ارسالها: 52
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2009
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
شاید خیلی ها صحنه هجوم آوردن مسافرین محترم را به باجه بانک ملی، کنترل روادید یا گمرک در فرودگاههای خودمون نبینند شاید هم ببینند ولی چون یک مقدار عجله دارند و می خواهند سریعتر به سالن انتظار برسند و اونجا هم با خیال راحت منتظر بمانند و به زمین و زمان ناسزا نگویند اینچنین از سر و کول همدیگر بالا می روند و متوجه این موضوع نمی شوند.
نکته جالب اینکه همین مسافر محترم همین که پا بر روی خاک مقدس کشوری دیگر گذاشت آنچنان لبخند و "های" محترمانه ای به پلیس فرودگاه جدید می گوید که انسان به چشمانش شک می کند. به هیچ وجه حاضر نمی شود یک قدم از خط زرد جلوی باجه کنترل روادید جلوتر بگذارد تا اینکه مسافری که در حال کنترل شدن است کارش تمام شود و مامور کنترل به او اشاره کند که بیا دیگر نکند می ترسی من لو لو نیستم بیا ها باریکلا .....
من که متوجه نشدم و عقل ناقصم نتوانست این دو رفتار کاملا معکوس از یک فرد را تحلیل کند راستش را بخواهید برای اولین بار شکه شده بودم ولی این چند ساله دیگر برایم عادی شده
به گزینه های زیادی ماننده تغییر آب و هوای کشورهای دیگر با ایران، تغییر نوع پوشش راستش را بخواهید به پذیرایی های داخل پرواز هم فکر کردم ولی نه هیچکدام از اینها نبود
شاید ترس از قانون در کشورهای دیگر، جو القا شده بی قانونی در کشور ما، کوپنی بودن خیلی از اجناس و در صف ایستادن و دعوا بر سر جا از دوران طفولیت، ترس از نرسیدن قند و شکر یا نان و غیره به نفرات آخر....
نمی دانم
شماره کیس: 2010AS113XX
تاریخ دریافت نامه قبولی: Nov, 2009
کنسولگری: Kuala Lumpur
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:2009, Nov
تاریخ کارنت شدن کیس: March
تاریخ دریافت نامه دوم: Feb 24
تاریخ مصاحبه: 6 April
تاریخ دریافت ویزا: Refusal
Nothing is impossible
ارسالها: 741
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Aug 2009
رتبه:
62
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2010-01-16 ساعت 22:46
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-01-17 ساعت 00:33 توسط kavoshgarnet.)
زماني كه قانون شكنان!! در ميهن وارد يك كشور متمدن مي شوند و (بعضي از آنها) قانون را از خود آنها هم بهتر رعايت مي كنند به نظر من اين مردم مي خواهند با زبان بي زباني بگويند كه ما علاقه زيادي به رعايت قانون داريم و ما مردمي متمدن هستيم اما شرايط آن مهيا نيست و اين نوعي اعتراض منفي به وضع موجود است و اين از خصلتهاي هوشمندانه (و نه لزوما صحيح) ايراني هاست.
ارسالها: 530
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
91
تشکر: 0
5 تشکر در 0 ارسال
2010-01-16 ساعت 23:16
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-01-16 ساعت 23:24 توسط rasarasa.)
دوستان خوبم ایران را که همگی میشناسیم و همگی هزاران نقد برایش داریم.بیاید یک کم از آمریکا حرف بزنیم.
کسانی هم که هنوز آمریکا رو ندیده اند میتوانند از چیزهایی که شنیده اند یا تصوری که باعث شده آمریکا کشور آمال وآرزوهایشان بشود،بگویند.تا دوستانی که این کشور را به چشم دیدیده اند بگویند که تصورات بقیه دوستان چقدر مطابق واقعیت هست یا نیست.
و باز از کسانیکه مقیم آمریکا هستند خواهش میکنم برای بقیه بگویند که چرا این کشور را بهشت می پندارند(با اشاره به صحبتهای مطرح شده در موضوع "عوارض روزهای نخست...") و یا چه چیزهایی در این کشور دیده اند که اینقدر از زندگی در اینجا راضی هستند.
من فکر میکنم که خوانندگان این موضوع بیشتر تمایل به دانستن نکات خوب آمریکا دارند تا هر چیز دیگر که همگی با تمام وجود میشناسیم.پس لطفا در جهت پیش بردن موضوع مرا یاری دهید.متشکرم
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2010-01-17 ساعت 00:20
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-01-17 ساعت 00:20 توسط rs232.)
در مورد صف در ایران باید بگویم که این مسئله بر می گردد به کمبود امکانات در ایران. تمام کسانی که در ایران در صف می ایستند از اینکه نتوانند کارشان را انجام دهند نگران هستند. اگر در صف بانک باشید همواره نگران هستید که برق قطع شود و یا سیستم شبکه به هم بریزد و شما نتوانید کار بانکی خود را انجام دهید بنابراین به طور ناخودآگاه خود را به فرد جلویی می چسباند و یا او را هول می دهید که زودتر برود. من بارها در صف نانوایی بوده ام و قبل از اینکه به من برسد گفته اند که نان تمام شد. در زمان کودکی بارها در صف شیر و تخم مرغ و نفت ایستاده ام و به من نرسیده است. یک بار یک بلیط افتخاری جشنواره تئاتر گرفتم و مثل بقیه به سمت سالن هجوم نبردم در نتیجه نه تنها جای نشستن بلکه جای ایستادن هم پیدا نکردم و مجبور شدم برگردم. خوب طبیعی است که هر وقت در یک صف می ایستم ناخودآگاه می خواهم که تا اتفاق غیر منتظره ای نیافتاده است از آن صف عبور کنم. وقتی در صف اتوبوس می ایستادم قبل از اینکه به من برسد راننده درب را می بست و راه می افتاد بنابراین دفعه های بعد من هم مثل بقیه نفر جلویی را با تمام قدرت خودم هول می دادم که زودتر جا باز شود و من بتوانم سوار اتوبوس شوم!
خوب هیچکدام از آن آدمهایی که هول می دهند شاخ و دم ندارند و اگر به محیطی بروند که احساس کنند حقشان ضایع نمی شود و یا به کار آنها رسیدگی خواهد شد مثل بقیه مردم آرامش دارند و نگران نیستند و عجله نمی کنند.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 530
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
91
تشکر: 0
5 تشکر در 0 ارسال
خب حالا مجبورم خودم یک نتیجه گیری از ارسالهای بالا در جهت ربط دادن به موضوع داشته باشم :
اول از همه در مورد قانون حرف میزنم ،این که در ممالک پیشرفته از جمله آمریکا همه چیز سر جای خودش است،بیشتر از اینکه به سطح فرهنگی آدمهای آن مملکت بستگی داشته باشد،به سفت وسخت بودن قوانین موجود در این کشورها مربوط میشود و اینکه برای تمام رفتارهای خلاف شاءن جامعه و تعدی به حقوق مردم ،مجازات قانونی در نظر گرفته شده است.
مثلا در آمریکا وقتی همسایه ای مخل آسایش دیگران بشود.به عنوان مثال مهمانیش تا دیر وقت طول بکشد یا سرو صدا کند.معمولا کسی مستقیم اعتراض نمیکند، بلکه سریع به پلیس زنگ میزند.یعنی حتی چنین موارد پیش پا افتاده ای هم در قانون تعریف شده است و مهمتر از آن اینست که اجرا میشود.یعنی قانون با کسی شوخی ندارد.
اینست که مردم در چنین جوامعی ملزم به رعایت قانون هستند و تخطی از قانون در اذهان عمومی تعریف نشده ست. وقتی کودکی در آمریکا میبیند که به خاطر نبستن کمربندش، پدر و مادرش جریمه میشوند.از همان بچگی یاد میگیرد که باید به قانون احترام بگذارد وگرنه باید تاوانش را بدهد.
از دیگر چیزهای جالب آمریکا صفهای آنست.
مردم در صف به هیچ وجه به هم نمیچسبند و حداقل حدود نیم متری از هم فاصله دارند. و صبر میکنند که فرد جلویی کارش تمام شود و بعد به باجه یا هر چیزی که برایش در صف بوده اند نزدیک میشوند و برای کاری که دارند اقدام میکنند.
من اوایل چند بار به رسم ایران وقتی مسئولی صحبتش با فرد جلویی قطع میشد ،در حالیکه فرد جلویی هنوز کارش تمام نشده بود و نرفته بود، شروع کردم به صحبت با مسئول . جالب است که هر بار هیچ اعتراضی نشنیدم فقط مسئول مربوطه هیچ نگاهی نکرد و هیچ جوابی نداد ، انگار که من اصلا وجود خارجی ندارم. و این رفتار از صد تا فحش و بد وبیراه برایم سنگین تر بود.
همین قانون در موقع رانندگی هم مشهود است .وقتی ترافیک باشد یا چراغ قرمز ، ماشینها حداقل 4-5 متری با هم فاصله دارند. شده که ما به صورت غیر عمدی به ماشین کناری نزدیک شده ایم طرف انچنان ترسیده و هول شده که بیشتر امکان تصادف ایجاد کرده است.
اصولا در اینجا همه سعی میکنند فاصله را رعایت کنند،حتی در موقع باز کردن درب ماشین در پارکینگ همه سعی میکنند ،خیلی با احتیاط در را باز کنند ،که تماسی با ماشین کناری ایجاد نشود.چون ماشین کناری به راحتی میتواند برای خسارت زدن به ماشین ،از تو شکایت کند.
ارسالها: 832
موضوعها: 35
تاریخ عضویت: Jul 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
اینجای دیدگاه شما شبیه دیدگاه آرش (rs232) است در یکی از پستهای دیگرش: هر دو معتقدید که عامل اصلی تفاوتهای رفتاری افراد در ایران و در آمریکا، تفاوت فرهنگی نیست بلکه تفاوت در قوانین است. آرش پا را کمی مطمئنتر جلو میگذارد و میگوید که قوانین وقتی موثرند که نظارت هم بشوند و در آمریکا نظام نظارتی هم گسترده و دقیق است.
اما من میخواهم یک جا با جفتتان مخالفت کنم! یعنی راستش، میخواهم یک دیدگاه متفاوت را مطرح کنم و ببینم که نظر شما در این باره چیست:
گزاره اول: همهجای دنیا مردم زندگی راحتطلبانه را دوست دارند؛ هیچ کجا هم دوست ندارند که با قوانین محدود شوند و دایم تحت نظارت باشند.
گزاره دوم: همهجای دنیا خواص آگاهند که تنها راه حصول رفاه و آرامش در اجتماع، از طریق قوانین مناسب و نظارت بر اجرای درست قوانین است.
دو گزاره فوق را اگر بپذیریم (اگر مخالفید، برای من دلیلی بیاورید که چرا)، معنیاش میشود این که این دو گزاره در ایران و آمریکا فرقی ندارند. حالا این سوال پیش میآید: پس چرا در آمریکا طرز فکر قالب در جامعه (چه از سوی عامه مردم و چه از سوی خواص) «قانونمداری» است، اما در ایران «قانونگریزی»؟
مثال هم میزنم: در ایران وقتی در خیابان یا جاده ترافیک میشود، عدهای (که هر ماه تعدادشان زیاد شده) از روی شانه خاکی جاده (از سمت راست) یا از روی محلهای خطکشی ممنوعه، سبقت میگیرند و جلو میزنند (و جایی که دوباره به جاده برمیگردند، باعث ترافیک بیشتر برای دیگران میشوند -- به گمان خودشان، گور پدر بقیه مهم این است که خودشان زرنگی کردند و جلو افتادند). در آمریکا هیچ کسی این کار را نمیکند، و این در حالی است که در ترافیکهای چند کیلومتری هر دو کشور، پلیس را نمیبینی و در هر دو جا اگر کسی این کارها را بکند به احتمال ۹۹٪ گیر نمیافتد.
نتیجهای که میشود گرفت این است: باز هم، «فرهنگ» است که بر قانون اولی است؛ منتها فقط یک بعد (مهم) فرهنگ: «فرهنگ قانونمداری».
ارسالها: 52
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2009
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
باتوجه به مطالبی که دوستان فرمودند من به این نتیجه رسیدم که یکی از خوبی های آمریکا که باید در وصف آن بگوییم صف های خیلی خوب و با رعایت فاصله قانونی و رعایت حق تقدم می باشد.
آیا زمانی که می خواهند سوار قطارهای شهری شوند یا پیاده شوند و از ورودی یا خروجی هایی که به همین منظور ایجاد شده استفاده کنند هم همان فاصله ها و حق تقدم رعایت می شود و یا خیلی از زمانها از ایران خودمان بدتر است!!!!!!!!!!!؟؟
شماره کیس: 2010AS113XX
تاریخ دریافت نامه قبولی: Nov, 2009
کنسولگری: Kuala Lumpur
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:2009, Nov
تاریخ کارنت شدن کیس: March
تاریخ دریافت نامه دوم: Feb 24
تاریخ مصاحبه: 6 April
تاریخ دریافت ویزا: Refusal
Nothing is impossible
ارسالها: 1,061
موضوعها: 33
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
205
تشکر: 0
21 تشکر در 0 ارسال
2010-01-17 ساعت 12:41
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-01-17 ساعت 12:43 توسط rs232.)
"نتیجهای که میشود گرفت این است: باز هم، «فرهنگ» است که بر قانون اولی است؛ منتها فقط یک بعد (مهم) فرهنگ: «فرهنگ قانونمداری»."
به نظر من قانون باید ضمانتهای تشویقی و تنبیهی خاص خودش را داشته باشد و اگر نظارت کافی بر اجرای قوانین موجود باشد نیازی به فرهنگ نیست. اصولا فرهنگ تعریف مشخصی دارد که شامل رقص و هنر و ادبیات و زبان و روابط اجتماعی و سنت و رسوم و اعتقادات یک ملت می شود.
ما به اشتباه, عادت به رعایت قوانین از ترس مجازات را فرهنگ می نامیم. آیا کسی که مرتکب قتل می شود آدم بی فرهنگی است؟ و آیا می توانیم بگوییم که دزدی کردن جزو فرهنگ ما است؟ خلاف رانندگی هم دقیقا یک تخطی قانونی است که بخاطر امکانات ضعیف و فساد سیستم اجرایی, نظارت کامل و دقیق بر آن انجام نمی شود و در نتیجه افراد عادت نمی کنند که قوانین رانندگی را رعایت کنند. اگر ما از ترس جریمه کم کم عادت کرده ایم که کمربند خود را ببندیم این نیز ربطی به فرهنگ ما ندارد.
حوزه عملکرد و خصلت قانون و فرهنگ متفاوت است و نمی توان گفت که کدام یک از اولویت بالاتری نسبت به دیگری برخوردار است.
در امریکا هر سال جریمه ها را با نرخ تورم افزایش می دهند و خلافکار باید به دادگاه برود و یک دوره آموزشی هم طی کند تا گواهینامه او را پس بدهند. با اینحال هزاران نفر در روز خلاف می کنند و فقط بخشی از آنها توسط پلیس دیده می شوند.
به عنوان مثالی دیگر, پرداخت به موقع قبوض در امریکا یک فرهنگ نیست. بانک ها از خدا می خواهند که شما قبض خود را دیر پرداخت کنید تا مبلغ دیرکرد را هم از شما بگیرند. این فقط یک عادت است که از ترس جریمه نشدن و نپرداختن مبلغ اضافی در مردم امریکا رواج پیدا کرده است و هر کس دیگری هم که به امریکا بیاید به این سیستم عادت می کند.
با آرزوی موفقیت برای شما
ارسالها: 1,064
موضوعها: 57
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
59
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
اندیشمندان بر سر اینکه قوانین فرهنگ را ایجاد می کنند یا فرهنگ ها قوانین را تعریف می کنند اختلاف نظر بسیار است.
مثلاً در انگلیس دلیل اینکه فرمان ماشین ها آنطرف قرار دارد این است که قدیم ها کنار خیابانهای شهرهای انگلیس آب جمع می شده و برای احترام به خانم های دامن بلند انگلیسی بوده که هنگام پیاده شدن از اتومبیل دامنشان خیس نشود... این نمونه وضع قانون از روی فرهنگه.
یا در مورد دیگر پلها و پله های عمومیه که مردم توشون پیاده میرن. اگه دقت کنید همه از سمت راست حرکت می کنند. اینجا نه قانونی هست نه اجباری اما قانون حرکت در خیابانها باعثت ایجاد همچین فرهنگی شده!
ارسالها: 322
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2009
رتبه:
24
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
2010-01-17 ساعت 13:40
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-01-17 ساعت 22:46 توسط Hamid55.)
به نظر من چیزی که مهمتر از قانون و ضمانت اجرای قانون هست آموزش و فرهنگ سازی (یا هر چیز دیگه که اسمش را بگذارید)در جامعه هست. این که رانندگان آمریکایی با صبر و حوصله منتظر میشن تا ماشینی پارک کنه موردی نیست که قانونی باشه یا اگه در یه تقاطع چراغ راه نمایی خراب بشه.. بدون این که همه بیان وسط تقاطع و به نوبت از هر طرفی یه ماشین حرکت میکنه تو قانونشون نوشته نشده بلکه اگر کسی خلاف این عمل کنه به عنوان یه آدم روانی وغیر نرمال بهش نگاه میکنن. تو آلمان اگر شما در جایی که باید مثلا ۲۰ کیلو متر بر ساعت راننده گی کنید ۱۰۰ تا برید علاوه بر جریمه های نقدی و جزائی باید به دوره های باز پروری اجتماعی هم برید و از لحاظ سلامت عقل چک بشید. اگر به مدت چند سال آموزش در جوامع غربی قطع شود اون موقع خواهید دید که چگونه رفتار میکنن...مردم ما مدت زیادی از آموزش محروم بودن(به جز آموزش خرافه پرستی و .....) و هر چیز هم که هست به طور خود جوش بوده و این هم از نکات مثبت ما هست که در هر جایی به سرعت خودمون را تطبیق میدیم.
شماره کیس: 2009AS15xxx
تاریخ نامه قبولی: May 2008
کنسولگری: Mumbai
تاریخ ارسال فرمهای سری اول: 15Aug 2009
تاریخ مصاحبه: May 2010
دریافت ویزا: 9June 2010
-------------------------------
ارسالها: 41
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
خیلی از ماها در زمانی که می خواهیم در انتهای صفی بایستم اول نکاه می کنیم ببینم متصدی مربوطه پسر خاله ما است یا نه اگر بود که صف بی صف اگر نبود سعی میکنیم به هر دروغ و طریقی شده نوبت خودمان را جلو بیندازیم (در این مدت هم از پارتی بازی ، عدم فرهنگ ،... شکایتها که نمی کنیم )
زمانی که ما با پارتی بازی و ... کار خود را انجام می دهیم ، خودمان را زرنگ می دانیم و همیشه انجام این گونه کارها را پای زرنگی خود گذاشته ایم پس باید به همه حق داد که می خواهند زرنگ باشند . و این هرج و مرج ناشی زرنگی ماست.
ارسالها: 2,286
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: May 2009
رتبه:
127
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
بچه ها اسم این تاپیک "اندر وصف خوبیهای آمریکا"ست...................نه اندر وصف بدیهای ایران....یا مقایسه ی ایران و آمریکا................
به نظر من مهمترین حسن اینجا داشتن آرامشه.........چه در زمان رانندگی ...چه خرید ...چه رفتن به رستوران ...چه در بانک و سایر ادارات...........همیشه مردم در کمال آرامش و خونسردی کارهاشون و انجام میدن و هیچ استرس اضافی بر شما تحمیل نمیشه...
یکی دیگه مودب بودن مردمه.................و قدر شناس بودن آمریکائیها.......
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
ارسالها: 1,504
موضوعها: 46
تاریخ عضویت: Nov 2009
رتبه:
55
تشکر: 0
3 تشکر در 0 ارسال
وای لیلی اونقد دلمون پره که انگار از هر فرصتی میخوایم استفاده کنیم برای دردل خصوصا اینکه شرایط وطن اصلا اجازه انتقاد بدی ها رو بهمون نداد.ولی درسته بنظرم از موضوع اصلی تاپیک خیلی فاصله نگیریم بهتره