2010-08-30 ساعت 16:18
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-08-30 ساعت 16:19 توسط Ali Sepehr.)
(2010-07-28 ساعت 06:33)پرواز2010 نوشته: با سلام به همه چلچله های مهاجر در آسمان آزادی
من مدتی است که شاهد تلاش شما پرندگان مهاجر سرا برای پرواز یه سوی آزادی هستم واز تجربه های پرواز شما پریدن را می آزمایم ، شاید روزی من هم بتوانم به آسمان آزادی و بدون مرز پر بکشم .
اکنون تصمیم گرفتم منهم تجربیات سفر خود را هر چند بعضی از آنها بارها توسط دوستان تکرار شده بر صفحه مهاجرسرا ثبت کنم ، شاید تجربه های من نیز بتواند راهنمای دوستان جدید باشد و من بتوانم سهم کوچکی از دین خود را به یاران مهاجر سرا ادا نمایم .
خوب ماجرای من از آنجا شروع شد که نام منهم مانند خیلی از عزیزان از گردونه شانس لاتاری گرین کارت بیرون آمد (البته گردونه شانس به نام همسرم گردید ) ولی این همای سعادت بر شانه من و یک فرزند زیر 21 سال من نشست و ما هم مانند خیلی دیگر از عزیزان ، چشم براه اعلام زمان مصاحبه ماندیم ... بالاخره نوبت به ما هم رسید و هم از طریق اینترنت و هم نامه ازkcc زمان مصاحبه مادر اوایل دی ماه سال 88 اعلام گردید .
ما با راهنمایی گرفتن از بچه های مهاجر سرا کار ترجمه مدارک را شروع کردیم . که شامل مدرک تحصیلی ، کارت ملی ، شناسنامه ، مدارک مالی (سند منزل +حساب بانکی) و دو نسخه سند ازدواج (برای هر نفر یک نسخه لازم است ). یاد آور می شوم دارالترجمه دانشجو میدان انقلاب اول خیابان منیری جاوید تجربه و سرعت عمل خوبی داشت و در مورد قیمت هم جای چانه زدن دارد و همه کار ها شامل ترجمه ، مهر دادگستری ، و مهر وزارت خارجه را کامل انجام می دهد .
پس از کامل شدن ترجمه ، کلیه مدارک ترجمه شده را به همراه فرم های kcc به وسیله پست تی ان تی که قیمت آن مناسب تر از دی اچ ال است به آدرس سفارت ترکیه 15 روز قبل از مصاحبه ارسال نمودیم .
حالا نوبت کار های واکسن بود که با مراجعه به درمانگاه پاستور واقع درمیدان پاستور در خیابان کارگر جنوبی همه برگه های واکسن های زده شده قبلی خود را برده و واکسن های جدیدهم که لازم بود زدیم که در کارت زرد رنگ بین المللی ثبت و تحویل ما دادند . البته برای من و همسرم چون سن بالای 45 داشتیم دو عدد واکسن آنفولانزا هم که هر کدام ده هزار تومان بود نوشتند که زدیم .ضمنا حتما بگویید واکسن MMRرا در ایران بزنید چون در مطب دکتر آونگان هر واکسنی بین 60 تا 80 هزار تومان می گیرد. برای تزریق واکسن ام آر آی باید به خیابان 16آذر جنب دانشگاه تهران مراجعه و بعد از تزریق با نامه آن درمانگاه . مجددا به پاستور باید رفت تا مهر آن را بزند .
درو از نظر نظام وظیفه سرباز بود تنها راه خروج از کشور جهت مصاحبه در ترکیه سفر زیارتی به سوریه یا مکه و یا کربلا بود لذا جهت دریافت گذرنامه ابتدا می باید یک نامه از آژانس مسافرتی مورد تایید حج وزیارت می داشتیم که بهتر است قبل از رفتن به آژانس از حج و زیارت درمورد تایید آژانس کمک بگیرید. البته بعضی آژانس های مسافرتی خیلی سخت گیری کرده و می گفتند حتما باید ثبت نام کنی و با تورهای ما باید بروی که من قبول نکردم و از یک آزانس در خیابان گاندی بدون ثبت نام نامه ای برای سفر به سوریه گرفته و به حج و زیارت بردم که حج و زیارت سه نامه یکی برای دانشگاه و یکی برای نظام وظیفه و یکی هم برای گذرنامه زد . اول نامه را به دانشگاه بردم و دانشگاه
یک نامه برای نظام وظیفه زد که باید دانشگاه آزاد مرکزی واقع در خیابان پاسداران آن را تایید میکرد . پس از مهر وتایید نامه به نظام وظیفه مراجعه نمودم و آنجا پس از انجام کارهای اداری قرار شد مبلغ 15 میلیون تومان پول نقد ضمانت بگذاریم و برگه ای را امضا نمودیم که اگر در موعد مقرر به نظام وظیفه معرفی نشود 15 میلیون را نوش جان خواهند نمود. پس از پرداخت گفت که فردا صبح در اداره گذرنامه باشید که صبح روز بعد پرونده ما به گذرنامه رسید و آنجا نامه ای برای پلیس +10 داد و با مراجعه به پلیس +10 و تکمیل پرونده تقاضای گذرنامه .اعلام شد که گذرنامه شما تا یک هفته دیگر به آدرس محل اقامت شما خواهد آمد . پس از 4 روز گذرنامه را درب خانه دریافت کردیم .فقط با این تفاوت که در آن قید شده بود فقط حق یکبار خروج از کشور را دارد . بهر حال پس از دریافت گذرنامه با خیال راحت با مراجعه به یک آژانس مسافرتی چون از قبل تصمیم داشتیم که با قطار به آنکارا برویم در نتیجه یک کوپه دربست 4نفره گرفتیم (البته قطار فقط هفته ای یک روز و آن هم در روز پنجشنبه ها در ساعت 8و 30 برای ترکیه بلیط داشت و برای هر نفر شصت هزار و سیصد تومان پول بلیط و 5000 تومان هم برای عوارض خروج زمینی پرداخت وبلیط را گرفتیم
البته روز مصاحبه ما 4شنبه هفته بعد بود وما 2روز زودتر می رسیدیم . طبق برنامه قطار که در بلیط قید شده بود باید 3 ساعت قبل در راه آهن می بودیم . ما هم 2 ساعت قبل خودمان را به راه آهن رساندیم . ضمنا ایستگاه بین المللی قطار در پشت انبار توشه می باشد . در ایستگاه بارها برای شهر های مختلف ترکیه اتیکت زده می شد که بار های ما هم اتیکت آنکارا زده شد که در آنکارا دریافت نماییم . پس از 2ساعت و نیم بالاخره قطار با نیم ساعت تاخیر به سمت تبریز حرکت نمود ودر نهایت با 3 ساعت تاخیر به تبریز رسید . در تبریز پس از پیاده کردن و سوار کردن مسافرین با یکساعت توقف بالاخره به سمت سلماس حرکت نمود . قرار بود مهر خروج در سلماس زده شود ولی بعلت تاخیر زیاد قطار کنترل و مهر خروج در گذرنامه ها دربین راه سلماس زده شد و پس از پیاده شدن ماموران گذرنامه قطار بدون توقف در مرز رازی بسوی ایستگاه کاپیکو در ترکیه ادامه مسیر داد . در اولین ایستگاه ترکیه یعنی کاپیکو قطار متوقف گردید . همه مسافرین در ایستگاه کاپیکو جهت زدن مهر ورود پیاده و همزمان مامورین ترکیه کلیه کوپه ها و واگن ها را با سگ های مواد مخدریاب بازرسی می کردند . حتی واگن بار ها را نیز با سگ هایشان بازرسی کردند . وهمچنین قطار را با سمپاش که فکر می کنم جهت آنفولانزا بودضد عفونی نمودند . بالاخره پس از یکساعت دوباره سوار قطار شده و به سمت دریاچه وان قطار ادامه مسیر داد .حالا قطار با 5 ساعت تاخیر به دریاچه وان رسیده بود . در این ایستگاه واگن توشه به داخل کشتی رفت و بقیه واگن ها به ایستگاه برگشتند .مسافرین هم سوار کشتی مسافربری تفریحی فری بوت که واگن توشه هم در طبقه زیر آن بود سوار شدند . در داخل کشتی یک رستوران کوچک بود که مسافرین برای شام میتوانستند سفارش غذا بدهند و تلویزیونی هم داشت برنامه های شوی ترکیه را پخش می کرد . مسافرین بعلت خستگی و تاخیر 5 ساعته قطار اکثر در روی صندلی هایشان به خواب رفته بودند . البته گروه های کوچکی هم گرد هم آمده و گرم صحبت بودند .مسافرین به علت سردی هوا کمتر از کشتی خارج می شدند ولی ما جهت تماشای بندر و دریاچه بر روی عرشه رفته و دریا را تماشا می کردیم . البته بعضی از مسافران هم برای آلوده کرده هوای سالم دریاچه به دود سیگار به روی عرشه می آمدند . ولی بلافاصله پس از آن به داخل کشتی بر می گشتند . پس از 5 ساعت روی آب کشتی به طرف دیگر دریاچه رسید . اینجا ایستگاه تاتوان بود که مسافرین از قطار پیاده شدند و طبق شماره کوپه و صندلی دوباره سوار قطار ترکیه که از قبل تدارک شده بود شدند. قطار ترکیه بهتر از قطار ایران بود و ضمنا در رستوران قطار هم علاوه بر غذا آبجو و مشروبات الکلی هم سرو می شد. مسافران در رستوران قطار گرد هم آمده و هر کس از خاطرات سفر و علت آن برای هم تعریف می کردند . گفت اگر در مصاحبه قبول شدید بهترین ایالت تگزاس است چون در این ایالت مالیات کم و کار زیاد تر است در ضمن چون منطقه گرمی است از نظر هزینه سوخت و برق نیز خیلی ارزان تر می باشد و خلاصه هر چه که ما در مورد این ایالت می خواستیم در اختیار ما گذاشت و گفت اگر به هیوستون تگزاس آمدید هر کمکی که بتوانم برایتان انجام خواهم داد . و همین راهنمای خوب بود که مسیر زندگی آینده ما را در امریکا معین کرد که بعدا در مورد او بیشتر خواهم گفت . قطار از شهر های مختلف ترکیه عبور می کرد تا به ایستگاه کایسری یا همان قیصریه ما رسید . در این ایستگاه تقریبا 80% مسافران پیاده شدند که فکر میکنم اغلب آنها برای پناهندگی پیاده شدند و قطار تقریبا خالی شد .پس ساعت ها بالاخره ما هم به آنکارا رسیدیم و با تحویل گرفتن چمدان ها از واگن توشه راهی آنکارا شدیم و با عبور از ایستگاه به داخل شهر و با اولین تاکسی به مقصد هتل اوزیل هان که از قبل رزو کرده بودیم حرکت کردیم .قیمت تاکسی برای 4 نفر از ایستگاه راه آهن تا هتل که نزدیکی میدان کزیل آی قرار داشت 15 لیر دادیم .هتل ما در خیابان آکادای بعد از میدان کزیل آی بود که هم به سفارت و هم به دکتر اونگان نزدیک بود و اطاق های دو تخته آن شبی 50 دلار و اینترنت رایگان نیز داشت .ما ساعت تقریبا 10 صبح وارد هتل شدیم و پس از کمی استراحت راهی خیابانهای آنکارا شدیم تاهم نهار خورده باشیم و هم گردشی بکنیم . از رستوران ها و کافه های کنار پیاده رو و اسکندر کباب و غذا های دیگر به علت اینکه قبلا دوستان تعریف کرده اند فاکتور می گیرم . ما صبح روز بعد وارد مطب دکتر اونگان شدیم و با اینکه از قبل از طریق اینترنت وقت رزرو کرده بودیم ولی کسانی هم که نوبت نداشتند نیز می توانستند همان زمان وقت بگیرند . پس از تشکیل پرونده ما به طبقه سوم جهت رادیولوژی و آزمایش خون رفتیم . درسالن بزرگ .و زیبایی با چندین دکتر و پرستار کار رادیولوژی و تست خون را انجام دادیم . عصر هم نوبت خود دکتر اونگان بود که برای ساعت 4 وقت دادند . البته راهنمای تور های دیگر نیز آنجا بودند که با گرفتن مبلغی مسافران را راهنمایی می کردند ولی کار سختی نبود و نیازی به راهنما نیز نداشت . عصر که دوباره به مطب دکتر اونگان رفتیم من و پسرم به نزد دکتر اونگان رفتیم و هرکدام پس از معاینه یک واکسن امریکا نوش جان کردیم و خانمم هم پیش خانم دکتر رفته بود که دوتا واکسن دریافت نمود . در ضمن دکتر به من گفت که گواتر دارم و دستور سونوگرافی داد و در آخر مبلغ 700 دلار بابت واکسن ها و سونوگرافی پرداخت نمودیم و برای جواب روز بعد ساعت 3 باید مراجعه می کردیم . خوب وقت برای گردش در شهر زیاد داشتیم . روز بعد ساعت 3 به مطب مراجعه و جواب دکتر در پاکت دربسته دریافت و فیلم های رادیولوژی را نیز گرفتیم که منشی گفت باید با خودمان به امریکا ببریم و نیاز به بردن سفارت نیست . صبح روز 4 شنبه ساعت 8 پشت در سفارت بودیم که پس از چک اسامی ما با لست دست نگهبان اجازه داد تا ما وارد سفارت امریکا و یا همان خاک امریکا شویم . پس از ورود به سالن بازرسی رفته و پس از بازرسی بدنی وارد سالن دیگری شدیم که یک خانم که فارسی را به راحتی صحبت می کرد اصل مدارک را از ما خواست و به همراه پاکت دکتر اونگان در پوشه ای قرار داد . و سپس گفت که عکس هایی که گرفتید زمینه اش سیاه است و عکس خانمم هم گوش هایش مشخص نیست و باید دوباره عکس بگیریم . خوشبختانه عکاسی در بیرون مقابل در سفارت بود و در عرض ده دقیقه عکس آماده و نفری 15 دلار گرفت که کمی گران بود ولی چاره ای نبود . بلافاصله به سفارت برگشتیم و داخل سالن شدیم . خانم منشی یک شماره به ما داد و گفت که منتظر باشید تا شمارا صدا کنند . پس از 10 دقیقه ابتدا به یک باجه رفتیم که شماره ما روی تابلو آن روشن شده بود و همه ما در این باجه اسکن انگشت یا فینگر پرینت انجام دادیم و گفت منتظر باشید تا دوباره شما را صدا کنند . این بار در باجه دیگری شماره ما اعلام شد که یک خانم امریکایی با لهجه مخصوص فارسی صحبت می کرد . خانم مهربانی بود و از هر کدام ما یک یا دو سوال در مورد شغل و تحصیل نمود و بعد هم گفت قسم بخورید وپس از قسم هم یک برگه آبی به ما داد و گفت تا 2 ماه دیگر شماره شما در سایت اعلام می شود ویک نفرتان می تواند بیاید و ویزا ها یتان رابگیرد . ما از خوشحالی بال در آوردیم چون دایم نگران اسپانسر بودیم . البته ما یک سند خانه 64 متری و یک موجودی حساب 30 میلیونی برای 3نفرمان داشتیم . البته شغل فعلی من شغل آزاد و خانمم بازنشسته بود و پسرم هم دانشجوی سال اول بود .که همه این مطالب را آن خانم در کامپیوترش ثبت کرد . پس از پایان مصاحبه به هتل برگشتیم و اکنون باید برای پسرم که دانشجو بود وباید مهر سوریه در گذرنامه اش می خورد تا بتوانیم 15 میلیون را پس بگیریم اقدام کنم . به همین خاطر بلیط اتوبوس به مقصد حلب که اولین شهر سوریه و نزدیک به ترکیه بود گرفتیم . قیمت بلیط برای حلب 50لیر برای هر نفر و شهر های زیبایی در این مسیر مثل بندر اسکندریه و رودخانه ها و جنگل های زیبایی داشت که به جز سواری و یا اتوبوس وسیله دیگری برای دیدن این زیبایی ها وجود نداشت . ما 11 ساعت در راه بودیم تا به انطاکیه یا به قول خودشان ها تایا رسیدیم در طول مسیر مهماندار اتوبوس که دختر خانم شیک پوشی بود دایم با آب میوه و قهوه و چای و نوشابه و شیرینی به رایگان پذیرایی میکرد و پس از هر پذیرانی با ماده ای عطری دست ها را ضد عفونی می کردیم . پس از رسیدن به انطاکیه اتوبوس عوض کردیم و با اتوبوس های سوریه بقیه راه را با همان بلیط بسوی حلب ادامه دادیم . پس از گذر از مرز و رسیدن به حلب یک شب را در حلب یا آلپو بسر بردیم و روز بعددوباره بلیط به مقصد آنکارا گرفتیم و به آنکارا برگشتیم . یعنی ما فقط یک شب در این شهر مرزی ماندیم تا گذرنامه ما مهر ورود و خروج سوریه بخورد .پس از برگشت به آنکارا یک روز دیگر در هتل ماندیم و روز بعد راهی ایران شدیم . ضمنا برای برگشت نیز چون بلیط رزرو نکرده بودیم مجبور شدیم با اتوبوس های ترکیه تا مرز ایران برویم که البته خیلی اتوبوس های خوبی بود و یک سرویس خوب آن هم این بود که در مقصد مینی بوس هایی تدارک دیده اند که مسافر را تا محل مورد نظر می رساند که برای ما هم که جمعا 7 ایرانی و چند ترک بودند تا مرز ایران یک مینی بوس رایگان تدارک دیدند و ما در ساعت 11صبح وارد ایران شدیم و از مرز هم یک اتومبیل شخصی تا تبریز و بعد با اتوبوس های تبریز عازم تهران شدیم .روز بعد به اداره نظام وظیفه جهت دریافت 15 میلیون ضمانت مراجعه کردیم . اما متاسفانه یک افسر خوش جنس گفت که شما فقط 24 ساعت در سوریه بوده اید و بیشتر در ترکیه بوده اید و هدف شما زیارت نبوده و به همین خاطر برای یکسال در کامپیوتر ثبت شد که باید ممنوع الخروج شود و بعد هم 15 میلیون را پس گرفتیم و به خانه برگشتیم .حالا نگرانی ما این بود که پس از اینکه ویزای امریکا را گرفتیم چگونه پسرم را از مملکت خارج کنیم چون مدت اعتبار ویزا هم 6 ماه است آن هم از تاریخ مصاحبه . بعد 40 روز در اینترنت زمان ویزای ما اعلام گردید .وحالا باید مجددا به نظام وظیفه مراجعه و کاری میکردیم که مشکل ممنوع الخروج بودن پسرم را حل کنیم . به همین خاطر به اطاق رییس قسمت مربوطه مراجعه و با کلی خواهش و تمنا بالاخره رضایت داد چنانچه مهر سوریه در گذرنامه خورده ممنوع الخروج وی منتفی گردد . لذا با خوشحالی همان روز به دانشگاه مراجعه و درخواست مرخصی برای شرکت در امتحان زبان در خارج از کشور دادیم که خوشبختانه مورد موافقت قرار گرفت و کارها سریع انجام و مجددا به نظام وظیفه رفته و این بار به بهانه شرکت در امتحان با گذاشتن 5 میلیون ضمانت اجازه دادند که یکبار دیگر در گذرنامه مهر بخورد که برای یکبار اجازه خروج از کشور را دارد.و این کار هم سریع انجام شد و ما هم سریع بلیط تهیه نموده و راهی آنکارا شدیم .در سفارت امریکا گذرنامه ها را تحویل و 2 روز بعد به آدرس هتل ارسال و ما دریافت نمودیم . من مجبور شدم پسرم را در هتل درآنکارا برای مدتی بگذارم و در نتیجه خودم سریع برای انجام کارهای مهاجرت به ایران برگشتم و پس از جمع و جور کردن کارها بلیط به مقصد هیوستن تگزاس برای 3 نفر خودم و خانمم وپسرم از استانبول چون پرواز مستقیم به تگزاس داشت گرفتیم و با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین و جا گذاشتن یک پسرم در ایران به خاطر اینکه بیشتر از 21 سال داشت و نتوانست همسفر ما در این هجرت باشد به سوی آنکارا و سپس استانبول و با یک پرواز مستقیم به شیکاگو و بعد با عوض کردن هواپیما با حدود 18 ساعت پرواز بر فراز اقیانوس و پشت سر گذاشتن وطن و همه دوستان و آشنایان غربت را با همه سختی به ماندن در وطن ترجیح داده و راهی سفر برای تغییر سرنوشت خود و خانواده گردیدیم . ساعت یک شب به هیوستن تگزاس رسیدیم و با تاکسی مستقیم به هتلی که از قبل رزرو کرده بودیم وارد شدیم . البته در فرودگاه شیکاگو مهر ورود به امریکا در گذرنامه هایمان خورد و ورود ما را به خاک امریکا خوش آمد گفتند که چون این قسمت ها در خاطرات سایر دوستان بود و تکرار میشد فاکتور گرفتم . با اقامت ما در هتل به دنبال سوشیال سکیوریتی رفتیم چون گرفتن این شماره برای همه واقعا واجب شرعی و قانونی است و بدون آن شما در امریکا وجود ندارید و مثل مهاجرین غیر قانونی هستید . ما حدود یک ماه و نیم در هتل بودیم در این مدت برای گرین کارت هایمان هم اقدام کردیم . البته چون آدرس نداشتیم به آدرس همان دوستی که در قطار تهران آنکارا با هم آشنا شده بودیم قرار شد که ارسال کنند . درطول این مدت یک حساب بانکی برای هر سه نفرمان در بانک آو امریکا باز کردیم و همچنین چون این جا بدون اتومبیل نمی شود زندگی کرد مجبور شدیم با هماهنگی بچه هایم در ایران گواهینامه ایران را در ایران بین المللی کنند و به آدرس هتل بفرستند که این کار هم در ایران انجام و توسط همان کانون اتومبیلرانی به امریکا به آدرس هتل ارسال گردید . این جا گواهینامه بین المللی در تگزاس یکسال اعتبار دارد و بدین ترتیب یک اتومبیل به قیمت 6 هزار دلار خریدیم و شروع کردیم به گردش در هیوستون .البته در اینجا انسان های خوب زیاد هستند مثلا زمانی که ماشین نداشتیم و در هوای گرم اینجا دنبال اداره سوشیال می گشتیم . البته در اینجا تاکسی اصلا در خیابان ها نیست و فقط در فرودگاه و تعدادی هم در مرکز شهر شاید ببینی و گرنه هر کس یک اتومبیل برای خودش دارد .ضمنا اتوبوس هم برای همه مسیر ها ندارد و فاصله زمانی اتوبوس ها هم زیاد است . خوب همانطور که گفتم انسان های خوب هم اینجا زیاد است و ی. البته خانه ای که اجاره کردیم یخچال و اجاق گاز برقی و ماشین ظرفشویی و استخر شنا و لباسشویی و خشک کن لباس و غیره دارد . ما این آپارتمان را که تقریبا در یک منطقه خوب و زیبا قرار داشت ماهی 800 دلار اجاره کردیم که البته پول برق و گاز و آب همه به عهده همان شرکت مالک آپارتمان هاست و ما هرچقدر که دلمان بخواهد میتوانیم از آنها استفاده کنیم .
. ضمنا گواهینامه رانندگی را هم خیلی راحت با اینکه زبان انگلیسی من تعریفی نداشت ولی به راحتی گرفتم . اینجا اگر زبان بلد باشی معمولا کار گیر میاد . وبرای شروع بد نیست حداقل دستمزد معمولا ساعتی 6 دلار تا 12 دلار است . فعلا 4 ماهه که اینجا هستیم یکی دوبار برای گردش به گلوستون یک شهر ساحلی نزدیک به هیوستون است رفتیم هوا این جا کمی گرم ولی قابل تحمل است . در آینده بیشتر از این جا خواهم نوشت . ضمنا اگر از دوستان مهاجر سرا هر کس به اینجا بیاید چنانچه خدمتی بتوانم بکنم باعث خوشحالی خواهد بود . تا کلامی و سلامی دوباره به دورود .
(2010-07-26 ساعت 12:23)afsan2010 نوشته: 1)ماجراي زندگي من قبل از برنده شدن توي لاتاري مثل يك رمانه و چون مي خواهم بعدا" رمان ام را هم بنويسم و مي خواهم آن را هم بخوانيد از آن چيزي نمي نويسم. فقط به سبك فيلم هاي هاليوودي يك پايان خوش توي آن ايجاد كرد كه حالا مي توان فكر كرد كه قهرمان قصه بعد از اين پايان خوش چه كارهايي مي كند.
ولي خيلي موافقم با حرف يكي از دوستان كه همه ما در زندگي مان بزهايي داريم كه بايد آن را از دست بدهيم تا براي زندگي مان فكرهاي نو و جديد بكنيم.
2)باورتان نمي شود كه روزي كه قرار بود به خانه جديدم اسباب كشي كنم وقتي سريدار ساختمان به من گفت كه خانم براي شما بسته اي آمده فقط به ذهنم آمد كه من فقط براي ثبت نام لاتاري آدرس اينجا را داده ام و اشك خوشحالي و اشك ناشي از بوي رنگ و گرد و خاك تعميرات خانه با هم قاطي پاطي شد و من بيرون آمدم و همين جوري توي كوچه پت و پهن مان نشستم (اولين بار هم بود كه لاتاري شركت مي كردم و راضي بودم كه با ويزاي دانشجويي بروم آلمان براي ادامه تحصيل )
3)وقتي در سايت اسمم را جستجو كردم با اينكه برايم نامه اول آمده بود اسمم بالا نمي آمد(در آگوست اين مشكل حل شد و سايت لاتاري روبراه شد) و به همين خاطر با جستجو در اينترنت براي رفع اين مشكل با سايت مهاجرسرا آشنا شدم و در ميتينگ اول (روز به يادمادني كه با نسل اول مهاجران 2010 مثل سراوين و همسر مهربانش،عليرضا ،مجيد ،نلي و باسي و ستاره (كه به تازگي كلير شد و اميدوارم هميشه موفق باشد و بعد از آمدن كليرنس من بايد با هم برويم سينما؟؟؟؟) و عده ديگري از بچه ها آشنا شدم.و به لقب كيس بالايي مفتخر شدم.
4)بعد از هزار بالا و پايين شدن تا كارنت شدن و كارنت شدن و هزار جور فال و رمالي و خريدن فال حافظ ار دست پير و جوان در خيابانهاي تهران براي تخمين تاريخ كارنت شدن در تاريخ 22/2/89 كارنت شدم (نسبت به 2009 روند 2010 كند تر بود )، خيلي جالب و برحسب شانس خوب من قرار شد با ساشا همسفر بشوم كه در ميتينگ اسفندماه بچه هاي 2010 با او آشنا شده بودم و چهره مهربان و سرزنده اش توي ذهنم مي درخشيد.
5)به هرحال از جزيره بهشت بليط و هتل را گرفتم كه براي من شد 756 هزار تومان از يكشنبه 20 تيرماه به مدت يك هفته در هتل رويال.البته قبل از رفتن خيلي وسوسه شديم كه هتل را با ددمان عوض كنيم كه نكرديم و من پشيمان نيستم چون كه ما اصلا" توي هتل نبوديم و به به جاي استخر هتل رويال مي توانيد از پارك آبي بيرون لذت ببريد تا استخر فسقلي هتل.
البته اتاق هاي دو نفره رويال به نسبت كوچكترند.(حداقل در مقياس هتل هاي چهار ستاره خودمان)
- اگر نگران فاصله تا سفارت هستيد مي توانيد در هتل بست روبروي سفارت اتاق بگيريد كه در نزديكترين فاصله به دكتراونگان هم هست ولي ممكن است در اين شرايط مثل بچه لوس ها به نظر بياييد چون بقيه هتل ها هم فاصله چنداني تا سفارت و هتل ندارند و به رستوران هاي محله نزديك ترند.
- اگر مجرد و مذكر هستيد و يا اگر هزينه ها واقعا" واقعا" برايتان مهم است به بيوك آرشام برويد (عده اي از مسافران ايراني از نبود كولر(و احتمالا" وسيله گرم كننده در زمستان ) و شباهت آن به مسافرخانه ناراحت بودند ولي عده اي هم شكايتي نداشتند.)
- هتل ددمان با اينكه بزرگ است ولي دقيقا"رويروي بيمارستان يا درمانگاه است و نسبت به رويال از سفارتخانه دورتر است.
- البته هتل هاي ديگري هم هست كه فقط ممكن است آژانس ها با آن كار نكنند.
- به نظر من ايران اير براي پرواز هاي كوتاه مدت مثل تهران تا آنكارا مناسب است.اگر خيلي شيك هستيد ديگر خود دانيد و 100 هزار تمان بيشتر به تركيش بدهيد (در عوض با پرواز بهتري به آمريكا برويد.)
6) موقع پرواز در فرودگاه امام وقتي داشتم ساير مهاجرسرا را مي گشتم توسط dr4 mir عزيز شناسايي شدم و كه تاخير در پرواز از ساعت 5 تا ساعت هشت و نيم و با حضور ايشان به راحتي سپري شد و در در بقيه مدت حتي روز مصاحبه با اينكه روز قبلش برگه قرمز گرفته بود با من تا جلوي در سفارت آمد..با اميرحسام و مادر و پدر فوق العاده خوب و با نشاطش در اين سفر اشنا شدم .متوجه شدم كه خيلي از برندگان لاتاري اصلا" سايت مهاجرسرا را نمي شناسد ولي آشنايي ما با اينجا صميمتي واقعي در بين ما ايجاد كرده بود كه من احساس مي كردم اين آدمها را سالهاست كه مي شناسم. و باعث شد با اينكه تنها سفر كرده بودم در كنار ساشا و دكتر خيلي از سفرم لذت ببرم.بنابراين قدر اين سايت را بدانيد و اطلاعات دقيق و صحيح را به آن اضافه كنيد.
7).اگر اسپانسر نداريد و مدارك مالي داريد(سند خانه و حساب بانكي خوب كه حداقل 15 هزار دلار براي هر نفر در آن باشد ) اصلا" نگران نباشيد ولي اگر اسپانسر داريد لطفا"شرايط آن را رعايت كنيد و اخرين برگه هاي مالياتي اسپانسر را ارسال نماييد.برخي هاهم فرم 1040 و هم w2 دارند(من بعد از مصاحبه شادي كه اميدوارم هميشه موفق باشد متوجه شدم و فرم ها را كامل گرفتم ) .ميزان درآمدش را چك كنيد كه بالاتر از خط فقر باشد (جدولش در مهاجرسرا موجود است).اگر مدرك مالي تان كم و كسر داشته باشد مي توانيد فرداي همان روز ببريد.اگر كه كليرنس لازم داشته باشيد كه مي توانيد در مراجعه بعدي ببريد.اگر متولد 64 به بعد هستيد و دانشجو و سربازي هم نرفته ايد و كار دولتي هم نكرده ايد كه يك ضرب ويزاگرفته ايد.در صورت لزوم روي خصوصي بودن كار خود تاكيد كنيد
9) مصاحبه من خيلي راحت بود و اولين نفر بودم كه مصاحبه شدم.با اينكه فارسي انتخاب كرده بودم مصاحبه كننده كه آقا و در حدود 38 ساله بود از من پرسيد كه مي توانم به انگليسي مصاحبه ام را اداره كنم كه گفتم بله و همه چيز خيلي خوب پيش رفت و به من تبريگ گفت و از رشته تحصيلي ام ،نسبت ام با اسپانسر و سوالاتي راجع به كارم و كمي هم از وضعيت ت ح ر ي م ها سوال كرد.و گفت كه همه چيز در كيس من خوب است فقط به طور نرمال بايد چهار هفته منتظر بمانم (خيلي مودبانه گفت) تا كار كليرنس ام تمام شود.
10)به سرعت سريعترين هواپيما از سفارت خارج شدم چون كه همين برگه آبي هم غنيمتي است. و با اجازه شما صبحانه را قبل از ساعت نه ونيم در رويال به اتفاق ساشا و دكتر نوش جان كردم (به قول دكتر وقت صبحانه هتل از مصاحبه برايم مهم تر بود و كلي به عكس عقاب سفارت و آن لباس زير وصله پينه اش و علامت برعكس "سيگار نكشيد" خنديديم ). البته به دليل استرس زيرپوستي ماههاي قبل از مصاحبه منتظر باشيد كه بعد از انجام مصاحبه با يك عكس العمل شديد از فشار آن راحت شويد.من بعد از مصاحبه به مدت 12 ساعت خيلي بداخلاق شده بودم و به قول مادر ام جن داخل كلاه ام رفته بود.
11) مقبره آتاتورك و عصمت اينونو را حتما"بينيد. حواستان باشد كه به جاي بناي آتاتورك به مركز فرهنگي آتاتورك نرويد چون كه مي گويند خيلي تعريفي ندارد.از ايستگاه مترو مركزي كيزلاي با خط سبز(تاكيد مي كنم )برويد و در ايستگاه بشلور پياده شويد .مي توانيد از مسافران هم سوال كنيد من چون تركي بلد نبودم و آنها هم انگليسي بلد نبودند پانتوميم اجرا كردم و كاملا"متوجه شدند. موزه جنگ خيلي قشنگ بود. قسمتي كه در همه موزه ها وسايل آدم هاي مرده را جمع مي كنند و معمولا"خيلي بي مزه است هم به نظر من خوب بود. يك عكس و شمشير هديه رضا شاه به آتاتورك هم آنجا هست. منظره خيلي خوبي براي عكاسي هم در محوطه آن دارد. حسادت هم مي كنيد به كشور تركيه كه طبيعي است.
12)براي خريد هم ما از توصيه سفرنامه هاي قبلي استفاده كرديم. خيابان هاي تونالي (يا چهارراه بالاتر از هتل رويال و ددمان كه از پشت مطب دكتر اونگان شروع مي شويد) و خيابان هاي اطراف مترو مركزي كيزلاي مناسب هستند .خيابان مشروطيت و خيابان هاي فرعي آن كه توصيه آقاي معماري عزيز رفتيم پر است از رستوران هاي ارزان قيمت و دستفروشي هاي مناسب (من از دست فروشي يك كوله خريدم 30 لير كه درمغازه اي در خيابان تونالي آن را 50 لير مي دادند )
13)رستوران هاي خيابان تونالي و همان خيابان هتل رويال و هتل ددمان خوبند .از 4 لير مي توانيد غذا بخوريد تا هر چقدر كه بودجه تان مي رسد ولي از تن ماهي و غذاي بسته بندي صرفه نظر كنيد چون به نظر من غدايشان با ذائقه ما سازگار است .من و دكتر همه ليمونادهاي شوپس را در آنكارا خورديم بنايراين نگرديد چون پيدا نمي كنيد. از خيابان هتل رويال كه به سمت مسجد كجاتپه مي رويد(ما به آنجا هم رفتيم و تجربه خيلي خوب و متفاوتي بود) وقتي خيابان تمام مي شود و به سمت مسجد مي پيچيد رستوراني هست كه من خيلي غذاهايش را پسنديدم (سيب زميني هاي شكم پرش خوشمزه بود).
14)با اينكه رفت و آمد به فرودگاه خيلي راحت است (با هاواش ها به مترو كيزلاي و از آنجا هم پياده و يا با تاكسي راهي نيست ) ولي من به خانم هايي كه تنها سفر مي كنند و تركي هم بلد نسيتند توصيه مي كنم كه ترانسفر بگيرند.البته مردم آنكارا خيلي مهربان هستند ولي انگليسي خيلي بلد نيستند و هزينه تاكسي هم گران است.در آنكارا مردم عادي از اتوبوس و مترو و وسايل شخصي خودشان استفاده مي كنند و هزينه تاكسي براي خود آنها هم زياد است.
15)يخ (بوز)در رستورانها پيدا نمي كنيد. مگر اينكه اهل بار و ميكده باشيد بنابراين من وقتي به تهران رسيدم دنبال يخ مي گشتم(البته هتل رويال در دادن يخ خسيس نبود ولي در رستوران ها اصلا" يخ نبود)
16) خانم هاي خوش تيپ هم مي توانند با 20 لير موهايشان را با بابليس و با 15 لير براشينگ كنند.از فضاي باز سالن هاي زيبايي مي توانيد لذت ببريد و قهوه تركي نوش جان كنيد.اگر تركي بلد باشيد در اين موارد بهتر است كه متاسفانه من بلد نبودم و ساشا خواهرانه و با مهرباني ترجمه مي كرد.
17)اگر اهل ادبيات هستيد و مي توانيد تركي بخوانيد مي توانيد كتابهاي نويسنده هاي ترك از جمله اورهان پاموك برنده جايزه نوبل ادبيات را بخريد.من نسخه انگليسي 2 تا از كتابهايش را خريدم.كتابفروشي مركز خريد آنكامال را توصيه مي كنم .البته قيمت كتاب در صورت تبديل لير به ريال از ايران گرانتر است.
خواهش مي كنم غلط هاي تايپي من را ناديده بگيريد و منتظر رمان من باشيد.
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com
هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com
هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel