2012-03-15 ساعت 15:14
(2010-12-31 ساعت 21:43)maxsupermax نوشته:(2010-12-27 ساعت 13:04)User نوشته: حالا بگذريم از همه اينها، بهتره همه به اين سوال ها خوب فكر كنيم و براشان جواب خوبي داشته باشيم:
1- چرا مي خواهم مهاجرت كنم: از چه چيزهايي دارم مي گريزم؟ (خانواده، جامعه، دوستان، همكاران، شهر، فرهنگ)
2- به دنبال چه چيزهايي در مقصد مي گردم؟ (پز زندگي در آمريكا؟، تحصيل در دانشگاه، فرهنگ جهان اولي، كار خوب با حقوق بالا؟، هر كاري؟، كار مورد علاقه؟، نكنه فعلا هيــچ هدف مشخصي از مهاجرت نداريم و منتظريم رسيديم اونجا يك فكريش بكنيم؟!؟)
3- چه چيزهايي را از دست مي دهم؟ (خانواده، دوستان، همكاران، كار، موقعيت اجتماعي، درآمد، سرمايه، هويت )
4- به چه چيز هايي فكر نكرده ايم؟ (اگر كار پيدا نكنم چه مي شود؟، اگر پذيرش دانشگاهي و فاند گير نياورم چه مي شود؟، اگر هزينه هاي زندگي بسيار بالا باشد چه مي شود، اگر سرمايه ام تمام شود، اگر با فرهنگ مقصد سازگار نباشم، اگر تحمل فرهنگ جديد را نداشته باشم، اگر دلتنگي دوري از خانواده قابل تحمل نباشد، اگر...)
5- چه كارهايي مي بايد انجام دهم؟ (زبان انگليسي، زبان انگليسي، زبان انگليسي! خواندن، خواندن و خواندن اطلاعات موجود در سايت ها و انجمن ها: از جمله همين مهاجرسرا، انتخاب شهر محل زندگي، اطلاع از هزينه متوسط زندگي در شهر مقصد، جستجوي خانه و اطلاع از هزينه هاي اجاره، جستجوي مدرسه براي فرزندان در شهر محل مقصد، تعيين تاريخ پرواز: كي بروم، چه چيزهايي بايد ببرم، چه چيزهاي نبرم)
به دوست/فاميل/آشنا در آمريكا دل خوش كرده ايد؟ پس لازم است مطالب بالا را دوباره و جدي تر بخوانيد.
عزیزان بعنوان نفر اول می خواهم به این سوالات تا حد امکان کوتاه پاسخ دهم .بیایید ترس درونمان را بیرون بریزیم.من اگر از اول تا ته مصاحبه برنامه ریزی کردم انتهایش برایم ملموس بود ولی از بعد مصاحبه تا....آینده نه پس باید روشن نگر و منطقی باشم. جواب ها :
1-فکر می کنم برای من بااین شرایط زندگی تغییری در ایران نکندنهایت حقوقی و یک کمی تفریح و آخر از استرس آینده سکته و برای فرزندانم نیز برهمین منوال پیش رود.(خدانکند ان شااله)-من از کسی نمی گریزم از آینده ای که در کشور بدون مدیریتم پیش خواهد آمد فراری ام.
2-دنبال یک استاندارد حداقلی زندگی حتی اگر با شرایط فعلی ام منطبق شود و پیشرفتی نداشته باشد.زندگی بدون استرس ایران .ببینید من خویشتن را می شناسم چنان که روی ریل و غلطک بیفتم مابقی خودش خوب و بدون ریسک پیش می ره. مهم برای من استارت است که درست انجام شود.من در پاسخ می توانم بگویم که کلیتی در ذهن دارم که از زمان رسیدن به خاک امریکا می خواهم استپ بای استپ آن راپیش ببرم .از امور روح بخش و کم استرس شروع و خود را در مقاطع پیشرفته تر درگیر کنم(مثلا" اول باید خودم را نشان دهم و اثبات کنم تا بعد که بتوانم عنوانی در آن کشور را صاحب شوم.در هر زمینه که فکر کنید.آیااینطور نیست؟)
3-برای کسب هر چیزی چیز دیگر از دست می رود .کسی که ارزوی موی سپید دارد باید عمر از دست دهد.ببیبند از چه مایه می گذاریم تا چه بدست آوریم.ما که خواه وناخواه عمرمان خواهد گذشت پس به سعی و تلاش در جایی با دنیایی متفاوت با رویکردی متفاوت. خداوند انسان را خلق نکرد الا به سعی و کوشش(و عبادت)-با هجرت کسی از دست نمی رود بلکه بسیار به دست می آید هر هجرتی نه به خارج حتی انتقالی از شهر به شهر دیگر خودمان منافعی بسیار داردو این را بگویم که اگر به مهاجرت از دید" اقا ما گذشته جامون خوب بود الان غریب هستیم " نگاه مطلق کنیم طی قانون جذب بلاهای متعدد به سرغمان خواهد آمد. مطمئن و مصمم برای اینده بهتر بروید(کار درس ازدواج عشق و حال ... هر چه باشد مصصم باشید.)دلتنگی اجتناب ناپذیر است ولی بخشی از این فرایند است .باید باشد.کم نیاورید بر آن غلبه کنید
4-از ابتدای لاتاری تا روز قبل مصاحبه تک تک موارد مطروحه این سوال "یوزر" عزیز را بازبینی کرده ام.(الف)من کار پیدا خواهم کرد حتی اگر چمن زنی و توالت شوری باشه(بی تعارف می گم چرا که نه.!!! اونجا که کسی نیست منو سرکوفت بزنه کارم باید درست انجام بشه)..(ب)تحصیل را به تعویق می اندازم تا شرایط مهیا شود ولی مطالعه خواهم داشت.اول زندگی بعد درس (ج)با افتخار به دهات می روم به جای زندگی (سگی در) نیویورک-باید انعطاف پذیر باشم هر چیزی انجا ممکن است-تا جای ممکن تحمل و در زمان بروز خلاء از آن فرهنگ تا عادی شدنش دوری می کنم-ببینید من بی عاطفه نیستم ولی بارها به مرگ اطرافیان بصورت جدی اندیشیده ام. من در امریکا خواهم بود حالا که نمرده اند پس برای سلامتی شان دعا می کنم و به سلامتی آنها دلشادم.===>چون در حیات اند من خوشحالم حال اگر دورند چاره ای نیست.ان شاءاله که دیدارها تازه خواهد شد.
5-پیش از عزیمت هر جزئی را خواهم نوشت و هیچ موردی جا نخواهد افتاد.من (نوعی )صاحب درک و منطق بی پایانم.هیچ چیزی از دست من بیرون نیست .خدای من کمک من در هر لحظه و هر مکان است .به تک تک جنبه ها توجه داشته و جزئیات نیز برایم دارای اهمیت است .با توجه به شرایط کنونی ام شهر و خانه و رفت و امد و ... را پیدا و تثبت در ذهن می کنم نه روی خواب و رویا و خیال . انگلیسی خود را تا قبل از خروج از کشور بهتر و بهتر می کنم تا حداقل در مکالمات خیابانی کم نیاورم و سرم کلاه نرود.من باید بتوانم در شهر و دیاری غیر از ایران دوام بیاورم پس باید ورودی های ادراکم بطور صحیح و همزمان با گیرایی ما فوق تصور فعالیت کنند.چرا؟چون من کودک نیستم که از صفر شروع کنم من پیشینه اطلاعات و عواطف دارم پس باید با ورودی های اطلاعاتی جدید تصمیمات اثر بخش بگیرم و به پیش روم.جای مکث نیست.باید .... باید ... چنین کنم
*** دست آخر من کسی جز یک آشنای 50سال قبل رفیق پدر خانمم در امریکادر ایالتی دیگر ندارم.یعنی دور و برم کسی نیست فقط من و همسرم و خدای متعال-تکیه ام بر یکدیگر است.اگر هم کسی بود از بابت سرعت بخشیدن به کسب اطلاعات از او بهره می جستم چون همه چیز در فضای مجازی آن نیست که در بیرون و باطن جامعه است.
*** دوستان متشکرم که باعث شدید من خویشتن خویش را بار دیگر به جزئیات برای خودم تشریح کنم و مصمم تر گردم***
این پاسخ ها را پرینت خواهم گرفت و هر روز به آنها نگاه خواهم کرد.
سپاس
واقعا عالی و منطقی گفتید و سرشار از روحیه
شماره کیس : 2012AS000200XX
کنسولگری: ANK
مصاحبه : 2012 /FEB دریافت آبی
دریافت کلیرنس:26 SٍEP با ستاره
دریافت وبزا: SEP 28
ورود به آمریکا : 2013/March
کنسولگری: ANK
مصاحبه : 2012 /FEB دریافت آبی
دریافت کلیرنس:26 SٍEP با ستاره
دریافت وبزا: SEP 28
ورود به آمریکا : 2013/March