ارسالها: 41
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-08-18 ساعت 19:10
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-08-18 ساعت 19:16 توسط arvin2000.)
الان يادم اومد
صمد وليزاده بود
-
قصدم ياد دادن به شما نيست(احتمالا شما استاد من هستيد)
فقط ميخوام اين مسئلرو ثابت كنم
بله درسته به سادگي امكان پذير نيست ولي تعريف از خود نباشه استعداد من در اين موارد بالاس(اينو من نميگم يك نفر اهل فن گفته)
من يك تجربه ديگه اي دارم كه بد نيست الان بگم:
نزديك 7 سال پيش من خواب ديدم كه در يك شهر متروك و آرام در شب به همراه بابام در حال قدم زدنيم كه رفتيم داخل كوچه هاي تو در تو وقتي به بن بست رسيديم ديدم كه چند قبر به صورت آشفته و در هم كنار هم هستند
(تا قبل از اين ماجرا من شيراز نرفته بودم چون قزوين زندگي ميكنم)
-
چند ماه از اين ماجرا گذشت و به همراه بابام يه شب رفتيم حافظيه شيراز
بعد از يه گشتي كه زديم رفتيم يه جايي(توي همون حافظيه)كه خيلي هم خلوت بود و جالب اينجاست كه من همون لحظه داشتم اين خوابو تعريف ميكردم كه بابام گفت اينم از قبرا !
. من هاج و واج موندم دقيقا همون چيزايي كه توي خواب ديدم اونجا همونطور بود!
-
بگذريم
هنوز نفهميدم كه معني اين اتفاقات چي بوده
-
-
اسرار ازل را نه تو داني و نه من ... اين حل معما نه تو داني و نه من
خداوند انسان را آزاد آفرید و انسان بندگی را برگزید
ارسالها: 9
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Aug 2011
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
خواهش میکنم آروین جان . (من اسم آروین رو خیلی دوست دارم )
در ابتدا خدمتتون عرض کنم من هم مانند بقیه رهجو هستم و استاد هیچگاه نیستم .
این موردی که شما فرمودید همان رویا بینی هست که میتونید در عالم رویا خیلی از اتفاقات در شرف وقوع را ببینید .
که برای خود عالمی دارد.
یا حق
یکی از حرفه ای های سایت .
ارسالها: 228
موضوعها: 3
تاریخ عضویت: Jul 2011
رتبه:
14
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
2011-08-23 ساعت 04:25
(آخرین تغییر در ارسال: 2011-08-23 ساعت 17:39 توسط m9780.)
خوب حالا نوبت من شــــــــــــــــــد....
بچه بودم و حدود 10-12 ساله بودم
ما یه خونه باغ داشتیم که خیلی بزرگ بود و پر از درخت بود و عشق بابا آب دادن به این درخت ها بود طوری که با پاشیدن آب بر روی برگهای درخت ها هوا بسیار مطبوع میشد.... من هم که بابایی بودم و یه جورایی معروف به دم بابا !!!!!
حدود ساعت 12:00 شب بود و بابا مثل همیشه مشغول آب پاشی بود که ناگهان فریاد بلندی زد و دستش رو گذاشت روی کمرش!! اول فکر کرد شوخی من بوده اما پس ازقطع نکردن آب و ادامه دادن سه بار ضربه میخوره تا یکهو با جیغ من و از حال رفتنم میترسه و به خودش میاد...
بعله اون شب من یه چیزی دیدم که درست نمیتونم ترسیمش کنم ولی ترسیدم و از هوش رفتم
===============
جدای از این داستانی که تعریف کردم میخوام موضوعی رو عرض کنم:
من به وجودشونایمان دارم وجدای از بحث دینیش که توی قرآن اومد و ما کاری بهش ندارم میخوام بگم که هرچیزی که ما نمیبینیم دلیل بر عدمش نیست !! مثلا میکروب و ویروس وباکتری دیده نمیشوند و با چشم مسلح دیده میشوند یا گردی و چرخش زمین !!! حتی موجودات فضایی هم شاید وجود داشته باشند و حتی همین آقای جن !!
من دیدم و به وجودشون ایمان دارم :دی
به آرزوم میرسم، شک ندارم
ارسالها: 5
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Mar 2009
رتبه:
0
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
من هم حدود پنج سال پیش در امیریه زندگی می کردم.
در همسایگی ما پیرزنی بود گه شوهرش خیلی وقت بود فوت کرده بود و به طور عجیبی با گربه ها خو گرفته بود. جالب اینجاست که فوت شوهرشو قبول نداشت و میگفت شوهرش پیششه! توی خونه ما هم اتفاقات عجیبی می افتاد. مثلا در ناخودآگاه باز می شد با از توی کمد دیواری سر و صدای عجیب می اومد به هر حال به هشت ماه نکشید که ما خونه خریدیم و از اونجا نقل مکان کردیم.
به نظر من هم ممکنه وجود داشته باشه ولی آسیبی به ما نمیزنن.
شایدم فیلم others حقیقت داشته باشه!
ارسالها: 109
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Sep 2011
رتبه:
2
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
وزارت بهداشت : سطح سواد مردم در مورد سلامت روان بسيار پايين است
مديركل سلامت رواني و اجتماعي وزارت بهداشت از اعلام آمار شيوع بيماري هاي رواني در كشور تا آخر امسال خبر داد.
مديركل سلامت رواني و اجتماعي وزارت بهداشت در اين رابطه گفت: سطح سواد مردم در مورد سلامت روان بسيار پايين است و اكثر افراد داراي اختلالات رواني از بيماري خود خبر ندارند ضمن اين كه وزارت بهداشت نيز هنوز آمار دقيق شيوع اين بيمار ي ها را ندارد و قرار است آمار آن تا آخر امسال آماده شود.
وي افزود: به طور كلي 85 درصد بيماران رواني در كشورهاي توسعه نيافته از بيماري خود خبر ندارند.
عباسعلي ناصحي در پاسخ به اين پرسش كه آيا نتايج آمارگيري از شيوع بيماري ها و اختلالات رواني در كشور مشخص شده و اگر مشخص شده ميزان شيوع اين بيماري ها در كشور چقدر است، گفت: هنوز آمار شيوع اختلالات رواني در كشور مشخص نشده است و طرح آمارگيري كشوري از اين بيماري ها كه قرار بود تا آخر سال 90 به اتمام برسد تمام نشده و احتمالا تا آخر امسال نتايج آن مشخص مي شود.
وي اضافه كرد: كار ميداني آمارگيري از شيوع اختلالات رواني تمام شده و اكنون در مرحله آناليز داده ها هستيم به همين علت هنوز ميزان شيوع اين بيماري ها در كشور به طور دقيق مشخص نيست.
مديركل سلامت رواني و اجتماعي وزارت بهداشت بيان كرد: مسئله مهم اين است كه سطح سواد مردم درباره سلامت روان در كشور بسيار پايين است و بسياري از افرادي كه دچار اختلالات رواني هستند از بيماري خود اطلاع ندارند و اگر خبر دارند هم نمي دانند كه اين اختلالات قابل درمان است و نمي دانند كه بايد به كجا مراجعه كنند.
ناصحي ادامه داد: مسئله نگران كننده ديگر اين است كه هنوز عده زيادي از مردم تصور مي كنند كه اختلالات رواني مانند افسردگي، اضطراب و وسواس حاصل تاثير جن و دعاست و اعتقاد به اين خرافات متاسفانه در تعداد قابل توجهي از مردم وجود دارد.
وي افزود: به همين علت عده زيادي از افرادي كه به اختلالات رواني مبتلا مي شوند براي درمان نزد فالگير، دعانويس و جن گير مي روند و با مراجعه به اين افراد بي صلاحيت بيش از پيش سلامت خود را به خطر مي اندازند در حالي كه اختلالات رواني عمدتاً ناشي از مشكلات جسمي در فرد است و بايد درمان پزشكي شود.
2012AS17000
یکضرب آنکارا
اقامت : واشنگتن دی سی
ارسالها: 94
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: Aug 2010
رتبه:
5
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
(2010-01-23 ساعت 04:41)rs232 نوشته: ممکن است که بسیاری از شما به جن اعتفاد داشته باشید و ممکن است که بسیاری از شما نیز به آن بی اعتقاد باشید.
آرش خیلی با حال بود. مرسی. بازم از اینها بگذار! یه بیست دقیقه ای باهاش سرگرم بودم! جای تو بودم تبدیلش میکردم به فیلنامه میدادم به هالیوود. کلا خوب میتونی مخاطب رو بازی بدی و اونم حال کنه
در نگاه کسی که پرواز را نمی فهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچتر می شوی. «آلبر کامو»
ارسالها: 263
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: Jun 2013
رتبه:
4
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
این هم ماجرایی که برای شخص من رخ داد
چند سال پيش براي يک ماموريت کاري دوساله ساکن منطقه اي درنقطه اي دورافتاده در جنوب شدم وبه تدریج با اهالي منطقه که
بسيارپاک وبي آلايش بودند صميمي و به اصطلاح دمخورشدم به طوريکه در آن اواخرحتی مشکلات خانوادگي و شخصي اشان را با من درميان مي گذاشتند و درخواست راهنمايي و کمک.
در واپسین روزهای دوره کاري ام بودکه يک روز متوجه غيبت چندروزه ي يکي از کارگران محل کارم شدم .پرس و جو که کردم ديدم هيچکس جواب درستي نداده يا رو کج مي کندوطفره مي رود.تا اينکه بالاخره اصرار مرا که دیدند يکي از کارکنان با قيافه حق به جانبي به من "!گفت "بيچاره نورالله !نورالله را جن زده! خانه اشان را جن زده!
محل نگذاشتم و قضيه را شوخي فرض کردم اما با پرس و جوي بيشتر در روزهاي بعد متوجه شدم اتفاقا خيلي به قضيه به طور جدي نگاه مي کنندوشوخی در کارنیست.
بالاخره بعد ازهفته ای يک روز نورالله سروکله اش پیداشد امابا قيافه اي آشفته و هراسان. او از من کمک مي خواست اين مکالمه بين من و او به تقريب رخ داد:
نورالله خيراست. چي شده بد نباشه
هيچي آغا هيچي همه چيزا دارن مي سوزن!
مي سوزن؟ چي ميسوزه؟
آغا قاليا پتوها خودبخود آتيش ميگيرن ميريم تو اتاق مي بينیم چيزا جابجا شدن چي بگم
يعني جلوي چشمتون وسايل شما آتيش ميگيرن؟ نميشه که ؟ چطور؟
آغا نمي دونم يکي نميشناسي که کمک کنه
!نه! يعني چرا شايد بتونم
ديدم نورالله واقعا گرفتار و اسير نيروهاي مافوق بشري شده و کمک مرا مي خواهد
تا حدي خود نيز کنجکاو شدم و به نورالله گفتم بهتر است اول خانه جن زده اش را ببينم
با خوشحال گفت اتفاقا امشب ملا هم مياد!
ملا؟ آره ملا علي قبول کرده امشب بياد خونه دعا بخونه
چيزي نگفتم و به او گفتم آخر وقت دنبالم بيايد که به هم برويم و نورالله در پاسخ گفت پس من تا برم چيزايي را که ملا گفته تهيه کنم شمام آماده شديد
قبل از اینکه حرف دیگری بزنم نورالله را دیدم که فی الفور از در زد بیرون انگار که قرار است هدایت عملیات عظیمی رابه عهده بگیرد!
به هر حال قلمفرسایی نکنم خانه نورالله در حدفاصل شهرک وبیابان و دشت لم یذرع بود و وسایل خانه انگار که دارند
خانه را جابجا می کننددسته دسته گوشه ای از حیاط خانه نیمه روستایی جمع شده بودند از آن طرف ملا علی قالیچه وسط حیاط پهن کرده مشغول نوشتن بود و کیسه هایی از عنبر و گندم ونمک را آماده کرده بودند
و سردر اتاقها دعا و ورد بر مقوا نوشته با میخ آویزان کرده بودند
از خود پرسیدم این ها همه در عصر کامپیوتر دارد رخ می دهدو خنده ام گرفت
پس از کمی نگاه کردن به حیاط و در ودیوار.خسته شدم از بلاتکلیفی و شرایط ماندن را مناسب ندیدم و از نورالله خداحافظی کردم او هم اصرار مرا که دید چیزی نگفت
از در که بیرون میزدم با عجله دوید پشت سرم و گفت آغا حداقل برا شام بمون ما بعد شام شروع می کنیم خواستم بپرسم چی را که پشیمان شدم فقط چشمم به گوشه ی حیاط افتادکه
همسر نورالله منقل ذغال را آماده و داشت جوجه کباب سیخ میگرفت
مدتها بعد نورالله را دیدم که خوشحال است وگفت مشکل حل شد اما من دیگر هیچ نپرسیدم.
F4 category P.D 23Jan2002 Interview َAbd 06Nov2014 Waiting ForA.P
ارسالها: 266
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
تاپيك جالبيه!من هم تجربه هاى بسيار زيادى از جن و ديدنشون دارم وسالها بخاطرش اذيت شدم !فقط بايد بگم كه واقعين و خوب بد دارن به قول معروف علوى و خبيث دارن و به تور من هم از اين خبياش خوردن!
كيس نامبر:2016AS00004xxx >>> رؤيت قبولى:12may>>>ارسال فرم:15may >>> تعداد افراد كيس:٤نفر>>> سفارت:ايروان >>>كارنت:9november>>> نامه دوم:17november >>> تاريخ مصاحبه:هفته سوم ژانويه>>>نتيجه:كليرنس>>آپديت ها 19,20,21,22ژانويه) ،(2,19,25,26آگوست)
كليرى 26آگوست بعد از 220روز انتظار دريافت ويزاى برنده اصلى و بچه ها:٣١آگوست
شغل برنده اصلى خصوصى و سربازى س
كيس دوم خانه دار و همچنان كليرنس چون زمان تحويل پاسپورتها ويزا بهم داده نشد بااينكه تو سايت ستاره دار اعلام نشده بود كيس نامبرمون
ارسالها: 266
موضوعها: 0
تاریخ عضویت: May 2015
رتبه:
28
تشکر: 0
0 تشکر در 0 ارسال
biparva من تجربه ى شما رو بارها داشتم و از هركس پرسيدم گفتن اسمش بختك هستش!
كيس نامبر:2016AS00004xxx >>> رؤيت قبولى:12may>>>ارسال فرم:15may >>> تعداد افراد كيس:٤نفر>>> سفارت:ايروان >>>كارنت:9november>>> نامه دوم:17november >>> تاريخ مصاحبه:هفته سوم ژانويه>>>نتيجه:كليرنس>>آپديت ها 19,20,21,22ژانويه) ،(2,19,25,26آگوست)
كليرى 26آگوست بعد از 220روز انتظار دريافت ويزاى برنده اصلى و بچه ها:٣١آگوست
شغل برنده اصلى خصوصى و سربازى س
كيس دوم خانه دار و همچنان كليرنس چون زمان تحويل پاسپورتها ويزا بهم داده نشد بااينكه تو سايت ستاره دار اعلام نشده بود كيس نامبرمون