کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
قبل از هر چيز ممنونم از دوستاي فداكار و مهربان مهاجرسرا كه صادقانه تجاربشون و در اختيار دوستاي كم اطلاعي مثل من گذاشتن
مصاحبه:٩ مارچ پرواز :ماهان (عالي) هتلSadشرايتون)
ما پنجشنبه صبح ساعت ٧:٣٠ پرواز داشتيم كه با ٤٠ دقيقه تاخير انجام شد.از فرودگاه با اتوبوس به ميدون كيزيلاي رفتيم.خيلي راحت و خوب و با صرفه!حتمن حتمن با اتوبوس برين واقعا عاليه!٨ لير!با تاكسي بيش از ٨٠ لير ميشه!
از كيزيلاي تا هتل و واسه عجله اي كه واسه رسيدن به مطب دكتر داشتيم با تاكسي ٢٠ لير رفتيم!بچه ها اصلا نياز به عجله واسه دكتر نيست،كلا جاييه كه نوبت و زمان مهم نيست!بالاخره قبل از مصاحبه حتمن جواب و بهتون ميرسونن!
خيلي راحت مطب دكتر و از ادرساي بچه ها پيدا كرديم و ازمايشات و انجام داديم!يه ٢ ساعتي معطلي داره!من و همسرم با هم يه واكسن خورديم و هزينش ٤٥٠$ شد.
گفتش فردا ساعت ٣ جواب حاضره كه ما تا ٧ گرفتار گردش بوديم و ٧:٣٠ رفتيم ديديم بودن و جواب و بمون دادن!!
بقيش كه گردش و خريد بود تا روز مصاحبه...
روز مصاحبه ساعت ٨:٣٠ رسيديم دم سفارت با تاكسي كه البته با توجه به ترافيك و بي اهميتيه زماني رسيدن به سفارت پيشنهاد نميكنم!
زمان مصاحبه مهم نيست واسه ورود به سفارت و به نوبت تو صف وارد ميشين و خيلي هم مهم نيست بالاخره وارد و مصاحبه ميشين!
ما جز نفرات اخر بوديم!
مصاحبه واقعا چيز مهمي نيست!كلا تكليف مشخصه!
سوالات
خدمت رفتي؟!
چرا معاف بودي؟!
كارت چيه؟!
كجا كار ميكني؟!
رشته ات چيه؟!چه درسايي خوندي تو دانشگاه؟!
از خانمم
چند ساله ازدواج كردي؟!
چيكار ميكني؟!
اصلا حتي توجه خاصي به جوابها هم نميكرد!برگه صورتي از قبل مشخص بود!
چند تا نكته كه ممكنه به درد بچه ها بخوره
ترجمه مدارك ما فقط مهر دارلترجمه داشت!
فقط اخرين مدرك تحصيلي من و خانمم و خاست بقيه رو نگاه نكرده پس داد!
ترجمه سند ازدواج ما رو درحاليكه واسشون فرستاده بوديم پيدا نكرده بودن و گفتن نفرستادين بعد مدارك دادن بمون گفتن خودتون پيداش كنين!انقدر اينا حساب كتاب دارن!بعد ازمون معذرت خاستن!
در پايان اينا رويكردشون اينه كه ويزا رو بدن منتها واسه ايرانيا محدوديت دارند!!!
ان شالله كه امسال واسه ايرونيا زياد سال بدي نباشه و بهتر از ايني كه تا الان بوده پيش بره ...
اميدوارم مفيد بوده باشه...
كيس نامبر**٣٣
تاريخ ارسال فرم :٩ اگوست
تاريخ كارنت شدن:٩دسامبر
تاريخ مصاحبه:٩ مارچ
شرايط : سربازي معاف،شاغل دولتي،فوق ليسانس
اپديتها: ٩ ١٠ ١١ ١٢ ٢٠ مارچ ٢٤ جون شبانه ٢٥ جون در پاسخ ايميل يا بازم اپديت!!! ٢٧ جون
ايميل سفارت!درج كيس نامبر در سايت!

[/php]
بالاخره ما هم رسیدیم به این تایپیک حدود یکسال هر روز صفحات مهاجرسرا رو خوندیم وتایپیک به تایپیک مهاجرت کردیم تشکر میکنم از تمامی مدیران و دوستانی که تجارب خودشون رو تو این فروم ها دراختیار ما گذاشتن واقای قریشی(m.ghoreishi) که تمامی لحظات راهنمای مابودن. اینقدر دوستان اطلاعات دقیقی گذاشته بودن با چشمان بسته هم میشد همه مراحل رو طی کنیم مصاحبه ما دوشنبه 9 مارچ بود وما پنجشنبه با پرواز ماهان به آنکارا رسیدیم برای مدیکال جمعه وقت گرفتیم من هیچ واکسنی نخوردم چون یه علامت کوچولو رو پیشونی داشتم ودکتر اونگان پرسید چیه منم گفتم آبله مرغون ولی همسرم یه واکسن خورد وکلا هزینه مدیکال ما شد 370 دلار وجوابش که فردا حاضر شد به همراه مدارک دیگه بردیم سفارت روز مصاحبه ما جز چندتا پوشه نبردیم وراحت رفتیم تو اونروز خیلی ایرانی نبود وهرکسی که سربازی رفته بود کلیرنس خورد یه خانواده چهارنفره که ویزا زن وبچه گرفتن ولی همسر نگرفت ویه زن وشوهردیگه که اونا هم بخاطر سربازی کلیرنس خوردن به هر حال نوبت ما هم شد و کارامون مرحله به مرحله طی شد تا رسیدیم به مصاحبه همسرم کیس اصلی بود معاف بود وکاردولتی هم نداشت سوالات افیسر از همسرم که کارت چیه؟ توضیح درمورد کارت بده؟ رشته درسی ات چیه؟ مقطع تحصیلی؟ سربازی رفتی؟علت معافیت؟ از منم پرسید رشته تحصیلی؟ مقطع تحصیلی؟ کی ازدواج کردین؟ وبعد گفت تبریک میگم به امریکا خوش اومدین مدارکمونو داد وپاسپورت هامونو گرفت وگفت سه روز دیگه آماده میشه منو همسرم همو بغل کردیم همونجا وشوک زده از سفارت خارج شدیم اصلا نمی تونستیم باور کنیم یعنی تموم شد همه اون استرس ها وانتظار ها . فردا اونروز رفتیم با اتوبوس به استانبول اتوبوس هاشون وای فای داشت وپذیرایی خوب که اصلا آدم خسته نمیشد و6 ساعته رسیدیم استانبول رفتیم میدان تاکسیم وهتل خیلی خوبی که اف خورده بود گیرمون اومد حتما برید اگه وقت دارید چون سفرتون رو خاطره انگیز میکنه ما از سرویس های حمل ونقل عمومی استفاده کردیم وکل شهر رو کشف کردیم پرواز برگشتمون رو از پنجشنبه به یکشنبه تغییر دادیم که پاسمون حاضر شه تا جمعه که متاسفانه سفارت نفرستاده بود پاسپورت هامونو وما دوباره مجبور شدیم برای سه شنبه پروازمونو تغییر بدیم وحالا هم اینجاییم منتظر پاسپورت های مزین به ویزا که به وطن برگردیم و آماده سفر بزرگتری بشیم واین سفر دوهفته ای رو به پایان ببریم ببخشید که طولانی شد
شماره کیس:**32/تعداد کیس:2 نفر/سفارت: آنکارا/تاریخ ارسال فرم12 اگوست/زمان کارنت:9 دسامبر/زمان مصاحبه :9 مارچ/دریافت ویزا:16مارچ/مقصد:سیاتل/ورود به خاک آمریکا :28 جولای هوررررررا
[عکس: 5jeinhhqds74ltjsydk3.png]

خب بالاخره فرصت مناسبی فراهم شد تا بنده هم سفرنامه ام رو برای شما عزیزان به رشته تحریر دربیارم . بنده قبلا برای نوشتن این سفرنامه دست نگه داشته بودم تا اینکه سفر دوم ام (برای دریافت ویزا) به آنکارا رو هم انجام بدم و حالا امروز در قالب یک سفرنامه کامل تمام موارد لازم از این دو سفر رو برای شما عزیزان بیان میکنم؛ امیدوارم که مفید واقع بشه.

صحبت هام رو کاملا با ادبیات و نگارش خودمونی و عامیانه بیان میکنم تا خوندنش کامل روون، شیوا و مفید باشه و با توجه به اینکه در سفرنامه های سایر عزیزان بسیاری از موارد به کررات تکرار شده به همین خاطر سعی من بر اینه که با پرهیز از تکرار مکررات و حذف موارد تکراری تا جای ممکن به نکات کلیدی و مهم اشاره کنم تا هم خواننده خسته نشه و هم بتونه با خوندن تعداد کلمات کمتر نکات و موارد بیشتری دستگیرش بشه. دیگه بیشتر از این مقدمه چینی نمیکنم و اگر موافق باشید بریم سراغ شروع ماجرا...


[عکس: x0ofoozncwqdqrd7k37v.png]


قسمت اول: در آنکارا چه خبر است؟

-بلیط آنکارا چنده؟

فکرش رو میکنم این فاصله ی چند ماهه از زمانی که نامه برنده شدنم رو دیدم و از خوشحالی نزدیک بود کله ام بخوره به سقف تا خود روز مصاحبه با وجود تمام دوندگی ها و اینور اونور دویدن ها واقعا زود گذشت؛ اصلا انگار همین دیروزش بود که تازه متوجه شده بودم که برنده شدم و اصلا حال و هوای من تو اون روزا دیدنی بود و رسما تو هرحالتی نیشم باز بود(!) سرکار همکارا که منو میدیدند میگفتند چی شده سیاوش نکنه لاتاری برنده شدی! یعنی دیگه تا این حد قیافه ام تابلو بود که خودشون با یه نگاه متوجه همه چیز شده بودند، منم از اونجا که اون اوایل به توصیه پدر و مادر و البته "من درونم" قرار بود فعلا به کسی چیزی نگم به همین خاطر از فرط خوشحالی یکجا به همه گفتم و خیال خودم رو راحت کردم!

خلاصه تقریبا دو هفته مونده بود به تاریخ مصاحبه ام که از طریق یکی از دوستان با یک آژانس هواپیمایی خوب آشنا شدم و با اولین تماسی که با این آژانس داشتم تمام کارهای مربوط به بلیط، تور و هتل رو برای من انجام دادند و واقعا دیگه هیچ دقدقه یا نگرانی خاصی نداشتم؛ اما همینجا بود که متاسفانه چند تا اشتباه بد انجام دادم و این اشتباهات کاملا تقصیر خودم بود.

اشتباه اول و دوم

من شرایطم به این صورت هست که سربازی معاف شدم و کار دولتی هم نداشتم و از اونجا که مجرد هم هستم طبق صحبتی که با چند مشاور داشتم متوجه شدم که احتمال اینکه ویزام رو یکضرب بگیرم بالا هست به همین خاطر با توجه به اینکه اون اوایل هیچ اطلاعات خاصی از پروسه ی بررسی های سفارت نداشتم و حتی قبل از مصاحبه به سایت یا فروم خاصی هم سر نمیزدم از همین رو با همین فرض تعداد شب های هتل و موندنم در آنکارا رو بالا گرفتم با خیال اینکه بعد از مصاحبه چند روز طول میکشه که پاسپورتم به پست ptt تحویل داده بشه و غیره... همین جا بود که اولین اشتباه در زمینه ی گرفتن هتل و بلیط رو انجام دادم و چون کلیرنس خوردم و مجبور به برگشتن شدم (امکانش برام فراهم نبود چند روز بیشتر در آنکارا بمونم) چندین شب هتلم سوخت و همچنین متاسفانه متوجه شدم که بلیط برگشتم رو هم اشتباها چارتر برای من صادر کردند و همینجا بود که متوجه اشتباه دومم شدم که چرا درست پیگیر وضعیت بلیطم نشده بودم و خلاصه برای تعویض تایم پروازم با مراجعه به دفتر هواپیمایی ماهان در آنکارا و پرداخت مبلغ 100 دلار (!) پروازم رو عوض کردم و چند روز زودتر انداختم، و ظاهرا چونه زدن با کارمندان ترک دفتر ماهان در آنکارا هم فایده چندانی نداشت و فقط مقدار زیادی اعصاب خوردی و یک برگه صورتی کلیرنس برام باقی مونده بود.

اشتباه سوم

و اما سومین اشتباهی که در زمینه گرفتن بلیط و هتل کرده بودم این بود که تنها فاکتورهای اصلی برای گرفتن هتل رو مقرون به صرفه بودن و همچنین نزدیکیش به بلوار آتاترک و سفارت در نظر گرفته بودم و به همین خاطر به پیشنهاد مسئول آژانس مبنی بر رزرو هتل سه ستاره Elit پاسخ مثبت دادم و با اینکار مهر تاییدی بر اشتباه سومم کوبیدم! متاسفانه این هتل انقدر بی کیفیت و به قول خودمونی داغون(!) بود که از همون لحظه ورودم به هتل رسما افسردگی گرفتم! بافت هتل بسیار قدیمی و خراب هست و وسایل داخل اتاق ها هم به همین صورت... طراحی و ابعاد اتاق ها هم متاسفانه افتضاح به تمام معنا بودند و به عنوان مثال تمام فضای خفه و کوچیک اتاق من رو فقط یک تخت بزرگ دو نفره پر کرده بود و عملا هیچ جایی برای تکون خوردن وجود نداشت. وضعیت سرویس بهداشتی و حمام هم بهتر از این نبود و متاسفانه شب دومی که من اونجا بودم سیفون دستشویی به طور کامل خراب شد و بعد از اطلاع دادن به مسئولین هتل و چندین بار رفتن و اومدن تعمیرکار بالاخره درست شد. در مجموع به هیچ وجه این هتل رو به هیچکس توصیه نمیکنم و حتی اگر در درجه اول قیمت و هزینه براتون مهم هست هم میتونید با همین هزینه هتل های خیلی بهتری رو رزرو کنید و از اعصاب خوردی ها و دردسرهای احتمالی جلوگیری کنید. به همین خاطر پیشنهاد میکنم در انتخاب هتل ـتون دقت و وسواس بیشتری به خرج بدید و با کمک گرفتن از وب سایت های مختلف اینترنتی و حتی سایت های خود هتل ها انتخاب مناسبی رو انجام بدید.

-برای مصاحبه چی بپوشم؟

خلاصه بعد از یکی دو روز اول تقریبا دیگه به وضعیت هتل عادت کرده بودم و کلا کار دیگه ای هم نمیشد در اون شرایط انجام داد و حوصله دردسرهای تعویض هتل رو هم به هیچ وجه نداشتم. روزها همینجور میگذشتند و من مدیکالم رو هم رفته بودم و یک روز قبل از مصاحبه رفتم جواب مدیکالم رو هم گرفتم و آماده بودم که برم برای مصاحبه. شب قبل از مصاحبه کت و شلوارم رو که تمیز و مرتب آماده کرده بودم رو روی تخت گذاشتم و همچنین تمام مدارکی که لازم بود به سفارت ببرم رو هم برای بار هزارم بررسی کردم تا یک موقع چیزی از قلم نندازم. راستی گفتم کت و شلوار! با توجه به اینکه همه تقریبا بهم گفته بودند که یک لباس راحت، ساده و البته شیک خیلی بهتر از لباس های رسمی هستش ولی با این وجود من ترجیح دادم که با کت و شلوار رسمی برم برای مصاحبه و کلا آدمی هستم که در جای خودش تشریفات و رسمی بودن رو دوست دارم و اگر به همه ی اینها علاقه ام به کت و شلوار و جمع کردن کلکسیون کت و شلوار رو هم اضافه کنید متوجه میشید که اون روز جز این لباس چیز دیگه ای نمی پوشیدم و واقعا هم پوشیدن یک کت و شلوار و کراوات خوب در سفارت آمریکا لذت و اعتماد به نفس خوبی بهتون میده و توصیه میکنم یه بار تجربه اش کنید!

خداکنه آفیسری که با من مصاحبه میکنه یه خانوم مهربون باشه!

اما در روز مصاحبه من تقریبا حول حوش ساعت 8 صبح خودم رو به دم در سفارت رسوندم و همونطور که انتظار داشتم با یه صف طولانی مواجه شدم؛ بعد از گذشت چند دقیقه بالاخره این صف تکون خورد و آروم آروم به داخل سفارت هدایت شدیم. بعد از گذشتن از گیت بازرسی و گرفتن شماره داخل سالن انتظار نشستم. مصاحبه من طبق اعلام قبلی سفارت در نامه دوم ساعت 8:50 دقیقه صبح بود ولی به علت شلوغی بسیار زیاد سفارت من تا حدود ساعت 11 منتظر نشسته بودم تا نوبت مصاحبه ام برسه و همین عامل استرس من رو بسیار زیاد کرده بود؛ البته در این تایم کارهای اولیه مثل تحویل مدارک، انگشت نگاری و پرداخت مبلغ 330$ هزینه سفارت رو هم با اعلام های خودشون به نوبت انجام دادم اما درنهایت بالاخره حول و حوش همون ساعت 11 شماره من روی تابلوی الکترونیکی برای مصاحبه اعلام شد و من هم سریعا خودم رو به کیوسک مورد نظر رسوندم. به محض اینکه به جلوی کیوسک رسیدم یه آقای جوون با موهای کوتاه و عینک طبی و مقداری ته ریش دیدم که بدون هیچ مقدمه ای خیلی سریع یکسری جملات رو زیر لب گفت و بعد از من خواست دستم رو بالا بگیرم و قسم بخورم و من هم که تازه ژست این رو گرفته بودم که یه سلام و احوال پرسی گرم بکنم رسما شوکه شدم و دستپاچه دستم رو بالا آوردم و قسم خوردم. بعد از قسم خوردن آقای آفیسر که کاملا معلوم بود خیلی خسته و کلافه هستش (و علتش هم معلوم بود چون مصاحبه من تقریبا آخر هفته بود) خیلی سریع رفت سراغ اصل مطلب و انواع سوالات مختلف در مورد کار و تخصص ام رو از من پرسید. رشته تحصیلی من کامپیوتر (سخت افزار) هستش و در زمینه ی نتورک و شبکه های کامپیوتری فعالیت میکنم به همین خاطر آفسیر از همون ابتدا از من پرسید که زمینه کاریم در چه زمینه ای هست؟ کدام شرکت کار میکنم؟ شرکت ما چه نوع شرکتی هست و با چه کسانی در ارتباط هست؟ دقیقا با چه سخت افزارها و سیستم هایی کار میکنیم؟ نوع و برند روترها، سوئیچ ها و سرورهایی که کار میکنیم چی هست؟ و حتی سوالی که دیگه واقعا داشت شاخ های من رو درمیاورد این بود که دقیقا با چه ورژنی از سیستم عامل های ویندوز سرور کار میکنید؟! و اینجا بود که واقعا دیگه شوکه شده بودم که تا چه حد وارد جزییات شده بود و شخصا اصلا فکرش رو نمیکردم که تا این حد از من در مورد کارم سوال پرسیده بشه! خلاصه تمام سوالات رو شمرده پاسخ دادم. مصاحبه من تقریبا چندین دقیقه طول کشید و تقریبا در تمام این مدت آفیسر فقط داشت در مورد کارم ازم سوال میکرد و البته چند تا سوال خیلی کوتاه هم در مورد سربازی و معافیتم پرسید و بالاخره مصاحبه به پایان رسید. بعد از این چند دقیقه نفس گیر آفیسر یک برگه صورتی از کنار وسایلش درآورد و با پاسپورت و مدارک دیگه ام بهم تحویل داد و گفت من تایم بیشتری لازم دارم تا کیس شما رو بیشتر بررسی کنم و منم که در خیال گرفتن ویزای یک ضرب کاملا شوکه شده بودم(!) فقط ازش پرسیدم که این بررسی چقدر ممکنه طول بکشه و با دادن یک جواب "دقیقا نمیتونم بگم" و گفتن یک خداحافظی سریع من و کت شلوارم رو با یک برگه صورتی به دست وسط اون سالن با اون همه آدم تنها گذاشت! یک لحظه احساس کردم همه جا ساکته تقریبا دیگه هیچ صدایی رو نمیشنیدم! سکوت عجیبی تمام وجودم رو فرا گرفته بود! اصلا نفهمیدم چجوری از سفارت اومدم بیرون، دیگه تنها چیزی که میخواستم این بود که هرچه سریعتر برگردم ایران، سریع برگشتم هتل لباسم رو عوض کردم و رفتم دفتر هواپیمایی ماهان و پروازم رو عوض کردم و همون فردای اون روز با اولین پرواز برگشتم ایران...

توصیه ی دوستانه!

یک چیزی رو خیلی دوستانه و برادرانه میخوام بهتون بگم؛ به هیچ وجه قبل از مصاحبه مثل من یک سری خیالات از خودتون برای شرایط ـتون نسازید و به حرف مشاور و وکیل و اینها هم به طور کامل استناد نکنید، اونها غیب گو و پیش گو نیستند و تنها برحسب تجربه مشاوره ها و پیشنهادهایی رو میدند که میتونه برای شما صدق کنه یا نکنه! من با توجه به اینکه سربازی معاف شدم و کارمم در شرکت خصوصی بود و با توجه به صحبت هایی هم که با مشاورهای مختلف داشتم متاسفانه کاملا توقع خودم رو بالا برده بودم و یجورایی انتظار داشتم که حتما یکضرب ویزام رو بگیرم و وقتی آفسیر برگه صورتی رو به من داد انگار دنیا روی سرم خراب شده بود، درصورتی که اگر یک مقدار اطلاعات بیشتری در اون موقع داشتم و میدونستم که خود مرد بودن و داشتن رشته و تخصص حساسی مثل کامپیوتر و شبکه خودش عامل کلیرنس خوردن هست انقدر سطح توقع ام رو بالا نمیبردم که اینطوری ضربه بخورم و شوکه بشم!


[عکس: x0ofoozncwqdqrd7k37v.png]


قسمت دوم: باز دوباره در آنکارا چه خبر است؟ خبر خاصی نیست ویزاتون آماده است!

بعد از برگشتن به تهران همچنان اون سکوت سنگین با من همراه بود و درواقع در حال پذیرفتن واقعیت بودم. بعد از مدتی متوجه شدم که کلیرنس خوردن اونقدرها هم چیز بدی نیست و وقتی فهمیدم تقریبا اکثر ایرانی ها مخصوصا آقایون شامل این پروسه میشند مقدار زیادی آروم شدم. چند وقتی بود به دلایل مختلف از محل کار قبلیم بیرون اومده بودم اما در عوض با پیگیری هایی که قبلا داشتم پیشنهادهای کاری بسیار خوبی بهم شد ولی متاسفانه به علت قراردادها و تعهدات طولانی مورد درخواست اون شرکت ها نتونستم دوباره در جای جدیدی مشغول به کار بشم و اینطور شد که استرس زیادی که قبلا برای کلیر شدن داشتم اینبار بسیار بیشتر شد و در دوراهی عجیبی قرار گرفته بودم، از یک طرف پیش خودم میگفتم که بهتره به هرنحوی شده برم و در جای جدیدی مشغول بشم بلکه این زمان زودتر بگذره و از طرف دیگه فکر اینکه با توجه به شرایط من چقدر ممکنه این پروسه طول بکشه (1 ماه؟ 3ماه؟ 4ماه؟ 6 ماه؟) واقعا دل و دماغ هرکاری رو از من گرفته بود و باتوجه به اینکه اصلا نمیدونستم چه موقع ممکنه کلیر بشم فقط تنها چیزی که میخواستم این بود که هرچه زودتر این انتظار به پایان برسه. به هرحال روزها و شب ها به هرشکلی که بود با سختی ها و استرس ها و موج مثبت ها و انرژی مثبت دادن ها و انواع فکر و خیال های مختلف سپری شدند و بالاخره انتظار به پایان رسید و بعد از گذشت 141 روز کلیر شدم و واقعا شادی و خوشحالی من بعد از کلیر شدن قابل وصف نبود.

-هتل، بلیط، کارت زرد، چمدون...

بعد از این که ایمیل کلیر شدن رو از سفارت دریافت کردم خیلی سریع با کمک دوست عزیزم که در سفر قبلی با هم آشنا شده بودیم و خوشبختانه ایشون هم با من کلیر شده بود کارهای مربوط به گرفتن تور، بلیط و هتل رو انجام دادیم و خیلی سریع آماده رفتن به آنکارا شدیم. اما قبل از رفتن از اونجا که هردو قصد تمدید مدیکال ـمون رو داشتیم به همین خاطر تصمیم گرفتیم که کارت زرد واکسیناسیون رو دوباره بگیرم. برای گرفتن دوباره کارت زرد دوست بنده چون قبلا کارتش رو از شعبه تجریش موسسه ی پاستور گرفته بود به همین خاطر دوباره به اونجا مراجعه کرد و با پرداخت مبلغ 58 هزار تومان دوباره کارت زرد رو برای ایشون صادر کردند و وقتی این مبلغ رو به من گفتند واقعا تعجب کردم که برای صدور یک کارت و باتوجه به اینکه هیچ واکسن دیگه ای هم زده نشده چرا انقدر مبلغ زیادی دریافت شده! اما من کارت زرد قبلیم رو از شعبه اصلی پاستور واقع در میدان پاستور دریافت کرده بودم و تمام پروسه ی واکسیناسیونم رو هم همونجا انجام داده بودم به همین خاطر دوباره به اونجا مراجعه کردم و اما با پرداخت فقط 30 هزار تومن کارت زرد رو مجدد برای من صادر کردند که اینجا بود که فرق بین این دوشعبه کاملا مشخص شد و خدا میدونه در مورد واکسن هایی که قبلا زده بودیم تفاوت قیمت ها به چه صورت بوده! به هرحال برای دریافت کارت زرد مجدد من برگه سفید واکسیناسیون سفارت رو هم با خودم برده بودم تا واکسن هایی که دکتر اونگان قبلا بهم زده بود و همچنین مرحله سوم هپاتیت رو که چند وقت پیش زده بودم رو هم وارد کارت کنند. همچنین قبل از رفتن از طریق وب سایت دکتر اونگان یک وقت دیگه برای مدیکال گرفتیم و صفحه آخر رو که شامل شماره Appointment ـمون بود رو هم پرینت گرفتیم و در کنار سایر مدارک قرار دادیم.

بعد از انجام کارهای اولیه و چک کردن مدارک لازم و بستن چمدون ها بالاخره صبح روز یکشنبه با پرواز ماهان عازم آنکارا شدیم. پرواز مثل همیشه خوب و راحت بود و جدای تاخیر اندکی که قبل از پرواز داشت خیلی راحت و سریع به آنکارا رسیدیم. بعد از پیاده شدن از هواپیما و تحویل گرفتن چمدون ها همونطور که انتظار داشتیم ترنسفر تور دم در خروجی فرودگاه منتظر ما بود و با صدا کردن اسم ـمون خیلی راحت پیداش کردیم و بعد از سوار شدن در Van عازم هتل ـمون شدیم.

هتل Latifoglu

آژانسی که دوستم باهاشون صحبت کرده بود برای هتل هتل Latifoglu رو به ما پیشنهاد داده بود، بعد از صحبت هایی که با دوستم کردیم و دیدن وب سایت و تصاویر این هتل بالاخره توافق کردیم که همین هتل رو انتخاب کنیم و چون دفعه قبل من اشتباه بزرگی در انتخاب هتل کرده بودم به همین خاطر این دفعه دیگه سعی کردم با احتیاط بیشتری هتل رو انتخاب کنم. وقتی به دم در هتل رسیدیم ناگهان متوجه شدم که این هتل دقیقا درکنار هتل قبلی یعنی Elit قرار داره و یک لحظه به خودم گفتم ای وای دوباره خراب کردم. ولی به محض اینکه وارد لابی هتل شدیم نظرم کلا عوض شد. با خوش آمدگویی گرمی که از طرف خانوم هتل دار شدیم با پرکردن و امضا کردن دوتا فرم و دریافت دو عدد کارت الکترونیکی راهی اتاق هامون شدیم. اتاق های ما در طبقه چهارم هتل قرار داشت. وقتی برای اولین بار وارد اتاقم شدم واقعا نمیدونستم چی بگم در یک کلام فوق العاده بود! یک هتل کاملا شیک، مدرن و مجهز که تقریبا هرچیزی که لازم داشته باشید رو داشت؛ از چایی جوش برقی گرفته تا یک Mini Bar پر و پیمون، کمد جادار، Safe Box و غیره... البته آیتم های موجود در Mini Bar همگی قمیت های خودشون رو داشتند و لیست قیمت ها رو هم اونجا گذاشته بودند و مثل همیشه قیمت ها به مقدار زیادی بالاتر از قیمت اونها در بیرون و سوپرمارکت بود. اما در روی میز هم داخل یک سینی چند تا آب معدنی، چای لیپتون، نسکافه، شکر، قند و چند تا چیز دیگه به همراه لیوان و قاشق و غیره گذاشته شده بود که اینها مجانی بودند و هرروز دوباره توسط کارمندان هتل شارژ میشدند. خلاصه از انتخاب خودمون خیلی راضی بودیم و همین عامل باعث شد به محض ورودمون به آنکارا واقعا آسایش و آرامش داشته باشیم و دیگه مثل دفعه قبل اعصاب خوردی و نگرانی نداشته باشم.

سلامی دوباره به آقای دکتر اونگان

ما روز یکشنبه به آنکارا رسیده بودیم، بعد از یک روز استراحت فردای اون روز یعنی دوشنبه با اینکه وقتمون ساعت 12 به بعد بود ولی صبح اول وقت خودمون رو به مطب دکتر اونگان رسوندیم. همه چیز تقریبا مثل دفعه قبل بود، منشی دکتر در ورودش مدارک رو جمع آوری کرد و دوباره توسط وب کم اش یک عکس دیگه از ما گرفت و بعد مارو به اتاق دکتر هدایت کرد. دکتر وقتی وارد اتاق شد بعد از سلام و احوال پرسی به دقت کارت زرد من رو نگاه و بررسی کرد و بعد از اون مثل قبل یکسری معاینات بدنی انجام داد و دوباره یک واکسن دیگه به من تزریق کرد و وقتی ازش پرسیدم که این چه واکسنی هست گفت که مرحله دوم واکسن Varicella یا همون آبله مرغون هست. بعد از تزریق واکسن و اتمام معاینات از اتاق بیرون اومدم و پیش منشی رفتم تا مبلغ مورد نظر رو پرداخت کنم در همین حال دوستم هم که معایناتش تموم شد درکنارم اومد بود برای پرداخت هزینه، اما منشی از دوستم مبلغ 180 دلار رو درخواست کرد ولی از من مبلغ 230 دلار خواست و وقتی ازش پرسیدم دلیل هزینه ی بیشتر من چی بوده در جواب گفت که واکسنی که دکتر به من تزریق کرده بوده میکس (ترکیب دو واکسن) بوده! به هرحال سایر مراحل مدیکال مثل آزمایش خون و عکس قفسه سینه هم مثل قبل پیش رفت و در هنگام خروج از منشی پرسیدم که جواب کی آماده میشه که گفت فردا ساعت 11 صبح.

سفارت آمریکا در راستای خیابان John F. Kennedy

هوای آنکارا خیلی سرد بود، فردای اون روز صبح زود از خواب پاشدیم و بعد از صرف صبحانه بسیار خوب و مفصل هتل به اتاق برگشتم و دوباره طبق عادت قبلی کت و شلوارم رو آماده کردم و بعد از آماده سازی خودم به همراه دوستم و همچنین چند دوست دیگری که در این چند روزه پیدا کرده بودیم راهی دکتر شدیم تا جواب های مدیکالمون رو دریافت کنیم. ما ساعت 10:15 صبح به اونجا رسیدیم و خوشبختانه جواب هامون هم کاملا آماده بود. بعد از دریافت جواب ها بی معطلی به سمت سفارت حرکت کردیم، وقتی به سفارت رسیدیم همچنان صف کوتاهی جلوی سفارت بود بعد از چند دقیقه وارد سفارت شدیم و بعد از بازرسی وارد همان سالنی که قبلا برای مصاحبه رفته بودیم شدیم اما اینبار دیگه نیازی به گرفتن شماره نبود و درعوض همان خانومی که قبلا شماره میداد اینبار مدارک مارو بررسی کرد و به همراه پاسپورت و مدیکال ازمون گرفت و با پرسیدن اسم هتل و شماره اتاق بهم گفت که 3 تا 5 روز کاری دیگه میتونم برم به شعبه پستی که انتخاب کردم و پاسپورتم رو تحویل بگیرم. واقعا همه چیز ساده، راحت و بی استرس پیش رفت و خیلی سریع کارمون انجام شد و از سفارت بیرون اومدیم. فردای اون روز یعنی چهارشنبه با چک کردن سایت CEAC متوجه شدیم که Issued شدیم و واقعا از سرعت عمل سفارت و البته صادر شدن ویزامون خوشحال شدیم.

آقا تروخدا یکی بگه پست Yenishehir کدوم وره؟!

خلاصه روز چهارشنبه رو حسابی با دوستان به خوشی و جشن و سرور گذروندیم، و بالاخره پنجشنبه صبح فرا رسید. وقتی از صبحونه برگشتیم یه لحظه پیش خودمون گفتیم که اول صبحی ایمیل ـمون رو چک کنیم شاید ایمیل usvisa-info مبنی بر ارسال شدن پاسپورت ـمون به دفتر پستی اومده باشه، به محض اینکه inbox ایمیل رو باز کردیم دیدیم بله ایمیل اومده و با پیگیری که از سایت خود دفتر پستی ـمون یعنی Yenishehir کردیم متوجه شدیم مرحله اول و دوم ارسال پاسپورت انجام شده و طولی نکشید که چند مرحله بعدی هم انجام شد و کمتر از یک ساعت بعد پاسپورت در پست به حالت waiting منتظر ما بود که بریم و پاسپورت رو تحویل بگیریم. به همین خاطر من و دوستم دونفری به سمت یافتن پست Yenishehir حرکت کردیم. چون اصلا آدرس این پست رو بلد نبودیم یکسری اطلاعات رو دست و پا شکسته از گوگل مپ گرفتیم و راهی خیابون ها شدیم. هوا کاملا ابری و بارونی بود به همین خاطر چتر به دست و با نگاه کردن به تابلوها به دنبال پیدا کردن این پست رفتیم، یه ربع نیم ساعتی گذشت و ما همچنان در خیابون ها با پای پیاده در حال جستجو بودیم، از چندتا از ترک ها هم چندبار به انگلیسی آدرس رو پرسیدیم (چون هیچ کدوممون ترکی بلد نیستیم) ولی هیچ فایده ای نداشت ترک ها با اون وضع انگلیسی افتضاحشون هیچ کدوم هیچ کمکی به ما نتونستند بکنند. خلاصه همینجور سرگردان وسط خیابان بودیم که یکدفعه بارون حسابی شدت گرفت و باد و طوفان شدیدی هم به راه افتاد، ما هم که دیگه در این شرایط هیچ کاری از دستمون برنمیومد تصمیم گرفتیم که هزینه تاکسی رو به جون بخریم و بالاخره یک تاکسی بگیریم؛ به همین خاطر من گوشی بدست به نزدیک ترین تاکسی که دور و برمون بود نزدیک شدم و با نشون آدرس پست از روی گوشی و گفتن کلمه Yenishehir با صدای بلند به رانندگی تاکسی فهموندم که کجا میخواهیم بریم، اون هم با تکون دادن سر صحبت های ما رو تایید کرد و با انگلیسی گفت سوار شید من میرسونمتون، ما هم خوشحال و البته موش آب کشیده سوار تاکسی شدیم. تاکسی همینطور شروع به حرکت کرد و کیلومتر شمارش هم همینطور داشت کنتور مینداخت ولی نمیدونم چرا هرچی میرفت نمیرسیدیم! خلاصه بعد از چند بار دور خودمون زدن ما رو نزدیک اداره پست ptt پیاده کرد و بالای 12 لیر ازمون گرفت. ما هم خوشحال از اینکه بالاخره رسیدیم از تاکسی پیاده شدیم و به سمت دفتر پست حرکت کردیم غافل از اینکه این دفتر پست اصلا Yenishehir نیست! و معلوم نیست کجا ما رو آورده بود... سر وکله زدن با کارمندان پست و تلاش برای گرفتن آدرس ازشون هم مثل همیشه هیچ فایده ای نداشت و وضعیت اسف بار انگلیسی ـشون مثل همیشه به هیچ دردی نخورد!

دیگه حسابی خسته شده بودیم و واقعا دیگه نمیدونستیم چیکار کنیم و از همه بدتر اینکه اصلا نمیدونستیم الان کجای آنکارا هستیم، خلاصه بعد از چند دقیقه فکر به این نتیجه رسیدیم که بهتره دوباره یک تاکسی دیگه بگیریم ولی ایندفعه خیلی محکم آدرس رو کامل بهش بگیم و تا کامل مطمئن نشدیم از تاکسی پیاده نشیم؛ به همین خاطر یک تاکسی دیگه گرفتیم و اینبار هم نزدیک 14 لیر دیگه پیاده شدیم ولی خوشبختانه این یکی دیگه ما رو برد صاف دم در پست Yenishehir و بالاخره پاسپورت و پاکت زرد رو تحویل گرفتیم و با یک تاکسی دیگه وسط اون هوای سرد و بارونی برگشتیم به هتل. فکر کنم اون روز علاوه بر کلافگی ها و دردسرهایی که کشیدیم نزدیک به 40 لیر هم پیاده شدیم درصورتی که اگر از قبل آدرس پست رو بلد بودیم یا یک نفر درست ما رو راهنمایی میکرد خیلی راحت هم میشد با پای پیاده از هتل تا پست رفت و برگشت و هیچ هزینه ی اضافی هم نکرد. به همین خاطر توصیه میکنم قبل از رفتن به جایی حتما آدرس دقیق اش رو کامل یاد بگیرید و در صورت امکان حداقل یک بار قبلا به اونجا برید تا خوب مسیر رو یاد بگیرید تا مثل ما اینطوری آواره خیابون های شهری که هیچ جاش رو بلد نیستید و مردمش هم دوزار انگلیسی بلد نیستند نشید و گیر همچون راننده تاکسی هایی نیوفتید.

بالاخره تموم شد

وقتی فکرش رو میکنم که از زمانی که فهمیدم در لاتاری برنده شدم تا روزی که ویزا به دست در حال جمع کردن چمدونم برای برگشت به تهران بودم چه روزها و لحظاتی به من گذشت باورم نمیشد که بالاخره موفق شدم و ویزایی که انقدر دوستش دارم رو بالاخره گرفتم. ولی بالاخره باور کردم و طمع شیرینش رو چشیدم. خدا رو با تمام وجودم شاکرم که در این مسیر طولانی و پر فراز و نشیب کمکم کرد که قوی باشم و سختی ها و استرس های عجیب و غریبی که حتی فکرش رو هم نمیکردم که گیرشون بیوفتم رو تحمل کردم و بالاخره تونستم به چیزی که میخوام برسم و البته میدونم که این تازه شروع کار هست و هنوز سفر اصلی و مشکلات متعددش در پیش رو هست و باید خودم رو بهتر از قبل برای این سفر آماده کنم...



[عکس: x0ofoozncwqdqrd7k37v.png]
کیس نامبر: 2015AS9XX | سفارت: آنکارا | تعداد اعضای کیس: 1 نفر | مصاحبه: 13 نوامبر | تاریخ کلیر شدن: April 03, 2015 بعد از 141 روزCool


خوب در ادامه سفرنامه قبلی و از آنجائیکه هر سفری باید با کسب تجربه همراه باشه، چند نکته از سفر دوم به آنکارا را می نویسم باشد که به کار دوستان آید! Big Grin

* تبدیل دلار به لیر؛ سه راه دارید که به ترتیب اولویت عبارتند از:
1- از صرافی های رسمی با نام Doviz استفاده کنید. دور میدان KIZILAY میتونید پیداشون کنید. نرخ تبدیل هم رو سر درشون هست.
2- اکثر دستگاه های حودپرداز بانکهای آنکار سرویس تبدیل ارز دارند که با نرخی یکم پائین تر از صرافی و با کسر چند لیر مالیات اینکار رو براتون انجام میدن. منوی انگلیسی هم دارن و من از این سیستم استفاده کردم. برای شب و نصفه شب اگه گیر افتادید به درد میخوره و به صرفه تر از دلار خرج کردنه
3- از طریق هتلتون که البته از دو راه قبلی صرفه کمتری داره Wink

**هتلتون رو نزدیک میدان KIZILAY بگیرید. آنکارا شهر کوچیکیه و غیر از گشت و گذار دور و بر میدون دیدن مراکز خرید و البته کافه ها و شلوغی مرکز شهر تفریح چندانی نخواهید داشت.

*** درخصوص مراجعه یکی از اعضای خانواده یا وکیل رسمی برای گرفتن پاسپورتهای تمام اعضای کیس از پست Yenisehir پرس و جو کردم که اگه دوست داشتید نتیجه را از این پست ببینید Big Grin

**** اگر میخواهید از Tax Free استفاده کنید؛ اولا خريدتون باید بالای 118 لیر در هر فاکتور باشه، ثانیا از فروشگاه بخواهید برای شما فاکتور مخصوص صادر کنه و ثالثا زمان کافی برای انجام کارهای مربوطه در فرودگاه کنار گذاشته باشید Wink

اگر عمری بود و سفر به اونور آبها رو هم تجربه کردم حتما نکات مهمش رو برای دوستان گلم خواهم نوشت.
3نفر -- آنكارا -- تکمیل فرم DS260 در ۱۳جون ۲۰۱۴ -- مصاحبه ژانویه -- 2یکضرب 1کلیرنس -- کلیر 99 روز -- ورود به هیوستون در 28 جون ۲۰۱۵ -- دریافت SSN بعد از 15 و G.C بعد از 50 روز Cool
سفرنامه اول آنکارا
سلام دوستان
بالاخره بعد مدت ها فرصت شد تا به پاس قدردانی از عزیزان مهاجرسرایی بتونم سفرنامه خودم و البته همسرم رو اینجا بنویسم باشد که مورد استفاده آیندگان واقع شود. اینم بگم که کیس ما یه کم خاص بود و اون اینکه ما بعد مصاحبه اول من عقد کردیم Smile

قبل از هر چیز جا داره از راهنمایی های مدیران فروم و دوستان تشکر کنم که بدون این کمک ها مطمئنا کارها به این سادگی ها پیش نمی رفت.

سرتون رو درد نیارم، بعد از خوشحالی های روزهای اول مشاهده قبولی با انبوهی از سوالات مواجه شدم که جوابی براشون نداشتم. هنگام یافتن این جواب ها توی اینترنت بود که با مهاجرسرا آشنا شدم. یکی از اولین سوالاتی که تا مدت ها هم کلی آزارم داد بحث ازدواج بعد قبولی بود. من قبل از قبولی، یکسالی بود که با نامزدم آشنا شده بودم و دو ماه قبلش خواستگاری هم انجام شده بود ولی به علت بعضی مشکلات امکان عقد سریع برامون مهیا نبود. این بود که قبل پر کردن فرم اقدامی برای عقد انجام ندادیم و خودم تنها فرم ها رو پر و سابمیت کردم. به دوستان سال های آینده شدیدا توصیه میشه در اولین فرصت فرم ها رو ارسال کنن چرا که طبق تجربه امسال نوبت دهی برای مصاحبه تابعی از تاریخ سابمیت فرم و کیس نامبر بود.

بعد ارسال فرم شروع به جمع آوری اطلاعات بیشتر و تکمیل واکسناسیون ها کردم. با دختر عمه هم که ساکن کالیفرنیا هست تماس گرفتم و ازش خواستم فرم های مربوط به اسپانسر رو تکمیل و ارسال کنه.با مطالعه سال های قبل و با توجه به کیس نامبرم حدس میزدم برای ژانویه کارنت بشم. ولی خوشبختانه و با توجه به کارنت های اولیه اکتبر،‌ کیس من برای نوامبر کارنت شد و دعوت به مصاحبه هم چند روز بعدش اومد. همونموقع و به فاصله چند روز توی مهر ماه بلیط رفت و برگشت آنکارا رو از طریق وب سایت ماهان خریداری کردم. برای هتل هم با یکی از اقوام که یکسالی تو آنکارا زندگی میکرد صحبت کردم که هتل آپارتمان آتروپات رو بهم معرفی کرد و هتل اوزیلهان رو که از نظر قیمت هم مناسب بودن. تو فاصله باقیمانده مدارک پزشکی (کارت زرد) و ترجمه ها هم انجام دادم (فقط با مهر مترجم رسمی) و سه هفته مونده به زمان مصاحبه مدارک رو از طریق پست DHL تو خود مرکز پستی خیابون مفتح شمالی برای سفارت ارسال کردم. دو هفته قبل مصاحبه یک ایمیل از طرف سفارت دریافت کردم که مدارک مورد نیاز برای روز مصاحبه رو یادآوری کرده بودن که درش به CV هم اشاره شده بود. چون که در مورد فرمت CV مورد نظر سفارت شک داشتم از طریق ایمیل ازشون پرسیدم که فرمت خاصی داره که تو جواب گفتن که خیر همون فرمت استاندارد CV شامل سوابق تحصیلی و شغلی هست.

روز موعود رسید و به تنهایی و با کلی غم و غصه رهسپار آنکارا شدم. با ترنسفر که ۱۰ دلار هزینش بود رفتم هتل آپارتمان که جای خوب و نزدیک کیزیلای و سفارت بود . در کل از جا راضی بودم فقط تنها مشکل نداشتن صبحانه بود که اونم خودم با هزینه کم آماده می کردم. مدیکال هم که اونگان تست آنتی بادی رو قبول نکرد و واکسن آبله مرغون رو زد و کل هزینه های مدیکالم حدود ۲۳۰ دلار شد. اینم بگم که در کل این سفر یکبار هم از تاکسی استفاده نکردم و پیاده همه جا میرفتم. یکبار هم با مترو و به راحتی رفتم آنکامال و یکبار هم از اتوبوس استفاده کردم. توصیه میکنم حتمن به آنکامال سر بزنین و از خیابون ایران هم که پارک قشنگی توش هست دیدن کنین. تو این بازه هم با سه تا از بچه های ایرانی آشنا شدم که دوستای خیلی خوبی بودن و با دونفرشون اکثر جاها را می گشتیم. روز مصاحبه شد و با یکی از همین دوستای خوب که اونم روز مصاحبش با من یکی بود ساعت ۷:۳۰ قرار گذاشتیم که رهسپار سفارت بشیم. همین باعث شد تا حد زیادی از استرسمون کم بشه. مراحل داخل سفارت قبلا به تفصیل توضیح داده شده تو بقیه سفرنامه ها. نوبت دوستم یکی قبل من بود برای همین قبل من مصاحبه شد که متاسفانه AP خورد بعدش نوبت من شد. البته اینو بگم با توجه به شرایط خودم بالای ۹۰ درصد اطمینان داشتم که AP شامل حالم میشه.و اما سوالات آفیسر:

کارت چیه؟
یعنی دقیقا چیکار میکنی؟
شرکت … که توش کار میکنی چه کارهای دیگه انجام میده؟
شرکت … که قبلا توش بودی چه کارهایی انجام می داد؟
خدمت کجا بودی؟
دقیقن کجاش؟ دانشگاه بودی؟ تحقیق می کردی؟ درس می دادی؟

و در انتها گفت که پرونده نیاز به بررسی بیشتر داره و تمام.

برگشتم ایران و نشستیم منتظر تا کلیر بشیم. تجربه تلخ ۲۰۱۴ رو هم که میدیدم کلی به نگرانی و استرسم اضافه میشد. از سوی دیگه با تحقیقات فهمیدم که در صورت ورود به امریکا و درخواست ویزای همسر حداقل یکسال و نیم طول تا بیاد آمریکا که بسیار طاقت فرسا بود. از طرفی یه عده میگفتن که بعد مصاحبه و تا پامون رو آمریکا نزاشتیم امکان عقد وجود نداره و در صورت عقد ویزا باطل میشه. بعد از کلی پرس و جو توی آذر ماه یه ایمیل مفصل آماده کردم و برای سفارت ارسال کردم که آیا امکان عقد بعد گرفتن ویزا امکانپذیره یا نه. خوشبختانه و در کمال تعجب سفارت جواب داد که نه تنها امکان ازدواج وجود داره بلکه میشه بعد عقد زمان مصاحبه برای همسرم درخواست بدم و تا قبل از پایان لاتاری ۲۰۱۵ یعنی آخر سپتامبر ویزا هم برای همسرم بگیرم. با خوشحالی هر چه تمام تر موضوع رو با نامزد و خانواده در میون گذاشتیم و قرار شد در اسرع وقت به صورت خیلی ساده عقد کنیم. مراسم عقد تو بهمن انجام شد و بلافاصله یک ایمیل برای سفارت ارسال کردم. خیلی سریع جواب دادن و مشخصات همسرم رو خواستن تا فرم 260 رو براش باز کنن. طی یک فرآیند یک هفته ای فرم باز شد و ما هم فرم رو تکمیل و سابمیت کردیم. چند روز بعدش سفارت ایمیل داد و خواست مدارک مورد نیاز نظیر ترجمه سند ازدواج رو پست کنیم که ما هم سریعا انجام دادیم. اواسط اسفند بود که تاریخ مصاحبه که تو اپریل بود مشخص شد و ما هم با خوشحالی هرچه تمامتر مقدمات سفر رو چیدیم. نا گفته نماند یکی از دوستانم که تو سفر اول آنکارا باهم بودیم هم شرایط من رو داشت و با هم تمام این مراحل رو انجام دادیم (اونها ۲ هفته زودتر عقد کردن و رفتن مصاحبه). گذشت و فروردین و سال نو رسید و ما مدام اخبار کلیر ها رو رصد می کردیم تا اینکه اواخر نوروز که مسافرت بودیم (فکر کنم ۱۴ فروردین) نامه کلیر شدنم هم اومد. خلاصه ابر و باد و مه و … دست به دست هم داده بودن تا سال ۹۴ یه سال رویایی بشه! Smile

قبل سفر آنکارا دوباره کارت زرد برای خودم و یکی هم برای همسرم گرفتیم و با مدارک لازم دیگه و پرینت تعدادی از نامه ها و تماس های من و همسرم و چاپ تعدادی از عکس های مراسم عقد به عنوان مستندات عقدمون رهسپار آنکارا شدیم.

هوای آنکارا خوب و عالی بود و شکر خدا همه چی خوب پیش رفت. در مورد مدیکال همسرم ۲ سال قبلش آبله مرغون گرفته بود و ازش عکس داشتیم. بهش تاکید کردم که حتمن با اونگان نشون بده عکس ها رو. دکتر بعد دیدن عکس ها خندیده بوده و یه تست آنتی بادی نوشته بود که ۷۰ لیر شد. بقیه آزمایشات و عکس هم طبق معمول انجام شد و یک واکسن به من و دوتا هم به همسرم زد و کل هزینه های مدیکال 480 دلار شد.

از اونجا که عمه همسرم ساکن استانبول بود تصمیم گرفتیم بعد مصاحبه و تا زمان رسیدن ویزا ها یه چند روزی هم بریم استانبول. بعد یکسری تحقیقات و خواندن سفرنامه ها متوجه شدم با توجه به نداشتن پاسپورت بهترین راه مسافرت اتوبوس هست و بهترین خط اتوبوس رانی هم Metro هست. با راهنمایی مسئول هتل به نمایندگی فروش Metro که تو بلوار آتاتورک و بین سفارت و کیزیلای که یک خانم ایرانی بود مراجعه کردیم و بلیط های استانبول رو به مبلغ نفری ۵۵ لیر خریداری کردیم.

صبح روز مصاحبه ساعت ۷ صبح دوتایی زدیم بیرون. هوا سرد بود و موقعی که رسیدیم دم در دیدیم که پر از بچه مدرسه ای هست توی صف. حدسم این بود که برای سفر آموزشی دارن میرین امریکا، خوشبحالشون واقعا! Smile کلا اونروز دو سه تا بیشتر ایرانی نبودن. بعد روال معمول انگشت نگاری و گرفتن مدارک نوبت مصاحبه شد.

آفیسر بعد قسم خوردن به من گفت که شما مرحله اداریت طی شده و سپس از همسرم شروع به سوال پرسیدن کرد.

مدرک تحصیلیت چیه؟
کارت چی هست؟ بیکارم
یعنی کار نمی کنی؟ خیر
کی با هم آشنا شدین؟
مراسم نامزدی داشتین؟
کی عقد کردین؟
مدرک چی دارین؟ عکس ها رو نشونش دادیم
این خانواده کدومتون هست؟
اینجا کجاس؟
بعد یه مقدار تایپ کردن رو کرد بهمون و تبریک گفت که با ویزاتون موافقت شده و برگه سفید رو داد بهمون و گفت می تونین خارج بشین. هنگام خارج شدن از سالن یادم افتاد که ۳۳۰ دلار همسرم رو دریافت نکردن. برای همین به خانم فارسی زبانی که شماره ها رو صادر میکرد موضوع رو گفتیم که ایشون هم با صندوق دار تماس گرفت و موضوع را اطلاع داد. بعد رفتیم دم گیشه و ۳۳۰ دلار رو پرداخت کردیم و خلاص! Smile

بلافاصله بعد سفارت رفتیم هتل و وسایل جمع و جور کردیم و رهسپار ترمینال شدیم. ترمینال مسافریری انتهای خط سبز رنگ آنکارا هست. اتوبوس های Metro خیلی خوب و راحت بود و تلویزیون و اینترنت هم داشت. جاده هم فوق العاده زیبا بود. ۶ ساعت طول کشید تا استانبول و خود استانبول هم بسیار دیدنی! بعد دو روز هم ایمیل صادر شدن ویزا و تحویل به پست اومد و ما فرداش شبانه رهسپار آنکارا شدیم و صبحش مستقیم از ترمینال راهی ptt ینی شهیر شدیم. ساعت ۸ صبح دم در ptt رسیدیم و دیدم ساعت شروع به کارشون 8:30 هست. بعد نیسماعت رفتیم قسمت مربوطه و ویزا هارو تحویل گرفتیم.

اینم از سفرنامه آنکارای ما، امیدوارم به دردتون بخوره. سوالی بود در خدمتم.

* برای رفت و آمد بین آنکارا و فرودگاه سوار اتوبوس های خط ۴۴۲ بشید. برای برگشت تو میدان کیزیلای هست ایستگاهشون و هر ده دقیقه تا یکربع ساعت حرکت می کنن که بسیار راحت و کم هزینه هست.
شماره کیس : ***2015AS00002 | کنسولگری : آنکارا | افراد کیس : ۲ نفر | ارسال فرم May 23 : DS-260 | کارنت شدن : September | مصاحبه : November و April | دریافت ویزا : کلیر در 2015-04-03
سفرنامه ما
با سلام به همه دوستان و عزیزان ؛
خوشحالم که من هم به این قسمت رسیدم و بنا به رسم دیرینه سفرنامه خودم رو به صورت خلاصه و مفید می نویسم امیدوارم مفید دوستان واقع بشه و اگر سوال و یا راهنمایی خواسته بشه خوشحال میشم در حد توانم کمک کنم ؛ و از بقیه عزیزان که با نوشتن سفرنامه شون این سفر رو برای من راحت تر کرده بودن تشکر می کنم ( مخصوصاً عزیزانی که مطالب رو مفید ، کوتاه و بدون غرض ورزی نوشته بودن ) .
ابتدا شرایط کیس من :
شماره کیس : 2015AS47** ( محل مصاحبه آنکارا - زمان مصاحبه 6 May - چهارشنبه ) ؛ وضعیت تأهل : مجرد ؛ مدرک تحصیلی : کارشناسی کامپیوتر - نرم افزار ؛ شغل : شرکت خصوصی .
• تاریخچه واکسیناسیون : 1- MMR دو نوبت ؛ 2- TD یک نوبت ؛ 3- هپاتیت سه نوبت ؛ 4- منژیت یک نوبت ؛ 5- آنفولانزا . (که اصولاً یک ماه قبل از زمان مصاحبه نباید واکسنی زده بشه ) .
• تهیه ترجمه تنها با مهر دارالترجمه رسمی ؛ که مدارکی لازم شد به ترتیب : 1- شناسنامه ؛ 2- کارت معافیت از خدمت وظیفه ؛ 3- دیپلم ( از من آخرین مدرک تحصیلی خواسته شد ) ، که علاوه بر اینها من کارت ملی ؛ مدرک دیپلم + پیش دانشگاهی + کاردانی به همراه ریزنمره هاشو هم ترجه کرده بودم که برای مصاحبه لازم نشد .
• ارسال مدارک از طریق پست DHL 20 روز قبل از زمان مصاحبه که مدارک شامل : 1 – ترجمه : شناسنامه + کارت معافیت از خدمت + کارت ملی ؛ 2- ترجمه : دیپلم + پیش دانشگاهی + کاردانی + کارشنانسی ؛ 3- نامه تمکن مالی از بانک پارسیان ؛ 4- دو قطعه عکس 5*5 ؛ 5- فرم Contact information Sheet ؛ 6- پرینت نامه های اول و دوم به همراه فرم DS-260 . ( که در روز مصاحبه مدارک ترجمه کارت ملی ، دیپلم ، پیش دانشگاهی ، کاردانی و مورد 5 و 6 در بالا رو به عنوان مدارک اضافی عودت دادند ) .
• تعیین وقت مدیکال از دکتر اونگان از طریق سایت دکتر یک ماه قبل مصاحبه ؛
• تهیه بلیط رفت و برگشت هواپیما از هواپیمایی داخلی ترکیه Anadulijet از شهر وان به آنکارا و برعکس . ( بلیط برگشت رو به شهر Igdir تغییر دادم ) .
• گرفتن هتل حضوری ( Ozilhan سه روز اول + Atlanta Deniz سه روز دوم )
• مراجعه برای مدیکال 4May ( آزمایش خون و عکس قفسه سینه 47.5$ = 126 TL ) ؛ معاینه توسط خانم دکتر اونگان ( بدون تزریق واکسن ) 100$ ؛
• دریافت جواب معایناات پزشکی بعد از ظهر مورخ 5May ؛
• مصاحبه 6May ؛
- ارائه اصل مدارک شناسنامه + کارت معافیت از خدمت وظیفه + آخرین مدرک تحصیلی ؛
- پرداخت 330$ ؛
- مصاحبه توسط آفیسر :
قسم ! ؛ شغل ؟ ؛ تحصیلات ؟ ؛ علت معافیت از خدمت ؟
تبریک دریافت ویزا توسط آفیسر محترم ؛
• 7May ؛ Issued شدن وضعیت کیس در سایت https://ceac.state.gov ؛
• 7May ؛ دریافت ایمیل برای دریافت ویزا ؛
• 8 May ( جمعه ) ساعت 13 حضور در پست Yeni shehir و دریافت پاسپورت دارای ویزا از پست محترم کشور ترکیه ؛
کنسولگری: ANKARA / تعداد افراد منظور در کیس : 1 / ارسال فرمهای سری اول: 19 May / کارنت شدن کیس: March / مصاحبه: 6 May - ویزا یک ضرب / ورود ۷ جولای ۲۰۱۵
سلام به همگی
ما هم رفتیم آنکارا و برگشتیم...
با تور رفتیم، پرواز ایران ایر، هتل هیلتون...
پرواز رفتمون که 6 عصر بود تاخیر نداشت ولی پرواز برگشت که باید 8 و نیم شب می بود با بیشتر از یک ساعت تاخیر انجام شد.
یکشنبه شب رسیدیم آنکارا...
دوشنبه صبح هم وقت دکتر داشتیم، ساعت 9... ولی ساعت 8 و نیم رفتیم اونجا... (هتل هیلتون تا مطب دکتر پیاده 3 دقیقه راهه Cool ) دو سه نفر دیگه هم اومده بودن ولی در بسته بود.. ساعت 9 کار رو شروع کردن و بدون توجه به نوبت ها، هر کی زودتر پاسپورتش رو داد، زودتر کارش انجام شد.
من 2 تا واکسن خوردم و همسرم یکی و مجموعا هم 620 دلار دادیم...Sad
فرداش با تور رفتیم مقبره آتاتورک و گشت خرید، به همین دلیل هم گرفتن جواب رو سپردیم به دفتر تور... ساعت 7 که از گشت برگشتیم جواب های دکتر رو بهمون دادن...
چهارشنبه صبح هم که وقت مصاحبه سفارت داشتیم، ساعت 8 و نیم. ساعت 8 رسیدیم سفارت. از هتل تا سفارت پیاده حدوداً یه ربع، 20 دقیقه طول کشید...
صف تقریبا طولانی بود، حدود ساعت 9 رفتیم توی سفارت... شماره گرفتیم....
اولش رفتیم به یه باجه ای که اصل مدارکمون رو گرفت، بعدش یه باجه ای که پول دادیم و نهایتا هم باجه ای که انگشت نگاری و مصاحبه انجام شد.
چند تا سوال ساده هم بیشتر نپرسید ازمون.. از همسرم پرسید مدرکت چیه؟ کارت چیه؟ سربازی رفتی؟ چرا معاف شدی؟ و از من پرسید چند ساله ازدواج کردین؟ کارت چیه؟ و کجا کار می کنی؟
به همین خلاصه ای... و نهایتاً هم برگه صورتی...
بهمون هم گفت که حداکثر 4 ماه طول میکشه تا جواب بیاد ولی ناراحت نباشیم چون این پروسه برای ایرانی ها خیلی عادیه...
کل کارمون هم تا ساعت 11و نیم طول کشید...
از چهارشنبه تا یکشنبه که روز برگشتمون بود هم تو آنکارا راه رفتیم و گشتیم.. (و البته کمی هم خرید کردیم... Big Grin)
در کل،‌هتلمون خیلی خوب بود... مصاحبه هم اصلا سخت نبود... Wink

البته دست همه شما دوستان درد نکنه... بر اساس چیزایی که تو مهاجرسرا خونده بودم، هر جایی که می رفتیم برای تقریباً آشنا بود و همه کارهامون رو هم از قبل می دونستم...

مرسی از همه مهاجرسرایی ها
شماره کیس:2015AS47XX ... تاریخ رویت قبولی:4 May...سفارت:آنکارا ... تعداد افراد کیس :۲ نفر... تاریخ مصاحبه: 6 می... وضعیت: Issued... مقصد: سن‌حوزه... آپدیت‌ها: نفر اصلی: 7، 12، 19 می و 20 جولای و نفر دوم: 7 و 12 می...  کلیر: هر دو نفر 29 جولای... صدور ویزا: هر دو نفر 11 آگوست  Big GrinWink
سلام
در ابتدا از همه دوستان و مدیران مهاجرسرایی کمال تشکر رو دارم ، با کمک این انجمن و راهنمایی بی قید و شرط دوستان عزیز من تونستم بدون نیاز به تور و لیدر سفر خودمو برنامه ریزی کنم و این مرحله رو هم با موفقیت پشت سر بگذارم. سفر 7شب و 8 روز به آنکارا که مطمینا خاطره انگیز ترین مسافرت در طول زندگی برای من خواهد بود.
شرایط کیس: مجرد، دانشجوی کارشناسی ارشد حسابداری، بدون سابقه کار دولتی و دارای 3سال سابقه کار همزمان با تحصیل در دوره کارشناسی در یک فروشگاه زنجیره ای
پرواز رو از هواپیمایی ماهان تهیه کردم و البته بخاطر تاخیر در خرید بلیط و پر شدن کلاسهای پایین هزینه بلیت اکونومی 957000 شد. بیمه مسافرتی رو از باجه بانک سامان در فرودگاه امام تهیه کردم که برای 2 هفته و سقف 15000یورو تقریبا 47000تومان شد. هتل آپارتمان آتروپات رو از بوکینگ رزرو کردم که نیازی به کردیت کارت نداشت و هزینه یک آپارتمان واسه 7 شب و 8 روز برای 3 نفر 310 دلار شد و علاوه بر مناسب بودن قیمت از آپارتمان خیلی راضی بودیم. آپارتمان طبقه 5بود و یه منظره زیبا از شهر آنکارا و مسجد معروفش داشتیم که واقعا لذت بخش بود.
از فرودگاه آنکارا با اتوبوس بلکوایر و پرداخت 8لیر برای هر نفر به میدان کیزیلای رفتیم و از اونجا پیاده رفتیم آتروپات که حدودا 10دقیقه پیاده روی داشت. تا سفارت هم حدوا 10 دقیقه و تا مطب دکتر اونگان حدودا 20 دقیقه و تا مرکز پستی ینی شهیر هم حدودا 15 دقیقه پیاده روی داشت و من همه کارهامو پیاده انجام دادم.
هزینه مدیکالم 100دلار ویزیت دکتر اونگان و 75 دلار هم هزینه X-RAYو تست واریسلا شد و اینو بگم که خانم دکتر اونگان وقتی که معاینشون تموم شد رفتن سراغ واکسن و با لهجه گفت دختر جان یک واکسن لازم داری منم ریلکس آستینمو زدم بالا و گفتم میشه بپرسم چه واکسنی که گفت واریسلا. گفتم من بچگیام واریسلا گرفتم الان واکسنشو تزریق کنید که مشکلی برام پیش نمیاد که بلافاصله گفت پس تست. مدیکال رو روز جمعه انجام دادم و جوابشو روز 2شنبه گرفتم.
سه شنبه صبح مصاحبه داشتم. روز قبل مدارکمو آماده کردم و فرم DS-260 رو با خودم برداشتم و رفتیم به گشت و گذار و خرید تو مرکز شهر و اطراف کیزیلای. فرمم رو مرور میکردم و در کنارش هم خرید و گشت و گذار، اینطوری استرسم و نگرانیهامو فراموش کردم. و اما روز مصاحبه صبح ساعت 8 پیاده راهی سفارت شدم و حدود 8 و ربع رسیدم به گیت ورودی سفارت که داخل کوچه بود و یه صف طولانی اونجا تشکیل شده بود. حدودا ساعت 9وربع با تحویل پاسپورت وارد سفارت شدم. پاسپورت رو چک کردن و بهم تحویل دادن و بعد وارد قسمت بازرسی شدم مدارکم که داخل یه پوشه پاپکو بود رو به همراه ساعت داخل دستگاه گذاشتم و رد شدم، مدارکمو برداشتم و وارد حیاط سفارت شدم. واسه ویزاهای غیر مهاجرتی یه خانمی مدارک رو تحویل میگرفت از اونجا رد شدم و وارد یه سالن شدم. به محض ورودم یه خانم ایرانی گفت تشریف بیارید و یه شماره بهم داد و ادرس هتل و شماره اتاق رو پرسید و اینکه مصاحبه فارسی باشه یا انگلیسی که من گفتم فارسی. بعد از اون بلافاصله شمارم اعلام شد. به باجه مربوطه رفتم اونجا هم یه خانم ایرانی خیلی مهربون پاسپورتمو گرفت و گفت مدارکتون که تو ایمیل بهتون اعلام شده رو آماده کنید و بعدش عذرخواهی کرد و گفت بشینید 5 دقیقه دیگه صداتون میکنم. دوباره شمارم اعلام شد و به همون باجه رفتم. اون خانم تشکر کرد و این مدارک رو ازم گرفت: نامه تمکن مالی، جواب مدیکال، اصل دانشنامه کارشناسی، اصل شناسنامه
بعد گفت بشینید دوباره شمارتون اعلام میشه واسه پرداخت 330دلار، انگشت نگاری و در نهایت مصاحبه
10دقیقه بعد شمارم اعلام شد و رفتم 330 دلار رو پرداخت کردم بعدش مدت زمان بیشتری منتظر بودم تا شمارم اعلام شد حدودا نیم ساعتی شد و انتظار داشتم که برم واسه انگشت نگاری، وقتی رفتم متوجه شدم که افیسری هست که قراره ازم مصاحبه کنه، یه آقای جوون آمریکایی حدودا 33ساله که فارسی رو با لهجه صحبت میکرد:
افیسر: سلام، خوب هستی جواب: سلام خیلی ممنون
افیسر: دستت رو بالا ببر و قسم بخور هر چیزی که تو فرم نوشتی و اینجا میگی واقعیت داره جواب: قسم میخورم
افیسر: 4انگشت دست چپ رو روی دستگاه بزار بعد 4 انگشت دست راست و بعد انگشت شصت هر دو دست که انجام شد
افیسر: الان چه کاری انجام میدی جواب: دانشجو هستم
افیسر: تو چه رشته ای تحصیل میکنی جواب: حسابداری
افیسر: تو چه مقطعی درس میخونی کارشناسی یا کارشناسی ارشد جواب: کارشناسی ارشد
افیسر: قبلا جایی کار میکردی جواب: بله تو یه فروشگاه زنجیره ای حسابدار بودم
افیسر: آم ری ک ا بری میخوای چیکار کنی جواب: زندگی کنم و کار کنم
افیسر: در حالی که لبخند میزد گفت من میتونم برای شما ویزا صادر کنم، 2تا4 روز کاری طول میکشه برید و از پست مدارکتون رو تحویل بگیرید
در حالی که نیشم تا بناگوش باز بود و با شادی وصف ناپذیر تشکر کردم و مدارکی که افیسر بهم برگردوند رو برداشتم و خداحافظی کردم تو این لحظه تو آسمونا سیر میکردم و از صمیم قلب خدا رو شکر میکردم.
نکته ای که فراموش کردم بگم در مورد نامه موجودی بانکی بود. من از بانک صادرات نامه تمکن به مبلغ 61میلیون گرفتم و فقط موجودی و تاریخ افتتاح حساب عنوان شده بود و با بقیه مدارک 20روز قبل از مصاحبه به سفارت پست کردم. 1 هفته قبل از مصاحبه ایمیلی از سفارت دریافت کردم که در کنار مدارکی که روز مصاحبه باید با خودم ببرم اصل صورتحساب بانکی که گردش مالی 6 ماهه رو نشون بده خواسته بود. این موضوع استرس زیادی بهم وارد کرد بخاطر اینکه من پولو از حسابم برداشته بودم. کاری که کردم این بود که دوباره پول رو به حسابم واریز کردم و یه نامه تمکن جدید گرفتم که گردش بدهکار و بستانکار و میانگین موجودی رو هم واسه 6 ماه اخیر نشون میداد و واسه احتیاط پول رو گذاشتم تو حساب بمونه تا بعد از مصاحبه برش دارم. خیلی نگران این موضوع بودم ولی افیسر هیچ سوالی در مورد موجودی و اینکه پولو از کجا آوردم نپرسید و فقط نامه تمکن مالی جدید رو برداشته بود و نامه ای که پست کرده بودم رو به همراه مدارک اضافی دیگه بهم برگردوند.
فردای روز مصاحبه تو سایت سیس ISSUED شدم و روز بعدش هم یه ایمیل برام اومد که مدارکت تحویل پست شده و ساعت 1و نیم رفتم و از پست مدارکم رو تحویل گرفتم.
از صمیم قلب آرزو دارم این لحظه نصیب تک تک دوستان مهاجرسرایی بشه. این مرحله هم به لطف خدای مهربون به پایان رسید و با توکل به خدا چشم به آینده ای دارم که در کنار همه استرسها و نگرانیها احساس خوشحالی وصف ناپذیری رو برام به ارمغان میاره. در پایان باز هم از همه دوستان و مدیرانی که بهم کمک کردن کمال تشکر و برای همگی آرزوی موفقیت و شادکامی دارم.

مراکز تفریحی و دیدنی:
اطراف میدان کیزیلای با قیمت ها و برندهای مختلف میتونید خرید کنید مراکز خرید زیادی وجود داره که اگه اهل خرید باشید خیلی خوب میتونه سرگرمتون کنه.
مرکز خرید ناتاوگا:
تو حومه ی آنکارا قرار داره و مرکز خرید خیلی بزرگیه. طبقه پایینش آکواریوم هست که ورودی هر نفر 18لیر میشه. اگه با تاکسی بخواین برین حدودا 25 تا 35 لیر ازتون میگیره ولی با اتوبوس از میدان کیزیلای میتونید برید. یادتون باشه حتما باید از ایستگاه مترو تو میدان کیزیلای کارت بلیت تهیه کنید کرایه هر نفر 2 لیر میشه. کرایه نقدی به هیچ عنوان نمیگیرن و باید کارت داشته باشین. ایستگاهش هم از سمت سفارت که میاین به سمت میدان کیزیلای سمت راست اتوبوسهاش نگه میداره و برگشت هم همونجا پیادتون میکنه. اگه قصد خرید تو این مرکز رو دارید 1 روز کامل بهش اختصاص بدین، واسه اینکه خیلی بزرگه و برندهای مختلف رو هم داره با قیمت های مناسبتر از مراکز اطراف کیزیلای.
مقبره آتاتورک:
واسه رفتن به مقبره آتاتورک، تو میدان کیزیلای یه پارک کوچیک هست که پشت اون پارک تعداد زیادی مینی بوس وایساده با گفتن انیت کابیر راهنماییتون میکنن که سوار کدوم مینی بوس (ون های کوچیک) بشید. نفری 2 لیر کرایش هست و دقیقا جلوی مقبره آتاتورک ایستگاه داره. ورودی نمیگیرن. اگه کوله پشتی داشته باشید باید تحویل بدید. کیف و ساک رو کاری ندارن فقط کوله پشتی رو نمیزارن ببرید داخل. بنای خیلی با عظمتی هست. تو موزه یه عکس از رضاخان رو میبینید و همینطور شمشیری که رضاخان به آتاتورک هدیه داده که واقعا زیبا بود.
قونیه شهر مولانا:
ما با قطار سریع و سیر رفتیم. کرایه رفت و برگشت واسه هر نفر 44لیر شد. وا سه رفتن به ایستگاه قطار از میدان کیزیلای با تاکسی 15 لیر دادیم که مارو جلوی ایستگاه قطار ulus gar پیاده کرد. وارد ایستگاه که میشید مستقیم برید آخر سالن و با گفتن konya (قونیه) راهنماییتون میکنن. دست و پا شکسته میتونن انگلیسی صحبت کنن. ما بلیط رفت و برگشت گرفتیم و رفتیم قونیه که حدودا 1ساعت و نیم تو راه بودیم. وقتی به قونیه رسیدیم از یه پلیس که انگلیسی میدونست راهنمایی گرفتیم. اتوبوسی رو نشون داد که روبه روی ایستگاه قطار قونیه (konya gar)ایستاده بود. با گفتن مولانا متوجه منظورتون میشن. البته وقتی اتوبوس به آرامگاه مولانا میرسه خودتون متوجه میشید که باید پیاده بشید ولی محض اطمینان به راننده هم بگید. بنای تاریخی و بسیار زیبا و یک موزه تاریخی داره که لباسها و کلاه و لوازم شخصی مولانا رو میتونید ببینید. ورودی نمیگیرن و رایگان هست. وقتی وارد حیاط اصلی که بنای آرامگاه در اون قرار داره میشید آواز نی به گوشتون میرسه که با روح و روانتون بازی میکنه. حس و حال غریبی داشتم و از سر شوق اشک میریختم. احساس افتخار میکردم. از نظر ترکها آرامگاه مولانا یه مکان مقدس هست. جایی که برای راز و نیاز و عبادت میان و محبوبیت بسیار زیادی بین اونها داره. واسه برگشت از آرامگاه مولانا تا ایستگاه قطار konya gar ما پیاده اومدیم که از شهر قونیه دیدن کنیم. حدودا 45 دقیقه طول کشید. شهر بسیار زیبا و تاریخی هست. روز خیلی خوبی رو تو شهر قونیه داشتیم.
كيس نامبر: ***5 2015as تعداد افراد كيس:1 ارسال فرم :30اکتبر2014 کارنت: می نامه دوم: 24 آپریل مصاحبه: 2 جون سفارت: آنکارا دريافت ويزا: خدا رو شکر یکضرب Smile اولين ورود به آم ريكا:16 جولاي واشنكتن دي سي؛ دريافت سوشيال :20جولاي وضعيت closed در سايت اليس: 25Aug؛ دريافت كرين كارت: 26Aug
سلام دوستان. قبل از نوشتن سفرنامه با جزئيات فقط نكات كلي رو مينويسم و بعد سفرنامه مفصل رو.
١. ديدن قبولي در سايت
٢. فرستادن فرم در همان شب باز شدن فرم
٣. در خواست آنلاك براي تصحيح
٤. آنلاك فرم بعد از يكماه و نيم
٥. سابميت مجدد فرم ها در جولاي
٦. كارنت شدن كيس در ايپريل و دريافت نامه دوم ده روز بعد از كارنت شدن
٧. گرفتن وقت مديكال براي دو روز قبل از مصاحبه
٨. مصاحبه در هفته اول جون
٩. دريافت يك ضرب ويزا
١٠. دريافت پاسپورت ها دو روز بعد از مصاحبه

نكات:
١. كساني كه شماره كيس پايين دارند زودتر فرم هاشون رو سابميت كنند ولي با دقت چون آنلاك و تصحيحش بيشتر طول ميكشه.
٢. وقت مديكال رو فقط از شروع ٣٠ روز قبل مصاحبه ميتونيد بگيريد و اونهم از طريق سايت مديكال اگه تايم اسلات خالي وجود داشته باشه.
٣. اگه بچه نداشته باشيد مديكال دو روز قبل مصاحبه كفايت ميكنه. ريسك نكنيد كه يه روز قبل رو بگيريد چون همون روز جوابتون رو نميدن و مثل خيلي از دوستان كه اونجا ديديم نقص مدرك ميخورين.
٤. آب و هواي آنكارا خيلي موديه هم لباس گرم و هم لباس خنك همراه داشته باشيد.
٥. حتما حتما سوال جواب هاي كلي رو كه خيلي معمول بوده تو مصاحبه ها و بچه هاي ديگه تو سفرنامه ها بهش اشاره كردن رو تمرين كنيد تا جواباتون قرص و محكم باشه و بدونيد چي رو كجا بگيد.
٦. زياد مقيد لباس و اينا نباشيد ولي مرتب و تمييز باشيد.
٧. در تمام مدتي كه وارد خيابون سفارت ميشين و سالن و غيره لبخند بزنيد و مراقب رفتار و صحبتاتون باشيد.
٨. مداركتون رو كامل همراه داشته باشيد و چندين بار چك كنيد تا چيزي از قلم نيفته. اونهارو مرتب بچينيد تا در صورت نياز راحت پيداشون كنيد.
٩. وقتي مي خواهيد مداركتون رو ١٥ روز قبل ارسال كنيد رو همشون شماره كيستون رو بنويسيد. البته خيلي ازون هارو روز مصاحبه به عنوان مدرك اضافي بر ميگردونن.
١٠. هيچ چيز تو لاتاري ١٠٠٪ نيست. دوست من با شغل خصوصي و معافي چك خورد و يكي ديگه يه ضرب گرفت. آمادگي هر دو حالت رو داشته باشين.



 
CN:2015AS5xxx/Ankara
submission of the forms:may 18th
resub. on jul. 20th
مصاحبه: هفته اول جون
دريافت ويزاي يك ضرب D:
تگزاس، دالاس
٢٨ اگست
تشکر کنندگان: laleht ، HERMES7 ، sadaf44 ، fati.d ، m.ghoreishi ، behdadK ، hamed shayan ، farzad.ch ، miyu ، ben123 ، USIMMIGRANT ، khaleghi ، farrokh33 ، nimanoush ، َalikh ، babak82 ، m_ganj
سلام دوستان. بالاخره نوبت نوشتن سفرنامه ماهم رسيد. ما هنوز تو بهت و ناباوري اينكه چقدر سريع اين يكسال گذشت مونديم.
اول از هرچيز واقعا از دوستان و مديران مهاجرسرايي ممنونم. با كمك و راهنمايي دوستان و مطالعه سفرنامه ها و اطلاعاتي كه در اختيار همه قرار داده شده، خيلي از مشكلات و بايد ها و نبايدهاي ما برطرف شد.
شرايط كيس ما:
برنده اصلي ( بنده) : شاغل در يكي از ارگان هاي نيمه دولتي، كارشناس ارشد، متاهل
همسر: دانشجوي ارشد، ليسانس مهندسي، شاغل در شركت خصوصي، معافيت سربازي
تصميم گيري براي ثبت نام
من و همسرم از ابتداي آشناييمون تصميم رو براي مهاجرت گذاشته بوديم و از اونجايي كه برادر و خواهر و بيشتر اقوام من در ا م ر ي ك ا ساكن بودن، اين كشور رو به عنوان گزينه اول تو ذهنمون داشتيم ولي تنها راه رو مهاجرت از طريق دانشجويي ميديديم! تا اينكه به اصرار همسر و پدرم تو لاتاري سال ٢.١٥ شركت كردم. در تمام مدت ٦ ماه بين ثبت نام و اعلام نتايج همسرم مطمئن بود كه يكي از ما دو نفر برنده خواهد. و همينطور هم شد!
بعد از اعلام نتايج و مشاهده برنده شدن بنده، شروع كرديم به جمع آوري اطلاعات و اينكه اصلا اين پروسه لاتاري به چه صورت هست. و با صحبت با آشنايان قبولي سال گذشته با مهاجرسرا آشنا شديم كه واقعا كمك بزرگي بود.
با توجه به اينكه سال ٢٠١٥ لاتاري اولين سالي بود كه نحوه ارسال فرم هارو آنلاين كرده بودند، هيچ اطلاعاتي در مورد نحوه پر كردن اين فرم ها و اينكه چه مواردي مورد نياز هست وجود نداشت. تا اينكه يكي از بچه هاي مهاجرسرا زحمت گذاشتن نمونه ي فرم هارو كشيدن . من چندين بار به صورت تمريني فرم ها رو پر كردم تا مطمئن بشم در زمان باز شدن فرمها اطلاعات به طور كامل وارد و همون روز آنلاك شدن فرمها ارسال بشه ولي با اين حال دقيقا بعد از ارسال متوجه شديم مورد محصل بودن همسرم رو جا انداختيم ( قابل توجه دوستان ٢٠١٦، اگه هم محصل و هم شاغليد، مورد تحصيلي خودتون رو بايد در همون قسمت سوابق كاري، در قسمت other occupations وارد كنيد. ما به اشتباه تو قسمت تحصيلي به دنبالش بوديم كه جا موند) و همون شب ١٨ مي در خواست آنلاك داديم. ولي يك ماه و نيم طول كشيد تا آنلاك شد اونم به ضرب و زور ايميل!!! و جالب اينكه هربار كه ايميل ميزدم چرا هنوز آنلاك نشده پاسخ ميدادند كه طول ميكشه ولي نگران نباشين چون كارنت شدنتون هيچ ارتباطي به ارسال فرمها نداره!!! كه بعدها ديديم خيلي هم داره مخصوصا براي كيس پايينيها!
در جولاي دوباره فرم هارو ارسال كرديم و فرستاديم. و شروع به زدن واكسن هاي مرحله اي مثل هپاتيت كرديم.
از طرفي، متوجه شديم كه برندگان توسط شماره پرونده كارنت ميشن و ما هم با توجه به شماره پنج هزاري و روند سالهاي گذشته بنا رو روي مارچ و نهايتا ايپريل گذاشتيم وليييييي .....!
در آگوست ٢٠١٤ كه كارنتيهاي ٢٠١٥ اعلام شد در كمال ناباوري ٢٥٠٠ كيس كارنت شدن! تقريبا همه ميدونستن كه ماه بعد كمتر اعلام خواهد شد ولي همگي خوشحاااااال كه امسال روند كارنت شدن به دليل آنلاين بودن فرم ها بسيار سريع تر از سالهاي گذشتس. تا اينكه كم كمك متوجه شديم كه بسيار كندتر هم شده! و اين به استرس اينكه از ان طرف وقت كمتري براي كلير شدن داريم اضافه ميكرد.
در اين يكسال تقريبا هر روز و هر زماني كه فرصت داشتم تاپيك هاي مهاجرسرا رو ميخوندم و كيس خودمون رو با بقيه مقايسه ميكردم.
كارنت شدن و نامه دوم:
بعد از كلي انتظار و نگراني و تاخير نسبي ( نسبت به سالهاي گذشته) بالاخره در ماه اپريل براي ماه جون كارنت شديم. و منتظر نامه دوم مونديم كه بعد از ده روز جايگزين نامه اول شد. و خوشبختانه تاريخ مصاحبمون رو براي هفته اول جون نشون ميداد. سريعا شروع به تكميل واكسن ها( مثل كزاز و mmr ) كرديم و به دنبال واكسن آنفولانزا بوديم كه گفتن تو اين فصل پيدا نميشه. تست آبله مرغون رو هم به پيشنهاد خانم دكتر بخشنده انجام نداديم چون گفتن چه اينكارو بكنيم چه نه خودشون چك ميكنن و فقط هزينه اضافست!
گرفتن وقت از دكتر سفارت:
با مراجعه به سايت دكتر اونگان، متوجه شديم كه فقط از يكماه قبل امكان گرفتن وقت از دكتر هست و از روي تايم اسلات هاي تو سايت ميشه وقت براي دو روز قبل از مصاحبه گرفت. بعد از باز شدن روز مورد نظر از توي سايت و انتخاب اون، منتظر ايميل تايديه از دكتر مونديم كه دو روز بعد رسيد.
ارسال مدارك:
مدارك شامل: پرينت ثبت نام پي تي تي، عكس، فرم كانتكت ، ترجمه شناسنامه و كارت ملي، ترجمه مدارك تحصيلي ديپلم، پيش، ليسانس و فوق ليسانس، ترجمه كارت معافيت، و تمكن مالي ( تمام مدارك تحصيلي همسرم و ترجمه كارت ملي و تمكن مالي به عنوان مدارك اضافي در روز مصاحبه برگشت داده شد)
بيست روز مانده به زمان مصاحبه مدارك ترجمه شده تحصيلي و غيره ما آماده شد و روز پنجشنبه قبل از تعطيلات ارديبهشت براي ارسال به دفتر مركزي تي ان تي در ظفر مراجعه كرديم كه گفتند ديگه هيچ خدماتي به ام ر ي ك ا و هيچ سفارت مربوطه اي ندارند و حتي دي اچ ال هم اينكارو نميكنه. سريعا به پست خانه زير پل صدر و باجه دي اچ ال رفتيم و گفتن مانعي براي فرستادنش ندارن ولي از شانس ما متصديش نبود و كارمون ميفتاد براي دوشنبه كه دير ميشد. با راهنمايي يكي از كارمنداي پست سريعا به دفتر مركزي دي اچ ال مراجعه كرديم و با پرداخت دو برابري هزينه پست مداركمون رو فرستاديم كه دوشنبه به آنكارا رسيد.
بليط براي آنكارا:
چون ما از يك ماه قبل مصاحبه دنبال بليط بوديم نرخ ها روي بليط هاي سيستمي ميچرخيد كه خوب گرونتر بود. منتظر باز شدن بليط هاي چارتر شديم كه ايران اير قبل از ماهان باز شد و يكشنبه به چهارشنبه بعدش رو گرفتيم و خوب بعد به يكشنبه ( سه روز جلوتر) تغيير داديم و اين يك هفته با هتل اتپ شد نفري ١٣٩٢. و ١٠٠$ هم جريمه تغير بليط.
آنكارا:
روز يكشنبه به آنكارا پرواز كرديم. هتل اتپ قبلا به خاطر كيس خواهرم امتحانشو پس داده بود و به نظر من هتل بسيار خوبيه. حداقلش اينه كه از هتل هاي ٥ ستاره ايران تميز تر و با امكاناتره!
من كلي لباس مناسب هواي گرم برداشته بودم كه متاسفانه از اونجايي كه از قبل چك نكرده بوديم هوا در اكثر مواقع سرد و باروني بود و لباسامون هـيچ كدوم به دوردمون نخورد! هتل در نزديكي كيزيل آي و همينطور به سفارت نسبتا نزديكه.
پياده ٥ تا ١٠ دقيقه و با تاكسي ٣ دقيقه كمتر راهه. مديكال تو همون مسير سفارت ولي ٥٠٠ متر بالاتره.
مديكال:
مدارك لازم: پاسپورت،كارت واكسن، پرينت وقت مديكال، نامه اول.
وقت ما براي ساعت ٩ صبح بود ولي ٨:٣٠ به مطب دكتر رسيديم؛ يه ساختمان چند طبقه كه از بيرون يه كتابفروشي و وقتي داخل خود ساختمان ميشين هواپيمايي ماهان و شيداتور و غيره قرار دارند. دكتر در طبقه ٤ هست كه چون ما زود رسيديم بايد تو اتاق بغلي مينشستيم منتظر منشي. هركس زودتر پاسپورتاشو ميداد زودتر كارش انجام ميشد، بدون توجه به وقت قبلي. اول منشي مياد ازتون سوال ميپرسه كه باردار هستين با نه و بعد با وبكم ازتون عكس ميگيره. و بيرون منتظر ميشينيد ولي خيلي كم. بعد راهنماييتون ميكنن به مطب دكتر تو همون طبقه براي ويزيت شدن و بسته به شانستون با حندان يا محمت ميفتين! ما جفتيمون با خانوم اونگان افتاديم. اول ميپرسن كه انگليسي ميتونين صحبت كنيد يا نه. شغلتون و بعد سابقه بيماريهارو خيلي سريع و فرماليته ميپرسن، سيگار، الكل و غيره و بعد روي تخت دراز ميكشيد و معاينتون ميكنن. نهايتا هم واكسن! كه براي من دوتا واكسن آورد كه گفتم آبله مرغون تازگيا گرفتم كه يكيشو زد. اونم mmr با اينكه تو ايران دوبار رو زده بودم. براي همسرم هم varicella. وقتي ميايد بيرون پول رو كه شامل ويزيت و واكسن هست حساب ميكنيد كه براي ما شد ٣٣٠$ بعد ميريد بيرون منتظر ميمونيد تا صداتون كنن برين طبقه بالا براي آزمايش خون و عكس. ٩٥ $ براي دونفر ازتون ميگيرن و اگه ١٠٠$ بدين ١٢ لير برميگردونن. بعد آزمايش خون و نهايتا عكس از قفسه سينه كه لباسهاي بالاتنه و گردنبندتون رو بايد در بياريد و لباس مخصوص بپوشين و تمام. ميريد ط پايين كه كاغذ ميدن و ميگن فردا ساعت ٣ براي جواب برگردين.
مصاحبه:
از اونجايي كه ميخواستيم مصاحبون به زبان انگليسي باشه ( با توجه به شغلون ميدونستيم افيسر به هر حال كانورتش ميكنه به انگليسي ) ، روز قبل از مصاحبه چندين بار به صورت تمريني سوالات و جوابهارو مصاحبه كرديم و نكات و جوابهارو ريز به ريز نوشتيم و بالا و پايينشون كرديم تا هر كلمه اي كه از دهنمون در مياد حساب شده باشه و واقعا اگه اينكارو نميكرديم شك ندارم كه اف بي اي چك ميخورديم. وقت ما ساعت ٨ صبح بود و قرار شد كه بعد از خوردن صبحانه ساعت ٧:٣٠ از هتل در بيايم و ازون جايي كه بارون شديدي ميومد و سرد بود! با تاكسي رفتيم. من شديدا استرس داشتم و از اونجايي كه وضعيت ما رو لبه چك خوردن و نخوردن ميچرخيد، استرس من رو چندين برابر ميكرد.

بعد از كلي تو صف ايستادن زير بارون، حدودا ساعت ٨:٣٠ وارد سفارت شديم. اول نگهبان دم در چند نفر به چند نفر راهنمايي ميكنه به سمت درب ورودي كه اونجاا دوباره تويه صف كوچولوي ديگه مي ايستيد. بعد پاسپورتاتون چك ميشه و خانوادگي داخل اتاقي كه براي چك امنيتي هست ميشين و وارد يه راهروي سرباز ميشين. و چون كيس مهاجرتي هستين مستقيم ميتونين تشريف ببرين داخل سالن. دم در يه خانم ايراني هستن كه عكستون رو چك ميكنن ولي نميگيرن، آدرس هتل رو مي پرسن و سوال ميكنن كه ميخواهيد مصاحبتون انگليسي باشه يا فارسي كه ما انگليسي خواستيم و بهتون نوبت ميدن و ميشينين تا شمارتون روي بورد اعلام بشه. اولين بار براي تحويل مدارك صداتون ميكنن و مدارك اضافي رو بهتون بر ميگردونن. ما اينجا به اون خانوم گفتيم كه آدرس ام ريكامون تغيير كرده و خيلي عصباني شدن كه بايد آنلاين درستش ميكردي ولي من دستي تو فرم نوشته بودم كه گفت قابل قبول نيست ولي با اينحال ميذارم تو پروندتون. و ازمون خواستن كه بشينيم منتظر. از اونجايي كه مرحله بعد انگشت نگاري بود و كمي طول كشيد تا صدامون كنن نگران اين بوديم كه نكنه همين مساله باعث از دست دادن مصاحبمون بشه چون هفته قبلش از طرف سفارت ايميلي اومد براي ياداوري مدارك و نوشته بود كه اگه ميخواهيد تغيري تو فرمتون بدين از طريق سايت كنسولگري به صورت آنلاين اين كارو انجام بدين كه ما اينكارو نكرديم چون ترسيديم وقت مصاحبمون جابه جا بشه. براي اطمينان از خانوم ايراني دم در پرسيديم كه چرا انگشت نگاري نشديم كه گفتن مشكلي نيست و صدامون ميكنن. منتظر شديم تا شمارمون رو دوباره اعلام كردن براي پرداخت پول. و هنوز دوباره ننشسته شمارمون رو اعلام كردن كه گفتيم حتما اينبار انگشت نگاريه. يه خانوم جوون به فارسي سلام كرد و ما انگليسي جوابشون رو داديم و گفتن كه ميتونيد انگليسي صحبت كنيد؟ البته كه ميتونيد به خاطر پيشينه شغليتون (همه چيز رو ميدونستن)كه كلا ديگه شد انگليسي! اول از همسرم خواستن كه انگشت نگاري كنه و بعد من ( ٤ انگشت چپ، ٤ انگشت راست، و آخر سر ٢ انگشت شست). و يكدفعه شروع كردن به جملات قسم!!! و ما شوكه كه اي داد اين آفيسره! قبل قسم من بهشون گفتم يه اشكالي تو فرممون هست در رابطه با آدرس كه گفتن مهم نيست و قسم خورديم.
اول از من شروع كرد:

از خودت بگو! من ساكت! ( صبر كردم تا حالت سوال جواب شه نه كنفرانسي!!!)
چي كار ميكني؟ .....
كجا كار ميكني؟ ....
اينجايي كه ميگي اسمش چيه؟
دولتيه مگه نه؟!
مدركت اينه؟
چند ساله اينجا كار ميكني؟
چرا ميخاي بري امريكا؟
اونجا چي كار ميخواي بكني؟
كدوم ايالت ميخواي بري؟ چرا؟ حتما دوستاني داري؟
چند ساله ازدواج كردين؟
آيا فلانجا همديگرو ملاقات كردين؟
تا حالا خارج از كشور زندگي كردي؟
همسرم:
چي كار ميكني؟ مدركت چيه؟
يعني مهندسي نخوندي؟
راجع به مدرك مهندسيت كار كردي؟
كدوم دانشگاه خوندي؟
چند سالته؟
چرا معاف شدي؟
كي معاف شدي؟ ( و اينجا بود كه ما هنگ كرديم!!! و شروع كرديم به محاسبات كه بنده خدا آفيسر بيخيال شد! )

و تاره اينجا بود كه من چشمم افتاد به برگه صورتي كنار پروندمون
ولي آفيسر برگه سفيد رو برداشت و پاسپورتامونو نگه داشت و گفت تبريك ميگم ٣ الي ٤ روز ديگه از پست بگيريد D:
و ما خوشحال و شاد و خندان از سفارت اومديم بيرون.
مصاحبه اكثر دوستان بيشتر از دو سه دقيقه طول نكشيد ولي مصاحبه ما حدود ١٠ دقيقه زمان برد.
تو هتل اكثر بچه هايي كه اومده بودند براي ويزا دو روزه اومد براشون. ما مصاحبمون پنجشنبه بود و از اونجايي كه با راهنمايي دوستان پست خانه ميتات پاشا رو انتخاب كرده بودم شنبه از پست تحويل گرفتيم و بليطمون رو از چهارشنبه با جريمه ٥٠$ نفري به يكشنبه تغير داديم.
ما متاسفانه زياد موفق به ديدن جاهاي ديدني آنكارا نشديم و فقط آكواريومشو رفتيم كه عاااالي بود و به نظر من ديدنش واقعا مي ارزه.
اميدوارم همه دوستان به آرزوشون برسند و موفق باشند.


 
CN:2015AS5xxx/Ankara
submission of the forms:may 18th
resub. on jul. 20th
مصاحبه: هفته اول جون
دريافت ويزاي يك ضرب D:
تگزاس، دالاس
٢٨ اگست
سلام به همه دوستان
من هم همیشه میخواستم سفرنامه مو واسه بقیه دوستان مهاجرسرا بنویسم تا شاید کمکی باشه واسه اونایی که بعداز ما میخوان برن مصاحبه، چون سفرنامه بقیه دوستان کمک بزرگی برای من تو این سفر بود

قبل از سفر

قبل از همه یه نکته رو بگم مثل من عجله نکنید و تا کارنت شدین فوری نرین بلیت و هتل رزرو کنین اول صبر کنید نوبت دکتر رو از سایتش بگیرید و بر مبنای اون بلیت و هتل رزرو کنین.برای من این اتفاق افتاد مصاحبه من روز چهارشنبه 3 june بود و من میخواستم یکشنبه از اینجا با ماهان برم و دوشنبه مدیکال رو انجام بدم و چون دختر ما کمتر از دو سال داره میدونستم که 1 روزه جواب رو میدن و میشه سه شنبه جواب رو گرفت ، اما وقتی تو سایت دکتر اونگان خواستم نوبت بگیرم دوشنبه نوبت نمی داد و وقتی بهش ایمیل زدم جواب داد که اون روز یه برنامه از قبل تعیین شده داره و نیست ، بنابر این مجبور شدم بلیت رفت رو با 100 هزار تومن جریمه تغییر بدم و هتل رو هم 2 شب بیشتر بگیرم .
بعد از این کارا مدارک رو طبق راهنمایی های دوستان تو مهاجر سرا آماده کردم و روز پنجشنبه 7 می تحویل باجه DHL پست میدون ولیعصر دادم به مبلغ 65000 تومن و روز شنبه از ایران ارسال شد و روز سه شنبه 12 می به سفارت رسید.

سفر به آنکارا

سفر ما روز جمعه 29 می شروع شد ، پرواز ماهان با نیم ساعت تاخیر پرید اما تقریبا ساعت 8:40 به وقت آنکارا به زمین نشست، فرودگاه آنکارا همون طور که همه گفتن خلوت و آروم و آرامش بخش بود برعکس فرودگاه امام، بعد از طی شدن مراحل ورود به ترکیه از در فرودگاه بیرون اومدیم و سریع رفتیم و اتوبوس های بلکو ایر رو سوار شدیم نفری 8 لیر گرفت تا میدون کیزیلای ، اونجا هم که پیاده شدیم با یه تاکسی تا هتل رفتیم و اونم 7 لیر گرفت چون خیلی به کیزیلای نزدیک بودیم، هتل ما اسمش آنمون آنکارا (Anemon Ankara) بود و من اونو با کلی گشتن تو سایت booking انتخاب کرده بودم و واقعا هم از انتخابم راضی بودم ، ما که رسیدیم رسپشن هتل گفت هنوز دارن چک اوت مسافرای اون روز رو انجام میدن و ما باید یکم بشینیم ما هم که ساعت 11 نوبت دکتر داشتیم بهش گفتیم چمدون مارو نگه داره تا ما بریم دکتر و برگردیم، اونم قبول کرد و ما هم کالسکه به دست راه افتادیم به سمت مطب اونگان ، من چون از قبل آدرس ها رو چک کرده بودم خیلی سریع و راحت مطب رو پیدا کردیم البته تو ورودی ساختمون هر چی نگاه کردم تو تابلوها اسمی از اونگان نبود همین جور که دنبال تابلو ها بودم نگهبان ساختمون تا مارو دید به فارسی گفت طبقه 4 واسم جالب بود ما هم با آسانسور رفتیم طبقه 4 و مراحل رو دیگه نمیگم چون دوستان قبلا همه رو با جزییات گفتن فقط اون روز خانم دکتر حمدان اونگان تنها ویزیت میکرد و قبل از نوبت ما یه خانم و آقای مسن هموطن خودمون بودن که همش داشتن با دکتر بحث میکردن و چونه میزدن همین باعث شد تا نوبت ما خیلی دیر برسه و من تقریبا بیست دقیقه تو اتاق دکتر تنها نشسته بودم تا بیاد (امان از دست بعضیا ) بعد دکتر اومد و همون سوالا و یه واکسن آبله به من زد یکی هم به خانمم و 3 تا واکسن هم به دختر کوچولومون که البته خانمم میگفت فقط یکی زد و اون دوتای دیگش الکی بود و دستشو یه جور گرفته بود که من نمیدیدم چکار میکنه خلاصه 680 دلار دکتر گرفت به اضافه 90 دلار برای عکس قفسه سینه من و خانمم جمعا 770 دلار هزینه مدیکال دادیم. جواب هم روز دوشنبه ساعت 3 قرار شد که برم بگیرم .
برای ما چون بچه کوچیک داشتیم اون روز روز سختی بود و دخترمون هم اون روز خیلی شیطون شده بود و تمام کلینیک دکتر رو بهم زده بود اما منشی های کلینیک خیلی خوش برخورد بودن و وضعیت رو درک میکردن حتی وقتی خانمم رفته بود پیش دکتر یکیشون واسه اینکه سرشو گرم کنه یه عروسک کوچیک بهش داد که خیلی خوب بود چون آروم شد و مشغول بازی با اون شد. بعد از انجام مدیکال اون 4 روز واسه ما به تفریح و گشت و گذار گذشت تا روز مصاحبه.

روز مصاحبه

شب قبل مصاحبه استرس عجیبی داشتیم ، هر چند تو سفرنامه های دوستان خونده بودم که خیلی راحت و آسونه ولی بازم از استرس خوابم نمیبرد و چند بار همش مدارکمو چک میکردم حالا تو همین حین یه اتفاقی افتاد که استرسم بیشتر شد وقتی داشتم نامه تمکن مالی رو با دقت نگاه میکردم دیدم تاریخ بازه صورتحساب رو که توش زدن مثلا زده از 15/12/2014 تا 15/ 10 /2015(آخه اکتبر 2015 که هنوز نیومده !!!!) و چون تو نامه دعوت به مصاحبه هم یکی از مدارکی رو که خواسته بودن واسه مصاحبه بیارم همین گواهی تمکن مالی بود من فکر کردم مشکل رو فهمیدن و میخوان به این مساله گیر بدن دیگه خلاصه حسابی ذهنم درگیر شده بود بعد به خودم گفتم ولش کن اگه پرسید میگم منم تا همین الان که شما گفتین متوجه این قضیه نشدم و این اشتباه از طرف بانک من بوده . خلاصه بالاخره خوابیدم و ساعت 6 صبح بیدار شدیم و رفتیم صبحانه رو خوردیم و بعد راه افتادیم به سمت سفارت ، تقریبا ساعت 7 و نیم جلوی در سفارت بودیم که صف نسبتا طولانی بود و اکثرا هم ترک ها بودن ، ما تقریبا ساعت 8 و نیم وارد سفارت شدیم و بعد از بازرسی که خیلی راحت انجام شد چون هیچ وسیله اضافی با خودمون نبرده بودیم و فقط کالسکه دخترمون به اضافه مدارک همراهمون بود، وارد سالن اصلی شدیم و اون خانم ایرانی که سمت چپ سالن نشسته ازمون پاسپورت و عکس خواست و کنترل کرد و شماره 408 رو بهمون داد و زبون مصاحبه رو پرسید و ما هم فارسی انتخاب کردیم و گفت منتظر بشینید تا شمارتون اعلام بشه البته اعلام شماره ها درهم برهم بود فکر کنم برای کیسهای مختلف ردیف شماره ها فرق میکنه چون خیلی زود شماره ما اعلام شد واسه باجه 11 بود فکر کنم و ما سه نفری رفتیم دم باجه یه خانم آمریکایی که به سختی فارسی حرف میزد اصل مدارک رو یکی یکی میگفت و منم بهش میدادم تا رسید به تمکن مالی و گفت مدارک اسپانسر ، منم نسخه دوم تمکن رو که از بانک گرفته بودم دادم بهش و گفتم من از بانکم 2 نسخه گرفتم یکیشو براتون فرستاده بودم اینم یه نسخه دیگشه البته از اینجا همش داشتم باهاش انگلیسی حرف میزدم بعد یهو ازم پرسید مطمئنی اصله یهو جا خوردم ، سعی کردم دست و پامو گم نکنم گفتم آره مطمئنم تازه فهمیدم چرا تو نامه دعوت گفته بود اصل گواهی تمکن رو بیارم از بس گواهی که من از بانک سپه گرفته بودم ضایع بود اینا فکر کرده بودن کپیه آخه فقط یه کاغذ پرینت شده با 2 تا امضا بود اونم با خودکار مشکی و یه مهر برجسته که بزور میشد تشخیص داد تازه رقم معادل دلاریشم توش ننوشته بودن . دوباره خانمه یکم به 2 تا نسخه گواهی نگاه کرد و این دفعه پرسید این مبلغش چقدره ، منم که از سفرنامه های بچه ها شنیده بودم که اونا خودشون معادل پول مارو میدونن و حساب میکنن اصلا انتظارشو نداشتم آخه این بانک سپه یه سوتی دیگه هم داده بود و گواهیش بدون تبدیل به معادل دلاری بود و فقط رقم ریالیش بود . خلاصه منم سعی کردم هم خودم و هم اونو کنترل کنم و با تحکم معادل دلاریشو به نرخ بازار آزاد بهش گفتم که دوباره پرسید مطمئنی منم گفتم معلومه که مطمئنم خلاصه مدارک و گرفت و گفت برید بشینید تا دوباره شمارتونو اعلام کنن ، منم همین طور که میرفتم نگاش کردم دیدم رفت گواهی رو به یکی از همکاراش نشون داد ما هم رفتیم نشستیم چند دقیقه بعد دوباره شماره اعلام شد واسه باجه 4 که صندوق بود رفتم 990 دلار تر و تازه رو دادم به خانم صندوقدار و اونم تشکر کرد و گفت بشین تا صدات کنن ، چیزی نگذشت که واسه مصاحبه شمارمون تو تابلو اعلام شد ، آفیسر ما یه آقای جوون و خوش برخورد بود که همون اول که دیدمش کلا آروم شدم و بدون استرس ، اول گفت قسم بخوریم که منم گفتم قبل از اینکه قسم بخوریم میخوام یه چیزی بگم و بهش گفتم من و خانمم پاسپورتمونو عوض کردیم ولی به kcc اعلام نکردیم که گفت مشکلی نیست و بعد قسم خوردیم و بعد انگشت نگاری و بعد سوالات :
از من پرسید کارت چیه ؟ شرکتی که کار میکنی خصوصیه یا دولتی ؟ با چه جور شرکت هایی کار میکنید دولتی ان یا نه ؟ سربازی کجا بودی و اونجا چه کارایی به عهدت بود ؟
از خانمم هم پرسید کجا کار میکنی و کارت چیه دقیقا ؟ و آخرش پرسید دخترتون چند سالشه و همین تو این مدت هم همش داشت تایپ میکرد بعد من دیدم 2 تا برگه سفید و صورتی رو گذاشته بود کنار هم اول تو صورتیه تیک زد و امضا کرد بعد تو سفیده هم یه چیزی نوشت و امضا کرد من همین طور مونده بودم به خانمم گفتم AP شدیم ، حدسم درست بود و برگه صورتی رو با اصل مدارک از زیر شیشه داد و گفت ما باید یکم بیشتر کیس شمارو بررسی کنیم و سعی میکنیم تا قبل از سپتامبر تموم بشه و شما هم نباید کارتونو ول کنین و از این حرفا که به همه میزنن ما هم گفتیم اوکی و تشکر و خداحافظی و اومدیم دخترمونو که از اول مصاحبه رفته بود داشت با اسباب بازیهای سفارت بازی میکرد برداشتیم و حرکت کردیم به سمت در خروجی و برگشتیم به هتل و اون روز رو گشتیم و از هوای خنک و بارون بهاری آنکارا لذت بردیم و فردای اون روز برگشتیم به تهران

من خیلی خوشحال میشم اگه بتونم به دوستای مهاجرسرایی کمکی بکنم پس هر کی سوالی داشت ازم بپرسه حتما جواب میدم، به امید کلیر شدن خیلی زود همه منتظران ویزا
ﺷﻤﺎﺭﻩ ﮐﯿﺲ: 2015AS000053XX | سفارت : آنکارا | تعداد افراد کیس : 3 نفر |رویت قبولی : May 1 | فرستادن مدارک : June 12 | تاریخ کارنت : 14 April | نامه دوم : April 24| مصاحبه : June 3 | وضعیت مصاحبه : AP SadSad آپدیت ها : 3 ، 8 ، 9 June کل کیس | June 12 نفر اول و دوم | 7 July فقط نفر دوم | 6 آگوست شبانه نفر اصلی | 8 و 11 آگوست به خاطر ایمیل پیگیری | 13 آگوست شبانه نفر اصلی | 14 آگوست کل کیس و تبدیل / به or | دریافت ایمیل کلیر شدن 18 آگوست|صدور ویزا : 24 آگوست | دریافت ویزا از پست : 25 آگوست
سلام دوستان
بالاخره به لطف خدا و دعاهای شما دوستان منم به این مرحله رسیدم
از اونجاییکه سفرنامه عزیزان کامل و با ریز جزئیات بود من خلاصه وار براتون مینویسم
شرایط کیس :
مجرد - معافیت پزشکی - 30 ساله - مهندس عمران - فاقد کار دولتی - شماره کیس : **59
اولش اینو بگم که استرس ماها بی مورد بوده و از قبل مشخص شده که ویزامون یکضربه یا چک میخوریم یا اصلا ریجکت میشیم پس اصلا استرس نداشته باشید.
من مصاحبم 1 جولای بود و 29 جون با پرواز ساعت 7 صبح به آنکارا رفتم و از فرودگاه مستقیم به مطب دکتر یوگان رفتم و 47/5 دلار بابت عکس و آزمایش و 180 دلار بابت ویزیت خانم دکتر و واکسن آبله (با اون که تو تو بچگی آبله گرفته بودم ولی قبول نکرد و زد) پرداخت کردم .
بعدش قدم زدم به سمت کیزیلای و چند تا هتل دیدم و بالاخره ساعت 3 عصر ی هتل مناسب گرفتم.
30 جون ساعت 3 عصر پاکت و سی دی مدیکالم رو گرفتم و به گشت و گذار پرداختم.
1 جولای که چهارشنبه بود ساعت 7 صبح از هتل زدم بیرون و قدم زنان ب سمت سفارت حرکت کردم و ساعت 7:20 رسیدم جلوی سفارت ، مصاحبم ساعت 8 بود بالاخره ساعت 8 وارد سفارت شدم و بعد از انتخاب مصاحبه ب زبان شیرین پارسی و در یافت شماره منتظر شدم حدود 5 دقیقه ای طول کشید تا شمارمو اعلام کردن و رفتم باجه 11 ازم اصل مدرک لیسانس و شناسنامه و معافیت و رو خواستند و مجددا گفتند بشین و منتظر باش.
حدود 20 دقیقهای طول کشید تا مجدد به باجه 5 احضار شدم و 330 $ رو پرداخت کردم و مجدد بعد 10 دقیقه به باجه 6 احضار شدم برای مصاحبه
آفیسر : سلام
من : سلام
آفیسر : دست راستتو بگیر بالا قسم بخور
من: دست راست بالا و قسم میخورم که هرچی تو فرم پر کردم و هرچی تو این مصاحبه میگم عین حقیقته
سوالات آفیسر:
کارت چیه؟
قبلا کجا کار میکردی؟
علت معافیت ؟
تاحالا خارج از کشور زندگی کردی؟
برا چی میخوای بری آمریکا ؟
این نامه ای که از بانک گرفتی پس انداز خودته یا از کسی گرفتی؟
بهمون اعلام کرده بودی جدا شدی سند طلاق همرات داری ؟ ( اینم بگم موقع ثبت نام با وجود اینکه از همسرم جدا شده بودم به اشتباه گزینه سینگل رو انتخاب کرده بودم ولی بعد از پرکردن فرم 260 به کی سی سی ایمیل فرستادم که divorce هستم ولی اشتباها موقع ثبت نام سینگل رو وارد کردم.روز مصاحبه با وجود اینکه خیلی از دوستان عنوان کرده بودن که بخاطر این اشتباه احتمال ریجکت شدن کیست زیاده آفیسر هیچ صحبتی در مورد این اشتباهم نکرد و فقط ازم سند طلاق خواست )
بعد چند ثانیه تایپ کردن آفیسر بهم تبریک گفت و بعد هم گفت که ویزای شما تهیه شده میتونید از طریق پست بگیرید.
روز جمعه بعد از دریافت ایمیل به پست رفتم وپاسپورت مزین به ویزای آمریکارو دریافت کردم.
بازم ممنون از مدیران و اعضای مهاجرسرا که تو تمام مراحل راهنمایی و کمکم کردن
به امید پیروزی همتون در تمام مراحل زندگی بخصوص ویزای یکضرب برای تک تکتون
بدرود
سفر به Neverland

درود بر همگی
نمیدونم گذاشتن سفرنامه ی کسی که سفر نرفته درسته یا نه، نمیدونم با قوانین فروم و این تاپیک مغایرت داره یا نه. به هرحال، من با جابجایی یا حذف این پست هیچ مشکلی ندارم. وقتی اسم خانمم توی لاتاری دراومد با خودم عهد کردم که تمام تلاشم رو بکنم و هرکاری از دستم بربیاد انجام بدم. دو سه روز پیش دیدم من که نوشتن سفرنامه م رو شروع کردم، حیفم اومد پست ش نکنم. شاید حذف بشه ولی لاقل میدونم تلاشم رو واسه بیانش کردم.
اسمش رو میذارم "سفر به Neverland"

پیش درآمد : شخصیت های زندگی مـــــا
شخصیت اصلی) همسـر نــازنینم / کیس اصلی / 29 سال / در حال اتمام کارشناسی ارشد / لیسانس میکروبیولوژی / کارمند غیررسمی ارگان دولتی وابسته به وزارت علوم پزشکی / سابقه بیش از سه سال در شغل فعلی و بیش از دو سال در مشاغل قبلی
شخصیت مکمل) خودم / کیس همراه / 28 سال / مهندسی مکانیک / دارای سِمَت در پیمانکاری های مرتبط با ساخت واحدهای صنایع نفت و گاز / سابقه بیش از چهار سال در شغل فعلی و کمتر از دو سال در مشاغل قبلی / معافیت سربازی
با معرفیِ) کیس نامبر 2015AS8XXX که به طرز عجیبی در آغاز زندگی ما ستاره شانس مون شد، ولی نشد که بشه
(پی نوشت : اطلاعات فوق با توجه به زمان قبولی در لاتاری نوشته شده و اطلاعات ذیل نیز با توجه به زمان رخداد مراحل مربوطه.)

اپیزود اول : اشک ها و لبخندها
من طبق معمول بخاطر کار زیاد و داستان های همیشگی پیش راه اندازی واحدهای پالایشگاهی دیر از سر کار اومدم. گرما هم که واقعا امون مون رو بریده بود. زود بود ولی خرماپزون شده بود لامصب. حمام بودم که وقتی اومدم دیدم خانمم به هر دو تا گوشیم زنگ زده. نگران شدم، تا اومدم تماس بگیرم دیدم مامان با تلفن اومد و گفت خانومت (البته اینو نگفتا Big Grin) ...
دلم هُری ریخت که حتما یه چیزی شده ولی دیدم خیلی خوشحاله و فقط میگه لاتـاری قبول شدم ! لاتــاری قبول شدم لاتــــاری ...
تا اینو گفت یهو بدنم سرد شد. یهو تصاویر گذشته و آینده ای که در انتظارمونه از جلوی چشمم رد شد. واسه ثبت نامش چندین روز پیاپی به خانمم یادآوری کرده بودم تا بالاخره ثبت نام کرده بود. هنوز ازدواج نکرده بودیم حتی نامزد هم نبودیم. منم با بُهت و خوشحالی اینو به خانواده گفتم. یادم میاد اون شب رو از شادی و استرس تا صبح نخوابیدم و ذهن و چشمم مدام کار می کرد، حتی تا مدت ها. بیش از هشت سال بود که همدیگه رو میشناختیم و چند ماه قبلش قرار خاستگاری و نامزدی رو هم بین خودمون گذاشته بودیم. ازش خواستم همه چی رو بفرسته تا خودم هم چک کنم چون واقعا باورش مشکل بود. با توجه به دردسرایی که میدونستم واسمون خواهد داشت و فشار روحی احتمالی و اینکه هر دو تا حدودی معتقد بودیم میتونه شانس مون به هزار و یک دلیل نامعلوم ماوراطبیعی از بین ببره، از خانواده هامون خواستیم تا به هیچکس نگن تا زمانی که ویزا بگیریم. متاسفانه به خاطر اعتماد برادر خانومم به یه نفر توی همین فامیل خودمون و اعتماد اون به بعدی و بعدی خبرش پخش شد و ناراحتی و دلخوری و هرچی که من پیش بینی ش رو میکردم پیش اومد و اوضاع بدتر از بد شد.
برگردیم به همون داستان خودمون، خانواده بخاطر یکی از بستگان نزدیک که به سختی بیمار بود خیلی خیلی از لحاظ روحی تحت فشار بود. خلاصه ما پنجشنبه شب فهمیدیم که خانومم لاتاری برده و نیمه شب جمعه اون فامیل نزدیک فوت کرد. از شادی هیچی نصیبمون نشد و همه چی جاش رو به غم و اندوه داد متاسفانه. تا روزها درگیر مراسم توی شهرهای مختلف بودیم و تقریبا هیچ پیشرفتی نداشتیم.

اینم نامه قبولی معروف که باعث شده لاقل چند دقیقه ای جلوی مانیتور خشک مون بزنه!!

[عکس: 2mvfqpt5535xtqs3pczq.jpg]

اپیزود دوم : زنــــــدگـــی آنجاست
سال ها بود که من دوستان نردیک و خانواده رو که مستعد و خواهان بودن به ثبت نام کردن در لاتاری تشویق می کردم و منم مثه خیلی های دیگه دوستانی داشتم که یکی از فامیل شون لاتاری در اومده بود و بالاخره یه چیزایی میدونستم. همون یکی دو روز اول فهمیدم که کیس نامبر بالایی داریم و خب شانس مون واقعاً ریسکی هست و بیشتر از دیگران باید روی ورق هامون قمار کنیم. لاتاری سال خیلی بدی رو پشت سر گذاشته بود و کلی تغییرات جدید داشت، پس غیرقابل پیش بینی تر هم شده بود و تجربه های همون سال کمک کننده بود.
من از چندماه قبلش در مورد مهاجرت به استرالیا و کانادا تحقیق کرده بودم و یکی دو باری هم تهران رفته بودم و داشتم مقدمات مهاجرت به استرالیا رو از طریق Skill Worker انجام می دادم. کانادا هم لیست فدرال رو اعلام کرده بود و من که خیلی توی دلم نبود واسه کِبِک اقدام کنم روی فدرال تمرکز کرده بودم. جالب این بود که مهندسی مکانیک در اون مقطع جزو Top Request های دولت فدرال کانادا شده بود و ده امتیاز بهش تعلق میگرفت که باعث می شد واسه ما یه فرصت خیلی خوب پیش بیاد. بعدِ قبول شدن در لاتاری و کیس نامبرمون با خانم مشورت کردیم و مهاجرت به استرالیا یا کانادا رو واسه یه مدتی معلق کردیم و روی لاتاری زوم کردیم.
یعنی دو دو تا چارتا کردیم دیدیم ارزش یکسال و نیم وقت و هزینه رو داره و اگه موفق بشیم میتونه زندگی خودمون و نسل های بعدمون رو واسه همیشه به بهترین شکل (شاید) تغییر بده. من شعارم این بود : اگه ویزا بگیریم زندگی و خاطراتمون تا آخر عمر به دو قسمت قبل از مهاجرت و بعد از مهاجرت تقسیم میشه.

اپیزود سوم : I Am Researcher …
تحقیقات برای آماده کردن مدارک و مقدمات رو شروع کردم. اولین قدم این بود که خانم رو کلاس زبان ثبت نام کردیم. متاسفانه منم کارم خیلی بیشتر شده بود و رفت و آمد واسم سخت تر از قبل شده بود و به ماهی یکبار هم نمیرسید دیگه. با راهنمایی دوستان مهاجرت کرده و بعضا با لاتاری به فرنگ رفته با یه سری سایت آشنا شدم. ســـــایت مهـــاجرســــرا از همون اول شد یکی از پایه های اصلی، سایــــمون که همیشه آنالیزهاش کمک کننده بود و عادت داشتم سورس نظرات دوستان رو شده حتی به صورت روخونی یه نگاهی بندازم لاقل، فـــروم ایمــــیگریشـــــن که سایمون سوپرمدیریتورش بود، ویــــزا بولـــــتن واسه چک کردن های ماهانه، CEAC، آژانس های مسافرتی، دفاتر هواپیمایی، بوکینگ هتل ها، انواع و اقسام سرویس های گوگل، سایت های مقایسه شهرها، آب و هوا، نرخ های اقتصاد و فرهنگ و جرم و جنایت شهرها و ... تعداشون واقعا زیاده و مطمئنا خیلی سلیقه ای هست و خودتون پیداشون میکنید. با فتوشاپ یه فایلی واسه خودم درست کردم و تاپیک به تاپیک، صفحه به صفحه و کامنت به کامنت شروع کردم به خوندن مهاجرسرا و یه سری فایل ورد هم درست کردم و با دسته بندی از هرچی که بدردم میخورد نت برمیداشتم که واقعا شد یه راهنمای جامع واسه تک تک مراحلی که پیش رومون بود. با یه سری از دوستان هم در کشور مقصد رابطه زدم و از طریق ایمیل و تلفن باهاشون در تماس بودم و سعی میکردم یه ارتباط نصفه ای نیمه داشته باشیم. کلی هم تاپیک های متفرقه توی مهاجرسرا هست که واقعاً بدردبخور هستن. من حتی راجع به مقصد هم کلی مطلب خونده بودم و مقصد اولیه م هیوستون بود.

[عکس: atrl65jfdn1isgez626b.jpg]

ما مرداد نامــزد کردیم و بهمن ماه هم بعد امتحانات پایان ترم عیال که در حال خوندن ارشد بود عقد کردیم تا همه چی جدی تر بشه. بین نامزدی و عقد هم یه ایمیل به KCC زدم با مضمون زیر :

Hello
Date: Current Day
Case Number: 2015AS00008XXX
Principal Applicant Name: Your Name
Preference Category: DV DIVERSITY (2015)
Foreign State Chargeability: IRAN
Date of Birth: XXXX

To Whom It May Concern
I'm one of the selectee of the DV-2015.
I'm getting married in about three months and I have questions about filling out Form DS-260 for myself and my future husband.
Do you recommend to fill in the forms now (Single) and edit them later (After marriage) or is it better to wait until we officially marry and for both of us married couples to be completed.
Thank you so much for your nice considerations.
Awaiting your reply. Best regards.
Your Name

که همون روز جواب اتوماتیک دریافت ایمیل بهم رسید و فرداش جواب KCC این بود :

Thank you for your inquiry,
You must visit the Department of State website at www.dvselectee.state.gov where you will find instructions and forms for completing the required processing steps. Once your forms have been received, and your selection has been confirmed, your case will continue processing.

Interviews for the DV 2015 program will begin in October 2014 and conclude on September 30, 2015. KCC cannot provide information as to when an interview date may become available for your case. Appointments are scheduled numerically according to assigned case numbers that have completed processing. The Department of State designates how many interviews will be scheduled each month according to visa availability. You may refer to the visa bulletin at www.travel.state.gov for the list of current numbers beginning August 2014. This information is updated on the 15th day of each month thereafter.
___________________________________
Rhonda
Support Contractor-FCi Federal
CA/VO/KCC
Diversity Visa Unit
Phone: (606) 526-7500
Email: KCCDV@state.gov

درس خوندن در دانشگاه، کلاس زبان رفتن خانومم از یک طرف و کارکردن بیش از اندازه و بُعد مسافت واقعا ما رو تحت فشار گذاشته بود و تا حد زیادی دستمون رو بسته بود. اول از همه واسه گرفتن مدرک لیسانس خانم اقدام کردیم که نتیجه ش دو بار سفر درون استانی بود که رفت و برگشتش 6 ساعتی میشد هربار. البته بماند که قبلش هم من هفت ساعت تا شیراز اومده بودم. به هر سختی بود مدرک لیسانس خانم رو گرفتیم. منم قبلا مدرکم رو از دانشگاه هم که اونم توی شهر خودم نبود گرفته بودم. شروع کردیم به جمع آوری مدارک دوره ها و کلاس هایی که رفته بودیم. منم فیلم دیدن رو شروع کرده بودم ولی خب اصلا نمیرسیدم کلاس برم و البته نبود کلاس بدردبخور و عدم اعتماد و باور من به تاثیر آموزش این مدلی هم مزید بر علت بود.
فیلم دیدن معجزه میکنه. سعی کنید فیلم های روز ببینید (سریال ها خیلی بهتره) تا حد ممکن هم آمریکایی. هم با فرهنگ و شوخی هاشون آشنا میشید و هم در بدترین حالت Listening تون تقویت میشه. سرگرمی ش هم بماند که من کلاً فیلم دیدن یکی از تفریحات اصلیمه. اگه اهل فیلم بروز هستید سریال Modern Family رو به شدت توصیه میکنم. Friends هم کمی قدیمیه ولی حتماً ببینید. میگم سریال Modern Family رو ببینید چون واقعا به نظرم رفتار و روابط خانوادگی رو درآمریکا توضیح میده. سریال House MD هم برای دوستانی که به مسائل فلسفی، پزشکی و علمی بیشتر علاقمند هستن عالیه و روابط رو در آمریکا به خوبی توضیح میده. چرا این فیلما رو معرفی میکنم؟ شاید به دیتابیس شخصی خودم در مورد فیلمایی که دیدم برگرده، شایدم بخاطر اینکه فکر میکنم خیلی از ماها باید جذب یه فیلمی بشیم تا خوب درک کنیم و ازش چیزایی که مدنظرمون هست رو دریافت کنیم. خب به نظرم این فیلما مولفه جذابیت و بروز بودن رو تواماً دارن.
دانشنامه هامون رو از دانشگاه آزاد گرفتیم، دیپلم مون رو بعد از سال ها از دبیرستان مون گرفتیم و کلی تجدید خاطره شد با تنها معلم قدیمی که اونجا مونده بود، مدرک پیش دانشگاهی هم در بایگانی دانشگاهی بود که لیسانس مون رو گرفته بودیم. من معاف بودم و خوشبختانه کارت معافیتم هم جدید بود و نیازی به تعویض نداشت اصلاً. شناسنامه هامون هم مشکلی نداشت و دیگه اسممون توی شناسنامه هم بود. البته شناسنامه قدیمی بود که با خوندن در همین مهاجرسرا دیدم تعویضش خیلی ریسک داره و ارزش نداره. شناسنامه خانومم المثنی بود. کارت ملی مون هم مثه اکثر بچه ها تاریخ ش سال 89 گذشته بود که اصلا مشکلی نبود. ریزنمرات دیپلم (هر سه سال در یک برگ) و ریزنمرات پیش دانشگاهی رو هم واسه احتیاط و البته بیشتر واسه ادامه تحصیل احتمالی در آینده از دبیرستان مون گرفتیم و بردیم آموزش و پرورش به راحتی مهر زدن پایینش. ریزنمرات لیسانس هم من رفتم امور فارغ التحصیلان و درخواست ریزنمرات قابل ترجمه دادم، یه فیش 5500 تومنی واریز کردم و 60 روز بعد رفتم از دانشگاه تحویلش گرفتم که به قول خودشون باید حداکثر دو هفته ای صادر می شد ولی چون به تعطیلات خورده بود طولانی شده بود!! خانومم هم پیگیری کرد و به یکی از همکارانش رو زدیم و ایشون هم زحمت کشید و واسش به دانشگاه شون درخواست داد که تا این لحظه هنوز به دستمون نرسیده ولی میرسه. از فرصت استفاده کردم رفتم نظام مهندسی ثبت نام کردم کارت گرفتم و واسه آزمون حرفه هم ثبت نام کردم تا شاید پلن های خاک خورده م رو عملی کنم.
من که سال قبلش پاسپورت گرفته بودم و خانمم هم یکی دو ماه بعد از قبول شدن رفت و پاسپورت گرفت واسه همین به اندازه کافی تاریخ اعتبار داشت.
فرم DS-260 از 19 می 2014 به تدریج طی چند روز برای همه باز شده بود و همه میتونستن تکمیلش کنن. ما بخاطر اینکه نخوایم فرم ها رو آنلاک کنیم و از اول به صورت دونفره پر کنیم 14 مارس فرم DS-260 رو خیلی خیلی با دقت پر کردم، طبق وسواس همیشگی هزار بار چک ش کردم و هیچی رو جا نذاشتم و واسه همین نیازی به آنلاک و تغییر نشد. بعدش هم با دوستان و سایمون مشورت کردم که فهمیدم ریسک بسیار خطرناکی کردم که میتونست تبعات خیلی بدی داشته باشه که ... به 2016 ای ها توصیه میکنم به شدت این موضوع تکمیل به موقع فرم ها رو جدی بگیرن.
خب فکر کنم سال 2015 اولین سالی بود که فرم ها کاملاً آنلاین شده بودن. در مورد تکمیل فرم آنلاین DS-260، هم اینکه تاپیک امسال خودمون یعنی بحث و تبادل نظر در خصوص تکمیل فرم آنلاین DS-260 خیلی کامل شده و با خوندنش هیچ نکته ای واستون مبهم باقی نمیمونه مگر اینکه مورد خاصی داشته باشید، هم کلی راهنما و نمونه و ترجمه فارسی و اینا واسش ساخته شده، خلاصه که لنگ نمی مونید. اگه یکم زمان بذارید و حوصله به خرج بدید نیازی به آنلاک هم نمیشه اصلاً. اگه اشتباه کوچیکی هم داشتید به راحتی میتونید قبل از قسم خوردن جلوی آفیسر به ایشون بگید.
یادتون باشه که اصل بر صداقت هست و ساده نویسی هم که توصیه همیشگیه و خیلی خیلی مهم.
یه سری نکات مهم (به نظر شخص بنده البته) واسه کسایی که دارن سفرنامه رو میخونن و در سال های بعد از ما لاتاری در اومدن و هنوز فرم شون رو پر نکردن اینجا نوشتم (البته اگه چیزی تغییر نکنه):
(1) همه نفرات با همون کیس نامبر نفر اصلی و در یک فایل فرم شون تکمیل میشه ولی فرم ها برای هر نفر مجزاست و جداجدا تکمیل میشه.
(2) اطلاعاتی که در مورد همسرتون وارد میکنید رو حتما با اطلاعاتی که در فرم خودش وارد میکنید چک کنید که کاملاً مطابق همدیگه باشه.
(3) تغییر مکان مصاحبه از حالت پیش فرض که امسال Ankara بود به راحتی در قسمت Getting Start امکان پذیر هست و تا قبل از ثبت نهایی هم میتونید بارها اونو ویرایش کنید.
(4) تنها قسمتی که توی فرم لازمه فارسی بنویسید قسمت Full name in native language هست و بقیه فرم باید به انگلیسی پر بشه.
(5) به تاریخ هایی که وارد میکنید توجه کنید، یه اپلیکیشن ساده روی موبایل تون یا سایت Time.ir واسه تبدیل تاریخ ها عالیه.
(6) یه سری سوالات توی فرم هستن که بیشتر جنبه ی آگاهی رسانی در مورد قوانین ایالات متحده رو دارن و اگه شما جواب Yes واسشون بزنید کلا ریجکت میشید پس حواستون باشه.
(7) محدودیت زمانی 20 دقیقه برای پر کردن فرم DS-260 وجود نداره، این یه پروتکل امنیتی شبیه سایت بانک ها و ثبت نام کنکورها در کشور خودمونه که بعد از یه مدت زمان مشخص شده شما رو از صفحه یا اکانت تون Sign Out میکنه. ولی شما تا قبل از امضای نهایی امکان دسترسی و تغییر همه مشخصات رو دارید و بعد از امضای نهایی هم میتونید مشخصاتی که پر کردید رو مشاهده کنید ولی خب غیرفعال و غیرقابل تغییر شده دیگه.
(8) SSN مخفف Social Security Number هست که یه چیزی توی مایه های شماره ملی خودمون ولی خیلی کامل تر هست. ایشالله وقتی پاتون به سرزمین جدید باز شد بعد از انجام اقدامات لازم اونو دریافت میکنید.
(9) اگه لازمه فرم DS-260 تون رو آنلاک کنید یه ایمیل با متن هایی که توی همین مهاجرسرا هست به KCC ارسال کنید تا واستون فرم رو آنلاک کنن. فقط حواستون باشه این موضوع میتونه باعث تاخیر در پروسه بررسی پرونده تون و متعاقبا شاید مصاحبه دیرهنگام و مسبب اتفاقات بعدی باشه.
(10) از فرم تکمیل شده تون پرینت بگیرید و به صورت PDF هم اونو داشته باشید که به دردتون میخوره. واسه اینکار هم ساده ترین راه اینه که توی مرورگرتون در قسمت Print از گزینه Save As PDF استفاده کنید. یه تائیده تکمیل فرم هم در همونجایی که فرم تون رو تکمیل کردید هست که باید نگه ش دارید. از اون هم پرینت و PDF تهیه کنید. البته این یکی به ایمیل تون هم ارسال میشه. یه صفحه این شکلی هست :

[عکس: qxoxirz1wkcbe8hz2ym8.jpg]

اردیبهشت ماه برای نمایشگاه نفت و گاز و پتروشیمی طبق یه عادت سالانه رفتم تهران که از لحاظ کاری نتیجه مثبت خاصی نداشت واقعاً، گرچه کلی ایده داد بهمون.
دیدم فرصت خیلی خوبیه و ضربتی به خانم زنگ زدم و خیلی بی برنامه یهویی اونم کشوندم تهران. هم میخواستم یه تستی باشه واسه خودمون که چطور میتونیم وقت نیاز سریع برنامه ریزی و سفر رو مدیریت کنیم هم اینکه فرصتی بود واسه گرفتن کارت واکسن بین المللی. قسمت تفریحش هم که بهترین قسمتش بود واسه ما. یکی دو باری به مرکز بهداشت والفجر شیراز که روی گوگل مپ هم آدرسش رو پیدا کرده بودم سر زدم و راهنمایی گرفتم. خوش برخورد بودند و ظاهراً به راحتی هم کارت صادر میکردن بدون اینکه نامه دوم بخوان، فقط یه کاغذ میخواستن که نشون بده شما واسه یه سفری داری این کارت رو میگیری، با اینحال وقتی سفر تهران پیش اومد تصمیم گرفتم از انستیتو پاستور تجریش کارت بگیریم. صبح ساعت 9 با خانمم اونجا بودیم. بدون اینکه مبلغی بدیم بهمون کاغذ داد و گفت برید اتاق دکتر. وارد یه اتاقی شدیم که دو تا دکتر توش نشسته بودن، من کاغذ و نمونه کارت واکسن بچه های مهاجرسرا هم همراهم بود. واکسن هامون هم تقریبا کامل بود. اول باید دکتر تائید میکرد تا کارت صادر بشه. کشور مقصد و سفارت رو پرسید، در مورد نوع ویزا چیزی نپرسید که من منتظر بودم تا بپرسه که سنگ قلابش کنم چون واقعا به اونا ربطی نداشت. خانم دکتر اصرار داشت که واسه آنکارا نیازی به وارد کردن هپاتیت ها نیست، در مورد MMR هر دوی ما قبلاً دو بار تزریق رو داشتیم که خانم دکتر میگفت نه و این حتما یکی ش MR هست و قبول نمیکرد به فاصله یک ماه واسه مون وارد کنه. آنفولانزا هم که گذاشتم دم رفتن اگه نیاز بود بزنیم. آبله مرغان هم من دو بار گرفته بودم و گفتم بعد تست آنتی بادی میدم و خانمم هم مطمئن نبودیم که گفتیم واسش تست آنتی بادی میدیم. خانمم به خاطر شغلش مرتب تست آنتی بادی هپاتیت میده و وقتی عدد تست رو گفت فقط همون رو واسش وارد کرد. خلاصه که نمیخواست کارت رو هم صادر کنه که با کلی جروبحث و یکم خاک بپا کردن کارت زرد ناقص رو گرفتیم و گذشتیم خونه ی خواهرم که وقتی تکمیل کردیم مدارک رو بفرستیم و ایشون ببرن کاملش کنن. مجموعاً واسه هر دومون 116 هزار تومن دادیم که کارت زرد بین المللی برای هر کدوممون 52 هزار تومن بود و نفری 6 هزار تومن هم بابت ویزیت پزشک که نشنیده بودم بگیرن ولی خب گرفتن. اینم بگم که خانم دکتر گفت اگه گواهی بیاری از پزشک که فلان تاریخ و فلان تاریخ واکسن زدی واست وارد میکنیم. و نکته مهم اینه که کارت مخدوش از درجه اعتبار ساقط میشه و میدونم که میدونید با اینحال دوباره میگم که مثلا نمیشه کارت رو از تهران بگیری بعد توی شهر دیگه ای کاملش کنی، از هرجا میگیری همونجا میتونه واست واکسن های بعدی رو که میزنی توش وارد کنه و مهر بزنه.

آدرس مرکز بهداشت شهدای والفجر (شیراز) بر روی گوگل مپ:

[عکس: 6kzu3d1em9rrlzw663u8.jpg]

آدرس انستیتو پاستور تجریش (تهران) بر روی گوگل مپ:

[عکس: 7660mxr0fajjm5asobwy.jpg]

لیست واکسن ها هم ایناست که متاسفانه چون الان تکمیل شده ی کارت پیشم نیست واستون مینویسم:
مننژیت: توجه کنید که اصلاً هیچ اجباری برای تزریق این واکسن وجود نداره، اگه به سفر حج مشرف شدید حتماً این واکسن رو واستون تزریق کردن، میتونید بخواید که براتون در کارت وارد کنن. مصونیت ش تا جایی که من میدونم دو ساله ست و مهاجرانی که به تگزاس سفر میکنن تزریق این واکسن در صورت دریافت ویزا براشون توصیه میشه. الا ایحال هیچ اجبار و سخت گیری برای تزریق ش وجود نداره. و هزینه اضافه ست.
DT/DTP: واکسن DT دوگانه خردسالان هست که دیفتری و کزاز رو شامل میشه. واکسن DTP سه گانه (ثلاث) که شامل واکسن های دیفتری و کزاز و سیاه سرفه ست. اکثر واکسن هایی که شما به دنبال تزریق شون هستید طبق برنامه ایمن سازی کودکان با توجه به شرایط اپیدمیولوژیک کشور بهتون تزریق شده و اگه کارت شون رو داشته باشید یا از توی سامسونت قدیمی پیداش کنید نیازی به تزریق مجدد ندارید، مگر اینکه دوره مصونیت ش طی شده باشه. واکسن های DT/DTP به صورت سه نوبت 0-1-6 باید تزریق بشه. البته شاید برای برخی سفارت ها متفاوت باشه.
Td: واکسن دوگانه بزرگسالان شامل دیفتری و کزاز. این واکسن هم باید به صورت 0-1-7 تزریق بشه. خانمها در زمان عقدشون و آقایون در زمان سربازی یک یه دونه ش رو نوش جان کردن. Booster بوستر توام بزرگسالان رو هر ده سال یکبار باید تزریق کنید.
OPV (و IPV): اینا به ترتیب پولیو خوراکی و تزریقی مربوط به فلج اطفال هستن که در ایران همه مون OPV رو داشتیم و تا جایی که اطلاع دارم فلج اطفال ریشه کن شده. اگه اشتباه نکنم به دلیل اینکه اغلب کشورهای جهان ریشه کنی این بیماری رو انجام دادن هیچ الزامی برای وارد کردن این مورد در کارت نیست و منم تا حالا نه دیدم و نه شنیدم که کسی این مورد رو در کارتش وارد کنه. اینا رو هم که گفتم فقط برای اطلاع رسانی بود و بس.
Measles: این مورد همون واکسن سرخک هست که در اینجا کاربردی نداره اصلاً.
MMR: مخفف Measles, Mumps and Rubella که میشه سرخک، سرخچه و اوریون. این همون واکسنی هست که مدیکال ترکیه (دکتر اونگان) شدیداً بهش گیر میده. مهمه که دو نوبت به فاصله یکماه یعنی 0-1 براتون در کارت وارد بشه. این مورد جزو واکسن های زنده ست و شما نباید حداقل یکماه قبل از رفتن برای مدیکال اون رو تزریق کنید چون روی جواب آزمایشاتون تاثیرگذاره. خیلی ها قدیماً این واکسن رو تزریق کردن، اکثراً MR بوده ولی خب مثلاً خود من و همسرم وقتی کوچیک بودیم توی مطب خصوصی با هزینه شخصی MMR تزریق کردیم و از این بابت مطمئنیم. الان هم من آزمایش دادم که ببینم مصونیت ش توی بدنم هست یا نه.
Rubella (MR): این مورد هم کاربردی واسه شما نداره و توضیح ش هم قبلاً دادم.
Hepatits B: هپاتیت بی هم باید سه نوبت تزریق بشه به صورت 0-1-6. از اونجایی که تزریق همگانی این واکسن در سنین مختلف در کشور انجام شده احتمالاً به شما هم تزریق شده. اگه اشتباه نکنم از سال 71 تزریق همگانی این واکسن به نوزادان آغاز شده و از سال 82-83 هم تزریق ش به نوجوانان 17-18 ساله در کشور آغاز شده. شما هم میتونید مثه من آزمایش بدید و چک کنید ببینید مصونیت دارید یا خیر. نکته ش فقط اینه که این واکسن هم باید هر ده سال یکبار بوستر واسش تزریق کنید که همون یاداور خودمونه. ازشون بخواید که تاریخ بوسترش رو هم در کارت تون وارد کنن.
Hib (haemophilus influenzae type b): واکسن مربوط به هموفیلوس آنفولانزا نوع بی که مربوط به نوعی آنفولانزاست که ظاهراً اواخر قرن 19 ام کشف و تعریف شده. فعلاً کاری به من و شما نداره و منم اطلاع زیادی ازش ندارم.
Varicella: آبله مرغان. خب دکتر اونگان عزیز در مدیکال آنکارا در مورد این واکسن هم بسیار حساسه. و خوشش میاد شما رقمی رو بخاطرش بِسُرفید. اگه شما هم مثه من در کودکی آبله مرغان گرفتید میتونید تست آنتی بادی بدید و به آزمایشگاه بگید که جوابش رو حتی اسم و فامیل تون رو کاملاً انگلیسی بزنه و جواب رو با خودتون ببرید. اگه اثری ازش هم روی صورتتون مونده که میتونه خودش شهادت بده!! واکسن ش تقریباً توی ایران گیر نمیاد. نه اینکه اصلاً نباشه، هست، بعضی مطب های خصوصی با قیمت گزاف.
Pneumococca: اینم واسه شما هیچ کاربردی نداره. فقط جهت اطلاع تون واكسن ش برای افرادی كه در معرض خطر ابتلای به بیماریهای پنوموككی هستند یا بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن و بدخیم و افراد با سن بیش از 65 سال و در بیماران دارای نارسایی كبدی ،كلیوی ،ریوی و قلبی توصیه می شه. بیماری پنومونی نوعی عفونت ریوی هست که به علت ویروس، باکتری یا قارچ ایجاد میشود. در ضمن پنومونی باکتریال شایعترین علت مرگ به دلیل بیماریهای عفونی است.
Influenza: واکسن آنفولانزا. برای فصول پاییز و زمستان اگه مصاحبه میرید بهتره تزریق کنید. برچسب واکسن رو هم توی کارت واکسن بین المللی تون بچسبونید که بهتره.
اینکه کارت زرد بین المللی رو از کجا بگیرید واقعاً تفاوتی نداره. و اینکه یه پزشکی از مهر واسه تاریخ تزریق استفاده میکنه و یکی دیگه از دست خط خودش بازم تفاوتی در صحت کارت تون ایجاد نمیکنه. اگه خیلی وسواس دارید که بی مورده ولی میتونید 10 هزار تومن بدید و دوباره از روی کارت تون یه دونه جدیدش رو واستون صادر میکنن. تمام این کارها رو انجام میدید که پروسه مدیکال سفارت ها برای شما هزینه ی کمتری در بر داشته باشه.

چند روزی از فرصت استفاده کردیم توی راه برگشت یه سری هم به جلفای اصفهان زدیم و یکم حال و هوامون عوض شد.
یه مورد جالب و البته عبرت آموز هم داشتیم که چون به من یه درسی داد دوست دارم واستون تعریف کنم. یه شب که تهران برنامه ای نداشتیم من با خانم رفتیم برج میلاد، جلوی کانتر که رسیدم تا بلیط بگیرم دیدم سه نوع بلیط با توجه به طبقاتی که میری موجوده، اول خواستم کامل ترینش رو بگیرم که بعد پشیمون شدم. ساعت 8:20 بود، خانمم گفت یکی ش رو بگیر ولی من اصرار داشتم که چک کنم اول، اون خانوم پشت کانتر و اطلاعات هم هیچ کمکی نکرد بهم، منم دست بکار شدم و توی اینترنت چرخ زدم، کل این پروسه همونطور که به خانمم گفتم فقط 5 دقیقه زمان برد. وقتی انتخاب کردم و رفتم بلیط بگیرم گفت کانتر بسته شده ! گفتم همین الان اومدم گفت دیگه آسانسـ ـــوری بالا نمیره. من موندم و عذاب وجدان و خانمی با اخم های درهم که هنوزم سعی میکرد بهمون خوش بگذره. اونجا بود که فهمیدم گاهی هم میشه استثنا قائل شد و سخت نگرفت و بی هوا تصمیم گرفت.

[عکس: cix8nlkheiv8rrye6e1y.jpg]

مدارک که در حال تکمیل شدن بود و دارالترجمه های شیراز و تهران رو هم بررسی کرده بودم که یکجا بدم و همه رو ترجمه کنم. دارالترجمه LTC توی شیراز معروف ترینه. تهران هم پیدا کردن دارالترجمه مثه برگذاری مناقصه میمونه، باید چونه بزنی و بازارگرمی کنی تا بهترین قیمت رو پیدا کنی.
یادتون باشه نسخه دوم (و بیشتر) ترجمه ها درصد کمی از مبلغ نسخه اوله، برای همین ارزش داره بیش از یک نسخه بگیرید اگه نیاز دارید. مثلاً چندجایی که من پرسیدم قیمت نسخه دوم حدود 10 درصد نسخه اول بود.
اینم بگم که سال قبلش وقتی میخواستیم خانمم رو واسه ارشدش ثبت نام کنیم، مابین زمان تحویل دانشنامه از دانشگاه مقطع لیسانس برای ثبت نام مقطع فوق لیسانس، قبل از اینکه دانشنامه لیسانس رو تحویل بدیم من دو سه سری ازش ترجمه کرده بودم واسه مهاجرتی که مدنظرم بود و این خیلی به دردمون خورد.
سر کار من، اردیبهشت ماه واحدمون به بهره برداری رسیده بود و ما هم در حال تحویل مدارک انتهای پروژه بودیم و سرمون خیلی خلوت شده بود. این شد همون فرصتی که من ماه ها دنبالش بودم. تا فرصتی پیش میومد مداوم مطلب میخوندم و نت برداری میکردم. بیشتر خواننده بودم واسه همین تعداد ارسال ها و رتبه م توی مهاجرسرا الان کمه ... (: و اکثر سوالاتم جواب داده شده بود چون همه رو خونده بودم. خونه که می رفتم هر روز دو ساعت حداقل فیلم میدیدم، یعنی خودم رو ملزم کرده بودم. شب ها تا ساعت 2 بیدار بودم و صبح هم 6 بیدار می شدم بازم واقعا حس میکردم خیلی وقت کم دارم و اگه همه چی خوب پیش بره کلی کار هست که باید انجام بدم. انگار ساعت ها و روزها مسابقه گذاشته بودن باهام.
همون زمان بود که مطمئن شدم باید Plan B داشته باشم و این روند بیشتر از چیزی که من فکر میکنم شانسیه و کلا Out of reach هست. خودم آدم خیلی واقع گرا و انعطاف پذیری هستم و راحت اینو پذیرفتم و خودم رو آماده کردم و حتی یه کار آزاد راه انداختم که بهم خورد و بعدش رفتم سراغ بعدی و ... ولی خانمم مرتب میگفت که ما ویزا میگیریم و میریم و این چیزیه که میخوام. خب شرایط مون هم با احتمال کم از شرایط ویزای یکضرب رویایی خیلی دور نبود. اقامت در آمریکا واسه اکثر ما انقدر وزنه ی سنگینیه که همه ی پلن های B و C و ... رو تحت شعاع قرار میده و به قول بهداد هوایی میشی. و تا این هوایی شدنت نتیجه نده آروم نمیگیری و دیگه هیچی واست مثه سابق نیست.

اپیزود چهارم : بسته ام بار سفر
سایت بولتن ویزا بولتن جولای رو اعلام کرد و کارنت شدن تا 7650 یجورایی باعث شد حس کنم احتمالش هست اصلاً به مصاحبه دعوت نشیم چه برسه به ویزا و ... یکی دو روزی در ناامیدی گذشت تا اینکه دوباره به خودم اومدم، خودم رو جمع و جور کردم و مشغول شدم. سعی کردم بیشتر در فضای مجازی فعال باشم.
اوایل ماه June مشکل صدور ویزا به صورت سراسری برای همه سفارت های امریکا وجود اومد. ظاهراً مشکل زیر سر هکرهای چینی بود. صحت و سقم ش رو دقیق نمیدونم. کار به جایی رسید که قریب به 20 روز سامانه صدور ویزا مختل و هیچ ویزایی بجز موارد اضطراری یا موارد انسان دوستانه صادر نمی شد. شنیدم که تعدادی از دانشجوهای نگون بخت هم بخاطر همین مشکل به امتحانات دانشگاه شون در آمریکا نرسیدن و کلی صدمه دیدن. اواخر June این سامانه به تدریج بازیابی شد و سفارت ها یک به یک دوباره به سیستم متصل شدن تا امیدها رنگ واقعیت بگیره. بین سفارت های سه گانه مربوط به ایرانیان، ابوظبی آخرین سفارتی بود که به سامانه متصل شد. هوراهای تاپیک کلیرنس 2015 نوید کلیرهای جمعی و صدور ویزاهای به تعویق افتاده رو می داد. روز 27 ژوئن بود که متوجه شدیم سفارت ها روز تعطیل رو هم کار میکنن و این نشونه خوبی بود از اینکه میخوان تأخیر رو تا حدی جبران کنن، تعداد ویزاهای صادر شده در اون روزا هم شاهد دیگر این موضوع بود.
دقیقاً یکم July سایت بولتن به حالت Coming Soon در اومد تا اینکه شب ده July بولتن آخر بالاخره اعلام شد. خب هیچ چیز طبق پیش بینی ها پیش نرفت و بولتن واسه آسیا تکون نخورد که نخورد!! هیچچچ ... شماره ما هم هرگز کارنت نشد و ما هرگز آماده رفتن به مصاحبه نشدیم. هرگز یه کیف مدارک نخریدیم. هرگز روی ماه نامه دوم رو هم ندیدیم که ندیدیم. و شدیم یکی از بازمانده های لاتاری 2015!!

مدارکی که در حال آماده کردنش بودیم اینا بود که البته من یه نسخه اضافه از هر مدرکی در نظر گرفته بودم:
شناسنامه: واسه هر کدوم مون یه نسخه اصل + دو نسخه ترجمه
کارت ملی: واسه هر کدوم مون یه نسخه اصل + دو نسخه ترجمه
عقــد نامه: اصل + سه نسخه ترجمه
کارت پایان خدمت/معافیت: واسه من یه نسخه اصل + دو نسخه ترجمه
کارت واکسن بین المللی: واسه هر کدوم مون نسخه اصل + یک نسخه کپی
در خصوص کارشناسی ارشد: ریزنمرات قابل ترجمه تا همون ترم جاری که خانمم تحصیل می کرد. تمدید و ترجمه کارت دانشجویی ش. گواهی اشتغال به تحصیل که صدورش رو واسه سفارت آمریکا و اسـ ــرائیل ممنوع کردن و ما برای محکم کاری خطاب به سفارت انگلیس گرفتیم.
مدرک لیسانس: واسه هر کدوم مون یه نسخه اصل + دو نسخه ترجمه
ریزنمرات لیسانس: واسه هر کدوم مون یه نسخه اصل + دو نسخه ترجمه (این مورد رو فقط برای احتیاط و تکمیل بودن مدارک آماده کردیم)
مدرک دیپلم: واسه هر کدوم مون یه نسخه اصل + دو نسخه ترجمه
مدرک پیش دانشگاهی: واسه هر کدوم مون یه نسخه اصل + دو نسخه ترجمه
ریزنمرات دیپلم/پیش دانشگاهی: واسه هر کدوم مون یه نسخه اصل + دو نسخه ترجمه (این مورد رو هم فقط برای احتیاط و تکمیل بودن مدارک آماده کردیم. ریزنمرات دیپلم در یک برگ و ریزنمرات پیش دانشگاهی هم در یک برگ)
پاسپورت: یک نسخه کپی برای هر کدوم مون
عکس: دو قطعه سایز 5 در 5 برای سفارت (الزامی) و چند قطعه عکس 3 در 4 برای مدیکال (اینا رو واسه احتیاط آماده کردم ولی دکتر اونگان با وبکم ازتون عکس میگیره و نیازی به ارائه عکس نیست)
گواهی عدم سوپیشینه کیفری: برای افرادی که مثه ما یه عمری توی ایران زندگی کردن هیچ اجباری نیست و خیلی خیلی خاص و به ندرت دیده شده که درخواست کنن. ولی چون احتمال می دادیم مصاحبه مون ماه آخر باشه واسه احتیاط گرفتیم دیگه. در شهرهای بزرگ با مراجعه به پست و با هزینه ای حدود 33 هزار تومان بعد از 7 تا 10 روز درب منزل تحویل تون میشه ولی خب شما اگه میخواید بگیرید روی این زمانبندی حساب نکنید. نحوه انگشت نگاری شون هم الکترونیکی هست. اعتبارش هم حدود یک ماهه قانوناً. در شهرهای کوچیک باید پاکت رو از پست بگیرید 22 هزار تومن، و بعد برید اداره انگشت نگاری و تعیین هویت آگاهی. انگشت نگاری هم به صورت سنتی انجام میشه و باید ده تا انگشت رو بزنید توی همون واکس معروف. ولی روال کلی همونه تقریباً.
ساخت CV: خب من که رزومه انگلیسی داشتم و فقط باید کمی مختصر و ساده ش میکردم. به اقتضای اینجا سعی شده بود پربار باشه Big Grin و واسه اونجا باید تصحیح میشد. واسه همسر هم شروع کردم به درست کردنش. که اگه احیاناً آفیسر بعد از مصاحبه درخواست کرد دست مون توی حنا نمونه.
فرم 9 سوالی: فرم معروفی که معمولاً آفیسر اگه درست شغل تون رو متوجه نشه ازتون میخواد.
اینم فروم مربوطه: فرم 9 ســــــــوالی و تکــــمیل آن
نامه تمکن مالی که میخواستم دو نسخه از بانک پاسارگاد بگیرم. حساب به اسم خانمم بود که کیس اصلی هستن. نامه هم که به زبان انگلیسی صادر میشه و نیازی به ترجمه نداره. مبلغ ش رو از جداول همین سایت و سایت های دیگه که خط فقر آمریکا رو مشخص کرده بودن دراوردم. من میخواستم مجموعاً حدود 65 میلیون و خورده ای پول توی حساب خانمم بذارم که از ضرب و تقسیم 125 درصد خط فقر و نرخ ارز آزاد و مقداری بابت رند نبودن مبلغ به دست اومد و البته یجورایی حداقل بود. نکته اینکه سعی کنید از بانک های خصوصی برای نامه گرفتن استفاده کنید، موسسات مالی و اعتباری رو کلاً بی خیال بشید ارزش ریسک نداره. و مبلغ رند توی حسابتون نذارید. قراره آفیسر متعاقد بشه که این سرمایه ای هست که شما از کار و زندگی تون جمع آوری کردید و تضمین اینکه در کشور مقصد Public Charge نمی شید و سربار اون کشور نخواهید بود. میدونستم واسه من که همیشه اسکناس های توی کیف پولم هم منظم و در یک جهت و به ترتیب ارزش مرتب شدن آزمون سختی خواهد بود که رند واریز نکنم. Wink
فرم CONTACT INFORMATION SHEET: یه فرم این شکلی که برای دسترسی سفارت به شما کاربرد داره و باید آدرس و شماره تماس هاتون رو توش وارد کنید:

[عکس: mecfqzzvxj3uyb67na2u.png]

نامه ثبت نام در سایت CSC: من میخواستم پست Yenishir رو انتخاب کنم بخاطر مرکزیت، مسافت و کار در روزهای تعطیل. ثبت نام ش هم ساده ست، اینم یه راهنمای خوب برای ثبت نام ش که حتماً شما دیدید:
راهنمای ثـــبت نام در CSC

اینم آدرس ش:
ANKARA ÇANKAYA PTT - YENİŞEHİRPTT -ANK. MERKEZIMITHATPASA, KÜLTÜR, 6441

انتخاب من برای ارسال مدارک هم مثه اکثر دوستان پست DHL بود. در بیشتر موارد مدارک رو شخصی به نام MEHMET TURK در سفارت تحویل گرفته بود (جهت اطلاع).
نامه اول/نامه دوم: پرینت نامه قبولی (نامه اول) و پرینت نامه مربوط به مکان و زمان مصاحبه (نامه دوم)
فرم DS-260: من پرینت سابمیت فرم DS-260 به اضافه فرم تکمیل شده رو هم جزو مدارکی که همراهم میبرم گذاشته بودم.
مدارک اثبات صحت ازدواج: برای کیس ما که ازدواج بعد از قبولی در لاتاری انجام شد لازم بود که یه سری مدارک جهت اثبات صحت ازدواج و سـ ـــوری نبودن اون با خودمون ببریم که اگه لازم شد به آفیسر ارائه بدیم. 300 تا عکس از مراسم عقد و محضر و مهمونی و سفرهای دو نفره و سفرهای خانوادگی و عکسای قدیمی تر چاپ کردم. عکسایی که بعضی هاش از لحاظ کیفیت اصلاً خوب نبودن ولی وقتی نگاه شون میکردی حس واقعی بودن درش موج میزد. راستش خود من توی انتخاب عکس ها بجز حضور خودمون دوتا به نکاتی مثه حضور خانواده های درجه یک، وجود المان های روزمره و طبیعی، عکس های غیررسمی و طبیعی، حضور افراد سن بالا مثه بابابزرگ و مامان بزرگ و ... توی عکس ها توجه کردم که به نظرم موثرتر میومد. یه خروجی هم از sms های آیفون قدیمی م گرفتم که حدود 600 صفحه sms مربوط به 4 5 سال اخیر شد و به نظرم به کارمون میومد. از اونجایی که کلاً علاقه خاصی به آرشیو در همه ی ابعادش مثه مجله و ... دارم و کلاً اشیا هم واسم حس دارن، گشتم و گشتم و backup گوشی NOKIA 6630 عصر حجرم رو پیدا کردم و یادم بود که از sms هاش بک آپ دارم، اونا رو هم که مربوط به 6 7 سال پیش و بیشتر می شد واسه بردن آماده کردم. ریزمکالمات هم ظاهراً میتونه کمک کننده باشه. خلاصه انقدر مستندات آماده کردم که مبادا ازدواج مون باعث دردسر الکی بشه.

در مورد ترجمه ها، همه ترجمه ها با مهر مترجم رسمی دادگستری کفایت میکنه و برای آفیسر و سفارت نیازی به مهر دادگستری یا وزارت امور خارجه نیست. ولی واسه رفتن به آمریکا بهتره این مدارک مزین به همه مهرها باشه چون اون وقت هم توجیه اقتصادی داره واستون هم اعتبار بیشتری خواهد داشت و هم اینکه شما دیگه دسترسی تون سخت میشه و زحمت دادن به فامیل و آشنایی که شما تنهاشون گذاشتید و الان دیگه جزو از ما بهتران شدید خیلی منطقی و نتیجه بخش نخواهد بود.
چون گاهی وسواس نظم دارم و هزار بار باید یه چیزی رو چک کنم که مطمئن بشم اشتباهی رخ نده این کار باعث میشد استرس نداشته باشم و اوضاع مرتب باشه.


دوستانی که قصد سفر به آمریکا رو دارید حتماً تاپیک دیدگاه های آرش در مورد آمریکا رو بخونید. من پست به پست رو خوندم و همه ی مطالبش رو جمع کردم و شد صد و سی چهل صفحه ناقابل ... به نظرم آرش باید روانشناس میشد، هم قلم خوبی داره هم با دقت و وسواس همه چیز رو میبینه و تحلیل و تعریف میکنه و هم با ظرافت خلقیات و رفتار انسانها رو بررسی میکنه. اگه کسی وقت خوندن تاپیک ش رو نداره من میتونم فایل PDF ش رو که البته کمی سلیقه شخصی من در جمع آوری ش دخیل بوده رو در اختیارش بذارم.

به هرحال، این اون سفرنامه ای که من مدنظرم بود نشد متاسفانه. و پایان خوشی نداشت. اپیزودهاش هم کامل نشد دیگه.
به خودتون اعتماد کنید و با قدرت در مسیر تحقق رویاهاتون گام بردارید.
فکر کنم اگه بازم بهم فرصت دوباره ای داده بشه همین رفتار و تصمیمات رو تکرار کنم، کشوری که انتظار مهاجرت به اون رو میکشید انقدر اغواکننده هست که پاش بها بدید.

آدرس و تلفن تماس سفارت US در آنكارا :

U.S. Embassy Ankara, Turkey
Consular Section
Immigrant Visa Unit
Atatürk Blvd. 110
06100 Kavaklıdere
Ankara, Turkey
The Immigrant Visa: (90 - 312) 455 5555 between 16:00 - 17:00 Mondays through Thursdays. Fax: (90-312) 468 6103

و البته اینم ایمیلش: E-Mail: CA-Ankara@state.gov

اگه سوالی بود من در خدمتم و اگه کمکی از دستم بربیاد دریغ نمیکنم. امیدوارم موفق و شاد و خوشبخت در جایی که واستون آرامش به ارمغان میاره زندگی کنید.
[font=Courier]
CN: 2015AS84XX ●● 2 PERSON ●● CURRENT: N E V E R
[/font]
[font=Courier]
لاتاری از آغاز تا پایان ●● جستجو در مهاجرسرا ●● کاربر حرفه ای مهاجرســـرا ●● راهنمای لاتـــاری
[/font]
سلام دوستان... نوبت منم شد تا سفرناممو بنویسم... البته دوستان قبل من اینقدر خوب و دقیق توضیح داده بودن که من اونجا همه چی برام آشنا بود...ولی خب سفرنامه من شاید به درد دوستان مشهدی بخوره...
بعله ....ما ساکن مشهد هستیم
برنده اصلی من ، ۲۷ ساله، دانشجوی کارشناسی مترجمی زبان ، سابقه کار در شرکت خصوصی
همسرم ۳۲ ساله ، لیسانس برق الکترونیک، سابقه کار در شرکت های خصوصی، سربازی ارتش

خب تقریبا از وقتی یادم میاد من دنبال این بودم که برم امریکا... خواهرم و برادرم و مادر و پدرم اونجا هستن و من دو بار از طریق توریستی اقدام کرده بودم ولی بهم ندادن... وقتی بعد از ۸ بار قبول شدم نمیدونین چه حالی داشتم...

شروع کردیم به حاضر کردن مدارکمون...

کارت زرد رو مشهد میتونین از مطب دکتر دهقان بگیرین به این آدرس:
دکتر محمد جواد دهقان نيري
متخصص بيماريهاي داخلي و عفوني
مشهد:ميدان بيمارستان امام رضا،ابتداي خيابان ابن سينا،ساختمان پزشکان ابن سينا،طبقه چهارم
تلفن : (38597999) -051
بعدازظهرها از ساعت ۵:۳۰ تا ۸ هست ، دکتر خوبی هم هست، برای ما تمام واکسن هارو درست وارد کرد، تست آنتی بادی آبله مرغون هم نوشت برامون انجام دادیم و جوابش رو توی کارت زرد وارد کرد... سه نوبت هپاتیت رو اونجا زدیم چون تقریبا هیچ جا تو مشهد پیدا نکردیم که بزنه برامون. هر واکسن ۲۰ هزار تومن.... واکسن td رو هم نوشت رفتیم درمانگاه اول سناباد ( بانک خون ) به صورت رایگان تزریق کردن....

نامه تمکن مالی رو من از بانک صادرات شعبه فرامرز عباسی گرفتم...مبلغ ۱۱۲ میلیون که گفتن باید یک روز تو حساب بمونه و روز بعدش نامه رو بهم دادن... فقط نام و نام خانوادگی ، تاریخ افتتاح حساب و موجودی حساب رو اونم به ریال نوشته بودن... مهر برجسته نداشت ولی مهر بین المللی بانک صادرات رو داشت... خیلی نگران بودم که موجودی رو به دلار ننوشته یا نرخ دلار روز رو نداره اما سفارت ازمون قبول کرد.

برای ترجمه مدارک هم دارالترجمه خوب تو مشهد زیاده، ما به یه دارالترجمه تو خیابون سجاد دادیم یه هفته ای اماده کرد... البته مدارک همسرم تایید وزارت علوم نداشت و ما به علت کمبود وقت نرسیدیم تاییدیه بگیریم ، برای همین به گفته خود دارالترجمه روی سربرگ ناجیت برامون ترجمه کرد ،NAJIT (National Association of Judiciary
(Interpreters and Translators راست و دروغش رو نمیدونم ولی بهمون گفت مورد تایید سفارت امریکاس و خداروشکر مدارک رو سفارت ازمون قبول کرد..راستی قیمتش هم هیچ فرقی نداره

برای پست کردن مدارک ما رفتیم DHL نبش سه راه ادبیات... کل مدارکمون شد نیم کیلو که ۱۳۳ هزار تومن شد و چهار روزه هم رسید...

برای ارز دولتی که قربونش برم هیچ فرقی هم با ارز آزاد نداره ما رفتیم بانک ملت شعبه سجاد...لازم نیست مثل قبلا حتما به شعب ارزی مراجعه کنین هر شعبه ای برین کارتون انجام میشه... حتما حتما کارت ملی میخوان و الا کار رو انجام نمیدن، ما دفه اول کارت ملی نداشتیم برگشت خوردیم... پس کارت ملی + گذرنامه + فیش عوارض خروج + بلیط ممهور آژانس همراهتون باشه...
البته اگه تو بانک ملت حساب نداشته باشین شناسنامه هم باید همراهتون باشه...

برای بلیط هم ما اول قصد داشتیم با ترکیش ایر بریم ولی قیمتش رو که فهمیدیم خیلی شیک گفتیم نه بابا ترکیش ایر چیه ماهان به این خوبی !!
ترکیش ایر برای هر نفر بود ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار تومن !! ما حساب کردیم دیدیم اگه ماهان بگیریم بریم تهران از مهرآباد بریم امام بازم هزینش کمتر میشه... چون ماهان نفری ۷۹۵ هزار تومن بود... تازه ایران ایر اگه میخواستیم ۸۵۰ هزار تومن بود و بلیط داخلی مشهد تهرانش رو ۵۰٪ تخفیف میداد... خب البته کاملا سلیقه ای و بسته به جیب مبارک داره ...راستی آژانش یه شوک بیخود به ما وارد کرد که بدون کارت سربازی هوشمند نمیذارن خارج شین از کشور !!! که ما زنگ زدیم پلیس فرودگاه امام و گفتن همچین چیزی نیست و اصلا کارت سربازی رو نگاه نمیکنن ، فقط کارت سربازی هوشمند رو برای تعویض پاسپورت باید داشته باشین...

هتل رو هم ما هتل ۴ ستاره آنکارا پلازا گرفتیم با شبی ۷۵ دلار... هتل خیلی خوبی بود، صبحانه عالی و از همه مهمتر موقعیت مکانی عالی‌.. تا سفارت کمتر از ده دقیقه و تا مطب دکتر هم کمتراز ۱۵ دقیقه پیاده راه بود....

مساله ای که منو خیلی نگران کرده بود این بود که من نتونسته بودم نامه اشتغال به تحصیل بگیرم و فقط کارت دانشجوییم رو فرستاده بودم...خوشبختانه اصلا نخواستن....

مصاحبه ما روز چهارشنبه بود، ما یکشنبه رسیدیم انکارا ... دوشنبه رفتیم برای مدیکال... که یه واکسن ابله مرغون به من و همسرم زد و کل هزینه ای که دادیم ۴۶۰ دلار شد....دیگه توضیحی نمیدم چون دوستان قبل من کامل و دقیق گفتن...

روز مصاحبه ما ساعت ۶:۳۰ بیدار شدیم، ۷ رفتیم رستوران هتل صبحانه خوردیم و ساعت ۷:۳۵ دم سفارت بودیم‌.. توصییه میکنم حتما چیزی بخورین چون ما تا ساعت ۱۱:۳۰ توی سفارت بودیم و من اگه چیزی نخورده بودم غش کرده بودم حتما ...
اصلا نوبتی که نیست... ما وقتی رسیدیم یه صف طولانی جلوی در بود... به ترتیب صف وارد میشدیم... در اول رو که رد میکنین گیت بازرسیشونه... ساعت و کمربند و مدارک رو میذارین توی دستگاه و بعد رد میشین ... اگه بوق بزنین که چک بدنی انجام میدن اگه نه میرین مرحله بعد... مرحله بعد سالن انتظار یا همون سالن اصلیه... جلوی در یه خانومی هست که به زبان فارسی کاملا مسلطه...ازمون عکسمون رو خواست تا ببینه چک کنه فقط و بعدم پرسید مصاحبه فارسی یا انگلیسی که ما گفتیم فارسی و بهمون یه شماره داد....
منتظر میشینین تا شماره تون و شماره باجه تون رو تابلو بیفته بعد میرین باجه مخصوص... اول اصل مدارک رو ازمون گرفتن... عقدنامه + شناسنامه جفتمون + دیپلم من + کارت سربازی همسرم ... چیز دیگه ای نگرفتن...
رفتیم نشستیم تا دوباره شماره مون اعلام شد و اینبار رفتیم نفری ۳۳۰ دلار رو دادیم و فیش یا رسید پرداخت هم داد بهمون...
منتظر نشستیم تا بریم مصاحبه....خیلی طول کشید ، حدود ۱۱:۱۰ دقیقه بود که شماره مون اعلام شد.... آفیسر یه خانوم جوون همسن خودم بود که خیلی هم مهربون و خنده رو بود... انگشت نگاری که تمام شد رفت سراغ مصاحبه...
دستتون رو ببرین بالا و قسم بخورین...
گفتم قبل قسم یه چندتا مورد هست که بگم...
بفرمایید...
تاریخ تولد من و تاریخ کارهای همسرم تو فرم همسرم اشتباه بود که گفتیم و از قبل روی کاغذ نوشته بودیم و دادیم بهش... از روی همون تصحیح کرد... دوباره پرسید آیا اینها درسته که ما اوکی دادیم ...
خب قسم میخورین حالا؟
بله
دست راستتون رو ببرین بالا و قسم بخورین همه اطلاعاتی که قبلا دادین و الان میدین راسته...
ما هم تکرار کردیم...
خب خانوم آیا شما دانشجو هستین؟
بله
چقدر مونده تا تموم شه؟
دو ترم
دو ترم یا دو سال؟
دو ترم
ایا کار کردین ؟
( که من اینجا فک کردم الانو میگه ) گفتم نه
شغلتون چیه؟
دانشجو هستم و خانه دار
یعنی قبلا کار دیگه ای نداشتین؟
که من یهو گفتم چرا چرا یه جا کار میکردم که با همسرم همکار بودیم...
إ خب چه شرکتی بود؟
( من فکر کردم منظورش اینه که خصوصی یا دولتی) گفتم خصوصی
خندید گفت نه منظورم چی بود شرکتش؟
گفتم آها یعنی تو‌چه زمینه ای کار میکرد؟
بله بله
بعد هم خندید گفت ایرانیا سریع میگن خصوصی خصوصی :-))

کار شما دقیقا چی بود تو شرکت؟
...
از همسرم پرسید کار شما چی بود ؟
...
بعد از همسرم راجع به سربازیش پرسید....
س پ ا ه بودین یا ارتش یا نیروی انتظامی؟
ارتش
چیکار میکردین ؟
نامه های مربوط به مرخصی و تشویق و تنبیه سربازهارو مینوشتم و بایگانی میکردم !
خب خانوم این پولی که تو حساب شما هست از کجا اوردین؟
...
میخواین برین امریکا چیکار؟
....
کسی رو دارین؟
وقتی گفتم خانوادم اونجان گفت إ خب خیلی خوب، کجا هستن؟
....
بعد گفت اصل مدرک پیش دانشگاهیمو بدم چون تو باجه اول ازم نگرفته بودن.
چه سالی پیش دانشگاهیت رو تموم کردی؟
....
الان چی میخونین در دانشگاه؟
مترجمی زبان انگلیسی
إ پس انگلیسی بلدین؟
بله

اوکی....
کاغذ سفید و صورتی رو برداشت
خانوم با ویزای شما موافقت شده ۵ تا ۷ روز کاری به پستتون مراجعه کنید و آقا شما پرونده تون نیاز به بررسی داره و ۲ ماه شاید طول بکشه ولی سایت رو چک کنین....
بعد مدارکمون رو با پاسپورت جفتمون رو برگردوند
که من گفتم پاسپورتم دست خودم باشه؟
نه نه sorry و ازم گرفت
تشکر کردیم و اومدیم خوشحال و خندون بیرون....
پاسپورت مزین به ویزا روز سه شنبه به دستم رسید وما ۱۱ روز انکارا بودیم.... مجبور شدیم بلیط برگشتمون رو که یکشنبه بود بندازیم پنج شنبه‌و نفری ۳۵ دلار به دفتر ماهان بدیم... چون تو همون کلاس پروازی جا نداشت ... دفتر ماهان هم دقیقا کوچه پشتی هتلمون بود...

خب امیدوارم که تونسته باشم مفید باشم و دینمو به مهاجرسرا ادا کنم... از همه دوستانی که به من کمک کردن مخصوصا بابک عزیز بسیار بسیار سپاسگذارم...
به امید کلیر شدن همگی...
برای ویزای همسر من هم دعا کنین
کیس نامبر:2015AS60XX -سفارت: آنکارا -ارسال فرم ها: ۲۹ می- آنلاک فرم : ۲۹ آگست - تعداد اعضای کیس: دو نفر - کارنت شدن : ۱۲ می -دریافت نامه دوم : ۱ جون- مصاحبه : ۸ جولای - خودم یک ضرب همسرم ap. (کار خصوصی - سربازی ارتش )
آپدیت ها : ۸ جولای همسرم /۹ جولای خودم/۱۰،۱۱،۱۴،۲۸ جولای دوتامون/۲۹ و ۳۰ جولای و ۴ آگست همسرم/ ۵ آگست دوتامون (ایمیل)/ ۱۱ آگست خودم/۲۶ آگست همسرم/ ۲۷ آگست دوتامون با تغییر به or و ایمیل کلیری ساعت ۱۲ ظهر
مقصد: کالیفرنیا
ورود به آمریکا : اوایل اکتبر به امید خدا
[عکس: du8tc62c18fmwokomu3x.jpg]

با سلام خدمت دوستان عزیز . بالاخره نوبت سفرنامه ما هم شد .
سعی میکنم تا اونجایی که میتونم جز به جز بنویسم تا برای دوستان دیگر به جای بمونه .
اول از همه شرایط کیس را عرض میکنم و نتیجه

کیس 2 نفر – ازدواج بعد از قبولی – بدون شغل دولتی – بدون سربازی – بدون رشته حساس
نتیجه : 1 ضرب هر 2 نفر

=========================

متوجه شدن قبولی !!!

خب قصه از اونجایی شروع میشه که من و نامزدم ثبت نام کردیم . از طرفی که نامزد بودیم و در شناسنامه هم نبودیم باید به صورت مجردی فرم را پر میکردیم .
خلاصه فرم ها در هفته دوم مهر ماه تکمیل شد و ارسال شد .
روز ها گذشت تا به روز اعلام نتایج رسیدیم . پس از چک کردن هر 2 کیس متاسفانه عبارت معروف هز نات بین سلکتد مشاهده شد .
و پس از ناراحت شدن البته برای 30 دقیقه : دی به سر کار و زندگی خودمون برگشتیم . اما به خودم میگفتم ای کاش شده بود ...
ای کاش تغییری داده شده بود . حیف حیف ... با خودم چند روز این صحبت ها را میکردم که در تاریخ 7 می ایمیلی برام اومد که یه مشکلی پیش اومده در سایت اعلام نتایج و برید چک کنید مجدد .
اول از همه گفتم به خودم اون ها 1000 بار گفتن ما هیچ ایمیلی نمیفرستیم پس احتمالا این ایمیل الکی و فیک هست !!!
خلاصه بیخیال شدم تا 4 روز بعدش ... همین جوری گفتم بزار 1 بار دیگه چک کنم ... از یه طرف حسم میگف بابا بیخیال نمیخات .
خلاصه پس از کلی کش و قوس با خودم سایت را چک کردم و دیدم .... !!!! ا این صفحه عوض شده . شکل صورتم به تمام شکل های حروف های انگلیسی در اومد .
اول حرف O بعد حرف D بعد Q سپس تمام حروف !!!!
خلاصه پس از اینکه از هنگی در اومدم از رو صندلیم پاشدم گفتم واقعا قبول شدیا !!!!
تصمیم گفتم این موضوع فقط بین خودم و همسرم و پدر مادر و برادر خواهر هامون بمونه و هیچ کس دیگه نفهمه .
خلاصه شروع کردم به اینکه از کجا باید شروع کرد چه کار هایی باید کرد و این حرف ها .
پس از مطالعه سایت خود سفارت در مورد ویزا های مهاجرتی و لاتاری متوجه شدم اوضاع از چه قراره .
کیس نامبر ما در رنج شش هزاری ها بود . به همین خاطر وقت خوب و مناسب داشتیم . واکسن ها را شروع کردیم .
درمانگاه والفجر شیراز همه واکسن هایی که ما نیاز داشتیم را رایگان زد و کارت زرد هم رایگان داد . ( آدرس در خیابان ساحلی شیراز ) : )

خلاصه ای از واکسن های ما :

تی دی 3 نوبت
هپاتیت 3 نوبت
ام ام آر 2 نوبت
به دلیل اینکه سنمون بالای 18 سال بود مننژیت نزدیم
واکسن آنفلانزا هم نزدیم چون در 6 ماهه اول سال که گرمه نمیخات .
آبله هم از قبل گرفته بودیم .

این شد واکسن های ما و همه در کارت زرد وارد شد .
ما چون سفارت آنکارا زده بودیم و از طرفی میدونستیم دکتر انگان ( پزشک معتمد سفارت آنکارا ) تیتر ( آزمایش ) آبله ما را احتمال زیاد قبول نمیکنه الکی ایران تیتر آبله نگرفتیم .



خب از قضیه دور نشیم بعد میریم سراغ اونا ... Big Grin خب کجا بودیم آها خلاصه این روز ها گذشت توی این 1 سال دست و پا شکسته زبان میخوندیم
و منم روی پروژه های خودم کار میکردم . امسال همونطور که دیدید بولتن ویزا لاکپشتی میرفت ... منم با وجودی که مطمن بودم کارنت میشیم باز به حس عجیب غریب داشتم که داره امسال چی میشه !!!
آخه اولش یوهو 2500 تا کارنت شدند ... من حتی فکر میکردم شاید قبل از عید کارنت بشیم !!! اما دیدیم بعدش روند لاک پشتی شروع شد .
خلاصه گفتیم خب مثل سال پیش میشه احتمالا فروردین اینا کارنت میشیم و اردیبهشت خرداد میریم که دیدیم نه ...!!!! بالاخره تیر مصاحبه افتاد .
ما از از قبل از قبولی تاریخ ازدواجمون مشخص شده بود ... به همین دلیل پس از قبولی سریع ازدواج نکردیم چون تاریخ مشخص شده بود و تابستان مجلس عروسی را گرفتیم جای شما سبز .
خلاصه مراسم به خوبی خوشی گذشت و زندگی مشترک زیر یک سقف شروع شد : D پس از اون حدود 10 روز بعدش تصمیم گرفتیم فرم را متاهلی پر کنیم .همون فرم 260 .
فرم ها پر شد و سعی کردیم بدون مشکل و خطا پر کنیم . فرم ها هیچ چیز سختی نداره خیلی خیلی خیلی راحت خود فرد میتونه پر کنه . نیازمند کسی نیستید برای تکمیل .
خلاصه پس از تکمیل و خوندن 2 بار از آن تاییدیه نهایی را زدیم و کد ثبت را گرفتیم و پرینت هم گرفتم.

خلاصه چسبیدیم به زندگی و ساختن آن و در کنارش نیم نگاهی به اوضاع هم میکردیم. درسته استرس زیاد میومد بعضی روز ها اما بالاخره گذشت .
جاتون سبز چندین مسافرت در طول این مدت رفتیم . دیگه بعد از عید کم کم منتظر بودیم .
شروع کردم به ترجمه مدارک . از مدارک ازدواج 2 نسخه گرفتم – مدارک تحصیلی خودم کامل ولی مدارک تحصیلی خانمم فقط آخرین مدرکش . شناسنامه – کارت ملی هم ترجمه کردیم .
کم کم گذشت و ما با سلام و صلوات کارنت شدیم .... 10 روز گذشت ... اما اثری از نامه دوم نبود شد 2 هفته دیدیم هیچ ... بعد نامه یه سری از بچه ها اومد حتی کیس های 500 تا از ما بالاتر بعضی هاشون اومد ... خلاصه زدم سیم آخر زنگ زدم کی سی سی . یه گل پسری به اسم جفری جوابمونو داد ( نیمه اول جولای فلان روز آنکارا ) بهش گفتم چرا نمیزنین تو سایت گفت میزنیم تا چند روز دیگه ... نشون به این نشونی 15 روز بعد زدن .
توی این مدت همش سایت دکتر انگان چک میکردم که کی وقت میده که من برم نوبت مدیکال بگیرم !!!
که دیدم 1 ماه قبلش میده خلاصه من از 34-5 روز قبلش هی چک کردم حدود 30روز قبل که شد دیدم بله سایت جا داد و هر کدام جداگونه ثبت نام کردیم .
از خود من فقط اسم فامیل فرد همراه و تاریخ پرواز و اسم هتل و اینکه آیا قبلا اومدی دکتر سفارت این حرفا اما از خانم ها علاوه بر اینا میگه بچه دارید و یا اصلا باردارید و سوالای تخصصی که چیکار دارید شماها : D خانم ها خودشون میخونن.
خلاصه ساعت ملاقات با دکتر من 10.30 بود مال خانومم 10.35 .
پس از ثبت یه کد پیگیری هم میده که میگه پرینت بگیرید.
یکم بعدش ایمیل اومد که اطلاعات شما ثبت شده صبر کنید که تایید نهایی شه . حدود 8 ساعت بعدش تاییدیه اومد که تایید شد در فلان تاریخ ساعت فلان اینجا باشید .
البته شما میتونید ساعت 9 اونجا باشیدا این ساعتا الکیه : D والا : D .
راستی یه چیزی یادم رفت دکتر 1شنبه ها نیست توی سایتشم روز 1شنبه + روزهایی که دکتر نیست و یا تعطیلن هم غیر فعاله یعنی کسی نمیتونه اون روز ها را سلکت کنه .


پس از کارای دکتر و پرینت گرفتن اونا رفتم تو کار ثبت نام سیس ... (( فایل راهنمای پی دی اف آموزش ثبت نام دفتر پستی ))

فایل آموزشیش تو سایت هست اگر کسی خواست . خلاصه ثبت نام شروع کردم کیس اصلی را خودم معرفی کردم و خانومم رابه عنوان زیر مجموعه وارد کردم . دفتی پی تی تی هم ینیشهیر زدم ( YENİŞEHİRPTT ) چون شنبه ها بازه . و در آخر یه تاییدیه اومد که پرینت بگیرم اسم هردومون توی اون تاییدیه بود . اگر با زبان فارسی براتون تاییدیه اومده میتونید از بالا سمت چب زبان را عوض کنید همین تاییدیه میشه انگلیسی سپس پرینتش بگیرید .


پس از انجام این کارا و گذشت چند روز سریع رفتم تو کار بلیط هواپیما اگر قصدتون استفاده از هواپیمایی ایران هست که پیشنهاد من فقط ماهان است .
من از شیراز میخاستم برم از شیراز ترکیش ایر داشت 2 نفر گفت 2.900 از شیراز میرفت استانبول سپس 3 ساعت بعد میرفت آنکارا . رفتم ماهان ...
البته ماهان از تهران میره مستقیم به آنکارا . خلاصه سرچی زدم دیدم سایت الی گشت واسه 2 نفر تهران به آنکارا میده 1.400 یعنی هر 2 نفر رفت و برگشت 1.400 خب یه چیزی بگم الی گشت چارتری میده ...
چارتی اگر 1 ضربی باشید و مجبور شید تاریخ عوض کنید احتمالش کمه براتون عوض کنن و اگرم عوض کنن 50 درصد میگفتن جریمشه ... خلاصه رفتم از سایت خود ماهان اینترنتی بخرم .
حالا شانس ما آفر به همه جا داده بودا به غیر از آنکارا Big Grin خلاصه گشتم بلیط سیستمی گیر آوردم رفت برگشت از تهران 1700 . 300 تومن گرونتر از چارتری بود اما خوبیش اینه که راحت میتونی تغییر بدی واسه دوستم تغییر دادیدم حدود 10 ساعت مونده به پرواز فک کنم 45 هزار تومن جریمه داد .اینترنتی هم تغییر دادیم راحت!!!!
پس اینجا مزیت بلیط سیستمی را هم متوجه شدیم .
خب حالا یه مشکل داشتم میخاستم 300 دلار مسافری را بگیرم یکی از شرایطش اینه که مهر داشته باشه بلیطت از یه شرکت مسافربری و یا دفاتر هواپیمایی .
خلاصه زنگ زدم به شرکت ماهان در شیراز که من اینترنتی خریدم حالا میخام واسم مهر کنید گفت هیچ مشکلی نیست بیارین مهرش بزنیم .
خلاصه مهر زد و تو فکر بودیم که کی بریم بگیریم این دلار را که کلا میشد 600 تا واسه 2 نفر .


بعدش رفتم لوازم تحریر یه پوشه پاپکو خریدم ازینا که 10 تا جا داره واسه مدارک و دکمه میخوره بسته میشه . ترجمه ها را که گرفته بودم قشنگ و شیک و مجلسی توش گذاشتیم .
هر کدام هم تو سلفون و یه برچسب هم زدم گذاشتیم داخلش .
رفتیم عکس هم گرفتیم 5*5 با تمام همون وضعیت لاتاری که گوش خانم باید پیدا باشه و شانه ها هم پیدا باشه .
خلاصه به مرد عکاسیه که مارا میشناخت گفتم مدل همون لاتاری اما چاپ کن 5 در 5 گفت بابا لاتاری سال 2017 شروع نشده ... شما که پارسال اومدید ... گفتم بابا قبول شدیم.
خلاصه باورش نمیشد !!! میگفت که اون همینجوری کسی قبول نمیکنن و حتما شما طبق برنامشون بودید .
خلاصه 10 دقیقه ای صرف این کردم که این بنده خدارا متقاعد کنم بابا اینجور نیست .. این شانسیه حالا شانس ما زده و .... خلاصه قبول کرد : D
نشستیم عکس ها چاپ شد تحویل گرفتیم ....

اومیدم خونه نشستیم چک کردیم که چیا باید بفرستیم واسه سفارت آمریکا در آنکارا ؟!

نامه اول قبولی
نامه دوم ( تعیین مصاحبه )
ترجمه مدارک دیپلم و پیش دانشگاهی شخص برنده + آخرین مدرک تحصیلی محض احتیاط + ریز نمرات محض احتیاط
( اونایی که نوشتم محض احتیاط اگر آفیسر گفت بده فقط نشون میدادیم )
(((یه نکته به هر زبانی بگم داداشا خواهرا برادرا پدران مادران عزیزان اصلا اصلا اصلا مهر دادگستری و وزارت خارجه لازم نیست الکی نزنید هزینه تراشی نکنید واسه خودتون )))
ترجمه شناسنامه هر 2 نفر
ترجمه سند ازدواج 2 سری
ترجمه کارت ملی که نخواستن !!!
کپی از صفحه اول پاسپورت 2 نفر
ترجمه کارت پایان خدمت و یا معافی
کپی نامه تمکن مالی


پس از همه اینا خلاصه 5 روز مونده به پرواز رفتم بانک ملی واسه پرداخت نفر 75 هزار تومان خروجی !!! اونجا 150 هزار تومن پول بی زبان پرداخت شد : D

رفتم دلار دولتی بگیرم گفتم چیا میخاید گفت کپی شناسنامه – کارت ملی – پاسپورت – بلیط پروازتون و اصل همه اینا و حضور تمام افرادی که میخان دلار بگیرن اجباری .
گفتم دلار چنده گفند 3030 تومن ....!!!!!!! خلاصه من گفتم بابا 2 ماه پیش واسه دوستم دولتی گرفتیم 2780 چرا اینجوری شد !!! گفت میخان تک نرخی کنن .
اینم از شانس ما 1818000 تومان دادیم واسه 600 دلار .
یه برگه رسید داد که اینو به باجه بانک ملی توی فرودگاه امام تحویل بدید . گفتیم باشه . اومدم بیرون گفتم برم دلار بخرم .
رهسپار شدم که برم 4000 دلار بگیرم ساعت 10 بود هنوزه نرخ ها بروز نشده بود 3280 بود ... خلاصه کسی هم نمیفروخت .... گفتن 1 ساعت صبر کن خلاصه ساعت 11.30 برگشتم رفتم دیدم شده 3320 گفتم بابا این که گرون شد ...
خلاصه طرف با زور بهم داد 3285 اما به بقیه زیر 3320 نمیداد . خلاصه 4000 تا اونجا خریدم .
و رهسپار منزل شدم با ترس لرز البته از این کیف ها که توی گردن میندازن زیر لباس توی گردنم بود و پولا توی اون بود .
خلاصه با ضرایب امنیتی بالا خودمونو به منزل رسوندم و یه جای امن مخفی کردم : D

خب چند روز مونده بود به رفتن ما چون ازدواج پس از قبولی داشتیم باید عکس با خودمون هم میبردیم برای اثبات بیشتر .
ما 2 تا آلبوم داشتیم از آتلیه و باغ اما عکس از اقوام و فامیل که دور اطرافمون بودن اونشب نداشتیم چون چاپ نکرده بودیم .
خلاصه حدود 100 تایی عکس از روز های اول آشنایی – مسافرت ها بعد ازدواج - مراسم ازدواج و محضر چاپ کردم . رفتم پرینت تلفن بگیرم ... برادران در ایرانسل گفتن فقط 1 ماه اخیر را میدیم .
اگه بیشتر میخاین باید نامه دادگاهی چیزی بیارید . خلاصه همون 1 ماه گرفتم گفتم بسته .
حالا جالب اینجاست توی 1 ماه 3 بار با هم صحبت کرده بودیم فقط یکی 15 ثانیه یکی 1 ثانیه یکی 1 دقیقه !!! دلیلشم این بود که جفتمون سیمکارتمون 4 جی ایرانسل بود و همش با هم توی واتس آپ تماس میگرفتیم و یا پی ام میدادیم + یه زن و شوهر که دیگه زیاد با تلفن با هم در تماس نیستن مثل دوران دوستی : D : D خلاصه خندم گرفته بود از این برگه .
گفتیم عیبی نداره میزاریم . رفتم سراغ ایمیل هایی که زمان های قدیم رد و بدل کرده بودیم و از اونا هم یه پرینت گرفتم .


پس از همه اینا که اومدیم منزل اول قرار گذاشته بودم برم حضوری هتل بگیرم ! اما بعدش گفتم بزار سایت ها را چک کنم .
رفتم سایت بوکینگ دات کام متناسب با نمره که کاربر ها داده بودن و بودجه سرچ زدم . هتل های زیادی آنکارا هستن . خیلی از دوستان هتل دمونتی را پیشنهاد داده بودند بهم ...
خلاصه گشتم دیدم 2 مورد هست که خوب بود اما خب رزرو هتل از بوکینگ نیازمند یک کارت اعتباری بود که من تنها چیزی که داشتم کارت سوخت بود و 2 تا عابر بانک : D لذا کارمون نمیشد !!!
خلاصه گفتم بزار تو سایت های ایرانی بگردم . دورادود اسم سایت الی گشت را شنیده بودم + بریم سفر
توی سایت الی گشت رفتم هتل واسه 6 شب زدم .... خلاصه دیدم یه مورد خیلی توووپ با قیمت مناسب اونم هتل 5 ستاره هیلتن لابه لای نتایج دیگه اومده .
حالا جالب اینجاست 6 شب را به من واسه 2 نفر کلا 1.520 اما بریم سفر میگفت 2300 تماس گرفتم جاهای دیگه زیر 2 هیچکس نمیداد .
خلاصه شاخم در اومد که چرا این انقدر ارزون میده . دلیلشم این بود که چون الی گشت فروشش خیلی ز اون ها بالاتره یه جورایی با خیلی از هتل ها کار میکنه و قیمت منصفانه تری میده ((( البته روی بعضی از هتل ها ))) خلاصه 6 شب گرفتم .
بعد یه چیز باحال دیدم ترنسفر رفت برگشت نفری 35 هزار تومان از فرودگاه به هتل و از هتل به فرودگاه .
من دیدم میصرفه چون هتل من از میدان کیزلای فاصله داشت یعنی هر جور حساب کردم حتی اگر با اتوبوس های بلکو ایر هم برم کیزلای که نفری 8 لیر میگیره باز باید تاکسی میگرفتم از کیزلای تا هتل هیلتن .
خلاصه این ترنسفر هم برای 2 نفرمون گرفتم به مبلغ 70 هزار بعد یه چیز دیگه دیدم .
گشت شهری به مبلغ نفری 55 هزار تومان ... خب حالا گشت شهری چی بود حدود 6 ساعتی شما را در آنکارا میگردوند و بازدید از بعضی نقاط دیدنی آنکارا و صرف ناهار ( با هزینه خود صاحب تور )
و در آخر بردن مسافران به یه مرکز خرید و 2 ساعت وقت برای خرید و رسوندن هر کس در هتل خودش : D خلاصه دیدم 55 هزار تومن واقعا میصرفه .و اینم خریدم .
یه چیز دیگه هم دیدم بیمه مسافرتی سامان که یادم نمیات 14 روزه بود یا 15 روزه خلاصه خریدیم نفری 10 هزار تومن : D پیشنهاد میکنم بگیرید . راهنما گشت شهری هم که رایگان دادن ..
خلاصه چون خواستم آنلاین خرید کنم از الی گشت 3 درصدهم شامل تخفیف شدم بازم روی کل هزینه که خیلی خوب بود .

پس از اوکی کردن بلیط هتل و پرینت گرفتن ووچر هتل و بیمه نامه ها و رسید گشت شهری . اونا را هم گذاشتم کنار مدارکای سفر . پس از اون رفتم به دنبال پرواز شیراز به تهران ....
چون پرواز اصلی من از تهران ( امام ) به آنکارا بود 7.30 صبح . خلاصه من دنبال آخرین پرواز بودم از شب قبلش شیراز به تهران .
یکی پیدا کردم قشم ایر اما با خودم فکر کردم زیاد روی پروازای ایرانی اونم داخلی حساب نباید باز کرد چون هفته پیشش همین پرواز کنسل شده بود اونم 1 ساعت قبل پرواز به مردم گفته بودن .
خلاصه ترسیدم گفتم بزار از جای درست تری بگیرم . ماهان که فقط 3 ظهر داشت که بدردم نمیخورد !!! چون اگه اون تایم میرفتم باید هتل هم تهران میگرفتم .
ایران ایر هم 10.30 شب داشت خواستم بگیرم که دیدم آسمان هم هست ساعت حدود 8.45 دقیقه شب گفتم اینو میگیرم که اگر اتفاقی افتاد باز پرواز بعدش باشه ...

خلاصه روز ها گذشت و کم کم داشتیم به روز رفتن نزدیک میشدیم .
روز قبل رفتن مجدد مدارکا را چک کردم – اصل تمام مدارک چک کردم . عکس هامون – آلبوم عکس ازدواج – سند ازدواچ شناسنامه ها و ... دیدم همه چیز اوکیه . لپ تام هم برداشتم که اونجا بیکار نمونم از اینترنت خوب اونور لذتشو ببریم . یه چیزی که خیلی بدردم خورد من با خودم 2 کیلو پسته خوب خریدم با نیم کیلو بادم و نیم کیلو بادم هندی .... واسه : D : D نخند آقا . اونور گرونه + این کیفیت گیر نمیات + خشک خالی که نمیشه خورد .
خب خلاصه همه اینا را گذاشتم 1.5 چمدون داشتیم 1 بزرگ یه کوچیک . پرواز داخلی فقط نفری 25 کیلو بار اجازه میده اما خارجی 3 ( کلاس اکونومی ) منظورمه . روز موعود رسید البته شب موعود .
ساعت 7.45 اینا بودکه فرودگاه شیراز بودیم . تا رسیدیم دیدم کارت پرواز دارن میدن رفتم پیش آقاهه گفتم کاکو قربونت دم پنجره بده 2 تا صندلی .خلاصه بنده خدا داد و بار را تحویل دادم 2 تا چمدود 40 کیلو بود .
ما 2 تا کولی هم داشتیم که اونا را میخاستیم ببریم تو هواپیما با خودمون . داشتیم خداحافظی میکردیم با پدر مادرامون که یه صدا اومد !!!! مسافرین پرواز شماره فلان هواپیمایی آسمان به مقصد تهران 1 ساعت تاخیر !!!
البته اولش یکم ناراحت شدم اما بعدش به خودم گفتم تاخیر داشته باشه هم مهم نیست چون من هر ساعتی برسم پشتش میخام درجا برم فرودگاه امام پس چه بهتر اینجا پیش خانوادمون باشیم .
خلاصه 1 ساعت کم کم گذشت و رفتیم سالن بعدی . کوله را زیر دستگاه رد کردم گفت لپ تاپ جدا بزار . خلاصه جدا گذاشتیم و رد شدیم به سالن پرواز. پس از کمی انتظار توی صف قرار گرفتیم که سوار اتوبوس بشیم بریم برای سوار شدن به هواپیما .
از دور فوکر 100 آسمان بدجوری خودنمایی میکرد دعا دعا میکردم سالم بشینه .... خلاصه پرواز انجام شد اما سیستم تهویه نابود بود باور کنید 30 دقیقه دیگه پرواز طول میکشید مردم خفه میشدن . + خیلی هم گرم بود .
خلاصه رسیدیم مهر آباد گفتیم تاکسی بگیریم بریم از مهر آباد میگفتن ساعت از 22 رد شده و اون موقع ساعت 10.50 بودکه 20 درصد الان گرون شده ...
خلاصه گفتن 60 تومن میبریمت دیگه چونه زدیم با 50 رفتیم با تاکسی فرودگاه با یک راننده خانم که رانندگیشونم خوب بود انصافا . حدودای 11.35 اینا بود رسیدیم فرودگاه امام رفتیم داخل .
دیگه قرار بود اینجا بشینیم تا ساعت 5-6 که بریم برای کارت پرواز و تحویل بار . باورتون نمیشه اما این 3-4 ساعت انقدر سخت گذشت که به قول آقوی همساده له له شدیما .... داغون داغونااا ...
آخه مدارک توی کولی من بود زیر سرم از طرفی هم 2 تا ساک + همسر هم کنارم خب دیگه سخته نمیشه خوابید .
خیلی زیاد به خودم فشاد آوردم هی خواب میومد هی نمیخابیدم . خلاصه گذشت طرفای ساعت 5.30 اینا بود که توی تلویزیون اعلانات دیدم که پرواز ما را زده بیاید واسه کارت پرواز .
توی فرودگاه اما چند تا گیت بود که اینا واسه ورود اولیه بود رفتیم تو صف یکیشون / پس از چک کردن ساک ها و کوله ها از زیر دستگاه رفتیم تو صف قرار گرفتیم برای کارت پرواز و 3تا باجه را ماهان داشت ارائه میداد واسه کارت پرواز آنکارای ما یکی از آن ها واسه پولدار ها بود ( بیزنس و فرست نشین ها ) دو تاشم برای اکونومی ها بود .
من از بس خستم بود یادم رفت به این بنده خدا بگم وسط توروخدا ندیااااا گوشه بده .
خلاصه کارت را گرفتم چمدان ها را تحویل دادم .که گفت 60 کیلو جا دارید و الان شما 40 تا هستید که همسر جان خوشحال شد که یعنی 20 کیلو میتونه جنس بخره بیاره منم که قیافم شد شبیه یه خط صاف و گفتم چشم اینشالا .
رفتیم نشستیم یه جا تا اعلام کنه باید از گیت اصلی رد بشیم همون گیتی که دیگه تو پاسپپورت شما یه مهر خروج میزنه و قبض خروجیتونو میگیره .
خلاصه نشستیم . کلی آدم اونجا بود کم کم خورشید در اومده بود منم از بس تو خواب بیداری بودم حواسم به خورشید نبود به خانمم میگفتم خانوم نگاه کن عجب چراغایی اون بالاها گذاشتن انگار ورزشگاه آزادی .... نخند آقا ... خودتم جای من بودی از من بدتر بودی : D : D

خلاصه اعلام شد و گیت خروجی ما 13 بود رفتیم تو نوبت یه خط قرمز بود پشت اون وایسادیم یه در شیشه ای باز شو هم بود دونه دونه میرفتن آفیسر خروجی نکات میکرد و یه نگاه به قبض میکرد و اسکن پاسپوت و تق ( صدای مهر خروج )
خلاصه اونور دیگه انگار از مرز رد شدی : D حالا ملت نشسته بودن تو کافه صبخانه میخوردن من دنبال باجه بانک ملی میگشتم که دیدیم زیر همین کافه باید از پله برقی بیای پایین
اونجا باجه های بانکی که دلار بده بهت هست
خلاصه رفتیم پایین برگه را نشون کارمند بانک ملی دادم هیچکس تو صف نبودا .
پاسپورت خواست حدود 20 بار این 300 دلار را شمرد به 1001 شکل و بعد داد و بعد هم خانومم همینطور خلاصه 600 تارا گرفتیم . و گذاشتم در جیب مبارک .
سپس اومدم بالا و با همسر یه کافی و کیک زدیم . کمی گذشت که اعلام کردن باید بریم خروجی فک کنم 12 بود یا 13 که رفتیم تو صف گفتن یکم تاخیر شاید داشته باشه .
توی اون صف نه سیستم تهویه بود نه کولر نه هیچی همینجوری آفتاب هم تو مغذ مردم بود. خلاصه با کلی سلام و صلوات کم کم راه افتاد سوار شدیم .
توی صف ما کلی خواهر و برادران چینی بودن که بندگان خدا بعضی هاشون گلیم انداخته بودن رو سرشون به جای روسری و یا شال : D : D . خلاصه سوار شدیم هواپیما هم ایرباس A340 بود . از این هواپیماها که تازه خریده بودن Big Grin

پس از گذشتن از قسمت فرست کلاس و بیزنس ....رسیدیم به قسمت اکونومی ها ... حالا صندلی ما .... وسط اونم ردیف اول بود ... حدود 50 سانتی متر جلوترم دیوار بود !!!!!
خلاصه این شوک اول گفتم حالا هر جور شده میخابم ... بعدش دیدم 2 نفر اومدن بغل دستم کسی که بغل دست من نشست ماشالا مثل خودم 4 شونه بود ...
خلاصه له شدم در سفر Big Grin تا اومد خوابم ببره صبحانه آوردن . خلاصه پس از مدتی رسیدیم به آنکارا هواش حدود 15 درجه خنک تر از شیراز و تهران اعلام شد از سمت کاپیتان.
وقتی رسیدیم توی یه صف طویل قرار گرفتیم تا ورود کنیم آقای مرزبان پاسپورت ها را گرفت دونه دونه یه نگاهی کرد و یه مهر ورود زد و یه ولکام خوشگل هم تحویلمون داد .
رفتیم که چمدانها را تحویل بگیریم بعد از این چرخ دستیای هستا که توی فرودگاه امام مجانیه ها ... اونجا میگفتن 2 لیر باید بدید تا بهتون بدیم خلاصه صبر کردیم چمدان ها بیات .
فرودگاه آنکارا روی این غلطک ها که چمدان ها میومد از یه قسمتش چمدان ها با یه ضربه محکم میخورد خلاصه بهتون بگم شاید 25 درصد چمدان ها یا دستش کنده شده بود یا چرخش شکست یا پاره شدن .... خدارا شکر چمدان های ما سالم اومدن .
تحویل گرفتیم و اومدیم بریم بیرون که من چشمم به فری شاپ افتاد و مقداری خرید کردم چون آف خورده بود . فقط بگم قیمت ها به یورو بود و اینا یا یورو میگیرفتن یا لیر و منم لیر داشتم با لیر خریدم .
( دوستانی که تمایل دارن با اتوبوس برن هم اتوبوس های بلکو ایر هست ... 8 لیر میگیره میبره کیزلای . اینترنت فری هم دارن )
اومدم بیرون و دیدم آقای ترنسفر وایساده و دیدم همه منتظر ما بودن و سوار شدیم و آقای راننده هم همه ی ساک ها را گذاشت در مینیبوسشون و رفتیم .
این لیدر ( مسئول ترنسفر ) صحبت کرد که آنکارا چجوره و از تور های خودش گفت . همون گشت شهری که من خریده بودم 55 هزار تومن میگفت 100 دلار بدید میبریمتون ... که خلاصه من با 55 گرفته بودم یک ششم این قیمت . خلاصه پس ازگذشتن از خیابان ها به مدت 30 دقیقه مارا به هتل هیلتن رسوند .

ساعت حدود 12.15 بود چک این ساعت 2 بود اما اتاق ما آماده بود . رسپشن فوق العاده بودن و همه انگلیسی میدونستن .
نمای ورودی هتل هم بینظیر بود.
در هتل کافیننتی بود با چند سیستم و یک اسکنر و پرینتر برای استفاده عموم و رایگان .
اتاق ما در طبفه هفتم بود و رو به یک منظره خیلی خیلی زیبا از نمای کل آنکارا بود .
اتاق خیلی تمیز . بزرگ . دارای میز اتو و گاو صندوق و یک وان بزرگ . قابل توجه دوستان ایرانی دستشویی هاش هم با این که فرنگی بود اما یه چیزی داشت که آب میریخت به بدن جهت شستشو و خوب بود . (خخخخ)
استخر + جکوزی + سونا خشک + باشگاه بدنسازی هم امکان استفاده داشتیم .
یه قسمت هم بود که حمام آفتاب میگرفتن پس از استخر . صبح ها هم صبحانه خیلی خیلی مفصل بود
در یک کلام هیلتن از دید من عالی بود اونم با این قیمت ... راستی هتل 5 ستاره هستا !!!

خب بریم سراغ بقیه ماجرا ...

عصر روز اول گفتم برم مطب دکتر پیدا کنم و یه چرخی بزنم خلاصه لباس پوشیدیم هوا هم که خیلی تووووپ بود رفتیم به سمت دکتر .
من قبلا نرم افزار Maps.me را دانلود کرده بودم .
این هم آنلاین هم آفلاین کار میکنه و کافی بود نقشه های هر شهری که میخای دانلود کنی همین . با سیستم جی پی اس گوشی راحت موقعیت منو پیدا کرد و چون قبلا سرچ زده بودم ( کوگلو پارک ) البته به انگلیسی و علامت زده بودم تو برنامه رفتم سمت این پارک .
حالا چرا این پارک ؟ چون مطب آقا و خانم انگان جفت پارک هست یه حدود نیم کوچه هست .خلاصه با نرم افزار پیداش کردم حدود 5 دقیقه از هتلمون پیاده تا پارک فاصله بود .
پارکی بسیار زیبا !!! وسطش دریاچه مصنوعی درست کرده بودن و تعدادی قو در آن بودن .
کوگلو به زبان ترکی یعنی قو اینو یکی از ایرانی های اونجا گفت . خلاصه کوچه آقای دکتر هم پیدا کردم توی اون نیم کوچه دفتر هواپیمایی ماهان – آسمان – و شیدا تور هم بود . و آقای دکتر تقریبا بالای ماهان طبفه 4 بود .
پس از اینکه اینجارا پیدا کردیم رهسپار شدیم برای پیدا کردن سفارت آمریکا .
پیاده رفتیم سمت راست که بودیم مغازه ها بود و یه سری هتل و سمت چپ انواع اقسام سفارت ها بود مثال : عراق – آلمان – ایتالیا و سر یه چهار راه که بود پس از 10 دقیقه پیاده روی
گل سر سبد را دیدیم سفارت آمریکا با نرده های مشکلی و چندین دوربین امنیتی اینور اونور . پرچمشو که دیدم یه حس خیلی خوب بهم دست داد : D ایشالا میبینید یا دیدید میفهمید چی میگم : D
بعد گفتیم خب اینم دیدیم . به همسر گفتم بریم میدان کیزلای . این میدان یه جورایی اصلی ترین میدون در آنکارا هست .
وسط آن یه فلکه هست که یه نماد اونجاست که دما و میزان آلودگی هوا و یه سری تبلیغات نشون میده . دور تا دور میدان هم مغازه ها و یک پاساژ خیلی بزرگ خرید است .
من که دیگه خیلی گشنم شده بود گفتم بریم غذا بزنیم که دیدم بله !!! برگر کینگ + پاپییس ( مرغ سوخاری ) + مک دولاند و یه پیتزایی ایتالیایی اونجاها هست .
گفتم بریم برگر کینگ . اون بالای سر فروشنده عکس همبر ها و قیمت ها را با لیر زده بود روی بعضی از همبر ها نوشابه و سیب زمینی هم بود .
خلاصه توی عکس که دیدیم خیلی خفن بودن گفتم 2 تا چیز برگر بده .... که بنده خدا اینگلیسی نمیفهمید 1 کی آورد بعد با دست گفتم 2تووو. بعد گفت ایکی ؟؟؟ منم گفتم یکی چیه تووو .
بعدا فهمیدم ایکی به ترکی یعنی 2 . خلاصه ساندویچ نصف کف دست بود و اونم دونه ای 13 لیر یعنی 2 تاش شد 32500 تومن !!!
گفتم اینا باید شیراز بیان شب چره بخورن بفهمن ساندویچ یعنی چیا !!! حالا شیراز یه همبر توپ شب چهره با سس دوبلو نوشابه اینا میشه 4 تومن !!!!
البته از حق نگذریم خوشمزه بودااااا .
مزش فرق میکرد نونشونم یکمی شیرینه !!! نوشابشون حرف نداشت . من دیدم بازم گشنمه رفتم پاپییس یه ظرف 2 نفره ک میشد 27.5 لیر سفارش دادم که کلی مرغ سوخاری داد و 1 سیب زمینی بزرگ و 2 تا نوشابه رفتیم طبقه 2وم توی هوای آزاد بخوریم . جاتون سبز هرچی خوردیم تموم نمیشد !!!
باور کنید من شخصیت بخوری هستمااا اما خیلی زیاد بود خلاصه با بدبختی خوردم ... اما جایی برای سیبزمینیش نداشتم . اومدم پایین به فروشنده گفتم پاکت و اونو تو پاکت گذاشت و بهم داد .
خلاصه اون شب یه دوری زدیم باز گفتم بریم هتل کم کم . از اونجا با اتوبوس اومدیم مجدد کوگلو پارک با نفری 2 لیر ... پیاده شدیم و رفتیم هتل .

مراحل دکتر

فرداش باید میرفتیم پیش آقای دکتر ... صبح ساعت 7.30 با خانم رفتیم صبحانه . صبحانه همونطور که قبلا گفتم عالی بود . خلاصه خوب خوردیم سپس ساعت 8 از هتل زدیم بیرون به همراه پاسپورت و کارت زرد و نوبت از دکترو نامه دوم ( اینو میخاستن که یعنی کیس نامبر ببینن – همین ) خلاصه رسیدیم .
چون مطمئن بودم دکتر طبقه 4 هست رفتم سراغ آسانسور ها یه سری آسانسور ها طبقات زوج میرفتن - یه سری فرد.
ما با اونی که میرفت طبقه 4 رفتیم . البته آقایی که پایین بودن نگهبان بودن هر ایرانی میدیدن میگفتن چهار . به فارسی : D .
پس از اینکه رسیدیم بالا 2 تا راهرو بود یکی سمت راست یکی سمت چپ راهرو سمت راستی رفتیم دیدیم که 3 نفر نشستن این اتاق انتظار دکتر بود و راهرو سمت چپی مطب اصلی .
خلاصه باید مینشستیم تا منشی بیات اینجا اول . کم کم شلوغ شد البته ما تا رسیدیم پاسپورتمونو به عنوان نفرات بعدی گذاشته بودیم پشت سر کسانی که اومده بودن .
خلاصه کمی که گذشت متوجه شدم اون 3 تایی که اونجا بودن 1 نفرشون مترجم هست !!! یه نفر هم همسر کسی بود که میخاست بگیره . پس فقط 1 نفر جلومون بود .
خلاصه صادقانه بگم بخدا نیازمند مترجم نیستید !!!
بنده خدا منشی فارسی هم بلد شده دیگه : D : D خلاصه منشی اومد دونه دونه صدا زد طبق پاسپورتی که گذاشته بودیم نفر دوم صدای من زد .
از من کارت زرد – پاسپورت و نامه اینترویو همون نامه دوم خواست و پس از اینکه وارد کرد شماره کیس را از روی اون برگه اون برگه را به من برگردوند . گفت بشین یه عکس بگیرم .
خلاصه یه عکس گرفت سپس گفت برید طبقه پنجم برای عکس ایکس ری و تست خون . طبقه پنجم که رفتیم یه آزمایشگاه بود اسمامونو صدا زدن اول اون آقاهه که جلومون بود سپس من و بعد خانم .
پول آزمایش خون و عکس را گرفتن اول رفتیم خون دادیم یه خانم مهربون خوب خون را به درستی گرفتیم تو صف بودیم رفتیم ایکس ری بهم گفت لباستو در بیار و با خنده گفت بادی بیلدینگ ؟ منم گفتم یس بات فیتنس
خلاصه یه عکس گرفت . فک کنم خوشش اومد ورزشکار بودم : D : D خلاصه گفت بشینید بعد چند دقیقه گفت اوکیه برید طبقه 4 .
برگشتیم طبقه چهار اول رفتیم تو همون راهرو سمت راستی که دیدیم هیچکس نیست که دیدیم یه آقا اومد جلومون گویا ما را از دوربین دیده بود .
خلاصه مارا برد همون راهرو سمت چپی . سپس پاسپورت ها را گرفتن گفتن بنشینید . دیدیم خیلی شلوغ شده بود اونجا . هم دوستان ایرانی بودن و هم ترک ها
کم کم گذشت و صدام زد رفتم و گفت برو داخل و خلاصه رفتیم منتظر آقای دکتر بودیم که دیدیم خانم دکتر اومدن . گفت انگلیسی میتونی صحبت منی گفتم یس یکمی صحبت کرد که حمله عصبی داشتی – حمله قلبی – آسم – عمل جراحی – بیماری خاص و وارسیلا
که گفتم بله وارسیلا فقط گرفتم اینم نشونش روی صورتم که گفت باید تست بدی اوکی و پرسید کارت چیه و گفت برو رو تخت رفتم گفت تی شرت را در بیار .
خلاصه گفت رو شکم بخواب یکم اینور اونور فشار داد گفت دردی داری گفتم نه و گفت بشین از کمر او معاینه کرد و بهم گفت آیا واسه بدنسازیت چیزی مصرف کردی و منم گفتم تحت نظر دکتر بودم گفت گود .
گفت برو طبقه پنجم واسه تست واریسیلا ... خداحافظی کردیم اومدیم بیرون منتظر منشی بودم پاس ها را تحویل بده بریم بالا که گفت بیا اینجا انقد پول بده خلاصه دادم و گفت ببین برو بالا تست آبله را بده
اما اگر واکسن لازم شدی روزی که میای واسه جواب باید واکسن را بزنی .
خلاصه رفتیم بالا و گفتن مجدد باید خون بدی گفتم بابا شما 1 ساعت پیش گرفتید با همون انجام بدید . گفتن نه باید از اول خون جدا بگیریم خلاصه مجدد سوراخ کاری شدیم و خون دادیم و گفتن جوابو خودمون میدیم پایین .
کل خرج ما 350 دلار واسه 2 نفر شد .
آقای دکتر نبودن که واکسن بزنن و خانومشون هم با انصاف بودن فقط و فقط تست آبله خواست بقیه واکسن ها را قبول کرد .
قرار بود 3 روز بعدش بریم واسه جواب ساعت 3 ظهر . این چند روز هم جای همه شما خالی به گشت گذار و استفاده از استخر و جکوزی استخر سپری شد
و البته با مقداری استرس که هر کاری کنی بازم باهاته مقداریش تا اینکه مصاحبه تمام شه .
توی این روز ها از یه سری بنده ها خرید کردیم Mavi – Colins – Mango - LC Waikiki- koton قبل کیزلای که مانگو بود 4 طبقه طبقه آخر اوت لت ها بود ( لباس هایی که شدیدا تخفیف خورده )
مثال لباس میدید زده 231 لیر و شده بود 46 لیر . خلاصه خیلی خوب بود قیمت ها اما چیزایی که جدید بودن و نیو کلاکشن بودن گرون بودن .
شانس ما الان فصل تخفیف بود به کلمه به ترکی هست به اسم ایندریم یعنی تخفیف یا آف . خلاصه از 30 درصد آف دیدم تا 80 درصد آف.
توی این چند شب هر شب با کوله باری از خرید میومدیم هتل و دلار های زبان بسته دونه دونه خرج میشدن ... راستی یه چیزی همون اطراف کیزلای یه سری مغازه هستن یه اسم دوویز و البته بگین صرافی هم میشناسن .
اونا خوب پول چنچ میکنن . من 100 دلاری به اونا میدادم 267 لیر میدادن هتل بهم 257 میداد .
اینم واسه اینکه خواستید پول چنچ کنید . از ایران با خودتون دلار بیارید فقط . حدود 100 لیر فقط دستی بیارید از ایران بقیش اینجا تبدیل کنید اونم واسه کسی به بخات از فرودگاه کلا با تاکسی بیات گفتم
و الی اینجا بهتره که چنج کنید . در همون میدان کیزلای یه پارک محله ای بود که پشت این پارک ها کلی ون هست که همه جا میرن حتی آتاتورک که به آتاتورک میگن آنیت کبیر که البته من نرفتم ... وقت نشد حیف ..!
این پارک هم خیلی جای قشنگی بود یه سری مجسمه های قدیمی و تندیس های قدیمی توش بود + یه سری سگ باحال بودن که اصلا وحشی نبودن و هموناها میگشتن واسه خودشون .
مثل ایران نیست که سگ ها را .... ب ک شن. بگذریم ... توی کیزلای مترو هم هست کسی بخات با مترو بره هم میتونه بره .
متروش 180 درجه با تهرون فرق میکنه خیلی خیلی خلوت بود مترو . کنار ایستگاه های مترو هم یه سری مغازه ها هسن که قیمتاشون بد نیست ...

نقشه مترو




آماده شدن برای مصاحبه و روز مصاحبه


پس از این چند روز و تست کردن انواع غذاهای kfc – pizza hut – mcdonalds روز قبل مصاحبه بودیم . مجدد شروع کردیم به یه بررسی مجدد و اینکه گفتیم شام سبک بخوریم و بخوابیم .
من با اینکه 99 درصد مطمئن بودم شرایطمون 1 ضربی هست اما اون 1 درصد بدجوری اذیت میکرد من ساعت کوک کرده بودم روی ساعت 5 صبح که پاشم به دوش بگیرم و بعد راهی بشیم .
خلاصه تا اومدم به خودم بیام ساعت 2 خوابم برد .... 5 هم که زنگ صدا زد درجا پاشدم .
رفتم یه دوش گرفتم و طبق معمول 3 تیغ کردم و اومدم بیرون .
پس از خشک کردن موها و کمی صبر کردن شروع کردم به پوشیدن کت شلوار که با خودم آورده بودم .
حالا چرا من با خودم کت شلوار برده بودم با اینکه خیلی از دوستان گفته بودن نیازی نیست اما نظر شخضی خودم این بود که در این مکان ها باید رسمی بود . یه مثال ساده ... شما شاید توی خیلی از فیلم ها و یا حتی در همین ایران خودمون دیده باشید ینفر برای روز مصاحبه کاریش کت شلوار میپوشه و یا حتی اگر نداره قشنگترین لباسش را میپوشه . خلاصه پس از پوشیدن کت شلوار و بستن کراوات و بستن دکمه سردست کت را هم پوشیدم و راهی شدیم برای صبحانه .
صبحانه هم چون استرس کمی داشتیم فقط آب پرتقالی خوردیم و راهی شدیم .
تاکسی از هتل گرفتم ما را با 10 لیر رساند به دم در سفارت گیت 4 .
پیاده شدیم ساعت 7.20 دقیقه بود . کمی شلوغ بود و توی صب ایستادیم که دیدیم مامور ها اومدن بلند میگفتن که گوشی - سی دی یو اس بی – چاقو و کلا تمام موارد غیر مجاز چیزی همراتون نباشه چون اگر باشه باید بدید به دکه ی بغل دستیه سفارت ... اونم پول میگیره و نگه میداره .
خلاصه یه چیز دیگه به ترکی گفت که من نفهمیدم که گوبا منظورش این بود همراهان بین اینور وایسن ... خلاصه همراها رفتن اونور حدود 70 درصد خلوت تر شد صف .
ساعت طرفای 7.45 کم کم مردم را بردن داخل حدود10 نفری بردن داخل و یکم صبر کردن ما هم همینجوری ایستاده بودیم .
نگاه اینور اونور کردم دیدم بنده خدا دختر جلوییمون هم ایرانیه بعد داره یه سری چیز حفظ میکنه !!! یه سری سوال طرح کرده بود از خودش داشت میپرسید که چرا میخای بری آمریکا ؟ چرا فلان ؟! آخه مگه آزمون کنکوره؟؟؟ عجبا ... دوستان این مدلی نکنید حداقل اگرم اینجوریه با خودتون نیارید دم در سفارت .
خلاصه کم کم نوبت ما شد .با لبخندی و ذکر نام خدا به خط قرمز رسیدم و کفت بیا داخل نگای بالای آسمون کردم و ازش خواستم هر چی خیره قرار بده .
وارد شدیم دوباره پرسید که چیزی همراته گفتم نه و گفت کمربند در بیار دستت بگیر ... بعد یه چیز کاغذ مانند دستش بود که زد به مدارک من و گفت اینا چیه گفتم آلبوم عروسی خلاصه گفت وایسا .
دونه دونه پشت خط قرمز دوم بودیم و صدای تق در میومد که یعنی برید اتاق بازرسی وسایل ها را بزارید توی دستگاه خودتونم از اونور رد بشید .
خلاصه بالاخره رد شدیم .در حال بستن مجددکمربند بودم که دیدم یه باجه هست یه خانم هست گویا اون باجه واسه مهاجرتی ها نبود گفتن برید داخل .
رفتیم از راهرو داخل و دیدم بله خانمی حدودا 38 ساله هستن ایرانی هم هستن و کمی تپل اما خیلی مهربان و محترم .
از ما اسم هتل را پرسیدن و شماره اتاق و نوع زبان مصاحبه که فارسی انتخاب کردیم و شماره ای داد و گفتن بنشینید تا صداتون بزنند .
حدودا 80 تا صندلی بود رو به دیوار که 2 تا ال سی دی هم به دیوار بود و وسط اون ها یه کامپیوتر بود با یه پرینتر کنارش .
تلویزیون ها یکی از آن ها دستور العمل های سفارت را به زبان انگلیسی و فارسی و فک کنم ترکی میگفت و نشون میداد به صورت تصویری و تلویزیون بعدی داشت نشنال جئوگرافیک نشون میداد .
کنار کامپیوتر هم یه استند بود که در آن تعدادی مجله در مورد آمریکا بود و قوانین آمریکا که کسی حوصلش سر بره اونا را بخونه .
سمت چپ هم یه سری صندلی بود و یه استند بزرگ که پول میندازی داخلش بهت آب یا آب میوه میداد و ... یکم اینورترش یه سری اسباب بازی بود واسه بچه کوچیکا .
دقیقا پشت همین محل یعنی پشت اون 80 تا صندلی باجه های آفیسر ها و صندوق بود و کنار همین ها هم یه راهرو بود چند تا باجه هم توی راه رو ها بود .
خلاصه نشستیم و دیدیم دوستانی هم که میشناختیم اونجا بودن . دکتر شهریار هم که از دوستانی بودن که باهاشون آشنا بودیم اونجا بودن .
شماره های کسانی که مصاحبه فارسی داشتن با 400 شروع میشد .
نشستیم تا نوبتمون بشه . ما بین 2 ال سی دی اون بالا بالا 2 تا کانتر شماره بود مثل بانک ها که مثلا شماره فلان باجه فلان .
فقط مثل ایران نیست که خانومه با ناز بشه شماره فلان به باجه فلان : D : D فقط یه صدای تق میات که یعنی شماره جدید اعلام شده اون بالا نگاه کنید !
حدود 15 دقیقه ای گذشته بود که دیدیم شماره مار را اعلام کرد . هر 2 بلند شدیم رفتیم .
دیدیم یه خانمه نشسته و فقط انگلیسی صحبت میکرد و از برنده اصلی فقط مدارک اصل دیپلم و پیش دانشگاهی و آخرین مدرک را خواست که لیسانس بود و رسید پستی سی اس سی
که گفتم اینو ارسال کرده بودما گفتند آره اما اگر امکان داره و دارید بدید ( پس دوستان آنکارایی یادتون باشه بردن 1 نسخه اضافه بدرد میخوره )
و پس از اون کارت معافی و شناسنامه ها و سند ازدواج بهمون گفت ممنون بشینید بعد بهش گفتم ما ازدواج تازگی کردیم عکس های عروسیمون هم بدیم خدمتتون گفت باشه بده .
خلاصه از اون زیر یه جوری رد کردیم آلبوم ها را .دقت کنید آلبوم بزرگ نبرید ما آلبوم های کوچیک از عروسیمون برده بودیم .
خلاصه آلبوم ها را تحویل دادم گفتم بازم عکس هستا گفت نمیخات بشینید تا صداتون بزنندو خلاصه اومدیم نشستیم .
کمی نشتیم و مثل همیشه لبخند بر لب من داشتم نشنال جئوگرافیک میدیدم اصلا حواسم به کانتر شماره نبود ... یوهو صدای بلندی شنیدم دیدک یه بچه رفته با مشت داره میزنه تو یخچال که آب بده ...
بنده خدا باباشم بلند نمیشد یه آب برای بچه بخره !!! خلاصه یکم گذشت و دیدم دوباره شمارمونو اعلام کردن بلند شدیم رفتیم سراغ باجه شماره 4 دیدم یه خانم مهربون اول سلام کرد و تحویل گرفت و گفت 660 دلار .
منم که آماده کرده بودم دادم بهشون . گفت بشینید همین شماره دستتون باشه . خلاصه نشستیم .
دیدم که آقای دکتر و همراه خانم و دخترشون رفتن باجه شماره شش که آفیسر بود و به خانومم گفتم احتمالا انگشت نگاری هم همونجاست پیش خود آفیسر .بعد از مدتی اومدن حدود 15 دقیقه ای طول کشید مصاحبشون .
خانمشون و دخترشون یک ضرب گرفتن اما آقای دکتر اپ خوردن اونم به دلایل سربازی و بعضا دکتر بودن و بهشون گفتن زیر 1ماه کلیر میشید. منم خوشال شدم از اینکه گرفتن و باز زمان گذشت و . ... بنده هم گلاب توروتون دستشویی شماره 1 داشتم ....
حالا نمیشد بری هر لحظه احتمال اینکه صدات بزنن بود .
رو این حساب نشستم این روند حدود 40 دقیقه ای طول کشید !!! که یوهو دیدم دینگ !!! نگاه کردم شماره ما بود بلند شدیم و با یک لبخند و با یه اعتماد به نفس رفتیم جلو باجه . اون موقع من اصلاااااا استرس نداشتم ...
فقط دوست داشتم تمام شه برم دستشویی : D : D Big Grin نخند آقا تو موقعیت قرار نگرفتی .
آفیسر ما 2 نفر بود یه خانم که کاملا به زبان فارسی مسلط بود و بدون لحجه و یه آقای خوشتیپ فو فشن که ایستاده بود کافی میخورد .
خلاصه یه سری سوالات پرسید آفیسر ؟
سلام شما آقای ... و شما خانم ....
میدونید که باید قسم بخورید ؟....
قسم میخورید ؟..... و ما هم قسم خوردیم که هر آنچه اینجا میگیم عین حقیقته البته دست راستمونم بالا بود .
بعد از اون پرسیده که چی شد ازدواج کردید و از کجا آشنا شدید و ازمون خواستن هر 2 با هم جواب بدیم گفتم یعنی با هم حرف بزنیم ؟؟!!
خندید گفت نه جدا جدا حرف بزنید ... خلاصه اول از خانومم شروع کرد سپس قطع کرد گفت شما ادامه بده سپس خانمم ادامه بده ... گفت عکس هاتون خوبه اما عکس از مراسم ندارید ؟!
ما هم چون عکس از مراسم کنار فامیل داشتیم گفتم چرا داریم گفت میتونم ببینم خلاصه دادیم بهشون عکس ها را دید و یجورایی خیالش راحت شد که ازدواج مشکلی نداشته و براشون هم توضیح دادم که حدود 4 سال هست ما همدیگرا میشناسیم و شروع آشنایی اینجور بوده و اونجور بوده ....
کار شما چیه آقا ؟ ! خصوصی . برنامه نویس
کار شما چیه خانم ؟! خانه دار.
ازمبلغ پول پرسید که از کجا تهیه شده و گفتم که نصف آن کار کرد خودمه و مابقی هدیه پدر مادر هامون
و سوال بعدی اینکه اونجا میخاید برید کجا ؟ جواب ما پیش فلانی چون فامیلمونه
و سوال بعدیش چه کاری میخاید اونجا بکنید و پس از اون کمی سکوت کرد و با اون برادر خوشتیپ صحبت کردن و برادر خوشتیپ تشریف بردن . خانم بازم مکس کرد و گفت من با ویزا شما موافقت میکنم فقط 3 تا 5 روز کاری طول میکشه که به دست شما برسه .
خلاصه من یه لحظه خشک شدم . مات و مبهوت داشتم آفیسر را نگاه میکردم که خانومم گفت محمود تمام شد گرفتیم .
یه لحظه به خودم اومدم و به خودم و خانومم گفتم گرفتیم و ما هم کلی تشکر کردیم از آفیسر محترم منم همه مدارک دادم به خانمم سریعا خودم را به اتاق فکر ( دبلیو سی ) رساندم و پس از انجام شماره 1 اومدم بیرون و اون موقع بود که فهمیدم چه اتفاقی افتاده ..... ویزا آمریکا ؟!!!!!!!! بالاخره 1 سال استرس فکر تمام شد ...
خلاصه با همسر جان از اونجا خارج شدیم تاکسی گرفتم درب هتل با 7.5 لیر مارا رساندن .یه سوپری بغل هتل هیلتن بود انواع و اقسام ...... را داشت . ( دیگه خودتون بفهمید ) .
حدود 250 لیر اونجا چیز میز خریدم و رهسپار هتل شدم ....
پس از تماس گرفتن به پدر مادر هامون و دادن این خبر خوب دیگه راحت شده بودم .
در اتاق به اندازه ای خوردم که به بیرون از پنجره نگاه میکردم پرنده ها را نزدیکتر میدیدم : D گویا واقعا رو بینایی هم تاثیر میزاره ها : D : D : D خلاصه پس از اون استخر و جکوزی تا عصر بودم و فوق العاده بود .
شب هم رفتیم کی اف سی کلی خوردیم فرداش هم گشت شهری بود همون 55 هزار تومنیه ... حالا یه چیز جالب من 6 شب هتل گرفته بودم گفتم تماس بگیرم واسه تمدید به الی گشت که دیدم از شبی 250 میگن شبی 550 !!!! خلاصه گفتم بابا چرا انقدر گرون شده خلاصه یه ضدحال کوچیک خوردیم : ( مجبور شدم هتل را عوض کنم آخه 3 شب 1650 خیلی بود .
بقیه در قسمت بعد - پست بعدی Wink
شماره کیس ***6. رویت قبولی 10May. تعداد افراد 2 نفر. سفارت آنکارا . مصاحبه نیمه اول جولای . نتیجه 1 ضرب هر 2 نفر Big Grin . مقصد سیاتلRolleyes
سفرنامه از سیر تا پیاز من





کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان