کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
لاتاری برنده شدم. برم آمریکا یا نرم؟
به نظر من هرکسي قبول ميشه بايد 100% يا 1000% تلاش کنه که بره چون اگه اينکارا نکنه حقه يک نفر که نياز به رفتن داره را ضايع کرده ، چون قبول شده ولي نرفته !!!
تازه من موندم اگه واقعا شک داره واسه رفتن اصلا چرا ثبت نام کرده؟؟؟؟؟
تازه به قول دوستان کسي که اينجا موفقه شک نکنه که اونجا هم ميتونه موفق باشه.
بابا تو رو به خدا پاشيد بريد از اينجا.
اونجا آمريکاستااااااااااااااااااااااااااا ...
حواستون هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
Tongue
درد من تنهایی نیست،بلکه مرگ ملتی است که گدایی راقناعت، بی عرضگی راصبر،وباتبسمی برلب این حماقت راحکمت خداوندمی نامد.
گاندی
پاسخ
شما با هر انتخابی، چه برید و چه نرید، یه سری فرصتها بدست میارید و یه سری فرصت ها رو از دست میدید. اگر اینجا ریشه دارید و آینده خوبی برای خودتون متصورید طبیعتا بهتره نرید و ریسک نکنید. از طرفی اگر مثل من به هر حال ایران جایی و آینده ای برای خودتون متصور نیستید چرا که نه. ریسک کنید ممکنه اونجا آسمون یه رنگ دیگه باشه. البته امروز که داریم صحبت می کنیم، بدترین زمان برای رفتنه. اوضاع اقتصادی آمریکا داغونه. اگر 10 سال پیش کسی دو دل بود بین رفتن و نرفتن، کفه رفتن سنگین تر بود اما الان نرفتن بهتره.
پاسخ
تشکر کنندگان: coming soon ، farzad24 ، maaref ، bahram_kg ، arshida ، parastoo2011
با سلام 1 مطلبی رو برام ایمیل کرده بودن دیدم شاید بد نباشه تو این تاپیک بیارم
اگر تکراری هست. بفرمایید تا حذف کنم . مقداری واقعیت با چاشنی طنز هست.

آنهايي که رفته اند .... آنهايي که مانده اند

آنهايي که (از ايران) رفته اند ايميلشان را در حسرت نامه از آن هايي که مانده اند باز مي کنند و از اينکه هيچ نامه اي ندارند کلافه مي شوند.

آنهايي که (در ايران ) مانده اند هر روز…نه…يکروز در ميان ايميلشان را چک مي کنند و از اينکه نامه اي از انهايي که رفته اند ندارند کفرشان در ميايد.


آنهايي که رفته اند همانطور که دارند يک غذاي سر دستي درست مي کنند تا تنهايي بخورند فکر مي کنند آنهايي که مانده اند الان دارند دور هم قورمه سبزي با برنج زعفراني مي خورند و جمعشان جمع است و مي گويند و مي خندند

آنهايي که مانده اند همان طور که دارند يک غذاي سر دستي درست مي کنند فکر مي کنند آنهايي که رفته اند الان دارند با دوستان جديدشان گل مي گويند و گل ميشنوند و از ان غذاهايي مي خورند که توي کتاب هاي آشپزي عکسش هست

آنهايي که رفته اند فکر مي کنند آنهايي که مانده اند همه اش با هم بيرونند. کافي شاپ، لواسان، بام تهران و درکه مي روند .خريد مي روند…با هم کيف دنيا را مي کنند و آنها را که ان گوشه دنيا تک افتاده اند فراموش کرده اند

آنهايي که مانده اند فکر مي کنند آنهايي که رفته اند همه اش بار و ديسکو مي روند و خيلي بهشان خوش مي گذرد و آنها را که توي اين جهنم گير افتاده اند فراموش کرده اند

آنهايي که رفته اند مي فهمند که هيچ کدام از ان مشروب ها باب طبعشان نيست و دلشان مي خواهد يک چاي دم کرده حسابي بخورند


آنهايي که مانده اند دلشان مي خواهد بروند يکبار هم که شده بروند يک مغازه اي که از سر تا تهش مشروب باشد که بتوانند هر چيزي را مي خواهند انتخاب کنند.


آنهايي که رفته اند همانطور که توي صف اداره پليس براي کارت اقامتشان ايستاده اند و مي بينند که پليس با باتوم خارجي ها را هل مي دهد فکر مي کنند که آن جهنمي که تويش بودند حداقل کشور خودشان بود..


آنهايي که مانده اند همانطور که گشت ارشاد با باتوم دختر ها را سوار ماشين مي کنند فکر مي کنند که آنهايي که رفته اند الان مثل آدم هاي محترم مي روند به يک اداره مرتب و کارت اقامتشان را تحويل مي گيرند.


آنهايي که مانده اند فکر مي کنند آنهايي که رفته اند حق ندارند هيچ اظهار نظري در هيچ موردي بکنند چون دارند انور حال مي کنند و فورا يک قلم برمي دارند و اسم انوري ها را خط مي زنند.

آنهايي که رفته اند هي با شوق بيانيه ها را امضا مي کنند و مي خواهند خودشان را به جريان سياسي کشوري که تويش نيستند بچسبانند.


آن هايي که مانده اند در حسرت بي بي سي و صداي آمريکا بدون پارازيت کلافه مي شوند و دائم پشت ديش هستند


آنهايي که رفته اند پاي اينترنت، دنبال شبکه 3 و فوتبال با گزارش عادل يا سريالهاي ايراني و اخبارهايي با کلام پارسي و ايراني هستند

آنهايي که مانده اند مي خواهند بروند.

آنهايي که رفته اند مي خواهند بر گردند.


آنهايي که مانده اند از آن طرف مدينه فاضله مي سازند.

آنهايي که رفته اند به کشورشان با حسرت فکر مي کنند.


اما هم آنهايي که رفته اند و هم آنهايي که مانده اند در يک چيز مشترکند :


آنهايي که رفته اند احساس تنهايي مي کنند. آنهايي که مانده اند هم احساس تنهايي مي کنند

بايد زندگي کردن را بياموزيم اين چندان به ماندن و رفتن ربطي ندارد .

به اميد با هم بودن و شاد بودن

با عشق و دوستي

سلامت و پايدار

آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
من که ازتون نمی گذرم از کسانیکه حق منو تو این لاتاری ضایع کردند یعنی نمی دونن می خوان برن یا نه ؟ اونوقت لاتاری ثبت نام میکنند.
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، vahidansari ، farzad-it ، soheilbadami ، coming soon ، maaref ، MAHDI2012
به نظر من برای سن زیر 25 سال رفتن بهتره ولی بالای 25 باید گزینه رفتن و نرفتن رو واسه خودشون ارزش گذاری کنندو هرکدوم نمره بیشتری آورد انتخاب بشه.
پاسخ
تشکر کنندگان: sib 24 ، coming soon ، soheilbadami ، maaref ، hamed_gh ، najibi ، amiry
واقعا ناراحت کنندس وقتی میبینیم مردم میرن لاتاری ثبت نام میکنن وقتی حتی تصمیم رفتن هم ندارن و موقعیت یه نفر که شاید آرزوش رفتن به امریکا باشه رو میگیرن.
متاسفم
پاسخ
تشکر کنندگان: farzad-it ، laili ، soheilbadami ، coming soon ، arisa-mohammad ، maaref ، آرتين ، arshida ، parastoo2011
Kourosh_Jal و nsdarya1 کاملا باهاتون موافقم.
کسي که شک داره اصلا نبايد طرف ثبت نام بياد.
درد من تنهایی نیست،بلکه مرگ ملتی است که گدایی راقناعت، بی عرضگی راصبر،وباتبسمی برلب این حماقت راحکمت خداوندمی نامد.
گاندی
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، soheilbadami ، maaref ، آرتين ، parastoo2011
(2011-04-22 ساعت 21:20)farzad-it نوشته:  Kourosh_Jal و nsdarya1 کاملا باهاتون موافقم.
کسي که شک داره اصلا نبايد طرف ثبت نام بياد.

هر کسی تو هر مقطعی از زندگیش بر نامه هایی داره.
شاید این حرف شما زمانی درست باشه که بر فرض امروز ثبت نام کنی و دو روز بعد جوابشو بگیری. نه اینکه بین 1 تا 2 سال بعد. ممکنه کسی زمان ثبت نام با اطمینان 100% از رفتن ثبت نام کرده باشه اما بعد از یک سال که نتایج اعلام میشه بنا به دلایلی تمام بر نامه هاش عوض شده باشه.
شماره كيس : 2011AS26xxx
ابوظبی
تاريخ مصاحبه : 07 Jun
تاريخ كلير شدن: 07 Aug
پاسخ
تشکر کنندگان: soheilbadami ، coming soon ، tamanna ، maxsupermax ، maaref ، hamed_gh ، آرتين ، najibi ، shahrzad_a ، amiry
به نظر من هر کسی که برنده لاتاری می شود حتی اگر به زندگی کردن در امریکا شک دارد باید حتما برود و گرین کارت خودش را بگیرد و اگر خواست بعد از یک ماه برگردد. اینقدر سخت نگیرید و فکر کنید که دارید یک سفر تفریحی به اروپا و یا دوبی می روید. اگر شک دارید اصلا لازم نیست چیزی را بفروشید و یا با معشوق خودتان قطع رابطه کنید. فقط گرین کارت خودتان را بگیرید و به خودتان کمی فرصت دهید که مسائل را بهتر بررسی کنید. اگر در امریکا کار گرفتید و یا از آنجا خوشتان آمد می توانید بیشتر بر روی زندگی در امریکا فکر کنید. کسی که گرین کارت قبول شده است هنوز خیلی زود است که در مورد زندگی کردن در امریکا فکر بکند زیرا هنوز هیچ شناختی از آنجا ندارد و تنها چیزی که باید به آن فکر کند فقط گرفتن گرین کارت است. باید به خودتان فرصت بیشتری بدهید تا پس از سفر به امریکا و دیدن شرایط و احوالات خود بتوانید تصمیم بهتر و درست تری نسبت به زندگی آینده خودتان بگیرید.
فقط به برنامه شماره 1 فکر کنید و اگر شرایط شما اجازه داد بعد از آن به برنامه شماره 2 فکر کنید.
1- برنامه ریزی 1-3 ماهه: فقط گرفتن گرین کارت.
2- برنامه ریزی پنج ساله اول: سیتیزن شدن و گرفتن پاسپورت امریکایی
و تازه پس از آن است که می توانید بفهمید که آیا زندگی در ایران بهتر است یا زندگی در امریکا.
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ

اقا دقیقا همینطور هست ولی برنامه 5 ساله مال دولتهاست با اونهمه امکانات ! من برای خودم 7 تا 9 سال گذاشتم ! اگر چه در سرازیری هستم و زمان تنگ است !
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: coming soon ، frozen mind ، maaref ، آرتين ، success ، amiry ، MAHDI2012
به نظر من هم این شانس فقط یک بار درخانه هر کسی رو میزنه و این رفتن میتونه پلی باشه برای موفقیت و تجربه های بهتر ،
ولی با برنامه ریزی حتما موفق خواهید شد .
Visa: 28 . Sep . 2011
رفتن همیشه رسیدن نیست ... ولی برای رسیدن، باید رفت ...
پاسخ
تشکر کنندگان: najibi ، maxsupermax ، coming soon ، kamrani.navid ، maaref ، آمریکا ، MAHDI2012
دوستان،

اگر شرایط کار و زندگی‌ تثبیت شده‌ای دارید، اصلا به مهاجرت فکر نکنید، مهاجرت سختی‌های زیادی داره و با شرایطی که الان آمریکا داره سخت تر هم شده. اگر برای تحصیل بیایید بهتره، چون مدارک تحصیلی‌ خارج آمریکا، تقریبا بی‌ ارزشه! همچنین وضعیت کار الان خیلی‌ بده!!!
شماره کیس: 2010as 23xxx
تاریخ دریافت نامه قبولی:jun ,2009
کنسولگریBig Grinelhi
تاریخ ارسال فرمهای سری اول:jul,2009
تاریخ کارنت شدن کیس : August 2010
تاریخ دریافت نامه دوم: 3th July 2010
تاریخ مصاحبه: 5th August 2010
تاریخ گرفتن ویزا: 27th September
پاسخ
تشکر کنندگان: maaref ، coming soon ، alisarshar ، najibi ، frozen mind ، payman R ، baz4baz ، parastoo2011
از بچه ها کسي اگه قبول شده و ناراحته و نمي خواد بره من بجاش ميرمااااااا!!!TongueTongueTongueTongue
اونجا گارسوني کنم داخل رستوران بهتر از ايران موندنه.
درد من تنهایی نیست،بلکه مرگ ملتی است که گدایی راقناعت، بی عرضگی راصبر،وباتبسمی برلب این حماقت راحکمت خداوندمی نامد.
گاندی
پاسخ
تشکر کنندگان: maaref ، arash004
(2011-05-03 ساعت 11:11)farzad-it نوشته:  اونجا گارسوني کنم داخل رستوران بهتر از ايران موندنه.

فرزاد جان این جمله بالای خودت را پرینت کن و پیش خودت نگه دار تا اگر انشاءالله قبول شدی و به امریکا رفتی هیچوقت یادت نرود که چنین حرفی را زده ای. تقریبا همه بچه هایی که به امریکا رفته اند قبل از رفتنشان چنین حرفی را زده بودند ولی بعد از رسیدن به امریکا خیلی زود همه چیز یادشان می رود.
یک فاصله بسیار بزرگی بین بچه هایی که در انتظار رفتن به امریکا هستند با بچه هایی که پایشان به امریکا می رسد وجود دارد. نمی دانم اشکال کار در کجا است ولی به هر حال یا کسانی که در انتظار رفتن به امریکا هستند به اندازه کافی واقع بین نیستند و یا اینکه کسانی که به امریکا رفته اند انتظاراتشان بالا رفته است و لوس شده اند و یا اینکه هر دوی این دو حالت با هم روی می دهد.
ولی به نظر من اگر کسی می گوید که اگر پایم به امریکا برسد گارسونی و یا کار یدی می کنم باید پای حرفش بایستد و این کار را انجام دهد. مثل این است که شما یک کیلو بستنی که گمان می کنید دوست دارید بخرید و یک لیس به آن بزنید و بگویید آن را دوست ندارم بریزیدش توی سطل آشغال. این نشان می دهد که یا من لوس هستم و قدر فرصت هایم را نمی دانم و به آن لگد می زنم یا آن قدر خام هستم که ظرفیت ها و توانایی خود را نمی دانم و از سلایق خودم هم خبر ندارم.
آخر نمی شود که من چندین سال برای رفتن به امریکا برنامه ریزی کنم و کلی هم زمان و هزینه بابت آن بگذارم و سپس بعد از دو ماه بگویم که من خوشم نیامد و جا بزنم. خم رنگ رزی که نیست!
با آرزوی موفقیت برای شما
پاسخ
من طور دیگه ای قضیه رو نگاه میکنم. اینکه مهاجرت مثل فوتبال 2 نیمه داره. ما نیمه اول رو با انرزی و انگیزه زیادی شروع میکنیم و 2 تا گل هم جلو میفتیم ولی وقتی نیمه دوم شروع میشه و میایم اینطرف انگار که اشباع شده باشیم بازی رو رها میکنیم و هدف از بازی و روحیه پیروزی و جنگندگیمون کم میشه اونوقت هست که شاید 3-2 ببازیم.این مسئله هم 2 علت شاید داره که یکیش طبیعیه و از عوارض مهاجرت هست که مقداری از انرزی رو تحلیل میبره و با روبرو شدن با مشکلات ناشناخته- غربت-محیط جدید و غیره ممکن هست که انگیزه ها در سایه قرار بگیره. و دوم اینکه ما ایرانیها نسبت به بقیه اقوام مهاجری که من اینجا دیدم از اسیایی و امریکای مرکزی و غیره خیلی نازنازی تریم و سختکوشترین ما پیش اینها کم میاره !
به هر شکل هر کسی که بتونه دوره گذار اولیه رو طاقت بیاره و ازش عبور کنه اینده بهتری در انتظارش هست حتما.
حفظ روحیه و انگیزه های اولیه در اینمورد بسیار مهم و البته بسیار مشکل هست. همونی که باعث میشه اگر ظرف هم لازم بود بشوریم.
به امید گذار موفق همه مهاجران و از جمله خود دربدرم ! (راستی اینجا پیتزا دربدر نداره ؟!)
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان