کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
تجربیات تلخ! (غیر منتظره)
سلام
نمیخوام بدون اجازه بپرم وسط جمع اما :دی
به نظر بنده وقتی یک نفر مهاجرت میکنه در واقع خودش رو از فرهنگ / اجتماع / محدوده و خیلی چیزهای کشور مبدا جدا میکنه تا در کشور مقصد چیزهای بهتری بدست بیاره!!
در واقع شما وقتی در جامعه ایالات متحده قدم میزارید در واقع وارد جامعه جدید شدید بایدبه بچه هاتون حق بدید که با فرهنگ و جامعه ایالات متحده رشد کنه !! البته نه در اون حد که سراغ دارم(شخصی رو میشناسم که حتی زبان ماریش رو هم به بچه اش یاد نداد بعد انتظار داره اون فرزند با فرهنگ و رسوم ما خو بگیره؟؟؟!!!!!!!! بعیده !!! نا ممکن) مثالی عرض میکنم:
شما یک گیاه رو وقتی در مکانی قرار میدید که نور خورشید رو از سمت راست دریافت میکنه پس از مدتی به سمت راست تمایل پیدا میکنه حالا اگه اون رو بچرخونید طوری که نور به سمت دیگه اون برخورد کنه به اون سمت برمیگرده مثل گل آفتاب گردان!! اینها رفلکس جامعه اریکا هست !!قرار نیست شما به ایالات متحده برید تا اونجا به سبک ایرانی ها زندگی کنید اونجا فرهنگ، رفتار و منش خودش رو میخواد و در صورت هر برخوردی بخلاف اون ناخودآگاه برای افراد دیگرناهنجار تلقی خواهد شد !!! مثلا ما در ایران روبوسی رو انجام میدیم اما در اونجا این کار بد هست و مردم تمایلی ندارند شما در صورت تلاش برای اینکار ....... :دی !!
به نظر من این خاطرات تلخ نیست و میشه گفت شیرین هم هست چون آخرش به شیرینی ختم میشه.... به قول دوستمون ارش خان همین که شانس این رو داشتید که در بین 55000 کیس اسم شما در آمده باشه یعنی اینکه شما خوش شانش هستید....پس به همه اتفاقات زندگیتون به عنوان یه نشانه + از زنده بودن و زندگی کردن نگاه کنید و از شانستون لذت ببرید.. این رو هرگز فراموش نکنید انسانهای بزرگ مشکلات بزرگ دارند !!
به آرزوم میرسم، شک ندارم Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: viona ، maaref ، SH1A2R3 ، ali72 ، ghorbat ، ASALI ، farshadsh ، erica ، MJAVADIAN ، 4ugh
(2011-07-08 ساعت 14:09)rasarasa نوشته:  اولین تجربه تلخ من در راه این مهاجرت قبل از رسیدن به آمریکا بود : انتخاب لوفتانزا به عنوان پروازی مطمئن به آنسوی مرزها . قبلا هم جایی در همین مهاجرسرا گفتم و هنوز هم بعد از یکسال و اندی یادش که میافتم تمام استخونهام از صندلیهای ناراحتِ اون هواپیما درد میگیره. قبلش خیال میکردم همه پروازهای آمریکا همینقدر بدند ولی بعدا که پروازهای دیگر رو تجربه کردم دیدم نخیر مشکل از هواپیمای لوفتانزا بود که صندلیهاش اینقدر غیر استاندارد بودند. علاوه بر این جناب آقای آلمانی نژادپرست قبل از سوار شدن کلی به من توهین کردو بنده با چشم گریون سوار هواپیما شدم و قسمت فاجعه اینجا بود که همسرم رو هم در فرودگاه آلمان به عنوان یک قاچاقچی بین المللی که در ایتالیا در سال هزار و نهصد و نمیدونم چند که همسرم هنوز طفلی بیش نبوده گرفتند و احتمالا یا به دلیل تشابه اسمی بود یا اشتباه وارد کردنِ اسم توسط مامور کنترل پاسپورت . و البته ضربه لوفتانزا تا بعد از ورود به آمریکا هم ادامه داشت و روزهای اول مهاجرت رو با استرس گم شدنِ ابدی یکی از ساکهایمان سپری کردیم و بلاخره ساکمون رو هم به صورت منفجر شده بعد از دو هفته گم شدن تحویلمون دادند و البته قسمت شیرینش گرفتن خسارت از این شرکت هواپیمایی بود که تا عمر دارم دیگر با آن پرواز نخواهم کرد.

دومین تجربه تلخ من گردش به راست در ساعت دو و نیم نصفه شب در خیابانی خلوت و بدبختانه حاوی دوربین ،بدون استاپ و فقط با کم کردن سرعت بود( که البته طبق عادت ایران خیال میکردم همین قدر کافیست آن هم در خیابانی که پرنده پر نمیزد) ،که برایم 460 دلار جریمه به همراه 60 دلار برای کلاس مجدد آیین نامه آب خورد .

و سومین تجربه تلخ اعتماد کردن به یک وکیل ایرانی جهت کم کردن این جریمه بود که به اعتماد حرف یکی از دوستان که این وکیل آشنایشان بود ایشان خیلی حاذق و دلسوز بودند و هرووقت هم که زنگ میزدیم و میگفتیم آقا این جریمه ما چی شد، به کجا رسید ؟بدون هیچ توضیحی میگفت دونت وُری ! دونت وُری ! و گوشی را قطع میکرد.که بعد از 7 ماه نه تنها یک سنت از جریمه را کم نکرد و الکی به ما گفت که در دادگاه رفته و صحبت کرده و آنها قبول نکرده اند درحالیکه رکوردهای موجود در دی ام وی چیز دیگری را نشان میداد ،بلکه به دلیل عقب انداختن دادگاه بدون اینکه خودمان در جریان باشیم دوباره هزینه اضافی ایجاد کرده بود و ضمنا شانس رفتن به دادگاه و عز و جز کردنِ شخصی را هم از ما گرفت و اگر کورسوی امیدی بود که بتوانیم دل قاضی را بدست بیاوریم و جریمه را متعادلتر کنیم آن را هم از دست دادیم . البته دادن تمام این هزینه ها اینقدر تلخ و دردناک نبود که آن لحظه ای که به دلیل آشنا بودن این وکیل با فک و فامیل دوستمان و حفظ حرمتِ رفاقت دو آدمِ دیگر ،مجبور بودیم لبخند بزنیم و وانمود کنیم که حرفهایش را باور کرده ایم و از او به خاطر گندهای مجانی که در پرونده ما زده تشکر هم بکنیم.

ای بابا بهتره من دیگه چیزی ننویسم ، قبلش فکر میکردم هیچ تجربه تلخی ندارم الان که دارم مینویسم هی یکی یکی یادم میاد الان افسردگی میگیرم میفتم می میرمSmile)

با سلام و تشکر از انتشار تجارب ارزشمندتان
انتهاي نوشتارتان مرا بخنده انداخت .لحن نوشتاري خوبي داريد.اميد و آرزو دارم هميشه سلامت باشيد.
با احترام
پاسخ
تشکر کنندگان: rasarasa ، ahmadzareii ، maaref ، SH1A2R3 ، azita 33 ، butterfly1987 ، kourosh2011 ، rs232 ، ghorbat ، derakhtekhatereh
سلام به همه !

اول از همه خيلي خيلي حوشحالم كه اين تاپيك به بيان يكي از مهمترين مشكلات پيش روي مهاجران محترم يعني تفاوت فرهنگي بين كشور مبدا و مقصد پرداخته است.

---- ضمن تشكر از همه دوستان مهاجرم كه در امريكا زندگي مي كنند و تجربيات خود را در اختيار ما ( توراهي ها Big Grin )‌مي گذارند سپاسگزارم . بحث هاي خوب ارش عزيز و حقيقت عزيز و هموطن عزيز را خواندم كه با اكثر اونها موافقم . به نظر من قبول تفاوت فرهنگي بين ايران و امريكا بايد يكي از كارهاي پيش نيازي باشد كه ما قبل از رفتن به امريكا بايد انجام داده و كم كم به ان خو كنيم . در يكي از پست ها نوشته شده بود كه جامعه ايران امروز تا حدودي مشابهات فرهنگي دنياي غرب را دارد . من با اين جمله صد در صد موافقم و دليل اون رو فقط و فقط پيشرفت فرهنگي در بسياري از افراد جامعه تحصيلكرده خودمان مي دانم . در قشر متوسط رو به بالاي جامعه كه داراي تحصيلات بالا و ارتباط مستمر و دقيق با دنياي خارج از ايران هست كمتر توجه به عادت هاي قديمي و جنبه هاي دست و پاگير زندگي سنتي ايران را مي بينيم.
به عنوان مثل از خودم مي گويم كه با كنار گذاشتن تعارفات بيهوده ، عدم الزام به دست دادن ها و روبوسي هاي هميشگي ، توانايي نه !! گفتن به انچه دوست ندارم و كارهايي از اين قبيل كه در دنياي خارج نشانه هايي از ايراني بودن هستند احساس ازادي و راحتي بيشتري در رفتار خودم دارم . شايد در اين جامعه كمي عجيب به نظر برسد و در ديد اكثر مردم به كلاس گذاشتن و دوري گزيدن برداشت شود ولي فكر مي كنم در امريكا و بهتر بگويم در جوامع غير احساسي عادي باشد.

----- دوستان مهاجر سراييم : مهاجرت به معناي گذر از تمام داشته ها و نداشته ها در وطن و در آغوش گرفتن تمام داشته ها و نداشته ها در غربت نيست !
----- مهاجرت يعني به همراه بردن عادت ها ي خوب ، افكار خوب ، دانسته هاي مفيد و توانايي هاي علمي و عملي به دنياي جديدي كه بستر ها و امكانات بيشتري براي رشد داشته باشيم . اگر خود را اماده تغيير همه جانبه فرهنگي كنيم و انچه را كه به سويش شتافته ايم دوست داشته باشيم در نهايت از مهاجرت خسته و نا اميد نخواهيم شد.


------- پر حر في هايم را به بزرگواريتان ببخشيد ------
پاسخ
تشکر کنندگان: gadfly ، OverLord ، SH1A2R3 ، Haghighat ، ali72 ، rs232 ، ghorbat ، ملیحه مجید ، farshadsh ، 4ugh
خیلی حیفم اومد که وسط جمع علما وارد نشم.
من از تجربه یک زندگی می گم براتون و امیدوارم مفید باشه. اینجا خیلی اتفاق میوفته که بچه ها از لهجه یا تیپ لباس پوشیدن یا رفتار پدر و مادرشون خجالت بکشن و... حرفهایی که شهرزاد گفت واقعا برای همه ما پیش اومده و تجربه کردیم ولی من در مورد زندگی یکی از نزدیکانم شاهد بودم که وقتی زن و شوهر همدیگه رو مسخره کردند و دوست هم نبودند بچه ها سوار زندگیشون شدند.من یادمه وقتی خانوم اون خانواده جلوی ما تو ایران می خواست یه چیزی به انگلیسی بگه آقا که زبانش بهتر بود یه ایرادی می گرفت و خلاصه تصحیح می کرد و الان که بچه ها بزرگتر شدن بارها می بینم که بچه ها مادرشونو مسخره می کنن و موقعی که دعوا می کنن میگن تو که بلد نیستی انگلیسی حرف بزنی و به لهجه همون آقا هم دیگه می خندن.
اگه به هم می خواهید تذکر بدید یا یاد بدین چیزی رو به لحن گفتارتون توجه کنید و سعی کنید جلوی بچه ها نباشه ببینید شما مهاجرت کردین و خودتون می دونید چه مشکلاتی رو پشت سر گذاشتین و چی داشتین و چه جایگاهی رو بخاطر بهتر شدن وضع زندگی بچه هاتون از دست دادین پس شما و همسرتون تو این راه با هم هستید و بهترین دوست هم. هیچ وقت اجازه ندید بچه ها این رابطه رو ازتون بگیرن.
کیس:2016as1$$(برنده آقاي همسر)،تعداد:٢نفر،ارسال فرم:٢٩مي،سفارت:آنکارا،مصاحبه:٣ نوامبر،وضعيت: AP، آپديتها: ١١ژانويه،٧ مارچ و٩مارچ تبديل به or نَفَر دوم، ٢١ مارچ نَفَر اصلي و تبديل به or ٢٢مارچ،دريافت ايميل كليير ٢٢ مارچ، مديكال مجدد:٢٩مارچ ارسال٣٠،ايشود:٥ آپريل و دريافت پاسها از پست ٦آپريل، ورود به آمریکا (سیاتل):22 جولای
سفرنامه آنکارا
پاسخ
بحث مهاجرت و اختلاف فرهنگی و زبانی والدین مهاجر با فرزندانشون یه بحث خیلی پیچیده و ظریفی هست. من به شخصه برام به شکل یه چالش بزرگ مهاجرت در آمده و باید بگم راه حل مطمئنی براش پیدا نکردم. هرچند هنوز با این مشکل درگیر نشدم ولی دیر یا زود باید باهاش مواجه شد و باید آماده بود. هنوز به شخصه نمی تونم بپذیرم که فرزندی فقط به خاطر لهجه، والدینش رو حساب نکنه و یا بدتر، مورد تمسخر قرار بده! چه بسا اغلب مهاجرین ایرانی اتفاقا تحصیلات عالی دارندو این خیلی برای این دسته از والدین سنگین تمام خواهد شد. اما به شخصه من فکر میکنم این مشکل بیشتراز اونی که به خاطر زندگی کردن در یک جامعه با فرهنگ متفاوت و هجوم فرهنگی کشور ساکن باشه از جانب بی مبالاتی و عدم توجه والدین هست. خیلی از والدین هنوز وارد خاک غربت نشده اند ذوب در فرهنگ اون کشور شدند و همه چیز رو کلا رها میکنند و فکر میکنند با نپرداختن به این امور در واقع فرهنگ گذشته خودشون رو فراموش میکنند و میزبان بهتری برای فرهنگ جدید خواهند بود ولی مسئله اینجاست که فرهنگی که شما در اون رشد کردید و دوران کودکی و حتی نوجوانی خودت رو در آن گذراندی همیشه با تو خواهد بود و در لایه های پنهان وجودیت همیشه حضور خواهد داشت. احترام به کلیه فرهنگ ها و زبان ها چیزی نیست که فقط جوامع ایرانی باید به فرزندانشون یاد دهند بلکه این وظیفه همه جامع بشری هست و اگر شما در یک جامعه پیشرفته و آزاد زندگی میکنید این مهم، لازم الاجرا تر خواهد شد زیرا که این جوامع مهاجر پذیر ترند.
CR1
پاسخ
درود بر دوستان مهاجر ....
تجربه تلخی که من دارم از رد شدن در سفارت ابوظبی برای ویزای تحصیلی بود ...به علت کمبود هزینه مالی ....
تا آنجا که در توانم بود هزینه مالی را زیاد کرده بودم ... اما باز هم از نظر سفارت مقدار هزینه کم بود ....
بدتر اینکه الان دلار هم سر به فلک کشیده ....و احتمالا پرونده ام برای استرالیا بفرستم ....
دوستان مطلع باشید حتما برای هزینه مالی تا جایی که در توان دارید از نظر مالی قوی باشید ....
موفق باشید ....
موفقیت های بزرگ لازمه اراده ی قوی هستند.!
پاسخ
(2012-02-26 ساعت 21:02)ابی22 نوشته:  درود بر دوستان مهاجر ....
تجربه تلخی که من دارم از رد شدن در سفارت ابوظبی برای ویزای تحصیلی بود ...به علت کمبود هزینه مالی ....
تا آنجا که در توانم بود هزینه مالی را زیاد کرده بودم ... اما باز هم از نظر سفارت مقدار هزینه کم بود ....
بدتر اینکه الان دلار هم سر به فلک کشیده ....و احتمالا پرونده ام برای استرالیا بفرستم ....
دوستان مطلع باشید حتما برای هزینه مالی تا جایی که در توان دارید از نظر مالی قوی باشید ....
موفق باشید ....

سلام
از این بابت واقعا متاسفم
فقط بابت یاد اوری اینکه برای استرالیا باید هزینه چهار سال شهریه تحصیل و زندگی را باید به مدت 3 ماه در یک حساب خوابانده باشید و البته حساب پدر و یا مادر که مانده ان برابر و یا بیش از مقدار فوق برای 3 ماه باشد را نیز می توانید ارائه نمایید
هزینه زندگی برای دانشجو از طرف سفارت مبلغ 18000 دلار برای هر فرد دانشجو و 6300 دلار برای همسر دانتشجو می باشد
یعنی شما باید مانده حساب شما و یا ضامن شما بیش از 72000 دلار برای 3 ماه باشد . البته این به جز مبلغ شهریه دانشگاه است .
البته گویا سفارت استرالیا , دلار را همان مبلغ 1226 تومانی حساب می کند .
در مجموع برای استرالیا مبلغی بیش از 150 میلیون تومان مانده حساب برای 3 ماه باید داشته باشید

برای دانشجویان دوره دکترا و یا فوق لیسانس ریسرچ بیس این مبلغ اگر یکرورز هم در حساب باشد کافی است .
اینها را گفتم که بدانید. چون وکلا فقط به فکر گرفتن پول هستند و بعد از اینکه قرارداد بستند تازه شرایط مالی را اعلام می کنند
هر چند به نظر من نیازی به وکیل نیست
با ارزوی موفقیت برای همه


آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، hoda2012 ، Linspire ، mavarfan ، Man ، seravin ، GreenRoad ، ابی22 ، nahid.t ، ghorbat ، farshadsh
سلام
من توضیحی که برای استرالیا در مورد ویزای دانشجویی دادم را باید بروز کنم
مبلغی که در بالا برای ویزای دانشجویی گفتم باید در حساب بماند تا پایان سال 2011 اینگونه بود
اما با توجه به مشکلات اقتصادی فراوان و افزایش بیش از حد ارزش دلار استرالیا تعداد دانشجویان خارجی متقاضی در دانشگاههای استرالیا روز به روز کاهش یافته که همین باعث شده است دولت استرالیا شرایط ویزای دانشجویی را اسانتر بگیرد
بنابراین برای ویزای دانشجویی متقاضی باید هزینه یکسال و نیم زندگی و شهریه و هزینه های پیش بینی نشده و بیمه و بلیط رفت وبرگشت را در حساب بانکی خود نشان دهد
که البته باز هم این مبلغ برای ایرانیان کمتر از 90 میلیون تومان نخواهد بود که به هر حال رقم سنگینی است
این قانون جدید از اول سال 2012 اجر می شود
با ارزوی موفقیت برای همه
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی
معذوری اگر در طلبش میکوشی
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گرانبها بدان نفروشی
پاسخ
واقعا میبینم ومطالعه می کنم حرفهای شما ها را راجع به فرزندان وجوانهایی که از ارزش فرهنگی واخلاقی خودشان سقوط کردندخدا را شاکر وممنونم که ازدواج نکردم وامیدوارم هیچ وقت فرزند نداشته باشم چونکه ارزش نداره این همه بی حرمتی کشیدن برای فرزند.
2012AS17000
یکضرب آنکارا
اقامت : واشنگتن دی سی
پاسخ
تشکر کنندگان: ghorbat ، derakhtekhatereh
نقل قول:
(2012-03-26 ساعت 05:40)ali72 نوشته:  واقعا میبینم ومطالعه می کنم حرفهای شما ها را راجع به فرزندان وجوانهایی که از ارزش فرهنگی واخلاقی خودشان سقوط کردندخدا را شاکر وممنونم که ازدواج نکردم وامیدوارم هیچ وقت فرزند نداشته باشم چونکه ارزش نداره این همه بی حرمتی کشیدن برای فرزند.

رفیق ببخشید ولی با تمام احترامی که برای شما دارم من به عنوان نسل جوون این مملکت باید جواب شما رو بدم کدوم فرهنگ ؟ بابا دست بردارید از این حرفا

فرهنگی که میگه چابلوسی کن دروغ بگو خیانت کن سره بهم خردنه ماشین همدیگر رو بکش فحش ناموس بده ناموست رو بفروشه پدری که برات یه عمر زحمت کشیده پولاشو بدزد برو سوئد( خودم شاهد این موضوع بودم) فرهنگی که عاشق بودن توش جرمه(بهش فکر کن) فرهنگی که حتی نمیتونی با دختری که دوستش داری صحبت کنی فرهنگی که هر کاری میخوا کنی مجوز میخواد از ساخت فیلم کوتاه دو دقیقه ی !!!!! فرهنگی که میگه به پدر و مادرت احترام بذار در حالی که بهوشن دروغ بگو فرهنگی که میگه حالت گرفته ؟؟ در بیاره پاکت سیگارتو فرهنگی که نمیدونه تاریخش چیه فرهنگی که ازش میپرسی زرتشتیان کین میگه زرد بودن و تشت داشتن فرهنگی که میگه دزدی و زندان برای آدم افتخاره میاره و به قول معروف آدم رو مرد میکنه فرهنگی که میگه برو دانشگاه و مدرکت رو بگیر تا پشت اسمت بنویسن مهندس و پزش رو بدی اینا یعنی چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

متسفانه الان تو کشور ما باور کنید سن سیگار کشیدن از 15 سالگی شده من خودم شاهد این موضوع بودم بچه ی که نمیتونه دماغش رو بکشه بالا در میاره پاکت سیگارشو و جوری سیگار میکشه که انگار 10 ساله سیگار کشه


اینا یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وقتی نمیتونی به سمت عشقت بری وقتی عاشق خفتهی وقتی نمیتونی به سمت کاری که دوستش داری بری چون توش هزار تا محدودیته بگو اینا یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟

دوست من نمیدونم سن شما چقدره ولی یه چرخی تو ی جامعه جوون کشور کن میبینی حال هر کدومشون رو پسری که 26 سالش و راننده وقتی زنش میاد میگه من پول میخوام ماشین **** شاسی بلند بگیرم میگه ندارم میگه برو بمیر(شاهد بودم) اینا یعنی چی رفیق من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر میکنم خودت عضو همین نسل جوون باشی ولی من این حرفا رو زدم نه فقط به خاطر تو بلکه به خاطر کسای که شاید طرز فکرشون این بوده بگم که جوونی که تا صبح خوابه و جیبش دست پدر مادرش 100 در 100 از حرفای من چیزی نمیفهمه

مدیران محترم ببخشید اندکی تند رفتم واقعا حرفای هست که توی گلو آدم گیر کرده و باید بگه اگه مشکلی توی حرفای من بوده و برای سایت مشکل ساز بود لطفا تصحیحش کنید

ممنون
یه تصمیم یه هدف یا شکست یا پیروزی .... در جاده ی موفقیت دور زدن ممنوع
پاسخ
تشکر کنندگان: hoda2012 ، mehdi_behzadi ، mavarfan ، hamedrouhi ، m9780 ، ســـــعید ، ghorbat ، nilaaa ، ronmony ، فردا ، ASALI ، farshadsh ، 4ugh
من خودم که اونجا نیستم که بخوام درباره اش حرف بزنم و از تلخی هام بگم پس:
به نظر من و البته پیرو سخنان گهربار آرش Smile این تلخی ها وقتی گه حسابی جا افتادید و اولین تلئلوهای امید از پس ابرهای ناامیدی بر زندگی شما میتابد به شکل شادی و سوژه خنده شما در میاد پس به نظر من این تلخی ها خودش درمقام خودش بامزه و دوست داشتنی هستن چون شما رو به یاد این موضوع میندازه که:
یادش بخیر فلان وقت چه ذورانی داشتیم و این یعنی آینده از اینی که الان هستیم بهتر خواهد بود و در آینده هم درباره امروز همون طور صحبت میکنید
===========
در جواب کونگفوی عزیز (امیر خان)بایدعرض کنم ما همه مون در یک سیستم هستیم و جزو آن هستیم!
تا به حال کدام یک از ما شده که دروغ نگوید برای گرفتن نمره از استاد؟؟؟ من صادقانه میگویم:من گفته ام!!
تا به حال چه کسی چاپلوسی فردی را برای سود بردن خودش نکرده؟؟؟ من کرده ام!!
تا به حال چه کسی برای تکمیل مدارک سفارت حساب سوری درست نکرده است؟؟
تا به حال برای بدست آوردن کارهای بیشتر و پول بیشتر بد قولی کرده است و .....؟؟ من کرده ام!!
همه ما در این سیستم زندگی میکنیم،بهش عادت کردیم و اگه ازش پیروی نکنیم حذف میشیم!!!!
مهم اینه که با همه این مشکلات سالم باشی و دروغ، ریا، خلاف، چاپلوسی و .... نکنی . انسان باشی
به آرزوم میرسم، شک ندارم Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: maxsoulfly ، storagemeter ، tamanna ، wushu kung fu ، saied-k ، ghorbat ، farshadsh ، 4ugh
(2011-10-30 ساعت 10:23)humsun نوشته:  خیلی حیفم اومد که وسط جمع علما وارد نشم.
من از تجربه یک زندگی می گم براتون و امیدوارم مفید باشه. اینجا خیلی اتفاق میوفته که بچه ها از لهجه یا تیپ لباس پوشیدن یا رفتار پدر و مادرشون خجالت بکشن و... حرفهایی که شهرزاد گفت واقعا برای همه ما پیش اومده و تجربه کردیم ولی من در مورد زندگی یکی از نزدیکانم شاهد بودم که وقتی زن و شوهر همدیگه رو مسخره کردند و دوست هم نبودند بچه ها سوار زندگیشون شدند.من یادمه وقتی خانوم اون خانواده جلوی ما تو ایران می خواست یه چیزی به انگلیسی بگه آقا که زبانش بهتر بود یه ایرادی می گرفت و خلاصه تصحیح می کرد و الان که بچه ها بزرگتر شدن بارها می بینم که بچه ها مادرشونو مسخره می کنن و موقعی که دعوا می کنن میگن تو که بلد نیستی انگلیسی حرف بزنی و به لهجه همون آقا هم دیگه می خندن.
اگه به هم می خواهید تذکر بدید یا یاد بدین چیزی رو به لحن گفتارتون توجه کنید و سعی کنید جلوی بچه ها نباشه ببینید شما مهاجرت کردین و خودتون می دونید چه مشکلاتی رو پشت سر گذاشتین و چی داشتین و چه جایگاهی رو بخاطر بهتر شدن وضع زندگی بچه هاتون از دست دادین پس شما و همسرتون تو این راه با هم هستید و بهترین دوست هم. هیچ وقت اجازه ندید بچه ها این رابطه رو ازتون بگیرن.


اینو میگن یه تجربه مهم و کامل که فقط از یک چشم تیز بین بر میاد.
دوستان عزیزم به نظرم این پس رو چندین و چند بار بخونند. که البته این ریشه در بی فرهنگی بعضی از ما ایرانیها داره که حتی این مورد تو ایران هم بیداد میکنه در حالتهای دیگه.
دوست عزیز ممنون که یک چنین پست جالب و مهمی رو گذاشتی.
پاسخ
تشکر کنندگان: ghorbat ، smith ، rouzbehdarvishi ، farshadsh
به نظر من به خاطر پیشرفت خیلی سریع تکنولوژی اختلاف میان نسل ها روز به روز بیشتر می شود. شما اگر ایران هم باشید دیگر کمتر فرزندی است که از نظر علمی از والدین خودش سر نباشد. در امریکا هم همین است و وقتی که مثلا بچه ها در مورد کامپیوتر حرف می زنند والدین هاج و واج می مانند.
بنابراین اگر فرزندان یک خانواده مهاجر والدین خودشان را به خاطر کم سوادی در علم و یا زبان انگلیسی مسخره کنند ایراد از مهاجرت نیست بلکه ایراد از عادت زشت مسخره کردن است که در بین ما رواج دارد و ما آن را به کودکان خود هم یاد می دهیم. مسخره کردن لهجه, سواد, قیافه, نژاد و چیزهای مشابه آن تقریبا در زندگی روزمره ما جایگاه ثابتی دارد. ولی تا زمانی که خودمان سوژه نشده ایم اصلا به آن توجهی نمی کنیم و جوک می سازیم و می خندیم ولی وقتی خودمان سوژه شدیم شروع می کنیم به زمین و زمان بد گفتن و از همه جا نالیدن.
صادقانه بگویید آیا نشده است که به جوک ترکی و یا رشتی و یا لری بخندیم؟ پس باید انتظار داشته باشیم که کسانی که از جنس ما هستند هم به لهجه انگلیسی ما بخندند و آن را مسخره کنند. وقتی ما به پدر و مادر و یا پدربزرگ و مادربزرگ خود می گوییم دهاتی و سنت , لهجه و باور آنها را مسخره می کنیم ناخودآگاه به فرزندانمان یاد می دهیم که آنها هم باید چنین برخوردی با نسل های قدیمی خودشان داشته باشند. این مسئله هیچ ربطی به مهاجرت ندارد و مهاجرت فقط یک مقداری فاصله میان دو نسل را بیشتر می کند.
اتفاقا اگر بچه ها در امریکا در جایی باشند که ایرانی دور و برشان نباشد اشتباه بزرگ ترها را تذکر می دهند ولی اصلا مسخره نمی کنند چون امریکایی ها چنین عادت زشتی ندارند که کسی را به خاطر ندانستن و یا متفاوت بودن مسخره کنند.
یک بار به خانه یک زن و شوهر ایرانی رفتم که دو تا بچه ده و پانزده ساله داشتند که در امریکا بزرگ شده بودند ولی نه در محله ایرانی ها. در میان صحبت ها در سر نهار پدر و مادر شروع کردند به مسخره کردن یکی از همسایه های همجنس گرا و ادای او را در می آوردند و می خندیدند. وقتی به بچه ها نگاه کردم دیدم حتی لبخند هم نمی زنند و خیلی ناراحت شدند و پسر بزرگ تر به پدرشان گفت که او خیلی هم آدم خوبی است و درست نیست که او را مسخره کنید. پدر هم گفت برو بینیم بابا! پدرسوخته حالا برای ما از اوا خواهرها دفاع می کنه!
پس باور کنید که بچه ها حتی در مهاجرت مشکلی ندارند و این خود ما هستیم که مسخره کردن و خندیدن به دیگران را به آنها یاد می دهیم. حالا یک زمانی دیگران سوژه هستند و یک زمانی هم خود ما سوژه می شویم.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان