2010-12-03 ساعت 13:53
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-12-03 ساعت 14:34 توسط majaleh-iran.)
(2010-03-14 ساعت 22:30)OverLord نوشته: حيوانات به سادگي به ما نشان مي دهند که چطور مي توان محدوديتهاي ذهني تحميل شده را پذيرفت . کک و فيل و دلفين مثالهاي خوبي هستند
ککها حيوانات کوچک جالبي هستند آنها گاز مي گيرند و خيلي خوب مي پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند.اگر يک کک را در ظرفي قرار دهيم از آن بيرون مي پرد . پس از مدتي روي ظرف را سرپوش مي گذاريم تا ببينيم چه اتفاقي رخ مي دهد . کک مي پرد و سرش به در ظرف مي خورد و با کمي سر درد پايين مي آيد . دوباره مي پرد و همان اتفاق مي افتد . اين کار مدتي تکرار مي شود . سر انجام در ظرف را بر مي داريم کک دوباره مي پرد ولي فقط تا همان ارتفاع سرپوش برداشته شده درست است که محدوديت فيزيکي رفع شده است ولي کک فکر مي کند اين محدوديت همچنان ادامه دارد
فيلها را مي توان با محدوديت ذهني کنترل کرد . پاي فيلهاي سيرک را در مواقعي که نمايش نمي دهند مي بندند . بچه فيلها را با طنابهاي بلند و فيلهاي بزرگ را با طنابهاي کوتاه به نظر مي آيد که بايد بر عکس باشد زيرا فيلهاي پرقدرت به سادگي مي توانند ميخ طنابها را از زمين بيرون بکشند ولي اين کار را نمي کنند علت اين است که آنها در بچگي طنابهاي بلند را کشيده اند و سعي کرده اند خود را خلاص کنند . سرانجام روزي تسليم شده دست از اين کار کشيده اند. از آن پس آنها تا انتهاي طناب مي روند و مي ايستند آنها اين محدوديت را پذيرفته اند
دکترادن رايل يک فيلم آموزشي در مورد محدوديتهاي تحميلي تهيه کرده است . نام اين فيلم “ مي توانيد بر خود غلبه کنيد “ است در اين فيلم يک نوع دلفين در تانک بزرگي از آب قرار مي گيرد نوعي ماهي که غذاي مورد علاقه دلفين است نيز در تانک ريخته مي شود . دلفين به سرعت ماهيها را مي خورد . دلفين که گرسنه مي شود تعدادي ماهي ديگر داخل تانک قرار مي گيرند ولي اين بار در ظروف شيشه اي دلفين به سمت آنها مي آيد ولي هر بار پس از برخورد با محافظ شيشه اي به عقب رانده مي شود پس از مدتي دلفين از حمله دست مي کشد و وجود ماهيها را نديده مي گيرد . محافظ شيشه اي برداشته مي شود و ماهيها در داخل تانک به حرکت در مي آيند آيا مي دانيد چه اتفاقي مي افتد ؟ دلفين از گرسنگي مي ميرد غذاي مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولي محدوديتي که دلفين پذيرفته است او را از گرسنگي مي کشد .
ما دلفين نيستيم فيل و کک هم نيستيم ولي مي توانيم از اين آزمايشات درس بگيريم زيرا ما هم محدوديت هايي را مي پذيريم که واقعي نيستند به ما مي گويند يا ما به خود مي گوييم نمي توان فلان کار را انجام داد و اين براي ما يک واقعيت مي شود محدوديت ذهني به محدوديتي واقعي تبديل مي شود و به همان مستحکمي . چه مقدار از آنچه ما واقعيت مي پنداريم واقعيت نيست بلکه پذيرش ماست
سلام
در مورد انسانها هم متاسفانه گاهی این مثالهای کبک و فیل مطابقت میکند
یک مثال ساده
وقتی شما در غرب زندگی میکنید بعضی مردم فقط به دلیل اینکه از کشورهای غرب نیستید بندرت شما را دروغگو فرض میکنند و وقتی شما دارین حرف راستی را میزنید آنها بی دلیل دروغ فرض میکنند اگر آدم حساسی باشید از نگاهشان درک میکنید یا از واکنش هایشان متوجه میشوید .و این به خاطر عمومیت دادن یک تئوری که ایرانی ها دروغگو هستند میباشد واین که این توری از کجا ناشی میشود بحث دیگری است .
کسیکه تازه به غرب آمده و آدم ساده و راستگویی هست وقتی احساس میکند باورش نکرده اند بسیار رنج میبرد سعی میکند ثابت کند که حقیقت است اصرار دارد که باورش کنند تا حدودی هم موفق هم میشود ولی هر بار در بدو یک آشنایی دوستی اداری اگر که مسئله ای باشد بهای هر حرف را باید بپردازید با کلی دلیل تازه مطمئن نیست که باور شده.خسته میشود .رنج میبرد.
چون از رنج بردن خسته میشود راه آسان را انتخاب میکند پس
بعد از مدتی برایش مهم نیست که کسی باور میکند یا نه مشکل اونیست . قبول میکند این حد را بپذیرد و اهمیت ندهد که باور شد یا نه.
و بعد پیش میاید که باورش هم میکنند ولی او دیگر اصلا نمیخواهد تعریف کند که بعد ثابت کند که تازه بعد شک را تحمل کند. چون اوهست که فکر میکند باورش نخواهند کرد .کسی که در مقابل او ست او را باور میکند اما دیگر این فرد است که حد خود را در همان نقطه نگه داشته مثل کک.
حد نیست ولی این شخص حد را درمورد همه اجرا میکند اینطوری راحتر است.
مثل فیل . مثل کک. از رنج کشیدن و مبارزه دائمی خسته و دلزده است .حاضر به ریسک نیست .
این عمومیت دادن است که اول دیگران عمومیت دادند مطابق این فرمول که ایرانی دروغگوست
بعد این شخص ایرانی است که عمومیت میدهد که ایرانی را اینها باور نمیکنند
و این عمومیت دادن میتواند بی عدالتی بوجود بیاورد.و عده ای هم از این بی عدالتی میتوانند سوئ استفاده کنند .
همین عمومیت دادن ها ست که نژاد پرستی بوجود میاورد .و مرز بین انسانها میشود
و انسان ها را از نیک بودن یعنی از نیک کردار بودن نیک گفتار بودن و نیک پندار بودن بدور میکند .