ارسالها: 84
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2013
رتبه:
10
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2013-12-21 ساعت 21:52)milad.nazari نوشته: سلام دوستان من دانشجوی کارشناسی دانشگاه آزاد هستم میخوام برای کاری برم ترکیه و برگردم (4روزه) تاپیکی ندارید که مراحل گرفتن پاس دانشجوئی رو داشته باشه؟؟؟ کسی میدونه چند روز طول میکشه تا پاس به دانشجو بدن؟؟؟
شما بهتره این سوال رو تو تاپیک ترکیه مطرح کنید....
تاپیک ترکیه
2014: نخاست که بشه، راضیم به رضاش
2015: امریکا از دیدنم محروم شد
2016: بازم سعادت نصیبشون نشد
2017: کم انرژی + دادم
2018: خدایا شکرت که سال پنجم بالاخره برنده شدم
شما هم ناامید نباشید، انرژی مثبت بدید مثل من قطعا برنده میشید
برنده شدنمو مدیون انرژی مثبتم هستم
ارسالها: 2
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2013
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-02-10 ساعت 14:01
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-02-10 ساعت 14:02 توسط aytak.)
من یه اشتباهی کردم و گفتم به همه.یعنی اون لحظه که فهمیدم قبول شدم از خوشحالی نمیدونستم چیکار میکنم.اونقدر گریه کردم که از حال رفتم.از خوشحالی یه اشتباه کردم و به همه گفتم.الان هر کی منو مبینه ازم میپرسه.به همه دوستان توصیه میکنم که اشتباه منو تکرار نکنید.وگرنه بیچاره میشین.من که الان پشیمونم از کارم که چرا گفتم..
ارسالها: 122
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2013
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
والا من سر کار بودم مامانم زنگ زد و گفت ، البته یک جیغ بلند کشیدم ولی هرچی همه میگفتن چی شده، هیچی نگفتم.
جاتون خالی رفتم مصاحبه، وقتی برگشتم تمام همکارام پرسیدن مصاحبه چی شد و من شاخ دراوردم. بعدا هم فهمیدم یکی از همکارام که کنار هم میشستیم همیشه صفحه مانیتورم رو نگاه میکرد و تو کل شرکت پخش کرده بود.
اما سعی کنید تا اونجایی که میتونید مرموز باشید. به کسی مربوط نیست زندگی خصوصیتون رو بدونه.
تعداد اعضا : ۲نفر ، شماره کیس : **۱۲، تاریخ رویت قبولی : ۹ می، ارسال فرمها : جولای، محل مصاحبه : ایروان، تاریخ مصاحبه : ۲۲ دسامبر، تاریخ دریافت ویزا : فوریه، تاریخ مهاجرت : ۲۹ می ۲۰۱۳ ، ایالت ورودی : سن دیگو، کالیفرنیا، زندگی در حال حاظر : استرلینگ، ویرجینیا
ارسالها: 792
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
51
تشکر: 0
2 تشکر در 0 ارسال
بنده ، به دفعات عرض کرده ام که قبولی خودتان را ، حتی به نزدیک ترین افراد خانواده تان هم نگویید. اگر مثل من ازدواج کرده اید که فقط و فقط باید خودتان و همسرتان بدانید. و اگر مجرد هستید هم عنوان نفرمایید و یک جوری سر و ته قضیه را برای خانواده تان بسته بندی بفرمایید.
بنده تا زمانی که بلیت هواپیما را برای آمریکا تهیه کردم ، به پدر و مادرم و همچنین به هیچ یک از افراد خانواده همسرم هم فاش نکردیم . خوبی این موضوع در این بود که کسی از فرآیند کاریمان پرسوجو نمی کرد و در نتیجه ، ما صبورانه کارمان را پیش بردیم . تازه اگر هم موفق به اخذ ویزا به واسطه مسئله کلیرنس نمی شدیم ، هر روز یکی از ما سوال نمی کرد که چه شد ؟؟!!!! و داغ مان را تازه تر نمیکرد.
ارسالها: 122
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2013
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2014-02-11 ساعت 19:44)afshin4749 نوشته: بنده ، به دفعات عرض کرده ام که قبولی خودتان را ، حتی به نزدیک ترین افراد خانواده تان هم نگویید. اگر مثل من ازدواج کرده اید که فقط و فقط باید خودتان و همسرتان بدانید. و اگر مجرد هستید هم عنوان نفرمایید و یک جوری سر و ته قضیه را برای خانواده تان بسته بندی بفرمایید.
بنده تا زمانی که بلیت هواپیما را برای آمریکا تهیه کردم ، به پدر و مادرم و همچنین به هیچ یک از افراد خانواده همسرم هم فاش نکردیم . خوبی این موضوع در این بود که کسی از فرآیند کاریمان پرسوجو نمی کرد و در نتیجه ، ما صبورانه کارمان را پیش بردیم . تازه اگر هم موفق به اخذ ویزا به واسطه مسئله کلیرنس نمی شدیم ، هر روز یکی از ما سوال نمی کرد که چه شد ؟؟!!!! و داغ مان را تازه تر نمیکرد.
اقا افشین راست میگه. منم پارسال واقعا جون به لب شدم. چون پدر شوهرم مخالف بود و همیشه هروقت میرفتم خونشون یکجوری متلک بهم مینداخت. اخه 9 روز بعد از عقد اسم من تو لاتاری درومد. حتی روز اخر هم ول کن من نبود .
مادر شوهرم هم که حتی با من یه خداحافظی نکرد و فقط گفت به سلامت.
این رو دارم میگم که خودتون رو برای شنیدن حرف و حدیث ها اماده کنید .
جالبیش هم اینجاست که همه عروسشون رو حلوا حلوا میکنن که پسرشون رو مفت و مجانی برده امریکا اما ای دل غافل......
نتیجه اخلاقی : هیچی نگید تا تموم شه.
بعدم الفرار
تعداد اعضا : ۲نفر ، شماره کیس : **۱۲، تاریخ رویت قبولی : ۹ می، ارسال فرمها : جولای، محل مصاحبه : ایروان، تاریخ مصاحبه : ۲۲ دسامبر، تاریخ دریافت ویزا : فوریه، تاریخ مهاجرت : ۲۹ می ۲۰۱۳ ، ایالت ورودی : سن دیگو، کالیفرنیا، زندگی در حال حاظر : استرلینگ، ویرجینیا
ارسالها: 79
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
3
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-04-26 ساعت 09:30
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-04-26 ساعت 09:31 توسط a.rahaa.)
سلام دوستان. من همين امروز و از سر كنجكاوي و همينجوري اومدم توي بخش گفتگوي آزاد و اين تاپيك فوقالعاده رو پيدا كردم.
واقعيتش اومدم جريانمو براتون بگم تا راهنمائيم كنين:
من لاتاري 2014 برنده شدم (خودم: يه خانم). و به همسرم همون اول گفتم. با اينكه ميدونستم ايشون به شدت مخالف رفتن از ايرانه اونم فقط به خاطر به قول خودش دلبستگيهاش به خونواده اش. البته حالا بعد از يكسال، تا حدي راضي شده. ما هم طبق سفارش و خواهش اكيد من از شوهرم، برنده شدنمون رو به هيچ كسي اعلام نكرديم. هرچند كه بارها و بارها سر اين مساله من و همسرم بحث مون شد و من هربار با خواهش و تمنا ازش خواستم كه به كسي نگه و به شدت از اين موضوع واهمه داره كه به خونواده اش نگفتيم. حالا كه دم رفتن به ارمنستان مون هست و داريم ميريم براي ويزا، دوباره ين موضوع شده محل اختلاف ما.
همسرم هم به شدت از مامانش واهمه داره كه بهش نگفته و اينكه ما مثلا ويزا بگيريم و يهو به خونواده اش اعلام كنيم.
شما بهم بگين چيكار كنم؟
ممنون ميشم راهنمائيم كنين.
من الان هم سر كار هستم و خيلي فرصت خونودن همهي نظرات بچه ها رو ندارم. ولي حتما گاه به گاه ميام و ميخونم نظرات بچه ها.
کیس نامبر: 2014AS69**
تعداد افراد کیس: دو نفر
سفارت: آنکارا تغییر به ایروان
تاریخ رویت: 5 می 2013
تاریخ ارسال فرم ها: 16 جولای 2013
کارنت: 14 آپریل 2014
مصاحبه: 3 جون
وضعیت: ادمین پروسس
آپدیت ها: قبل از مصاحبه رو نمی دونستم، چک نکردم. بعد از مصاحبه (اولین بار شاید 15-16 جون چک کردم): 9 جون، 13 جولای (فقط نفر اصلی) با ایمیل، 6 و 7 آگوست
ارسالها: 122
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Dec 2013
رتبه:
16
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
شما بهم بگين چيكار كنم؟
. امیدوارم در آینده ای نزدیک دوباره بتوانم فعال شوم. فرخنده باشید.
[/quote]
سلام و خسته نباشی به ارش عزیز
دلمون برات تنگ شده بود. هرچه زود تر بیا که همه از دستت شاکین که چرا دیگه نمیای و چراغ خاموش میای و میری.
و دوست عزیزمون رها جان
بذار خودم رو برات مثال بزنم چون فکر میکنم موقعیت من به شما یک کوچولو نزدیک هست.
من از بچگی عاشق امریکا بودم. فامیل پدری من نزدیک به 40 سال امریکا هستن و خوب همیشه منم دوست داشتم برم امریکا رو ببینم.
دو سال پیش زد و بنده عقد کردم. 9 روز بعد از عقدم خبردار شدم که لاتاری برنده شدم. اخه خودمم خبر نداشتم. داداشم ثبت نامم کرده بود که البته پشت تلفن وقتی مامانم داشت خبر برنده شدنم رو میداد ، فحش های داداشمم میشنیدم برای برنده شدنم و اینکه طفلکی خودش برنده نشده بود.
ما همسرم رو به صرف شام خونمون دعوت کردیم و مامانم بهش گفت که خانومت ( یعنی من ) همیشه دوست داشته که بره امریکا ، اما الان متاهل شده. شما باید فکراتو بکنی که ایا میخوای بری یا نه؟ میتونی دوری از خانوادت رو تحمل کنی یا نه. خلاصه فکرات رو بکن.
از 1 may تا 29 july شوهر من فکراشو کرد ، به خانوادش گفت ، با خیلیا مشورت کرد، با وجود مخالفت خانوادش، وقتی شنید که 90% اطرافیانش بهش میگن برو. موفق میشیري ، شوهر منم تصمیمش رو گرفت و ما 29 july فرمهامون رو فرستادیم kcc. یعنی بعد از 3 ماه
همونجور هم که گفتم تو اون چند ماه انتظار مصاحبه و بعد هم انتظار کلیرنس و انتظار خروج از کشور خیلی چیزا شنیدم از قوم شوهر. اما اما اما
رها خانوم این تیکه رو خوب گوش کن * اما مهم این بود که شوهرم خودش اخر سر تصمیم گرفت که بریم. یعنی ما همه چیز رو دادیم دست شوهرم ، اخر شوهرم بود که تصمیم گرفت که بریم. برای همین من همیشه جواب دارم برای قوم شوهر که اگر چیزی گفتن بگم پسر خودتون تصمیم گرفت*
به نظرم شما هم باید همینکار رو میکردی. خدای نکرده بیای اینجا اون زندگی که میخوای نتونی درست کنی ، تمام زخم زبون هاش مال شماست.
ما الان 11 ماهه اینجایی و الان 3 ماهه بیکار شدیم اما نه همسرم نه خانوادش نمیتونن به من چیزی بگن چون میدونن پسرشون تصمیم گرفت بیاد.
البته اونها بازهم اذیت میکنن اما مهم اینه که حرف شما و همسرتون باهم یکی باشه.
اما بازم زندگی شماست. شاید راهکار من به درد شما نخوره
امیدوارم هرکاری که میکنی موفق باشی.
تعداد اعضا : ۲نفر ، شماره کیس : **۱۲، تاریخ رویت قبولی : ۹ می، ارسال فرمها : جولای، محل مصاحبه : ایروان، تاریخ مصاحبه : ۲۲ دسامبر، تاریخ دریافت ویزا : فوریه، تاریخ مهاجرت : ۲۹ می ۲۰۱۳ ، ایالت ورودی : سن دیگو، کالیفرنیا، زندگی در حال حاظر : استرلینگ، ویرجینیا
ارسالها: 214
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
26
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2014-04-26 ساعت 11:33)rs232 نوشته: (2014-04-26 ساعت 09:30)a.rahaa نوشته: سلام دوستان. من همين امروز و از سر كنجكاوي و همينجوري اومدم توي بخش گفتگوي آزاد و اين تاپيك فوقالعاده رو پيدا كردم.
واقعيتش اومدم جريانمو براتون بگم تا راهنمائيم كنين:
من لاتاري 2014 برنده شدم (خودم: يه خانم). و به همسرم همون اول گفتم. با اينكه ميدونستم ايشون به شدت مخالف رفتن از ايرانه اونم فقط به خاطر به قول خودش دلبستگيهاش به خونواده اش. البته حالا بعد از يكسال، تا حدي راضي شده. ما هم طبق سفارش و خواهش اكيد من از شوهرم، برنده شدنمون رو به هيچ كسي اعلام نكرديم. هرچند كه بارها و بارها سر اين مساله من و همسرم بحث مون شد و من هربار با خواهش و تمنا ازش خواستم كه به كسي نگه و به شدت از اين موضوع واهمه داره كه به خونواده اش نگفتيم. حالا كه دم رفتن به ارمنستان مون هست و داريم ميريم براي ويزا، دوباره ين موضوع شده محل اختلاف ما.
همسرم هم به شدت از مامانش واهمه داره كه بهش نگفته و اينكه ما مثلا ويزا بگيريم و يهو به خونواده اش اعلام كنيم.
شما بهم بگين چيكار كنم؟
ممنون ميشم راهنمائيم كنين.
من الان هم سر كار هستم و خيلي فرصت خونودن همهي نظرات بچه ها رو ندارم. ولي حتما گاه به گاه ميام و ميخونم نظرات بچه ها.
دوست عزیز حالا مخفی کردن این قضیه آن قدر هم مسئله مهمی نیست که بخواهید بابت آن دعوا کنید. شاید روابط عاطفی همسر شما با والدینش طوری است که نیاز دارد این مسئله را با آنها در میان بگذارد که البته شاید بخشی از این نیاز هم به خاطر عدم استقلال شخصیتی باشد که در ایران رایج است. فراموش نکنید که اگر شما این معضل را به صورت حل نشده با خودتان به آمریکا ببرید در آنجا شدت آن صد چندان می شود. راستی سلام به همه خوانندگان گرامی! من مدتی است سرگرم کار جدیدم شده ام و مجالی برایم باقی نمی ماند که به اینجا بیایم. امیدوارم در آینده ای نزدیک دوباره بتوانم فعال شوم. فرخنده باشید.
به به آقا آرش. صفا اوردين. جاتون خالي بود اين مدت.
دالاس تکزاس 2014
داداش! سر به سر مهاجر نذار... مهاجر خستس...
ارسالها: 34
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
14
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ما هم وقتی دیدیم برنده شدیم به همه گفتیم بدجور پشیمونیم اخه هر روز چند نفر ازت میپرسن چی شد کی میرین اینقد استرس گرفتیم اگه ویزا نگیریم ناراحتی یه طرف جواب اینا رو چی بدیم وتحمل نگاههای سرزنش امیز و پوزخند های حسودارو .خدایا هرچی تو بخوای بشه
ارسالها: 215
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2013
رتبه:
26
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2014-10-04 ساعت 10:10
(آخرین تغییر در ارسال: 2014-10-04 ساعت 10:11 توسط jojo_hami.)
من و همسرم وقتی برنده شدیم به هیچکس به جز خانواده هامون نگفتیم. خب خانواده ی من راز دار موندن و این قضیه را به کسی لو ندادن و ما خیالمون راحت بود. ولی خانواده ی همسرم با اینکه خانواده ی پر جمعیتی هم نیسن و فقط سه نفر هستن، ولی خب هی شیطنتهای بیجا کردن و یکی دو جا به فامیل لو داده بودن متاسفانه....البته خیلی فراگیر نشد...و این با وجودی بود که بشدت ما تاکید کرده بودیم به کسی نگن....ولیکن روی صحبت من با اونایی هست که به خودشون راحت اجازه میدن هرکار دلشون میخواد با زندگی بقیه بکنن. ایکاش ما آدما بفهمیم زندگی خصوصی دیگران بازیچه نیست. وسیله ی سرگرمی ما نیست. کمک که به همدیگه نمیکنیم هیچوقت!! لا اقل بلای جون همدیگه نباشیم. به قول شاعر: ما را به خیرتو امید نیست شر مرسان.
به امید روزیکه هممون انسانهای بالغی بشیم.
خدایا چنان کن سرانجام کار ، تو خشنود باشی و ما رستگار.....
ارسالها: 15
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2012
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ما به یک نفر فامیل قابل اعتماد گفتیم,و ایشون زحمت کشید کل فک و فامیل رو با خبر کرد,نقل مجالسشون شدیم,دید همه نسبت به ما عوض شده,بعضی ها کارشون بی محل کردن ما شده و بعضی ها تمسخر و مایوس کردن ما,مثلا میگن میرید بدبخت میشید و از اینجا رونده از اونجا مونده میشید.اکثرا هم به روی خودشون نمیارن و اونهایی هم که میارن ما انکار میکنیم!
من به دوستای دانشگاهم هنوز نگفتم!حتی به دوستای صمیمیم!سه ماه دیگه هم عازم هستم و نمیدونم چکار باید بکنم!بگم لاتاری ؟بگم پذیرش از دانشگاه؟بگم مهاجرت؟این روزها اینقدر استرس و سردرگمی گرفتم که دائم در حال فکر کردن به این هستم که چه اتفاقی می افته؟کار گیرم میاد؟از نظر مالی به مشکل نمیخورم؟میتونم دووم بیارم؟میتونم دوستای خوب پیدا بکنم؟ ...اینقدر درگیری ذهنی دارم که کم کم بعضی از دوستانم رو دارم از دست میدم!و آزاردهنده ترین قسمت اینه که از اونجایی که هیچکس به نظر خودم نمیدونه جریان رو !!! نمیتونم در این رابطه با کسی درد ودل بکنم و یه مقدار سبک بشم!