ارسالها: 141
موضوعها: 22
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
17
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2009-09-12 ساعت 22:43
سلام به دوستای خوب آمریکایی خودم!
راستش یه مدت داشتم به این فکر میکردم که بیشتر بچه ها نگران اتفاقات غیر منتظره و تلخی هستند که ممکنه در سفر به آمریکا با اون مواجه بشن. احتمال خیلی زیاد هرکدوم از ما تجربیات تلخی از سفر به آمریکا داریم. میگم تلخ به خاطر اینکه شیرینی سفر رو کم میکنه! به همین خاطر بهتر دیدم یه تاپیک بازکنم تا تجربیات غیرمنتظره و (احتمالاً تلخ!) خودتون رو بنویسید تا دیگران دچارش نشن.
اول از خودم شروع میکنم!
دوستان! من به خاطر کم اطلاعی از نحوه دریافت SSN در شهرهای کم جمعیت اقدام به تکمیل فرم SSN کردم که نتیجه اش معطلی من و دریافت SSN در زمان طولانی بود.
نتیجه : در یک شهر پرجمعیت اقدام به درخواست SSN کنید. مثلاً در لس آنجلس.
چون در شهرهای کوچیک میگن باید فلان روز (معمولاً بین 10 تا 30 روز) از تاریخ ورودت به آمریکا بگذره و بعد اقدام به درخواست SSN کنید که این مطلب به علت کوچک بودن شهر و بی تجربگی پرسنل SSA در اون شهر هست. علتش هم معلومه! یه آدم متخصص رو در یه شهر بزرگ استفاده میکنن که کارایی بیشتری داره. انسان تو آمریکا خودش یه سرمایه است!
حالا نوبت شماست. ممنون میشم که حوادث ناگوار سفرتون رو با دیگران share کنید تا مرتکب اونها نشن. منتظرم.
کیس نامبر : AS000021XX
دریافت نامه اول : 1st April 2008
ارسال نامه اول : 28th May 2008
اعلام کارنت : 15th August 2008
دریافت نامه دوم : 10th September 2008
تاريخ مصاحبه : 7th October 2008
دریافت ویزا : 8th October 2008
تاریخ ورود به آمریکا: 14th March 2009
دریافت گرین کارت : 14th April 2009
ارسالها: 706
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
salam man vase ssn eghdam kardam too LA bad goftan 2 hafte tool mikeshe
کیس نامبر:2009AS27000
تاریخ مصاحبه:JUNE 2009
تاریخ دریافت ویزا : JUNE2009
ارسالها: 151
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Nov 2008
رتبه:
5
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام الهام خانم
احوال شما
به سلامتي رسيديد.تبريك
آرزوي موفقيت
ارسالها: 163
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
الهام خانم تبریک میگم
موفق باشید،ما رو از راهنمائی هاتون در برندگان 2010 محروم نکنید
موفق باشید
ارسالها: 30
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان ايا كس ديكري تجربیات تلخ در امريكا نداره؟
لطفا در صورت داشتن تجربیات تلخ ان را با ما در ميان بكذاريد
ارسالها: 9
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
salam bar tamame dustane aziz
yek tajrobeye gheyre montazere baraye man in bud ke ma ke 2 hafte pish varede newyork shodim ba emirate airline dar forudgah yeki az chamedanhayeman gom shod v vaghti raftim information goftand kheyliha in bala sareshan miayad v information ma ra vared computer kardadnd v goftand ya barat pedash mikonim ya inke 500 dollar behet midim khoshbakhtane baad az 48 saat khodeshan ba taxi baram majani ferestadadnd v fahmidam ke yek chamedanam dar dubai ja mande bud v baparvaze baadi baram ferestadand momkene in etefagh baratun biofte negaran nashavid 90 darsade mavared baadan peyda mishe
tajrobeye digar inke yeki azdustanam ra dar forugahe dubai bordand toye yek otaghe 1 metr dar 2 metr v 2 ta siahpuste nareghul tamame lebas hasho az tanesh dar avardand hata lebas haeye ziresho v ta tuye jurabesham varesi kardand v kheyli tarside bud
in 2 ta etefaghi ast ke dar safar momkene baratun biofte
ama tajarebe khub ham dar america ziad hast ke bayad dar topic khodesh matrah beshe v jash inja nist
ارسالها: 45
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
كسي اين في نگليشا را نميخونه وقت خودتونو تلف نكنيد اينا رو بنويسيد دوستان
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2009-10-01 ساعت 01:14
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-06-24 ساعت 20:51 توسط rs232.)
من تجربیاتی دارم که شاید بدردتان بخورد ولی خیلی هم تلخ نیست. واقعیتش اینه که گرفتن سوشال سکیوریتی و گرین کارت و گواهینامه رانندگی و باز کردن حساب بانکی در مجموع خیلی طول بکشد سه ماه نمیشود و شما این مراحل را با کمی دیر و زود طی میکنید. تقریبا میتوانم بگویم که مواجهه اصلی شما با واقعیت زمانی اتفاق میفتد که شما برای پیدا کردن کار اقدام میکنید. خود من اولین کارم را در امریکا بعد سه ماه از تاریخ ورودم پیدا کردم و چون هیچوقت عادت نداشتم که بیکار باشم گذراندن این زمان تقریبا برایم تلخ بود. البته اگر آن موقع میدانستم که مثلا چند ماه دیگر کار پیدا میشود خیلی هم بهم خوش میگذشت ولی چون آدم هیچ چیزی نمیداند و تقریبا بلاتکلیف است نگران میشود و پیش خود میگوید مبادا کار گیر نیاورم و مجبور شوم دست از پا درازتر به ایران برگردم. وقتی تازه اقدام به کار میکنید فکر میکنید که از بین مثلا صد تا شرکت بالاخره یکی از آنها به شما جواب میدهد و یا وقت مصاحبه میگذارد ولی وقتی یک هفته, دوهفته, یک ماه و دو ماه میگذرد و خبری نمیشود شما کم کم دچار ناامیدی میشوید. ولی بالاخره در اوج ناامیدی و بلاتکلیفی برایتان کاری پیدا میشود که نمیدانید از خوشحالی چکار کنید حتی اگر آن کار چندان هم مناسب نباشد. مرحله بعدی که باز هم ممکن است کمی در زمان خودش تلخ باشد این است که وقتی شما سر کار میروید مخصوصا اگر شرکت امریکایی باشد شما باید تمامی امورات خودتان را به تنهایی انجام دهید و دیگر پسرخاله و دخترعمه و عموجان نمیتوانند به شما کمک کنند. اگر زبان انگلیسیتان در ایران بسیار خوب بوده باشد در این مقطع کمتر به مشکل برمیخورید و میتوانید بعد از چند هفته راه و چاه کار را یاد بگیرید. ولی اگر زبان انگلیسیتان چندان خوب نیست تازه اول مصیبت است. من خودم زبان انگلیسیم معمولی بود و در حد همان چیزهایی بود که در دانشگاه و یا کلاسهای زبان یاد گرفته بودم. بنابراین در روابط کاری و یا اجتماعی در محیط کار مشکل داشتم و ناخودآگاه خاطرات تلخی بوجود میاید که البته باز هم میگویم در زمان خودش تلخ است و بعدا برایتان خنده دار میشود. من از بعضی تجربیاتم توی بخش گفتگوی آزاد و زندگی در امریکا مطالبی نوشتم که اگر دوست داشتید میتوانید مطالعه کنید. ولی در مجموع نگران نباشید چون زندگی در امریکا بسیار بسیار راحت تر و دلنشین تر از ایران است. فقط کافی است تا کمی تحمل داشته باشید و دوران جا افتادن را پشت سر بگذارید. من در این سه سالی که در امریکا هستم از زندگی خودم بسیار راضی هستم و قصد برگشت ندارم. برایتان آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم این نوشته بدردتان بخورد.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 60
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
از کسانی بودم که اگر بهم میگفتن آمریکا مشکلات خودشو داره کلی قاطی میکردم و میگفتم که من حاضرم برای آمریکا همهٔ سختیها رو به جون بخرم......دوستان حتما بیایید آمریکا رو ببینین ولی مثل من از کار خوبتون تو تهران استعفا ندین و وسایل زندگیتونو اگر ازدواج کردین حراج نکنین...میدونین زبون دوم در آمریکا چیه؟ زبان شیرین اسپانیش ...اینجا رو مکزیکیها و کلا اسپانیشها قرق کردن پس فکر کارگری رو از سرتون بیرون کنین چون شانس کمی دارین...تا رسیدید اینجا ندوید برید ماشین آنچنانی و لوازم منزل بخرین...پولتنو خرج نکنین...حتا شده از لوازم دست دوم که اینجا هر هفته تو راجیها فروخته میشه استفاده کنین...برای ۱ سال پول داشته باشین یعنی حداقل ۱۵ هزار دلار توی بانک....من که تو ذوقم خورد...ولی با تلاش درستش میکنم..راستی اگر تو ایران درامد خوب درین و در امدتون جوری هست که پس انداز هم میکنین خواهشاّ بیایید اول اینجا رو ببینین بد تصمیم بگیرین که کاملا مهاجرت کنین...موفق باشین
شماره کیس: 136XX
تاریخ دریافت نامه قبولی:May 2008
کنسولگری:Abu Dahbi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول;28May 2008
تاریخ کارنت شدن کیس:10Feb 2009
تاریخ دریافت نامه دوم:Waiting
تاریخ مصاحبه:14Apr2009
تاریخ دریافت کلیرنس:بدون کلیرنس
دریافت ویزا: 15April 2009
جمع تقریبی هزینه ها:هر نفر 2000000 تومان
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2009-10-03 ساعت 02:36
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-10-03 ساعت 02:38 توسط rs232.)
محمد رضا جان. نا امید نشو دوست من. من هم چند ماه اولی که به امریکا آمدم برایم بسیار نا امیدکننده بود. یعنی تا زمانی که کار پیدا نکنی هیچ قشنگی رو نمیبینی و همش در فکر برگشتن هستی. ولی همه چیز خیلی زود درست میشه. سعی کن اگر میتونی از لس آنجلس و از جمع ایرانیها دور شی. این رو الکی نمیگم و بعدا متوجه میشی. سعی کن با جمع امریکاییها ارتباط برقرار کنی و با آنها دوست شی. میتونی حتی به شهرهای کوچکتر بری. بده رزومه کاریت رو یک غیر ایرانی بررسی کنه و هر روز به جاهای مختلف بفرست. از craigslist.org برای پیدا کردن کار در محدوده خودت استفاده کن. روی حرف هیچ ایرانی اگر وعده کار بهت میدهند حساب نکن. همه آنها فقط باد هوا و قمپز در کردن است. من فامیلهای پولدار زیادی در لس آنجلس دارم که یکیشان یک کارخانه بزرگ تولید شبکه کامپیوتری دارد. قید همه آنها را زدم و به یک شهر کوچک در شمال سنفرانسیسکو رفتم و روی پای خودم ایستادم. زندگی کردن در جمع ایرانیها و به طاله نحس آنها گوش دادن تلف کردن عمر است. اگر آمده ای که تجربیات جدیدی داشته باشی و شرایط جدیدی را تجربه کنی پس بیخیال همه آنها شو. شما که الآن وارد امریکا شده اید برای آنها سوژه جدید هستید. هر که شما را میبیند قربان صدقه تان میرود و میگوید که الهی درد و بلای شما از آسمان بیاید و درست بخورد وسط فرق سر من. ولی همانها چنان درد و بلایی برایتان میپزند که از آمدنتان پشیمان میشوید. بهرحال من امیدوارم که این دوره کوتاه را سریعتر پشت سر بگذارید و بتوانید طعم یک زندگی خوب در امریکا را بچشید.
ارسالها: 60
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوست من حرفهای شما مثل یک مسکن هست برای من...شاید من هنوز بارقههای امید رو تو ایران میبینم..شاید میبایستی قطع امید کنم و تمام انرژی و توانمو معطوف به موفقیت در آمریکا کنم،.... اینو هم باید بگم که آمریکا از هر لحاظ از ایران بهتره ولی برای رسیدن به هدف باید به فکر جهاد اکبر باشی....حرف شما رو هم مبنی بر دور بودن از جامعه ایرانی قبول دارم ولی معتقدم باید با ایرانیان موفق واقعی در ارتباط بود... من در کلان شهر آتلانتا زندگی میکنم
یک توصیه برای دوستانی که انشاالله قراره در آیندهٔ نزدیک بیان آمریکا دارم و اینکه ۱۰۰% مقداری از پولشونو در ایران باقی بگذارن چون زرق و برق آمریکا ناخوداگاه انسان رو برای خرج کردن تحریک میکنه، و اگر خدای ناکرده کفگیر به ته دیگ خورد نزدیکان براتون بفرستن...
شماره کیس: 136XX
تاریخ دریافت نامه قبولی:May 2008
کنسولگری:Abu Dahbi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول;28May 2008
تاریخ کارنت شدن کیس:10Feb 2009
تاریخ دریافت نامه دوم:Waiting
تاریخ مصاحبه:14Apr2009
تاریخ دریافت کلیرنس:بدون کلیرنس
دریافت ویزا: 15April 2009
جمع تقریبی هزینه ها:هر نفر 2000000 تومان
ارسالها: 56
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
rs232 نوشته: محمد رضا جان. نا امید نشو دوست من. من هم چند ماه اولی که به امریکا آمدم برایم بسیار نا امیدکننده بود. یعنی تا زمانی که کار پیدا نکنی هیچ قشنگی رو نمیبینی و همش در فکر برگشتن هستی. ولی همه چیز خیلی زود درست میشه. سعی کن اگر میتونی از لس آنجلس و از جمع ایرانیها دور شی. این رو الکی نمیگم و بعدا متوجه میشی. سعی کن با جمع امریکاییها ارتباط برقرار کنی و با آنها دوست شی. میتونی حتی به شهرهای کوچکتر بری. بده رزومه کاریت رو یک غیر ایرانی بررسی کنه و هر روز به جاهای مختلف بفرست. از craigslist.org برای پیدا کردن کار در محدوده خودت استفاده کن. روی حرف هیچ ایرانی اگر وعده کار بهت میدهند حساب نکن. همه آنها فقط باد هوا و قمپز در کردن است. من فامیلهای پولدار زیادی در لس آنجلس دارم که یکیشان یک کارخانه بزرگ تولید شبکه کامپیوتری دارد. قید همه آنها را زدم و به یک شهر کوچک در شمال سنفرانسیسکو رفتم و روی پای خودم ایستادم. زندگی کردن در جمع ایرانیها و به طاله نحس آنها گوش دادن تلف کردن عمر است. اگر آمده ای که تجربیات جدیدی داشته باشی و شرایط جدیدی را تجربه کنی پس بیخیال همه آنها شو. شما که الآن وارد امریکا شده اید برای آنها سوژه جدید هستید. هر که شما را میبیند قربان صدقه تان میرود و میگوید که الهی درد و بلای شما از آسمان بیاید و درست بخورد وسط فرق سر من. ولی همانها چنان درد و بلایی برایتان میپزند که از آمدنتان پشیمان میشوید. بهرحال من امیدوارم که این دوره کوتاه را سریعتر پشت سر بگذارید و بتوانید طعم یک زندگی خوب در امریکا را بچشید.
سلام من از بچه های 2010 هستم، مرسی از توصیه های بسیار مفیدتون اگه فضولی نباشه میتونم بپرسم شما در ایران در چه زمینه ای سابقه کار داشتید و اونجا به چه کاری مشغول شدید؟
باتشکر
شماره کیس: 2010AS5000
نامه اول: May-2009
کنسولگری:ankara
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: May 2009
ارسال مدارک: October 2009
تاریخ کارنت شدن کیس: August 2009
تاریخ دریافت نامه دوم: October 2009
تاریخ مصاحبه: 27th October
تاریخ دریافت کلیرنس: 20th November
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2009-10-03 ساعت 13:22
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-06-24 ساعت 20:54 توسط rs232.)
لایا جان. من ورودی سال .. نرم افزار دانشگاه آزاد هستم. در تهران هم برای شرکتهای حمل و نقل برنامه نویسی میکردم. سه سال پیش در وضعیت متاهل وارد امریکا شدم و دو سال و نیم میشه که در وضعیت مجرد به زندگی ادامه میدهم. بعد از 3 ماه یک کاری در سنفرانسیسکو در تقاطع خیابان مارکت و خیابان مانتگامری پیدا کردم. یک شرکت استارت آپ بود با 5 نفر کارمند. رئیس شرکت, دوست دخترش, خواهرش, یک نفر بازاریاب و من. همه در آنجا مدیر بودند غیر از من و در واقع تنها کسی که کار مفیدی انجام میداد من بودم! این شرکت یک برنامه قدیمی سی آر ام داشت که من آن را برایشان تکمیل کردم و بصورت وب درآوردم. مشتریهایمان هم خوب بود. حقوق من در آنجا نسبتا کم بود چون بعنوان تکنسین آشنا به برنامه نویسی استخدام شده بودم. بعد از حدودهفت ماه یکی از شرکتهایی که چندین ماه قبل اپلای کرده بودم برایم وقت مصاحبه گذاشت و برایم جاب آفر فرستاد. در این شرکت که حدود 400 نفر مشغول بکار هستند و در شمال سنفرانسیسکو واقع شده است بعنوان مهندس نرم افزار استخدام شدم و حدود دو ساله که اینجا هستم. کار من ارتباط با ماهواره و اتصال به شبکه ناسا و تبادل اطلاعات و برنامه نویسی و گهگاهی هم محاسبات مهندسی جهت بهینه سازی کار است. در واقع میتوانم بگویم که پیدا کردن کار مناسب به چهار عامل اصلی بستگی دارد. زبان انگلیسی, دانش و مهارت, اعتماد بنفس و شانس. ولی اگر شما شانس داشته اید که از بین این همه آدم برنده لاتاری شوید پس حتما خوش شانس هستید و شانس پیدا کردن یک موقعیت کاری خوب را هم خواهید داشت. امیدوارم که شما هم هرچه زودتر کار مناسب پیدا کنید و هرگز نا امید نشوید.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 60
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
زنده باشی دوست من و موفقتر
یک نکتهٔ جالب که من اینجا زیاد باهاش برخورد داشتم اینه که تا به حال با هر ایرانی عزیزی که من اشنا شدم ایشان مشغول کارای ساختمانی بودند...سیمکش،لوله کش،نقاش،بنا،... البته که اینها کارای بدی نیست ولی این سوال رو در ذهن تدأعی میکنه که شغل دیگری نیست که این عزیزان بعضا بعد ۲۸ سال و کسب مدارج بالای علمی به قول خودشان بدان مشغول بشن....نمیدونم....یاا مثلا دوستانی رو دیدم که بعد از ۱۰ سال موفق به خرید خانه با اقساط بلند مدت شده اند و همچنین با استفاده از وام مشغول به تحصیل هستند ولی میباید ۱۵ سال برای دولت کار کنند برای برگرداندن بدهی شان...
شماره کیس: 136XX
تاریخ دریافت نامه قبولی:May 2008
کنسولگری:Abu Dahbi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول;28May 2008
تاریخ کارنت شدن کیس:10Feb 2009
تاریخ دریافت نامه دوم:Waiting
تاریخ مصاحبه:14Apr2009
تاریخ دریافت کلیرنس:بدون کلیرنس
دریافت ویزا: 15April 2009
جمع تقریبی هزینه ها:هر نفر 2000000 تومان