کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
کافه نادري در ینگه دنیا
کتاب «پندار خدا» اثر« ریچارد داوکینز» را که حدود دو هفته پیش از طرف یکی از دوستانم به من توصیه شد خواندم
باید بگم این کتاب اطلاعاتم را افزود ، ولی نظرم را تغییر نداد [عکس: 5d1c08460b9e910cfcc57d3a5e816652.jpg]

به نظرم آقای داوکینز با نقل قولهای صادقانه و به دور از تعصب و همچنین نبوغ خود در تشریح نظریه داروین ، بیشتر در این کتاب به تفسیر و باز نمودن بحث انتخاب طبیعی و نظریه فرگشت داروین پرداخته

آقای داوکینز باور به خدا را در هفت طیف احتمالاتی قرار داده و خود را در دسته ششم ، متمایل به هفتم میداند
این هفت طیف عبارتند از :
1- خدا باوری قوی . احتمال 100 در صدی وجود خدا ، به قول کارل گوستاو یونگ (روان شناس و روان کاو سوئیسی ) من باور ندارم ، من میدانم
2- احتمال بسیار قوی اما کمتر از 100 درصد . خدا باوری در عمل . " من به قطع نمیدانم ، اما قویاً به وجود خدا باور دارم و زندگیم را بر پایه این باور پی میگیرم."
3- احتمال بالای 50 درصد اما نه خیلی بالا . به لحاظ فنی لاادری اما مایل به خدا باوری . " من خیلی نامطمئن هستم ، اما مایلم به خدا باور داشته باشم."
4- دقیقاً 50 درصد . لاادری گری کاملا بیطرفانه . " احتمالات وجود یا عدم وجود خدا کاملا برابرند."
5- پایین تر از 50 درصد ، اما نه خیلی پایین تر . به لحاظ فنی لاادری اما مایل به بیخدایی . " نمیدانم خدا وجد دارد یا نه اما متمایل به شکاکیت هستم."
6- احتمال خیلی پایین ، اما بیش از صفر . بیخدایی در عمل . " نمیتوانم قطعا بگویم خدا نیست اما فکر میکنم که وجود خدا خیلی بعید است ، و زندگیم را بر پایه ی نبودنش پی میگیرم.
7- بیخدایی قوی . " میدانم که خدایی نیست ، به همان قطعیتی که یونگ میداند که خدایی هست "

به نظر من نظریه داروین و اصل انتخاب طبیعی درست است و یک یافته علمیست ، ولی دو خلاء بزرگ در آن هست و تا زمانی که این دو خلاء پر نشود این ایده همه گیر نمیشود

نظریه داروین ، تا کنون ، از دید آقای داوکینز مثلا 90% از راه را رفته ، از دید من 70% و از دید الاهیون مثلا 10 % ( حالا حتما یاد اون جکه افتادید که بروسلی و آرنولد میان آبادان ، پلیس میاد ازشون بازجویی کنه ، یه آبادانی میپره وسط میگه ( با لحجه آبادانی ) : ها وولک با ما سه تا چیکار داری؟) Big Grin

چرا که مثلا آقای داوکینز برای آن دو خلاء ( البته ایشان مشخصاً یکی را بیشتر قبول ندارد )10% ، من 30% و الاهیون 90% ارزش قائل شده ایم

پس اگر جواب این دو سوال پیدا شود و این دو خلا پر شود به یک باره هم آن 10% آقای داوکینز و هم 30 % من و هم 90% الاهیون به 0 % بدل میشود و اصل فرگشت به یک یافته علمی 100% و بدیهی بدل خواهد شد

من نظر داروین و اصل تکامل را تا آنجا که همه موجودات زنده از موجودات تک سلولی به اسم « دی ان آ » به وجود آمده اند قبول میکنیم . خوب خود این دی ان آ ها چطور به وجود آمده اند ؟

آقای داوکینز معتقد است که این وظیفه شیمیدانهاست که در آزمایشگاه های خود از ترکیب مواد و عناصر، تحت شرایط خاص ، دی ان آ بسازند ، یعنی از مواد و عناصر بی جان یک موجود جان دار بسازیم و معتقد است که هر چه هم در این راه هزینه کنیم ارزشش را دارد
خوب ، من هم موافقم پس باید تا آن روز صبر کنیم و این درصد ها به قوه خود باقیست

مطلب دیگری که به نظر من میرسد و آقای داوکینز به آن نپرداخته و شاید آن را در قالب دیگری ، که جدا از بحث من است گنجانده ، بحث احساسات و یافته های شخصیست

وی در یک فصل مجزا ( تجربیات شخصی ) به این مطلب پرداخته ، ولی آن چیزی نیست که ما در تجربیات شخصیمان به آن رسیده ایم و در استدلال آقای داوکینزبه این تجربات پاسخ داده نشده

وی از قدرت مغز در شبیه سازی میگوید و اینکه در کودکی مثلا صدای باد را که در سوراخ قفل در، می افتاده به صورت نجوای ترسناک یک مرد میشنویم و میگوید اینکار شبه سازی مغز است و یا سایه ای را پشت پنجره احساس میکنیم و فکر میکنیم سایه موجودی وحشتناک هست ولی وقتی نزدیکتر میرویم میبینیم سایه درخت است

البته کم و بیش همه مان این گونه تجربیات را داشته ایم و این استدلال را هم قبول داریم ، ولی تجربیاتی که من از آنها صحبت میکنم ورای اینهاست که ایشان در این کتاب به آنها اشاره ای کرده اند

همه ما در زمان و مکانی قرار گرفته ایم که احساس کرده ایم ، انگار قبلا در آنجا بوده ایم ، کلماتی را گفته ایم و یا شنیده ایم که انگار قبلا گفته ایم و یا شنیده ایم ( تجربه شخصی )

مادری بعد از خروج از منزل بی هیچ دلیل عقلانی و فقط به خاطر احساس بدی که داشته به خانه بر میگردد و میبیند کودکش در خطر سقوط از یک بلندیست ( شنیده ام )

من شعری را در ذهنم بی هیچ دلیلی و یا مناسبتی تکرار میکنم و چند ساعت بعد همان را اتفاقی بدون اینکه دنبالش باشم در اینترنت میبینم ( تجربه شخصی )

شب به صورت ناخودآگاه و بدون هیچ دلیلی به خودم میگویم : اگر در فلان وبلاگ جمله توهین آمیزی بنویسم ، عکس العمل صاحب آن وبلاگ چیست ؟ ( البته من هرگز این کار را نمیکردم ) و صبح روز بعد میبینم که شخص دیگری این کار را کرده ( تجربه شخصی )

من نمیتوانم به اتفاقی بودن این دست رویدادها رای دهم و یا با هر استدلال نامربوط دیگری خودم را قانع کنم
البته به نظر من این تجربیات ربطی به وجود خدا یا روح و یا هر چیز متافیزیکی ندارد ولی خیلیها این تجربیات را به اشتباه (اشتبا ه از نظر من ) به وجود نیروهای ماورائ الطبیعه تعمییم میدهند

منظور من وجود نیرویی فیزیکی و قابل دسترسی هست ، میان مغذها ؛ چیزی که میشود آن را در آزمایشگاه سنجید و جواب همه این سوالات باشد ، جواب فیلم و کتاب راز باشد ، جواب تلپاتی و جواب کارهای خارق العاده نمای مرتاضان هندی باشد و جواب هر آنچه همه به نوعی دیده ایم و تجربه کرده ایم و یا شنیده ایم باشد
من میگویم اگر مسئله ای وجود دارد و ما توجیه درستی برایش نداریم نباید آن را دور بزنیم و یا از آن غافل شویم

و اگر این مسائل حل شود بحث در مورد ماهیت متافیزیک و آنچه ما ماورائ الطبیعه میخوانیم به اتمام میرسد ضمن اینکه میدانم همواره مسائل حل نشده ای خواهد ماند که افرادی آنها را ماورائ الطبیعه خوانند ؛ ولی به نظر من از زمانی که راز اولین ماورئ الطبیعه برملا شد میبایست این لغت هم معدوم میشد . از زمانی که راز چگونگی بروز کسوف و خسوف و زلزله و سیل و خشکسالی و دیگر ماورائ الطبیعه های دیروز و مسائل حل شده امروز برملا شد

پس باید تا آن زمان صبر کنیم و آقای داوکینز ، من و الاهیون به صورت جزمی بر عقیده خود پافشاری نکنیم

البته فکر میکنم این عدم جزم اندیشی را من ، امثال من و آقای داوکینز رعایت میکنیم ( چرا که هیچ کداممان در دسته بندی آقای داوکینز خود را در ردیف هفت نمیدانیم ) ولی گویا الاهیون آن را بر نمیتابند چرا که علم روز به روز به آن ( 100% )نزدیکتر میشود و این باعث نگرانی آنها شده

اما تا آن روز تکلیف چیست ؟ و باید چه کرد ؟

در اینجا استدلالهای دیگر آقای داوکینز در مورد عدم ضرورت وجود خدا و اینکه اگر خدا نبود مشکلی پیش میآمد یا نه قابل تامل است
حتی اگر این استدلالها هم برایمان کافی و وافی نبود میتوانیم به آیین خودمان بمانیم اما به یک بی خدا و یا هر آیین دیگری به چشم تحقیر نگاه نکنیم و خطای خودمان را هم محتمل بدانیم و حداقل این به منطق نزدیکتر است تا جزم اندیشی ، و البته خسارتهایش هم کمتر و به عبارتی در دسته بندی فوق در طیف احتمالاتی« 1» نباشیم

بحثی که در این کتاب توجه من را به خود جلب کرد مبحث « زایتگایست اخلاقی » بود بدین معنا که بشر به صورت نمودار دندانه اره ای صعودی در حال پیشرفت از نظر اخلاقیست که اتفاقا این پیشرفت هیچ گونه ارتباطی هم با دین ندارد

این مبحث زمانی مطرح میشود که این سوال پیش می آید که اگر دین نباشد انسانها معیار تشخیص خوب و بد را چگونه تشخیص دهند ؟و ممکن است شخصی کاری را بر اثر معیار های خود ، خوب بداند و شخص دیگر به تاثیر از معیارهای دیگر خود آن کار را بد بداند !

البته من قبلا این مورد را در مبحث مقایسه ایمان و وجدان مطرح کرده ام ، ولی در این کتاب با بیانی شیوا و گیرا به آن پرداخته شده
در این کتاب یک نمونه از ده فرمان نوین را که برگرفته از یک وبلاگ میباشد ، آورده شده و نشان داده که این اصول برگرفته از هیچ مذهب و ایدئولوژی خاصی نیست بلکه برگرفته از تفکرات آزاد ، یک وبلاگ نویس ساده است

• با دیگران کاری نکن که نمیخواهی با تو بکنند
• بکوش تا هیچ گاه آسیبی به کسی وارد نکنی
• با دیگر انسانها ، موجودات زنده ، و کل جهان با عشق ، صداقت ، وفا و احترام رفتار کن
• از تبهکاری چشم نپوش و از اجرای عدالت دریغ نورز ، اما همواره آماده باش تا فرد بد کاری را که به بدی خود اذعان کرده و صادقانه پشیمان است ببخشی
• زندگیت را با حس شادی و شگفتی پی گیر
• همواره بکوش چیزهای تازه ای بیاموزی
• همه چیز را بسنج ، همواره باورهای خود را با واقعیت باز آزما ، و آماده باش تا حتی عزیزترین باورهایت را هم که با واقعیت نمیخوانند کنار نهی
• هرگز به دنبال سانسور کردن خود یا دوری جستن از مخالفان ات نباش ، همواره به دیگران حق بده که مخالف تو باشند
• عقاید خود را مستقلا و بر مبنای خرد خود برگزین ، نگذار دیگران تو را به پیروی کورکورانه بکشند
• همه چیز را به پرسش بگیر
و ادامه میدهد که امروزه هر آدم عادی و شایسته ای میتواند فهرستی از این قبیل ارائه دهد . البته همگان فهرست های دقیقا یکسانی نخواهند داشت و شاید یکی از اصول جان رالز فیلسوف این باشد:
• قواعد خود را چنان طرح کن که انگار نمیدانی در بالای سلسله مراتب هستی یا در پایین آن
و میگوید : اگر من بخواهم یک ده فرمان مطرح کنم برخی از ده فرمان بالا را برگزینم و جایی هم برای این فرمانها پیدا کنم
• از زندگی جنسی خود لذت ببر( تا حدی که به هیچ کس آسیبی نرسانی ) و بگذار دیگران هم در خلوت خود از هر چه دوست دارند لذت ببرند . زندگی دیگران به تو ربطی ندارد
• بر پایه جنسیت ، نژاد و ( تا حد امکان ) گونه ، تبعیض قائل نشو
• بچه هایت را معتقد به نظام عقیدتی خاصی نکن . به آنها بیاموز که چگونه خودشان بیاندیشند ، شواهد را ارزیابی کنند ، و با تو مخالفت کنند
• آینده را با مقیاس زمانی بزرگتر از عمر خود بنگر
و اگر من بخواهیم چیزی را بر این اصول بیفزایم میگویم :
• همواره به اعتقادات و باورهای خود مشکوک باش و همواره درصدی برای خطای خود کنار بگذار ، بیشترین جنایت را در تاریخ بشریت انسانهای مطلق اندیش و جزمی داشته اند
• هر ایده و عقیده ای که بر اساس آن فدا نمودن جانت و یا ستادن جانی مجاز است را بی درنگ دور بریز و اگر جانت به خاطر عقده ات به خطر افتاد بی درنگ از عقیده ات برگرد چرا که جانت از هر ایده ای مهمتر است
• تفکر خود را ابراز کن و نگران قضاوت دیگران در مورد خود نباش ، شاید در پس تفکر شما ایده ای نهفته باشد که گره از کار یک نفر بگشاید و یا رهنمودی برای تصممیم گیری یک دوست باشد
• آستانه تحمل خود را بالا ببر، این کار را با تمرین شنیدنه صداهای مختلف و مخالف آغاز کن . در مورد همه چیز با دوستانت بحث کن ولی اجازه نده ایده ات در رابطه تو با اطرافیانت تاثیر بگذارد
• همه ما انسانیم و انباشته از صفات خوب و بد ، مهم نیست که چند درصد از صفاتمان خوب است و چه مقدار بد ، مهم این است که به سمت خوب بودن گام برداریم ، و برای خوب شدن تلاش کنیم
• هر اندازه که میتوانی باعث خنده اطرافیانت باش ، به هر وسیله ای چنگ بینداز تا آنها را به خندیدن ترغیب کنی ، اولین بازتاب این عمل به خودت برمیگردد
شما هم میتوانید به این فهرست بیفزایید ، برخی را تغییر دهید ، و برخی را نقض کنید


این هم یه کلیپ 6 دقیقه ای که چگونگی فرگشت رو نشون میده
پاسخ
تشکر کنندگان: elli ، kianoush ، farhang ، darya ، mehran_rouzbehi ، msar
شیوه ای که در این تاپیک برقرار است خیلی حرفه ای نیست و نتیجتن کم تاثیر از جهت موضوعی که ما در اینطور گفتمان ها در پی اش هستیم و انتظارش را می کشیم . اینجور که هر کسی از هر رمانی و از هر نویسنده ای چیزی بگوید و برود و شاید کپی شده از همین حوالی خیلی جالب به نظر نمی آید (و احتمالن از نظر خیلی های دیگر) و من به عنوان یک مخاطب رمقم نیست از اندک خوانده هام چیزی بیرون بریزم و از آنجا که ایراد می گیرم پیشنهاد ی هم دارم تا دوستان بالا و پایینش کنند و اگر مناسب دیدند عملیش کنیم :
هر یک از دوستان ده رمان مورد علاقه شان(وطنی یا ترجمه) را معرفی کند که چند ده تا می شود و از این چند ده تا یک رمان مشترک با آرای اکثریت را انتخاب کنیم برای گپ زدن و بیرون ریختن دل و روده اش تا هر کداممان از هرچه هوس کردیم نگوییم .پیشنهاد می کنم رمان هایی را در لیست ده تاییمان بیاوریم که حجم زیادی نداشته باشند تا اگر کسی نخوانده فرصت تهیه و خواندنش را پیدا کند و بتواند به جمع برسد و گفتمان را دنبال کند .
از دوستان خواهش می کنم نظرات خودشان را به این بحث اضافه کنند .
متشکرم.
ابر که آفتابی شود
چتر را فراموش کن
یکی دو تا استامینوفن کافی است
برای قدم زدن .
پاسخ
تشکر کنندگان: Monica ، WIKIMAN ، kianoush ، ADONIS ، hoda_ch ، hvm ، msar
1. شازده کوچولو ....آنتوان دوسنت اگزوپری
2. زن در ریگ روان ... کوبو آبه
3. ریشه ها ... آلکس هیلی
4. مزرعه حیوانات... جورج اورول
5. بادبادک باز... خالد حسینی
6. درخت زیبای من... ژوزه مائوروده واسکونسیلوس
7. تمام نوشته های صادق هدایت
8. سهم من... پری نوش صنیعی
9. سال های ابری ... علی اشرف درویشان
10. بیوتن... رضا امیرخانی
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، farhang ، msar
کتاب انسانیت: (حسینعلی مستعان)
تمام آثار الکساندر دومای پدر(سه تفنگدار/غرش توفان/ژوزف بالسامو/کنت مونت کریستو...)
مزرعه حیوانات :جرج اورول
ریشه ها:آلکس هیلی
تمام آثار ویکتور هوگو
تمام آثار مارک تواین
تمام آثار هدایت
بربادرفته:میچل
فکر کنم از ده تا بیشتر شد

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: farhang ، ADONIS ، hoda_ch ، msar
منم که اینها به نظرم خوب بودن:
راز داوینچی - دن براون (البته بقیه کتاباش مثل شیاطین و فرشتگان، قلعه دیجیتالی و نقطهٔ فريب هم جالب بودن، اما این یکی واقعا شاهکار بود)
خط زمان - مایک کرایتون
ژرمینال - امیل زولا
سینوهه - میکا والتاری
ژوزف بالسامو - الکساندر دوما
بلندیهای بادگیر - امیلی برونته
مرغان شاخسار طرب - کالین مک کالو
استخوانهای دوست داشتنی - آلیس زیبولد
خانوم - مسعود بهنود
داستان زندگی من - چارلی چاپلین
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، ADONIS ، hoda_ch ، farhang ، Spiritual ، msar
من هم کتاب خانوم بهنود را خوانده ام
عجب کتابی بود
این کتاب را هم جزو اولویتهای من حساب کنید

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: Monica ، ADONIS ، hoda_ch ، msar
خسی در میقات : جلال آل احمد

خوندن این کتاب رو واقعا به اونایی که نخوندند توصیه می کنم که پره از شاهکار های ادبی و همچنین مفهومی.

همیشه این جمله اش رو از بس زیباست دوست داشتم که در وصف طواف کعبه میگه : فشار جمع می راندت! مگر می توانی به سیِ خود باشی؟
سیدعلی سپهر
مدیر ارشد مهاجرسرا و مدیرعامل شرکت پاریز تراول
ali.sepehr@pariztravel.com


هر آنچه در مورد لاتاری بايد بدانيد.
https://telegram.me/pariztravel
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، hvm ، farhang ، msar
دلم برای کتابهام تنگ شد.......
منم اینها رو دوست دارم:
بادبادک باز ....خالد حسینی
کوری .....ژوزه ساراماگو
بامداد خمار....فتانه حاج سید جوادی
حشاشین .....تامس گیفورد در مورد جنایات کلیسا در قرون وسطی
نیکلا و الکساندرا ....سرگذشت آخرین تزار روسیه
قلعه ی حیوانات ....جورج اورول
برباد رفته.....مارگارت میچل و الکساندرپیرلی
سووشون ....سیمین دانشور
تمام کتابهای سیدنی شلدون
تمام کتابهای زویا پیرزاد
در آخر هم اگه میخواهید کلی بخندید و شاد باشید کتاب

ماشالله خان در بارگاه هارون الرشید....ایرج پزشکزاد SmileSmile
جهت تبلیغات در سایت با رایانامه ads@mohajersara.com تماس بگیرید.
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، hvm ، farhang ، Monica ، msar
این هم از کتابهای مورد علاقه من که دلم می خواد باز هم بخونمشون:

صد سال تنهایی... گابریل...
وداع با اسلحه... ارنست...
زهیر... پائولو...
تهوع... ژان پل ...
قمارباز... فئودور...
1984... جرج...
مزرعه حیوانات... جرج...
دکا.مرون...جیووانی...
جنگ و صلح... لئو...
دن آرام... میخائیل....
پرواز را به خاطر بسپار... یرزی...

تمام کتابهای اگزوپری
تمام کتابهای رومن رولان

مونیکا اگر داستن زندگی من (سانسور نشده اش) را خونده باشی واقعا حق داری.
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، farhang ، Monica ، msar
دیدم حیف میشه کرکره کافه پایین بمونه
کتاب راسپوتین(نویسنده اش یادم نیست)را از قلم انداخته بودم
کسی اسم نویسنده اون رو میدونه؟

به دلایل شخصی از مدیریت استعفا داده ام لطفا سولات مربوط به مدیریت را از من نپرسید
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، hoda_ch ، farhang ، msar
(2010-05-22 ساعت 22:27)payam_prz نوشته:  مونیکا اگر داستن زندگی من (ساسنور نشده اش) را خونده باشی واقعا حق داری.

من یک کتاب تکه پاره رو خوندم که تا جایی که می دونم ساسی نورش نبود! Big Grin (اینو از قصد اشتباه نوشتم، بعدا من رو به نداشتن سواد متهم نکنین! Wink)

یه کتاب زمان نوجوانی خوندم: کلاس پرنده ... مال اریش کستنر... هنوز که هنوزه عاشق اون داستانم، بهترین کتاب اون دورانم بود... اسم همه شخصیتهاش توی ذهنمه، مخصوصا آقای بی دود با اون واگن وسط باغچه... این کتاب رو اگر کسی تونست ورژن PDF رو پیدا کنه حتما به من بگه... دوست دارم بازم بخونمش...Wink
.
[font=Times New Roman]V[/font] رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
.
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، hoda_ch ، farhang ، msar
(2010-05-24 ساعت 03:35)hvm نوشته:  دیدم حیف میشه کرکره کافه پایین بمونه
کتاب راسپوتین(نویسنده اش یادم نیست)را از قلم انداخته بودم
کسی اسم نویسنده اون رو میدونه؟

من کتاب راسپوتین را نخوانده ام . به نظر می رسد حد اقل دو کتاب با نام راسپوتین به فارسی ترجمه شده باشد. 1. راسپوتین اثر آر. جی. مینی:نشر البرز 1369 .
2. راسپوتین اثر هانری تروایا. ترجمه فضل اله جلوه: نشر فرزان روز .
در ضمن بد نیست بعد از خواندن این کتاب , کتاب نیکلا و الکساندرا نوشته رابرت مسی را هم بخوانید.
پاسخ
تشکر کنندگان: ADONIS ، laili ، farhang ، hvm ، msar
من راسپوتین را خوندم. ولی یادم نمیاد مال کی بوده. کتابش قدیمی بود (فکر کنم قدیمی تر از 69)
پاسخ
تشکر کنندگان: hvm ، hoda_ch ، msar
کتاب " مسئله حجاب " اثر آقای مرتضی مطهری
قسمتهایی از کتاب: [عکس: e39bc4d371b96ed4c4acf5e21f91d123.jpg]
• اینکه میگویند : انسان به آنچه که منع میشود حریص میگردد ، مطلب صحیحی است ولی نیازمند به توضیح است .
انسان به چیزی حرص میورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوی آن تحریک شود اما اگر امری اصلا عرضه نشود و یا کمتر عرضه شود ، حرص و ولع نسبت بدان کمتر خواهد شد

• افرادی که در کوچه ها و خیابانها مزاحم زنان میگردند ، از نظر قانون اسلام مستحق مجازات سخت و شدیدی میباشند ، تنها مثلا آنها را به کلانتری جلب و تراشیدن سر آنها کافی نیست
حداقل چیزی که از این آیه مفهوم میشود ( سوره نور آیه 60 ) تبعید آنان از جامعه پاک اسلامیست
جامعه هر اندازه برای عفاف و پاکی احترام بیشتری قائل باشد ، برای خائنین مجازات شدیدتری قائل میشود و عکس آن برعکس !!
• نامه چارلی چاپلین به دخترش در مورد حجاب : " برهنگی بیماری عصر ماست ، من پیرمردم و شاید حرفهای خنده آور بزنم ، اما به گمان من تن عریان تو باید از آن کسی باشد که روح عریانش را دوست میداری. امیدوارم که تو آخرین کسی باشی که تبعه ی جزیره ی لختی ها بشوی ] البته من این جمله را از قول کتاب مذکور گفتم و در مورد صحت اون اطلاعی ندارم [
یک جمله هم در کتاب پیرامون جمهوری اسلامی :
• ... حالا هم که باز حکومت ، حکومت اسلامی میشود ، با اینکه حکومت اسلامیست ، ایشان معتقدند ( منظور آقای خمینی است ) که روحانیت باید مستقل و به صورت مردمی ، مانند همیشه باقی بماند . و روحانیت آمیخته با دولت نشود . ایشان با اینکه روحانیت به طور کلی وابسته به دولت شود ، آنچنان که روحانیت اهل تسنن هست ، به شدت مخالفند ولو در دوره حکومت اسلامی ، و نیز با اینکه روحانیین بیایند جزء دولت بشوند و پستهای دولتی را رسما اشغال بکنند ، مخالفند ...

البته باید اعتراف کنم که یک جمله در همین کتاب اخیر بود ( اگر اشتباه نکنم ) که من رو برای مطالعه کتب نویسنده های خارجی ترغیب کرد و مفهوم اون جمله این بود که " اگر میخواهید به حقیقت یک چیزی پی ببرید از زوایای مختلف و از دیدگاه های مختلف به اون نگاه کنید " فقط نمیدونم چطور این جمله من رو به اینجا رسوند و گوینده اش رو به آنجا
پاسخ
تشکر کنندگان: farhang ، msar
1. بوف کور/صادق هدایت
2. تنگسیر/ صادق چوبک
3. سمفونی مردگان/ عباس معروفی
4. اسفار کاتبان/ ابوتراب خسروی
5. شازده احتجاب/هوشنگ گلشیری
6. مسخ/ فرانتس کافکا
7. بیگانه/ آلبر کامو
8. تنهایی پر هیاهو/ بهومیل هرابال
9. قماز باز/فئودور داستایوسکی
10.بادبادک باز/ خالد حسینی
ابر که آفتابی شود
چتر را فراموش کن
یکی دو تا استامینوفن کافی است
برای قدم زدن .
پاسخ
تشکر کنندگان: R.F ، ADONIS ، hvm ، hoda_ch ، msar




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان