کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
بر ما چه گذشت، چه می گذرد؟
(2014-10-07 ساعت 02:05)kamalir36 نوشته:  سلام به دوستان عزیز مهاجر
قبل از هر چیز باید از تمام دوستان قدیم و جدید تشکر کنم و همین طور از مدیران عزیز.
ما اول آگوست وارد آمریکا شدیم. پروازمون دو استاپ بود که اول به فرودگاه نیویورک و بعد لوس آنجلس وارد شدیم. مدارکی که سفارت داده بود را در نیویورک تحویل دادیم که حدود ۳۷ روز بعد گرین کارتم اومد. بعد برای سوشال سکیوریتی اقدام کردیم که گفت حدود ۵ تا ۱۰ روز بعد می یاد. یعنی تا دو سه روز دیگه. کلاس زبان ثبت نام کردم که امروز دومین جلسه ام بود. اینجا هم کلاسهای زبان دولتی و هم خصوصی هست.یک تجربه این که صبر نکنید تا گرین کارتتون بیاد بعد کلاس برید. اصلا ازتون نمی پرسن که گرین کارت داری یا نه. بنابراین وقت را تلف نکنید. مثل من که دو ماه الکی صبر کردم.
دوستانی که به سلامتی دارند می یان اینجا بهتره که یک سری وسایل اولیه و شخصی با خودتون بیارید. اینجا همه چیز از هر مملکتی مخصوصا ایران وجود داره. به جای بار اضافی پول کافی با خودتون بیارید.
در ضمن اینو هم بگم که در فرودگاه بیشتر از ۵ هزار دلار برای هر نفر اجازه خروج نمی دن. ما مجبور شدیم بقیه پولها را بدیم خانواده و اونها برامون بفرستند. قبل از پروازتون تشریف ببرید بانک مرکزی و اظهار نامه پر کنید .
اینجا دنبال هر چی بخواهید بگردید کافیه تو map سرچ کنید.
برای اجاره خانه هم که دوستان قبلا توضیحات را دادند. سایت padmapper را هم اضافه کنید که روی نقشه خانه های اجاره را نشان می ده.
چون با موبایل تایپ سخته جزییات را نگفتم.
امیدوارم که همگی به زودی با سلامتی کامل به اینجا بیاید.

به سلامتی، امید به خدا موفق باشی. برای 5000هزار دلار کسی در فرودگاه چیزی گفت یا فقط همون نوشته پشت شیشه رو دیدین منصرف شدین؟
F2A مصاحبه: 2013 Jun - آنکارا / 260 روز انتظار / سفرنامه اول - سفرنامه دوم
<< جدول منتظران - ورود منتظران
>> لینکهای مفید: CEAC - Administrative Process Status
>> اسم من رو با \@itex@ صدا کنین تا سریع پاسخ بدم Smile
پاسخ
به سلامتی، امید به خدا موفق باشی. برای 5000هزار دلار کسی در فرودگاه چیزی گفت یا فقط همون نوشته پشت شیشه رو دیدین منصرف شدین؟
[/quote]

مرسی امین جان.
کیفها را که از دستگاه رد کردند متوجه شدند و گفتند بیشتر از ده هزار تا برای دو نفر ممنوعه. شاید اگه نبینند و متوجه نشند بتونید پول بیشتری بیارید. ولی نمیشه ریسک کرد. به نظر من بهتره کارهاتون را قانونی انجام بدید و بهانه دست اینا ندید. چون در فرودگاه نیویورک هم همبن سوال را کردند و تمام چمدانها را از اول باز کرده بودند.
موفق باشی

به سلامتی، امید به خدا موفق باشی. برای 5000هزار دلار کسی در فرودگاه چیزی گفت یا فقط همون نوشته پشت شیشه رو دیدین منصرف شدین؟
[/quote]

مرسی امین جان.
کیفها را که از دستگاه رد کردند متوجه شدند و گفتند بیشتر از ده هزار تا برای دو نفر ممنوعه. شاید اگه نبینند و متوجه نشند بتونید پول بیشتری بیارید. ولی نمیشه ریسک کرد. به نظر من بهتره کارهاتون را قانونی انجام بدید و بهانه دست اینا ندید. چون در فرودگاه نیویورک هم همبن سوال را کردند و تمام چمدانها را از اول باز کرده بودند.
موفق باشی
کیس :IR1 -ارسال مدارک: 14 نوامبر 2012 -اپروو : 7 مارچ 2013- تکمیل مدارک بعد از یک سال و 5 ماه و انتقال سفارت از آنکارا به ایروان- دریافت ویزا: ۱۰ آپریل ۲۰۱۴-ورود به آمریکا: اول آگوست ۲۰۱۴-دریافت گرین کارت: ۶ سپتامبر ۲۰۱۴
پاسخ
تشکر کنندگان: sepideh jan ، Shahabpk ، itex ، فری خانم
(2014-10-07 ساعت 21:46)kamalir36 نوشته:  به سلامتی، امید به خدا موفق باشی. برای 5000هزار دلار کسی در فرودگاه چیزی گفت یا فقط همون نوشته پشت شیشه رو دیدین منصرف شدین؟

مرسی امین جان.
کیفها را که از دستگاه رد کردند متوجه شدند و گفتند بیشتر از ده هزار تا برای دو نفر ممنوعه. شاید اگه نبینند و متوجه نشند بتونید پول بیشتری بیارید. ولی نمیشه ریسک کرد. به نظر من بهتره کارهاتون را قانونی انجام بدید و بهانه دست اینا ندید. چون در فرودگاه نیویورک هم همبن سوال را کردند و تمام چمدانها را از اول باز کرده بودند.
موفق باشی

به سلامتی، امید به خدا موفق باشی. برای 5000هزار دلار کسی در فرودگاه چیزی گفت یا فقط همون نوشته پشت شیشه رو دیدین منصرف شدین؟
[/quote]

مرسی امین جان.
کیفها را که از دستگاه رد کردند متوجه شدند و گفتند بیشتر از ده هزار تا برای دو نفر ممنوعه. شاید اگه نبینند و متوجه نشند بتونید پول بیشتری بیارید. ولی نمیشه ریسک کرد. به نظر من بهتره کارهاتون را قانونی انجام بدید و بهانه دست اینا ندید. چون در فرودگاه نیویورک هم همبن سوال را کردند و تمام چمدانها را از اول باز کرده بودند.
موفق باشی
[/q
موضوع اون اظهار نامه تو بانک مرکزی چیه ؟من متوجه نشدم !!
Case K1 , interview 2 April2014,clearance...8/20/2014 Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: sepideh jan ، Shahabpk ، smpf ، فری خانم
(2014-10-10 ساعت 20:16)shaya نوشته:  
(2014-10-07 ساعت 21:46)kamalir36 نوشته:  به سلامتی، امید به خدا موفق باشی. برای 5000هزار دلار کسی در فرودگاه چیزی گفت یا فقط همون نوشته پشت شیشه رو دیدین منصرف شدین؟

مرسی امین جان.
کیفها را که از دستگاه رد کردند متوجه شدند و گفتند بیشتر از ده هزار تا برای دو نفر ممنوعه. شاید اگه نبینند و متوجه نشند بتونید پول بیشتری بیارید. ولی نمیشه ریسک کرد. به نظر من بهتره کارهاتون را قانونی انجام بدید و بهانه دست اینا ندید. چون در فرودگاه نیویورک هم همبن سوال را کردند و تمام چمدانها را از اول باز کرده بودند.
موفق باشی

موضوع اون اظهار نامه تو بانک مرکزی چیه ؟من متوجه نشدم !!

اينطوري راحت نميشه رفت بانك مركزي و گفت به من اظهارنامه بدين ميخواهم مثلا ٥٠٠٠٠ دلار با خودم ببرم. اظهارنامه معمولا درهنگام ورود قابل تكميل شدن است. شما وقتي وارد ايران ميشويد و باخودتان ارز وارد ميكنيد اگر بيشتر از ٥٠٠٠ دلار يا معادل آن باشد ميتوانيد اظهارنامه پر كنيد و مامورگمرك ارز شما را رويت ميكند و فرم شما را مهر ميزند. حالا بار بعدي كه شما بخواهيد خارج شويد به ميزاني كه إظهار كرديد ميتوانيد بيشتر از ٥٠٠٠ دلار با خودتان ببريد.
در غير اين صورت شما بايد ثابت كنيد كه ارزي كه داريد خارج ميكنيد منشاء خارجي دارد مثلا كسي قبلا از خارج آن را براي شما حواله كرده است در اين حالت بايد إسناد بانكي يا مدارك صرافي نشان بدهيد.
پاسخ
تشکر کنندگان: amjad ، sib 24 ، shaya ، sepideh jan ، mohammadg846 ، Shahabpk ، پدی ، smpf ، فری خانم
از روزی که ویزا گرفتم یه روز حالم خوبه یه روز بد !!!کانفیوزم !!خودم هم نمیدونم چه کار کنم !!نگاه مادرم میکنم گریه ام میگیره !!انگار این بند ناف هنوز قطع نشده !!!
یاد این قصه شازده کوچولو افتادم !!شهریار کوچولو با دل‌ِگرفته آخرین نهال‌هاى بائوباب را هم ریشه‌کن کرد. فکر مى‌کرد دیگر هیچ وقت نباید برگردد. موقعى که آخرین آب را پاى گل داد و خواست بگذاردش زیرِ سرپوش چیزى نمانده‌بود که اشکش سرازیر شود.
به گل گفت: -خدا نگهدار!
گل به زبان آمد و گفت:
- ازت عذر مى‌خواهم. سعى کن خوشبخت باشى.
از این که به سرکوفت و سرزنش‌هاى همیشگى برنخورد حیرت کرد و از این محبتِ آرام سر در نمى‌آورد.
گل به‌اش گفت: -خب دیگر، دوستت دارم. اگر تو روحت هم از این موضوع خبردار نشد تقصیر من است. باشد، زیاد مهم نیست. اما تو هم مثل من بى‌عقل بودى... سعى کن خوشبخت بشوى...
بعد گفت:
- دست‌دست نکن دیگر! این کارت خلق آدم را تنگ مى‌کند. حالا که تصمیم گرفته‌اى بروى برو!
و این را گفت، چون که نمى‌خواست شهریار کوچولو گریه‌اش را ببیند. گلى بود تا این حد خودپسند...
Case K1 , interview 2 April2014,clearance...8/20/2014 Smile
پاسخ
(2014-10-11 ساعت 22:54)shaya نوشته:  از روزی که ویزا گرفتم یه روز حالم خوبه یه روز بد !!!کانفیوزم !!خودم هم نمیدونم چه کار کنم !!نگاه مادرم میکنم گریه ام میگیره !!انگار این بند ناف هنوز قطع نشده !!!
یاد این قصه شازده کوچولو افتادم !!شهریار کوچولو با دل‌ِگرفته آخرین نهال‌هاى بائوباب را هم ریشه‌کن کرد. فکر مى‌کرد دیگر هیچ وقت نباید برگردد. موقعى که آخرین آب را پاى گل داد و خواست بگذاردش زیرِ سرپوش چیزى نمانده‌بود که اشکش سرازیر شود.
به گل گفت: -خدا نگهدار!
گل به زبان آمد و گفت:
- ازت عذر مى‌خواهم. سعى کن خوشبخت باشى.
از این که به سرکوفت و سرزنش‌هاى همیشگى برنخورد حیرت کرد و از این محبتِ آرام سر در نمى‌آورد.
گل به‌اش گفت: -خب دیگر، دوستت دارم. اگر تو روحت هم از این موضوع خبردار نشد تقصیر من است. باشد، زیاد مهم نیست. اما تو هم مثل من بى‌عقل بودى... سعى کن خوشبخت بشوى...
بعد گفت:
- دست‌دست نکن دیگر! این کارت خلق آدم را تنگ مى‌کند. حالا که تصمیم گرفته‌اى بروى برو!
و این را گفت، چون که نمى‌خواست شهریار کوچولو گریه‌اش را ببیند. گلى بود تا این حد خودپسند...

امروز دیدم دوستم بعد از 5 سال مهاجرت خاطراتش رو دوباره ثبت کرده و خیلی به من امید داد این نوشته شو خیلی دوست دارم Smile
http://ravanpezeshkemohajer.wordpress.co...%AC%D8%B1/
من مهاجر
اکتبر 13, 2014 بدست آناهیتا بصیرنیا
اینجا رسم است خیلی ها سالروز می نویسند. اغلب هم همین حوالی مرداد-شهریور. حالا گاهی یک خط، گاهی هم بیشتر. می نویسند یک سال، دو سال، ده سال پیش در همین روزها زندگیشان را جا دادند توی دو تا بیست و سه کیلویی و آمدند. گفتن ندارد که چه وزنی دارند این نوشته ها. حتی اگر فقط بنویسند: «پنج سال پیش همین روزها بود که … «. همین کافی است. یا بنویسند «دو تا چمدان». همین ها کافی است. اصلا این روزها خیلی چیزها کافی است. مثل «فرودگاه»، «خانه»، … . بعضی از این کلمات ساده چنان باری گرفته اند که آدم در حیرت می ماند از خودش و بغضهایی که می آیند و می روند.

حالا گیرم بیست روزی از آخر شهریور هم گذشته و این نوشته باید اواخر مرداد نوشته می شد. فرقی هم نمی کند. پنج سال چند روز کم یا زیاد. و این پنج سال آنقدر زیاد هست که بتوانی بگویی تا حدی فهمیده ای چه چیزهایی را از دست داده ای و چه ها به دست آورده ای. آخر مهاجرت با از دست دادن ها شروع می شود. و مدتها طول می کشد تا خورده خورده بفهمی موضوع فقط آن خانه و زندگیت نیست که داخل چمدان جا نشده است. موضوع کتاب هایی نیست که دانه دانه از خیابان انقلاب خریده بودی و صفحه اولش را تاریخ زده بودی و کتابهای خوانده و نخوانده را در قفسه های جدا چیده بودی و … . یا آلبوم های عکس، یا آن همه یادگاری کوچک و بزرگ این طرف و آن طرف خانه، یا دفترهای روزنوشت یا … . اینها چیزهاییست که قبل از آمدن هم پیدا بود که می مانند و تو می روی. خانواده و دوستان هم که بدیهی بود داخل چمدان ها جا نمی شوند. اینها همه از روز اول پیدا بود. گیرم تخیل آدم هیچ وقت درست کار نمی کند و طول می کشد تا بفهمی نبودن همه اینها که از روز اول می دانستی چه شکلی است.

مشکل بعدی اما نبودن چیزهایی است که نمی دانستی از دست می دهی. چیزهایی که فکر می کردی در توست، که خود توست اصلا. آدم خودش را که جا نمی گذارد. مثلا می گفتی من فلان شخصیت را دارم، یا در جمع رفتارم اینطوری است، یا علایقم اینها هستند، یا با این قبیل آدمها معاشرت می کنم، این قبیل کتابها را می خوانم، نظرم نسبت به مسائل مختلف اجتماعی جامعه این جوری است. خلاصه انواع و اقسام منش ها، عقیده ها، و خصوصیات ریز و درشت که مجموعا «خود» آدم است. بعد می بینی جور دیگری هستی. آنی نیستی که همیشه بودی. که از خودت می شناختی. گم شده ای انگار. آدم ها را نمی شناسی. موقعیت ها را، سرنخ های اجتماعی را، گم کرده ای. آدمها در آن الگوهایی که سالیان سال می شناختی قرار نمی گیرند. راجع به هیچ چیز نمی توانی قضاوت کنی. موقعیت خودت یک جور عجیبی شده است. شده ای آن عضوی از گروه که لهجه دارد و من من می کند و شوخی و جک را نمی فهمد و خیلی وقتها مثل مجسمه نگاهت می کند! شده ای آنکه هیچ نمی داند. با همه فرق داری. به حاشیه رانده شده ای. بعد هی می خواهی بگویی من اینطور نیستم. اینی که شما می بینید من نیست. دست کم همه من نیست، من مهاجر است. کسی اما علاقه ای ندارد بداند تو که بوده ای و چه فرقهایی داشته ای. این صفحه جدید بازی توست. کسی نخواسته بودکه بیایی. آمده ای، می توانی بازی کنی یا بروی.

یک جور مثل دوباره به دنیا آمدن است. همه چیز را دوباره باید تعریف کنی. یاد بگیری. انتخاب کنی. خوبیش اینست که می گذرد. مثل افتادن وسط آب است، یا دویدن روی تردمیل. فرصت نمی دهد فکر کنی. خوب یا بد، هر روز می گذرد. و تو کم کم خودت را دوباره تعریف می کنی. گیرم این خود جدید، خود مهاجر توست. اما به هر حال شکل دارد، رنگ و بوی تو را دارد، آشناست. شاید یک سال، دوسال طول بکشد. بیشتر یا کمتر. بعد کم کم می بینی یک موقعیت جدیدی پیدا کرده ای. بعد از همه آن از دست دادن ها، کم کم می توانی ببینی چه چیزهایی به دست آورده ای. می بینی حس کلی هر روزت عوض شده است. راحتی، خوشحالی، زندگیت روال عادی بی دردسری پیدا کرده است. کار بخش عمده آن است. هر روز همین است که صبح قهوه ات را بخوری و به موقع کارت را شروع کنی. سر راه با همکارانت خوش و بشی بکنی، تقویم روزانه ات را نگاه کنی و ببینی هیچ جای خالی ندارد. مریض ها را یکی بعد از دیگری ببینی، وقتت را جوری تنظیم کنی که بین ویزیت ها همه نوتهایت را بنویسی و بعد احساس رضایت کنی که همه چیز طبق برنامه پیش رفته است. نه کسی با تو کاری دارد و نه تو با کسی کاری داری. با هر کسی که مراوده ا ی داری از همکار و پرستار گرفته تا منشی و نگهبان، یا استاد و رئیس گروه و خلاصه همه، هم تو لبخندت را نگه می داری و هم آنها. حالا گیرم همه می دانند خیلی وقتها هم ظاهری است. ولی پشت این ظاهر هم اتفاق بدی در جریان نیست. هرچند هیچ کس به قول معروف «کم فروشی» نمی کند و همه، در هر شرایطی هم که باشند، استاندارد کار را تا حد خوبی حفظ می کنند. خلاصه کارهایت را می کنی و آخر هفته هم زمان استراحت و کارهای شخصی است. و زندگیت می تواند همینطور آرام و بی دردسر و خوشحال پیش رود.

بعد کم کم می توانی به چیزهای دیگر فکر کنی. کتاب و مجله می شود یکی از سرگرمیهای روزانه ات. می بینی می توانی به هر کتابی که هست به راحتی دست رسی داشته باشی؛ از قدیمی ترین کتابها، تا کتابهای تازه چاپ شده، در هر زمینه ای که بخواهی. آن وقت کتاب فروشی های خیابان انقلاب و نگاه کردن به عنواین کتاب های تازه ترجمه شده بیشتر رنگ یک نوستالژی قدیمی را پیدا می کند. یا آن نمایشگاه های سالیانه کتاب. انگار وارد دنیای واقعی شده باشی. می بینی فاصله ات با هر چیزی که نمی دانی یک جستجوی ساده گوگل است و دنیای اطلاعات و کتاب. اصلا خود این اینترنت پرسرعت که مثل غول چراغ جادو می ماند. حالا نه اینکه قبلا اینترنت نداشته باشی یا کتاب خوب نخوانده باشی. اما این دسترسی آسان، منتظر ترجمه و نمایشگاه کتاب و اینهای نبودن، و این آرامشی که می گذارد بی دغدغه بخوانی. در زمینه کارت هم همینطور. نه اینکه همه آدمهای اینجا محقق و دانشمند باشند. اما برای کسی که واقعا بخواهد راه باز است. در هر زمینه ای که بخواهی می توانی با آدمهای بزرگ آن رشته کار کنی. جاهایی که واقعا علم پیشرفت می کند و به دانش دنیا اضافه می شود.

یک چیزهای دیگری هم هست. کم کم به این سیستم عادت می کنی. دغدغه هایت به قول معروف «جهان اولی» می شود. کم کم می بینی داری به این فکر می کنی که دوست داری روزها در پارک بدوی یا کنار دریا؛ قهوه ات را خودت درست کنی یا از استارباکس بخری؛ چطور غذای سالمتر بخوری؛ چه ورزشهایی بکنی؛ تعطیلات آخر هفته را کجا بروی؛ و خیلی چیزهای ریز و کوچک، که پیشتر ها خیلی کمتر پیش می آمد بهشان فکر کنی. دیگر کمتر به «نجات بشریت» و «تاثیر گذار» بودن و این جور چیزها فکر می کنی. حالا این یک جور راحتی هم هست، یک جور سبکی هم هست. گاهی این سبکی اما خیلی سنگین می شود. دلت تنگ می شود برای زمانی که همه چیز سختتر بود، نشدنی تر بود، اما دست کم بود. چیزی بود که بخواهی، که غصه نبودنش را بخوری و عصبانی بشوی و برایش بجنگی. فکر کنی و بحث کنی و دلیل بیاوری که «چرا ما اینطور هستیم و چرا عقب مانده ایم و آنها که اینطور نیستند چطورند و … » چیزی بود که می خواستی تغییر کند. اینجا اما این بحث ها نیست و اگر هم هست در مقیاس دیگری است.

مهاجرت خیلی عظیم است. همه چیز را تغییر می دهد. زندگیت را عوض می کند، خودت را عوض می کند، آینده ات را ، هدفهایت را، انتظاراتت را.

پنج سال گذشته است. هنوز خیلی چیزها به نظر در مرحله گذار می رسند. هنوز این من مهاجر در حال شکل گرفتن است. شاید پنج سال دیگر که بگذرد خیلی چیزها عوض شود.
Case K1 , interview 2 April2014,clearance...8/20/2014 Smile
پاسخ
حال اینروزای من Smileباد بهار میوزد /مژده که یار می رسد Smile

https://www.facebook.com/video.php?v=1491988644370375


http://www.youtube.com/watch?v=QL6_yQHGoUQفردا تو می آیی Smile
Case K1 , interview 2 April2014,clearance...8/20/2014 Smile
پاسخ
تشکر کنندگان: amjad ، anastazy ، Shahabpk ، Elahvision ، sepideh jan ، فری خانم
سلام به همه همراهان عزيز

دوستان
كسي ميدونه دارندگان ويزاي نامزدي، پس از ورود به امريكا و ازدواج در ٩٠ روز و شروع به پروسه دريافت مداركشون( اقدام براي اجازه كار، خروج و گرين كارت) اگر بخواهند مسافرت داخلي در امريكا بكنن، تكليفشون چيه؟!

ميشه سوار هواپيما شد؟ با چه مدركي؟ همون پاسپورت و فرم i-90 ؟!

چون ويزاي ورود و i-90 تاريخ هاشون گذشته معمولا... و اخيرا درايور لايسنس هم نميدن تا انجام نشدن كارها(هرچند دوستاني در ايالت هايي موفق به شدن به مقام دريافت شدند...

اگه كسي تجربه مشترك داره يا از اين مورد اطلاعي داره، ممنون ميشم بنويسين...
پاسخ
تشکر کنندگان:
(2014-10-21 ساعت 23:05)نيما ٩٢ نوشته:  سلام به همه همراهان عزيز

دوستان
كسي ميدونه دارندگان ويزاي نامزدي، پس از ورود به امريكا و ازدواج در ٩٠ روز و شروع به پروسه دريافت مداركشون( اقدام براي اجازه كار، خروج و گرين كارت) اگر بخواهند مسافرت داخلي در امريكا بكنن، تكليفشون چيه؟!

ميشه سوار هواپيما شد؟ با چه مدركي؟ همون پاسپورت و فرم i-90 ؟!

چون ويزاي ورود و i-90 تاريخ هاشون گذشته معمولا... و اخيرا درايور لايسنس هم نميدن تا انجام نشدن كارها(هرچند دوستاني در ايالت هايي موفق به شدن به مقام دريافت شدند...

اگه كسي تجربه مشترك داره يا از اين مورد اطلاعي داره، ممنون ميشم بنويسين...

نیما جان همون پاسپورت کفایت میکنه ، و اینکه میتونی بری DMV و فقط درخواست آی دی کارت State رو بکنی ، آی دی کارت با گواهینامه فرق میکنه و دردسری هم نداره!! تازه اونو بگیری دیگه پاستو میزاری خونه Smile
رالی، کارولینای شمالی
پاسخ
تشکر کنندگان:
(2014-10-24 ساعت 08:03)houmanmir نوشته:  
(2014-10-21 ساعت 23:05)نيما ٩٢ نوشته:  سلام به همه همراهان عزيز

دوستان
كسي ميدونه دارندگان ويزاي نامزدي، پس از ورود به امريكا و ازدواج در ٩٠ روز و شروع به پروسه دريافت مداركشون( اقدام براي اجازه كار، خروج و گرين كارت) اگر بخواهند مسافرت داخلي در امريكا بكنن، تكليفشون چيه؟!

ميشه سوار هواپيما شد؟ با چه مدركي؟ همون پاسپورت و فرم i-90 ؟!

چون ويزاي ورود و i-90 تاريخ هاشون گذشته معمولا... و اخيرا درايور لايسنس هم نميدن تا انجام نشدن كارها(هرچند دوستاني در ايالت هايي موفق به شدن به مقام دريافت شدند...

اگه كسي تجربه مشترك داره يا از اين مورد اطلاعي داره، ممنون ميشم بنويسين...

نیما جان همون پاسپورت کفایت میکنه ، و اینکه میتونی بری DMV و فقط درخواست آی دی کارت State رو بکنی ، آی دی کارت با گواهینامه فرق میکنه و دردسری هم نداره!! تازه اونو بگیری دیگه پاستو میزاری خونه Smile

ممنون هومن جان
ولي اينجا به من آي دي هم ندادند، گفتند بعد از از اجازه كار بهت آي دي ميديم! ببينم تو چه مداركي رو تونستي بگيري قبل از دريافت اجازه كارت؟ و اگر گرفتي، چه مدت از ويزات گذشته بود؟
پاسخ
تشکر کنندگان: houmanmir ، houmanmir
(2014-10-24 ساعت 11:25)نيما ٩٢ نوشته:  
(2014-10-24 ساعت 08:03)houmanmir نوشته:  
(2014-10-21 ساعت 23:05)نيما ٩٢ نوشته:  سلام به همه همراهان عزيز

دوستان
كسي ميدونه دارندگان ويزاي نامزدي، پس از ورود به امريكا و ازدواج در ٩٠ روز و شروع به پروسه دريافت مداركشون( اقدام براي اجازه كار، خروج و گرين كارت) اگر بخواهند مسافرت داخلي در امريكا بكنن، تكليفشون چيه؟!

ميشه سوار هواپيما شد؟ با چه مدركي؟ همون پاسپورت و فرم i-90 ؟!

چون ويزاي ورود و i-90 تاريخ هاشون گذشته معمولا... و اخيرا درايور لايسنس هم نميدن تا انجام نشدن كارها(هرچند دوستاني در ايالت هايي موفق به شدن به مقام دريافت شدند...

اگه كسي تجربه مشترك داره يا از اين مورد اطلاعي داره، ممنون ميشم بنويسين...

نیما جان همون پاسپورت کفایت میکنه ، و اینکه میتونی بری DMV و فقط درخواست آی دی کارت State رو بکنی ، آی دی کارت با گواهینامه فرق میکنه و دردسری هم نداره!! تازه اونو بگیری دیگه پاستو میزاری خونه Smile

ممنون هومن جان
ولي اينجا به من آي دي هم ندادند، گفتند بعد از از اجازه كار بهت آي دي ميديم! ببينم تو چه مداركي رو تونستي بگيري قبل از دريافت اجازه كارت؟ و اگر گرفتي، چه مدت از ويزات گذشته بود؟

سوشال سکوریتی رو همون اولا گرفتم ، بعدشم حساب بانکی باز کردم ، الانم که تقریبا یه ماه و خوردی میشه اجازه کارم اومده، ولی هنوز گرین کارتم نیومده!!
رالی، کارولینای شمالی
پاسخ
تشکر کنندگان: mohammadg846 ، نيما ٩٢
(2014-10-24 ساعت 18:58)houmanmir نوشته:  
(2014-10-24 ساعت 11:25)نيما ٩٢ نوشته:  
(2014-10-24 ساعت 08:03)houmanmir نوشته:  
(2014-10-21 ساعت 23:05)نيما ٩٢ نوشته:  سلام به همه همراهان عزيز

دوستان
كسي ميدونه دارندگان ويزاي نامزدي، پس از ورود به امريكا و ازدواج در ٩٠ روز و شروع به پروسه دريافت مداركشون( اقدام براي اجازه كار، خروج و گرين كارت) اگر بخواهند مسافرت داخلي در امريكا بكنن، تكليفشون چيه؟!

ميشه سوار هواپيما شد؟ با چه مدركي؟ همون پاسپورت و فرم i-90 ؟!

چون ويزاي ورود و i-90 تاريخ هاشون گذشته معمولا... و اخيرا درايور لايسنس هم نميدن تا انجام نشدن كارها(هرچند دوستاني در ايالت هايي موفق به شدن به مقام دريافت شدند...

اگه كسي تجربه مشترك داره يا از اين مورد اطلاعي داره، ممنون ميشم بنويسين...

نیما جان همون پاسپورت کفایت میکنه ، و اینکه میتونی بری DMV و فقط درخواست آی دی کارت State رو بکنی ، آی دی کارت با گواهینامه فرق میکنه و دردسری هم نداره!! تازه اونو بگیری دیگه پاستو میزاری خونه Smile

ممنون هومن جان
ولي اينجا به من آي دي هم ندادند، گفتند بعد از از اجازه كار بهت آي دي ميديم! ببينم تو چه مداركي رو تونستي بگيري قبل از دريافت اجازه كارت؟ و اگر گرفتي، چه مدت از ويزات گذشته بود؟

سوشال سکوریتی رو همون اولا گرفتم ، بعدشم حساب بانکی باز کردم ، الانم که تقریبا یه ماه و خوردی میشه اجازه کارم اومده، ولی هنوز گرین کارتم نیومده!!
ممنون از هومن عزيزم
پاسخ
تشکر کنندگان: houmanmir
سلام دوستان،میخواستم این سوال را در تاپیک سفر به امارات بنویسم ولی قفل شده بود.هتل سه ستاره ای که مناسب باشه و خودتون رفته باشین در دبی میشناسین ؟برای یک خانم مسن میخواستم که باید حدودا 7 و 8 روز برای گرفتن ویزا به دبی برن.ممنون میشم راهنمایی کنین.
کیسIr1:
ارسال مدارک اواخر دسامبر  2013
دریافت کانفرمیشن نامبر ژانویه2014
اعلام نقص مدرک 30جون  , 30 جولای ارسال مدارک بهins
approve  اول آگست 2014
دریافت کیس نامبر25سپتامبر،سفارت تعیین شده ایروان
مصاحبه 23 مارچ ۲۰۱۵
نقص مدرک
تحویل مدارک خواسته شده در 27 ایپریل،دوباره نقص مدرک
دریافت ویزا 15 می 2015SmileCool
 ورود به آمریکا:اول جولای ۲۰۱۵

آنرا که تویی چاره
بیچاره نخواهد شد
پاسخ
تشکر کنندگان: shandiz ، amjad ، houmanmir
(2014-10-25 ساعت 02:32)sepideh jan نوشته:  سلام دوستان،میخواستم این سوال را در تاپیک سفر به امارات بنویسم ولی قفل شده بود.هتل سه ستاره ای که مناسب باشه و خودتون رفته باشین در دبی میشناسین ؟برای یک خانم مسن میخواستم که باید حدودا 7 و 8 روز برای گرفتن ویزا به دبی برن.ممنون میشم راهنمایی کنین.

ببخشید اگر جواب سوالتون در پاسخ من نیست. اما به اگر برای مصاحبه دارید تشریف میبرید، به نظر من بلیط را طوری بگیرید که نمونید و برید و برگردید. و پس از اینکه ویزاتون آماده شد میتونید از طریق قصران گشت که خیلی هم قیمت خوبی برای پیک آپ داره و دوستان مهاجرسرایی هم باهاشون کار کردن و مورد اعتماد هستند استفاده کنید. البته این باز هم نظر بنده بود. چون ویزا هم بعد از مصاحبه به صورت یکضرب به ندرت صادر میشه. البته اگر برای مصاحبه میروید. اگر هم برای پیک آپ هست که باز هم امیدوارم راهنمایی های بنده به دردتون بخوره.
موفق باشید
If you want something in your life you've never had
you'll have to do something, you've never done

پاسخ
تشکر کنندگان: shadoow ، shandiz ، sepideh jan ، فری خانم
(2014-10-25 ساعت 02:32)sepideh jan نوشته:  سلام دوستان،میخواستم این سوال را در تاپیک سفر به امارات بنویسم ولی قفل شده بود.هتل سه ستاره ای که مناسب باشه و خودتون رفته باشین در دبی میشناسین ؟برای یک خانم مسن میخواستم که باید حدودا 7 و 8 روز برای گرفتن ویزا به دبی برن.ممنون میشم راهنمایی کنین.

هتل سیتی استار تو دیره هتل 3ستاره خوبیه! ولی سان اند سان رقه اصصصلا خوب نیست!!!
رالی، کارولینای شمالی
پاسخ
تشکر کنندگان: shandiz ، sepideh jan ، shadoow




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان