ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
فریدون مشیری:
عاشقم.....
اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
تو کجا ؟
کوچه کجا ؟
پنجره ی باز کجا ؟
من کجا ؟
عشق کجا؟
طاقتِ آغاز کجا ؟
تو به لبخند و نگاهی ،
منِ دلداده به آهی ،
بنشستیم
تو در قلب و
منِ خسته به چاهی......
گُنه از کیست ؟
از آن پنجره ی باز ؟
از آن لحظه ی آغاز ؟
از آن چشمِ گنه کار ؟
از آن لحظه ی دیدار ؟
کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همه بر دوش بگیرم
جای آن یک شب مهتاب ،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم..
به كسي كينه نگيريد
دل بي كينه قشنگ است
به همه مهر بورزيد
به خدا مهر قشنگ است
دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي
بوسه هم حس قشنگي است
بوسه بر دست پدر
بوسه بر گونه مادر
لحظه حادثه بوسه قشنگ است
بفشاريد به آغوش عزيزان
پدرومادروفرزند
به خدا گرمي آغوش قشنگ است
نزنيد سنگ به گنجشك
پر گنجشك قشنگ است
پر پروانه ببوسيد
پر پروانه قشنگ است
نسترن را بشناسيد
ياس را لمس كنيد
به خدا لاله قشنگ است
همه جا مست بخنديد
همه جا عشق بورزيد
سينه با عشق قشنگ است
بشناسيد خدا
هر كجا ياد خدا هست
هر كجا نام خدا هست
سقف آن خانه قشنگ است
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
گاهی رضاخانی شود باد شدید شهر ما
تا روسری را وا کند از موی زیبای شما
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
در جنگ با دل من لشگر چرا کشیدی
با آن دو چشم و اَبروت پیروز هر نبردی
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف می پوشه
می ره کارگری، برای سیر کردن شکم بچه اش،
اما بچه اش خجالت می کشه به دوستاش بگه این پدرمه
"روز پدر مبارک"
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
تو آنقدر خوبی
که از فرشته ی روی شانه ی راستت نیز ،
محافظت می کنی !!!
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
میخواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمانها که پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطهى زمین، شــانههای پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـیام بودند
تنـها چیزی که میشکست، اسباببـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!
حسین پناهی
ارسالها: 382
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2013
رتبه:
75
تشکر: 1
0 تشکر در 0 ارسال
2016-01-08 ساعت 12:56
(آخرین تغییر در ارسال: 2016-01-08 ساعت 12:57 توسط msr839.)
هیچ وقت از کتاب زندگی خسته نشو هیچ کسی نمیدونه صفحه ی بعد چی نوشته.
ارسالها: 268
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jan 2016
رتبه:
18
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
گاهی برگرد و پشت سرت را نگاهی کن
چه بوده ای؟
و چه شده ای؟
برای رسیدن به جایی که هستی چه چیزی را فدا کرده ای؟
گذشته تکرار نمیشود، مراقت شطرنجِ زندگی ات باش
Life Is a One Way Road, Don't Focus On What's In The End
Enjoy Every Moment of This Passing Road
ارسالها: 14
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2016
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
معتقدم که هرچه بیشتر شناخت پیدا میکنیم، چیزهای کمتری وجود خواهد داشت که فقط خدا از آن آگاه باشد. به عبارت دیگر هرچه جهل ما بیشتر باشد، رویدادها را بیشتر به خدا نسبت میدهیم.
#اروین_یالوم
مساله اسپینوزا
ارسالها: 14
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2016
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سکوت لحظهای است از زبان. خاموش شدن، لال شدن نیست، سرپیچی از گفتن است. پس گونهای سخن گفتن است.
#ژان_پل_سارتر
ارسالها: 14
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2016
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
روزنامه ها كه در مورد موش ها خيلى قلم فرسايى كرده و سر و صدا راه انداخته بودند،چيز ديگرى در اين بأره نمى نوشتند،چون موش ها توى كوچه ها مى مردند و آدم ها توى خانه هاشان.روزنامه ها هم كه با خانه ها كارى ندارند و فقط به آنچه در كوچه و خيابان اتفاق مى افتد مى پردازند.
#طاعون
#آلبر_کامو
ارسالها: 14
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2016
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من هم مثل همه خیال می کردم که نومیدی بیماری روح است.
اما نه،
بدن زجر می کشد. پوست تنم درد می کند، سینه ام، دست و پایم. سرم خالی است و دلم به هم می خورد. و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اینها با هم. کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همۀ موجودات نفرت کنم. چه سخت است،
چه سخت است انسان بودن!
#آلبر_کامو*
#کالیگولا*