ارسالها: 578
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
صدرا جان اختیار داری شما خودت یه پا روحی (جنی) .
من یادمه تو شیراز توی یکی از ایستگاهای اتوبوس وایساده بودم با موبایلم تونستم 2 تا روح احضار کنم.
البته اولش کمی ترسیدم ولی بعدش دیگه چهره اون روح برام عادی شد . دیدم دو تا روح از تاکسی پیاده شدند و هر کدام هم توی دستشان کیف بود و مثل اینکه از شهر دیگه ای اومده بودند . خلاصه اولش خیلی ترسناک بودند ولی بعد دیگه بهشون عادت کردم . جن ها (شایدم روح) به من میگفتند میخواهیم بریم تخت جمشید چطوری باید بریم .
خیلی جالب بود جن ایرانگرد . خلاصه کلی هم اذیت این جن ها کردیم. دوست دارم صدرا هم نظرشو درباره این جن گیری من که با موبایلم احضارشون کردم بگه .واقعا جن های فانی بودند .
ارسالها: 92
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Nov 2009
رتبه:
-11
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من پسرم صدرا (نام پسرانه؟)
ارسالها: 578
موضوعها: 19
تاریخ عضویت: May 2008
رتبه:
34
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من خودم الان به جن اعتقاد ندارم ولی بچه که بودم چندین و چند بار جن دیدم . نمیدونم شایدم روح بوده .
خلاصه اولین بار جلوی حمومون واستاده بودم یه دفعه یه آدم شیطانی که صورت قرمز رنگی داشت اومد ومنو ترسوند .
این اتفاق برای داداشم هم افتاده . یعنی برای دو نفر.
یه بار دیگه تو حیاطمون شب بود یه سایه میرفت اینور اونور تو حیاط ولی هیچ کسی نبود که سایه از اون ایجاد بشه .
و یکبار هم سوار موتور از تو قبرستون رد میشدیم یه دفع یه چیزهای خیلی خیلی ترسناکی اون آخرا دیدم که هنوزم که هنوزه وحشت دارم .
در ضمن یک مورد جالب که من دارم تجربه مرگ هست که کمتر کسی اونو داره.....
ارسالها: 41
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-08-18 ساعت 12:54
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-08-18 ساعت 12:59 توسط arvin2000.)
با اجازتون منم ميخوام يك خاطره ترسناك و تجربه گرون قيمتو براتون بگم
-
نزديك 1 سال پيش من از روي كنجكاوي يك كتاب خريدم به نام "اسرار خود هيپنوتيزم"
يك شب ساعت 2 خوابم نميبرد و نشستم به خوندن اين كتاب!
ساعت 3:30 بود كه خسته شدم و خاستم بخوابم
پيش خودم گفتم : من كه ميدونم اينا خرافاته بذار امتحان كنم ببينم خود هيپنوتيزم اثري روي من داره؟
با فنوني كه درباره خودهيپنوز از توي اون كتاب ياد گرفتم شروع كردم به انجام خود هيپنوتيزم خودم
-
-
-
-
-
خوابيدم مثل خرس!
چشمتون روز بد نبينه
نزديك به ساعت 5 بود كه از كالبدم جدا شدم و چسبيده بودم به سقف اتاقم
انگار كه چشمام اشعه ايكس پيدا كرده بود و اونور ديوارهارو ميديدم
ديدم كه از دور يك چيزي كه مثل ابر ميمونه (يه خورده شبيه انسان بود) داره به طرف در اتاق من مياد
منم هوشيار بودم ولي خارج از بدنم!
داشتم سكته ميكردم شروع كردم به دادو بيداد(ولي فقط ميتونستم آه و ناله بكنم)
با تمام قدرتم بي اختيار خواهرمو صدا ميكردم بعد از چند لحظه كه خواهرم اومد و برق اتاقو روشن كرد به خودم اومدم
ولي متوجه شدم كه تمام صورتم خيسه اينقدر كه گريه كردم از ترس(من كه اندازه كرگدنم!)
-
فرداي اون روز با يه كارشناس ماوراالطبيعه صحبت كردم
گفت كه: كار خيلي خطرناكي كردي و امكان داشت كه ديگه برنگردي
------------------------------
به همه توصيه ميكنم كه بدون حضور يك فرد كار ازموده هرگز خيال آرتيست بازي به سرشون نزنه(چون واقعا خطرناكه)
خداوند انسان را آزاد آفرید و انسان بندگی را برگزید
ارسالها: 9
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
دوست عزیز آروین جان مواردی که شما ذکر کردید با یکدیگر کمی مغایرت دارند و البته از هم جدا نیستند .
تکنیک های خودهیپنوتیزم منجر به برون فنکنی یا پرواز روح نمیشوند .
همچنین برای رسیدن به این درجه که شما بتوانید در حالت خلسه کالبد دومتون رو از کالبد اول جدا کنید خیلی تمرین نیاز هست .
احتملا شما با توجه به چیزهایی که خهوانده اید شب دچار خوابزدگی شده اید .
لطفا نام کتاب رو هم که ذکر کردید نام نویسنده اش رو هم ذکر کنید .
یکی از حرفه ای های سایت .
ارسالها: 41
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-08-18 ساعت 16:02
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-08-18 ساعت 16:16 توسط arvin2000.)
متاسفانه اسم نويسنده يادم نيست چون بعد از اون ماجرا كتابو رد كردم! (ولي يادمه كه ايراني بود)
-
اگر شما باور نميكنيد من اصراري ندارم كه شما باور كنيد ولي ميتونم رو در رو به شما آموزش بدم تا به اين حالت وارد بشيد
(اگر خطراتشو به جون مي خريد)
قصد جسارت ندارم ولي ورود به اين حالت بستگي به استعداد شما هم داره
خداوند انسان را آزاد آفرید و انسان بندگی را برگزید