کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
شمارش معکوس برای اعلام نتایج لاتاری 2016
(2015-04-18 ساعت 11:24)alireza_guitar نوشته:  
(2015-04-18 ساعت 01:14)khatarnak نوشته:  فقط 13 روز دیگه مونده
....

محاسباتتون اشتباهه.

فکر کنم ایشون فکر میکنند 1 می نتایج اعلام میشه
امسال 5 می هست که میشه 18 روز دیگه SmileRolleyes
[font=Arial][font=Times New Roman]
«مَنْ تَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ لايُغْلَبْ وَ مَنِ اعْتَصَم بِاللّهِ لا يُهْزَمْ»
كسى كه بر خدا توكّل كند مغلوب نمى‌گردد و هر كه به خدا پناه آورد، شكست نمى‌خورد.
[/font][/font]
Rolleyes
تشکر کنندگان: msr839 ، S@R@V ، pichak333 ، rezijon ، alireza_guitar ، pouya007
(2015-04-18 ساعت 10:37)tenardie2bai نوشته:  آقا ما كه كالفرنياييم ولى خوب دوستاى زيادى از جمله شما و ريحانه جان تو برادوى هستند كه ديدن و سر زدن بهشون از توفيقات اجباريه ماست

آقا هروقت اومدی NY به رستران ما هم بیا یادت نره خیابان 42ام برادوی Big Grin
یکی این گوشـه دنیا تو رو میخونه پیوسـتهRolleyesDV میخواد خدا جونم نذارش اونو دست بستهWink


راه حل دیپلم 11 ساله ی فنی حرفه ای و کار و دانش

خدمت سربازی و قوانین راه های خروج از کشور
تشکر کنندگان: msr839 ، payamshad ، tenardie2bai ، S@R@V ، rezijon ، pichak333 ، Ali.ghz ، puryapurya ، pouya007 ، karkiaa ، kuwait
(2015-04-18 ساعت 01:14)khatarnak نوشته:  فقط 13 روز دیگه مونده

خدایش هرچه که میگذزه بیشتر یقین دارم ...

واقعا شماها که شرکت کردید چه حس و حالی دارید ؟
__________________________
هرچه دولت در منع آزادی گفتار بیشتر سعی کند، لجاجت و پافشاری مردم در مقاومت بیشتر می‌گردد. این مقاومت از طرف مردم فرومایه و خاموش نیست، ...بلکه از طرف صاحبان تربیت عالی و اخلاق قوی و مردم با فضیلت است که به علت داشتن این صفات، آزادی بیشتری به دست آورده‌اند

17 روز دیگه مونده
من اولین ساله شرکت میکنم ولی هم حس میکنم برنده میشم
هم حس میکنم نمیشه ولی امیدم بیشتره که برنده میشم
ولی تا آمادگی نشدنشم دارم چون همه زندگیم رو پاش نزاشتم
پیشم خودم برنامه ریزی کردم که اگه شد چیکار کنم اگه نشد چیکار کنم
ولی امیدوارم هممون قبول بشیم Smile
یه خاطره می خواستم نقل کنم از یکی از دوستانم که ساکن آمریکاست
یکی از دوستان مقیم آمریکا تعریف می کرد که من یه دوست ایتالیایی داشتم که خیلی به فرهنگ ایران علاقه داشت یه روز نزدیکای عاشورا تماس گرفت به من و با خوشحالی گقت hey mohammad happy ashora
رفیقم میگفت نمیدونستم بخندم یا گریه کنم و وقتی واسش توضیح دادم که عاشورا برای ما روز عزای عمومی هست بنده خدا خیلی شرمنده شد Big Grin
می گذرد ...
سلام به همه ی منتظران
^_^ باز هم حال و هوای شماره معکوس یادش بخیر 2014 چه خاطراتی زنده شد .....
انرژی ++++++++
امیدوارم به آرزوهاتون برسید ♥ ♥ ♥
.
.

گفتم سال اولش سختست. مثل تمام سالهای اول، سال اول مدرسه، سال اول ازدواج ، سال اول مهاجرت...‌ بعد کم کم آدم یادش میرود زندگی قبل از سال اول چطوری بوده و عادت میکند به زندگی جدید، به آدمهای جدید، به دوستان جدید و آنوقت دل کندن از همینها هم بعد از چند سال سخت میشود.
گفتم مهاجرت درد دارد مثل ترک اعتیاد تمام عضلاتت کشیده میشود و له له میزنی برای زندگی قبلی، تا عادت از سرت بیفتد و خو بگیری به زندگی جدید.
گفتم مهاجرت مثل زاییده شدن دوباره است، زاییده شدن در بزرگسالی، انگار کودکی در جثه ی بزرگسال را بدون والدین رها کنند وسط شهری که نه زبانش را درست میداند نه آداب مردمش و همه از کودک توقع داشته باشند که به خاطر جثه اش تمام کارهای ادم بزرگها را به بهترین نحو انجام دهد.
گفتم مهاجرت کشتی گرفتن با خودت و زندگیت است. معلوم نیست پیروز میشوی یا شکست میخوری، ولی وقتی وارد این میدان شدی تو دیگر آن آدم قبلی نیستی، هزارسال بزرگتر شده ای و دنیا را جور دیگری میبینی، کلمات را جور دیگری تعریف میکنی، آدمها ،نژادها، جنسیت ،قانون، دوستی، خوشبختی، سرمایه، عشق، همه چیز برایت معنای دیگری میگیرد، معنایی که فقط خودت میدانی و با دایره المعارف هیچکس دیگری همخوان نیست.
گفتم مهاجرت آدم خودش را میخواهد کسی که نگاهش به آینده باشد و بتواند از گذشته بگذرد . کسی که بتواند جلوی اشکهایش را بگیرد و از حال لذت ببرد.
اینها را گفتم و نگاهش کردم، هنوز اشک میریخت... مثل تمام سی روزی که مهمان خانه مان شده بود. گفت دلم میخواست چشمهایم را می بستم و باز میکردم میدیدم همه ش خواب بوده و من در هیچ لاتاریی برنده نشده ام...
الش بد بود خیلی بد، تازه در هواپیما متوجه شده بود که لاتاری فقط یک بازی نبوده، بازیی که بعد از برنده شدنش همه برایت کف بزنند و در دلشان حسادت کنند که چرا اندازه ی تو خوش شانس نیستند، همین برنده شدن زندگیت را به کل دگرگون میکند و یکهو پرتت میکند جایی از کره ی زمین که دست هیچ دوست و آشنایی دیگر به تو نرسد و خودت می مانی و زندگیی که حتی نمیدانی چطور شروعش کنی. تمام اینها را تازه در هواپیما متوجه شده بود و هواپیما خیلی سریعتر از توان او، داشت او را از هرچه داشت و نداشت دور میکرد و این دیگر بازی نبود، واقعیت ترسناکی بود که باید با آن کنار می آمد. بغضش ترکید، گفت نمیتوانم، من از اینجا متنفرم، از خیابانها میترسم، از مردم، از پلیس، از فروشنده، از هر کسی که به ظاهر مهربانتر از مردم کشور خودم است ولی من نمیفهممش و همین نفهمیدن آدمها را ترسناک میکند.
هر شب با فریاد از خواب میپرید و میدوید به سمت دستشویی تا کمی از خودش را بالا بیاورد. گفتم من هم همینطور بودم ماهک جان، باورکنی یا نه، سه ماه تمام، هر روز بالا آوردم تا زندگی کمی عادی شد، ولی هیچوقت فکر برگشت به سرم نزد. بلیط برگشتم همان ماه اول باطل شد، حتی یک قاشق ازجهیزیه ام را محض یادگاری نگه نداشته بودم چه برسد به پلهای پشت سر که همه میگویند نباید خرابش کرد...
من آمده بودم که بمانم و او آمده بود که ببیند ته این بازی چه شکلیست. گفتم ماهک جان تا تهش هنوز خیلی راهست، بگذار یکسال بگذرد، بعد یک سفر برو ایران میفهمی که چطور همه چیز در این یکسال درمغز تو زیباتر بوده تا در واقعیت، میفهمی که حتی نفس کشیدن در آن هوا سختست وقتی احترام را یکسال زندگی کرده باشی. وقتی آدم از حقوق انسانیش باخبر شود دیگر تحمل فضایی که حق و حقوق و قانون و مدنیت هیچ معنایی ندارد میشود جهنمی که فقط میشود مدت کوتاهی به هوای دیدن آدمهایی که دوستشان داری در آن مهمان بود . گفتم بگذار طعم زندگی در اینجا را بفهمی، به هوای اینجا خو بگیری بعد برو ببین کجای دنیا جای توست. بیست و پنج سال آنجا زندگی کردی، فقط یکسال اینجا زندگی کن که لااقل بتوانی مقایسه کنی. گفتم و گفتم و گفتم... ولی او دیگر گوش هایش نمیشنید. خیلی وقت بود که نمیشنید، فقط اشک بود و بغض و آه ‌و انتظار برای شنیدن کلامی که بگوید تو راست میگویی ماهک جان! امریکا بدترین جای دنیاست و همه ی ما آدمهای ترسویی هستیم که مانده ایم و حاضر نیستیم بگوییم اشتباه کردیم و از ترس مسخره شدن برنمیگردیم. هر کس را میدید همین سوال را میپرسید ولی جوابها هیچکدام دلخواه او نبود. یکی از آرامشی که در زندگی جدید کسب کرده بود میگفت، دیگری از امکان زندگی بهتر، یکی از قانون درست و حسابیش میگفت و دیگری از مردم مهربان و محترمش . ولی او هیچکدام را نمیشنید، این بازی واقعیتر از حد تحمل او بود و هیچکس نمیفهمید که او دلش برای شلوغی های میدان انقلاب پر میکشد ولی طاقت ترافیک بزرگراه ۴۰۵ را ندارد. کسی نمیفهمید که او دلش برای هوای دودی میدان تجریش یک ذره شده ولی دود خفیف اگزوز همسایه ی سیاهپوست دیوانه اش میکند. اخر اینجا ناسلامتی امریکا بود جایی که همه ی دنیا آرزویش را دارند ولی پر از آشغال و کثیفی و آدم بی خانمان است. هیچکس این چیزها را نمیفهمید و همه به او میگفتند ما تو را خوب میفهمیم ماهک جان، ما خودمان این دوران را گذرانده ایم.
طاقتش طاق شد، چمدانش را بست گفت مهاجرت سختست من برمیگردم. گفتم اینکه تو انجام دادی مهاجرت نبود، مهمانی خانه ی ما بود، تو که هنوز یکروز هم اینجا زندگی نکردی، کاش لااقل میگذاشتی این یک ماه مهمانی بهت خوش بگذرد، گفت اذیتت کردم. گفتم نه، تو خودت را اذیت کردی، اینهمه در این مدت فشار روحی کشیدی، زندگیت را فروختی، نصف دنیا را سفر کردی، همسرت را آواره کردی، کاش هیچوقت فکر نمیکردی که لاتاری فقط یک بازیست که برنده شدنش کیف دارد. کاش آنموقع که اسمت را وارد گردونه ی این قمار میکردی فقط یک لحظه چشمهایت را میبستی و فکرمیکردی اگر برنده شوی چه میشود. یک لحظه خودت را تصور میکردی در یک اتاق سیاه سیاه که مدت زیادی طول میکشد که چشمت به آن عادت کند و باید صبر داشته باشی تا روشناییهایش دیده شود، ببینی طاقتش را داری یا نه؟ طاقت دل کندن از تمام گذشته و رفتن به سمت آینده ای نامعلوم که موفقیت و عدم موفقیتش جایی نوشته نشده. ولی همه ی اینها را فقط در دلم گفتم و نگاهش کردم. در این یک ماه خیلی لاغر شده بود و رنگ پریده. من که او را از قبل نمیشناختم ولی خودش میگفت قبلا دختر شادی بوده که حسابی میخندیده، حتی تصور لبخندش برایم سخت بود. من فقط گریه هایش را دیده بودم، بیتابی هایش، افسردگیهایش، بی حوصلگیهایش، ترسهایش نگرانیهایش و حالا رفتن زودهنگامش. نگاهش کردم و سکوت کردم. دیگر حتی نمیشد برایش موعظه کرد، طاقتش را نداشت فقط میخواست برود. دلم میخواست تمام اینها را برای هزارمین بار برایش بگویم بلکه بشنود و اینقدر عجله نکند، ولی فقط نگاهش کردم و گفتم: برو، کار درستی میکنی ماهک جان، برو... اینبار صدایم را شنید. مرا در آغوش کشید و برای همیشه‌رفت...‌
نمیدانم سرنوشت آن کارت سبزی که از گردونه به نام او بیرون آمد باطل شدن است یا بلاخره روزی برمیگردد، ولی میدانم که این اولین کارت سبزی نیست که باطل میشود آخرینش هم نخواهد بود ....

توضيحات كامل راجع به اين پست
یک روز، بر گونه‌ی این خاك بوسه ميزنم، بالای سرش یک یادداشت می‌گذارم و می‌روم:
آنچنان زیبا خوابیده‌ بودی که دلم نیامد بیدارت کنم…
تفاوت رانندگی در ایران و آمریکا:


[عکس: spvhw5.jpg]

[عکس: imrs.php.jpg]
می گذرد ...
کاربران در حال بازدید این موضوع: Ali.ghz، asher، delir، fatima96، maskarian، nora62 خخخخخ چه عجب پویا نیستش. حتما رفته مرخصی
A man with dreams needs a woman with vision
تشکر کنندگان: msr839 ، tabim4 ، King Eagle ، pouya007 ، karkiaa
(2015-04-18 ساعت 01:14)khatarnak نوشته:  فقط 13 روز دیگه مونده

خدایش هرچه که میگذزه بیشتر یقین دارم ...

واقعا شماها که شرکت کردید چه حس و حالی دارید ؟
__________________________
هرچه دولت در منع آزادی گفتار بیشتر سعی کند، لجاجت و پافشاری مردم در مقاومت بیشتر می‌گردد. این مقاومت از طرف مردم فرومایه و خاموش نیست، ...بلکه از طرف صاحبان تربیت عالی و اخلاق قوی و مردم با فضیلت است که به علت داشتن این صفات، آزادی بیشتری به دست آورده‌اند
سلام. دوست عزیز 17 روز مونده. چون 15 اردیبهشت اعلام میکنن
همیشه سرم بالاست،چون بالای سرم خداست
تشکر کنندگان: payamshad ، nima2016 ، tabim4 ، puryapurya ، King Eagle ، msr839 ، pouya007 ، rezijon
دوستان در آمریکا بیمه ی تکمیلی هم هست که دیگه کلا" معاف شیم از پرداخت $ ؟
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی

فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
تشکر کنندگان: msr839 ، pouya007 ، ProEngineer ، rezijon ، puryapurya
دوستان اگه خدایی نکرده قبول نشدید..برنامه ی دیگه ای هم دارید برا مهاجرت؟
we fight for a better life
تشکر کنندگان: fatima96 ، tenardie2bai ، King Eagle ، msr839 ، pouya007 ، azadeh.mohamad ، ProEngineer ، rezijon ، puryapurya
(2015-04-18 ساعت 13:10)fairy نوشته:  دوستان اگه خدایی نکرده قبول نشدید..برنامه ی دیگه ای هم دارید برا مهاجرت؟

ماهیگیریBig Grin
2015 HAS NOT BEEN SELECTED
2016 HAS NOT BEEN SELECTED
2017 HAS NOT BEEN SELECTED
2018 کی مرده کی زنده ؟
دست به هرجای جهان که کشیدیم سر بود و بالا رفتن مشکلCool
تشکر کنندگان: King Eagle ، puryapurya ، msr839 ، pouya007 ، ProEngineer ، rezijon ، شادی رستگار
(2015-04-18 ساعت 12:55)matinng نوشته:  
(2015-04-18 ساعت 01:14)khatarnak نوشته:  فقط 13 روز دیگه مونده

خدایش هرچه که میگذزه بیشتر یقین دارم ...

واقعا شماها که شرکت کردید چه حس و حالی دارید ؟
__________________________
هرچه دولت در منع آزادی گفتار بیشتر سعی کند، لجاجت و پافشاری مردم در مقاومت بیشتر می‌گردد. این مقاومت از طرف مردم فرومایه و خاموش نیست، ...بلکه از طرف صاحبان تربیت عالی و اخلاق قوی و مردم با فضیلت است که به علت داشتن این صفات، آزادی بیشتری به دست آورده‌اند
سلام. دوست عزیز 17 روز مونده. چون 15 اردیبهشت اعلام میکنن

من احساس میکنم خداوند باز هم نیم نگاهی به من خواهد کرد و مثل شما دوستان خوبم برنده میشم .
2015 HAS NOT BEEN SELECTED
2016 HAS NOT BEEN SELECTED
2017 HAS NOT BEEN SELECTED
2018 کی مرده کی زنده ؟
دست به هرجای جهان که کشیدیم سر بود و بالا رفتن مشکلCool
تشکر کنندگان: msr839 ، pouya007 ، tabim4 ، rezijon ، nima2016
(2015-04-18 ساعت 13:10)fairy نوشته:  دوستان اگه خدایی نکرده قبول نشدید..برنامه ی دیگه ای هم دارید برا مهاجرت؟

لاتاری خخخ شوخی کردم خب دیشب یکی از دوستان در مهاجر سرا بهم گفت مدرک دانشگاه آزاد خوبشم بدرد بورسیه نمیخوره دیگه شدیدا امیدوارم کرد. میدونم امسال جای خوب قبول نمیشم به احتمال زیاد میرم آزاد ناپیوسته بعد واسه کارشناسی میرم دولتی انشاالله دیگه ببینیم خدا چی میخواد. از طرفی بعد کنکور میخوام بشینم قوانین اقامت کشور های اروپایی هم بخونم شاید فرجی شد و امید وار شدم
A man with dreams needs a woman with vision
تشکر کنندگان: King Eagle ، puryapurya ، fairy ، msr839 ، pouya007 ، tabim4 ، vashahri ، rezijon ، nima2016
(2015-04-18 ساعت 13:10)fairy نوشته:  دوستان اگه خدایی نکرده قبول نشدید..برنامه ی دیگه ای هم دارید برا مهاجرت؟

بهله به امید خدا از طریق اپلای برا دانشگاهای یوروپ یا یو اس برا مقطع دکترا

(2015-04-18 ساعت 13:30)fatima96 نوشته:  لاتاری خخخ شوخی کردم خب دیشب یکی از دوستان در مهاجر سرا بهم گفت مدرک دانشگاه آزاد خوبشم بدرد بورسیه نمیخوره دیگه شدیدا امیدوارم کرد. میدونم امسال جای خوب قبول نمیشم به احتمال زیاد میرم آزاد ناپیوسته بعد واسه کارشناسی میرم دولتی انشاالله دیگه ببینیم خدا چی میخواد. از طرفی بعد کنکور میخوام بشینم قوانین اقامت کشور های اروپایی هم بخونم شاید فرجی شد و امید وار شدم

کی گفته دانشگاه آزاد به درد نمیخوره؟ درسته با مدرک دانشگاه ازاد هاروارد و استنفورد نمیشه رفت اما یه انستیتو یا یه دانشگاه درجه 2 که میشه رفت!!!!!!
مهم اینه که شما لیاقت خودتو رو با اجرای پروژه های حرفه ای نشون بدین البته این بیشتر برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا صدق میکنه
یکی این گوشـه دنیا تو رو میخونه پیوسـتهRolleyesDV میخواد خدا جونم نذارش اونو دست بستهWink


راه حل دیپلم 11 ساله ی فنی حرفه ای و کار و دانش

خدمت سربازی و قوانین راه های خروج از کشور
تشکر کنندگان: puryapurya ، msr839 ، fairy ، pouya007 ، tabim4 ، fatima96 ، vashahri ، kuwait ، rezijon ، nima2016 ، amin_j




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان