ارسالها: 421
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
36
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
ارسالها: 69
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2010
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام به همه دوستان
من به همراه خانواده ام ، 15 جولای ( 24 تیر ماه ) ساعت 8 صبح ابوظبی مصاحبه داریم.
صحبت های دوستان را که می خونم گاهی از نگرانیم کم میشه گاهی ......
حتما واستون تجربه سفر را می نویسم .
راسی از صحبت ها پیداست که کار در جاهای دولتی واسه اونها خیلی مهمه آیا این طوره ؟ یا اگه کسی کار نکرده باشه راحتتر بهش برخورد می کنن؟میشه در این مورد منو راهنمایی کنید.
من توی فرم نوشتم که مشاور و داور چشنواره خوارزمی هستم ...
در ضمن من سنم از 21 بیشتر هست البته من خودم توی این مسئله اصلا نگران نیستم. ایشالا که حل میشه ( دعا کنید)
اما به عنوان سوال آیا کار کردن من مسئله ساز هست؟
این طور که معلومه واسه هر نفر از بلیط تا مصاحبه و هتل و ازمایش تقریبا دومیلیون و سیصد خرج میشه درسته ؟
کدوم کلینیک تو دبی ارزونتر و بهتره ؟
متشکرم
شانس تو را موفق نمیکند، تو هستی که شانس را به موفقیت تبدیل میکنی.
آنچه شما را به نتیجه مطلوب می رساند الزاما نه تلاش و فعالیت سخت و طاقت فرسا که آگاهی و اطلاع از چگونگی انجام دقیق و درست کارهاست.
ارسالها: 298
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2010-06-06 ساعت 21:33)mitra2640 نوشته: آقای اشکان از جواب سریع و مفیدتون بسیار متشکرم.
ایشالا که موفق باشید و ویزا بیاد دستتون .( البته با توجه به امضا تون گفتم ).
سلام
با توجه به فاصله زماني كه تا مصاحبه تون دارين پيشنهاد مي كنم سفرنامه ها رو حتما مطالعه بفرماييد چون دانستن تجربه هاي ديگران خيلي مفيد است و در مصاحبه و آماده بودن شما براي مصاحبه و حتي زمانبندي كمكتان ميكنه .
سفرنامه خود من د رهمين تاپيك در پست شماره 279 و 282 هست مي تونين بخونين بعلاوه بقيه بچه ها رو هم مطالعه كنين
چاكريم
شماره کیس : 2010AS00013XXX
کنسولگری:ابوظبي
تاریخ ورود به آمریکا : 20 اگوست 2010
ارسالها: 167
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان
کسی هفته اینده ابوظبی مصاحبه نداره؟
ممنون
ارسالها: 298
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2009
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2010-06-09 ساعت 22:17)farnaz.f نوشته: سلام دوستان
کسی هفته اینده ابوظبی مصاحبه نداره؟
ممنون
سلام
ما هفته بعد که نه ولی هفته بعدش میریم ویزامونو بگیریم
شماره کیس : 2010AS00013XXX
کنسولگری:ابوظبي
تاریخ ورود به آمریکا : 20 اگوست 2010
ارسالها: 147
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام
ما روز سه شنبه مصاحبه داشتیم و ویزامونو بدون کلیر همون روز گرفتیم من هنوز دبی هستم و سعی میکنم توی همین یکی دو روز آینده سفرناممو براتون بزارم ضمنأ اگه یادتون باشه فرم مالیاتی اسپانسر من فرم 1120 بود که خیلی شک داشتم قبول کنن یا نه ولی اصلأ در موردش حتی سوال هم نکردن تازه مربوط به سال 2008 هم بود
به زودی با سفرنامه در خدمتتون خواهم بود.
ارسالها: 3
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2010
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام به همه دوستان
مرسي از اطلاعات خوبتون،ما در مرحله پست مدارك به كنتاكي هستيم.غير از ارسال فرم ها و دو قطعه عكس چيز ديگري هم بايد فرستاد؟مثلا ترجمه ي مدارك خواسته شده؟ممنون ميشم بهم جواب بديد
ارسالها: 273
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Aug 2008
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2010-06-10 ساعت 19:35)فرشته نوشته: سلام به همه دوستان
مرسي از اطلاعات خوبتون،ما در مرحله پست مدارك به كنتاكي هستيم.غير از ارسال فرم ها و دو قطعه عكس چيز ديگري هم بايد فرستاد؟مثلا ترجمه ي مدارك خواسته شده؟ممنون ميشم بهم جواب بديد
فرشته
محل سوالات اينجاست
http://mohajersara.com/showthread.php?tid=2252&page=183
پاسخ شما را در اينجا داده ام
شماره کیس : 2010AS2607X
تاریخ دریافت نامه قبولی: اصلا نيومد ، شانسي در ماه May 2010 فهميدم
کنسولگری: ابوظبي
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: 2010 Jun 06
تاریخ کارنت شدن کیس: Aug 2010
وضعيت اسپانسر : دارم --- مدارك JUN 21 2010 رسيد
تاریخ مصاحبه: 02 September
گرفتن ويزا : همون روز مصاحبه
ارسالها: 147
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2009
رتبه:
7
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام
Piece a cake
این جمله معروف آخر فیلم pay back بود که مل گیبسون با دست و پای شکسته و یه گلوله تو شکمش به دختره در جواب اینکه چطوری پولو گرفتی گفت.
ما هم در جواب یه خانمی که جلوی سفارت نشسته بود و ازمون پرسید که چطوری ویزا گرفتید گفتیم :
Piece a cake
به هر صورت داستان گرفتن ویزای ما هم تمام شد و اما شرح ماجرا :
آماده سازی قبل از سفر
ما تا قبل از اینکه کارنت بشیم هیچ کاری نکرده بودیم ، فقط برای اسپانسر از یکنفر درخواست کرده بودیم که اونهم قبول کرده
اول ازهمه هتل و پرواز – گرفتن هواپیما کار راحتی بود چون تکلیفمون روشن بود ، از هماپیماهای ایرانی میترسیدیم ویک انتخاب داشتیم امارات ولی در مورد هتل چه عرض کنم ، قبل از اقدام برای هتل چند تا شرط برای خودمون گذاشتیم
1- تو منطقه دیره باشه که به سیتی سنتر نزدیک باشه .
2- چهار ستاره به بالا باشه (این قسمتش کاملأ شخصیه )
3- بدون نهار باشه چونکه هتل های با نهار یه بدی داره اونم اینه که هر جای شهر باشی میخوای برای نهار برگردی هتل ، از لحاظ روانی راحت تری که بدون نهار باشه .(البته به شرطی که بخوای گردئش کنی)
با این سه شرط اصلی گشتیم دنبال هتل ، راستی تا یادم نرفته برای خانواده ها به خصوص اونهائی که بچه های زیر 16 سال دارن بگم Emirates holiday یه پکیج هائی رو برای خانواده ها عرضه میکنه که قیمتش فقط شامل پدر و مادر میشه و دو تا بچه زیر 16 سال میتونن کاملأ مجانی همراهشون باشن ، هتل های خیلی خوبی روهم شامل میشه ولی غالب هتل ها تو منطقه جمیرا هستن که با توجه به مجانی بودن دو تا بچه ، برای بچه دارها مقرون به صرفه است .
ولی ما چون یه بچه زیر 2 سال داشتیم برامون جذابیتی نداشت .
به هر حال بعد از کلی پرسوجو هتل مترو پولیتن پالاس رو انتخاب کردیم ضمنأ برای اینکه بدون استرس به تمام کارهامون برسیم و تفریحی هم کرده باشیم برنامه سفر رو برای هفت شب و هشت روز تدارک دیدیم .
دوم ترجمه مدارک –
برای این قسمت من نامه دوم سفارت رو گذاشتم جلوم و فقط مدارکی رو که خواسته بود ترجمه کردم که شامل
1- ترجمه شناسنامه ها (یک نسخه)
2- ترجمه سند ازدواج (دونسخه)
3- ترجمه کارت معافی (یک نسخه)
4- ترجمه مدرک دیپلم خودم و خانمم (یک نسخه)
5- ترجمه مدرک لیسانس خودم (یک نسخه) (لازم به ذکره که در مورد ترجمه لیسانس مدرک خانمم چون مهر وزارت علوم رو نداشت و من هم حالشو نداشتم که برم بدم مهر کنن از خیرش گذشتیم)
6- ترجمه کارت واکسن دخترم(یک نسخه)(برای بچه های کوچیک کارت واکسن بین الملل صادر نمیشه و باید همون کارت واکسن خودشونو ببرید ترجمه کنید بعد بدید پاستور مهر کنه)
7- کپی برابر اصل پاسپورت ها (یک نسخه)
8 – نامه اشتغال به کار (من گواهی اشتغال به کارمو انگلیسی تایپ کردم و نیازی بهز وووووو ترجمه نداشت)
سوم کارت واکسن بین الملل –
همونطوریکه گفتم ما تاقبل از کارنت شدن هیچ کاری نکرده بودیم ولی سالها پیش هم خودم و هم خانمم واکسن هپاتیت رو زده بودیم به هر حال دو هفته قبل از پرواز رفتیم پاستور تجریش گفتیم چه کنیم ، اونم یه کاغذ برداشت گفت هپاتیت بی ، ام ام آر ، دیفتری کزاز ... فقط همین .
ولی ما وقت نداشتیم دو بار ام ام آر بزنیم البته خانمم قبلأ چند بار زده بود که گواهی هیچکدوم رو نداشت خلاصه رفتم سراغ دکتر اطفال دخترم و بهش گفتم اوضاع خرابه ، اونم دو تا کارت واکسن آورد و هر چی واکسن تو دنیا وجود داره رو برامون مهر کرد جالبه که تاریخ یک سری از واکسن ها مربوط به دوره قبل از دکتر شدنش بود به هر حال با کارتها رفتیم دوباره پاستور تجریش ، مسئولش که کارتها رو دید گفت اینو از کجا آوردی گفتم کارت واکسن خودمه آخه ما به بهداشت و اینجور چیزا خیلی اهمیت میدیم به خاطر همین هم از بچگی پرونده پزشکیمون کامله ، گفت آره جونه خودت بخواب تا بهت واکسن بزنم بعدش هم یه دیفتری کزار به من یکی هم به خانمم زدو دوتا کارت واکسن بین الملل با کلی مهر و تاریخ داد بهمون نکته جالب اینکه خودش هم فهمیده بود کارتا الکیه تاریخهائی که میزد اصلأ ربطی به تاریخ های کارتهای ما نداشت ...
چهارم مدارک مالی و اسپانسر
بعد از کارنت شدن به اسپانسر مون گفتیم که مدارکشو بفرسته اونهم چند روز بعد توسط یکی از دوستاش که مسافر بود فرستاد دم در خونمون (چون دوستش آورد دم در خونمون تحویل داد) .اگه یادتون باشه من قبل از مصاحبه چند بار سوال کردم که اسپانسرم فرم های 1120 رو برام فرستاده به جای 1040 و ظاهرأ کسی هم در این مورد تجربه نداشت و من هم تصمیم گرفتم با همین فرم مالیاتی 1120 برم مصاحبه و این تنها قسمت مشکوک مدارکم بود (برای خودم)
ضمنأ برای گرفتن گواهی حساب بانکی هم اقدام کردم ، حساب شخصیم جالب نبود ، حساب شرکتم هم اگه ارائه میکردم میبایستی با اسناد شرکت باشه و نمیخواستم به سفارت اعلام کنم که خودم توی ایران شرکت دارم.
به هر حال تصمیم گرفتم فقط با مدارک اسپانسر برم مصاحبه و اگه احیانأ مشکلی پیش اومد بیام و مدارک مالی رو ردیف کنم
سفر به امارات
اولین نکته اینکه خروجی شده پنجاه هزار تومان به ازای هر نفر (تاکید میکنم به ازای هر نفر نه به ازای هر پاسپورت) که این قانون دو هفته پیش ابلاغ شده . بقیه ماجرا تقریبأ مشابه بقیه دوستانه :
فرودگاه امام – بازرسی اولیه – صف کارت پرواز – یادت میفته خروجی ندادی – صف بانک برای پرداخت خروجی- صف کارت پرواز مجددأ- صف کنترل پاسپورت برای ورود به سالن ترانزیت – ورود به سالن ترانزیت – سفارش چای و کیک – سفرش مجدد..........- دوباره .......- خلاصه اعلام سوار شدن به هواپیما – صف ورود به هواپیما – نشستن روی صندلی و پرواز
نکته جالب اینکه اماراتی ها برای پرواز تهران دبی کمترین اهمیتی هم قائل نیستن من فکر میکردم بدترین سرویس هوائی رو ساها میده ولی مییتونم به جرات بگم بدترین سرویس هوائی مربوط به خط هوائی امارات تو مسیر تهران دبی .
خلاصه گشنه و تشنه رسیدیم دبی .دخترم خیلی شیطونه به خاطر همین تقریبأ هر جا که میریم تمام حواس ما دوتا به دخترمونه خوشبختانه توی هواپیما یک ساعت خوابید و سرحال از هواپیما پیاده شد بلافاصله یه کالسکه امارات برداشتیم و کوچولو رو گذاشتیم توش و راه افتادیم ، اونم چشمش به جای بزرگ افتاده بود و یکسره با صدای بلند آواز میخوند و حسابی حواسمونو پرت کرده بود. وقتی رسیدیم به قسمت کنترل ویزا دیدیم چند تا صف طویل برقراره ولی یکی از ورودی ها فقط یک نفر ایستاده ماهم که کلأ گیج بودیم رفتیم تو اون صف که یه خانمی با احترام گفت ticket please منم گفتم ما ticketless ایم وقتی داشتم اینو میگفتم دیدم فرش زیر پامون قرمزه روشم نوشته first تازه فهمیدم که اشتباهی اومدیم تو قسمت ازما بهترون ها ولی با کمال تعجب خانومه گفت بخاطر بچه ایرادی نداره ما هم بدون معطلی رفتیم قسمت کنترل ویزا و جالبه که بدون ثبت عکس مردمک چشم مهر ویزا رو زد توی پاسامون . نکته جالبترش اینکه دخترم قبل از رسیدن به باجه کنترل ویزا از کالسکه پیاده شد و رفت به سمت خروجی و خانمم هم دنبالش رفت و من شروع کردم به صدا کردنشون که مسئول کنترل ویزا گفت اشکالی نداره بذار برن . منم تا ویزاها رو گرفتم سریع رفتم کنار نقاله چمدونا و فکر کنم اولین نفری بودم که چمدونمونو برداشتم و موقع خروج هم یک نفر با تابلوی هتلمون ایستاده بود و با معرفی خودم سوار ماشین شدیم و نیم ساعت بعد تو هتل بودیم و چک این و ....
البته لازم به ذکره که ستاره قبلأ به ما گفته بود که چون شما بچه دارید نیازی نیست توی صف کنترل پاسپورت بمونید ولی یرای ما تصادفی این اتفاق افتاد .
مدیکال
ما روز شنبه با پرواز ساعت 11.40 رفتیم دبی و بعد از ظهر رو به شناسائی هتل و اطراف اون مشغول بودیم .یکشنبه صبح هر چقدر تلاش کردیم ساعت 9.30 پلی کلینیک باشیم نشد آخه دخترم تازه ساعت 9 از خواب بیدار شد و تا صبحانه بخوریم و راه بیفتیم شد ساعت 10:30 الی 11 (واقعأ ساعت دقیقشو یادم نیست )خلاصه آدرسی که بچه ها مهاجر سرا نوشته بودن رو به راننده تاکسیه گفتیم و رفتیم جلوی متروی سیتی سنتر پیاده شدیم فقط لازم به ذکره یکی از دوستان نوشته بود ساختمان روبروئیش عکس تاج محل رو داره که الآن دیگه نداره یا حداقل ما هرچی گشتیم ندیدیم ولی داروخانه ابن سینا مشخصه خیلی خوبیه خلاصه رفتیم توی پلی کلینیک و ....................... فقط ما بودیم و دوتا خانم که کارمند اونجا بودن ..خلوت ..مدارک رو تحویل دادیم که شامل
1- اصل پاسپورت
2- نامه دوم
3- 2 قطعه عکس برای هر نفر و برای بچه 1 قطعه
4- کارت های واکسیناسیون و ترجمه واکسیناسیون دخترم
بعد گفتن منتظر باشید .......حدود نیم ساعت بعد یکی از خانومهای اونجا اومد و گفت بفرمائید :
اول روی ترازوئی که هم وزن رو میخوند هم قد رو ..... بعد توی یک اتاق در باز، فشار خون رو گرفت و بعد هم به اندازه یه لوله آزمایش ازمون خون گرفت با دخترمون هم هیچ کاری نداشتند و اون بود که با همچی کار داشت .
یک ربع بعد یه آقای سیاه پوست هندی خوش اخلاق که قبلأ به دخترمون آبنبات داده بود منو صداکرد و عکس از قفسه سینه گرفت بعد هم از خانومم و باز هم با بچه کاری نداشتن .
تقریبأ نیم ساعت بعد هم خود دکتر اومد بیرون و بهمون گفت بفرمائید داخل :
اتاق خیلی قشنگی داشت و دوتا صندلی جلوی میزش بود که ما روی اونها نشستیم ، یه صندلی گرد بدون پشتی هم به دخترم (راستی اسمش "آریسا" ست)تعرف کرد ولی اون ترجیح داد بغل من بشینه .
دکتر خیلی خوش مشرب شوخی بود چند تا سوال در مورد سابقه پزشکیم ازم پرسید که تا اونجائی که یادمه شامل سرطان ،عمل جراحی،بیماری قند،فشار خون، غش، مالاریا و .... میشد که جواب همش هم طبق معمول "نه" بود . بعد از این سوال و جواب یه کارت گرفت دستش که یکسری حروف اینگلیسی روش نوشته شده بود و ازم خواست کوچکترین ردیفشو بخونم که منهم غلط غلوط خوندم (فکر کنم اومدم ایران باید یه سری به چشم پزشکم بزنم)و از خانومم خواست اصلاحش کنه که اونهم نامردی نکرد و همه رو درست گفت بعد نوبت به تخت معاینه رسید .بهم گفت بخواب و لباستو بزن بالا بعد هم دودستی افتاد رو شکمم و کلی فشار داد نمیدونم دنبال چی میگشت اگه میگفت شاید میتونستم کمکش کنم !!!!!!!
بعد گوشی گذاشت و گفت نفس بکش و .......................خلاصه یه واکسن آوردو زد به بازوم ..
برای خانومم هم دقیقأ همین اتفاق افتاد
برای آریسا سوال و جوابی در کار نبود و فقط یه واکسن توی پاش (آریسا هنوز 2 سالش نشده)
آخر سر هم ازش پرسیدم چطوره دکتر ؟ گفت همه چیز عالیه
اومدیم بیرون و صورت حسابو به شرح زیر پرداخت کردیم
300 درهم ویزیت به ازای هر نفر
200 درهم به ازای آزمایش خون و عکس از قفسه سینه
150 درهم واکسن
که با احتساب اعداد فوق برای من و خانومم شد نفری 650 درهم و برای آریسا شد 450 درهم و در کل 1750 درهم دادیمو خلاص . همون موقع هم جواب رو بمون داد .
ساعت 1:30 هم هتل بودیم
لازم به ذکره توی پلی کلینیک که منتظر بودیم یه خانم و آقائی اومدن اونجا که خانمو راهنماش بود و بعدأ که به ما شماره تلفن داد فهمیدیم خانم ملیکاست و قرار شد روز سه شنبه ساعت 6 صبح بیاد دنبالمون بریم ابوظبی (آخه وقت مصاحبه رو 8 صبح اعلام کرده بودن) قیمت هم 150 درهم برای هر نفر ...جمعأ 300 درهم برای ما دونفر و آریسا هم مجانی ...
روز یکشنبه بعدازظهر و دوشنبه کلأ به گشت و تفریح گذشت
سفر به ابوظبی و مصاحبه
عصر دوشنبه برای هماهنگی نهائی با خانم ملیکا صحبت کردم و قرار شد سه شنبه صبح آقای کریمی از طرف خانم ملیکا بیاد دنبالمون ..خلاصه به هر جون کندنی بود ساعت 6 نشستیم تو ماشین آقای کریمی و به سمت ابوظبی راه افتادیم اتوبان شیخ زاید هم خیلی شلوغ بود ...صبحانه رو بین راه خوردیم (یه جایی مثل رستوران مهتاب اتوبان قم ) ضمنآ دوربین های ابوظبی 160 کبلومتر به بالا رو ثبت میکنن به خاطر همین هم آقای کریمی از دبی که خارج شدیم گاز ماشینو گرفت و با 160 کیلومتر مارو یک ساعته برد ابوظبی ما تقریبأ 7:35 جلوی سفارت بودیم خیلی هم شلوغ نبود کیس لاتاری هم اصلأ نبود و فقط ما بودیم بقیه فامیلی بودن سه تا دستگاه Direct evaporative water cooler (همون کولر آبی خودمون ) هم تو فضای باز جلوی نیم کت ها بود که هوارو کمی مطبوع کرده بود .
ساعت 7:50 یه نگهبان هندی اومد و گفت کیس های مهاجرتی برید تو ... ماهم بلند شدیم رفتیم تو ی اتاق بازرسی دوربین و موبایل رو تحویل دادیم و بقیه وسایل مون رو که خیلی هم زیاد بود ( یه کوله پشتی شامل لباسهای آریسا ... ظرف غذا ... فلاسک آب جوش .... قوطی سرلاک ... اسپری ضد عفونی کننده دست و .... خیلی چیزای دیگه که توی سفرنامه های قبلی بچه ها گفته بودن ازتون میگیرن رو بردیم تو و هیچی هم نگفتن ....فکر کنم اونا هم مثل خودمون عشقی کار میکنن.
بعد از بازرسی از توی حیاط و از وسط شمشادا رد شدیم و به ساختمان اصلی رسیدم ... توی ورودی یه آقای نگهبان چاقی بود که یه شماره بما داد و گفت منتظر باشید .. ماهم همون ردیف اول جلوی در نشستیم چون وسایل بازی بچه ها اونجا بود و آریسا نیومده تو مشغول بازی شده شده بود ... بعد از 6 تا شماره که اعلام شد نوبت به ما رسید و من تنهائی رفتم دم باجه یه آقای نسبتأ مسن با قیافه عرب پشت گیشه بود که بعد از احوال پرسی به انگلیسی ، نامه دوم رو ازم خواست ...........نفری دو قطعه عکس ........بعد پاسپورت ها رو گرفت.... بعد کپی پاسپورت ها که من کپی برابر اصل شون رو بهش دادم و آقاهه گفت شما ایرانی ها پولدار هستید گفتم چطور گفت کپی کفایت میکنه شما ها پولتونو دور میریزید .......بعد ترجمه شناسنامه ها .........دونسخه ترجمه سند ازدواج ....... بعد پرسید دیپلم داری گفتم بله و گفتم من مدرکم بالاتر از دیپلمه که گفت پس اونو بده منم ترجمه لیسانسو بش دادم .... بعد هم گفت مدارک مالی (اینو به فارسی گفت و من خندیدم و بهش گفتم شما که فارسی بهتر از اینگلیسی من حرف میزنی اونم گفت ما اینیم !!!!) خلاصه مدارک مالی شامل I-134 نوترایز نشده ، نامه گردش حساب بانکی اسپانسرم و فرم 1120 سال 2008 ........اگه یادتون باشه من خیلی رو این قضیه شک داشتم چند بارهم از بچه ها راهنمائی خواستم ولی ظاهرأ هیچکس همچین تجربه ای نداشت و منتظر بودم آقاهه یه عکس العملی نشون بده که دیدم براش خیلی عادیه و منم هیچ سوالی نکردم ............... بعد پرسید سربازی چی که گفتم معاف شدم و هیچ مدرکی نخواست منم هیچی نگفتم در مورد کار هم هیچ سوالی نکرد منم باز هیچی نگفتم .... یه برگه بهم داد گفت برو صندوق پولو بریز رسیدشو بیار ...
اینجا هم یه تناقض بود چون توی سفر نامه های قبلی بچه ها گفته بودن به دلار هم میشه پرداخت کرد . منم فقط دلار داشتم ولی اون خانم چاقه که صندوق دار بود گفت فقط درهم قبول میکنه منم با سرعت از سفارت زدم بیرون و با آقای کریمی رفتیم "کارفور" پولمو چنج کردم و برگشتیم سفارت (کارفور نزدیک سفارته ولی باید با ماشین برید) این کار تقریبأ نیم ساعت طول کشید وقتی برگشتم سفارت ، خانمم گفت این آقاهه(مسئول باجه) 10 بار تورو صدا کرده اونم که حواسش به آریسا بوده اصلأ نفهمیده بوده تا اینکه یکنفر از کسائی که برای مصاحبه اومده بود اونجا به خانمم میگه مثل اینکه شماره شما رو صدا میکنن اونم میره پیش آقاهه و بهش میگه شوهرم برای چنج پول رفته بیرون بعدش هم آقاها کلی سوال ازش میپرسه که کار شوهرت دولتی یا خصوصی که میگه خصوصی (3 یا 4 بار این موضوع رو میپرسه) و بعد میگه خودت کار کردی ، که خانمم میگه نه و راجع به معافی من سوال میکنه که باز هم خانمم میگه معافی کفالت مادر داره... بعدش هم میگه باشه من کیستون رو میفرستم برای کنسول ...
خلاصه وقتی برگشتم خانمم تقریبأ انتهای سالن بود و آریسا داشت از میز و صندلی ها بالا میرفت ، تا اومد به من بگه که چی شده دیدم بلندگو داره اسممو صدا میکنه و میگه باجه 7 رفتم دم باجه و مصاحبه شروع شد .
اول سلام و احوال پرسی ....بعد رسید پولو بهش دادم و گذاشت رو پرونده ..... گفت خانوادت همراهتن گفتم بله و صداشون کردم .......... گفت چند نفرید گفتم سه نفر ..... پاسپورت ها رو چک کرد و یکمی با آریسا خوش و بش کرد .... گفت دست راست بالا منم دست راستمو بالا گرفتم خانمم هم خواست بالا بگیره که گفت چون بچه بغلته نیازی نیست .... (راستی من تاریخ تولد خانمم و اسپل اسم خانمم رو توی فرم ثبت نام اشتباه زده بودم و میخواستم قبل از قسم اونارو اصلاح کنم که آریسا از بس سر وصدا میکرد کلأ یادم رفت ) قسم رو خودیم و بعد گفت انگشت نگاری (اول دست چپ چهر انگشت بسته – دوم دست راست چهار انگشت بسته – آخر سرهم دوتا انگشت شصت(من تاحالا شصت ننوشته بودم نمیدونم املاش درسته یا نه )) ....... بعدش پرسید بار چندمه لاتاری شرکت کردید گفتیم اولین باره گفت عجب شانسی منم گفتم شانس آریسا ست ... بعد گفت معافیت بابت چی بوده گفتم به خاطر مادرم که گفت تو تنها پسر خانواده ای گفتم بله ..... گفت کجا میخوای بری گفتم لس آنجلس گفت چرا گفتم چون کلی دوست و آشنا اونجا دارم که گفت کیا هستن منم گفتم دختر عمو و پسر عمو و عمه و خاله و دائی و ..... خلاصه هر چی لغت در مورد فامیلی بلد بودم رو بهش گفتم .... گفت کی میخواهی بری گفتم هر چه زودتر (راستی ما توی فرم هائی که به kcc فرستادیم هیچ آدرسی ننوشته بودیم اونجا هم هیچی در این مورد بهمون نگفتن و خلاصه قسمت آدرس توی فایلمون خالی موند ).... بعد یه کارت زرد رنگ آورد و روش نوشت چهار شنبه ساعت 2 بعد از ظهر و گفت فردا بیا ویزاهاتونو بگیر منم بدون هیچ صحبت اضافه کارت رو گرفتم و تشکر کردم و اومدیم بیرون و سوار ماشین آقای کریمی شدیم و اومدیم دبی ساعت 10:30 ما توی لابی هتل بودیم .
عصر همون روز هم رفتیم خرید و تفریح .
سفر مجدد به ابوظبی برای گرفتن ویزا
صبح چهرشنبه قرار شد من با پسر عمه ام که توی دبی زندگی میکنه بریم ویزاها رو بگیریم و خانمم با آریسا هم برن دوباره خرید ..خلاصه ساعت 12 از جلوی امارت مال با BMW760li راه افتادیم به سمت ابوظبی اینو گفتم چون بعدش جالبه هنوز خیلی از دبی خارج نشده بودیم که دیدیم هوا خیلی گرم شد ..... کولرو چک کردیم دیدیم بادش گرمه ... یا جده سادات هوا 40 درجه رطوبت 50 درصد آفتاب عمود کولر خلاص .... راه پس هم نداشتیم اذیتتون نکنم با یه همچین ماشینی با پنجره های پایین تو اتوبان شیخ زاید به سمت ابوظبی آرزومون این بود که یه پراید کولر دار داشتیم به هر حال به بدبختی رسیدیم دم سفارت .ساعت 1:30 بود 20 دقیقه هم پشت در نشستیم تا رامون دادن تو .. یه 7 نفری بودیم وقتی رفتیم توی سفارت و نشستیم من دیدم کارتی که دست بقیست صورتی رنگه ولی کارت من زرد رنگ بود ..پرسیدم جریان چیه که معلوم شد همه اونا ویزاهاشون غیر لاتاریه خلاصه همون آقاهه اومدو اسمارو صدا کرد و پاسپورت ها رو به همراه پاکت های مدارک تحویل داد منم ویزا ها رو چک کردم دیدم تاریخ تولد خانمم یک روز اشتباه تایپ شده که بهش گفتم و اون گفت اصلأ مهم نیست ما هم قبوال کردیم و اومدیم .
سوار ارابه گرم شدیم و اشتباهی به سمت العین راه افتادیم وسط های راه متوجه شدیم و با کلی پرس و جو یه مسیر فرعی نشونمون دادن که از وسط صحرا رد میشد و میخورد وسط اتوبان شیخ زاید .ماهم با ماشین بدون کولر تو گرمای 45 درجه از وسط صحرا رد شدیم و فکر کنم تو کتاب گینس اسممونو بشه نوشت .. نهایتأ با چهار پنج کیلو کاهش وزن رسیدیم دبی ...
تا یکشنبه هم دبی هستیم اگر هم غلط املائی داشتم منو ببخشید چون کیبورد کامپیترش فارسی نداره ضمنأ نکات مهم رو هم جداگونه مینویسم و در اولین فرصت میزارم توی سایت.
به امید موفقیت همه دوستان