاملا درون گرا بودم اما اینجا تبدیل شدم به فردی پویا و شاد و پرانرژی که با لبخند به استقبال هر دوستی جدیدی میره و آینده رو روشن و امن می بینه.در ایران من هیچی از آینده نمی دیدم کاش حداقل سیاه می دیدم اما حقیقتا هیچی نمی دیدم چون نمی شد مطمئن بود تا چند ساعت بعد در اونجا چه تغییراتی رخ میده که شاید برای همیشه سرنوشتت رو تیره کنه
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
2
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
2010-06-24 ساعت 23:35
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-06-25 ساعت 01:25 توسط Iman-gta.)
همون جهنم برای من خوبه بهشت رو نخواستیم مال بیخ ریش صاحبش.
بد ترین چیز تو دنیا اینکه انسان تو وطن خودش احساس غریبی کنه
I have a dream
حالا!!!
ارسالها: 43
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2010
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-07-08 ساعت 16:46
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-07-08 ساعت 16:48 توسط yek_mosafer.)
منم تلنگری به این شعر از سهراب سپهری می زنم که می فرمایند :
آدم اینجا تنهاست، و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
بعد از تو چقدر تنها شده ایم!
من هم بعد از تو، حس همان ماهی هایی را دارم که در حوضی گل آلودند؛ حوضی که حتی خواب دریا هم در آن پلک نمی زند.
حس گنجشکانی را دارم که سال هاست شاخه هیچ درختی بال هایشان را نبوسیده است.
پنجره های باران خورده، این روزها بوی دیگری می دهند؛ بوی غربتی که سال ها سراغشان نیامده بود.
تابلوهای نقاشی نیمه کاره ات آنقدر تنهایی کشیده اند و در تاریکی مانده اند که کور رنگی گرفته اند؛ حتی بوی رنگ ها را هم مثل تمام قلم موها از یاد برده اند.
این روزها، تمام درخت های روی بوم های نقاشی هایی که کشیده ای، یکی یکی دق می کنند و می افتند روی زمین؛ انگار سال هاست که تبرها کمر به شکستن شان بسته باشند.
ساعت ها است که شعرهایت راه افتادند در اتاق کوچکت، بلکه بتوانند رد پایت را که روزها آرامشان نکرده، پیدا کنند.
اتاقت تنها شده است؛ تنهاتر از تمام روزهایی که تنها بودی. ماهی های تنگ، دلتنگ شده اند؛ درست مثل آینه کوچکت که تنها همدم تنهایی اش این روزها، غباری است که راه نفس کشیدنش را هم تنگ کرده است.
خانه ات درست مثل «چینی نازک تنهایی» تو شده است. که کافی است یک بار دیگر صدای قدم هایت را بشنود تا «ترک بردارد» «بغض های تنهایی اش».
تنهایی از اتاقت فوران می کند و بادهای سوگوار را به هیاهو می کشد.
روزهاست که رفته ای؛ اما هنوز هم که هنوز است، زندگی تو را فراموش نکرده است. هنوز هم «زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود».
*** برای ما مهندسین هیچ کاری سخت نیست ، زیرا یا راهی را پیدا خواهیم کرد یا راهی را خواهیم ساخت ***
Cisco Systems CCIE x1 Degree
بی سرزمینتر از باد