ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
carry the weight of the world on one's shoulders
جور دیگران را کشیدن
Cheer up, Tom! You don't need to carry the weight of the world on your shoulders
سگرمه هایت را باز کن «تام»، تو مجبور نیستی جور دیگران را بکشی.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
take the words out of someone's mouth
حرف دل کسی را زدن
John said exactly what I was going to say. He took the words out of my mouth
«جان» دقیقا همان چیزی را گفت که من می خواستم بگویم . او حرف دلم را زد.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
mistake for
اشتباه گرفتن
I frightened myself last night when I mistook a piece of old rope for a dangerous snake
من دیشب هنگامیکه یک تکه طناب کهنه را با یک مار خطرناک اشتباه گرفتم، وحشت زده شدم.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
make out
چک کشیدن
I made out a cheque for ten pounds.
من چکی به مبلغ ده پوند کشیدم.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
let down
مأیوس کردن، قال گذاشتن
Julia promised to meet Rick outside the cinema at eight o'clock, but she let him down. He waited for two hours and then he went home angrily.
«جولیا» قول داد که ساعت هشت در بیرون سینما با «ریک» ملاقات کند، اما او را قال گذاشت. او دو ساعت منتظر شد و سپس با عصبانیت به خانه رفت.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
be over
تمام شدن، پایان یافتن
The storm is over; it has stopped raining and the sun is shining
طوفان پایان یافته است؛ باران متوقف شده و خورشید دارد می تابد.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
blow it
گند زدن، افتضاح کاشتن
I didn't write more than half of the question in exam, I really blew it!
من بیشتر از نصف سوالات را در امتحان جواب ندادم. واقعا گندزدم!
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
blow up
باد کردن
Uncle Joe blew up the balloons for the Christmas party.
دایی «جو» بادکنکها را برای مهمانی کریسمس باد کرد.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
give in
تسلیم شدن
The fight between Tom and Dick stopped when Tom hurt his hand and had to give in
زد و خورد بین «تام» و «دیک»، هنگامیکه دست «تام» صدمه دید و مجبور شد تسلیم شود، پایان یافت.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
kill two birds with one stone
با یک تیر دو نشان زدن
He was able to kill two birds with one stone by going to the meeting
با رفتن به جلسه می توانست با یک تیر دو نشان بزند.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
come round
به هوش آمدن
James fainted when the air-conditioning stopped working. Two of his colleagues took care of him until he came round
«جیمز» هنگامیکه تهویه مطبوع از کار افتاد، از حال رفت. دو تا از همکارانش از او مراقبت کردند تا به هوش آمد.
ارسالها: 263
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2013
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
Sack
He was given the sack for being lateبخاطر دیر کردن اخراج شد
get the sack
give the sack
They sacked him اخراجش کردند
معانی دیگر Sack
گونی پارچه ای یا پلاستیکی
خواب و خوابیدن
I hit the sack at 10ساعت ده تو خواب بودم
F4 category P.D 23Jan2002 Interview َAbd 06Nov2014 Waiting ForA.P
ارسالها: 263
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2013
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-06-28 ساعت 00:44
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-06-28 ساعت 00:54 توسط masmori.)
Sack
He was given the sack for being lateبخاطر دیر کردن اخراج شد
get the sack
give the sack
They sacked him اخراجش کردند
F4 category P.D 23Jan2002 Interview َAbd 06Nov2014 Waiting ForA.P
|