ارسالها: 265
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jul 2013
رتبه:
19
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
نمیدونم چرا اصلا دوست ندارم 1 می برسه از اون لحظه ای که میبینم قبول نشدیم خیلی بیزارم چون یک بار تجربه خوشحالی از قبولیو داشتم و اخرش هیچچچچ بچه های 2014 ای کجایید شماها در چه حالید ؟؟ امروز دلم براتون خیلی تنگ شده بعد از مدتها اومدم مهاجرسرا برام پیام خصوصی بزارید ببینم چطورایین
شماره کیس :##46 / تعداد 2 نفر/سفارت انکارا هفته دوم اپریل/ وضعیت در انتظار کلیر/اخرین اپدیت 27 اگوست
من و همسرم با هم از این ای دی استفاده میکنیم. البته همیشه خانمم نویسنده هستند
ویزااااااا بی ویزاااا. فعلا در ایران موندنی شدیم
ارسالها: 749
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
53
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-01-10 ساعت 16:07
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-01-10 ساعت 16:11 توسط someonelikeyou.)
(2015-01-10 ساعت 15:56)abbas09 نوشته: نمیدونم چرا اصلا دوست ندارم 1 می برسه از اون لحظه ای که میبینم قبول نشدیم خیلی بیزارم چون یک بار تجربه خوشحالی از قبولیو داشتم و اخرش هیچچچچ بچه های 2014 ای کجایید شماها در چه حالید ؟؟ امروز دلم براتون خیلی تنگ شده بعد از مدتها اومدم مهاجرسرا برام پیام خصوصی بزارید ببینم چطورایین
از جریانی که برای شما ۲۰۱۴ هاییا اتفاق افتاد واقعن متاسفم درک میکنم چه جوریه اول به آدم میگن انتخاب شدی بعد هیچی به هیچی ...نوزده سالم بود برای امتحان کارگردانی سینماگران جوان شرکت کردم یه روز زنگ زدن گفتن قبول شدی پاشو بیا هیچی دیگه من رو ابرا بودم اماااا وفتی رفتم انگار جامو داده بودن به یکی از آشناهاشون خیلی حس بدی بود یه امیدی تو دلت میندازن بعد با لگد میزنن داغونش میکنن
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
ارسالها: 463
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2014
رتبه:
54
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام دوستان
دیشب خواب دیدم که برنده شدم و داخل سفارتم .نشسته بودم که نوبتم شد
وقتی بلند شدم برم فکر کردم ایا مدارک اوردم که نگاه کدم هیچی باهام نیست.یکی که پشت میز نشسته بود پرسیدم مدارک من اینجاست ؟اونم چند تا برگه که با سنجاق به هم چسبیده بود رو نشونم داد(مثل تکمیل پرونده برای بستری شدن در بیمارستان بود).خ
دیگه تو همین لحظه از خواب بیدار شدم........
نامرد نزاشت ببینم ویزا میدن بهم یا نه
این چه وضغشهههههههههههههه
ارسالها: 749
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
53
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2015-01-10 ساعت 16:48)nima2016 نوشته: سلام دوستان
دیشب خواب دیدم که برنده شدم و داخل سفارتم .نشسته بودم که نوبتم شد
وقتی بلند شدم برم فکر کردم ایا مدارک اوردم که نگاه کدم هیچی باهام نیست.یکی که پشت میز نشسته بود پرسیدم مدارک من اینجاست ؟اونم چند تا برگه که با سنجاق به هم چسبیده بود رو نشونم داد(مثل تکمیل پرونده برای بستری شدن در بیمارستان بود).خ
دیگه تو همین لحظه از خواب بیدار شدم........
نامرد نزاشت ببینم ویزا میدن بهم یا نه
این چه وضغشهههههههههههههه
داش آدمایی که منتظر نوبتشون بودنو نگاه نکردی ببینی من توشون بودم یا نه؟
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
ارسالها: 194
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2013
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
با ارزوی قبولی همه دوستان مهاجرسرا....به لاتاری امید ببندید و دل نبندید....چون خیلی سخته قبول بشی ...مصاحبه بری...هزینه کنی ...کلیر بشی ولی ویزا تموم بشه.....
case number :2014AS00068$$
مصاحبه : هفته اول جون - ابوظبی
اپدیت ها : 14 می - 5 جون - 6 جون -10 جون -8 جولای -6 اگوست -28 اگوست
ارسالها: 41
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Oct 2014
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-01-11 ساعت 00:08
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-01-11 ساعت 00:56 توسط امید به خدا.)
با سلام خدمت دوستان عزیز
در ادامه پست 753:
خلاصه یه چند روزی تو هم بودم تا اینکه یه بار باید میرفتم تو کتابخانه دانشگاه از پایان نامه یه بچه ها که تازه از استرالیا اومده بودو شده بود هیات علمی یه رفرنس بگیرم دانشکده ما با کتابخانه مرکزی زیاد فاصله نداشت رفتم پایان نامه راپیدا کردم و صفحات مطلب مورد نظر را هم یاداشت کردم تا برام کپی بگیرن به مسوولش گفتم اما ظاهرا دستگاه خراب بود گفتم برم بیرون انتشاراتی کپی کنه گفت نمیشه اما ازاونجا که درجه داربودیم و پایه خدمتمون بالا بود با گرو گذاشتن کارت دانشجویی قضیه حل شد رفتم پایین و کار خدا انتشاراتی هم خیلی خلوت بود منتظر بودم نوبتم بشه که یه خانمی چادری ( قبلا ندیده بودمش ) پشت سرم گفت پایان نامه دکتری را چطوری از کتابخانه آوردی بیرون منم یه لحظه اومدم بگم ( کنتور فضول سنجش کار نمیکرد نمیدونم چی شد که) گفتم همه جا دنیا پارتی بازیه عمو منم رییس دانشگاهه اونام دادن. چشماش گرد شد اینهو ممول تو دختر مهربون با تعجب گفت برادر زاده دکتری منم موندم چی بگم که یهو تکثیریه صدام زد و یه نفس تازه کشیدم حالا بقول معروف خر بیار باقالی بار کن کارم تموم شد و برگشتم از خانمه عذر خواهی کردمو الفرار ...
تو برگشت گفتم حالا که گوشت رو دادن دست گربه کل پایان نامه ( البته دوستان خودشون اصلاح کنن رساله دکتری) را ترتیبشو بدم چون انگلیسی بود و فرصت گشتن نداشتم رفتم طبقه زیر کتابخانه یه کلاس خالی پیدا کردمو خدا خیرش بده سونی اریکسون K750 بود و من و ماکرو از A تا Z و عکس گرفتم ماه. ( ضمنا از این کارا زیاد کردم مخصوصا با ایران داک نبش فلسطین و انقلاب) تا اومدم بیام بیرون یه اطلاعیه توجهم را جلب کرد دقیقا روبروی در کلاس:
(((دانشجویانی که در قرعه کش عمره دانشجویی واجد شرایط شدن به امور دانشجویی مراجعه کنن))).
عجب
پایان نامه را دادمو یه تشکر اساسی کردم از اونجا که دوست ندارم پل های پشت سرم را خراب کنم کلی هم پیاز داغشو زیاد کردم.
""عزیزان تا اینجا را باید میگفتم تا قضیه روشن باشه و شما هم تو کل داستان باشیین"""
فرداش همینطوری از سر کنجکاوی گفتم برم امور دانشجویی خلاصه با اکراه رفتم در زدمو رفتم تو خشکم زد خانم چادریه جلوم نشسته بود خشکم زد
تا منو دید یهو بلند شد و کلی گرم گرفت تو دلم گفتم ای بابا بیچاره شدیم رفت خلاصه گفت بفرمایید منم از سر مجبوری آخه تا حالا کارم به اونجا نیفتاده بود گفتم برا عمره اومدم که یهو درجه تحویلش از 1000 رفت رو میلیون یه لیست تک برگی در آورد دنبال فامیلم گشت بعد گفت پس نیست که منم گفتم چرا اینهاش گفت فامیلت که یچیز دیگس و برگشت یه چشم غره بهم رفت و زل زد تو چشام منم خندم گرفت خودشم نتونست خودشو نگه داره خندید
بعد گفت تا حالا اینطوری سر کار نرفته بودم خلاصه اسممو دیده اما جلوش نوشته بود ترم آخر.
برگشت بهم گفت نمیتونی بری (منم کل داستانو تعریف کردمو بعدش گفتم بابا تازه دکتر هم عمومه ها یه کاریش بکن. خندیدو گفت فقط یه راه داره اونم پارتی بازیه ولی به کسی حرفی نزن و فردا آخر وقت بیا .......
ادامه داره .....
ارسالها: 749
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
53
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2015-01-09 ساعت 23:10)elahe mousavi نوشته: سلام به همه دوستان مهاجرسرا
من با تمام وجود، امسال با انرژی مثبت به این مساله نگاه میکنم وتمام نا امیدی در 5 می رو از خودم دور میکنم و از الان خودمو تو شیکاگو میبینم ( نخند چرا میخندی، کائنات دارن کارامو راست و رسیت میکنند
منم دقیقن طرز فکرم همینه و خیلی مثبت فکر میکنم دوستانی هم که میگن بیخیالش بشید و زندگیتونو بکنید والا من زندگیمم روال عادیشو داره روزا سر کار شبا خونه ، صبونه و ناهار و شامم سر جاشه حموم سعی میکنم یه روز در میون برم شبا هم چند ساعت قبل ازخواب به امریکا فکر میکنم
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
ارسالها: 749
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
53
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-01-11 ساعت 01:34
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-01-11 ساعت 01:35 توسط someonelikeyou.)
الان یه سوال جدی برام پیش اومد بر فرض اینکه ما قبول شدیم ویزام گرفتیم دو ماه دیگه هم بلیط داریم واسه امریکا، شهر گرون هم نمیریم شما فک کن مثلن من میرم پیتزبورگ ، مجردم . فوق لیسانس دارم زبانم متوسط رو ب بالاست ولی باز در بد ترین شرایط کا مرتبط تا یک سال گیرم نیاد ولی مثلن بعد ماه دوم کارای ریتیل و در این حد گیرم اومده باشه امریکا هم دوست و فامیل ب درد بخور ندارم به نظر شما وقتی که پامو میذارم توی امریکا چند هزار دلار پول باید داشته باشم؟؟؟؟
به نظرم این سوال مهمیه چون حداقلش اینه که ببینیم در توانمون هست یا نه؟ من خودم از دار دنیا یه ماشین از خودم دارم که با پس اندازام حدود شصت میلیون میشه که ده تومنش ایشالا خرج سفر سفارت و پول ویزا و ترجمه و اینا بشه میمونه پنجاه تومن که حدود چهارده هزار دلار از قرار دلاری ۳۵۰۰ تومن
دوستانی که الان اونجان یا دوستانی تجربه ای ، شنیده ای دارن تو رو خدا درباره این کیس جواب بدید ممنونم
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
ارسالها: 749
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
53
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
...
" شصت میلیون حساب بانکی " شما که وضع تون خوبه .
زبان هم میگیم مشکل خاصی نخواهی داشت .
برای کار هم ، هر چقدر غیر مربتط به رشته و علاقه باشه میتونه هفته ای 400 دلار براتون داشته باشه که خودش برای زندگی ساده و البته زندگی موقتی ساده ، کافیه .
شما با خیال راحت میتونی نگران نباشی .
[/quote]
نیما جان از جوابی که دادی خیلی ممنونم
راستش من شصت میلیون تو بانک ندارم کل زندگیم شصت میلیونه بعد از ده سال خدمت صادقانه
آقا یه سوال دیگه واسم پیش اومد من تو سایت indeed شغلا رو که نگاه میکردم شغلای سطح پایین البته نه گارسونی و این چیزا حقوقی حدود ۱۲ تا ۱۶ دلار در ساعت داشتن بطور خاص شغل جوشکاری من بلدم حالا شما به چه حقوقی میگید خوب یعنی اگه کار مرتبط با رشته دانشگاهی باسه و تخصصی باشه حقوقا چجوری میشه
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه
ارسالها: 749
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
53
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2015-01-11 ساعت 11:40)amrikale نوشته: من داشتم بلیط هواپیما رو بررسی می کردم به یک مورد جالب خوردم اونم قرعه کشی هواپیمایی قطر هست ( بدون اینکه بلیطی از آونها بگیری ) و جایزش هم سه بلیط بیزینس کلاس به مقصد دلخواه هست با خودم گفتم اگر ما که اینقدر خوش شانسیم که تو لاتاری برنده شدیم شاید اینقدر خوش شانس باشیم که تو این قرعه کشی هم برنده بشم من ثبتت نام کردم دوستان هم اگر خواستن خیلی ساده هست سنگ مفت گنجیشک مفت . اینم لینک ثبت نام
http://www.winwithqatarairways.com/?ref=56843
داداش بهتر نبود صادقانه میگفتی که خودت شرکت کردی و این لینک معرفی از طرف شماست برای اینکه امتیازت بالا بره
برنده خوش شانس
مرغی که انجیر میخوره نوکش کجه