کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
قبل از آمدن به آمریکا (عمری کار) بیشتر مطالعه کنید
(2010-12-31 ساعت 21:43)maxsupermax نوشته:  
(2010-12-27 ساعت 13:04)User نوشته:  حالا بگذريم از همه اينها، بهتره همه به اين سوال ها خوب فكر كنيم و براشان جواب خوبي داشته باشيم:

1- چرا مي خواهم مهاجرت كنم: از چه چيزهايي دارم مي گريزم؟ (خانواده، جامعه، دوستان، همكاران، شهر، فرهنگ)

2- به دنبال چه چيزهايي در مقصد مي گردم؟ (پز زندگي در آمريكا؟، تحصيل در دانشگاه، فرهنگ جهان اولي، كار خوب با حقوق بالا؟، هر كاري؟، كار مورد علاقه؟، نكنه فعلا هيــچ هدف مشخصي از مهاجرت نداريم و منتظريم رسيديم اونجا يك فكريش بكنيم؟!؟)

3- چه چيزهايي را از دست مي دهم؟ (خانواده، دوستان، همكاران، كار، موقعيت اجتماعي، درآمد، سرمايه، هويت )

4- به چه چيز هايي فكر نكرده ايم؟ (اگر كار پيدا نكنم چه مي شود؟، اگر پذيرش دانشگاهي و فاند گير نياورم چه مي شود؟، اگر هزينه هاي زندگي بسيار بالا باشد چه مي شود، اگر سرمايه ام تمام شود، اگر با فرهنگ مقصد سازگار نباشم، اگر تحمل فرهنگ جديد را نداشته باشم، اگر دلتنگي دوري از خانواده قابل تحمل نباشد، اگر...)

5- چه كارهايي مي بايد انجام دهم؟ (زبان انگليسي، زبان انگليسي، زبان انگليسي! خواندن، خواندن و خواندن اطلاعات موجود در سايت ها و انجمن ها: از جمله همين مهاجرسرا، انتخاب شهر محل زندگي، اطلاع از هزينه متوسط زندگي در شهر مقصد، جستجوي خانه و اطلاع از هزينه هاي اجاره، جستجوي مدرسه براي فرزندان در شهر محل مقصد، تعيين تاريخ پرواز: كي بروم، چه چيزهايي بايد ببرم، چه چيزهاي نبرم)


به دوست/فاميل/آشنا در آمريكا دل خوش كرده ايد؟ پس لازم است مطالب بالا را دوباره و جدي تر بخوانيد.

عزیزان بعنوان نفر اول می خواهم به این سوالات تا حد امکان کوتاه Tongue پاسخ دهم .بیایید ترس درونمان را بیرون بریزیم.من اگر از اول تا ته مصاحبه برنامه ریزی کردم انتهایش برایم ملموس بود ولی از بعد مصاحبه تا....آینده نه پس باید روشن نگر و منطقی باشم. جواب ها :

1-فکر می کنم برای من بااین شرایط زندگی تغییری در ایران نکندنهایت حقوقی و یک کمی تفریح و آخر از استرس آینده سکته و برای فرزندانم نیز برهمین منوال پیش رود.(خدانکند ان شااله)-من از کسی نمی گریزم از آینده ای که در کشور بدون مدیریتم پیش خواهد آمد فراری ام.

2-دنبال یک استاندارد حداقلی زندگی حتی اگر با شرایط فعلی ام منطبق شود و پیشرفتی نداشته باشد.زندگی بدون استرس ایران .ببینید من خویشتن را می شناسم چنان که روی ریل و غلطک بیفتم مابقی خودش خوب و بدون ریسک پیش می ره. مهم برای من استارت است که درست انجام شود.من در پاسخ می توانم بگویم که کلیتی در ذهن دارم که از زمان رسیدن به خاک امریکا می خواهم استپ بای استپ آن راپیش ببرم .از امور روح بخش و کم استرس شروع و خود را در مقاطع پیشرفته تر درگیر کنم(مثلا" اول باید خودم را نشان دهم و اثبات کنم تا بعد که بتوانم عنوانی در آن کشور را صاحب شوم.در هر زمینه که فکر کنید.آیااینطور نیست؟)

3-برای کسب هر چیزی چیز دیگر از دست می رود .کسی که ارزوی موی سپید دارد باید عمر از دست دهد.ببیبند از چه مایه می گذاریم تا چه بدست آوریم.ما که خواه وناخواه عمرمان خواهد گذشت پس به سعی و تلاش در جایی با دنیایی متفاوت با رویکردی متفاوت. خداوند انسان را خلق نکرد الا به سعی و کوشش(و عبادت)-با هجرت کسی از دست نمی رود بلکه بسیار به دست می آید هر هجرتی نه به خارج حتی انتقالی از شهر به شهر دیگر خودمان منافعی بسیار داردو این را بگویم که اگر به مهاجرت از دید" اقا ما گذشته جامون خوب بود الان غریب هستیم " نگاه مطلق کنیم طی قانون جذب بلاهای متعدد به سرغمان خواهد آمد. مطمئن و مصمم برای اینده بهتر بروید(کار درس ازدواج عشق و حال ... هر چه باشد مصصم باشید.)دلتنگی اجتناب ناپذیر است ولی بخشی از این فرایند است .باید باشد.کم نیاورید بر آن غلبه کنید

4-از ابتدای لاتاری تا روز قبل مصاحبه تک تک موارد مطروحه این سوال "یوزر" عزیز را بازبینی کرده ام.(الف)من کار پیدا خواهم کرد حتی اگر چمن زنی و توالت شوری باشه(بی تعارف می گم چرا که نه.!!! اونجا که کسی نیست منو سرکوفت بزنه کارم باید درست انجام بشه)..(ب)تحصیل را به تعویق می اندازم تا شرایط مهیا شود ولی مطالعه خواهم داشت.اول زندگی بعد درس (ج)با افتخار به دهات می روم به جای زندگی (سگی در) نیویورک-باید انعطاف پذیر باشم هر چیزی انجا ممکن است-تا جای ممکن تحمل و در زمان بروز خلاء از آن فرهنگ تا عادی شدنش دوری می کنم-ببینید من بی عاطفه نیستم ولی بارها به مرگ اطرافیان بصورت جدی اندیشیده ام. من در امریکا خواهم بود حالا که نمرده اند پس برای سلامتی شان دعا می کنم و به سلامتی آنها دلشادم.===>چون در حیات اند من خوشحالم حال اگر دورند چاره ای نیست.ان شاءاله که دیدارها تازه خواهد شد.

5-پیش از عزیمت هر جزئی را خواهم نوشت و هیچ موردی جا نخواهد افتاد.من (نوعی )صاحب درک و منطق بی پایانم.هیچ چیزی از دست من بیرون نیست .خدای من کمک من در هر لحظه و هر مکان است .به تک تک جنبه ها توجه داشته و جزئیات نیز برایم دارای اهمیت است .با توجه به شرایط کنونی ام شهر و خانه و رفت و امد و ... را پیدا و تثبت در ذهن می کنم نه روی خواب و رویا و خیال . انگلیسی خود را تا قبل از خروج از کشور بهتر و بهتر می کنم تا حداقل در مکالمات خیابانی کم نیاورم و سرم کلاه نرود.من باید بتوانم در شهر و دیاری غیر از ایران دوام بیاورم پس باید ورودی های ادراکم بطور صحیح و همزمان با گیرایی ما فوق تصور فعالیت کنند.چرا؟چون من کودک نیستم که از صفر شروع کنم من پیشینه اطلاعات و عواطف دارم پس باید با ورودی های اطلاعاتی جدید تصمیمات اثر بخش بگیرم و به پیش روم.جای مکث نیست.باید .... باید ... چنین کنم

*** دست آخر من کسی جز یک آشنای 50سال قبل رفیق پدر خانمم در امریکادر ایالتی دیگر ندارم.یعنی دور و برم کسی نیست فقط من و همسرم و خدای متعال-تکیه ام بر یکدیگر است.اگر هم کسی بود از بابت سرعت بخشیدن به کسب اطلاعات از او بهره می جستم چون همه چیز در فضای مجازی آن نیست که در بیرون و باطن جامعه است.

*** دوستان متشکرم که باعث شدید من خویشتن خویش را بار دیگر به جزئیات برای خودم تشریح کنم و مصمم تر گردم***

این پاسخ ها را پرینت خواهم گرفت و هر روز به آنها نگاه خواهم کرد.
Smileسپاس

واقعا عالی و منطقی گفتید و سرشار از روحیه
شماره کیس : 2012AS000200XX
کنسولگری: ANK
مصاحبه : 2012 /FEB دریافت آبی
دریافت کلیرنس:26 SٍEP با ستاره
دریافت وبزا: SEP 28
ورود به آمریکا : 2013/March






پاسخ
تشکر کنندگان: ahmadzareii ، كاميلا ، farshadsh
(2012-03-13 ساعت 10:49)sezar نوشته:  
(2012-03-13 ساعت 05:30)قانون نوشته:  دوست خوب اومدیم شما کار توی ماک دونالد هم پیدا کردی اخرش میخای چی بکنی ؟ انقدر امریکایی کالج تموم کرده بیکار هست که هیچی اگه پول حسابی ندارید همینجا خوبه هست.
آقا خداییش ما یه پست امیدوار کننده از شما ندیدیم
با سلام
پستهای امیدوار کننده رو میتونید در نوشته های دوستانی که هنوز نرفتن پیدا کنید. یه آمار بگیرید ببنید نظرات اونایی که رفتن و اونایی که نرفتن چه تفاوتی داره.
با احترام
شماره کیس:2011as10000 نامه قبولی :may18th,2010 کارنت شدن کیس:November دریافت نامه دوم : nov1t,2010 مصاحبه : dec19th,2010 دریافت کلیرنس:jan4th 2011 سفر اول:july7th 2011 سفر مجدد به آمریکا:jan29th 2012
انجمن معماران مهاجرسرا
پاسخ
تشکر کنندگان:
(2012-03-12 ساعت 14:38)viona نوشته:  سلام
از استرس کارنت شدن و مصاحبه و ویزا گرفتن که بگذریم این استرس کار پیدا کردن رو نمیشه نادیده گرفت. اسپانسر ما هم که هرروز داره توصیه میکنه که خیلییییییییییییییییی خووووووووووووب در مورد مهاجرت فکر کنیم چون اوضاع کار توی آمریکا افتضاحه و میگه اکثرا" بعد از یکی دوسال و خرج کردن کل پولی که داشتن برمیگردن ایران !!!! (البته یکی از بستگان خودمون که دوسال پیش لاتاری برنده شد و بهمراه همسر و دختر 16 ساله اش رفت حدودا" دو ماه پیش برگشت و میگه 120.000.000 تومان خرج کرده و کار هم پیدا نکرده !!!!!!) . نگرانی من از همینه که اگر ذخیره مالی یکساله هم تموم بشه و از کار خبری نباشه چه باید کرد؟ بالا رفتن قیمت دلار هم که شده قوز بالا قوز. ارزش اون چیزی که قرار بود به دلار تبدیل بشه میشه نصف ، تازه اگر دلار رو همین 2000 تومان حساب کنیم. بعضی وقتها انقدر کلافه میشم که میگم اگر قراره بریم و دو سال بعدش بادست خالی برگردیم اصلا" برای مصاحبه هم نریم و الکی خودمون رو درگیر یه کار بی نتیجه نکنیم. احساس میکنم دارم افسردگی میگیرم. وقتی هیجان دوستان دیگر رو بابت کارنت شدن یا رفتن به مصاحبه می بینم فکر میکنم که من یه مشکلی دارم که هییییییچ هیجانی ندارم و فقط دارم بابت مشکل کار غصه میخورم!!!
دوست عزیز غصه نخور با استرس مشکلت حل نمیشه سعی کن تا میتونی از وضعیت شغلی که برای آینده در آمریکا در نظر داری مطلع بشی اینکار رو با دقت انجام بده حتی به جزئیاتش فکر کن. روند لاتاری زمانی که شروع شد دیگه نمیشه جلوش رو گرفت، بهترین کار اینه که از اول آدم ثبت نام نکنه. زمانی که اسمت در اومد به عقب نشینی فکر نکن چون فقط وقتت رو هدر میدی، مثل یک جریان خروشان تو رو با خودش میبره. من دو ماه مونده به سفر اولم تا حدودی متوجه وضعیت شدم اما نشد جلوشو بگیرم. 1 ماه موندم و بعد برگشتم ایران. اما 6 ماه بعد با وجودی که بازم میدونستم چی در انتظارمه بنا به دلایلی که خودت بعدا باهاش روبرم خواهی شد دوباره امدم آمریکا. الان هم که توی این دو ماه هر چه بیشتر در مورد کار تحقیق میکنم نا امیدتر میشم. این هم وضعیت ماست در این دیار که از بیکاری میایم و اینجا مرثیه خونی میکینم و توی دل شما رو خالی میکنیم. اگر میخوای یه نمونه از تحقیق در زمینه کار در آمریکا رو ببینی یه سر به این تاپیک که لینکش تو امضام هست بزن تا با نمونه تحقیق برای کار آشنا بشی. البته همه رشته ها به این بدی نیستن. حتی بعضی خیلی هم موفقن. پس نا امید نباش و محکم در راهی که مجبوری بری قدم بردار.
شماره کیس:2011as10000 نامه قبولی :may18th,2010 کارنت شدن کیس:November دریافت نامه دوم : nov1t,2010 مصاحبه : dec19th,2010 دریافت کلیرنس:jan4th 2011 سفر اول:july7th 2011 سفر مجدد به آمریکا:jan29th 2012
انجمن معماران مهاجرسرا
پاسخ
تشکر کنندگان: frz61 ، ParsTrader ، hoda2012 ، frozen mind ، viona ، ابی22 ، farshadsh ، Saiban
هفته پیش به صورت اتفاقی سر از وبلاگ یکی از دوستان مهاجرسرا آوردم. از اونجا مطلب با ادبیاتی جذاب به شرح لس آنجلس پرداخته بود و از زبان کسی بود که حدود 2 سال از مهاجرتش به آمریکا میگذشت لازم دیدم که آدرسشو به دوستان بدم تا با مطالعه اون متن به دید باز تری نسبت به مهاجرت برسن.
http://rasaraplanet.wordpress.com/2011/0...%84%D8%B3/
شماره کیس:2011as10000 نامه قبولی :may18th,2010 کارنت شدن کیس:November دریافت نامه دوم : nov1t,2010 مصاحبه : dec19th,2010 دریافت کلیرنس:jan4th 2011 سفر اول:july7th 2011 سفر مجدد به آمریکا:jan29th 2012
انجمن معماران مهاجرسرا
پاسخ
تشکر کنندگان: frozen mind ، ابی22 ، laili ، ASALI ، pr.kia ، farshadsh
دیروز با یک ایرانی که مدت مدیدی هست که در امریکا زندگی میکند بطور اتفاقی صحبت میکردم و اتفقا این لفظ عمری کار رو بکار میبرد. از ایشان جویا شدم که این داستان چی هست که ایرانیها بکار میبرن مگر جاهای دیگه یک عمر کار و سختی نیست یا مقدار کار مفید روزانه چقدر با جاهای دیگه متفاوت هست . ولی ایشون از بکار بردن این تعبیر به نکته دیگه ای استناد کرد اینکه علت چنین تعبیری بالا بودن سن بازنشستگی و اینکه فرد بازنشسته برای امرار معاش باید باز هم شغلی داشته باشد هست.البته من هم به ایشان گفتم که به نظر میاد که حالا در همه دنیا وضع همین هست و چیزی که شما از راحتی کار در ایران میدونید و اینکه بازنشسته ها تامین بودن مربوط به روزهای خوش قدیم یا بقول اینا گود اولد دیز هست. اما از اینکه زندگی در اینجا چهره بیرحمتری داره من خودم قبول دارم و ازش میترسم ! مخصوصا روز اول مدرسه که بچه ام رو بردم و رفتیم داخل که تور اشنایی برگزار کنیم یکی از معلمها که جلوی در یک کلاس ایستاده بود رو فورا شناختم کسی که شبها گارسون رستورانی بود که این بچه های من چون علاقه به اون دارن ما تابستان زیاد اونجا میرفتیم (استیک ن شیک) و من همیشه فکر میکردم که این خانم دیگه وقت اینطور و اینموقع کار کردنش نیست !. به هر حال گویا راه سختی پیش پای همه مردم جهان هست ! و همیشه فکر میکنم ما شاید به یکی از بدترین و به جهتی بهترین مقطع صد ساله از تاریخ برخورد کردیم. نمیدانم !
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
پاسخ
تشکر کنندگان: laili ، amir82 ، storagemeter ، ASALI ، pr.kia ، ParsTrader ، vroom ، el333 ، Saiban ، golia
(2012-03-13 ساعت 14:28)wushu kung fu نوشته:  دوستان عزیز من یک نصیحتی به شما میکنم

ابتدا به این سوالات برا خودتون جواب بدید بعد میبینید که چی میشه

1- آیا شما اونقدر به خودتون اعتماد ندارید که اجازه میدید دیگران برای شما تصمیم بگیرن ؟؟ و شما رو وارد حاله از ابهام کنن ؟ ؟

2- شما که خیال نمیکنید در ابتدای ورود به آمریکا براتون فرش قرمز پهن کردن؟ ( فکر نکنم هیچ کس از ما ها این خیال رو کنه )

3- آیا شما خودتون رو باور دارید ؟؟؟

4- توانایی هاتون رو ارزیابی کردید؟

بله دوستان حتی مهاجرت برای یک پرنده سخته چه برسه به انسان ! بله مهاجرت سخته سخته چون باید همه ی چیزای رو که داری بزاری بری از خانواده - رفیق- وطن- عشق - و از همه مهمتر خاطرات رو . مهاجرت یعنی وارد دنیای شدن که همه جاش تو ی دوشکی - دوراهی هست . مهاجرت یعنی این که قبول کنی هزاران مایل دورتر از جای که توش بزرگ شدی و هویت ایرانی رو گرفتی اتفاق های برات میافته که شاید تو خوابم نمیتونی ببینی !

از دیدگاه من انسان ها دو نوع اند همینو بس 1- خیلی شجاع 2- خیلی ترسو

ترسو های با ترس و دو دلی و شک وارد سرزمینی ناشناخته میشن ولی کم میارن و جا میزنن و بر میگردن ( خیلی از این گزینه ها رو دیدم )

ولی شجاع ها همچنان ادامه میدن و حتی اگه کم بیارن و به روی زمین پرت شن همچنان سینه خیز به سوی موفقیت راه میرن

ترسو ها جای توی تاریخ ندارن دقت کنید میبنید که تمام صفحه های تاریخ رو افرادی شجاع پرکردن

باز یک حکایتی میگم از استاد فقید بروسلی
روزی بروس توی سیاتل با رفیقش نشسته بود که به رفیقش گفت میخوام برم هالیوود رفیقش گفت بروس مطمئنی !!!! هر سال 1200 نفر میرن هالیوود تا بازیگر و فیلم نامه نویس و .... بشن ولی فقط 3-4 نفر از اونها موفق میشن و بروس با قاطعیت گفت : من هم جزو همون 3-4 نفر خواهم بود
( دوستان نامه ی که بروسلی قبل از این که ستاره بشه برای خودش نوشته توی نت موجود هست فقط کافی سرچ کنید Bruce lee's letter to himself )

بله دوستان میرسیم به این جمله که میگه :

دل شیر نداری سفر عشق مرو


من دیدگاهم در مورد مهاجرت اینکه بهترین سن از 19 - 24 سالگی است زمانی که انسان میتونه خودش رو با شرایط وقف بده و ریسک پذیری بالای داره و هنوز شروع نکرده و در نقطه ی صفر ه پس من از دوستان مهاجرسرای خواهش میکنم اندکی تفکر کنن در مورد مهاجرت اگر :

1- سنشون بالا تر از 25
2- موقعیت مالی خوبی دارن
3- شرایط اجتماعی بالای دارن
4- همسر و بچه دارن
5- هدف خاصی توی مهاجرت ندارن


با تشکر
سلام شرايطي كه شما گفتيدرو من ندارم ولي حاضرم به خاطر فرزندانم كه بالاي١٦سال هستند اين ريسك رو به جان بخرم.مهاجرت تنهاچيزيه كه سن دراون مطرح نيست
موفق باشيد
٠- بازمانده 2013AS6### آنکارا.
١- ارسال أي ١٣٠ :١٠/١٨/ ٢٠١٣ , PD: ١٠/٢١،  اپروو:١١/٢٠، كيس نامبر:٢٠١٣/١٢/٢٠-YRV20138#
٢- يكسال و دو ماه سكوت مطلق و زجر آور و رتروگرس كردن بولتن، Sad
٣- واريز ١٢٠ دلار: ٢٠١٥/٠٢ ، ٣٢٥$ :مارس،  كارنت :٢٠١٥/٠٦
٤- مصاحبه:هفته اول جولاي
٥- فرآيند اداري:در هفته اول چهار بار آپديت، هفته دوم سه بار، ٣ آگوست ٢٠١٥  و  تقريبا يكسال بعد ٢١و ٢٧و ٢٨ ژوئن ٢٠١٦
٦- كليرنس: بعد ٣٦٤ روز در ٢٩ ژوئن or شد و كليير
٧- آزمايش مجدد ٦ جولاي، تحويل مدارك  مالياتي و پزشكي به پست ٧ جولاي، انگشت نگاري و تكميل مجدد فرم ٢٦٠ در ١١ جولاي ٢٠١٦
٨- صدور ويزا  12 جولاي ٢٠١٦، تحويل پاس و بسته مهاجرتي ١٣ جولاي ٢٠١٦ پس از سه سال
٩- ورود ٢٦
پاسخ
تشکر کنندگان: ASALI ، farshadsh
سلام دوستان
راست حسینی هدف من برای مهاجرت فقط بیرون آوردن خودم و خانوادم از این وضعیت مالیه که منشا مشکلات فکری و سلامتی ماست
من برام خونه و ماشین امریکایی و همسر و .....مهم نیست میخوام یک نقطه ای برسم که پایه هایی ثابت در آمریکا داشته باشم و بتونم به خانوادم در ایران کمک کنم یا اونارو بیارم اینجا
اگر روزی پایم امریکا رسید هر کاری حاضرم بکنم تا به این هدفم برسم و خونه ی اشتراکی هر قومیتی برام مهم نیست و گشنگی در شب مهم اینکه به نقطه ای که گفتم بریم یعنی ثابت بشم
ایران برام جهنم نیست چون درس میخونم و سرم تو کار خودمه ولی آمریکا رفتنم یکجور ثابت کردن خودم به خودمه که میتونم البته برای شکستم آمادم که مقدمه ای برای حس کردن بهتر وطنه
کلا این چیزایی که تو فکر منه برای مهاجرت
نمیدونم شرایطشو دارم یا نه
بروسلی جان من 21 سالمه و خدمت معاف شدم و فوق دیپلم و پدرم بازنشست و مادرم خونه دار تو یک شهر کوچیک ولی فکرام طبقه ای و بزرگه که اندازش به اقیانوس میرسه.
آمریکا هر جهنمی باشه من حاضرم تجربش کنم برای آتیشش که خونم روشن بشه باهاش
پاسخ
تشکر کنندگان: ASALI ، farshadsh ، Saiban
بر بلندای تمامی تفکرات مثبت‌گرای خویش،

محکم بایست

و با چشمانی سرشار از کنجکاوی و محبت به دریا نگاه کن،

هر آنچه که در خود می‌جویی را

در گستره‌ی پرتلاطم دریا خواهی یافت.

و

آنگاه


مشکلاتت را به دریا بسپار


[img] http://20ist.com/archives/9841[/img]
پاسخ
تشکر کنندگان: farshadsh




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان