کانال تلگرام مهاجرسرا
https://t.me/mohajersara







##### هشدار #####
به تاریخ ارسال مطالب دقت فرمایید.
شرایط و وضعیت پروسه ویزا دائم در حال تغییر است و ممکن است مطالب قدیمی شامل تغییراتی باشد.
سفرنامه
نوید جان بهت تبریک میگم و آرزوی موفقیت و شادی در کنار خانواده...فقط یه سوال داشتم ازت که با توجه به اینکه بیشتر از شش ماه از تاریخ مدیکالت گذشته بود ازت مدیکال جدید نخواستند؟؟؟و اعتبار ویزات تا کی خورده؟؟؟ممنون میشم جواب منو بدی چون من هم چند روز دیگه شش ماهه میشم میخوام بدونم مدیکال جدید لازمه یا نه..واینکه اعتبار ویزا تا چه مدت خواهد بود..خیلی ممنونم ازت و تبریک مجدد..
CR1
Interview : Yerevan
Aug 2013
Clear : 6 June 2014
After 288 days
Arrived to USA : 4 July 2014

پاسخ
تشکر کنندگان: پدی ، navidshii ، Alisalimi ، Tolu IR
(2014-02-07 ساعت 14:00)Timber Wolf نوشته:  نوید جان بهت تبریک میگم و آرزوی موفقیت و شادی در کنار خانواده...فقط یه سوال داشتم ازت که با توجه به اینکه بیشتر از شش ماه از تاریخ مدیکالت گذشته بود ازت مدیکال جدید نخواستند؟؟؟و اعتبار ویزات تا کی خورده؟؟؟ممنون میشم جواب منو بدی چون من هم چند روز دیگه شش ماهه میشم میخوام بدونم مدیکال جدید لازمه یا نه..واینکه اعتبار ویزا تا چه مدت خواهد بود..خیلی ممنونم ازت و تبریک مجدد..
مرسی از شما دوست عزیزم(اگه اشتباه نکنم امید جان).این عین متنی هست که سفارت در جواب اینکه چه مدرکی باید همراه داشته باشم به من داده
Dear inquirer,

You need to have your passport and 2 5x5 photos with you. Please keep a passport copy with you. Your visa will be limited per your medical exam: 30 JUN 2014
سفارت ارمنستان به افرادی که قبل از سپتامبر 2013 مصاحبه داشتن مدیکال 1 ساله میداده و بعد از اون 6 ماهه.شما هم که مطمئنا مدیکالتون یکساله هست.ارمنستان این اجازه رو میده تا پایان این یک سال از ویزاتون استفاده کنید.الان مدت اعتبار ویزای من تا 30 جون خورده.ولی اگه ویزای 6 ماهه میخواستم باید دوباره مدیکال میدادم.ولی چون قصد داشتم که بزودی از ایران برم این مدت تا جون برام کافی بود.من اونجا افرادی رو دیدم که فقط 1 ماه از مدیکالشون باقی مونده بود ولی بازم ویزا گرفتن.ولی بازم توصیه میکنم وقتی به زودی اسمتون در اومد قبل رفتن این مسئله رو از خود سفارت بپرسید و حتما جوابی مثل همین بهتون میدن و اونم پرینت بگیرید
پاسخ
تشکر کنندگان: teriole ، Timber Wolf ، fa79iran ، Tolu IR
دوستان یکی دوتا نکته یادم رفت که باید بگم.اولا اونجا خرج تلفن گرون در میاد.بهترین کار اینه که از orange سیم کارت بگیرید و اینترنتش هم فعال کنید چون میتونید به صورت نامحدود ازش استفاده کنید.از دفاتر orange بخرید که بهشون برای اینترنت بگید.میدونم یکی از دفاترش نزدیک میدون جمهوری خیابون north way هست.همون خیابون کجی که سنگ فرش هست و توش قدم میزنن.اونجا کسی هست که انگلیسی بلد باشه.با فعال کردن اینترنت برای تماس میتونید از نرم افزار های ارتباطی استفاده کنید.حتما gps رو گوشیتون داشته باشید تا مسیرهارو راحتر پیدا کنید.با مینی بوس اگه اشتباه نکنم 67 از میدون جمهوری با 100 درام تا در بیمارستان میبرنتون و همین مسیر رو می تونید برگردید.حتی تا در سفارت هم میشه با مینی بوس رفت ولی دقیقا نمیدونم کدوم مینی بوس هست.ولی بایکم تحقیق میشه پیداش کرد
پاسخ
تشکر کنندگان: fa79iran ، teriole ، sam11 ، Tolu IR ، حاجی واشنگتن
اون سیم کارت ها زود تموم میشه اصلن نگیرید . رومینگ از همه نظر بهتر هست تو ارمنستان .
پاسخ
تشکر کنندگان: Tolu IR
(2014-02-08 ساعت 07:47)navidshii نوشته:  [quote='Timber Wolf' pid='462865' dateline='1391765437']
نوید جان بهت تبریک میگم و آرزوی موفقیت و شادی در کنار خانواده...فقط یه سوال داشتم ازت که با توجه به اینکه بیشتر از شش ماه از تاریخ مدیکالت گذشته بود ازت مدیکال جدید نخواستند؟؟؟و اعتبار ویزات تا کی خورده؟؟؟ممنون میشم جواب منو بدی چون من هم چند روز دیگه شش ماهه میشم میخوام بدونم مدیکال جدید لازمه یا نه..واینکه اعتبار ویزا تا چه مدت خواهد بود..خیلی ممنونم ازت و تبریک مجدد..
مرسی از شما دوست عزیزم(اگه اشتباه نکنم امید جان).این عین متنی هست که سفارت در جواب اینکه چه مدرکی باید همراه داشته باشم به من داده
Dear inquirer,

You need to have your passport and 2 5x5 photos with you. Please keep a passport copy with you. Your visa will be limited per your medical exam: 30 JUN 2014
مرسی نوید جان..آرزوی خوشبختی واست دارم..ایشاله باقی عمرت رو در آزادی و آرامش بگذرونی..بدرود
CR1
Interview : Yerevan
Aug 2013
Clear : 6 June 2014
After 288 days
Arrived to USA : 4 July 2014

پاسخ
تشکر کنندگان: navidshii ، پدی ، Tolu IR
سلام دوستای عزیز،

همونطور که من خیلی از سفرنامه های بچه ها استفاده کردم و با اینکه صدبار خونده بودم چه مراحلی در پیش هست، باز خودم هنوز استرس داشتم و نگران بودم دوست دارم با نوشتن این سفرنامه کمکی باشم. اول از همه هرچی دلتون می خواد استرس داشته باشید. چون مهم نیست و خودش به موقع ناپدید میشه که انگار از اول نبوده! اما باید بگم استرس داشتن بیهوده ست و دلیلی برای استرس نیست...!

ما هتل 4 ستاره HB و پرواز ایران ایر گرفتیم و روز سه شنبه ساعت 7 پرواز کردیم و 9:30 به وقت دبی رسیدیم. (اما این یه شانس اساسی بود چون موقع برگشت 4 ساعت تاخیر داشتیم و اصلن ایران ایر روتوصیه نمی کنم که نمی شه روش حساب کرد در ضمن چمدون من رو هم شکستن!)

من با نامزدم رفته بودم و از همونجا مسئولیت فری شاپ Wink و گرفتن چمدون ها رو به خودش سپردم و بعد از اسکن چشم فورن از فرودگاه رفتم بیرون. من نقشه مترو دبی رو داشتم چون ماه قبل اونجا ماموریت بودم، نداشته باشین هم مهم نیست چون خیلی خوب و واضح تو تمام ایستگاه ها نقشه ایستگاه ها رو داره. تو فرودگاه دلار تبدیل کردم که خوب نرخش از بیرون پایین تره ولی من برای مدیکال لازم داشتم با نرخ 3.61. از در فرودگاه که خارج بشید و دست چپ رو کمی جستجو کنید تابلو مترو رو می بینید. برای کسانی هم که تنها میرن و چمدون دارن بگم که واگن مخصوص برای چمدون هم داره.

(از ترمینال 1 به union (الاتحاد) و تغییر خط به سمت اتصالات که nmc در ایستگاه Abu Hail هست. خروجی 3)

من 10:30 nmc بودم. وقت هم برای 4 عصر گرفته بودم که اصلن لازم نیست و نمی پرسن. فقط اگه صبح میرید تا قبل از 12 اونجا باشید. من تا 2:10 اونجا معطل بودم. کل کار نیم ساعت طول میکشه اما انتظار بین کارهاست که زمان میبره. آخر هم دکتر معاینه کرد و بهش گفتم نتیجه تا کی آماده میشه گفت فردا 10 شب. منم گفتم جان مادرت زودتر که من استرس دارم و گفت برو خیالت راحت تا 10 حتمن حاضره اما رنگ بزن زودتر شد بیا بگیر. که من زنگ زدم و 8 رفتم گرفتم.

برای رفتن به ابوظبی با ملیکا هماهنگ کردم. خانوم بدی نیست. سر ساعت میاد و وقت شناسه ولی یکم غرغرو هست و متوجه حرفاش نیست. اطلاعاتش هم غلط غلوطه به من هم گیر داده بود برو واسه نامزدت از طیق نامزدی اقدام کن 6 ماهه ببرش که من گفتم این فقط برای سیتیزن ها ممکنه و هی اصرار که نه من مسافر با شرایط شما داشتم و ویزا گرفته!! ما دو نفر رو 250 درهم حساب کرد. ساعت 4:15 هم اومد دنبالمون. من هم خوابم میومد تازه 5 دقیقه به 4 بیدار شدم و نمیدونم چرا اصلن استرس نداشتم. Cool
خلاصه زود آماده شدم و 10 دقیقه هم معطلش کردیم (روم به دیوار!) یه اخلاق بد دیگه ملیکا اینه که اون هایی که بهش دورن رو میگه بیان یه جای نزدیک یا آشنا! که من خیلی بهش نزدیک بودم و خودش اومد دنبالمون.
قابل توجه دوستایی که می گن چرا صبح خروس خون راه میوفتید بگم که به نظر من خیلی خوبه و باید جوانب کار رو سنجید. مثلن روزی که ما رفتیم اونقدر مه بود که تو عمرم همچین مه غلیظی رو ندیده بودم و چشم چشم رو نمیدید! واقعن 1 متر جلوتر دید نداشت. همه آروم رانندگی می کردن و خلاصه خیلی وحشتناک بود!! شیشه ماشین هم تار شده بود از بیرون که با دردسر ملیکا یه جا نگه داشت و نامزد بنده پیاده شد شیشه رو براش شست و بهش یاد داد که چراغ مه شکنش کدومه!
ما 6:30 رسیدیم و من نفر اول بودم که خیلی مهم نیست اول یا دهم باشی اما خب بدون شک تاساعت 9 کارت تموم میشه اگه جزو 5 نفر اول باشی. 7:15 مدارک چک شد و 7:30 فرستادن تو و همون مراحل که بچه ها گفتن و شماره گرفتن و بعد هم 8:05 دقیقه اولین شماره خونده شد که من بودم. رفتم جلوی خانوم تپل مو فرفری خسته! هیچ مدرکی از من نگرفت به جز 2 قطعه عکس وبعد هم یه کپی شناسنامه و کپی ترجمه شناسنامه بهم پس داد و گفت اضافه هستن. بعد هم یه برگه آبی برداشت و توش اطلاعات من رو نوشت و یه چیزهایی تیک زد و گذاشت لای پرونده که چشم من سیاهی رفت! و کلی حالم گرفته شد و تو دلم فقط بهش بد و بیراه می گفتم که آخه من شغل دولتی نداشتمٰ آبی چرا!! در حالیکه سمت چپش کارتهای صورتی بود. خلاصه فکر کردم تموم شد. بعد گفت برو انگشت نگاری.

اول اینو بگم که این دستگاهشون خرابه نه به خودتون شک کنید و نه به انگشتاتون. به من گفت نمیگیره دستت رو دوباره بذار. یه دخترخانوم عرب محجبه خوش اخلاق هم اونجا کنار من ایستاده بود و کمک می کرد و انگشتای من رو محکم فشار می داد! دوباره اون خانوم ایرانیه اونور پنجره چشم و ابرو اومد که نشد باز! هی نچ نچ می کرد. بعد گفت شاید سرانگشتاش crack داره!! ترک یعنی. از این حرفا به همه زده بودن. گفتم نه بابا! نشون دادم که مشکلی نداره انگشت من. خلاصه بعد 3 – 4 بار من نفهمیدم شد یا نه چون اون خانوم ایرانیه همش قیافه می گرفت و شاکی بود. گفت حالا بشین منتظر مصاحبه. منم تو دلم می گفتم وای دوباره باید بیام دبی و ابوظبی و خسته شدم و من که میدونم جواب چیه مصاحبه نمایشیه و کارت آبی گرفتم و ... یکی از سخت ترین دقایق زندگی گذشت و بعد 15 مین شماره من رو یه آقایی با لهجه خوند.
من رفتم داخل اتاق. مستر استیو مودب و محترم ازم خواست بشینم و راحت باشم. در مورد شغل پدر و مادرم و کی سیتیزن شدن و شغل و تحصیلات خودم پرسید. من هم همه رو عین حقیقت گفتم. مصاحبه من 15 مین طول کشید و آخر هم گفت خانوم ویزای شما قبول شده و بعد یه کارت صورتی دوست داشتنی از کنارش برداشت و دور ساعت 2 خط کشید و گفت دوشنبه ساعت 2 بیاین ویزاتون رو بگیرید. بعد هم خداحافظی و تشکر غلیظ من! من 9 به عنوان اولین نفر از در سفارت خارج شدم. ما 1 دبی بودیم و رفتم پرواز رو برای دوشنبه گرفتم.

اما هتل خودم دیگه جا نمی داد که 2 روز تمدید کنم. ما هم چند تا هتل دور و بر رو گشتیم و هتل های 4 و 5 چون نامزدم باید بر می گشت و من پاس نداشتم بهم اتاق نمی دادن و چون آژانس ها هم تعطیل بودند نمی تونستم از آژانس خودم اقدام کنم. حواستون باشه که فایل اسکن و کپی پاسپورت خودتون رو همراه داشته باشید که خوشبختانه من همراهم بود. بالاخره یه هتل 4 ستاره با اسکن پاسپورت بهم اتاق داد.

من دوست داشتم برای بار دوم و گرفتن پاس با اتوبوس برم ابوظبی که هم وقت بیشتری بگذرونم و هم تجربه اش کنم اما نامزد جان اصرار اصرار که من نگران میشم حتمن با ملیکا برو و من دوباره با ملیکا هماهنگ کردم و دوشنبه 11:30 رفتیم. حدود 1 ظهر رسیدیم. خلوت بود. 2 هم پاس ها رو دادن. همونجا چک کردم که اطلاعات درست باشه و تمام! 4:30 هتل بودم. 6 هم رفتم فرودگاه که با تاخیر بسیار به جای 9 شب ساعت 1 شب پرید. ایران ایر بسیار پرواز بدیه و خدمه بی ادب و از خود راضی ای داره!

این هم از سفرنامه من. من هرچی به فکرم رسید نوشتم. باز اگر سوالی هست خوشحال میشم کمکی بکنم.
Doctor of Audiology Student
Cool
پاسخ
تشکر کنندگان: teriole ، battosai ، AZAR 1335 ، Elahvision ، پدی ، Abamos ، bsbali ، amir2640 ، frozen mind ، poozhmaan ، itex ، ladan ، Tolu IR
مرسی . خیلی عالی بود تبریک میگم . اماااا برای نامزدی گرین کارت حتمن با وکیل هماهنگی کن همونطور که شنیده ها میگفت مثل اینکه مشکلی نیست . به هر حال از یک وکیل خوب بپرسی ضرر نداره .
پاسخ
تشکر کنندگان: شاپرک ، Elahvision ، پدی ، amir2640 ، Tolu IR
(2014-03-12 ساعت 17:14)شاپرک نوشته:  سلام دوستای عزیز،

همونطور که من خیلی از سفرنامه های بچه ها استفاده کردم و با اینکه صدبار خونده بودم چه مراحلی در پیش هست، باز خودم هنوز استرس داشتم و نگران بودم دوست دارم با نوشتن این سفرنامه کمکی باشم. اول از همه هرچی دلتون می خواد استرس داشته باشید. چون مهم نیست و خودش به موقع ناپدید میشه که انگار از اول نبوده! اما باید بگم استرس داشتن بیهوده ست و دلیلی برای استرس نیست...!

تبريك فراوان شاپرك عزيز. اين روزا در بخش مهاجرت خانوادگي دنبال خبر خوب مي گشتم كه بالاخره خبر ويزاي شما رسيد اميدوارم خوشبخت شويد.
پاسخ
تشکر کنندگان: شاپرک ، پدی ، battosai ، amir2640 ، Tolu IR
مرسی Elahvision عزیز، البته ما تازه وارد مرحله دوم شدیم و باید برای f2a اقدام کنیم! Smile که امیدوارم این پروسه طولانی نشه. امضای شما رو که می بینم باز امیدوار میشم که 1 سال و نیم بیشتر نمیشه!
Doctor of Audiology Student
Cool
پاسخ
تشکر کنندگان: teriole ، پدی ، battosai ، amir2640 ، Elahvision ، Tolu IR
سلام دوستان عزیزم
بنا به دلایلی که نمیدونم بعد سالها بودن در مهاجرسرا نتونستم تایپیکی جداگانه درست کنم و داستان عجیب ولی واقعی ویزا گرفتنم رو براتون بگم،امیدوارم که به درد دوستان بخوره،
بعر از پنج سال تحمل دوری و ندیدن پدر و مادر در حالی که مادرم سیتیزن شده بودند و پدرم تو امتحان کتبی رد شده بودند و ما در کتگورریf2b در حال انتظار بودیممرغ شوم مریضی سرطان بالای سر پدرم نشست و همه رو شکه کرد، متاسفانه پدرم مبتلا به سرطان مثانه شده بود که به استخوان هاش هم سرایت کرده بود، وصعیت عجیبی برای من و خواهرم در ایران و پدر و مادرم در امریکا بود چون امکان مسافرت هیچ کدام نبود
زن عموم دست بکار شدن و شروع کردن از دکتر نامه گرفتن که پدر من 5سال بچه هاش رو ندیده و باید ببینه و از بیمارستان نامه گرفتن و از 2 تا از سناتورهای این ایالت هم نامه گرفتن اول برای سفارت امریکا در دبی که همون ابتدا جواب رد داد، سنتاور دیگه پیشنهاد دادن که نامه رو به سفارت تو ارمنستان بزنیم که از لین طرف زن عموی من و از ایران هم ما نامه زدیم و اونها جواب دادن که هنوز هیچ وقتی از طرف ما گرفته نشده برای مصاحبه، بلافاصله وقت مصاحبه برای ویزای توریستی از تو سایت خود سفارت که به زبون فارسی هم بود گرفتم برای 25 دسامبر، یعنی 5 روز مونده به سال نو میلادی
حالا وقت مصاحبه رو گرفته بودم اما نه بلیط هواپیما پیدا میشد و نه اتوبوس، چندتا از مدارکم هم دست وزارت امور خارجه مونده بود، بماند که بخاطر غیبت هایی که برای جور کردن مدارک از محل کارم داشتم با من تسویه حساب کردن !
مصاحبه ما روز 4 شنبه بود و ما به سختی تونستیم در ساعت 10 صبح روز 2 شنبه 2تا بلیط از دفتر مرکزی گیتی سفر ایرانیان تهیه کنیم برای ساعت 1 بعد از ظهر 2 شنبه، که تازه ساعت 12 مدارک من آماده شد,
پس چاره ای نبود یه بلیط هواپیما برای یاعت 5 بعد از ظهر همان روز برای تبریز گرفتیم که بریم تبریز و از اونجا همون اتوبوس رو سوار بشیم,با رانده اتوبوس هم تلفنی هماهنگ کردیم که ما رو سر راه تو تبریز سوار کنه,ساعت 5 تو هواپیما بودیم هواپیما تا لب باند هم رفت بعد دور زد و برگشت و اعلام کردن که به علت آلودگی هوا و نبود دید کافی تو تبریز هیچ هواپیمایی قادر به فرود نیست و پرواز کنسل شده, شرایط عجیبی بود اصلا نمیدونستیم که چیکار باید کرد همه چیز بهم ریخته بود و هر دری رو که میزدیم بسته بود,بناچار اومدیم میدان آرژانتین و 10 شب با اتوبوس به سمت تبریز راه افتادیم,اتوبوس ارمنستان هم از دست دادیم, سعت 5 صبح رسیدیم تبریز و یه تاکسی به قیمت 70 تومن تا لب مرز کرایه کردیم که ساعت 9 صبح تو هوای بسیار سرد ما رو رسوند لب مرز نوردوز و 75 تومن گرفت,البته از دم گیت ورودی تا ساختمان مرزبانی هم مجبور شدیم پیاده بیایم,داخل ساختمان هیج خبری نبود , یه آقای نسبتا جوان هم بود که تا ما رو دید و فهمید میخوایم بریم ارمنستان گفت که اگر خواستین بیاین 3 نفری یه تاکسی بگیریم که ارزون تر بشه البته من هم با کمی ترس و لرز بخاطر همراه بودن خواهرم قبول کردم , بعد از کنترل پاس و عوارض خروج و خارج شدن از مرز ایران باید پیاده تا ساختمان مرزبانی ارمنستان میرفتیم, در طول مسیر یه آقای ایرانی که از ارمنستان برمیگشت به ما گفت که یک نفر به اسم گئو هست که آدم منصفی هستش و میتونه شما رو برسونه تا ارمنستان و ماشینش هم بنز هستش و در طول راه به بهانه الکی ماشین رو عوض نمیکنه و الحق هم آدم خیلی خوبی بود و دروغ نمیگفت,
خلاصه بعد از پرداخت پول 6000 درام برای ویزای 2 نفر سوار ماشین شدیم و به ست ایروان راه افتادیم , راننده آدم خیلی خوبی بود و از اهالی اطراف مرز بود و به خوبی فارسی و ترکی و البته ارمنی هم صحبت میکرد , در طول راه یه سیمکارت هم به ما داد که پولی هم نگرفت بایتش , ساعت 9 شب رسیدیم به ایروان , از شدت سرما شیشه های ماشین یخ زده بود و پایین نمیومد و دمای بیرون حدود 15 درجه زیر صفر بود, کلا 3 نفرمون 100 دلار به راننده بنز دادیم و یه تاکسی گرفتیم برای هتلی که از قبل رزو کرده بودیم,هتل نورک رزیدنس که هتل جدیدی بود و البته از مرکز شهر دور,راننده تاکسی بعد از چونه زدن ما و گئو با 3000 درام قبول کرد ما رو برسونه که جلو در هتل طلب 5000 درام میکرد به جای 3000 درام که خوشبختانه پول خرد همراهم بود و همون 3000 درام رو بهش دادم , کلا راننده تاکسی ها در ایروان اگر بفهمن که غریب هستی و کرایه ها رو نمیدونی هرچقدر دلشون بخواد میگیرن مگه اینکه تاکسی متر زده باشن که با تاکسی متر کرایه ها ارزونتر میشه کلا,هتل نورک رزیدنس هتل جدیدی بود و بسیار سرد!!!!بعد از استراحت بخاطر 24 ساعت مسافرت و هی عوض کردن ماشین رفتیم پیتزا فروشی نزدیک هتل و یه غذای گرم بعد از مسافرتی طولانی و سخت تو سرمای غیر قابل تحمل ایروان خوردیم و برگشتیم هتل واستراحت برای فردا که مصاحبه داشتیم,
--------------------------------------------------------------------------------
مصاحبه ما ساعت 9:45 بود,ساعت 9 یه تاکسی اومد جلو هتل و بعد از پرداخت 100 دلار به هتل بابت گرفتن پاسپورتهامون به سمت سافرت راه افتادیم ,در در سفارت نامه های کانفرم وقت سفارت و پاسپورت هامون رو با اسممون که توی لیستشون بود چک کردن و ما رو به سمت ساختمان داخلی هدایت کردن-حدود 15 نفر داخل سفارت بودن و همه هم ایرانی -2تا دختر خانوم که برای ویزای تحصیلی اقدام کرده بودند و مصاحبشون به انگلیسی بود که به علت جوان بودن رد شدن!!!یه آقا که برای یه دوره آرایشگری میخواست بره و چون مصاحبه اش به فارسی بود رد شد , یه اقای دکتر که میگفت بیشتر از 30 عنوان کتاب نوشته با کلی مدارک قوی مالی که یکضرب ویزا گرفت !!!!داخل یه اتاق جدا یه زن و شوهر مصاحبه داشتن , البته شما میتونستین کاملا صدای مصاحبه شونده ها و آفیسر رو بشنوین, بعد از انگشت نگاری و منتظر بودن شماره ما رو تو همون اتاق جداگانه اعلام کردن,آفیسر کاملا به فارسی مسلط بود و بسیار خوش برخورد و مودب,من شروع به صحبت کردم و به آفیسر گفتم که پدرم سال 2009 برای ما اقدام کرده و ما پرونده و کیس نامبر داریم و نامه های بیمارستان و سناتور رو بهش نشون دادیم و بعدش رفت تا با کنسول صحبت کنه بعد از نیم ساعت اومد و نامه های اشتغال به کار و بانک رو هم نگاه کرد و در مورد شغل من پرسید و بعدش گفت که یه سری مراحل اداری داره که بعد از 2 تا 5 ماه میتونیم جواب بدیم که آیا ویزا بهتون تعلق میگیره یا نه , و بعد یه مقدار خودمونی تر صحبت کرد در مورد سرطان و اینکه خواهر خودش هم سرطان داشته و از دنیا رفته و همدردی با ما,بعد هم با کمال احترام جلوی ما بلند شد و از ما خداحافظی کرد ما هم با ناراحتی تمام اومدیم تو سالن انتظاری که بعد از 1/5 ساعت مصاحبه دیگه کسی توش نمونده بود,بعد خواهرم از پشت شیشه آفیسر رو صدا کرد و بهش گفت که بعد 2 ماه تا 5 ماه دیگه اصلا این ویزا به درد ما نمیخوره,اگر اینجوری باشه ما اصلا نمیخوایم و آفیسر هم کلی معذرت خواهی و گفت که میفهمه ما تو چه موقعیتی هستیم و هر کاری بتوونه برای ما میکنه و اینکه بعهد از یکی دو هفته یه ایمیل بهش بدیم تا بتونه هر کاری میشه رو کرد و ما هم برگشتیم به هتل و از زور خستگی بیهوش چند ساعتی رو خوابیدیم
برای برگشتن به ایران هم چون باز با نبود بلیط مواجه شدیم به همون راننده که باهاش اومده بودیم زنگ زدیم و چون خودش مسافر داشت یکی از دوستاش رو معرفی کرد که یه میتسوبیشی ون فرمون راست داشت که خیلی راحت تر از بنز خودش بود و با 100 دلار ما رو برگردوند لب مرز نوردوز , البته خود گئو هم تو ایروان که بودیم چند باری زنگ زد تا ببینه که مشکلی نداریم و یا جایی گیر نکرده باشیم
از مرز که رد شدیم ساعت 8:30 شب بود و ما برای ساعت 10 یه اتوبوس رزو کرده بودیم برای تهران اما علیرغم تلاش راننده پرایدی که ما رو آورد تا تبریز(یه جایی دیگه بهش گفتم آقا اصلا نرسیدیم به اتوبوس مشکلی نیست اقلا سالم برسیم تبریز)به اتوبوس نرسیدیم و هیچ ماشین دیگه ای هم برای تهران نبود ( به خاطر 28 صفر همه رفته بودن مشهد و اونهایی هم که بودند جا نداشتن و جلوی هر اتوبوس 20 نفر وایساده بود برای جای خالی اضافه)
قصه سفر سخت ما با این نبود اتوبوس تکمیل شد و مجبور شدیم شب رو تو هتل تو تبریز بمونیم و فردا صبح با اولین اتوبوس به سمت تهران برگشتیم و بعد از رسیدین به تهران تب و لرز و خستگی مفرطو فردا صبح هم اولین روز کاری در محل کار جدید رو شروع کردم
--------------------------------
بعد از حدود 20 روز خیلی سخت و غم انگیز به زن عموی من گفته بودن که به هیچ وجه ویزا به ما داده نمیشه ولی سفارت هیچ نامه ای به ما نداده بود
من هم با کلی ناراحتی که میرم و بست میشینم دم سفارت و این فکرها و حرفها یه نامه به سفارت زدم که همون روز جواب دادن که ما به سختی داریم روی پرونده شما کار میکنیم و بعد از 3 روز شماره های ما تو سایت اعلام شد و در کمال ناباوری و ناامیدی به ما ویزا دادن, که صد البته جون دوباره ای هم به پدر بیمار ما داده شد و ما الان 2 ماه هست که در کنار خانواده هستیم
سفر دوم من هم برای گرفتن ویزای خودم و خواهرم بود که چیز فوق العاده ای نبود بجز اینکه عصر روزی که پاسپورتهامون رو بهشون دادم به من زنگ زدن و گفتن که به خواهر شما ویزا میدیم ولی برای شما Additional processing خورده که بعد از 1 روز !!!!!!هم جوابش اومد و به من هم ویزام رو دادن و 3 روز بعدش هم ما اومدیم اینجا
و بعد از 6 سال تونستیم پدر و مادرمون رو ببینیم
دوستان اینجا 2 چیز رو فهمیدم ول اینکه که مردم آمریکا اگر هر کمکی از دستشون بر بیاد انجام میدن برای شما و خیلی مهربان هستند و دوم اینکه همیشه صداقت و راست گوئی اینجا جواب میده (برعکس ایران)
پاسخ
مرسی از اینکه سفرنامه رو نوشتید و خیلی خوشحالم که تلاش هاتون نتیجه داد و در کنار خانوده هستین.
امیدوارم پدرتون هم هرچه سریع تر سلامتیشون رو بدست بیارن. سال خوبی داشته باشید
Doctor of Audiology Student
Cool
پاسخ
تشکر کنندگان: amir_khoramian ، battosai ، amir2640 ، sepideh jan ، frozen mind ، Shahabpk ، Tolu IR
امیر عزیز خیلی خوشحالم که رفتی پدر هم ایشالا بهتر باشند . این ویزایی که بهت دادن چند ماهه هست یا گرین کارت گرفتی ؟
پاسخ
تشکر کنندگان: amir2640 ، amir_khoramian ، Shahabpk ، Tolu IR
(2014-03-28 ساعت 17:10)alisarvareharchiabi نوشته:  امیر عزیز خیلی خوشحالم که رفتی پدر هم ایشالا بهتر باشند . این ویزایی که بهت دادن چند ماهه هست یا گرین کارت گرفتی ؟

خیلی ممنون دوست عزیز
ویزای توریستی (B2) برای 6 ماه دادن که میشه 6 ماه دیگه هم تمدید کرد ظاهرا
پاسخ
تشکر کنندگان: battosai ، amir2640 ، bsbali ، Shahabpk ، Danoosh ، Tolu IR
موضوع مهم در صورتی که بعد از مصاحبه و ارایه پاسپورت به سفارت، نیاز به تمدید مدت اقامت و تغییر هتل داشتید:

(2014-03-12 ساعت 17:14)شاپرک نوشته:  اما هتل خودم دیگه جا نمی داد که 2 روز تمدید کنم. ما هم چند تا هتل دور و بر رو گشتیم و هتل های 4 و 5 چون نامزدم باید بر می گشت و من پاس نداشتم بهم اتاق نمی دادن و چون آژانس ها هم تعطیل بودند نمی تونستم از آژانس خودم اقدام کنم. حواستون باشه که فایل اسکن و کپی پاسپورت خودتون رو همراه داشته باشید که خوشبختانه من همراهم بود. بالاخره یه هتل 4 ستاره با اسکن پاسپورت بهم اتاق داد.

توصیه می کنم علاوه بر داشتن اسکن رنگی، کپی رنگی از پاسپورتتون رو هم داشته باشید. و بعضی از هتل ها هم ممکن است مبلغی حدود 100 دلار رو به عنوان deposit نگه دارند.
پاسخ
تشکر کنندگان: amjad ، frozen mind ، amir2640 ، Abamos ، Shahabpk ، Tolu IR
سلام به همه دوستان خوب مهاجرسرا،
بالاخره من هم بعد از 8 سال انتظار ویزامو گرفتم ؛)
اول از همه تشکر می کنم، ازهمه دوستانی که تو این مدت بهم کمک کردن و به سوالام جواب دادن و یا اینکه اطلاعاتشون رو توی تالارهای مختلف با بقیه در میون گذاشتن. حتما دوستانی که برای مصاحبه رفتن هم حرف من رو تایید میکنن که همه این اطلاعات واقعا مفید هستن و خیلی جاها به کمکمون میان.

مصاحبه من ارمنستان بود و با اینکه اولین بار بود به ایروان سفر میکردم ولی با خوندن نوشته های دوستان اونجا این حس رو داشتم که همه چیز رو بلدم و این شهر رو خیلی خوب میشناسم.
من چهارشنبه ساعت 9 صبح وقت سفارت داشتم و از دکتر خاچاتریان برای دوشنبه ساعت 2:30 وقت مدیکال گرفته بودم. (وقت مدیکال من اول ساعت 12:30 بود ولی چون پروازمون ساعت 10:40 وارد ایروان میشد با ایمیل از دکتر خواستم که دیرتر بهم وقت بده و اون هم وقتم رو عوض کرد.)
از تهران و از روی سایت hyurservice.com هتلی که به نظرمون خوب بود رو انتخاب کردیم (Hotel Erebuni). هتل خیلی خوبی بود و توی میدان جمهوری (Hraparak) بود که به نظر من بهترین جای شهره و به همه جا نزدیکه.
بعد از رزرو هتل از همون سایت بهمون پیشنهاد ترنسفر از فرودگاه رو هم دادن و ما هم قبول کردیم. (هزینه تاکسی از فرودگاه به هرجایی و از هرجایی به فرودگاه همیشه 6000 درام هست)
نکته مهم در مورد تاکسی:
بجز تاکسی فرودگاه که قیمتش همیشه ثابته، برای تاکسی گرفتن سعی کنید از تاکسی هایی استفاده کنید که تاکسیمتر دارن. 99% تاکسی هایی که روشون شماره تلفن نوشته شده، تاکسیمتر دارن. با این حال قبل از سوار شدن حتما چک کنید که تاکسیمتر داشته باشن و بعد از سوار شدن هم اگر تاکسیمتر رو ریست نکردن ازشون بخواهین که این کار رو بکنن. شارژ اولیه همیشه ثابته و 600 درام هست، بعد از حدودا 4 کیلومتر، به ازای هر کیلومتر 100 درام اضافه میشه.
از میدان جمهوری تا خیابان موراتسان (مدیکال) هم رفت و هم برگشت 600 درام میشه.
از میدان جمهوری تا سفارت برای رفت 1200 تا 1000 درام و برگشت هم همان 600 درام یا فوقش 700 درام میشه (چون توی مسیر رفت باید یک مسیر اضافی برن و برگردن تا بتونن جلوی در سفارت پیادتون کنن)
نکته بعدی اینکه 99% راننده ها حتی یک کلمه هم انگلیسی حرف نمیزنند. ولی ارتباط برقرار کردن باهاشون غیر ممکن نیست ؛)

ساعت 10:40 رسیدیم به فرودگاه و با تاکسی که دنبالمون اومده بود به سمت هتل حرکت کردیم. توی راه راننده سفارت رو که خیلی هم به فرودگاه نزدیکه نشونمون داد و گفت که اینجا ایرانی زیاده 
از اونجایی که از روی اون سایت هتل رو رزرو کرده بودیم و باید پول رو به راننده میدادیم که برای اون شرکت ببره و ما هنوز درام نگرفته بودیم از راننده خواستیم که سر راه ما رو به سوپر SAS ببره، که اون هم خیلی به هتل نزدیک بود (قبلا با ایمیل هم بهشون گفته بودیم که ما باید اول درام بگیریم سر راه... در مورد سوپر SAS هم یکی از دوستان ارمنیمون پیشنهاد داده بود که گویا نرخ هاش بهتر از جاهای دیگه هست)
بعد از اینکه وسایلمون رو گذاشتیم اتاق هنوز کلی وقت داشتیم تا 2:30 که وقت مدیکالمون بود. پس رفتیم سراغ مهمترین کار که گرفتن سیم کارت هست. ما Orange رو انتخاب کردیم و واقعا هم راضی بودیم ازش. از خیابانی که شمال غرب میدان هست (Abovyan) که بریم میرسیم به همون خیابون معروف سنگفرش شده (Northern) و کمی که جلو برین تابلو مکعب شکل Orange رو میبینید که می تونید از اونجا سیم کارت بگیرین که قیمتش هم بسیااااااااااااااار مناسبه، اگر که viber داشته باشین ؛) برای خود سیم کارت هزینه ای ازتون نمی گیرن. فقط ما 1000 درام دادیم که 500 تاش برای شارژ تلفن بود و 500 تاش هم برای یک هفته اینترنت نامحدود!!! پس همونطور که معلومه ما 24 ساعته و فقط با 500 درامی که برای اینترنت دادیم با همه در ارتباط بودیم. راستی پاسپورت هم همراهتون باشه حتما.
بعد از اون به کلینیک رفتیم و سر ساعت 2:30 منشی اومد بیرون و صدام کرد. منشی کاملا فارسی صحبت میکنه و یک سری سوال در مورد بیماری پرسید که بعدا باید زیر جوابهایی که دادین رو هم امضا کنید و تایید کنید که اطلاعاتی که دادین درسته. بعد قد و وزن و فشار رو اندازه گرفتن و بعد هم خود دکتر خاچاتریان معاینه کلی کرد و منشی گفت که فردا ساعت 1 جواب حاضره. یک شماره موبایل از ارمنستان هم خواست که ما هم داشتیم (اتفاقا من هم یه برگه رو جا گذاشته بودم و باهام تماس گرفت و رفتم گرفتم)
بعد از اون باید به ازمایشگاه برای ازمایش خون و رادیولوژی برای گرفتن عکس از قفسه سینه میرفتیم. که اول رادیولوژی خیلی شلوغ بود و در حالی که نامزد جان برام جا گرفته بود من رفتم ازمایش خون رو دادم و برگشتم عکس رو هم گرفتم. (اتاق دکتر طبقه دوم هست انتهای راهرو، به شماره اتاق ها زیاد دقت نکنید!! رادیولوژی هم طبقه اول هست و ازمایشگاه توی حیاط پشت ساختمان).
از کلینیک رفتیم ناهار خوردیم و رفتیم هتل بیهوش شدیم. اخر شب هم رفتیم توی همون میدون جمهوری که یه استخر وسطشه و هرشب بجز چهارشنبه ها Dancing Water هست و همه جمع میشن و دیدنیه.
روز دوم هم همون خیابون Northern رو گرفتیم و رفتیم و رسیدیم به Opera Hous بعد هم یکدفعه یک بارونی گرفت و ما هم رفتیم توی یکی از کافه های همون نزدیک نشستیم برامون پتو هم اوردن و حسابی چسبید. ساعت 1 هم رفتیم مدیکال و جواب رو گرفتیم. اونجا توضیح میده که پاکت دربسته رو نباید باز کنید و باید تحویل سفارت بدین و عکس و یه برگه واکسیناسیون هم هست که نباید ببریم سفارت و باید با خودمون ببریم امریکا. اخرش هم دکتر خاچاتریان یه Good Luck گفت که فکر کنم تنها کلمه انگلیسی بود که این دو روز حرف زد و کلی چسبید بهم ؛)
توی راه برگشت نزدیک هتل بودیم که یکدفعه متوجه شدم توی اون برگه واکسیناسیون جای روز و ماه تولدم رو اشتباه زده (چون جای روز و ماه رو امریکایی ها برعکس می نویسن، حتما دقت کنید که درست نوشته شده باشه) خلاصه تماس گرفتیم و گفت برگردین، ما هم دوباره رفتیم و برامون درستش کرد.
عصری هم باز رفتیم همون میدان جمهوری و سوپر کمی خرید کردیم و زود برگشتیم تا من یک بار دیگه مدارکم رو چک کنم و اماده بشم برای مصاحبه فردا.

روز مصاحبه:
صبح ساعت 9 وقت داشتم و ما ساعت 8:30 رسیدیم سفارت. 7،8 نفر دم در بودن و بارون میومد. به همون ترتیبی که توی صف بودیم (و نه بر اساس وقتی که داشتیم) نگهبان پاسپورت رو چک میکرد و با فاصله از هم میفرستاد تو. کسانی که بچه کوچک داشتن یا مسن بودن و یا حتی خانواده بودن میتونستن برن جلو و بدون صف برن تو. من سر ساعت 9 نوبتم شد و رفتم تو. مسیر خیلی کوتاهی تا ساختمون رو طی کردم و به نگهبان دم در رسیدم. اونجا وسایلتون رو میبنن و هر پاکتی که داشته باشین باز میکنن (پاکت مدیکال رو اینجا باز میکنن و اون عکس رادیولوژی رو هم به همین دلیل نباید بیارید سفارت چون اینجا بازش میکنن و شما باید اونو دربسته ببرید امریکا).
وارد ساختمان شدم و یه خانم خیلی خوش برخورد ازم پرسید که موبایل همرام هست یا نه، کیفم رو از دستگاه رد کرد و ادرس داد که چطور برم ساختمونی که برای مصاحبه هست.
توی سالن چند ردیف صندلی بود و همه منتظر بودن. دور تا دور هم باجه هایی بود که بعضی هاشون برای گرفتن مدارک از شما هستن و بقیه (که مثل یک اتاقک هستن و در دارن) برای مصاحبه.
برای تحویل مدارک، اسم صدا نمیکنن و فقط میگن نفر بعدی فلان باجه. اینجا باید خودتون حواستون باشه و به همون ترتیبی که اومدیم سالن میریم مدارک رو تحویل میدیم.
خانمی که مدارک رو تحویل گرفت هم خیلی خوش برخورد بود و یکی یکی مدارک رو ازم خواست و منم بهش دادم. مدارکی که اضافه بود چک کرد و بهم پس داد. همینجا انگشت نگاری هم انجام میشه. خیلی کوتاه چند تا سوال هم ازم پرسید که چی کار میکنم و ایا مادرم سیتیزن شده یا نه.
من یکی از مدارک مالیاتی اسپانسرم رو همراه نداشتم، یعنی در واقع هنوز حاضر نشده بود که اسپانسرم بهم بده و به جاش نامه نگاری هایی رو که انجام داده بود برام فرستاده بود و منم توی مدارک گذاشته بودم.
اینجا خانمی که مدارک رو میگرفت گفت این مدرک کمه و من هم توضیح دادم که این نامه ها نشون می دن که چرا این فرم رو ندارم.
کار مدارک تموم شد و من باز باید منتظر میشدم تا برای مصاحبه صدام کنن. این بار به اسم صدا میکنن.
مصاحبه من با یه اقای کاملا جدی بود. وارد شدم و سلام کردیم و نشستم. میخواست شروع کنه که در باز شد و یه خانمی که فکر کرده بود اسم اون رو صدا زدن اومد تو. اقاهه هم اصلا خوشش نیمد و یه جوری نگاش کرد که یعنی اینجا چی میخوای؟ خانمه هم عذر خواهی کرد و رفت بیرون. بعد من شک کردم و پرسیدم من درست اومدم دیگه؟ اسم منو گفتین؟ اقاهه هم مدارکم رو که روشون عکس بود نشونم داد و گفت شمایید دیگه؟ من هم بی اختیار گفتم yeah, its me. اینجا بود که گل از گل اقاهه شکفت و شروع کرد انگلیسی حرف زدن و پرسید انگلیسی حرف میزنی؟ من هم که تصمیمم بود فارسی حرف بزنم گفتن نه! خیلی کم! اونهم نا امید شد و شروع کردیم.
اول سوگند خوردم و متنی که اونجا نوشته بلند خوندم و بعد سوال ها شروع شد:
کی برات اقدام کرده؟ چی کار میکنه؟ پدرت چی کار میکنه؟ خودت چی کار میکنی؟ الان کجا زندگی می کنی؟ اسپانسرت کیه؟ (دوست برادرم) برادرت کجاست؟ چی کار میکنه؟ چند تا خواهر و برادرین؟ چرا می خواهی بری امریکا؟ چرا تا الان ایران بودی؟!
(راستش من خودم رو برای سوال های خیلی مهم تر اماده کرده بودم )
بعد رسید به همون مدرک مالیاتی و گفت که این مدرک کمه! من هم نامه ها رو نشون دادم. دوباره خوند و رفت یه خانمی رو صدا کرد به اون هم نشون داد و ........
برگ ابی رو برداشت و گفت: شما همه چیزت خوبه، مشکلی نداری، ولی من بخوام به شما ویزا بدم باید این مدرک تو پروندت باشه، هروقت حاضر شد بگو فکس یا پست کنن و 2،3 روز بعدش ویزات حاضره.
هم خوشحال بودم و هم یه جورایی حالم گرفته شده بود. بعد ازش پرسیدم که چطوری بفرستن بهتره و باز باید خودم بیام و.... که گفت وای من دیگه فارسی نمیتونم!!  من هم گفتم باشه از اینجا من سعی میکنم انگلیسی بگم. خلاصه سوالهامو هم انگلیسی پرسیدم و جواب داد و خداحافظ.... (این جریان فارسی و انگلیسی رو تعریف کردم چون خونده بودم بعضی جاها دوستان نوشته بودن اگه فارسی حرف میزنین انگلیسی وسطش نگین و ....... خواستم بگم هیچ کدوم از این مسائل مهم نیستن. فقط خونسرد باشین و طبیعی رفتار کنین و مطمئن باشین که اگه مشکلی نداشته باشین همه چیز به خوبی پیش میره)
اون روز خیلی روز سختی بود و فکرش رو هم نمیتونستم بکنم که باز کارم عقب بیفته. از همه بدتر این که نمی دونستیم این فرمی که میخوام کی اماده میشه.
از اونجایی که یاداوری اون روز برای خودم هم جذابیتی نداره، فقط میگم که طی یک معجزه برادرم تونست اون شب ساعت 12 فرم ها رو برام ایمیل کنه. من هم رفتم پذیرش هتل و پرینت گرفتم و منتظر شدیم تا صبح اول وقت بریم مدارک رو تحویل بدیم.
صبح زود حرکت کردیم و 8 اونجا بودیم. خیلی شلوغ تر از دیروز بود و ما هم رفتیم تو صف منتظر شدیم. نامزدم رفت با نگهبان صحبت کرد و اون هم گفت باید صبر کنید تا همه کسانی که مصاحبه دارن برن تو و بعد شما می تونید برین مدارک رو بندازین تو صندوق. ولی از اونجایی که ما شنبه صبح پرواز داشتیم و امروز هم 5شنبه بود اصرار کردیم که هرچه زودتر مدارک رو بدم. فکر کنم نگهبانه هم دلش برامون سوخت و اجازه داد برم تو.
باز همون خانم خوش برخورد دیروز دم در بود و براش توضیح دادم قضیه رو. اون هم یه برگه بهم داد گفت یه نامه بنویس و با مدارکت بنداز تو صندوق. من هم مدارک رو همراه پاسپورت و نامه ای که نوشتم و یک کپی از بلیطم رو انداختم تو صندوق و اومدم بیرون.
دیگه فقط باید دعا میکردیم که دلشون به رحم بیاد و تا فردا کارم درست بشه. فکر اینکه یک هفته دیگه اونجا بمونیم و بعد هم با اتوبوس برگردیم خیلی سخت بود.
واسه اینکه یکم حال و هوامون عوض بشه یه تاکسی گرفتیم و رفتیم بیرون از شهر. رفتیم یه جا به اسم Garnie و بعد هم Geghard که خیلی تعریفش رو شنیده بودیم و واقعا هم زیبا بود. تنها مشکلش این بود که 1 ساعت با شهر فاصله داشت و اونجا که رسیدیم دیدیم از ماشین و تاکسی برای برگشت خبری نیست. پس تاکسی رو نگه داشتیم و نشد که زیاد بمونیم.
اگر خواستین به این طبیعت زیبا برین پیشنهاد میکنم با تور برین که هم خیالتون از ماشین راحت باشه و هم اینکه بتونین زمان بیشتری اونجا بمونین. رستوران خیلی خوبی هم اون اطراف نیست و بهتره اگه برای ناهار میرین غذا همراهتون باشه.
اون شب هم گذشت و جمعه روز اخر بود. پیاده راه افتادیم و موبایل به دست همینطور که منتظر بودیم باهامون تماس بگیرن رسیدیم به رود Hrazdan. خودمون رو رسوندیم کنار رود و یه جای با صفا و خنک نشستیم و حسابی از ارامشش لذت بردیم. دیگه ساعت شده بود 3 و امیدی نبود (ساعت 4 ویزا ها رو میدن) راه افتادیم به سمت رستوران آریا که یه رستوران ایرانیه و هم توی فرودگاه هم توی میدان جمهوری تبلیغش رو بهمون داده بودن. کاملا بی انگیزه و بی حوصله داشتیم راه میرفتیم که یکدفعه موبایل زنگ خورد و .............. اصلا باورمون نمیشد، گفت از سفارته و ویزام حاضره و ساعت 4 باید برم سفارت. پریدم بغل نامزد جان و گرسنگی یادمون رفت. سریع برگشتیم هتل کپی پاسپورتم رو برداشتم و رفتیم سفارت.
باز هم همون خانم خوش برخورد با یه لبخند گفت که باید متشکر باشی Smile رفتم تو و پاس و پاکت زرد رو تحویل گرفتم و رفتیییییییییییییییم به سمت ناهاررررررررررررررررررررررررررر.
(همینجا بگم که اصلا و ابدا به هیچ کس این رستوران رو توصیه نمیکنم!!!!)
شب هم رفتیم توی یکی از بارهای کنار خیابون و واسه خودمون یه جشن کوچولو گرفتیم و شنبه صبح هم پرواز کردیم به سمت منزل.
هر بار که یاد اون دو روز میفتم خدا رو شکر میکنم. واقعا درست شدن کارمون با این سرعت مثل یک معجزه بود.
به قول نامزدم: جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود.
این بود سفرنامه من. امیدوارم تونسته باشم همه چیز رو خوب توضیح بدم و کمکی به دوستان کرده باشم.
با ارزوی موفقیت برای همه دوستان
و البته داستان ما همچنان ادامه دارد (اینبار برای نامزد عزیز Smile ) ...
کتگوری: F2B
تاریخ درخواست: May 2006
شماره پرونده: YRV2013XXXXXX
تاریخ کارنت شدن: ژانويه ٢٠١٤
دریافت نامه مصاحبه: اپريل ٢٠١٤
تاريخ مصاحبه: مي ٢٠١٤
دريافت ويزا: يك ضرب و يه ذره!!
سفرنامه من رو اینجا بخونید
همسرم:
كتگوري: F2A
تاريخ درخواست: september 2014
كيس نامبر: ANK2015XXXXXX
ارسال مدارک: اواخر اکتبر 2015
دریافت نامه کامل بودن مدارک از NVC: دسامبر 2015
دریافت نامه مصاحبه: فوریه 2016
تاریخ مصاحبه: مارج 2016
پاسخ




کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان