کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
شمارش معکوس برای اعلام نتایج لاتاری 2016
(2015-04-18 ساعت 12:47)msr839 نوشته:  تفاوت رانندگی در ایران و آمریکا:


[عکس: spvhw5.jpg]

[عکس: imrs.php.jpg]

خدا وکیلی خیلی جالبهCoolBig Grin- فقط بدیش اینه که تحمل وضع موجود تو ایرانو برای ادم سختتر میکنه.من که جدیدا هر بی فرهنگی نظرمو جلب میکنه و عذابم میدهSad
تشکر کنندگان: King Eagle ، pouya007 ، msr839 ، tabim4 ، fatima96
(2015-04-18 ساعت 12:01)taherifar نوشته:  .
.

گفتم سال اولش سختست. مثل تمام سالهای اول، سال اول مدرسه، سال اول ازدواج ، سال اول مهاجرت...‌ بعد کم کم آدم یادش میرود زندگی قبل از سال اول چطوری بوده و عادت میکند به زندگی جدید، به آدمهای جدید، به دوستان جدید و آنوقت دل کندن از همینها هم بعد از چند سال سخت میشود.
گفتم مهاجرت درد دارد مثل ترک اعتیاد تمام عضلاتت کشیده میشود و له له میزنی برای زندگی قبلی، تا عادت از سرت بیفتد و خو بگیری به زندگی جدید.
گفتم مهاجرت مثل زاییده شدن دوباره است، زاییده شدن در بزرگسالی، انگار کودکی در جثه ی بزرگسال را بدون والدین رها کنند وسط شهری که نه زبانش را درست میداند نه آداب مردمش و همه از کودک توقع داشته باشند که به خاطر جثه اش تمام کارهای ادم بزرگها را به بهترین نحو انجام دهد.
گفتم مهاجرت کشتی گرفتن با خودت و زندگیت است. معلوم نیست پیروز میشوی یا شکست میخوری، ولی وقتی وارد این میدان شدی تو دیگر آن آدم قبلی نیستی، هزارسال بزرگتر شده ای و دنیا را جور دیگری میبینی، کلمات را جور دیگری تعریف میکنی، آدمها ،نژادها، جنسیت ،قانون، دوستی، خوشبختی، سرمایه، عشق، همه چیز برایت معنای دیگری میگیرد، معنایی که فقط خودت میدانی و با دایره المعارف هیچکس دیگری همخوان نیست.
گفتم مهاجرت آدم خودش را میخواهد کسی که نگاهش به آینده باشد و بتواند از گذشته بگذرد . کسی که بتواند جلوی اشکهایش را بگیرد و از حال لذت ببرد.
اینها را گفتم و نگاهش کردم، هنوز اشک میریخت... مثل تمام سی روزی که مهمان خانه مان شده بود. گفت دلم میخواست چشمهایم را می بستم و باز میکردم میدیدم همه ش خواب بوده و من در هیچ لاتاریی برنده نشده ام...
الش بد بود خیلی بد، تازه در هواپیما متوجه شده بود که لاتاری فقط یک بازی نبوده، بازیی که بعد از برنده شدنش همه برایت کف بزنند و در دلشان حسادت کنند که چرا اندازه ی تو خوش شانس نیستند، همین برنده شدن زندگیت را به کل دگرگون میکند و یکهو پرتت میکند جایی از کره ی زمین که دست هیچ دوست و آشنایی دیگر به تو نرسد و خودت می مانی و زندگیی که حتی نمیدانی چطور شروعش کنی. تمام اینها را تازه در هواپیما متوجه شده بود و هواپیما خیلی سریعتر از توان او، داشت او را از هرچه داشت و نداشت دور میکرد و این دیگر بازی نبود، واقعیت ترسناکی بود که باید با آن کنار می آمد. بغضش ترکید، گفت نمیتوانم، من از اینجا متنفرم، از خیابانها میترسم، از مردم، از پلیس، از فروشنده، از هر کسی که به ظاهر مهربانتر از مردم کشور خودم است ولی من نمیفهممش و همین نفهمیدن آدمها را ترسناک میکند.
هر شب با فریاد از خواب میپرید و میدوید به سمت دستشویی تا کمی از خودش را بالا بیاورد. گفتم من هم همینطور بودم ماهک جان، باورکنی یا نه، سه ماه تمام، هر روز بالا آوردم تا زندگی کمی عادی شد، ولی هیچوقت فکر برگشت به سرم نزد. بلیط برگشتم همان ماه اول باطل شد، حتی یک قاشق ازجهیزیه ام را محض یادگاری نگه نداشته بودم چه برسد به پلهای پشت سر که همه میگویند نباید خرابش کرد...
من آمده بودم که بمانم و او آمده بود که ببیند ته این بازی چه شکلیست. گفتم ماهک جان تا تهش هنوز خیلی راهست، بگذار یکسال بگذرد، بعد یک سفر برو ایران میفهمی که چطور همه چیز در این یکسال درمغز تو زیباتر بوده تا در واقعیت، میفهمی که حتی نفس کشیدن در آن هوا سختست وقتی احترام را یکسال زندگی کرده باشی. وقتی آدم از حقوق انسانیش باخبر شود دیگر تحمل فضایی که حق و حقوق و قانون و مدنیت هیچ معنایی ندارد میشود جهنمی که فقط میشود مدت کوتاهی به هوای دیدن آدمهایی که دوستشان داری در آن مهمان بود . گفتم بگذار طعم زندگی در اینجا را بفهمی، به هوای اینجا خو بگیری بعد برو ببین کجای دنیا جای توست. بیست و پنج سال آنجا زندگی کردی، فقط یکسال اینجا زندگی کن که لااقل بتوانی مقایسه کنی. گفتم و گفتم و گفتم... ولی او دیگر گوش هایش نمیشنید. خیلی وقت بود که نمیشنید، فقط اشک بود و بغض و آه ‌و انتظار برای شنیدن کلامی که بگوید تو راست میگویی ماهک جان! آمریکا بدترین جای دنیاست و همه ی ما آدمهای ترسویی هستیم که مانده ایم و حاضر نیستیم بگوییم اشتباه کردیم و از ترس مسخره شدن برنمیگردیم. هرایوایرا میدید همین سوال را میپرسید ولی جوابها هیچکدام دلخواه او نبود. یکی از آرامشی که در زندگی جدید کسب کرده بود میگفت، دیگری از امکان زندگی بهتر، یکی از قانون درست و حسابیش میگفت و دیگری از مردم مهربان و محترمش . ولی او هیچکدام را نمیشنید، این بازی واقعیتر از حد تحمل او بود و هیچکس نمیفهمید که او دلش برای شلوغی های میدان انقلاب پر میکشد ولی طاقت ترافیک بزرگراه ۴۰۵ را ندارد. کسی نمیفهمید که او دلش برای هوای دودی میدان تجریش یک ذره شده ولی دود خفیف اگزوز همسایه ی سیاهپوست دیوانه اش میکند. اخر اینجا ناسلامتی آمریکا بود جایی که همه ی دنیا آرزویش را دارند ولی پر از آشغال و کثیفی و آدم بی خانمان است. هیچکس این چیزها را نمیفهمید و همه به او میگفتند ما تو را خوب میفهمیم ماهک جان، ما خودمان این دوران را گذرانده ایم.
طاقتش طاق شد، چمدانش را بست گفت مهاجرت سختست من برمیگردم. گفتم اینکه تو انجام دادی مهاجرت نبود، مهمانی خانه ی ما بود، تو که هنوز یکروز هم اینجا زندگی نکردی، کاش لااقل میگذاشتی این یک ماه مهمانی بهت خوش بگذرد، گفت اذیتت کردم. گفتم نه، تو خودت را اذیت کردی، اینهمه در این مدت فشار روحی کشیدی، زندگیت را فروختی، نصف دنیا را سفر کردی، همسرت را آواره کردی، کاش هیچوقت فکر نمیکردی که لاتاری فقط یک بازیست که برنده شدنش کیف دارد. کاش آنموقع که اسمت را وارد گردونه ی این قمار میکردی فقط یک لحظه چشمهایت را میبستی و فکرمیکردی اگر برنده شوی چه میشود. یک لحظه خودت را تصور میکردی در یک اتاق سیاه سیاه که مدت زیادی طول میکشد که چشمت به آن عادت کند و باید صبر داشته باشی تا روشناییهایش دیده شود، ببینی طاقتش را داری یا نه؟ طاقت دل کندن از تمام گذشته و رفتن به سمت آینده ای نامعلوم که موفقیت و عدم موفقیتش جایی نوشته نشده. ولی همه ی اینها را فقط در دلم گفتم و نگاهش کردم. در این یک ماه خیلی لاغر شده بود و رنگ پریده. من که او را از قبل نمیشناختم ولی خودش میگفت قبلا دختر شادی بوده که حسابی میخندیده، حتی تصور لبخندش برایم سخت بود. من فقط گریه هایش را دیده بودم، بیتابی هایش، افسردگیهایش، بی حوصلگیهایش، ترسهایش نگرانیهایش و حالا رفتن زودهنگامش. نگاهش کردم و سکوت کردم. دیگر حتی نمیشد برایش موعظه کرد، طاقتش را نداشت فقط میخواست برود. دلم میخواست تمام اینها را برای هزارمین بار برایش بگویم بلکه بشنود و اینقدر عجله نکند، ولی فقط نگاهش کردم و گفتم: برو، کار درستی میکنی ماهک جان، برو... اینبار صدایم را شنید. مرا در آغوش کشید و برای همیشه‌رفت...‌
نمیدانم سرنوشت آن کارت سبزی که از گردونه به نام او بیرون آمد باطل شدن است یا بلاخره روزی برمیگردد، ولی میدانم که این اولین کارت سبزی نیست که باطل میشود آخرینش هم نخواهد بود ....

توضيحات كامل راجع به اين پست
با تشکر فراوان از دوست عزیزمان taherifar بخاطر این پست بسیار مهم و حیاتی برای برندگان و متقاضیان لاتاری باید عرض کنم مبادا با خواندن این حکایت غمگین و نا امید کننده روحیه خودتان را ببازید بلکه توصیه ام به شما دوستان اینه که در این ماجرا فقط نیمه پر لیوان را بنگرید یعنی سارا خانم(از دیدگاه روانشناسی) و اراده خلل ناپذیر ایشان را سرمشق خود قرار دهید .این گونه وقایع امری طبیعی و تکراری است چرا که هر ساله عده قابل توجهی از کیسهای برنده لاتاری کشور ما ایران(حدوداً 10 درصد اگر خوشبینانه تصور کنیم) که به نظر بنده هر ساله حدود 300 تا 400 کیس لاتاری از ایرانی ها را شامل می شود نا امید و درمانده از این اقدام خود یعنی مهاجرت ناخوانده و اجباری از طریق لاتاری پشیمان شده و سرافکنده و خجل دوباره راه وطن را در پیش می گیرند حتی ممکن است از اعضای فعال مهاجرسرا نیز باشند و بعید هم نیست از مدیریت محترم سایت مهاجرسرا بعد از برگشت به ایران بخواهند که آنها را از بن از این سایت پاک کنند تا خاطره غمگینی براشون باقی نمانه.
تشکر کنندگان: King Eagle ، taherifar ، pouya007 ، msr839 ، kuwait ، ProEngineer ، rezijon ، puryapurya
(2015-04-18 ساعت 13:30)fatima96 نوشته:  
(2015-04-18 ساعت 13:10)fairy نوشته:  دوستان اگه خدایی نکرده قبول نشدید..برنامه ی دیگه ای هم دارید برا مهاجرت؟

لاتاری خخخ شوخی کردم خب دیشب یکی از دوستان در مهاجر سرا بهم گفت مدرک دانشگاه آزاد خوبشم بدرد بورسیه نمیخوره دیگه شدیدا امیدوارم کرد. میدونم امسال جای خوب قبول نمیشم به احتمال زیاد میرم آزاد ناپیوسته بعد واسه کارشناسی میرم دولتی انشاالله دیگه ببینیم خدا چی میخواد. از طرفی بعد کنکور میخوام بشینم قوانین اقامت کشور های اروپایی هم بخونم شاید فرجی شد و امید وار شدم


فاطیما جان، اون دوستی که همچین حرفی زده اصلا اطلاعات نداشته..بورسیه برای امریکا کانادا استرالیا اصلا ربطی به دانشگاه آزاد یا دولتی نداره..بستگی به رشته و معدل، نمره تافل یا آیلتس، نمره جی آر ای یا جی مت در صورت لزوم داره
اصلا همچین فکری نکن که بری آزاد بعد دولتی..مگر اینکه رشتتو دوس نداشته باشی که بخوای همچین کاری کنی
مثال میزنم..من مدیریت خوندم..ولی هیچ دانشگاهی به رشته های بیزینس بورسیه نمیده چون منبع درآمد دانشگاهاس..ولی تا دلت بخواد به رشته هایی مثل کامپیوتر و اکثر رشته های مهندسی بورسیه میدن
امیدوار باش Tongue
we fight for a better life
تشکر کنندگان: King Eagle ، fatima96 ، tenardie2bai ، amin_j ، pouya007 ، karkiaa ، msr839 ، tabim4 ، vashahri ، rezijon ، puryapurya ، ostokhan
سلام دوستان.چند ساله که تو این سایت عضو هستم ولی هیچ رقبتی به پست گذاشتن پیدا نکردم.چراشو نمیدونم ولی از ته قلب آرزوی خوبیها برای تمامی شما دارو و امیدوارم به خواسته های خوبتون برسید. به قول بزرگترها "این نیز بگذرد" و به قول خدا بیامرز صادق هدایت"در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد؛ چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیش‌آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به‌وسیله افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تأثیر این‌گونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می‌افزاید" ولی باید گفت زندگی با تمام ماجراهایش میگذرد این عمر است که میگذرد پس باید کاری کرد که خوب بگذرد. در پایان باید گفت به هیچ چیز دل نبدید چون از دست دادنش سخته. برنامه ریزی کنید و براش تلاش کنید چون اینگونه هیچ یاس و نا امیدی پیش نخواهد امد. برای همه در زمان اعلام نتایجآرزوی شادی میکنم.
امضاء: یک منتظرو دیگر هیچ
هی با خود فکر می کنم چگونه است که ما در این سر دنیا عرق میریزیم و وضعمان این است و آنها در آن سر دنیا عرق می خورند و وضعشان آن است ...
نمی دانم مشکل در نوع عرق است یا نوع ریختن و خوردن !!! دکتر علی شریعتی
تشکر کنندگان: pouya007 ، elnaz.sh ، msr839 ، tabim4 ، vashahri ، moxtar88 ، redbull ، ProEngineer ، rezijon ، .samira ، tenardie2bai ، S@R@V ، puryapurya ، nima2016 ، taherifar ، Hezha ، saidoo
دوستان من با مرورگر نميتونم وارد سايت بشم فقط با Tapatalk وارد ميشه
اين مشكل رو شما هم داريد؟


 
2012-2017
تشکر کنندگان: pouya007 ، msr839 ، tabim4 ، S@R@V ، puryapurya
ریچارد عزیز منم همین مشکلو پیدا کردم با این تاپاتاک هم بلد نیستم کار کنم نه دکمه تشکر داره نه ریپلای


 
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه 
تشکر کنندگان: pouya007 ، karkiaa ، msr839 ، tabim4 ، payamshad ، S@R@V
2012-2017
تشکر کنندگان: pouya007 ، msr839 ، tabim4 ، motinus ، rezijon ، S@R@V ، aaraam
سلام دوستان
آقا دیشب نمیدونم چی شد یهو رفتم سراغ حافظ
به شما هم توصیه میکنم برید
باور کنید کلی از استرسهاتون کم میشه
به امید بهترینها برای شما عزیزان

دوستتون دارم
تشکر کنندگان: msr839 ، tabim4 ، reza12 ، vashahri ، payamshad ، motinus ، kuwait ، rezijon ، S@R@V ، nima2016 ، pouya007
(2015-04-18 ساعت 11:28)King Eagle نوشته:  
(2015-04-18 ساعت 10:37)tenardie2bai نوشته:  آقا ما كه كالفرنياييم ولى خوب دوستاى زيادى از جمله شما و ريحانه جان تو برادوى هستند كه ديدن و سر زدن بهشون از توفيقات اجباريه ماست

آقا هروقت اومدی NY به رستران ما هم بیا یادت نره خیابان 42ام برادوی Big Grin

اینقدری که ما با این رستورانت خاطره داریم با خود لاتاری و این فاروم نداریم Big Grin
2013 نشد
2014 نشد
2015 نشد
2016 ...........
تشکر کنندگان: msr839 ، vashahri ، payamshad ، tabim4 ، kuwait ، rezijon ، S@R@V ، pouya007 ، MEHR52
(2015-04-18 ساعت 13:10)fairy نوشته:  دوستان اگه خدایی نکرده قبول نشدید..برنامه ی دیگه ای هم دارید برا مهاجرت؟

بله Big Grin
انشا الله به امید خدا میریم واسه ثبت نام 2017
2013 نشد
2014 نشد
2015 نشد
2016 ...........
کاربران در حال بازدید این موضوع: karkiaa، 1 مهمان

آقای مهمان بفرما تو دم در بده
2013 نشد
2014 نشد
2015 نشد
2016 ...........
تشکر کنندگان: msr839 ، tabim4 ، rezijon ، S@R@V
دوستان مهاجر سرایی سلام
نمیدونم کسی منو یادش هست یا نه ولی مهمم نیس فکر خودتونو درگیر نکنید ...
امسال چندمین سالیه که من ثبت نام میکنم در لاتاری و از اونجایی که توی عمرم یه آدامس بادکنکی هم برنده نشدم خیلی امیدوار نیستم ... به انرژی مثبت و منفی اعتقاد ندارم ولی به اینکه " اسم کسیرو که خوشت نمیاد ببری باید چوب دستت بگیری "چرا !!! ربطی نداشت جهت مزاح گفتم ...

من اکثرا مث باران فصلی این زمانها پیدام میشه و تا ده روز بعد لاتاری محو میشم ...

لاتاری تیریست در تاریکی و شانس احتمال داره در خونه تک تکتونو بزنه پس نمیشه نا امید بود ...

امیدوارم اسم این هزار و اندی که در میاد اسم تک تک بچه های گل و با معرفت مهاجر سرا باشه و من از صمیم قلب برای موفقیتتون دعا میکنم ...

" ممنون از همه دوستان بخاطر حمایتشون "

مخلص همتون
پروردگارا گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را........گفتی وعده من حق است.
ای قدرت بی انتها دوستانم و برادرم و مرا یاری بفرما که در لاتاری 2016 برگزیده شویم..............خبرهای خوب در راهند
...............................................................................​​​..........
Case Number: 2016AS000007##
##PRINCIPAL Applicant NAME: SH
PREFERENCE Category: DV DIVERSITY
Foreign Country Chargeability: IRAN
POST: ANKARA
.........................................................................................
Case Number: 2018AS000007##
##PRINCIPAL Applicant NAME: SH
PREFERENCE Category: DV DIVERSITY
Foreign Country Chargeability: IRAN
POST: ANKARA
Big Grin
Open your eyes, look at the watch, have a view outside the window and thank God for another bright day to achieve those ends that were left unattained last day. Have a wonderful day ahead. Good Morning.
می گذرد ...
تشکر کنندگان: online27H ، vashahri ، motinus ، payamshad ، tabim4 ، ProEngineer ، rezijon ، S@R@V ، nima2016 ، azadeh.mohamad ، pouya007 ، saidoo ، pichak333




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان