ارسالها: 308
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
13
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان آیا برای مسافرت به آمریکا محدودیت تعداد چمدان داریم؟!!یکی از دوستان که از ترکیه رفته بود میگفت اون هواپیمایی اجازه میداد فقط سه تا ساک همراه ببرند و کیف گیتار رو جزو ساک حساب کرده بودن و اجازه نداده بودن ببره.شما اطلاعاتی دارید؟
شماره کیس:2010AS296XX
تاریخ دریافت نامه قبولی:Aug 22
کنسولگری:ANKARA
تاریخ کارنت شدن: Aug 2010
تاریخ مصاحبه: 2 Sep
تاریخ دریافت ویزا: Sep 4
جمع هزینه ها: 3.5 میلیون برای دو نفر
ورود به آمریکاec 10
ایالت:ویرجینیا-حومه واشینگتون دی سی
ارسالها: 848
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
61
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2010-07-27 ساعت 20:20)farshidkhalafi نوشته: دوستان آیا برای مسافرت به آمریکا محدودیت تعداد چمدان داریم؟!!یکی از دوستان که از ترکیه رفته بود میگفت اون هواپیمایی اجازه میداد فقط سه تا ساک همراه ببرند و کیف گیتار رو جزو ساک حساب کرده بودن و اجازه نداده بودن ببره.شما اطلاعاتی دارید؟
farshidkhalafi عزیز بله محدودیت داره. من با klm بودم و اجازه 2 تا چمدون رو داشتم. حواستون به این باشه که هر چمدون 23 کیلو بیشتر نباید نباشه. یعنی نیاین تو یه چمدون که کوچیکتره مثلا 16 کیلو بار بزارید و تو اون یکی 30 کیلو! در این صورت اضافه بار باید بدید. بار مجار تو هواپیما هم (کوله و کرییر و ..) 10 کیلو هست.
اطلاعات تعداد چمدون و بار رو میتونید با هر ایرلاینی که میرین ازشون قبلش بپرسید.
✿چشم انتظاری جاذبه ای قوی دارد. منتظر چیزهایی باش که می خواهی شان, نه چیزهایی که نمی خواهی✿
شماره کیس: 2010AS000016XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه: May 2010
تاریخ دریافت ویزا: فردای روز مصاحبه
ارسالها: 10
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-07-28 ساعت 07:05
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-07-29 ساعت 21:22 توسط پرواز2010.)
با سلام به همه چلچله های مهاجر در آسمان آزادی
من مدتی است که شاهد تلاش شما پرندگان مهاجر سرا برای پرواز یه سوی آزادی هستم واز تجربه های پرواز شما پریدن را می آزمایم ، شاید روزی من هم بتوانم به آسمان آزادی و بدون مرز پر بکشم .
اکنون تصمیم گرفتم منهم تجربیات سفر خود را هر چند بعضی از آنها بارها توسط دوستان تکرار شده بر صفحه مهاجرسرا ثبت کنم ، شاید تجربه های من نیز بتواند راهنمای دوستان جدید باشد و من بتوانم سهم کوچکی از دین خود را به یاران مهاجر سرا ادا نمایم .
خوب ماجرای من از آنجا شروع شد که نام منهم مانند خیلی از عزیزان از گردونه شانس لاتاری گرین کارت بیرون آمد (البته گردونه شانس به نام همسرم گردید ) ولی این همای سعادت بر شانه من و یک فرزند زیر 21 سال من نشست و ما هم مانند خیلی دیگر از عزیزان ، چشم براه اعلام زمان مصاحبه ماندیم ... بالاخره نوبت به ما هم رسید و هم از طریق اینترنت و هم نامه ازkcc زمان مصاحبه مادر اوایل دی ماه سال 88 اعلام گردید .
ما با راهنمایی گرفتن از بچه های مهاجر سرا کار ترجمه مدارک را شروع کردیم . که شامل مدرک تحصیلی ، کارت ملی ، شناسنامه ، مدارک مالی (سند منزل +حساب بانکی) و دو نسخه سند ازدواج (برای هر نفر یک نسخه لازم است ). یاد آور می شوم دارالترجمه دانشجو میدان انقلاب اول خیابان منیری جاوید تجربه و سرعت عمل خوبی داشت و در مورد قیمت هم جای چانه زدن دارد و همه کار ها شامل ترجمه ، مهر دادگستری ، و مهر وزارت خارجه را کامل انجام می دهد .
پس از کامل شدن ترجمه ، کلیه مدارک ترجمه شده را به همراه فرم های kcc به وسیله پست تی ان تی که قیمت آن مناسب تر از دی اچ ال است به آدرس سفارت ترکیه 15 روز قبل از مصاحبه ارسال نمودیم .
حالا نوبت کار های واکسن بود که با مراجعه به درمانگاه پاستور واقع درمیدان پاستور در خیابان کارگر جنوبی همه برگه های واکسن های زده شده قبلی خود را برده و واکسن های جدیدهم که لازم بود زدیم که در کارت زرد رنگ بین المللی ثبت و تحویل ما دادند . البته برای من و همسرم چون سن بالای 45 داشتیم دو عدد واکسن آنفولانزا هم که هر کدام ده هزار تومان بود نوشتند که زدیم .ضمنا حتما بگویید واکسن MMRرا در ایران بزنید چون در مطب دکتر آونگان هر واکسنی بین 60 تا 80 هزار تومان می گیرد. برای تزریق واکسن ام آر آی باید به خیابان 16آذر جنب دانشگاه تهران مراجعه و بعد از تزریق با نامه آن درمانگاه . مجددا به پاستور باید رفت تا مهر آن را بزند .
در بین این مدت چون پسرم دانشجوی سال اول دانشگاه آزاد بود و از نظر نظام وظیفه سرباز بود تنها راه خروج از کشور جهت مصاحبه در ترکیه سفر زیارتی به سوریه یا مکه و یا کربلا بود لذا جهت دریافت گذرنامه ابتدا می باید یک نامه از آژانس مسافرتی مورد تایید حج وزیارت می داشتیم که بهتر است قبل از رفتن به آژانس از حج و زیارت درمورد تایید آژانس کمک بگیرید. البته بعضی آژانس های مسافرتی خیلی سخت گیری کرده و می گفتند حتما باید ثبت نام کنی و با تورهای ما باید بروی که من قبول نکردم و از یک آزانس در خیابان گاندی بدون ثبت نام نامه ای برای سفر به سوریه گرفته و به حج و زیارت بردم که حج و زیارت سه نامه یکی برای دانشگاه و یکی برای نظام وظیفه و یکی هم برای گذرنامه زد . اول نامه را به دانشگاه بردم و دانشگاه
یک نامه برای نظام وظیفه زد که باید دانشگاه آزاد مرکزی واقع در خیابان پاسداران آن را تایید میکرد . پس از مهر وتایید نامه به نظام وظیفه مراجعه نمودم و آنجا پس از انجام کارهای اداری قرار شد مبلغ 15 میلیون تومان پول نقد ضمانت بگذاریم و برگه ای را امضا نمودیم که اگر در موعد مقرر به نظام وظیفه معرفی نشود 15 میلیون را نوش جان خواهند نمود. پس از پرداخت گفت که فردا صبح در اداره گذرنامه باشید که صبح روز بعد پرونده ما به گذرنامه رسید و آنجا نامه ای برای پلیس +10 داد و با مراجعه به پلیس +10 و تکمیل پرونده تقاضای گذرنامه .اعلام شد که گذرنامه شما تا یک هفته دیگر به آدرس محل اقامت شما خواهد آمد . پس از 4 روز گذرنامه را درب خانه دریافت کردیم .فقط با این تفاوت که در آن قید شده بود فقط حق یکبار خروج از کشور را دارد . بهر حال پس از دریافت گذرنامه با خیال راحت با مراجعه به یک آژانس مسافرتی چون از قبل تصمیم داشتیم که با قطار به آنکارا برویم در نتیجه یک کوپه دربست 4نفره گرفتیم (البته قطار فقط هفته ای یک روز و آن هم در روز پنجشنبه ها در ساعت 8و 30 برای ترکیه بلیط داشت و برای هر نفر شصت هزار و سیصد تومان پول بلیط و 5000 تومان هم برای عوارض خروج زمینی پرداخت وبلیط را گرفتیم
البته روز مصاحبه ما 4شنبه هفته بعد بود وما 2روز زودتر می رسیدیم . طبق برنامه قطار که در بلیط قید شده بود باید 3 ساعت قبل در راه آهن می بودیم . ما هم 2 ساعت قبل خودمان را به راه آهن رساندیم . ضمنا ایستگاه بین المللی قطار در پشت انبار توشه می باشد . در ایستگاه بارها برای شهر های مختلف ترکیه اتیکت زده می شد که بار های ما هم اتیکت آنکارا زده شد که در آنکارا دریافت نماییم . پس از 2ساعت و نیم بالاخره قطار با نیم ساعت تاخیر به سمت تبریز حرکت نمود ودر نهایت با 3 ساعت تاخیر به تبریز رسید . در تبریز پس از پیاده کردن و سوار کردن مسافرین با یکساعت توقف بالاخره به سمت سلماس حرکت نمود . در اولین ایستگاه ترکیه یعنی کاپیکو قطار متوقف گردید . همه مسافرین در ایستگاه کاپیکو جهت زدن مهر ورود پیاده و همزمان مامورین ترکیه کلیه کوپه ها و واگن ها را با سگ های مواد مخدریاب بازرسی می کردند . حتی واگن بار ها را نیز با سگ هایشان بازرسی کردند . وهمچنین قطار را با سمپاش که فکر می کنم جهت آنفولانزا بودضد عفونی نمودند . بالاخره پس از یکساعت دوباره سوار قطار شده و به سمت دریاچه وان قطار ادامه مسیر داد .حالا قطار با 5 ساعت تاخیر به دریاچه وان رسیده بود . در این ایستگاه واگن توشه به داخل کشتی رفت و بقیه واگن ها به ایستگاه برگشتند .مسافرین هم سوار کشتی مسافربری تفریحی فری بوت که واگن توشه هم در طبقه زیر آن بود سوار شدند . در داخل کشتی یک رستوران کوچک بود که مسافرین برای شام میتوانستند سفارش غذا بدهند و تلویزیونی هم داشت برنامه های شوی ترکیه را پخش می کرد . مسافرین بعلت خستگی و تاخیر 5 ساعته قطار اکثر در روی صندلی هایشان به خواب رفته بودند . البته گروه های کوچکی هم گرد هم آمده و گرم صحبت بودند .مسافرین به علت سردی هوا کمتر از کشتی خارج می شدند ولی ما جهت تماشای بندر و دریاچه بر روی عرشه رفته و دریا را تماشا می کردیم . البته بعضی از مسافران هم برای آلوده کرده هوای سالم دریاچه به دود سیگار به روی عرشه می آمدند . ولی بلافاصله پس از آن به داخل کشتی بر می گشتند . پس از 5 ساعت روی آب کشتی به طرف دیگر دریاچه رسید . اینجا ایستگاه تاتوان بود که مسافرین از قطار پیاده شدند و طبق شماره کوپه و صندلی دوباره سوار قطار ترکیه که از قبل تدارک شده بود شدند. قطار ترکیه بهتر از قطار ایران بود و ضمنا در رستوران قطار هم علاوه بر غذا آبجو و مشروبات الکلی هم سرو می شد. مسافران در رستوران قطار گرد هم آمده و هر کس از خاطرات سفر و علت آن برای هم تعریف می کردند . گفت اگر در مصاحبه قبول شدید بهترین ایالت تگزاس است چون در این ایالت مالیات کم و کار زیاد تر است در ضمن چون منطقه گرمی است از نظر هزینه سوخت و برق نیز خیلی ارزان تر می باشد و خلاصه هر چه که ما در مورد این ایالت می خواستیم در اختیار ما گذاشت و گفت اگر به هیوستون تگزاس آمدید هر کمکی که بتوانم برایتان انجام خواهم داد . و همین راهنمای خوب بود که مسیر زندگی آینده ما را در امریکا معین کرد که بعدا در مورد او بیشتر خواهم گفت . قطار از شهر های مختلف ترکیه عبور می کرد تا به ایستگاه کایسری یا همان قیصریه ما رسید . در این ایستگاه تقریبا 80% مسافران پیاده شدند که فکر میکنم اغلب آنها برای پناهندگی پیاده شدند و قطار تقریبا خالی شد .پس ساعت ها بالاخره ما هم به آنکارا رسیدیم و با تحویل گرفتن چمدان ها از واگن توشه راهی آنکارا شدیم و با عبور از ایستگاه به داخل شهر و با اولین تاکسی به مقصد هتل اوزیل هان که از قبل رزو کرده بودیم حرکت کردیم .قیمت تاکسی برای 4 نفر از ایستگاه راه آهن تا هتل که نزدیکی میدان کزیل آی قرار داشت 15 لیر دادیم .هتل ما در خیابان آکادای بعد از میدان کزیل آی بود که هم به سفارت و هم به دکتر اونگان نزدیک بود و اطاق های دو تخته آن شبی 50 دلار و اینترنت رایگان نیز داشت .ما ساعت تقریبا 10 صبح وارد هتل شدیم و پس از کمی استراحت راهی خیابانهای آنکارا شدیم تاهم نهار خورده باشیم و هم گردشی بکنیم . از رستوران ها و کافه های کنار پیاده رو و اسکندر کباب و غذا های دیگر به علت اینکه قبلا دوستان تعریف کرده اند فاکتور می گیرم . ما صبح روز بعد وارد مطب دکتر اونگان شدیم و با اینکه از قبل از طریق اینترنت وقت رزرو کرده بودیم ولی کسانی هم که نوبت نداشتند نیز می توانستند همان زمان وقت بگیرند . پس از تشکیل پرونده ما به طبقه سوم جهت رادیولوژی و آزمایش خون رفتیم . درسالن بزرگ .و زیبایی با چندین دکتر و پرستار کار رادیولوژی و تست خون را انجام دادیم . عصر هم نوبت خود دکتر اونگان بود که برای ساعت 4 وقت دادند . البته راهنمای تور های دیگر نیز آنجا بودند که با گرفتن مبلغی مسافران را راهنمایی می کردند ولی کار سختی نبود و نیازی به راهنما نیز نداشت . عصر که دوباره به مطب دکتر اونگان رفتیم من و پسرم به نزد دکتر اونگان رفتیم و هرکدام پس از معاینه یک واکسن امریکا نوش جان کردیم و خانمم هم پیش خانم دکتر رفته بود که دوتا واکسن دریافت نمود . در ضمن دکتر به من گفت که گواتر دارم و دستور سونوگرافی داد و در آخر مبلغ 700 دلار بابت واکسن ها و سونوگرافی پرداخت نمودیم و برای جواب روز بعد ساعت 3 باید مراجعه می کردیم . خوب وقت برای گردش در شهر زیاد داشتیم . روز بعد ساعت 3 به مطب مراجعه و جواب دکتر در پاکت دربسته دریافت و فیلم های رادیولوژی را نیز گرفتیم که منشی گفت باید با خودمان به امریکا ببریم و نیاز به بردن سفارت نیست . صبح روز 4 شنبه ساعت 8 پشت در سفارت بودیم که پس از چک اسامی ما با لست دست نگهبان اجازه داد تا ما وارد سفارت امریکا و یا همان خاک امریکا شویم . پس از ورود به سالن بازرسی رفته و پس از بازرسی بدنی وارد سالن دیگری شدیم که یک خانم که فارسی را به راحتی صحبت می کرد اصل مدارک را از ما خواست و به همراه پاکت دکتر اونگان در پوشه ای قرار داد . و سپس گفت که عکس هایی که گرفتید زمینه اش سیاه است و عکس خانمم هم گوش هایش مشخص نیست و باید دوباره عکس بگیریم . خوشبختانه عکاسی در بیرون مقابل در سفارت بود و در عرض ده دقیقه عکس آماده و نفری 15 دلار گرفت که کمی گران بود ولی چاره ای نبود . بلافاصله به سفارت برگشتیم و داخل سالن شدیم . خانم منشی یک شماره به ما داد و گفت که منتظر باشید تا شمارا صدا کنند . پس از 10 دقیقه ابتدا به یک باجه رفتیم که شماره ما روی تابلو آن روشن شده بود و همه ما در این باجه اسکن انگشت یا فینگر پرینت انجام دادیم و گفت منتظر باشید تا دوباره شما را صدا کنند . این بار در باجه دیگری شماره ما اعلام شد که یک خانم امریکایی با لهجه مخصوص فارسی صحبت می کرد . خانم مهربانی بود و از هر کدام ما یک یا دو سوال در مورد شغل و تحصیل نمود و بعد هم گفت قسم بخورید وپس از قسم هم یک برگه آبی به ما داد و گفت تا 2 ماه دیگر شماره شما در سایت اعلام می شود ویک نفرتان می تواند بیاید و ویزا ها یتان رابگیرد . ما از خوشحالی بال در آوردیم چون دایم نگران اسپانسر بودیم . البته ما یک سند خانه 64 متری و یک موجودی حساب 30 میلیونی برای 3نفرمان داشتیم . البته شغل فعلی من شغل آزاد و خانمم بازنشسته بود و پسرم هم دانشجوی سال اول بود .که همه این مطالب را آن خانم در کامپیوترش ثبت کرد . پس از پایان مصاحبه به هتل برگشتیم و اکنون باید برای پسرم که دانشجو بود وباید مهر سوریه در گذرنامه اش می خورد تا بتوانیم 15 میلیون را پس بگیریم اقدام کنم . به همین خاطر بلیط اتوبوس به مقصد حلب که اولین شهر سوریه و نزدیک به ترکیه بود گرفتیم . قیمت بلیط برای حلب 50لیر برای هر نفر و شهر های زیبایی در این مسیر مثل بندر اسکندریه و رودخانه ها و جنگل های زیبایی داشت که به جز سواری و یا اتوبوس وسیله دیگری برای دیدن این زیبایی ها وجود نداشت . ما 11 ساعت در راه بودیم تا به انطاکیه یا به قول خودشان ها تایا رسیدیم در طول مسیر مهماندار اتوبوس که دختر خانم شیک پوشی بود دایم با آب میوه و قهوه و چای و نوشابه و شیرینی به رایگان پذیرایی میکرد و پس از هر پذیرانی با ماده ای عطری دست ها را ضد عفونی می کردیم . پس از رسیدن به انطاکیه اتوبوس عوض کردیم و با اتوبوس های سوریه بقیه راه را با همان بلیط بسوی حلب ادامه دادیم . پس از گذر از مرز و رسیدن به حلب یک شب را در حلب یا آلپو بسر بردیم و روز بعددوباره بلیط به مقصد آنکارا گرفتیم و به آنکارا برگشتیم . یعنی ما فقط یک شب در این شهر مرزی ماندیم تا گذرنامه ما مهر ورود و خروج سوریه بخورد .پس از برگشت به آنکارا یک روز دیگر در هتل ماندیم و روز بعد راهی ایران شدیم . ضمنا برای برگشت نیز چون بلیط رزرو نکرده بودیم مجبور شدیم با اتوبوس های ترکیه تا مرز ایران برویم که البته خیلی اتوبوس های خوبی بود و یک سرویس خوب آن هم این بود که در مقصد مینی بوس هایی تدارک دیده اند که مسافر را تا محل مورد نظر می رساند که برای ما هم که جمعا 7 ایرانی و چند ترک بودند تا مرز ایران یک مینی بوس رایگان تدارک دیدند و ما در ساعت 11صبح وارد ایران شدیم و از مرز هم یک اتومبیل شخصی تا تبریز و بعد با اتوبوس های تبریز عازم تهران شدیم .روز بعد به اداره نظام وظیفه جهت دریافت 15 میلیون ضمانت مراجعه کردیم . اما متاسفانه یک افسر خوش جنس گفت که شما فقط 24 ساعت در سوریه بوده اید و بیشتر در ترکیه بوده اید و هدف شما زیارت نبوده و به همین خاطر برای یکسال در کامپیوتر ثبت شد که باید ممنوع الخروج شود و بعد هم 15 میلیون را پس گرفتیم و به خانه برگشتیم .حالا نگرانی ما این بود که پس از اینکه ویزای امریکا را گرفتیم چگونه پسرم را از مملکت خارج کنیم چون مدت اعتبار ویزا هم 6 ماه است آن هم از تاریخ مصاحبه . بعد 40 روز در اینترنت زمان ویزای ما اعلام گردید .وحالا باید مجددا به نظام وظیفه مراجعه و کاری میکردیم که مشکل ممنوع الخروج بودن پسرم را حل کنیم . به همین خاطر به اطاق رییس قسمت مربوطه مراجعه و با کلی خواهش و تمنا بالاخره رضایت داد چنانچه مهر سوریه در گذرنامه خورده ممنوع الخروج وی منتفی گردد . لذا با خوشحالی همان روز به دانشگاه مراجعه و درخواست مرخصی برای شرکت در امتحان زبان در خارج از کشور دادیم که خوشبختانه مورد موافقت قرار گرفت و کارها سریع انجام و مجددا به نظام وظیفه رفته و این بار به بهانه شرکت در امتحان با گذاشتن 5 میلیون ضمانت اجازه دادند که یکبار دیگر در گذرنامه مهر بخورد که برای یکبار اجازه خروج از کشور را دارد.و این کار هم سریع انجام شد و ما هم سریع بلیط تهیه نموده و راهی آنکارا شدیم .در سفارت امریکا گذرنامه ها را تحویل و 2 روز بعد به آدرس هتل ارسال و ما دریافت نمودیم . من مجبور شدم پسرم را در هتل درآنکارا برای مدتی بگذارم و در نتیجه خودم سریع برای انجام کارهای مهاجرت به ایران برگشتم و پس از جمع و جور کردن کارها بلیط به مقصد هیوستن تگزاس برای 3 نفر خودم و خانمم وپسرم از استانبول چون پرواز مستقیم به تگزاس داشت گرفتیم و با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین و جا گذاشتن یک پسرم در ایران به خاطر اینکه بیشتر از 21 سال داشت و نتوانست همسفر ما در این هجرت باشد به سوی آنکارا و سپس استانبول و با یک پرواز مستقیم به شیکاگو و بعد با عوض کردن هواپیما با حدود 18 ساعت پرواز بر فراز اقیانوس و پشت سر گذاشتن وطن و همه دوستان و آشنایان غربت را با همه سختی به ماندن در وطن ترجیح داده و راهی سفر برای تغییر سرنوشت خود و خانواده گردیدیم . ساعت یک شب به هیوستن تگزاس رسیدیم و با تاکسی مستقیم به هتلی که از قبل رزرو کرده بودیم وارد شدیم . البته در فرودگاه شیکاگو مهر ورود به امریکا در گذرنامه هایمان خورد و ورود ما را به خاک امریکا خوش آمد گفتند که چون این قسمت ها در خاطرات سایر دوستان بود و تکرار میشد فاکتور گرفتم . با اقامت ما در هتل به دنبال سوشیال سکیوریتی رفتیم چون گرفتن این شماره برای همه واقعا واجب شرعی و قانونی است و بدون آن شما در امریکا وجود ندارید و مثل مهاجرین غیر قانونی هستید . ما حدود یک ماه و نیم در هتل بودیم در این مدت برای گرین کارت هایمان هم اقدام کردیم . درطول این مدت یک حساب بانکی برای هر سه نفرمان در بانک آو امریکا باز کردیم و همچنین چون این جا بدون اتومبیل نمی شود زندگی کرد مجبور شدیم با هماهنگی بچه هایم در ایران گواهینامه ایران را در ایران بین المللی کنند و به آدرس هتل بفرستند که این کار هم در ایران انجام و توسط همان کانون اتومبیلرانی به امریکا به آدرس هتل ارسال گردید . این جا گواهینامه بین المللی در تگزاس یکسال اعتبار دارد و 0بدین ترتیب یک اتومبیل به قیمت 6 هزار دلار خریدیم و شروع کردیم به گردش در هیوستون البته در اینجا تاکسی اصلا در خیابان ها نیست و فقط در فرودگاه و تعدادی هم در مرکز شهر شاید ببینی و گرنه هر کس یک اتومبیل برای خودش دارد .ضمنا اتوبوس هم برای همه مسیر ها ندارد و فاصله زمانی اتوبوس ها هم زیاد است . خوب همانطور که گفتم انسان های خوب هم اینجا زیاد است و یکی از این خوب ها هم یک ایرانی بود که ما برای خرید اتومبیل به او مراجعه کردیم و او کمک زیادی در مورد پیدا کردن و اجاره خانه و حتی خودش و خانم مهربانش مقدار زیادی وسایل اولیه زندگی از ظروف آشپزخانه گرفته تا تخت و میز کامپیوتر و غیره به رایگان در اختیار ما گذاشت . البته خانه ای که اجاره کردیم یخچال و اجاق گاز برقی و ماشین ظرفشویی و استخر شنا و لباسشویی و خشک کن لباس و غیره دارد . ما این آپارتمان را که تقریبا در یک منطقه خوب و زیبا قرار داشت ماهی 800 دلار اجاره کردیم که البته پول برق و گاز و آب همه به عهده همان شرکت مالک آپارتمان هاست و ما هرچقدر که دلمان بخواهد میتوانیم از آنها استفاده کنیم .
اکنون حدود یک ماه است که در یک شرکت ایرانی مشغول رانندگی هستم . ضمنا گواهینامه رانندگی را هم خیلی راحت با اینکه زبان انگلیسی من تعریفی نداشت ولی به راحتی گرفتم . اینجا اگر زبان بلد باشی معمولا کار گیر میاد . وبرای شروع بد نیست حداقل دستمزد معمولا ساعتی 6 دلار تا 12 دلار است . فعلا 4 ماهه که اینجا هستیم یکی دوبار برای گردش به گلوستون یک شهر ساحلی نزدیک به هیوستون است رفتیم هوا این جا کمی گرم ولی قابل تحمل است . در آینده بیشتر از این جا خواهم نوشت . ضمنا اگر از دوستان مهاجر سرا هر کس به اینجا بیاید چنانچه خدمتی بتوانم بکنم باعث خوشحالی خواهد بود . تا کلامی و سلامی دوباره به دورود .
شماره کیس: 2010AS74XX
تاریخ دریافت نامه قبولی:2009 may
کنسولگری:ANKARA
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:2009-06
تاریخ کارنت شدن کیس: 2009 oct
تاریخ دریافت نامه دوم:2009 - 6
تاریخ مصاحبه:23 - 12 -2009
تاریخ دریافت کلیرنس:29-01-2010
جمع تقریبی هزینه ها:4میلیون برای 3 نفر
پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است
ارسالها: 40
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2010
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-07-28 ساعت 11:58
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-07-28 ساعت 11:59 توسط lottery.)
[/quote]
سلام. من ابتدا یک تشکر برایتان فرستادم ولی بعد دیدم لازم است با کلماتی ساده از صفا و صمیمیت شما سپاسگزاری کنم.
با احترام - لاتاری
ارسالها: 40
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2010
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام.بنده می خوام نزدیک ترین اداره Social Security را در زیپ کد 91740 کالیفرنیا - شمال شرق لوس انجلس پیدا کنم. سایتی که با دادن زیپ کد به من ادرس می ده رو چک کردم ولی کار نکرد. میشه لطفا اطلاعات لازم را به من بدید؟ سپاسگزارم.
ارسالها: 40
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2010
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2010-07-29 ساعت 12:56
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-07-29 ساعت 12:57 توسط lottery.)
سلام.اگر سوالم تکراریه عذر میخوام. ایا نفری 000ر10 دلار میشه برد ؟ یه خانواده 2 نفری 000ر20 دلار میتونن ببرن یا فقط 000ر10 تا؟
توجه کنید که منظورم " بدون اظهار " است.
لطفا راهنمایی کنید.با سپاس.
ارسالها: 10
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با سلام و آرزوی موفقیت
دوست عزیز برای خروج از ایران معمولا نفری 5000 دلار بیشتر نمی توان برد ولی ما بیشتر هم بردیم و در قسمت های مختلف قرار دادیم و مشکلی پیش نیامد . و برای ورود به امریکا هم هر چقدر که بخواهید میتوانید با خود بیاورید فقط باید در اظهارنامه داخل هواپیما داده می شود مبلغ را اعلام کنید و هیچ مشکلی هم پیش نمی آید .
موفق باشید.
شماره کیس: 2010AS74XX
تاریخ دریافت نامه قبولی:2009 may
کنسولگری:ANKARA
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:2009-06
تاریخ کارنت شدن کیس: 2009 oct
تاریخ دریافت نامه دوم:2009 - 6
تاریخ مصاحبه:23 - 12 -2009
تاریخ دریافت کلیرنس:29-01-2010
جمع تقریبی هزینه ها:4میلیون برای 3 نفر
پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است