ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
be off
لغو شدن
The lead singer of 'The Roiling Beatles' pop group is iII, so tonight's concert is off.
خواننده اصلی گروه پاپ «رولینگ بیتلز» بیمار است، بنابراین کنسرت امشب لغو شده است.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
drop in
سرزده به جایی رفتن
laura was shopping near her friend, Lynn, and decided to drop in and see her.
«لارا» در حال خرید در نزدیکی منزل دوستش «لاین» بود، و تصمیم گرفت سرزده برود و او را ببیند.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
drop out
کناره گیری کردن، انصراف دادن
Sam dropped out of the race because he felt tired and ill.
«سام» به دلیل احساس خستگی و بیماری، از مسابقه انصراف داد.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
be taken aback
یکه خوردن، جا خوردن
Jeff was taken aback when he opened the door and discovered an elephant.
«جف» هنگامیکه در را باز کرد و متوجه حضور یک فیل شد، جا خورد.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
beats me!
اصلا نمی دانم! سر در نمی آورم!
It beats me how he managed to survive for three weeks alone in the mountains.
اصلا نمی دانم که چطوری تنهایی سه هفته تو کوهها دوام آورد.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
get off someone's back
دست از سر کسی برداشتن
Please get off my back! I can't do it for you!
خواهش می کنم دست از سرم بردار! نمی توانم آن کار را برایت انجام دهم!
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
cut off
قطع کردن ارتباط
Paul was talking to Anna on the telephone. Suddenly they were cut off.
«پل» داشت تلفنی با «آنا» حرف می زد. ناگهان ارتباطشان قطع شد.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
break into
دزدکی یا به زور وارد شدن
Last night a burglar broke into my house and stole my television set.
دیشب یک سارق دزدکی وارد خانه ام شد و تلویزیونم را دزدید.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
come into
به ارث بردن
Peter came into a fortune when his father died
«پیتر» هنگامیکه پدرش مرد، ثروت کلانی به ارث برد.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
carry out
عمل کردن به، انجام دادن
Sergeant Jones ordered Private Wilson to push the waggon across the field. The waggon was heavy but Private Wilson carried out his orders
گروهبان «جونز» به سرباز «ویلسون» دستور داد تا واگن را از یک طرف به طرف دیگر زمین هل دهد. واگن سنگین بود ولی سرباز «ویلسون» به دستورات وی عمل کرد.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
hit below the belt
نامردی کردن، ناجوانمردانه عمل کردن
I'll never do any business with Peter again. He really hits below the belt.
دیگه با «پیتر» معامله نمی کنم، او واقعا نامرد است.
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
This cake
مثل آبخوردنه
ارسالها: 263
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2013
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2015-06-11 ساعت 20:30
(آخرین تغییر در ارسال: 2015-06-11 ساعت 20:31 توسط masmori.)
go on at گیر دادن ایرادگرفتن
Stop going on at me! بسه دیگه گیر بدی/عیب و ایرادبگیری ازم!
Thank goodness
خدا را شکر (خیالم راحت شد)
F4 category P.D 23Jan2002 Interview َAbd 06Nov2014 Waiting ForA.P
ارسالها: 263
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2013
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
He was in good spirits
رو فرم بود/سر و حال بود
F4 category P.D 23Jan2002 Interview َAbd 06Nov2014 Waiting ForA.P
ارسالها: 1,081
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2014
رتبه:
95
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
That's pretty crazy!
این واقعا عجیبه!
{{زندگی به من یاد داده، برای داشتن آرامش و آسایش، امروز را با خدا قدم بر دارم، و فردا را به او بسپارم …}}
زندگی زیباست
|