ارسالها: 81
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-01-25 ساعت 16:52
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-01-25 ساعت 23:17 توسط gadfly.)
سلام به همه دوستان
من این شعر زیبا از استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی دکتر خسرو فرشیدورد که سال قبل در تنهایی و بیماری در "سرای سالمندان نیکان" در تهران به دیار باقی شتافت را اخیراً دیدم و از خواندن آن بسیار لذت بردم . تصمیم داشتم آن را برای دوستان مهاجرسرایی در یکی از تاپیکها قرار دهم و فکر می کنم اینجا بهترین و مرتبط ترین تاپیک باشد . پس این شعر را به تمام ایرانیان عزیز در سرتاسر جهان تقدیم می کنم . با آرزوی شادی روح استاد دکتر فرشیدورد !
[font=Tahoma]این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایی ست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
[/font]
[font=Tahoma]باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست . [/font][font=Tahoma] کوروش کبیر[/font]
ارسالها: 2,286
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
127
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
این شعر رو خیلی دوست دارم ولی به نظر میاد زمانی گفته شده که بحر خزر تبدیل به زباله دونی نشده بود و نشستن توی ساحل اون به جای احساس غم و اضطراب از مزاحمت افراد و گیر دادن دوستان !! احساس خوبی به آدم منتقل میکرد و یا اینکه هنوز گلهای دلاویز شمیران تبدیل به برج و آهن پاره نشده بودند .....
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
ارسالها: 1,279
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
95
تشکر: 0
3 تشکر در 1 ارسال
ارسالها: 81
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2011-01-25 ساعت 22:53)frozen mind نوشته: [quote='gadfly' pid='94491' dateline='1295958161']
سلام به همه دوستان
من این شعر زیبا از استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی دکتر خسرو فرشیدورد که ده روز قبل در تنهایی و بیماری در "سرای سالمندان نیکان" در تهران به دیار باقی شتافت ...
شعر بسيار زيبايي است.
اما محض اطلاع دوستان عرض كنم كه زنده ياد فرشيدورد در تاريخ 9 دي 1388 چشم از دنيا فرو بستند. زندگينامه ايشان را مي توانيد از اينجا مطالعه فرمائيد.
با تشکر از فروزن مایند عزیز
اشتباه از من بود و دو تا موضوع را با هم قاطی کرده بودم ! اصلاح کردم .
[font=Tahoma]باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست . [/font][font=Tahoma] کوروش کبیر[/font]
ارسالها: 120
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
2
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
2011-01-26 ساعت 21:52
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-01-26 ساعت 21:55 توسط Iman-gta.)
انسان فقط با هجرت میتواند به کمان برسد و تجربه کسب کند.
سخنی از خودم!!!
I have a dream
حالا!!!
ارسالها: 356
موضوعها: 15
تاریخ عضویت: Nov 2010
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اینجا چقدر غمگینه یمک هم از خوبی های مهاجرت بگید دوستان حداقل باقی یه امیدی داشته باشن...
ارسالها: 71
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-02-08 ساعت 13:27
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-02-08 ساعت 13:36 توسط Zoso.)
چیزی که برام عجیبه و داره من رو ازار میده اینه که اصلا احساس خوشحالی نمی کنم. یعنی دقیقا از وقتی ویزا رو گرفتم یاداوری این اتفاق و دردرسرهاش و صبر کردن هاش و حرص و جوش خوردنش و در اخر به نتیجه رسیدنش اصلا باعث خوشحالیم نمیشه. الان یه حس نگرانی خیلی بزرگ جای خوشحالی رو گرفته که خب حالا بریم اونجا بعدش چی؟ چه خاکی قراره به سرم بریزم که اینجا نتونستم؟
و اینکه البته هنور بی خوابی میکشم...تا قبل از این برای اینکه ایا میشه یا نمیشه و الان برای اینکه بعدا چه خواهد شد
F2A
شماره کیس: ANK2009X
پر کردن فرم I-130 - اگوست 2006
اپرو شدن: May 2009
دریافت اولین نامه از NVC و: June 2009
نامه Choice of A:اپریل 2010
نامه مربوط به Affidavit of S:می 2010
نامه مربوط به DS230 :جولای 2010
نامه وقت سفارت: Dec 2010
مصاحبه: 24 JAN 2011
دریافت ویزا: 25 JAN
گرفتن پاکت پستی: 27 JAN
ورود به آمریکا:؟
ارسالها: 1,279
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
95
تشکر: 0
3 تشکر در 1 ارسال
2011-02-08 ساعت 15:46
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-02-08 ساعت 15:55 توسط frozen mind.)
(2011-02-08 ساعت 13:27)Zoso نوشته: چیزی که برام عجیبه و داره من رو ازار میده اینه که اصلا احساس خوشحالی نمی کنم. یعنی دقیقا از وقتی ویزا رو گرفتم یاداوری این اتفاق و دردرسرهاش و صبر کردن هاش و حرص و جوش خوردنش و در اخر به نتیجه رسیدنش اصلا باعث خوشحالیم نمیشه. الان یه حس نگرانی خیلی بزرگ جای خوشحالی رو گرفته که خب حالا بریم اونجا بعدش چی؟ چه خاکی قراره به سرم بریزم که اینجا نتونستم؟
و اینکه البته هنور بی خوابی میکشم...تا قبل از این برای اینکه ایا میشه یا نمیشه و الان برای اینکه بعدا چه خواهد شد
Zoso عزیز، مگه شما با برنامه از پیش تعیین شده تقاضای ویزای مهاجرت نکردی؟ نکنه دیدی دور و بریها دارن میرن، شما هم جو گیر شدی و ...، هان؟!
من هم استرس اون ور و ابهام در سرنوشتی که در انتظارمه رو دارم. ولی اصلا از خودم نمی پرسم که «چه خاکی قراره به سرم بریزم که اینجا نتونستم»، چون اینو قبل از ارائه درخواست گرین کارت از خودم پرسیدم. یک بار هم قبل از فرستادن فرمهای DS-230 سنگهامو با خودم واکندم.
نمی دونم مجردی یا متاهل. از نوشته هات اینطور فهمیده ام که مجردی. اگه اینطور باشه که وضعیتت نور علی نوره!
برات آرزوی موفقیت دارم.
(2011-01-26 ساعت 21:52)Iman-gta نوشته: انسان فقط با هجرت میتواند به کمان برسد و تجربه کسب کند.
سخنی از خودم!!!
ایمان جان، با هجرت به کجای کمان میشه رسید؟ بعضی ها توان رسیدن به اوج کمان رو ندارن و متاسفانه در نیمه راه سر می خورن و بر می گردن به اول کمان و این به نظر من دردناکترین قسمت قضیه س. برگشت به نقطه اول، اون هم بعد از کلی هزینه و همچنین مضحکه اطرافیان شدن، خیلی کوفت داره و اصلا تجربه خوبی نیست. من از این قسمت هجرت خیلی بیمناکم و نمی خوام تجربه اش کنم.
[en] PD: Jan. 6, 2001
Visa: July 2012
F4
[/en]
ارسالها: 71
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2011-02-08 ساعت 15:46)frozen mind نوشته: (2011-02-08 ساعت 13:27)Zoso نوشته: چیزی که برام عجیبه و داره من رو ازار میده اینه که اصلا احساس خوشحالی نمی کنم. یعنی دقیقا از وقتی ویزا رو گرفتم یاداوری این اتفاق و دردرسرهاش و صبر کردن هاش و حرص و جوش خوردنش و در اخر به نتیجه رسیدنش اصلا باعث خوشحالیم نمیشه. الان یه حس نگرانی خیلی بزرگ جای خوشحالی رو گرفته که خب حالا بریم اونجا بعدش چی؟ چه خاکی قراره به سرم بریزم که اینجا نتونستم؟
و اینکه البته هنور بی خوابی میکشم...تا قبل از این برای اینکه ایا میشه یا نمیشه و الان برای اینکه بعدا چه خواهد شد
Zoso عزیز، مگه شما با برنامه از پیش تعیین شده تقاضای ویزای مهاجرت نکردی؟ نکنه دیدی دور و بریها دارن میرن، شما هم جو گیر شدی و ...، هان؟!
من هم استرس اون ور و ابهام در سرنوشتی که در انتظارمه رو دارم. ولی اصلا از خودم نمی پرسم که «چه خاکی قراره به سرم بریزم که اینجا نتونستم»، چون اینو قبل از ارائه درخواست گرین کارت از خودم پرسیدم. یک بار هم قبل از فرستادن فرمهای DS-230 سنگهامو با خودم واکندم.
نمی دونم مجردی یا متاهل. از نوشته هات اینطور فهمیده ام که مجردی. اگه اینطور باشه که وضعیتت نور علی نوره!
برات آرزوی موفقیت دارم.
(2011-01-26 ساعت 21:52)Iman-gta نوشته: انسان فقط با هجرت میتواند به کمان برسد و تجربه کسب کند.
سخنی از خودم!!!
ایمان جان، با هجرت به کجای کمان میشه رسید؟ بعضی ها توان رسیدن به اوج کمان رو ندارن و متاسفانه در نیمه راه سر می خورن و بر می گردن به اول کمان و این به نظر من دردناکترین قسمت قضیه س. برگشت به نقطه اول، اون هم بعد از کلی هزینه و همچنین مضحکه اطرافیان شدن، خیلی کوفت داره و اصلا تجربه خوبی نیست. من از این قسمت هجرت خیلی بیمناکم و نمی خوام تجربه اش کنم.
نه من ناراحتی از مسیری که طی کردم و این راهی که انتخاب کردم ندارم و می دونم خانه ی ویران پدری! دیگه جای موندن نیست اما از این رفتن خوشحال هم نیستم. نمی دونم حالا شاید وقتی پام برسه به اون فرودگاه وسط بیابون و هواپیما از روی زمین کنده بشه اون حس خوشحالی که تا یکی دو ماه پیش داشتم یک دفعه برگرده اما فعلا که فقط حرص و جوش و استرسه.
F2A
شماره کیس: ANK2009X
پر کردن فرم I-130 - اگوست 2006
اپرو شدن: May 2009
دریافت اولین نامه از NVC و: June 2009
نامه Choice of A:اپریل 2010
نامه مربوط به Affidavit of S:می 2010
نامه مربوط به DS230 :جولای 2010
نامه وقت سفارت: Dec 2010
مصاحبه: 24 JAN 2011
دریافت ویزا: 25 JAN
گرفتن پاکت پستی: 27 JAN
ورود به آمریکا:؟
ارسالها: 1,469
موضوعها: 8
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
41
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان غربت و این حرفها مال ۲ ماه اول هست.الان من ۸ماه که اینجام انقدر درس مشق دارم که وقت کم میارم و وقت نمیکنم به این چیزا فکر کنم..
ارسال مدارک F2A (همسرم): 4Sep ,2013, رسید مدارک: 9Sep, 2013, اپرو: 9Oct, 2013 , دریافت کیس نامبر (سفارت ابوظبی): 18Nov, 2013
پرداخت 22Nov, 2013: DS 261 $88 ,پرداخت 230$ :2013, Dec 11, ارسال مدارک: 2013, 19 Dec , تکمیل پرونده: 2014, 27 NVC) Jan). تاریخ مصاحبه 2015, Jun 3 , کلیر 1Sep, 2015، تاریخ ویزا 2015, 9Sep
سفرنامه
لیست تمام مدارک ارسالی به USCIS , NVC ,و مدارک مدیکال و روز مصاحبه ویزای ازدواج Interview Questions+
ارسالها: 1,279
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: Apr 2010
رتبه:
95
تشکر: 0
3 تشکر در 1 ارسال
(2011-02-08 ساعت 17:20)mahh نوشته: خدا دل همتون رو شاد كنه
بعد از مدتها از ته دل يه دل سير خنديدم ( به همون نوشته اي كه در مورد كمان بود)
دوستان واقعا" آرزو ميكنم كه هميشه لبخند به لباتون باشه و اين مرحله پر از استرس رو با خوبي و خوش بگذرونيد و براي امثالي مثل من كه هنوز چشم براه برنده شدن هستيم دعا كنيد
من خودم آرزومه كه تو اين شرايط استرس زا ولي اميدوار قرار بگيرم....
قابلي نداشت
خوشحالم كه شما منظور منو متوجه شدين! آخه ديدم جو اينجا خيلي غمباره، خواستم كمي تلطيف بشه!
[en] PD: Jan. 6, 2001
Visa: July 2012
F4
[/en]
ارسالها: 16
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2010
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
توی خونمون به ما میگن فراری
توی غربت دم به دم انگشت نگاری
دیگه حتی صاحب اون خونه نیستیم
بیرون خونه میگن ما ترو.ریستیم
وقتی خونه شده بود مثل جهنم
ما با ویزای بهشت بریدیم از هم
حالا تو برزخ بدبینی اسیریم
نمی تونیم ریشهمونو پس بگیریم
چاره ای نمونده جز رفتنو رفتن
انگار اینو رو پیشونیمون نوشتن
که سفر تقدیر ماست واسه همیشه
ما همینیم جنگل بدون ریشه
جنگل بدون ریشه - سیاوش قمیشی