ارسالها: 578
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
توی گوگل سرچ کنید gps for helicopter و ... هرچی لازمه هست .فقط سقف پرواز ونوع سوخت رو بگید ممنون میشم.
ارسالها: 578
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
سلام . یک سوال فنی ؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر این هلیکوتر تو هوا دچار عیب فنی شد یا موتورش بنا به دلایلی خاموش شد اونوقت باید چه کار کرد .
بد جور این سوال ذهنم رو مشغول کرده . البته به غیر از اینکه اشهدمون رو بخونیم عرض کردم چه کار باید کرد؟
ارسالها: 257
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jan 2010
رتبه:
26
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
خیلـــــی چیزه ردیفیه 
حتما اومدم اونجا می خرم
اینا باکش چقدره؟میشه دوگانه سوزش کرد
؟؟؟
سهمیش ماهی چند لیتره؟ 
ولــی خیلی باحاله
تنها چیزی که موفقیتهای ما را محدود میسازد، تفکری ست که به ما میگوید نمیتوانی موفق شوی
ارسالها: 530
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Dec 2009
رتبه:
91
تشکر: 0
5 تشکر در 0 ارسال
2010-03-05 ساعت 13:45
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-03-06 ساعت 03:30 توسط rasarasa.)
امروز داشتم در فروشگاه rossچرخ می زدم و دنبال چیزی می گشتم ،دیدم در گوشۀ فروشگاه دو خانم ایرانی که فروشنده بودند ،دارند با یک آقایی ،خیلی خوش و خرم اختلاط می کنند: که ما 11ماهیست در آمریکا پناهنده شده ایم و بلاخره تصمیم گرفتیم ریسک کنیم و اینحا بمانیم و از این حرفها ،و آقا هم که پشتش به من بود با متانت گوش میداد .
چیزی که در صدای زنها موج می زد دستپاچگی و شوق فراوان بود ،و از نوع کلامی که به کار می بردند معلوم بود که خانمها با آقا کاملا غریبه اند.پیش خودم گفتم ببین این بیچاره ها ، چقدر غربت اذیتشان کرده که اینقدر از دیدن یک هم وطن ذوق مرگ شده اند و دارند تمام زندگیشان را با آب وتاب تعریف می کنند.
همینطور که لای قفسه ها می چرخیدم و گوشم تقریبا نزدیکیهای گردن یکی از آن دو زن بود، شنیدم که یکی از آنها با شوق گفت "پس من می رم ،دوربینم رو بیارم یک عکس با هم بگیریم."
!!!!! دیگر کم کم داشت فکم به نزدیکیهای زمین می رسید از دیدن این همه شور و علاقۀ دو هم وطن !!!!پیش خودم گفتم ببین آنوقت چقدر پشت سر ایرانیهای لس آنجلس بدگویی می کنند، که همدیگر را تحویل نمی گیرند و به هم که می رسند راهشان را کج می کنند .... خلاصه از دیدن این منظرۀ عاطفی آنقدر ذوق کرده بودم که می خواستم بگویم "خانمها ،آقا!من هم ایرانیم بیایید دست در گردن هم ،یک عکس دست جمعی به افتخار وطن بیندازیم. "
ولی چون قضیه کمی بو می داد نزدیک نشدم و جهت مسیرم را عوض کردم و در قفسه های روبروییِ مرد قرار گرفتم ،تا بتوانم این هم وطن خوش شانس را ببینم ،ولی از لای کفشها می توانستم فقط لب و چانه اش را ببینم که مدام لبخند می زد ،مردی با اندام معمولی و قد متوسط رو به کوتاه بود ! کمی بیشتر سرک کشیدم تا بلاخره یک جفت چشم آبی از لای کفشها نمایان شد،دهانم ار حیرت باز مانده بود!! شناختمش!
پارسا پیروزفر وسط لس انجلس چه می کند؟!
پیش خودم گفت ای دل غافل ببین این اوضاع قمر در عقرب چه به روز هنرمندانمان آورد!! همه یکی یکی متواری شدند !! و این یک توانسته خودش را تا آمریکا برساند!!
خلاصه زنها بلاخره یقۀ آقای پیروز فر را رها کردند و بعد از گرفتن چند عکس در مدلهای حالا اینوری حالا اونوری، رضایت دادند و به سر کار خود برگشتند.من که داشتم از لای کفشها همچنان جناب پیروز فر را به چشم برادری رصد می کردم ،دل توی دلم نبود که سلام وعرض ادبی بکنم یا نه.
ایران که بودیم چند باری قبلا در دانشگاهمان دیده بودمش و بدون آنکه ذره ای برایم اهمیت داشته باشد که حتی نگاه دوباره ای به او بیندازم ،از کنارش گذشته بودم.کلا در ایران چون با هنر مندان معروف خیلی پیش میامد که در مکان مشترکی واقع شویم هیچ حس خاصی از دیدنشان نداشتم و فقط در صورتی با آنها سلام وعلیک می کردم که همدیگر را از قبل بشناسیم.
ولی در آمریکا مرضی گرفته ام که اگربگویند فلان پرنده و چرنده ای که الان از کنارت رد شد ،هفت تیره و طایفۀ قبلش می رسدبه ایران ،برایش کلی ذوق می کنم و عرض ادب! چه رسد به آدمها ! آن هم آدم به این معروفی ! آن هم در ناف کالیفرنیا (که من بچۀ آنجایم به قول ادمین)!
خلاصه سریع گوشی تلفنم را برداشتم و به طرز مخفیانه ای که فارسی حرف زدنم تابلو نباشد ،به آقای شوهر که در گوشۀ دیگر فروشگاه مشغول چرت زدن بود، راپورت دادم که بدو بیا اینور بازار بین چه خبره!
آقای شوهر خود را فی الفور رسانید و برعکسِ من ،تا جناب سلبرتی را دید چهار چشمی زل زد به آقا ،که مشغول خرید پتو بود!
من سوت زنان از کنار همسرم گذشتم و همینطور که سرم لای قفسه ها بود ناگهان برگشتم وبا جناب سلبریتی چشم در چشم شدم و نا خودآگاه مثل اینکه پسر خاله ام را درخیابان دیده باشم سلام کردم! او هم سلام کرد !همسرم جلو آمد وسلام کرد و باز جناب سلبریتی سلام کرد ! و باز همگی دسته جمعی سلام کردیم و بعد فقط لبخندی که خب حالا که چی!!
بر خلاف انتظار من که باید جناب سلبریتی در این موقع به رفتنش در مسیر خود ادامه می داد ،ایستاد و روی یک پایش تکه داد که یعنی من منتظر ادامۀ حرفها و احتمالا سین جیم شدنم هستم.
خلاصه یله دادن آقای سلبریتی همانا و درآمدن جیک وپوک زندگیش که چرا اینجاست و چه کارها می کند و زنش کجاست واین حرفها همانا! خلاصه ما فهمیدیم آقای پیروز فر برای ادامۀ سریال در چشم باد به کارگردانی جوزانی در آمریکا به سر می برند و قصد ماندن در آمریکا را هم ندارند و زن هم ندارند و می خواهند در ایران بمانند و قصد متواری شدن هم ندارند و...
همۀ اینها را گفتم که چند نتیجه گیری اخلاقی کنم در جهت اندر وصف خوبیهای آمریکا:
1- در آمریکا (البته بیشتر لس انجس)شما به راحتی می توانید سلبریتی های مورد علاقۀ خود -حتی آنهایی که مقیم ایران هستند و تنهابا گذر یک ستارۀ نادرکه از مدار خود خارج شده ، ممکن است در آمریکا رویت شوند -را در کوی برزن، هنگام خرید ،غذا خوردن ، رانندگی، بنزین زدن، لب دریا، بالای کوه ، توالت عمومی طبقۀ منفی هفت برج تجاری،هنگام انداختن کیسۀ زباله در تراش دانیِ محله وخلاصه هر جایی که فکرش را بکنید ،گیر بیندازید وآنها را تخلیۀ اطلاعاتی کنید.
2-در این اوضاع بلبشو که سگ صاحبش را نمی شناسد، ببینید ایران چه روابط فرهنگی با آمریکای جهانخوار به هم زده که برای سریالهای سال به سال قشنگتر از پارسالش ،گروهی را برای فیلمبرداری عازم بلاد کفر کرده است .انوقت شما هی نمک نشناسی کنید و برگ در بیاورید و شکوفه بدهید و ازاین حرفها!
3-قابل توجه خانمهای مجرد ، پارسا پیروز فر هنوز مجرد است! فقط همینقدر می توانم بگویم که دست بجنبانید! محسنات ظاهریش که به چشم برادری معرف حضورتان هست ،اخلاقش هم من تایید می کنم ،آدم به قول اصفهونیا نجیبیس! خلاصه پس فردا عارض نشید که چرا زودتر نگفتم !
همین لحظه تو گوشی به من اطلاع دادند که به دلایل امنیتی و عقیدتی -هیاهی، خانم راها راها به نتیجه گیری ادامه ندهد بهتره، چون گویا جز نکتۀ اول هیچکدام ربطی به "اندر وهف خوبیهای آمریکا "نداشت!
والهلام نامه تمام
ارسالها: 286
موضوعها: 13
تاریخ عضویت: Apr 2009
رتبه:
50
تشکر: 0
1 تشکر در 0 ارسال
اتفاقاً ساراخانم حسابی به خوبیهای آمریکا ارتباط داشت.
راستی خواهر نفهمیدی که چندسالشه؟ راستی اون دندون آسیابیش که خراب بود رو درست کرده بود؟ ولی یه کوچولو چاق شده بود نه؟ نپرسیدی که الانه کجا خونه گرفته؟ والله اون سالی که اومده بود توی محله ی ما، هیشکی که اصلاً محلش نمیذاشت. باور کن خودم چند بار دیدمش و هی سلامش کردم تا یه بار جوابم رو داد....
سارا خانم، اتفاقاً این بیان شیوا و پر از توصیف شما نه تنها حسابی به دلچسبمان شد بلکه برای دقایقی رفتم تا خود اعماق ایران و همین حرف و نقل ها. البته میدانم که شما فقط برای زیباتر شدن قصه، آنرا پیچ و تاب ایرانی وار داده اید. ولی این هم از همان احساسهای مهاجران است که بقول شما دلشان میخواد ولو با یه پرنده ای که هفت جدگذشته اش از ایران رد شده اند ارتباط برقرار کند و این اصلاً احساس بد و یا رفتاری نامعقول نیست.
ولی امان از آن وقتی که آن طرف مقابل بخواهد طاقچه بالا بگذارد و یا بقول «سندی» به انگلیسی بگه: آی دونت نو، ور ایز آیران؟ I do not know where is Iran امان از اونوقت که اگه دست من باشه دلم میخواد با یک ... شیکم طرف رو ...(بخاطر بدآموزی توسط خودم ....شد) . باز هم خوشحالم که روحیه ی شما برجاست، ولو برای گزارشی از سطح شهر. بیشتر بگو ای «ولی آبادی» کالیفرنیایی لس آنجلسی اصل.... پیروز باشید....ارادتمند حمید
ارسالها: 832
موضوعها: 35
تاریخ عضویت: Jul 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من با این نگاه و نسخهپیچی ملیتی مشکل اساسی دارم. نمیشه گفت که «ایرانیها» فلان طور هستن. آیا میشه گفت آلمانیها فلان طور هستن؟ آیا همهٔ آلمانیها مثل هم هستن؟ عدهٔ زیادی از همین آلمانیها در جنگ دوم پیرو دیدگاه هیتلر بودن که میخواست کل اروپا رو فتح کنه.الان هم خیلی از آلمانیها پیرو دیدگاهی هستن که برعکس، میخواد اروپا رو اتحادی از قومیتها ببینه! ظرف چیزی حدود نیم قرن این همه تغییر ایجاد شده! البته شخصاً باور دارم که تغییرات ایرانیها هم در نیم قرن گذشته کوچکتر از این نبوده! اما این نظر شخصی منه، و نمیشه بگم «ایرانیها تغییر کردن» چون من نه جامعهشناس هستم، نه به دادههای برآمده از تحقیقات گسترده در این باره دسترسی دارم.
ارسالها: 407
موضوعها: 6
تاریخ عضویت: Sep 2009
رتبه:
39
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من تاحالا به این تاپیک نیومده بودم!
چه جای باحالیه اینجا!
پرنسس جان بنویس که خوب مینویسی!