ارسالها: 28
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2009
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ماهان جان سلام سوال اول شما در رابطه با آدامه تهصيل من 2بار تافل دادم براى دكترى ولى نمره لازم را نياوردم و ميدونيد خ بايد همه آمتهانات لازم را پاس كنيد تا بتونيد پذيرش بگيريد من نتونستم نه اينك نخواهم نتونستم.برى كار هم اپلاى كردم مصاحبه هم رفتم ولى ديگه باهام تماس گرفته نشد براى سر كار رفتن چون من تجربه كار در امريكا نداشتم اگر يك مدت امريكا زندگى كنيد متوجه ميشيد در اينجا براى گرفتن كار براشون خيلى مهم آست مدرك شما از دانشگاههاى خوب و معتبر باشه و تجربه كار در امريكا داشتن براشون خيلى مهم آست. و اگر هنوز نيامدم ايران ميخواهم اول سيتيزن امريكا را بگيرم. بد اگر شد برم ايران البته الان در كنار كار كردن واحدهاى فارمسى را برداشتم اگر بخواهم بمونم به آحتمال 50 درصد اگر بتونم پذيرش بگيرم برم فارمسى. و من نتوانستم اس وام تحصيلى استفاده كنم چون بايد يك رشته مشخص آنتخاب ميكردم و من چن هنوز ب موندن خودم مطمن نيستم نميتونم وام بگيرم. اگر من حرفى زدم و افردى را ناراحت كردم معذرت ميخواهم. فقط ميخواستم همه با ديد باز مهاجرت كنن و بدونن درسته ايران سختيهاى خودش را دارد ولى اگر ايران كار خوب وا زندگى راحتى دارين وا زا وا بچه دارين با دقت بيشترى فكر كنيد من در ايران كارم خيلى خوب بود ولى با واقعيت به اين مرحله از زندگيم نگاه نكردم و خيلى اهساسى تصميم گرفتم چون از ايران خيلى خسته بودم اگر سولى درين من در خدمت هستم.
ارسالها: 28
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jan 2009
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
ببخشيد اگر من اينقدر اشتباه چاپى دارم اخه من فونت فارسى ندارم و از اين مترجم استفاده ميكنم .
ارسالها: 691
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
68
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
ماهان جان من معذرت میخوام یه کم احساسی برخورد کردم. ولی هنوز هم در مفهوم قضیه رو حرفم هستم.
احتمالا تو مشکل من و امثال منو میدونی... من دیگه به کار و موقعیت در ایران فکر نمیکنم. دیگه دلم کنده شده. بهانه اصلی من هم اینه فرزندم در جامعه سالمتری بزرگ بشه و وقتی بزرگ شد در موقعیتهای بهتری قرار داشته باشه. من تصمیم گرفتم که برم آمریکا یا کانادا. تصمیم - تصمیم - تصمیم - مفهومش کاملا مشخصه.
اما مشکل اصلی و عصبانیت من در این مورده که بعضی افراد که به هر ترتیبی براشون موقعیت مهاجرت پیش میاد، فکر نکرده و نسنجیده میپرن میرن اونور بعد شروع به شکایت و گله میکنن. این افراد مثل کسایی هستن که میرن اول دفتر عقدنامه را امضا میکنن بعدش تازه میرین ببینن عروس کیه!
بدون هیچ تحقیق اولیه، بدون هیچ دیدی از زندگی در اونطرف و اینکه اصلا با عقاید اجتماعی و مذهبیشون جور در میاد یا نه، میرن تو لاتاری اسم مینویسن تنها و تنها به این دلیل که مجانیه! خوشبختانه طناب مجانی به راحتی گیر نمیاد وگرنه...
بعد هم که برنده میشن، تازه شروع میکنن به ناز و ادا که آقا اصلا ما برای چی بریم، ما اینجا الیم بلیم جیمبلیم. مامانم اینا رو چیکار کنم؟ اگر برم اونجا منو روز اول مدیر کل نکنن چی؟
عده ای از اونا که منصرف میشن که هیچ، عده ای نامه اول هم پست میکنن میگن حالا بذار اینم بفرستیم، ببینیم حالا چی میشه... بعد وقتی کارنت شدن نمیرن.
بقیه میگن حالا بریم ترکیه میگن یه دیسکو جدید باز شده فلانجا بریم ببینیم چه خبره حالا سفارتم یه سر میزنیم. بعد میرن ویزا میگیرن ولی نمیرن آمریکا.
باز بقیه میگن حالا ویزا که گرفتیم، میریم آمریکا یه سر به حسن آقا میزنیم بعد هم میریم ببینیم این لاس وگاس که میگن کیه چیه کجاست... بعد میرن گرین کارت میگیرن و سریع بر میگردن و سالی یکی دو ماهم میرن آمریکا که گرین کارتشون باطل نشه...
یه عده هم که میگن حالا ایران عزیز دلم که اینقدر دوستش دارم که خبری نیست، بریم اونجا زندگی کنیم ببینیم چی میشه. بعد میرن و بعد از دو سه ماه شروع میکنن به جزع فزع و بدگویی که بابا ما می خواستیم بریم بهشت اینجا که کسی ما رو باد نمیزنه، پس هی میگن پول ریخته رو زمین کو؟
----------------------
آره دوست عزیز. این افراد با این کارشون با عث میشن کسایی که تصمیم قطعی گرفتن به مهاجرت و سالها در لاتاری شرکت میکنن به این امید که امیدشون روزی نا امید نشه، بهشون ویزا نرسه.
منظورم خودمم هست، بوف هم هست، Air هم هست، تهرانی پور هم هست، چندین نفر دیگه هم هستن.
----------------------
خوب یکی نیست بگه آخه جون دلم، اول بپرس، اول تحقیق کن، اول برو ببین، اول تصمیم قطعی بگیر، بعد اقدام کن که بعدا اینقدر تو شک و تردید و فکر و خیال نیفتی؟
من ازتون میخوام برین آرشیو سال 2007 رو ببینین چقدر تعداد کسایی که تصمیم قطعی به رفتن داشتن زیاد بود و کمتر کسی هی میومد وسط پارازیت مینداخت که حالا وطن گلمونو بزاریم بریم یه وقت نبرنش...
-----------------------
من معذرت میخوام از همه دوستانم به خاطر زبون رکم که گاهی تلخه و گاهی برای دوستان خوشایند. دلم میخواد وقتی عقیده ام را میگم کسی نرنجه که چرا به فلان عقیده من توهین کردی. اگر هم میبینین گاهی تند میشم به خاطر ابراز عقیده کسی نیست، به خاطر اینه که میبینم یه نفر در زمان اشتباه در جای اشتباه کار اشتباهی کرده و حالا داره موعظه میکنه.
منم همیشه وقتی از ایران دو سه ماه دور میمونم دلم براش پر میکشید و میکشه، ولی جدیدا وقتی پام را از پله های هواپیما رو زمین تهران میزارم و ... میبینم.... میگم که چه غلطی کردم.
اون وطنی که میگی، من تو قلبم دارم. وقتی میرم اونور بر خلاف خیلی ایرانیا که ملیتوشونو نمیگن، من با افتخار میگم "Ich bin Persich" یا "I'm Persian" و وقتی میبینیم طرف سردرگم شده میگم "Persia, es ist ein land yetz heisen Iran" یا میگم "Persia, that's a territory now presented as Iran" البته من در آلمانی گرامر و دیکته اش را خوب وارد نیستم.
بله من اولش نمیگم ایرانی هستم. چون کلمه پرشیا برای اروپایی ها یه کلمه رویایی و سلطنتی و اورینتاله ولی ایران براشون یعنی ... و .... و ... (قول دادم مواظب ف.ی.ل.تر.ینگ. سایت باشم.)
------------------------------
من وقتی برم اونور، نمیذارم بچه ام از تاریخ عظیم کشورم و ادبیات غنی ملتم بی خبر بمونه، ولی به همین طریق هم نمیذارم ذره ای از فرهنگ اجتماعی و مذهبی غلط فعلی کشورم چیزی بدونه، چون نمیخوام مثل من دچار دو پاره شدن روحش بشه.
ارسالها: 81
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jan 2009
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2009-01-14 ساعت 18:30
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-02-11 ساعت 13:10 توسط Amirbk.)
پیام عزیز ممنون ازت به خاطر پستهای خوبت که غالباً حقیقتهای تلخی رو در لفافه طنزگون وشیرینی بیان میکنی...
دوستان عزیز توصیه میکنم که حتماً راجع به نوشتن پستها خیلی بیشتر دقت بفرمایید، چون ممکن هست که واقعاً باعث آزار خیلیها دراینجا بشید(به خودم هم دارم اول میگما) و به قول معروف رگ گردن ملت رو بزنین بیرون! در حالی که ممکن هست شما فقط یه حس لحظه ای داشته باشید مثالاً یه حس دلتنگی گذرا، یه حسی که بعد از مدت کوتاهی فراموش بشه...میخوام بگم همه کسانی هم که خیلی محکم و با قاطعیت و اطلاعات نسبتاً کافی تصمیم به مهاجرت میگیرند هم به حتم دچار حسهای لحظه ای و گذرا میشن، ولی این خیلی فرق داره با وقتی که شما اون حس های زودگذر رو که ممکنه بعضاً بیشتر از روی احساسات باشه تا منطق در اینجا به عنوان یک عقیده مطرح میکنید...این قضیه منجر به جنجال میشه در صورتی که ممکن بود اگه از همون اول این مسئله رو به عنوان یک حس مطرح میکردید، به جای این همه مخالفت حتماً با کلی دلگرمی و راهنمایی از سمت دوستان رو برو میشدید...مگر اینکه حرفاتون واقعاً یک حس گذرا نباشه که این واقعاً جای صحبتهای درست پیام رو داره که حاکی از باری به هر جهت تصمیم گرفتن برای مهاجرت و دلسرد کردن خیلیها هست...
دوستان عزیز یه چیز خیلی جالب بگم اونم اینکه کسایی که خیلی از دست کسانی که بیان و ایران ایرانه تنها کنن و خیلی از مسائل و واقعیتهای امروز زندگی اجتماعی در ایران رو نادیده بگیره کفری میشن اتفاقاً یه جورایی خودشون بیشتر عاشق ایران هستن (به حرفهایی که پیام زد توجه کنید)
شاید بد نباشه در مورد خودم که اون پست اول رو نوشتم بگم...
من 10 سال ردیفهای موسیقی ایرانی رو با دو ساز ستار و تار آموختم و با علاقه به خیلیها یاد دادم و سعی به اشاعه اون کردم.
من عاشق معماری تخت جمشید، معماری سنتی شهر یزد و اصفهان هستم و در این سه مورد در دانشگاه بیشتر تحقیقاتم رو انجام دادم.
من عاشق ادبیان ایران هستم...رباعیان خیام،مثنوی مولوی و ادبیات و فرهنگ عرفانی ایران رو می پرستم.
من خدا را به شیوه خودم میپرستم بدون زدن هیچ Tag یا برچسبی از د.ی.ن.ی خاص به خودم چون معتقدم این Tag ها انسانهای برابر رو از هم دور میکنه...
من عاشق طبیعت ایران هستم دشت لار در شمال تهران، مناظر طبیعی لاهیجان، اورامانات،خورهای زیبای جنوب...
ولی با این وجود به تمام حرفهایی که در پست اولم گفتم اعتقاد دارم و اونها شاید یکصدم از دلایلی برای گرفتن تصمیم قاطعم برای مهاجرت باشه...حال قضاوت با شما که من، پیام یا دوستانی که تصمیم قاطعی برای مهاجرت داریم ایرانی هستیم یا نه...ایران را دوست داریم یا نه...
اما از sorna عزیز خیلی تشکر میکنم و عذرخواهی بابت برخورد تندم...بله حرفهای ایشون درست هست...شرایطش هم واقعی هست...ایشون خدانکرده دروغی اینجا به کسی نمیگه...دوستان عزیز، من بعد از صحبتهای sorna تحقیقاتی کردم که ببینم قضیه چیه که کسی با مدرک فوق برق کاری در رشته خودش بعد از چند سال پیدا نکنه و به نتیجه های خوبی رسیدم...
دوستان عزیز در آمریکا کار کمتر شده ولی هنوز زیاد هست، شاهدش هم آگهی های فراوون کار در Hotjob هست که یکیش رو هم درجا برای پاسخ به sorna عزیز سرچ کردم و برای پاسخ بهش در پست قبل گذاشتم....امممما! باید حتماً برای اون کار qualified باشید...دوستان عزیز، بسیاری از رشته های مهندسی و غیر مهندسی در آمریکا و ایران با هم منطبق نیستند...به عنوان مثال در یک رشته خاص در آمربکا ممکنه با نرم افزارهایی کار کنند که در ایران هنوز باب نشده باشه...باید از همینجا و تا زمانی که هنوز ایران هستید از روی توضیحات مربوط به آگهی های کار برید سراغ چیزایی که باید یاد بگیرید تا برای کار در اونجا qualified بشید...صرف داشتن مدرک دانشگاهی لیسانس یا فوق به هیچ وجه پیدا کردن کار در زمینه رشتتون رو تضمین نمیکنه...کسانی هم که output رشته هاشون خیلی با چیزی که الان تو امریکا هست متفاوت هست حتماً باید به فکر ادامه تحصیل و up to date کردن خودشون در همون بدو ورود به امریکا باشند و از همینجا حسابی برای tofel و مخصوصاً GRE که واقعاً امتحان سنگینی هست خودشون رو آماده کنن...
دوستان عزیز ایرانیی که در امریکا هستید و برای همیشه با افتخار ایرانی باقی خواهید ماند لطفاً اگر اونجا مشکل پیدا کردن کار با وجود مدرک بالای دانشگاهیتون از ایران رو دارید لطفاً بجای نالیدن از اوضاع که پیامدی جز افسردگی بیشتر خوتون و ما اینوریها رو نداره، در اینجا به ما راههایی رو بگید که مفید باشه، کارایی که ما از اینجا زودتر انجام بدیم و خودمون رو براش آماده کنیم...سعی کنیم هممون به صورت تخصصی تر صحبت کنیم و پراکنده گویی نکنیم...دوستان سعی کنیم مفید باشیم...سعی کنیم همدیگر رو به جلو پرتاب کنیم...
شروع از خودم...
---دوستان در راستای تقویت زبان برنامه MemoryLifter که لینک دانلودش همhttp://www.download.com/1770-20_4-0.html?query=memorylifter&tag=srch&searchtype=downloads&filterName=platform%3DWindows&filter=platform%3DWindows
هست همون جعبه لایتنر معروف هستش که واقعاً معجزه آسا باهاش میتونین در عرض چند ماه صد ها لغت رو به دایره لغاتتون به صورت ریشه ای و پایدار اضافه کنید...من 2 ماه هست که ازش استفاده میکنم و اگر کسی در مورد طرز کارش سوالی داشت راهنماییش میکنم...
---به تمام دوستانی که در زمینه مهندسیهای مربوط به حوزه ساختمان فعالیت میکنند (رشته های Architecture, Civil, urban design,MEP Engineerg) اکیداً توصیه میکنم که علاوه بر یاد گرفتی نرم افزار تخصصی روز رشتشون نرم افزار پیشرفته REVIT رو حتماً یاد بگیرند که جدیداً در آمریکا به سرعت در حال فراگیر شدن هست...
---دوستان گروههای پزشکی پرستاری وسایر رشته های مرتبط، حتماً خودتون رو برای آزمون نظام پزشکی آمریکا به طور جدی آماده کنید...
موفق باشید
امیر 2009as4###
ارسالها: 10
موضوعها: 1
تاریخ عضویت: Oct 2008
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من فوق لیسانس دارم و خودم را دارم برای امتحان دکتری آماده می کنم دلیل خاص و اصلی ام برای مهاجرت به دست آوردن خوشبختی است اینجا که احساس خوشبختی نمی کنم آنجا شاید پیدایش کنم البته آنجا هم شاید خبری از خوشبختی نباشه ؟!
زندگی به امواج دریا مانند است چیزی با خود به ساحل می آورد و چیز دیگر را با خود می برد چون به سر کشی افتد انبوه ماسه ها را با خود می برد اما تواند بود که تخته پاره ای نیز با خود به ساحل آورد تا، کسی بام کلبه اش را بدان بپوشاند.
ارسالها: 60
موضوعها: 5
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوستان خوبم:
من بعد از بایان دانشگاه حدود یک سال بیکار بودم...تو این مدت همه کار انجام دادم تا اموراتم بگذره....سرانجام تو یک کمبانی مالتی نشنال کار بیدا کردم و تا الان که ۴ سال میگذره اینجا مشغولم...برای من دل کندن از محیط کارم بسیار دشواره چون واقعا تفکر از نو ساختن برام غذابی الیم به حساب میاد....از طرفی یاد گرفتم که آسانترین راهها منتهی به بهترین نتایج نمیشه چون اگر میشد حضرت موسی به دریا نمیزد و راه ساحل رو در بیش میگرفت.....به همین دلیل از دوستان خوبم میخوام قبل از هر تصمیمی موانع ذهنی خویش ساخته رو بر طرف کنند و بدونند که موفقیت در گرو تلاش و تعهد است.
ارسالها: 138
موضوعها: 8
تاریخ عضویت: Sep 2007
رتبه:
14
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2009-01-16 ساعت 02:21
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-01-20 ساعت 04:23 توسط mahan.)
در پاسخ به موضوع اصلی این تاپیک که تبدیل شده به یکی از پر بحث ترین موضوعات در مهاجرسرا اخیرا مصاحبه ای انجام شده که به نظر رسید ممکنه بتونه در راستای همفکری بیشتر همه ی رفقا کمک کننده باشه. به همین دلیل مصاحبه را اینجا درج می کنیم تا در دسترس همه ی رفقا قرار بگیره.
[/i]هرگونه تشابه اسمی در این مصاحبه تصادفی ست[/i]
پیام: شما چند وقته به آمریکا آمدید؟
ماهان: چهار ماه و نیم
پیام: شما هم شانسی و باری به هرجهت رفتید ؟
ماهان: نه خیلی جدی بودم. اگر آمریکا نبودم قاعدتا الان باید کانادا می بودم
پیام:هدف اصلی تون از مهاجرت چی بود؟
ماهان: تحصیل ، تجربه ی یک دنیای آزاد و متفاوت ، پیشرفت...
پیام:پس دنبال رفاه و کار نبودید؟
ماهان: به عنوان اولویت نه
پیام:رفاه چی؟
ماهان:اون هم به عنوان اولویت نه
پیام: یعنی توی ایران کار ریخته و همه هم در رفاه و ناز و تعمت هستند؟
ماهان: خیر منظورم این نیست. من در ناز و نعمت نبودم. همه ی عمرم درس خوندم و این چند سال آخر هم ، هم درس خوندم هم کار کردم مثل خیلی دیگه از هم نسل هام. ولی هرکس برای انتخابی که می کنه یک اولویتهایی داره. موضوع مهاجرت هم همینطور. من فقط اولویتهای خودم را مطرح کردم
پیام:آمریکا را چطور دیدید تا حالا؟
ماهان:هنوز مدت کمی اینجا بودم برای اظهار نظر ولی در همین مدت بعضی چیزها خیلی عالی به نظرم آمده همینطور بعضی چیزها به نظر قابل انتقاد میاد. کلا هیچ جا که مدینه فاضله نیست و نمی تونه باشه، هرجا ویژگی های خودش را داره.
پیام: مثلا چه چیزهایی به نظر شما خوب رسیده؟
ماهان: از قبل دید رویایی به دانشگاههای آمریکا داشتم. هنوز هم چیزی که بیشتر من را به اینجا جذب می کنه دانشگاه و حرمت دانش هست. در کنار این موضوع از وقتی آمدم بعضی چیزهای دیگه هم نظرم را به خودش جلب کرده که واقعا خارق العاده ست.
پیام:مثلا؟
ماهان: مثلا "کار داوطلبانه" و اینکه این موضوع اینجا یک ارزش اجتماعی محسوب می شه. "آزادی" اینکه هرطور دوست داری باشی تا جای که کسی صدمه نزنی. "حقوق اجتماعی افراد مسن و ناتوان"، "کتابخانه های عمومی" ، "سازمانهای غیر انتفاعی و خیریه"، "حقوق و قوانین مدافع اقلیت ها"، "میانگین بالای مطالعه"و بالاخره "دادگاه".
پیام:دادگاهها را از نزدیک دیدید مگه؟
ماهان: خیر ، ولی خیلی از مواردی که بهش اشاره کردم در دادگاههای این کشور به دست آمدند
پیام: خوب پس همه چیز عالیه؟
ماهان: "همه چیز" یک حکم کلیه. همه چیز هیچوقت عالی یا بد نیست. اینجا هم مشکلاتی هست. به خصوص وقتی میخواهی تازه شروع کنی.
پیام: مثلا چه مشکلی؟
ماهان: مثلا اینکه تا وارد کار تخصصی خودت بشی و یک سری چیزهای مهم را تهیه کنی ممکنه کمی طول بکشه و باعث نگرانی باشه
پیام: مهم یعنی چی؟ خونه و ماشین؟ مگه اینا توی ایران راحت به دست میاد؟ مگه شما انتظار داشتی وقتی میای اینجا بادتون را بزنند؟
ماهان: خیر موضوع این نیست. مثال میزنم. یک موضوع مهم بیمه است. اینجا گرفتن بیمه کمی با مشکل روبروست. تا وقتی کار تمام وقت نگیرید بیمه هم نخواهید داشت و گرفتن بیمه به صورت شخصی و با درآمد کار نیمه وقت تقریبا غیر ممکنه. خوب این موضوع بیمه به نظر من کمی نگران کننده ست.
پیام: پس مشکل فقط بیمه ست؟
ماهان: بیمه و اینکه کار کم شده. این به دلیل رکود اقتصادی جاریه. تعدادی هم کار تمام وقتشون تبدیل شده به نیمه وقت. حتما می تونید تصور کنید که وقتی برای شهروندان یک کشور شرایط سخت می شه و تقاضای کار کم می شه برای مهاجرینی که تازه وارد اون کشور شدند شرایط به همون ترتیب هست
پیام: شما حالا که ماشین خودت از پل گذشته با زدن این حرفها میخواهی بقیه را دلسرد کنی؟ مگه تو ایران بیکاری نبود؟
ماهان: هدف من یا هرکس دیگه از گفتن این حرف دلسرد کردن نیست. مسما ما داریم راجع به موضوع "مهاجرت" در اینجا حرف می زنیم. اتفاقا گاهی بعضی ها انتقاد می کردن که شما ها همش خوبیهای اونجا را می گید. اینها فقط واقعیت هستند. موضوع در اینجا همفکری و کمک به همدیگه ست تا همه بتونند مهاجرت راحت تر و موفق تری داشته باشند.
پیام: این واقعیت هایی که می گید روشن تر بگید چی هست؟
ماهان: همین مشکل اقتصادی و کم شدن کار. این موضوع همون موضوع بیمه را هم که پیشتر گفتم به همراه داره. چیزی که من شخصا نگرانش هستم اینه که وامهای دانشجویی خیلی محدود بشه و اونوقت مشکل ادامه تحصیل خیلی جدی می شه.
پیام: شما مگه توی ایران تحصیل نکرده بودید که باز میخواهید تحصیل کنید؟
ماهان: چرا. تا آخرین جایی که می شد خوندم. ولی دوست دارم تحصیل در بهترین دانشگاهها را تجربه کنم. از این گذشته برای بعضی رشته ها لازمه که حتما در آمریکا هم تحصیل کنن تا بتونن کار کنن. و به طور کلی واقعیت اینه که در بیشتر موارد اگر کسی دنبال موقعیت اجتماعی مشابه در ایران برای خودش هست لازمه که در آمریکا هم تحصیل کنه.
پیام: این حرفهایی که شما میزنید یعنی اینکه دیگرانی که الان در حال مهاجرت هستند نیان به آمریکا؟
ماهان: برعکس.
پیام: منظورتون چیه؟
ماهان: من دارم تشویق می کنم که از فرصتی که دارن حتما باید استفاده کنن. دلم میخواد اگر می تونم کار کنم که به بهترین شکل ممکن از این فرصت استفاده بشه.
پیام: مثلا چیکار می شه کرد؟
ماهان: باید واقع بین بود. باید حسابی مطالعه و بررسی کرد و راجع به حایی که داریم میریم اطلاعات جمع کرد. باید زبان را خیلی خیلی جدی گرفت. باید وقتی کسی میاد آمریکا کوه اطلاعات باشه راجع به همه چیز. کار ، ادامه تحصیل...همه چیز. اگر قراره درس بخونید هرچه میتونید ایران بخونید و بیاید.
پیام:بعضی ها میان میگن که نتونستن کار خوبی اونجا بگیرن بعد از چند سال بعضی ها هم خیلی ابراز نگرانی می کنن از مهاجرت. بهتر نیست جلوی این ابراز نظرها گرفته بشه تا باعث ناامیدی نشه؟
ماهان: راستش نظر من اینه که هرکس میاد اینجا نظر و تجربه ش را می گه در واقع با گذاشتن وقت خودش داره به دیگران کمک می کنه. این که ممکنه به نظر ناامیدکننده باشه را بهتره بگذاریم کنار و فقط به دید یک تحربه که میتونه به اطلاعاتمون اضافه کنه بهش نگاه کنیم. آدمها با هم فرق دارن، توانایی ها انتخابها و اتفاقهایی هم که براشون پیش میاد فرق داره. بنابراین به نظرم بهتره ضمن این که از منفی انگاری دوری می کنیم راه ابراز نظر و عقیده را هم باز بگذاریم. بهترین کار اینه که هرکس در راه مهاجرت هست خودش را تا جایی که می تونه پیش از آمدن آماده کنه.
پیام: شما مثلا خودت وقتی آمدی چه کارایی کرده بودی از قبل؟
ماهان: من تمام قوانین و راههای ادامه ی تحصیل و کار را جمع کردم. کلیات را منظورم هست. هر مدرکی که لازم بود از ایران بیارم آماده کردم و آوردم. از همون ایران خودم را برای تافل آماده کردم و وقت تافل را هم همون ایران که بودم برای اینجا رزرو کردم. وقتی اومدم به فاصله ی کوتاهی همه ی مدارکم ارزیابی شد تافل هم دادم و مشغول درس خوندن شدم برای امتحان مهم. همین درس را هم اگر کسی ایران بخونه و بیاد خیلی جلو میفته. من نرسیدم چون خیلی خیلی سرم شلوغ بود. با این حال فکر کنم منطقی باشه که آدم ماههای آخر پیش از آمدن کارش را سبک کنه و به چنین کارهایی بپردازه مثل درس و زبان.
پیام:راستی اینهمه آگهی کار روی وبسایت ها مگه کار نیستند؟ پس چرا همش میگن کار کم هست؟
ماهان: اینها میتونن نشونه ی خوبی باشن ولی دلیل نمی شن. خیلی از شرکتها خودشون وبسایت دارن. میشه روی وبسایت خودشون دید که واقعا استخدام دارن یا نه. خیلی از شرکتها روی یاهو و سایتهای دیگه آگهی میگذارن ولی بعضی شون بیشتر حکم تبلیغ داره تا آگهی استخدام واقعی. ولی این سایتها به طور کلی ایده های خوبی میدن درباره ی اینکه شرکتها دنبال چه جور مهارتهایی هستند. برای اینکه ببینیم واقعا آمار کار و بیکاری چقدره می شه به روزنامه ها و خبرگذاریهای معتبر مراجعه کرد و اطلاعات درست گرفت. واقعیت اینه که اینجا برای کسی که فارغ التحصیل آمریکاست و سابقه ی کاری اینجا را هم داره امتیاز خیلی بیشتری قائل میشن. میتونین به این آگهی ها پاسخ بدید و رزومه تون را بفرستید ببینید چند درصدشون واقعا دعوت می کنن برای مصاحبه. راستی یک موضوع دیگه هم یاد گرفتن اینه که چطوری رزومه باید نوشت. رزومه هم خیلی مهمه. این را هم از ایران می شه تمرین کرد و یاد گرفت.
پیام:با این اوصاف آینده را چطور می بینید؟
ماهان: سخته پیش بینی. ولی به نظرم ماها با تلاش و دقت زیاد در انتخاب مسیرمون حتما موفق خواهیم شد. کسی که در ایران تلاش کرده و موفق شده اینجا هم باید بشه. کسی هم که در ایران تلاش کرده و به نتیجه ی دلخواهش نرسیده اینجا شانس این را داره که در شرایط بهتری دوباره تلاش کنه و به جایی که دلش میخواد برسه. در مورد کسی هم که اهل تلاش نیست که خوب طبیعتا بحثی نداریم
پیام: شما تا زمانی که به موقعیتی که دنبالش هستید برسید اگر قرار بشه کارهای ساده انجام بدید حاضرید این کار را بکنید؟
ماهان: گریزی از این موضوع نیست. این موضوع پیش روی هر تازه مهاجری هست. حالا هرکس کار بهتری بتونه بگیره یا شاید کار تخصصی خودش را بگیره که چه بهتر.
پیام: حالا اگر با همین کار ساده رفاه بیشتری نسبت به ایران داشته باشید حاضرید برای همیشه بمونید و راحت زندگی کنید؟
ماهان: هرگز. ما برای خودمون فرصت معلوم کردیم. اگر در فرصت تعیین شده در مسیری که میخواهیم قرار گرفتیم که عالیه، اگرنه هرگز حاضر نیستم کار و تخصصم را بگذارم کنار فقط به خاطر اینکه جایی به جز ایران باشم.
پیام:بعضی از دوستان شماره ی کیسشون خیلی بالاست بعضی ها هم کلا خیلی نگران هستند. شما توصیه ای ندارید براشون؟
ماهان: توصیه که نه ولی پیشنهاد دارم. اینکه وقتشون را نگذارن تلف بشه. تا قبل از آمدن فقط چند تا کار انجام بدن: زبانشون را تقویت کنن(منظور مهارتهای زبان انگلیسی ست) خودشون را برای هر امتحانی که احتمالا پیش روشون خواهد بود آماده کنن از جمله تافل و...، راجع به کار و رشته شون در آمریکا اطلاعات پیدا کنن، مثبت ببینن، واقع بین باشند و مهاجرسرا را مدام چک کنند
پیام:آرزویی نداری براشون؟
آرزو می کنم هرچه دوست دارن براشون پیش بیاد. و اینکه آرزو می کنم payam_prz ویزا بگیره و بیاد
پیام: حالا چرا پیام؟!
ماهان: خوب چون دوست دارم ویزا بگیره و خوشحال بشه، از خوشحالی هموطنم خوشحال می شم، و هم اینکه وقتی پیام ویزا بگیره بقیه هم که شماره هاشون جلوتره ویزا می گیرن و این باعث خوشحالی همه مون می شه.
تذکر: قسمتی از این مصاحبه به دلیل اینکه احتمال میرفت سایت را در معرض ف.یلت.رینگ قرار بده توسط یکی از مدیران دلسوز سایت حذف شد. وی در این مورد گفت این کار فقط به دلیل حفظ این سایت که راه گفتگو و ارتباط ماست انجام شده و اصل مطلب به طور کامل در آرشیو می مونه تا در فرصت مناسب منتشر بشه. :-)
این مصاحبه به دوستان عزیزم gunash,susangerd,elham, mohammad, milad, amin,payam_prz , amirbk,... و همه ی دوستان دیگری که در حال مهاجرت هستند تقدیم شده. باز هم میگم که تشابهات اسمی تصادفی هستند ولی حرفهایی که مطرح شده به شدت واقعی میباشند.
ارادت فراوان
ارسالها: 81
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Jan 2009
رتبه:
6
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2009-01-16 ساعت 04:14
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-02-11 ساعت 13:11 توسط Amirbk.)
ماهان عزیز
خیلی ممنونم ازت به خاطر وقت گذاشتن برای من و دوستانم...خیلی محبت کردی...عالی بود.عالی!
ما واقعاً به اینجور صحبتهای مستند خیلی نیاز داریم...مصاحبه با مهاجرین موفق و دلیل موفقیتهاشون، با کسانی که ناکامی داشتن و دلیل ناکامی و ضعفهاشون...کسانی که تازه واردن و چند ماهه اومدن مثالاً بگن چه خرجهایی کردن که بیخود و اشتباه بوده احیاناً یا چه کارایی کردن که به نفعشون شده...کسانی که چند سالی هست رفتن بگن چه دیدگاهها و اهداف بلند مدتی خوبه که ما تازه واردها مد نظر داشته باشیم یا حداقل ازشون آگاه بشیم و بهشون فکر کنیم که مثلاً 3- 4سال بعد تازه نگیم اااه! باید اینجا مدرکمون رو بالاتر میبردیم که کار بدن بهمون.اااه باید لغتهای هچل هفت GRE رو یاد میگرفتیم واسه فوق لیسانس...اااه باید یه سال تو یه ایالت بمونیم تا In state به شمار بیایم و از تخفیف دانشگاههای ایالتی برخوردار باشیم....اااه پس امتیاز creditمون رو باید فلان جور بالا میبردیم که الان میتونستیم یه وام درشت واسه خونه بگیریم و هزارتا دیگه از این اااه ها!
ما به اطلاعات خیلی کاربردی و دقیق نیاز داریم...ما به مبهم گویی یا ناله کردن یا به به و چه چه از امریکا یا اینکه نمیدونم حالا برم یا نرم، بمونم یا نمونم!!! اصلاً نیازی نداریم...جای این صحبتهای با این مضامین که اینجا هوایش بوی وطن نمی دهد و آه ای باد صبا برخیزو!!! اینجا نیست چون این صحبتها اطلاعات مستند ما رو افزایش نمیده و ما رو در مسیر مهاجرت به جلو پرتاب نمیکنه...جای این صحبتها شاید تو وبلاگای دیگست.. چه میدونم یه وبلاگ مثلاً به اسم غم غربت یا مثلاً آه ای وطن!
ولی خوشبختانه بر خلاف پراکنده گویهای خیلی از افراد در عوض این سایت بسیار moderator های خوب و دقیقی داره که واقعاً اطلاعات تخصصی رو میدن اینجا چه از معرفی سایتها، چه از جوابهای دقیق و بدون اما و اگر به دوستان و حالا هم این ابتکار جدید و جالب از ماهان عزیز یعنی گفتن حقایق و نکات دقیق به طور مستند در قالب یک مصاحبه...که همه اینها نشون از هوش و درایت سرشار شما عزیزان داره...
خیلی خوشحالم از اینکه زنجیر محکم و قویی هنوز ما رو به شما در اونور این کره خاکی متصل نگه داشته..یه زنجیر قوی...زنجیر نوع دوستی ...زنجیر محبت...زنجیر اصالت...
شما کسانی هستید که نگفید ما که خرمون از پل گذشت...ما که رفتیم.................درود بر شما.
در پایان دوباره از شما ماهان عزیز و همه moderator های ارجمند تشکر و قدردانی میکنم.
به امید موفقیتهای روزافزون شما
امیر 2009as4###
ارسالها: 691
موضوعها: 25
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
68
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
2009-01-17 ساعت 15:23
(آخرین تغییر در ارسال: 2009-01-17 ساعت 15:28 توسط payam_prz.)
ماهان عزیز بیا یه کم جو ماجرا را باحال کنیم و بیخیال بشیم. من شخصا عقیده دارم خوشحال کردن و خنداندن آدمها حتی برای یک دقیقه، از یک عمر عبادت بالاتره. برای همین مثل تو یه میزگرد ترتیب دادم تا شاید بچه هایی که حال خوندن ماجرای این تاپیک از اول تا آخرو ندارن با خوندن همین پست کاملا متوجه جار و جنجال این تاپیک بشن:
حسن: هدف از مهاجرت چیست؟ من هی دارم سعی میکنم مهاجرت کنم ولی دلم نمیخواد از ایران برم! بچه ها نرین اونور، به خدا اینجا بهتره....
قلی: آره منم میخوام برم ولی نمیرم چون کشورم را خیلی دوست دارم، با اینحال میرم چون اونور بهتره!
ممد: خوب اگر اینقدر مام وطن داره نوازشتون میکنه چرا دارین میرین؟
حسن: دیدم همه دارن میرن منم فکر کردم صف مرغه ما هم رفتیم تو صف از صبح زود جا گرفتیم. بعد که نوبتم رسید دیدم دارن به زور به من اقامت میدن.
قلی: آره حسن راست میگه. بیچاره کنسول افتاده بود به پاهام هی کفشامو میبوسید میگفت قلی اگر تو نری منم نمیرم. دلم براش سوخت. چقدر گریه کرد بیچاره.
یارممد: بابا آخه اینا که میگین هدف مهاجرت کردن نیست، اصرار مهاجرت نکردن بقیه است!!!!
تقی:بیخود حرف نزنید. من سالی پنج بار مهاجرت میکنم و هیچ مشکلی هم برام پیش نیومده. فقط یه کم ناراحتم...
ممد: تقی تو که رفتی، به هدفت که شروع زندگی در جایی با شرایط عادلانه هم بود رسیدی. حالا تو چرا ناراحتی؟
تقی: اوضاع اقتصادی جهان خراب شده. آمریکا که دیگه از همه بدتره... آخه من پرفسورا در علوم کیهان شناسی با گرایش صفحه حوادثشو دارم ولی تو آمریکا میگن اینجا برای این تخصص کار نداریم. بچه ها نیاین اینجا، به خدا خیلی بده... من اینجا هر شب یه سطل گریه میکنم...
ممد: بابا تو تازه رفتی چرا اینقدر نا امیدی؟ مگه نمیدونی اگر کاری را با دلسردی شروع کنی به نتیجه نمیرسی؟ مگه نمیدونی این اوضاع اقتصادی تو تمام دنیا وجود داره؟ فکر کردی ایران چه خبره؟
(در این هنگام اصغر از راه میرسد)
اصغر: ای ایران ای مرز پر گهر، خاک تو سرچشمه هنر.......... (و تا آخر سرود ملی را میخواند)
ممد: اصغر جون اینا که گفتی هدف از مهاجرت بود؟
اصغر: نه ولی یهو دلم گرفت، یاد ایران افتادم...
ممد: یاد چیزای بدشم افتادی؟
اصغر و حسن و تقی همه با هم: چی؟؟؟؟؟؟ توهین میکنی؟؟؟؟؟؟؟ ایران و بدی؟؟؟؟؟؟؟؟ ای بی وطن، ای خائن، وطن فروش رذل، جای کاپیتان هادوک خالی که چند تا تیکه حسابی بارت کنه....
ممد (در حال لرزیدن): نه به خدا ... فقط گفتم ... یعنی شما از ایران چیز ناراحت کننده ای ندیدین؟
قلی: چرا ایران چیز بد هم داره ولی اینا همه جای دنیا هست. همه جا مشکلات هست. اصلا منم واسه همین مهاجرت میکنم چون میبینم هیچ جا با هیچ جا فرقی نداره....
یارممد: ممد درست میگه منم یه چیزایی دیدم ها...
(یارممد در این جلسه با ممد همیشه موافق است و برعکس!)
(برخی از افراد که گذری از کنار میز جلسه دارند): آفرین یارممد، باریکلا ممد! آفرین یارممد، باریکلا ممد!
اصغر: حالا که اینطور شد من جلسه را تا اطلاع ثانوی تعطیل اعلام میکنم و در اطاق را هم قفل میکنم...
"""" 37 سال گذشت """""
(در اینجا کمی از هیجان قضیه کاسته شده و جمعیت متفرق شده اند)
آقای معلم: خوب بچه های بد... حالا باید نتیجه گیری اخلاقی کنیم.... ممد کار خیلی بدی کردی که هی حرف زدی... اصغر تو هم همینطور، هرچی باشه تو ممد رو از قبل میشناختی، چرا درو روش قفل کردی؟ حسن و قلی هم که بیخیال، تقی جان، تو همه حرفات درست بود ولی یه کم اشتباه گفتی و کمی هم اطلاعاتت کم بود برای همین خواهش میکنم دیگه بچه ها رو دلسرد نکنین....
یارممد: اجازه آقا! من یه سایت دیدم خیلی قشنگ بود، اینم آدرسش....
ممد: بابا جان، عزیزان دل برادر، به موضوع تاپیک توجه کنید: هدف شما از مهاجرت چیست؟ یکی دلیلش بد بودن وضع تحصیله، یکی بد بودن وضع کار، یکی مشکلات مالی، یکی هم مثل من زن ذلیله که میخواد خانواده شو ببره اونور...
آقای معلم: ممد دیگه کافیه پاشو برو کنار تخته... یه پا بالا، دو تا دستات هم رو به بالا، یه بار دیگه نمک بریزی میگم اون یکی پاتم ببری بالا..... اصلا بچه پررو تو با این شماره کیست چجوری اومدی اینجا؟
ممد: نمیدونم آقا به خدا من بی تقصیرم نمیدونم چه جوری....
آقای معلم: من بهت میگم چجوری... اینجوری... اینجوری....
ممد: آی...آقا ببخشین غلط کردم . اصلا من هدف ندارم من... آخ آخ...
--------------------
توجه تمام تشابهات اسمی و رفتاری کاملا تصادفی بوده اند. با امید اینکه خودتان هیچوقت تصادف نکنید.
ارسالها: 706
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
49
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
مرسیییییییی
خیلی با حال بود.
کیس نامبر:2009AS27000
تاریخ مصاحبه:JUNE 2009
تاریخ دریافت ویزا : JUNE2009
ارسالها: 207
موضوعها: 14
تاریخ عضویت: Jun 2008
رتبه:
26
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
مرسی قشنگ بود .
ایران ای سرای من خاکت توتیای من
شماره کیس: AS30XXX
نامه اول: 2008 may
ارسال مدارک: june 2008
تاريخ مصاحبه : 2009 13 july
دریافت نامه دوم: 5june 2009
تاريخ گرفتن ويزا بدون كليرنس :2009 14 july
تاریخ ورود به غربت : 24 october