ارسالها: 11
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2010
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ما امروز مصاحبمونو تو استکهلم انجام دادیم و متاسفانه باید بگم که خیلی پشیمونم که یه خرج اضافی نکردم و به ترکیه و امارات نرفتم. از همون چیزی که میترسیدم سرم اومد و اونهم آشنا نبودن اونها با کیسهای ما بود.
اول اون خانومی که مدارکو میگرفت یه جوری باهامون حرف زد که کاملا ناامید شدیم و دودل شدیم که اصلا پولو پرداخت کنیم یا نه. اول به تاریخ تولد من گیر داد که یه روز اشتباه بود و گفت که مطمئنید میخواین پولو بدید؟!!! بعدش گفت که مدارک مالی رو نشون بدین و ما هم bank statement پنجاه هزار دلاری بانک ملی تایید شده رو نشونش دادیم که اون گفت قبول نیست و ما نمیتونیم اینو تایید کنیم. بعدش گفت چرا police certificate از ایران نیاوردین که کلی واسش توضیح دادیم که قانع نشد. در آخر هم شاهکار قضیه که گفت proof of relationship before and after marriage!!!!!!!! که دیگه ما شاخ در آوردیم.
خلاصه تصمیم گرفتیم که پولو بدیم و دو ساعت ناامیدانه منتظر شدیم تا نوبمون بشه. جالب اینکه ما تنها کیس لاتاری بودیم. بعد 2 ساعت که یه جورایی بدترین دو ساعت زندگیم بود اسممونو خوندن و بعد از انگشت نگاری و قسم از من و شوهرم جداجدا!!! مصاحبه کردن که فکر کنم تو تاریخ مهاجرسرا نمونه باشه.
آخرشم گفتن که مدارکتون ناقصه و یه لیست دادن که اینارو تهیه کنید تا شاید کیستون بررسی شه:
1. proof of relationship before and after marriage
2. مدرک اینکه تاریخ تولدتون قبلا 16 می بوده نه 17 می.
3. اسپانسر یا BS از حساب سوئد به مبلغ 55000 دلار.
خلاصه الان ما موندیم و این لیست که هیچ کدومشو نمیدونم چیکار کنم. اسپانسر که اصلا ندارم. اون BS ایران رو هم با هزار بدبختی قرض قوله جور کرده بودم. تازه اگه بتونم یه جوری دوباره ردیفش کنم و بیارم تو حسابم اینجا نزدیک 7 میلیونش به خاطر exchange rate میپره.
فقط به برنده های سالهای بعد پیشنهاد میکنم به هیچ وجه ممکن سوئد رو مصاحبه انتخاب نکنند
شماره کیس: ***2011AS00024
تاریخ دریافت نامه قبولی:20 می 2010
کنسولگری:آنکارا تغییر به استکهلم
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:1 ژوئن 2010
تاریخ کارنت شدن کیس: آپریل 2011
تاریخ دریافت نامه دوم: 29 آپریل 2011
تاریخ مصاحبه: 7 ژوئن 2011
تاریخ دریافت کلیرنس: 27 جولای
ارسالها: 81
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2010
رتبه:
23
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2011-06-07 ساعت 17:58)maral.a نوشته: ما امروز مصاحبمونو تو استکهلم انجام دادیم و متاسفانه باید بگم که خیلی پشیمونم که یه خرج اضافی نکردم و به ترکیه و امارات نرفتم. از همون چیزی که میترسیدم سرم اومد و اونهم آشنا نبودن اونها با کیسهای ما بود. ......
.
.
.
فقط به برنده های سالهای بعد پیشنهاد میکنم به هیچ وجه ممکن سوئد رو مصاحبه انتخاب نکنند
maral.a گرامی سلام
به هر حال مصاحبه شما امروز انجام شد و با این توضیحی که فرمودید وارد پروسه کلیرنس شده اید . در این مدت شما می توانید دنبال تهیه موارد درخواستی باشید . در هر صورت اگر کمکی از دست بنده بر می آید خوشحال می شوم در خدمت باشم . باز هم برایتان آرزوی موفقیت می کنم .
[font=Tahoma]باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست . [/font][font=Tahoma] کوروش کبیر[/font]
ارسالها: 11
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2010
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-06-07 ساعت 18:22
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-06-07 ساعت 18:29 توسط maral.a.)
بعد از قبولی. ولی خیلیای دیگه مثل ما بودند که هیچ مشکلی نداشتند.
(2011-06-07 ساعت 18:21)gadfly نوشته: (2011-06-07 ساعت 17:58)maral.a نوشته: ما امروز مصاحبمونو تو استکهلم انجام دادیم و متاسفانه باید بگم که خیلی پشیمونم که یه خرج اضافی نکردم و به ترکیه و امارات نرفتم. از همون چیزی که میترسیدم سرم اومد و اونهم آشنا نبودن اونها با کیسهای ما بود. ......
.
.
.
فقط به برنده های سالهای بعد پیشنهاد میکنم به هیچ وجه ممکن سوئد رو مصاحبه انتخاب نکنند
maral.a گرامی سلام
به هر حال مصاحبه شما امروز انجام شد و با این توضیحی که فرمودید وارد پروسه کلیرنس شده اید . در این مدت شما می توانید دنبال تهیه موارد درخواستی باشید . در هر صورت اگر کمکی از دست بنده بر می آید خوشحال می شوم در خدمت باشم . باز هم برایتان آرزوی موفقیت می کنم .
شما خیلی لطف دارید دکتر.
فکر نکنم ما هنوز وارد اون مرحله شده باشیم. چون آفیسر گفت من باید با آمریکا مکاتبه کنم در مورد تاریخ تولد.
من هم فعلا زنگ زدم ایران ببینم واسه ساپورت مالی چیکار میتونم بکنم. ولی زیاد امیدی بهش ندارم. اون proof of relationship رو نمیدونم چیکار کنم دیگه. بدبختی اینکه ما اونقدر هم آدمای عکس بگیری نبودیم.
شماره کیس: ***2011AS00024
تاریخ دریافت نامه قبولی:20 می 2010
کنسولگری:آنکارا تغییر به استکهلم
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:1 ژوئن 2010
تاریخ کارنت شدن کیس: آپریل 2011
تاریخ دریافت نامه دوم: 29 آپریل 2011
تاریخ مصاحبه: 7 ژوئن 2011
تاریخ دریافت کلیرنس: 27 جولای
ارسالها: 31
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2010
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ازت متشکرم خانوم فرناز، انگار خودم اونجا نشسته بودم. به امید اینکه ماه آگوست ماهم کارنت بشیم و بریم برای مصاحبه و ویزا.
بسیار تبریک
ارسالها: 309
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Apr 2008
رتبه:
14
تشکر: 0
59 تشکر در 2 ارسال
با سلام به تمام دوستان
فايل pdf شده سفرنامهاي ساير كشورها آپدیت شد. تاريخ : 19/3/90
http://www.pic.iran-forum.ir/images/rzq1...b7upzy.pdf
To Wounds From One[font=Arial][/font]
ارسالها: 2
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2011
رتبه:
1
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان، من هم شرح مدیکالم رو مینویسم شاید به درد یکی خورد.
ما همه کار هامون رو تو مالزی انجام دادیم، در مورد آدرس و ساعت و بقیه جزئیات کلینیکی که ما برای مدیکال باید میرفتیم، همسرم یعنی فرناز ۸۲ توضیح داده، من قسمتهای مردونش رو اینجا مینویسم.
قبل اینکه وارد مطب خود دکتر بشم یه پرستار هندی خانوم من رو برد به یه اتاق دیگه واسه اندازه گیری قد و وزن. بعد از اون وارد مطب دکتر شدم که یه مرد هندی تقریبا ۴۵ ساله بود. اولین سالی که پرسید این بود که گفت واسه سفارت آمریکا میخوای یا کانادا؟ منم گفتم آمریکا. بعد گفت این یه معاینه روتین و فرمالیته است که باید انجام بشه و هیچ جای نگرانی نیست. وقتی که ما وارد کلینیک شدیم اولین کاری که ازمون خواستند بکنیم این بود که یه فرم چند صفحه یی رو که اکثرا مربوط به سابقه بیماری خاص، بستری شدن، جراحی، اقدام به خود کشی، اعتیاد و از این دست سوالها بود پر کنیم. وقتی هم که وارد مطب دکتر شدم دوباره همین سوالها رو خودش از من پرسید و هی تیک میزد. تقریبا جواب تمام سوالها هم منفیه، بنابر این اگه متوجه نشدین که چی پرسید فقط بگین نه. بعد از سوال ها، اومد جلوی من ایستاد و با چراغ چشم هام و حلقم رو معاینه کرد. بعدش گردنم رو یه کم فشار داد و بعد هم گفت که برم روی تخت دراز بکشم. وقتی دراز کشیدم هیچ معاینه خاصی نکرد غیر از صدای قلب، صدای تنفس و فشار دادن چند جا روی شکم. بعد بهم گفت که از تخت بیام پایین و بایستم و شلوار و شرت رو تا زانو بکشم پایین. خیلی هم معمولی برخورد میکرد تا یه وقت حس خجالت یا ناراحتی رو به مریض منتقل نکنه. تو پرانتز : مرد خجالتی جز میراث باستانی محسوب میشه و گیر نمیاد.
وقتی که کشف حجاب کردم گفت به سمت چپ نگاه کن و یه سرفه بکن و بعد هم تمام. کل این معاینه بی ناموسی شاید ۱۵ ثانیه طول کشید.
این آخرین معاینه بود که انجام داد و بعد گفت که بشینم رو صندلی که بیاد خون بگیره واسه آزمایش. نمیگم خوب خون گرفت ولی بد هم نبود. آخرین کاری که انجام داد واکسن زدن بود. از من پرسید آبله مرغون گرفتی گفتم آره، گفت واکسنهای MMR رو زدی؟ گفتم ما همه وقتی که تو ایران بودیم باید اجباراً میزدیم. پرسید مدرکی داری که نشون بده زدی؟ گفتم نه. گفت خوب وقتی مدرک نداری ما مجبوریم که فرض کنیم نزدی، ولی نگران نباش هیچ مشکلی برات پیش نمیاد و باعث میشه ایمنی بدنت بالا تر بره. بعد هم واکسن رو توی بازوی سمت چپ زد که اونم تقریبا بی درد بود. دیگه هیچ کار خاصی انجام نداد و ما رو معرفی کرد واسه رادیولوژی که احتمالا قبلا خوندید.
اصلا و ابدا نه جای نگرانی هست نه خجالت نه ترس. برای همه دوستان گل آرزوی موفقیت میکنم.
اگه سوال خاصی بود من در خدمتم
ارسالها: 31
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2010
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام خانم فرناز،
بالاخره ما هم کارنت شدیم برای ماه سپتامبر، فقط میخواستم بدونم آیا کس دیگی به غیر از شما هم بوده که تو مالزی مصاحبه داشته باشه خانوادگی و مرد خانواده هم بارند بوده باشه، میخوام ببینم سوالاتِ احتمالی چه جور میتون باشه از آقایان آیا به همین صورت هستش؟
با تشکر
ارسالها: 24
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Apr 2011
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان؛
قبل از هر چیز صمیمانه از همه کسانی که اطلاعات و وقتشون رو صادقانه و بدون هیچ چشم داشتی به دیگران هدیه میکنند تشکر میکنم و آفرین میگم به همه جوانان ایران زمین که دلاورانه به هم کمک میکنند.
ما مصاحبمون در اکلند یکی از شهرهای کشور نیو زیلند بود. میدونم که هیچ کدوم از دوستان ۲۰۱۱ شرایط مشابه ما رو ندارند، اما من این سفر نامه رو برای استفاده آیندگان مینویسم .
من هم مثل خیلی از دوستان دیگه نامه اول به دستم نرسیده بود و کیس نامبر نداشتم، اما در نهیات تو ماه می از طریق کی سی سی متوجه شدم که شماره کیسم ۲۸۰۰۰ هست و تو ماه ژولای مصاحبه داریم. تا قبل از این که شمارهام مشخص بشه چند بر با سفارت آمریکا در نیو زیلند تماس گرفتم که آیا کیس ما رو برای مصاحبه میپذیرند یا نه؟ و اونها اول گفتند که نمیپذیرند و فقط کیس اونهایی که تو این کشور سیتیزن هستند رو میپذیرند. اما من شرایطم رو براشون توضیح دادم و این که من تا پایان تحصیلم به همراه خانوادم تو این کشور خواهیم بود و ویزای قانونی داریم. نهایتان اونها پذیرفتند. بد از این که کیسمون کارنت شد یه نامه از سفارت برامون اومد که توش فرمهای پزشکی بود و یه فرم که توش ازمون خواسته بودند که آدرس و شماره تماس جایی رو که قراره گرین کارتمون برامون فرستاده بشه رو به همراه ۲ قطعه عکس و صفحه اول پاسپورت بلافاصله براشون بفرستیم، ۲ تا فرم مخصوص ایران که از ما خواسته بودند که توضیح بدیم که شغلمون تو ایران دولتی بوده یا نه؟ و این که وظایف کاریمون چی بوده، رشته تحصیلیمون چی بوده؟ و این که کی قراره بریم آمریکا؟ در ضمن تو اون نامه تاریخ و ساعت مصاحبمون هم قید شده بود و یاد آوری کرده بودند که چه مدارکی رو لازمه با خودمون تو روز مصاحبه ببریم. و ازمون خواسته بودند که برای آزمایشهای پزشکی حد اقل ۳ هفته قبل از تاریخ مصاحبه اقدام کنیم. ما هم اون فرمهایی که لازم بود قبل از روز مصاحبه براشون بفرستیم رو پر کردیم و براشون فرستادیم و رفتیم برای پزشکی. ما کارت واکسن نداشتیم اما کارت واکسن بچّمون رو که ۴ سالشه از ایران آورده بودیم و اون رو که نشون دادیم، دیگه به بچه واکسن نزدند و برای من و همسرم هم فقط واکسن ام ام عار زدند. معاینه دکتر هم خیلی عادی بود و فقط فرم هارو با کمک خودمون پر کرد و یه آزمایش خون هم از من و همسرم گرفتند. هزینه پزشکیمون در کلّ ۸۰۰ دلار شد چون این جا هزینه پزشکی خیلی بالاست.راستی هیچ کدوم از مدارک پزشکی رو به ما ندادند و خود دکتر گفت مدارک رو ما برای سفارت پست میکنیم و وقتی شما میرید برای مصاحبه مدارک پزشکی تون اونجا آماده خواهد بود.
تا قبل از مصاحبه ما تنها دغدغهای که داشتیم این بود که حساب بانکی قوی نداشتیم، و با کمک دوستانمون و پولهایی که بهمون قرض داده بودند تونسته بودیم ۱۹۰۰۰ دلار بلنس از بانک بگیریم.
مصاحبه ما روز ۶ ژولای ساعت ۹ صبح بود. ما ساعت ۸:۵۰ تو سفارت بودیم، حدودا ۳۰ نفر اونجا بودند که تنها کیس لاتری ما بودیم و بقیه یا برای کنفرانس میخواستند برن آمریکا و یا برای تعطیلات. ما مدارک رو تحویل دادیم، بر خوردشون خیلی خوب بود و سعی میکردند که همه چیز رو عادی بر گذار کنند. یه تفاوتی که این سفارت با سفارتهای دیگه داشت این بود که این جا پول رو به دلار آمریکا نمیگرفتند و به دلار نیو زیلند میگرفتند.
همه مدارک ما رو تایید کردند حتی مدارک مالی، و ما منتظر نشستیم. اونجا آفیسر از پشت یه باجه شیشهای با افراد مصاحبه میکرد، و همه اونهایی که رو سندلی نشسته بودند مصاحبه اون فردی رو که نوبتش بود رو میشنیدند. ما خیلی زود متوجه شدیم که کیس ما با بقیه فرق داره و انگار اونها میخوان با ما آخر از همه مصاحبه کنند. ساعت ۱۱ همه ویزا گرفتند و رفتند و فقط ما موندیم. افیسر ما رو صدا زد و بهامون احوال پرسی کرد. بچه یه مقدار خسته شده بود و دوست داشت من بغلش کنم، من از آفیسر پرسیدم که میتونم بچه رو بذارم رو سکوی باجه؟ و اون هم گفت، بله و لبخند زد. بد از من پرسید که چند بار لاتری شرکت کردم و من گفتم ۲ بار. و بد با لبخند پرسید که باور میکردید که راست باشه؟ و من گفتم نه. و خندیدم. بد گفت که من ایران رو خیلی دوست دارم و گفت که زمانی که ۱۱ ساله بوده یه دختری به همراه خانوادش تو آپارتمان ایشون تو آمریکا زندگی میکرده که ایرانی بوده و بهترین دوستش بوده و از اون موقع نسبت به ایران احساس خوبی پیدا کرده و تاریخ ایران رو خونده و ایرانیها رو دوست داره، ما هم ازش تشکر کردیم و بد اون گفت که شما چقدر زبان انگلیسیتون خوبه و کجا زبان یاد گرفتید، و ما گفتیم ایران، و بد ازمون پرسید که رشته تحصیلیمون چی بوده، و کارمون تو ایران چی بوده، و بد از اون برامون آرزوی موفقیت کرد و گفت که کی میخواهید برید آمریکا و ما گفتیم ۲ ماه دیگه. و گفت که خیلی خوبه. امیدوارم که اونجا بهتون خوش بگذره، و با ما خدا حافظی کرد و گفت که پاسپرتها مون رو به همراه مدارک برامون پست خواهند کرد. فردای روز مصاحبه ویزها مون به همراه چند بسته زرد رنگ که روش نوشته شده بود مدارک رو باز نکنیم تا زمانی که در فرود گاه ازمون تحویل بگیرند.
برای همه دوستان آرزوی موفقیت میکنم، امیدوارم که هر جا هه هستید شاد، موفق و سلامت باشید.