کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
نقل قول:منم از زمان کارنت شدنم تا مصاحبم حدود 6 ماه طول کشید ولی برگه آبی گرفتم. سربازیم نرفتم

دوست عزیز در برگه آبی شما چه مواردی رو علامت زده؟ و با چه رنگی‌؟

[/quote]
تشکر کنندگان:
(2010-02-18 ساعت 20:08)reza22 نوشته:  salam be hamegi az ankara
man ham visahamo gereftam SmileSmileSmile
dost dashtam be meeting miresidam vali motasefaneh nemisheh.dar meeting hay badi be omid khoda.be omid moafaghiat hameh.omadam ye safar nameh kocholo minevisam.baraye font mazerat

سلام به همگی از آنکارا
من هم ویزامو گرفتمSmileSmileSmile
دوست داشتم به میتینگ می رسیدم ولی متاسفانه نمیشه . در میتینگ های بعدی به امید خدا . به امید موفقیت همه . اومدم یه سفرنامه کوچولو می نویسم.
برای فونت معذرت. ----صدرا
مبارکهSmile
چه روزی پاسهاتون رو تحویل دادیدوچه روزی ویزا رو دریافت کردید؟میخوام بدونم چندروزلازمه برای ویزاآنکارا باشیم؟
بازم تبریک
تشکر کنندگان: usagreen
(2010-02-19 ساعت 03:15)kavoshgarnet نوشته:  
نقل قول:منم از زمان کارنت شدنم تا مصاحبم حدود 6 ماه طول کشید ولی برگه آبی گرفتم. سربازیم نرفتم

دوست عزیز در برگه آبی شما چه مواردی رو علامت زده؟ و با چه رنگی‌؟
[/quote]


حالا مگه فرق میکنه که با چه رنگی‌ علامت زده ؟
تو برگه آبی برای من این موارد علامت زده شده :
مراحل اداری( administrative processing)که همون FBI check باشه)آبی (
گذرنامه )قرمز(
فرم I-134 )آبی (
فرمW2 )آبی (
تذکر مهم در رابطه با گواهی پزشکی‌ (important reminder about medical reports) )قرمز (
گاهی گمان نمی کنی ولی میشود/گاهی نمی شود نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است/گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدای گدایی و بخت با تو نیست/گاهی تمام شهر گدای تو میشود
تشکر کنندگان: usagreen ، Hossein81 ، kavoshgarnet
از دوستانی که مصاحبه تشریف بردن
میخواسم بپرسم که ایا هر کیس ساعت مشخصی داره یا همه باید همون اول
صبح درب سفارت باشند.
متاسف شدم که امروز دیر به تهران رسیدم و افتخار حضور در جلسه را نداشتم
که الان این سوالم و خیلی چیزای دیگه رو میدونستم! به هر حال ممنون.
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
تشکر کنندگان: R.F
(2010-02-19 ساعت 20:38)soheilbadami نوشته:  از دوستانی که مصاحبه تشریف بردن
میخواسم بپرسم که ایا هر کیس ساعت مشخصی داره یا همه باید همون اول
صبح درب سفارت باشند.
متاسف شدم که امروز دیر به تهران رسیدم و افتخار حضور در جلسه را نداشتم
که الان این سوالم و خیلی چیزای دیگه رو میدونستم! به هر حال ممنون.

دوست عزیز برای تمام کسانی ککه مصاحبشون در انکاراست ساعت مصاحبشون یا 08:15 یا08:30
يگانه تسكين دهنده آرزوهاي طلايي دو چيز است: صبر و اميد


شماره کیس: 2010AS00009XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه:jan 2010
تاریخ دریافت ویزا:فردای روز مصاحبه به علت نقص مدرکSmile
تشکر کنندگان: R.F ، Ashkan78 ، soheilbadami ، ساسان ، Hossein81 ، usagreen ، kavoshgarnet ، m.memari
سلام بر همه ؛ من هم مانند تمام عزیزان سفرنامه ای با شباهت های بسیاربا دیگر دوستان دارم ؛ اما به رسم ادب و به پاس بهره ای که از مهاجرسرا برده ام لازم است که مطالبی را تقدیم آن دسته از منتظرین کنم که هنوز در مراحل اولیه هستند.
حوالی بهار بود و گاهی از ذهنم می گذشت که نتایج قرعه کشی لاتاری معلوم شد یا نه؟ به خودم می گفتم ؛ ای بابا ؛ تو که در زندگیت در هیچ قرعه کشی حتی یک جفت جوراب هم برنده نشده ای ؛ دلت خوشه !!! بعد هم به کارم ادامه میدادم و انگار نه انگارکه قرعه کشی هم هست...
به روز خانمی به موبایلم زنگ زد و گفت شما فلانی هستی ؛ گفتم بله ؛ گفت یه پاکت انداختن خونه ما که به نام شما ست و آدرس ناقص داره ؛ من بازش کردم و از مشخصات داخل پاکت استفاده کردم و بعد از ده روز جستجو شما رو پیدا کردم ؛ فکر کنم لاتاری برنده شدین و....
حالا ببینین چقدر آدمهای خوب و نازنین پیدا میشن که با کلی زحمت نامه رو به دستت میرسونن؛ خلاصه رفتم نامه رو گرفتم و هر چه تونستم از این خانم تقدیر و تشکر کردم و آرزو دارم همیشه با همسر خوبش خوش و خوشبخت باشن.
من و همسر و فرزند یازده ساله ام هم کلی خوشحال شدیم و یه چند روزی همش توی فکر و برنامه ریزی.
از اونروز رفتیم توی تهیه مواد لازم برای پر کردن فرمهای مربوطه و ارسال آنها ؛ آنقدر وسواس داشتم که نگو و نپرس هر چیزی رو چند بار چک می کردم و بالاخره فرمها با دی اچ ال به دوبی و از اونجا توسط دوستم به کنتاکی ارسال شد ؛ دی اچ ال ایران میگفت نمیتونیم تضمین کنیم که به موقع برسه ...
نکته ای که همیشه رعایت کردم نوشتن همه چی منطبق بر واقعیت و پاسخ به همان اندازه که پرسیده بودند ؛ تاریخها ی تولد و نام ها مطابق با پاسپورتها.سایر تاریخها را با استفاده از نرم افزار تبدیل تاریخ به میلادی تبدیل کردم.
یه دوست خانوادگی و صمیمی هم داریم که سال قبل از ما برنده شده بودن و شماره کیسشون بالا بود و نامه دومشون نیومده بود ؛ وقتی نامه اول ما اومد و شماره کیسمون هم نسبتا پایین بود ؛ یه خورده ناراحت شدیم چون ما قبلش به اونها امید می دادیم که کار تون حتما جور میشه ولی این اتفاق وضع را ناجور کرده بود و اونا هم به طور طبیعی دمغ بودند ؛ ولی خوشبختانه دو سه روز بعد نامه دوم اونا هم اومد و الان آمریکا هستن.
بعدش رفتیم توی انتظار کارنت شدن و هرماه بولتن ویزا رو چک میکردم تا اینکه برای ماه اکتبر کارنت شدیم و نامه دوم هم نیامد که نیامد؛ با استناد به وقت سفارت که توی سایت زده بود به کی سی سی نامه دادم و نامه دوم رو با ای میل گرفتم ؛مدارک لازم ترجمه و فرمها رو پر کردم و اسپانسر هم ردیف کردیم و باز هم دی اچ ال ؛ ای بابا دلمون خون شد تا رسید به آنکارا ؛ تا امریکا چهار روزه رفته بود و تا آنکارا هفت شب و هفت روز طول کشید و بعد از دو روز تعطیلی شنبه و یک شنبه رسید به سفارت...
اینجا هم همون قاعده را رعایت کردم و دقیقا چیزهایی رو که خواسته بودن فرستادم ؛ مدارک اضافی رو که برخی از دوستان توصیه می کنند ؛ همراه بردم ولی لازم نشد (مثل گواهی سابقه کار).
مدارک مهم مثل دیپلم رو قبل از کارنت شدن تهیه و ترجمه کرده بودم؛ برای گرفتن اصل دیپلم دو هزار کیلومتر سفر کردم.اینا رو خوبه زودتر تهیه کنین..
نتیجه اخلاقی که تا این مرحله می خوا م بگیرم اینکه : دوستان عزیز همه کارها به ترتیب و منظم پیش میرن و هر چی استرس داشته باشین از کیسه رفته و بعدا پشیمون میشین ؛ اصلا شک نکنین که ویزاتون آماده س .
چندی بعد ؛ وقتی که بلیط و مرخصی گرفته بودیم که بریم ترکیه ؛ از سفارت زنگ زدند و گفتن وقتتون چند روز عقب افتاده ؛ چاره ای نبود و ما هم برنامه رو عوض کردیم ؛ بفهمی نفهمی فکر کنم به کمی بهتر هم شد.
هتل آنکارا رو هم با ایمیل چونه زدم و رزرو کردم ؛ وقت دکتر اونگان رو با اینتر نت رزرو کردم و برای زدن واکسن خودم و خانواده محترم طبق دستورالعملهای دقیق مهاجرسرا عمل کردیم و از انستیتو پاستور تجریش گواهیهای مربوطه اخذ و ترجمه و همراه مدارک ارسال شد..
بالاخره روز موعود فرا رسید و با پرواز ترکیش از طریق استانبول عازم آنکارا شدیم ؛ علیرغم اینکه خیلی از جزئیات مثل قد و قواره منشی دکتر اونگان رو از طریق مهاجر سرا خونده بودیم و خبر داشتیم ولی استرس علیه السلام دست از سر مبارک بر نمیداشت و خوب یک کم نگران بودیم که چی میشه چی نمیشه...
ما چون بچه داشتیم باید سه چهار روز زودتر میرفتیم آنکارا ؛ بنا براین ضمن انجام آزمایشات پزشکی وقت زیادی داشتیم که به خرید و بازدید بگذره ؛ آنکارا شهر خوبیه و مردم خوبی هم داره ؛جاهای دیدنی و شاپینگ سنتر هم در حد اون چند روز داره ؛ ما از آنکا مال ؛ مقبره آتا تورک ؛چند مرکز خرید در نزدیک میدان کیزلای؛ باغ وحش هم بازدید نموده و فیض وافربردیم.
روز سفارت و مصاحبه هم فرا رسید و ما با در دست داشتن نتایج معاینات پزشکی که دقیقا مطابق سفرنامه های دیگر انجام شد ؛ عازم سفارت شدیم. پس ازمقداری معطلی با نشان دادن پاسپورت وارد شدیم و اصل مدارک را تحویل دادیم و شماره نوبت را گرفتیم و رفتیم داخل سالن انتظار نشستیم.
همه خیلی خوش اخلاق و خوش برخورد بودند ؛ غیر از دم در که سرش واقعا شلوغ بود و جدی برخورد می کرد.
اول شماره نوبت اعلام شد وانگشت نگاری شدیم و بعد شماره اعلام شد و پول دادیم و بعدش هم شماره اعلام شد رفتیم برای مصاحبه ؛ یک خانم خوش اخلاق حدودا پنجاه ساله بود که سلام و احوالپرسی کرد طوری که یادمون رفت داره مصاحبه میکنه از من اسممو و کارمو پرسید و از خانمم هم کارشو و محل کار و یک کم در قالب یک رهگذر که انگار توی پارک همدیگه رو دیدیم با پسرم شوخی کرد و انگلیسی حرف زد و در ضمن همین سوالات گفت دستاتونو ببرین بالا و قسم بخورین و ماهم طبق همون متنی که خانمه گفت قسم خوردیم و یه برگه آبی داد عذرخواهی کرد و گفت کیستون از نظر من خوبه ولی باید چند هفته صبر کنید تا این پروسه طی بشه .
آنقدر صمیمانه برخورد کرد که اگر چند دقیقه دیگه اونجا بودیم ؛ ممکن بود خوراکیهامون رو با هم قسمت کنیم و بشینیم به تخمه شکستن و غیبت کردن....
ما هم چون مشابه این موضوع رو بارها توی مهاجرسرا خونده بودیم بدون اینکه از دریافت برگه آبی تعجب کنیم تشکر کردیم و خانمه هم از تعجب نکردن ما تعجب کرد و خداحافظی کردیم و از سفارت اومدیم بیرون و رفتیم به انتظار فینال.
بعد از تعطیلات ژانویه سایت آپدیت شد و حدودا من بعد از شش هفته وخانمم بعد از هشت هفته چشممان به جمال کیس نامبر محترم روشن شد و بنده هم مثل برق پنج شنبه صبح با پرواز ترکیش رفتم آنکارا و ظهر رفتم سفارت پاسپورتا رو دادم و فرداش هم ویزا اومد هتل ؛شنبه شب هم برگشتم تهران.
حالا ماییم و ادامه این راه.......................................................
اگر برخی چزئیات رو ننوشتم پوزش میطلبم چون فکر می کردم تکرار مطالب سایر دیگران است ؛ هدف من این بود که همه دوستان مطمئن باشند که همینجوری ویزا می گیرن وامیدوارم همه کاراشون بدون دردسر و براحتی انجام بشه ؛ به امید دیدار
(2010-02-21 ساعت 19:48)MSOLR نوشته:  سلام بر همه ؛ من هم مانند تمام عزیزان سفرنامه ای با شباهت های بسیاربا دیگر دوستان دارم ؛ اما به رسم ادب و به پاس بهره ای که از مهاجرسرا برده ام لازم است که مطالبی را تقدیم آن دسته از منتظرین کنم که هنوز در مراحل اولیه هستند.
حوالی بهار بود و گاهی از ذهنم می گذشت که نتایج قرعه کشی لاتاری معلوم شد یا نه؟ به خودم می گفتم ؛ ای بابا ؛ تو که در زندگیت در هیچ قرعه کشی حتی یک جفت جوراب هم برنده نشده ای ؛ دلت خوشه !!! بعد هم به کارم ادامه میدادم و انگار نه انگارکه قرعه کشی هم هست...
به روز خانمی به موبایلم زنگ زد و گفت شما فلانی هستی ؛ گفتم بله ؛ گفت یه پاکت انداختن خونه ما که به نام شما ست و آدرس ناقص داره ؛ من بازش کردم و از مشخصات داخل پاکت استفاده کردم و بعد از ده روز جستجو شما رو پیدا کردم ؛ فکر کنم لاتاری برنده شدین و....
حالا ببینین چقدر آدمهای خوب و نازنین پیدا میشن که با کلی زحمت نامه رو به دستت میرسونن؛ خلاصه رفتم نامه رو گرفتم و هر چه تونستم از این خانم تقدیر و تشکر کردم و آرزو دارم همیشه با همسر خوبش خوش و خوشبخت باشن.
من و همسر و فرزند یازده ساله ام هم کلی خوشحال شدیم و یه چند روزی همش توی فکر و برنامه ریزی.
از اونروز رفتیم توی تهیه مواد لازم برای پر کردن فرمهای مربوطه و ارسال آنها ؛ آنقدر وسواس داشتم که نگو و نپرس هر چیزی رو چند بار چک می کردم و بالاخره فرمها با دی اچ ال به دوبی و از اونجا توسط دوستم به کنتاکی ارسال شد ؛ دی اچ ال ایران میگفت نمیتونیم تضمین کنیم که به موقع برسه ...
نکته ای که همیشه رعایت کردم نوشتن همه چی منطبق بر واقعیت و پاسخ به همان اندازه که پرسیده بودند ؛ تاریخها ی تولد و نام ها مطابق با پاسپورتها.سایر تاریخها را با استفاده از نرم افزار تبدیل تاریخ به میلادی تبدیل کردم.
یه دوست خانوادگی و صمیمی هم داریم که سال قبل از ما برنده شده بودن و شماره کیسشون بالا بود و نامه دومشون نیومده بود ؛ وقتی نامه اول ما اومد و شماره کیسمون هم نسبتا پایین بود ؛ یه خورده ناراحت شدیم چون ما قبلش به اونها امید می دادیم که کار تون حتما جور میشه ولی این اتفاق وضع را ناجور کرده بود و اونا هم به طور طبیعی دمغ بودند ؛ ولی خوشبختانه دو سه روز بعد نامه دوم اونا هم اومد و الان آمریکا هستن.
بعدش رفتیم توی انتظار کارنت شدن و هرماه بولتن ویزا رو چک میکردم تا اینکه برای ماه اکتبر کارنت شدیم و نامه دوم هم نیامد که نیامد؛ با استناد به وقت سفارت که توی سایت زده بود به کی سی سی نامه دادم و نامه دوم رو با ای میل گرفتم ؛مدارک لازم ترجمه و فرمها رو پر کردم و اسپانسر هم ردیف کردیم و باز هم دی اچ ال ؛ ای بابا دلمون خون شد تا رسید به آنکارا ؛ تا امریکا چهار روزه رفته بود و تا آنکارا هفت شب و هفت روز طول کشید و بعد از دو روز تعطیلی شنبه و یک شنبه رسید به سفارت...
اینجا هم همون قاعده را رعایت کردم و دقیقا چیزهایی رو که خواسته بودن فرستادم ؛ مدارک اضافی رو که برخی از دوستان توصیه می کنند ؛ همراه بردم ولی لازم نشد (مثل گواهی سابقه کار).
مدارک مهم مثل دیپلم رو قبل از کارنت شدن تهیه و ترجمه کرده بودم؛ برای گرفتن اصل دیپلم دو هزار کیلومتر سفر کردم.اینا رو خوبه زودتر تهیه کنین..
نتیجه اخلاقی که تا این مرحله می خوا م بگیرم اینکه : دوستان عزیز همه کارها به ترتیب و منظم پیش میرن و هر چی استرس داشته باشین از کیسه رفته و بعدا پشیمون میشین ؛ اصلا شک نکنین که ویزاتون آماده س .
چندی بعد ؛ وقتی که بلیط و مرخصی گرفته بودیم که بریم ترکیه ؛ از سفارت زنگ زدند و گفتن وقتتون چند روز عقب افتاده ؛ چاره ای نبود و ما هم برنامه رو عوض کردیم ؛ بفهمی نفهمی فکر کنم به کمی بهتر هم شد.
هتل آنکارا رو هم با ایمیل چونه زدم و رزرو کردم ؛ وقت دکتر اونگان رو با اینتر نت رزرو کردم و برای زدن واکسن خودم و خانواده محترم طبق دستورالعملهای دقیق مهاجرسرا عمل کردیم و از انستیتو پاستور تجریش گواهیهای مربوطه اخذ و ترجمه و همراه مدارک ارسال شد..
بالاخره روز موعود فرا رسید و با پرواز ترکیش از طریق استانبول عازم آنکارا شدیم ؛ علیرغم اینکه خیلی از جزئیات مثل قد و قواره منشی دکتر اونگان رو از طریق مهاجر سرا خونده بودیم و خبر داشتیم ولی استرس علیه السلام دست از سر مبارک بر نمیداشت و خوب یک کم نگران بودیم که چی میشه چی نمیشه...
ما چون بچه داشتیم باید سه چهار روز زودتر میرفتیم آنکارا ؛ بنا براین ضمن انجام آزمایشات پزشکی وقت زیادی داشتیم که به خرید و بازدید بگذره ؛ آنکارا شهر خوبیه و مردم خوبی هم داره ؛جاهای دیدنی و شاپینگ سنتر هم در حد اون چند روز داره ؛ ما از آنکا مال ؛ مقبره آتا تورک ؛چند مرکز خرید در نزدیک میدان کیزلای؛ باغ وحش هم بازدید نموده و فیض وافربردیم.
روز سفارت و مصاحبه هم فرا رسید و ما با در دست داشتن نتایج معاینات پزشکی که دقیقا مطابق سفرنامه های دیگر انجام شد ؛ عازم سفارت شدیم. پس ازمقداری معطلی با نشان دادن پاسپورت وارد شدیم و اصل مدارک را تحویل دادیم و شماره نوبت را گرفتیم و رفتیم داخل سالن انتظار نشستیم.
همه خیلی خوش اخلاق و خوش برخورد بودند ؛ غیر از دم در که سرش واقعا شلوغ بود و جدی برخورد می کرد.
اول شماره نوبت اعلام شد وانگشت نگاری شدیم و بعد شماره اعلام شد و پول دادیم و بعدش هم شماره اعلام شد رفتیم برای مصاحبه ؛ یک خانم خوش اخلاق حدودا پنجاه ساله بود که سلام و احوالپرسی کرد طوری که یادمون رفت داره مصاحبه میکنه از من اسممو و کارمو پرسید و از خانمم هم کارشو و محل کار و یک کم در قالب یک رهگذر که انگار توی پارک همدیگه رو دیدیم با پسرم شوخی کرد و انگلیسی حرف زد و در ضمن همین سوالات گفت دستاتونو ببرین بالا و قسم بخورین و ماهم طبق همون متنی که خانمه گفت قسم خوردیم و یه برگه آبی داد عذرخواهی کرد و گفت کیستون از نظر من خوبه ولی باید چند هفته صبر کنید تا این پروسه طی بشه .
آنقدر صمیمانه برخورد کرد که اگر چند دقیقه دیگه اونجا بودیم ؛ ممکن بود خوراکیهامون رو با هم قسمت کنیم و بشینیم به تخمه شکستن و غیبت کردن....
ما هم چون مشابه این موضوع رو بارها توی مهاجرسرا خونده بودیم بدون اینکه از دریافت برگه آبی تعجب کنیم تشکر کردیم و خانمه هم از تعجب نکردن ما تعجب کرد و خداحافظی کردیم و از سفارت اومدیم بیرون و رفتیم به انتظار فینال.
بعد از تعطیلات ژانویه سایت آپدیت شد و حدودا من بعد از شش هفته وخانمم بعد از هشت هفته چشممان به جمال کیس نامبر محترم روشن شد و بنده هم مثل برق پنج شنبه صبح با پرواز ترکیش رفتم آنکارا و ظهر رفتم سفارت پاسپورتا رو دادم و فرداش هم ویزا اومد هتل ؛شنبه شب هم برگشتم تهران.
حالا ماییم و ادامه این راه.......................................................
اگر برخی چزئیات رو ننوشتم پوزش میطلبم چون فکر می کردم تکرار مطالب سایر دیگران است ؛ هدف من این بود که همه دوستان مطمئن باشند که همینجوری ویزا می گیرن وامیدوارم همه کاراشون بدون دردسر و براحتی انجام بشه ؛ به امید دیدار

سلام دوست عزیز. تبریک و تشکر و به امید روزهای خوش برای شما و خانواده عزیزتون. می شه بگین شغل تون دولتی بوده یا نه و سربازی رفتین و این که در مورد کار تون چه سوالهایی کردن؟
می دونم وقت ندارین الان ولی ممنون می شم جواب بدین. مرسی
تشکر کنندگان: Hossein81 ، usagreen
سلام
مابرای 28 مارچ باید برای مصاحبه به ترکیه بروم از دوستان عزیز یکه قبلا رفتن آیا کسی میدونه هزینه خروجی را کی و کجا باید پرداخت کنیم .
با تشکر
تشکر کنندگان:
(2010-02-21 ساعت 21:13)ho-sa نوشته:  سلام
مابرای 28 مارچ باید برای مصاحبه به ترکیه بروم از دوستان عزیز یکه قبلا رفتن آیا کسی میدونه هزینه خروجی را کی و کجا باید پرداخت کنیم .
با تشکر

25000 تومان برای هر نفر و بانک ملی
من 20 روز قبل پرداخت کردم
يگانه تسكين دهنده آرزوهاي طلايي دو چيز است: صبر و اميد


شماره کیس: 2010AS00009XXX
کنسولگری:آنکارا
تاریخ مصاحبه:jan 2010
تاریخ دریافت ویزا:فردای روز مصاحبه به علت نقص مدرکSmile
تشکر کنندگان: kavoshgarnet ، usagreen ، R.F
درود
دوست عزيز توي فرودگاه امام بانك ملي هست و همون لحظه دريافت ميشه
بدرود
كاش در كتاب قطور زندگي سطري باشم ماندني
نه حاشيه اي از ياد رفتني

دوستان هنرمند و علاقه مند به هنر : http://mohajersara.com/forumdisplay.php?fid=56
تشکر کنندگان: ساسان ، laili ، R.F
(2010-02-21 ساعت 21:26)sh-b نوشته:  
(2010-02-21 ساعت 21:13)ho-sa نوشته:  سلام
مابرای 28 مارچ باید برای مصاحبه به ترکیه بروم از دوستان عزیز یکه قبلا رفتن آیا کسی میدونه هزینه خروجی را کی و کجا باید پرداخت کنیم .
با تشکر

25000 تومان برای هر نفر و بانک ملی
من 20 روز قبل پرداخت کردم

زميني 5000 تومان
تشکر کنندگان: sh-b ، ساسان
(2010-02-21 ساعت 23:42)kavoshgarnet نوشته:  
(2010-02-21 ساعت 21:26)sh-b نوشته:  
(2010-02-21 ساعت 21:13)ho-sa نوشته:  سلام
مابرای 28 مارچ باید برای مصاحبه به ترکیه بروم از دوستان عزیز یکه قبلا رفتن آیا کسی میدونه هزینه خروجی را کی و کجا باید پرداخت کنیم .
با تشکر

25000 تومان برای هر نفر و بانک ملی
من 20 روز قبل پرداخت کردم

زميني 5000 تومان

عزیزم همون فرودگاه قبل از پرواز راحترین راهه نگران نباش
تشکر کنندگان: laili ، kavoshgarnet
دوستان عزيز من تلاش مي كنم چيزهايي كه ساير دوستان در سفرنامه اشان نوشته اند را تكرار نكنم و اگر مطالب تكراري هست براي اينكه ساختار سفرنامه به هم نخورد آنها را مي نويسم. اگر املاي اسامي تركي را اشتباه نوشته ام پوزش مي خواهم.
مدرك تحصيلي
بعد از دريافت نامه دوم دوم از KCC به صورت جدي براي گرفتن مدرك تحصيلي از دانشگاه اقدام كردم و همزمان نيز براي اسپانسر اقدام كردم با توجه به مشكلاتي كه با دانشگاه داشتم در نهايت 20 روزمانده به روز مصاحبه موفق شدم مدرك ديپلمم را از دانشگاه بگيرم و آنهم با دوندگي 6 ساعت تمام در سالنهاي دانشگاه بود. منظورم از دوندگي هم دقيقا دويدن است كه به صورت تابلو حتا زماني كه نيازي به دويدن نبود با ژست دويدن آرام مي دويدم آنهم با كت و شلوار و كفش مجلسي!!! با اين روش موفق شدم مدركم را بگيرم وگرنه ممكن بود حتا تا ماهها بعد از مصاحبه هم موفق به گرفتنش نشوم.
اسپانسر
از خيلي وقت پيش گزينه اسپانسر را بررسي كرده بودم و در حال رايزني بودم اما بعد از دريافت نامه دوم گزينه هاي سند ملكي و مانده حساب و Job Offer را نيز در نظر گرفتم. براي Job Offer بزودي متوجه شدم كه در مدت كوتاه باقي مانده امكان آن وجود ندارد سند ملكي هم با توجه به هزينه زياد آن كه براي من حدود 700 تا 800 هزار تومان تمام مي شد بي خيالش شدم و بر روي اسپانسر تمركز كردم و با چند بار مذاكره با يكي از نزديكان قبول كرد كه اسپانسرم شود ولي چون خيلي به زمان مصاحبه نزديك شده بودم امكان دير رسيدن مدارك اسپانسر بود و بلافاصله اقدام به شارژ حساب بانكي و گرفتن تمكن مالي كردم.
تمكن مالي
چون فكر نمي كردم گرفتن تمكن مالي چقدر زحمت داشته باشد آن را براي روزهاي آخر گذاشته بودم كه با مشكل تراشي روساي بانكها مواجه شدم. بانك صادرات و بانك ملي صدور تمكن مالي را منوط به گردش بسيار بالاي شش ماهه كردند و بانك اقتصاد نوين هم بهانه تراشي مي كرد و در نهايت با كمك بزرگ يكي از آشنايان كه به رئيس بانك قول افتتاح حساب با گردش مالي كلان را داد جناب رئيس قبول كردند و تمكن مالي بنده را صادر كردند. روز قبل از صدور مبلغ 10 ميليون تومان و روز صدور تمكن مالي 20 ميليون ديگر به حساب واريز كردم و همانطور كه در اظهارنامه بانك نوشته بود افتتاح حساب من 2007 بود. و به من گفت كه بايد ببري تهران شعبه آرژانتين نامه بين الملل بگيري در آنجا هم حدود يكساعت براي صدور زمان برد اما هيچ دردسري نداشت.
ترجمه
فرداي روز گرفتن مدرك تحصيلي تمام مدارك را برداشته و به طرف تهران حركت كردم و در ميدان وليعصر پاساژ نبوت دارالترجمه سهند با بهاي هر مدرك 5000 تومان مدارك را ترجمه كرد و يك هفته بعد تحويل داد دليل طولاني شدن آن هم اين بود كه چون روز سه شنبه رفته بودم و به چهارشنبه و ...تا شنبه كار مهرها انجام نمي شد قرار شد كه روز دوشنبه عصر تحويل بگيرم و من هم براي يك استراحت راهي شمال شدم و در روز آخر هم چون در آنجا كار مهمي پيش آمد روز سه شنبه رفتم و ترجمه ها را تحويل گرفتم و با يك نگاه سريع متوجه شدم كه كارشان درست است.
ارسال مدارك
فرداي روزي كه مدارك را تحويل گرفتم مدارك را به DHL كه در اداره مركزي پست شهر بود بردم و با 39 هزار تومان آن را براي آنكارا پست كردم در حالي كه تنها 12 روز به مصاحبه مانده بود و مدارك هم با توجه به چهارشنبه و ... ، شنبه عصر به تهران رسيده بود و دوشنبه به آلمان و سه شنبه به آنكارا و سه شنبه بعد هم من مصاحبه داشتم و كلي تعطيلي هم اين وسط بود.
حركت به سمت آنكارا
با توجه به ارسال دير مدارك و دردسرهاي گرفتن تمكن مالي در بانك تصميم گرفتم همان روز كه براي تاييد به تهران مي روم از تهران به سمت آنكارا حركت كنم و بي خيال حركت با قطار روز پنجشنبه از تهران مستقيم به آنكارا مي رود و صبح يكشنبه به آنجا مي رسد بشوم. بنابراين پس از دريافت نامه بانك كه قبلش تماس گرفته بودم با منزل و وسايلم را آماده كرده بودند يك دربستي گرفتم به سمت تهران و دقيقا ساعت 4 بعد ازظهر همزمان با تعطيلي بانك نامه تمكن را گرفتم و با توجه به تعطيلي 5 روزه ايران كه هيچ بليط براي هيچ جا پيدا نمي شد با يك سواري به سمت تبريز حركت كردم كه در آنجا هم وضع بدتر بود و قطار هم 2 ساعت قبلش به سمت وان حركت كرده بود يك دربستي گرفتم به سمت مرز و در آنجا به قطار رسيدم.
مسافرت با قطار
پس از اينكه تا ساعت 4 صبح منتظر كارهاي گمركي بوديم قطار به سمت وان حركت كرد و كلي ماجراهاي جالب داخل قطار، ولي به دليل توقف هاي طولاني و كثيف بودن قطار و به خصوص محيط شبيه سازي شده اسراي نازيها خاطره خوبي برايم نشد. مامورهاي قطار هر چند دقيقه يكبار مي آمدند و در كوپه را باز مي كردند و دستور جديدي صادر مي كردند. و به علت وجود تعداد زياد قاچاقچي كالا برخورد ماموران ترك نيز بد بود هر چند كه به هيچ كدام از وسايل من نگاه هم نكردند ولي رفتارشان با ساير هموطنان آزار دهنده بود.
شهر وان
با 5 ساعت تاخير به شهر وان رسيديم و يك تاكسي گرفتم كه مرا به يك هتل خوب 3 يا 4 ستاره ببرد كه بعد از اين همه خستگي يك شب در وان استراحت كنم به اولين سه ستاره اي كه رفتيم به قدري اين هتل بد و كثيف بود كه پس از ديدن اتاق به راننده گفتم كه فوري مرا به فرودگاه ببرد و هرچه اصرار كرد كه هتلهاي بهتر را نشانم دهد به هيچ وجه زير بار نرفتم و گفتم فقط هواپيما، پرواز (اوچاك) 25 لير به تاكسي دادم در ضمن قيمت آن هتل 3 ستاره!!! 45 لير در شب بود.
با توجه به هجوم مسافران ايراني براي گذران تعطيلات قيمت هواپيما از وان به آنكارا حدودا 2.5 برابر شده بود و با 124 لير با پرواز پگاسوس با دو پرواز به مقصد آنكارا گرفتم.
پرواز
در فرودگاه وان كمترين قيمتي كه دفاتر به من دادند 124 لير بود كه به دفتر THY رفتم و اعتراض كردم و او هم به تركي كه فقط 64 لير را فهميدم جواب داد ولي بلافاصله مسول دفتر پگاسوس به تركي به او اعتراض كرد و در هر صورت نگذاشت من هواپيماي ديگري غير از دفتر خودش بگيرم و در نهايت مجبور شدم از خودش و با قيمت 124 لير بخرم. هواپيماي خوب و راحتي بود و از مناظر هوايي شهر وان و استانبول لذت بردم ولي پذيرايي پولي بود. فرودگاه استانبول فرودگاه بسيار بزرگ، منظم و ساختيافته اي بود. پس از 2 ساعت انتظار با يك هواپيماي 737 به سمت آنكارا حركت كردم و پس از فرود چون اتوبوسي در آنجا نديدم با يك تاكسي كه كمي انگليسي بلد بود توافق كردم كه با قيمت 55 لير مرا به يك هتل ببرد.
هتل
با توجه به اينكه كرايه تاكسي زياد بود و بار من هم زياد و سنگين بود جلوي هر هتل از راننده تاكسي خواستم كه منتظر من باشد كه در سومين هتل به نام هتل توريست كه نسبتا تميز و مرتب هم بود توافق كرديم به قيمت 35 دلار در شب و تاكسي را مرخص كردم كه وجه اضافي هم مطالبه نكرد. من براي گرفتن اتاق به دقت اتاق را مي ديدم. اين هتل مثل هتلهاي يك ستاره و دو ستاره تهران بود. علاوه بر تلويزيون و يخچال، در سرويس وان و سشوار هم داشت. در همه هتلهاي سه ستاره صبحانه سلف سرويسي و رايگان بود.
بعد از چهار روز ماندن در اين هتل و خسته شدن از آن به هتل تاچ (Tak) به قيمت هر شب 40 لير رفتم و پس از اينكه از پرواز برگشت جا ماندم هتل بهار (BAHAR) را به قيمت 35 لير گرفتم كه از هتل تاچ خيلي امن تر و تميزتر بود ولي سشوار و وان نداشت البته هتل تاچ هم وان نداشت. هر سه اين هتلها در منطقه Ulus و به فاصله نزديك به هم بودند. اين منطقه محل خوش گذراني توريستها و خود تركهاست و به خصوص هتل تاچ كه اصلا براي خانواده مناسب نيست و حتا خود من دفعه بعد به اين هتل نمي روم. هتل بهار خدمه جا افتاده و مطمئني داشت. در هر سه هتل رفتار بسيار خوبي داشتند ولي من در هتل تاچ كمي مي ترسيدم و در هتل بهار بيشتر راحت بودم و خدمه دوره ديده داشت.
براي ديدن دوستي به هتل ددمان رفتم و آنجا را براي خانواده و جواناني كه زياد به تنهايي سفر نرفته اند بسيار مناسب يافتم . در كل براي گرفتن هتل در آنكارا هيچ جاي نگراني وجود ندارد اما براي اطمينان بيشتر، تلفني و يا ايميلي چانه بزنيد و رزرو كنيد.
دكتر اونگان
با نيم ساعت تاخير به لابراتوار Guzen در بلوار آتاتورك و خيلي نزديك به سفارت اما در طرف ديگر خيابان رسيدم و منشي پس از پرسيدن اسمم گفت كه ساعت 9:30 بايد مي آمدي ولي گير نداد و مرا براي عكس برداري از قفسه سينه و آزمايش خون فرستاد به طبقه سوم كه جمعا نيم ساعت زمان و 47 دلار هزينه در بر داشت و گفت كه دو روز بعد، روز دوشنبه 4 به بعد براي معاينه برگرد. به گمانم آنروز دكتر در مرخصي بود و من بيخودي دو روز قبل و با اين دو روز 4 روز زودتر آمده بودم چون عكس و آزمايش را روز دوشنبه هم مي توانستم انجام بدهم فقط 300 الي 400 هزار تومان هزينه اضافي براي خودم درست كردم.
روز دوشنبه كه به مطب رفتم دكتر بعد از حال و احوالپرسي فارسي به موبايلم اشاره كرد و به انگليسي پرسيد كه اين چيه من هم گفتم موبايل و بعد به فارسي پرسيد بيماري داري سيگار مي كشي مواد مخدر مصرف مي كني عمل جراحي داشته اي و مقداري هم انگليسي سوال كرد و بعد دوباره در باره موبايلم پرسيد من هم كه خودم را زده بودم بيغ بازي فقط جوابش رو دادم و او هم كه ديد من حاليم نيست گفت ببينمش و بعد از ديدنموبايل من و چند سوال درباره آن و اينكه چطور كار مي كند شروع كرد صحبت به انگليسي در باره موبايل خودش كه يك سوني اريكسون 99i بود و موبايلي كه مي خواسته بخره ولي بخاطر ريز بودن نوشته ها و ضعيف بودن چشمهاش نخريده و كلي صحبت ولي من همزمان حواسم به آمپول زدن بود كه تا بخوام بپرسم اين چيه يك سانت تو بازوم فرو كرده بود و گفت TD و من گفتم كه سه بار زدم و قبل از اينكه خاليش كنه توي بازوي من بيرونش آورد و كارت واكسيناسيون مرا نگاه كرد و گفت كه اين كه تاريخ نداره و من هم توضيح دادم كه دكتر من براي تبديل تاريخ مشكل داشته و قبول كرد و TD را نزد ولي پولش را حساب كرد و واكسن بعدي هم همانطور كه يكريز حرف مي زد و گاهي مي گفت ‘Do you understand me’ كه من حواسم به صحبتهاش باشه آماده كرد كه بزنه و من هم پرسيدم كه اين چيه و گفت ‘Variecella’ من هم متاسفانه يكهو اسم لاتين بعضي از واكسنها رو قاطي كرده بودم ندانستم كه اين همان آبله مرغان است و با اينكه اول صحبت كه به فارسي بود من گفته بودم كه آبله مرغان گرفته ام و جاي دو چاله مربوط به آن را هم نشان داده بودم ولي زد ديگه و 185 دلار هم آنجا پياده شديم. جمعا شد 232 دلار.
منشي به من هم مثل بقيه گفت كه برو فردا بعدازظهر بيا نتيجه را بگير ولي من گفتم كه فردا مصاحبه دارم او هم گفت كه پس منتظر باش و بعد از نيم ساعت نتيجه را به من داد.99 درصد مكالمات هم به انگليسي بود و اگر هم انگليسي كسي بلد نباشد اگر ايراني آنجا نباشد كه كمك كند خودشان دست و پا شكسته فارسي بلد هستند.
مصاحبه
با اينكه براي مصاحبه قبل از ساعت 8 صبح آنجا بودم اما تعداد زيادي ايراني و ترك سر صف بودند. جلوي من پسري جوان بود كه خيلي استرس داشت و من كه سعي كردم از استرسش كم كنم بعد از كلي صحبت كردن متوجه شدم كه ايراني نيست و اصلا متوجه حرفهاي من نشده و پشت سر من يك خانم و آقاي نسبتا مسن بودند كه آنها هم برنده لاتاري بودند و آقاي مسن نيز استرس داشت و داخل سالن انتظار هم هر لحظه به استرسش اضافه مي شد. مدرك ديپلم و ليسانسش مربوط به آمريكا بود و مي گفت كه بچه ها ما را راهي آمريكا مي كنند كه بتوانند خودشان هم بيايند. ولي در نهايت متوجه نشدم كه كارشان به كجا رسيد. اكثر افراد برگه آبي گرفتند ولي چند نفري هم به سمت UPS رفتند كه يكي از آنها خانم جواني بود كه اولش گفت من خانه دار هستم و بعدش هم گفت نيمه وقت كار مي كنم و چنان با اصطلاحات تخصصي و لاتين از شغلش صحبت مي كرد كه من نگران شدم افسر متوجه حرفه اي و تمام وقت بودن شغل ايشان نشود (تبريك) . چند نفري بودند كه استرسشان بسيار مشهود بود مثل يك خانم جوان ترك و چند نفر ديگر و تمام اينها باعث نشد تا من يك ذره هم استرس داشته باشم.
وقتي كه نوبت من شد و آقاي افيسر فارسي را از خانم افيسر خيلي بهتر صحبت مي كرد به من گفت دست راست بالا و قسم بخور گفتم كه چند مورد ناقصي در فرمها بود كه شايد لازم بشه و گفتم كه آدرس آمريكاي من اينه كه قبلا ننوشته ام. فرم را نشانم داد و گفت دوستان من قبلا اين را اينجا نوشته اند كه من خيلي تعجب كردم و بعد گفتم در قسمت مكانهاي زندگي بيش از 6 ماه آيا بايد محل دانشگاه و خدمت سربازي هم كه بيش از شش ماه در آنجا بوده ام را هم مي نوشته ام؟ گفت چي؟ گفتم من مثلن براي خدمت سربازي دو سال در شهر ديگري بودم آبا بايد در بند مربوطه مي نوشتم گفت نه نيازي نيست و فرم را نشانم داد گفت اين A.T چيه و آنجا بود كه به جاي استرس شوكه شدم. و گفتم كه نمي دانم و آنها خودشان مي دانند. و پس از پرسيدن اين سوال احمقانه ديگر باقي ناقصي ها را نگفتم چون اگر نقصي وجود داشت در باجه 4 كه صدايم كردند و يك امضا نزده بودم و از من خواستند كه آنرا امضا كنم اگر مشكلي ديگر هم وجود داشت حتمن مي گفتند. در مورد A.T هم كه در پشت كارت پايان خدمت من رسته را نوشته بود ا.ت و امروز كه از يكي از هم خدمتي هايم پرسيدم گفتند كه مخفف اطلاعات و عمليات است واحدي كه كل سربازان زير مجموعه آن بودند و من بلافاصله پس از ارسال ترجمه و فرمها نگران شدم كه اين يعني چي و چرا نوشتم من كه خودم نمي دانم اين يعني چي نكنه فكر كنند من در قسمت اط.ل.عا.ت بوده ام. تنها نگراني من همين مورد بود و وقتي هم كه آفيسر به آن اشاره كرد واقعا شوكه شدم و اصلا يادم نيست كه قسم خوردم يا نه ولي هيچ سوال ديگري از من نپرسيد و برگه آبي را داد به دستم و گفت سايت را چك كن و ممكنه كه يك الي شش هفته طول بكشه. پرداخت 775 دلار
برگشت
فرداي روز مصاحبه يك بليط يكسره به مقصد وان گرفتم به مبلغ 124 لير براي ساعت 13:30 و با اينكه ك تاكسي گرفتم 5 دقيقه به يك رسيدم به فرودگاه. هنگام رفتن من احساس مسافت و زمان نكردم و به تصور من 15 دقيقه راه بود ولي برگشت بيش از نيم ساعت طول كشيد. جلوي در برگه بليطي كه از يك آژانس تركيه اي خريده بودم را به مامور فرودگاه نشان دادم گفت بايد بري قسمت جلو كه كلي راه بود آنجا گفتند بايد بري ته سالن براي تاييد بليط و بعد از سه يا چهار بار طول فرودگاه را طي كردن يك نفر از كامپيوتر چك كرد و گفت كه هواپيما پرواز كرده و بيست دقيقه ديگر هم در وان مي نشيند در حالي كه ساعت 13:25 بود. و از آنجا ماجراهاي شيرين و جالبي شروع شد كه ختم آن با پس گرفتن 89 لير با دوندگي 1 روزه و سه بار كمك گرفتن از نيروي پليس بود. و چون هربار كه مي خواستم بليط ديگري بگيرم مبلغ بيشتري مي گفتند و پس از چك كردن از اينترنت كه ديدم تا مقصد شهر وان اكثر پروازها پر است و تا يكشنبه هم قيمت بليط به 375 لير مي رسيد!!! روز جمعه رفتم به يك آژانس ايراني جلوي سفارت بغل بانك و بليط اتوبوس به مقصد تهران گرفتم به مبلغ 60 دلار.
اتوبوس
يك اتوبوس اسكانيا كه از استانبول با چند تا مسافر حركت كرده بود با دو ساعت تاخير به آنكارا رسيد اتوبوسي قراضه كه مهماندار مي گفت مدل 88 است. از مسافرين استانبول 30 و 35 دلار گرفته بودند ولي از مسافرين آنكارا 60 دلار و اين هم از كارهاي عجيب و غريب ايراني هاست آژانسي كه من از آنها بليط گرفتم به نام مرادي تور بود و خانم مرادي و آقايي كرمانشاهي كه خيلي خوش برخورد بودند و گفتند كه ما ترانسفر رفت و برگشت و گرفتن هتل نزديك سفارت به قيمت 30 دلار در شب را فقط با 50 دلار انجام مي دهيم كه با توجه به پرداخت 85 دلار هزينه ترانسفر خودم گمان كنم منصفانه باشد. و اگر كسي خواست پيغام خصوصي بدهد تا شماره اي تلفن و نشاني آنها را بدهم. در اتوبوس هيچگونه پذيرايي نبود و به فاصله هاي كمي توقف مي كرد . جو ته اتوبوس دوستانه بود و علاوه بر كلي تعريف كلي هم خنديديم كه يك نفر شاغل در استانبول به نام علي بسيار خوش مشرب و شوخ بود و يك نفر استاد دانشگاه كه بسيار پر معلومات و با حافظه بسيار قوي و بسيار پرچانه باعث شدند كه رنج سفر با اتوبوس را احساس نكنيم.
هزينه من بسيار زياد شد كه مي توانستم حتي با يك چهارم آن هزينه هم (به جز سفارت و دكتر) سر هم بياورم.
حاشيه ها
- از معاينه كه برمي گشتم يك مرد تقريبا مسن از من به انگليسي آدرس تركسل را پرسيد كه گفتم اجازه بدهيد بپرسم و با چند كلمه اي كه از كتاب تركي در سفر ياد گرفته بودم از كسي پرسيدم و به اين آقا گفتم و توضيح دادم كه من تركيه اي نيستم واز من پرسيد از كجا آمده اي گفتم ايران كه به فارسي يكهو گفت اِ.. ايراني هستي و از آنجا با هم دوست شديم و ماجراهاي شيريني اتفاق افتاد كه توضيحش از كل مطالب بالا هم شايد بيشتر شود.
- هنگامي كه براي پس گرفتن پولم به دفتر مركزي تركيش در انتهاي بلوار آتاتورك و در جاده چيني ها مي رفتم از يك نفر به تركي دست و پا شكسته آدرس را پرسيدم كه به انگليسي گفت من تركي بلد نيستم گفتم از كجا آمده اي گفت از ايران گفتم اِ... ايراني هستي. و احتمال قوي مي دهم كه تركي فول بود.
- از هاواش كه بيرون آمدم با اينكه مي دانستم كه بلوار آتاتورك كدام طرف است مي خواستم آدرس مورد نظرم را بپرسم كه در كجاي بلوار است ولي از چند نفر كه پرسيدم و هيچكدام آدرس مرا بلد نبودند يك خانم مهربان و فرز و ريز آمد و كاغذ آدرس را گرفت و گفت من به آين آدرس مي رسانمت. در طول مسير حدود 500 متر پياده روي از هر كس كه پرسيد بلوار آتاتورك كجاست هيچكدام نمي دانستند!! و من كه مي ديدم كه به سمت Ulus مي رود و از آدرس دور مي شود هر چه تلاش كردم كه قانعش كنم كه بابا داريم دور مي شويم و خودم حدودي بلدم نشد كه نشد و در آخر مرا برد به ابتداي بلوار آتاتورك و آنجا سوار اتوبوسم كرد و به راننده هم سفارش كرد و راهيم كرد و بعدا متوجه شدم كه مسير او درست تر بوده است و چقدر هم همراه من بود و راهنماييم كرد ولي در طول دو روز كه همراهم بود و دائم حرف مي زد من شايد فقط ده كلمه از حرفهايش را فهميدم.
- مردم آنكارا بسيار آرام هستند و تقريبا خصلت هموطنهايمان در رشت را دارند ولي فرهنگ كلي آنها از مردم رشت بسيار پايين تر است. به طور مثال زياد نمي شود روي راهنمايي آنها براي آدرس حساب كرد. اصلا پياده ها پشت چراغ قرمز توقف نمي كنند. از نظر شهري مثل رشت سازمان يافته نيست و فقط ساختمانهاي بلند دارد. اما از نظر تابلوهاي راهنما و خدمات شهري مثل سطل آشغال كنار خيابان و تميزي خيابانها نسبت به رشت فقر زيادي دارد. البته شايد اين مقايسه من درست نباشد چون فقط يكبار به آنكارا و 6 يا هفت بار به رشت رفته ام.
- خريد از بلوار آتاتورك از ميدان آتاتورك به پايين تا قبل از زير پل بسيار بهتر از جاهاي ديگر است چون هم جنسهاي مرغوبتري دارند و هم هنگام حراج قيمتهاي خيلي خوبي دارند و هم فروشنده هاي خوبي دارد كه به هيچ وجه به مشتري براي خريد اصرار نمي كنند و هرچقدر هم كه لباسهايشان را پروف كني ناراحت نمي شوند. كلا براي خريد عجله نكنيد اول يك دور كل مناطق فروش را بگرديد بعد در دور دوم شروع به خريد كنيد تا مثل من كلاه چندصدهزاري سرتان نرود.
- بيشترين هزينه آنكارا اياب و ذهاب است پس بهتر است اگر اهل پياده روي نيستيد حتمن هتل نزديك سفارت بگيريد كه به مراكز خريد آتاتورك و كافي شاپها و رستورانها و بارهاي آنجا نيز نزديك تر است.
- انگليسي صحبت كردن در آنجا كلاس خيلي زيادي دارد حتا اگر بدانند كه ايراني هستيد ولي اگر چند كلمه كليدي تركي ياد بگيريد خيلي از كارهاي شما راه مي افتد. چند تا از آنها را در زير من براي شما مي نويسم:
1- ايستيوروم = مي خواهم
2- نِردِه = كجاست
3- نِه قادار = چقدر
4- اعداد تركي كه با يك سرچ ساده از گوگل پيدا مي شود.
5- مرحبا = سلام ، سلام عليكم و Hello را هم همه متوجه مي شوند. پاردون = معذرت مي خواهم. تِشِكر= تشكر
6- چوخ = زياد ، آز = كم اينديوروم = حراج و تخفيف و تنزيلات هم بعضي ها متوجه مي شوند.
7- حتمن در هتل انگليسي صحبت كنيد چون هم كلاس بهتري دارد و به شما احترام بيشتري مي گذارند و هم همه به راحتي متوجه مي شوند.
-
توصيه هاي اضافي
- قبل از حركت تحقيقات كامل انجام دهيد و برنامه ريزي خوبي داشته باشيد
- هرچه كه در نامه دوم خواسته است را تهيه كنيد نه كمتر و نه بيشتر
- اين پروسه انجام شدني است پس براي خود و ديگران استرس بيخودي درست نكنيد.
- بهتر است هتل نزديك سفارت بگيريد
- براي خريد عجله نكنيد.
- براي مصاحبه اصلا نگران نباشيد و هر سوالي كه بكنند و هر پاسخي كه بدهيد ويزاي خود را گرفته ايد.


از اينكه با طولاني شدن مطلب وقت شما را گرفتم و از اينكه خيلي از مطالب مفيد را نتوانستم در اينجا بياورم از شما پوزش مي خواهم.
تشکر کنندگان: laili ، admin ، jam_14051 ، Jav3 ، m.memari ، fairwall ، amirsamira ، sasan ، esmail ، drkamrani1 ، Ziba ، usagreen ، Ali58 ، اليزا ، nima_moz ، payman R ، Shahoo52 ، Hamid55 ، shivakm ، meweadl ، hamed_gh ، homeless ، maryam89 ، shr.jafari ، R.F ، sami123 ، Farshid22
با سلام خدمت همه دوستان و ارزوی موفقیت برای تک تکمون من متن نامه 8 سوال ای که توی سفارت بهم داده بودن در خصوص رزومه بود می گذارم . این فرم برای افرادی که مدرک تحصیلی فوق لیسانس یا سوابق کاری زیادی دارن میدن .
As a part of your administrative processing, you are requested to provide our office your detailed Curriculum Vitae (CV) and the following information:



1. Your name, case number and other family members who will be traveling with you.

2. State whether you plan to permanently live in the United States or travel back and forth between your country of origin and the U.S. Please provide the name of the port of entry at which you plan to enter the U.S. with your immigrant visa.

3. List your research and/or business interests and whether you intend to continue this line of research or business in the U.S. If you do plan to continue, state how and where.

4. Please list your research plans in the U.S., if any and also please include a statement of purpose of your travel to the U.S.

5. List your entire employment background. (List the most recent employment first and include specific duties and responsibilities.)

6. Please list your entire educational background, including dates attended, degrees received, projects worked on, names of professors you worked with, and any publications you wrote.

7. List all overseas travel you have made, most recent trip first.

8. Name who or which organization will be funding your travel to the United States.



Please refer to our web-site:

http://turkey.usembassy.gov/contact_with_e-mail3.html to provide our office this information as soon as possible. If you will have difficulty to send an attachment through the above link you may send your message to the e-mail address ca-ankara@state.gov . Your subject line must read “ivsecurity” (no space between letters). Please also attach an electronic copy of your CV to your e-mail.



Thank you,

Immigrant Visa Unit

US Embassy, Ankara
شماره کیس: 2010as 10150
تاریخ دریافت نامه قبولی:jun 22 ,2009
کنسولگری:ankara
تاریخ کارنت شدن کیس :sep,14,2009
تاریخ دریافت نامه دوم:Jan,17,2010
تاریخ مصاحبه:Feb,4,2010
تاریخ دریافت کلیرنس: 220+17 روز 2 bar
تاریخ دریافت ,ویزا : 30 سپتامبر
تشکر کنندگان: drkamrani1 ، jam_14051 ، ساشا ، afsan2010 ، esmail ، usagreen ، Ali58 ، اليزا
(2010-02-19 ساعت 11:22)mimi نوشته:  
(2010-02-18 ساعت 20:08)reza22 نوشته:  salam be hamegi az ankara
man ham visahamo gereftam SmileSmileSmile
dost dashtam be meeting miresidam vali motasefaneh nemisheh.dar meeting hay badi be omid khoda.be omid moafaghiat hameh.omadam ye safar nameh kocholo minevisam.baraye font mazerat

سلام به همگی از آنکارا
من هم ویزامو گرفتمSmileSmileSmile
دوست داشتم به میتینگ می رسیدم ولی متاسفانه نمیشه . در میتینگ های بعدی به امید خدا . به امید موفقیت همه . اومدم یه سفرنامه کوچولو می نویسم.
برای فونت معذرت. ----صدرا
مبارکهSmile
چه روزی پاسهاتون رو تحویل دادیدوچه روزی ویزا رو دریافت کردید؟میخوام بدونم چندروزلازمه برای ویزاآنکارا باشیم؟
بازم تبریک

معذرت ازتاخیر در پاسخ . تهران نبودم
من دوشنبه به سفارت مراجعه کردم که متاسفانه سفارت تعطیل بود و مجددا سه شنبه رفتم و پاسپورتها را دادم و پنجشنبه حدود 12 ظهر ویزاها را یوپی اس اورد.
تشکر کنندگان: shahin82 ، drkamrani1 ، mimi ، Shahoo52 ، kavoshgarnet ، shr.jafari




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان