2010-02-06 ساعت 17:48
از دوستان مهاجرسرایی کسی الان آنکارا هستش؟
2010AS3xxx
کانال تلگرام مهاجرسرا |
---|
سفرنامه و تجربه مصاحبه در آنکارا
|
2010-02-06 ساعت 18:35
تشکر کنندگان: seravin
2010-02-06 ساعت 20:24
(آخرین تغییر در ارسال: 2010-02-06 ساعت 20:29 توسط POURIA RAHVARI.)
(2010-02-06 ساعت 18:35)drkamrani1 نوشته:(2010-02-06 ساعت 17:48)seravin نوشته: از دوستان مهاجرسرایی کسی الان آنکارا هستش؟man hastam vali emshab saat 7 mirim foroodgah ta biam ıran. alan inja saat 4 ast. بنده هم هستم ؛) سراوین جان آقای دکتر هتل ددمان هستن که امشب تشریف میبرن ....البته دوباره باید برگردن که در خدمتشون هستیم ؛) تشکر کنندگان: seravin ، mohsen324 ، drkamrani1
تشکر کنندگان: R.F ، POURIA RAHVARI
2010-02-07 ساعت 00:00
سراوین جان من اشب دارم می رم انکارا. چون من لپ تاپ نمیبرم کاری داشتی با پوریا راهواری هماهنگ کن شمارمو بهت بده
کیس نامبر: ###2
دریافت نامه اول:12 اگوست2009 ارسال نامه اول:16 اگوست2009 سفارت : آنکارا تاریخ کارنت شدن:سپتامبر دریافت نامه دوم: ژانویه 2010 تاریخ مصاحبه:نیمه اول فوریه2010 تشکر کنندگان: seravin
2010-02-07 ساعت 18:41
با سلام به همه عزیزان
با توجه به ضیق وقت دوستانی که مصاحبه رفتند و یا عزیزانی که اطلاعاتی دارند لطفا بفرمایند کمک کنند: 1- اگر در ترجمه مدارک ایراداتی در خصوص اسپل اسم شهر محل تولد و یا تاریخ ازدواج وجود داشته باشد و دارالترجمه بخواهند پشت نویسی کنند و مجددا با مهر خودشان اسپل درست را وارد کنند اشکالی پیش میاد 2- محل تولد پدرم در شناسنامه روستا بوده و لی من در فرمهای ارسالی قبلی برای کی سی سی نام شهرستان را نوشتم حال با ترجمه ان تناقض دارد بایستی چکارکنم؟ با تشکر لطفا فوری جواب بدین
2010-02-08 ساعت 10:11
(2010-02-07 ساعت 18:41)aazami نوشته: با سلام به همه عزیزان باید سریعا" اصلاحش کنید.چون مدارک ترجمه بسیارمهم هستند.دارالترجمه اصلا" نمیتونه باپشت نویسی اصلاح کنه.چون تأیید کننده نهایی قوه قضائیه ووزارت امورخارجه است. کی مصاحبه داری؟ اگرآماده سفری میشه یه کارایی کردکه مشکل پیش نیاد.
2010-02-09 ساعت 02:04
[سلام دوست عزیز
مشکل محل تولد پدرتون به نظرم مهم نیست چون توی شناسنامه شما محل صدور شناسنامه پدرتون رو زدن نه محل تولد و اون میتونه متفاوت باشه و مدارک پدرتون رو نمیخوان.من هم به جای روستا اشتباها شهرستان رو زدم
2010-02-09 ساعت 09:40
دوستان پوریا خیلی گله. تو این مدتی که ما انکارا بودیم خیلی اطلاعات به ما داد. در ضمن انصافا آژانس جزیره بهشت خیلی منصف تر از آژانس های دیگه است. چون دیدیم کسانی رو که با آژانس های دیگه اومده بودن و پول بیشتری داده بودند. و خود پوریا هم دوز و کلک تو کارش نیست. برای هر خدماتی که میده قبلش نرخشو به شما میگه. اگه خواستید که استفاده میکنید اگه هم نخواستید که مشکلی نیست. من خودم یه ترکسل ازش گرفتم.
تشکر کنندگان: esmail ، kavoshgarnet ، sh-b ، seravin ، admin ، mohsen324 ، POURIA RAHVARI ، king_of_sky
2010-02-09 ساعت 14:20
سلام به همه دوستان
بالاخره نوبت به ماهم رسيد که براي مصاحبه بريم انکارا. فردا عازم هستيم و خواهشمندم برامون دعا کنيد. با تشکر
2010-02-09 ساعت 14:51
با سلام خدمت همهٔ اعضای گل و با صفای مهاجرسرا
من به دلیل اینکه موقهٔ ثبت نام تاریخ تولدمو به میلادی اشتباه زده بودم و اصلا نمدونستم و یادم نبود که چی زدم از طریق ایمیل و زنگ زدن به سفارت هیچ نتیجه ای نگرفتم با توجه به کیس نامبر پایینی که داشتم انتظار داشتم هرچه زود تر نامه ۲ رو دریافت کنم . ج، این مدت تنها راهی که داشتم و یکم به داد دل نگرانم میرسید چک کردن تاریخ مصاحبها تو سایت آنکارا بود . خلاصه بعد از اینکه تقریبا 7 ماه هر روزسایت را چک میکردم حدود 24 روز قبل از مصاحبه تو سایت شمارمو دیدم که برای سوم فبریه اعلام شده بود .اینجا بود که از خوشحالی نمدونستم چکار بکنم . باورم نمیشد برا همین چند بر سایت رو رفرش کردم .ولی خوشبختانه نتیجه تغییر نمیکرد . انگار یه فشاری از رو دوشم برداشته شده بود ………………. حالا من 20 روز وقت داشتم در حالی که هیچ کدوم از مدارکم آماده نبود. گذرنامه داشتم ولی اجازه خروج نداشتم . مدرک پیش دانشگاهیم دست دانشگاه بود . مدرک دیپلمم دست دبیرستان بود . واکسنامو نزده بودم . هیچ کدوم از مدارکم ترجمه نشده بود . اسپانسر نداشتم و حساب بانکی هم که جور نشده بود . و کلا اوضاع خیلی بیریخت بود ……………… از فرداش افتادم دنبال کارام و جور کردن مدارک . تو این دو هفته قبل سفرم و تو همین جریانات مدرک جور کنون کلی اتفاقای جالب و عجیب افتاد که اگه بخوام همشو بگم کلی وقت میگیره و حوصلهٔ خواننده های محترم سر میره ، خلاصه خیلی عجیب و باور نکردنی تونستم مدرکمو از دانشگاه ، دبیرستان بگیرم . اجازه خروج بگیرم) از نظام وظیفه بیزارم (.واکسنامو بزنم . مدرکمو ترجمه کنم. تنها مدارکی که نشد زودتر جور کنم تا برای سفارت با پست بفرستم ترجمهٔ کارت ملی و حساب بانکی بود. حساب بانکیم ۳ روز قبل حرکتم جور شد و با ترجمهٔ کارت ملی به همراه اصل تمام مدارکی که تا حالا تو عمرم به دست آورد بودم با خودم بردم .راستی نامه 2 هم که برای من مثل یه آرزوی دست نیافتنی شده بود ۵ روز قبل حرکتم رسید دم دره خونمون………….. ما یعنی من و بابام تصمیم گرفتیم با قطار و از راه زمینی بریم چون احتمال گیر دادن به من کمتر میشد . روز چهار شنبه ساعت 3.5 از مشهد با قطار به سمت تهران حرکت کردیم و ساعت 4 صبح پنج شنبه رسیدیم تهران . اتفاق بعد و ضد حالی که اونجا رخ داداین بود که من کت و شلوارم رو تو قطار جا گذشتم و گمش کردم که دیگم پیدا نشد که نشد . حرکت قطار تهران استانبول ساعت 9.25 شب بود و به این ترتیب اون روز رو در خانهٔ دائی جان سپری کردیم . 2 ساعت قبل حرکت برای کنترل بلیط و …. به راه آهن تهران رفتیم . به طور کلی قطار خوب بود . ما یک توقف تقریبا 1 ساعته تو تبریز داشتیم که برای کنترل بارها توسط گمرک ایران توسط مردی بلند قامت و بد اخلاق انجام شد.دو تا پلیس گوگوری مگوریم تو تبریز سوار شدن که قرار بود در طی مسیر گذرنامه هارو چک و مهر خروج بزنن. پس از توقفی کوتاه در سلماس رفتیم به سمت ترکیه و از مرز رازی رد شدیم . باورم نمیشد که تونستم بدون هیچ مشکلی از مرز رد بشم . تو مرز ترکیه هم که برای مهر ورود کمی معطل شدیم . جالبه که بگم ترکیه اجازهٔ ادامه مسیرو با لوکوموتیو ایران نداد و عوضش کردن .بدم که رفتیم و رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به دریاچه قشنگ وان . 0.5 ساعت معطل شدیم تا کشتی اومد . ساعت حدودا ۱ شب بود که سوار کشتی شدیم . 5.5ساعت رو آب بودیم که البته چون شب بود چیزی ندیدیم صبح که رسیدیم به اسکلهٔ تاتوان طلوع خورشید بسیار بسیار زیبا و وصف نشدنی بود .بعد سوار قطار درجه 1 ترکیه شدیم )تازه فهمیدیم قطار یعنی چی( 32 ساعت تا آنکارا تو راه بودیم .وقتی رسیدیم آنکارا یکشنبه بود و همه جا تعطیل بود . ما تلپی افتادیمتو شهری که نه کسی زبون مارو میفهمید و نه ما زبون آونارو.در بدو ورود پس از اینکه به دلیل نداشتن لیر ۲ ساعت دنبال صرافی) (dovizگشتم و به دلیل بارونه شدید حسابی خیس شدم یک تاکسی پیدا شد و 100 $ از ما قبول کرد و خردش کرد و مارو برد هتل سورملی . اونشب رو که حسابی استراحت کردیم . صبح دوشنبه یعنی فرداش ساعته 10.40 من وقت دکتر داشتم . هتل فاصلش از دکتر و سفارت زیاد bud ولی من که حسابی اهل پیاده رویم ساعت 8 زدم بیرون و یواش یواش رفتم تا ساعت 9 رسیدم مطب دکتر . من اولین نفری بودم که رفتم تو . هنوز هیچ کس نیامده بود گذرنامم و 2 تا عکس پشت نویسی شده رو تحویل دادم . منشی عزیزدکتر انگان عزیز از من خواست که گزرناممو امضا کنم که منم کردم .بعد رفتم طبقه بالا برای آزمایش خون و …… سریع از من خون گرفتن اونم 3 تا و پولشم دادم بعد یه کاغذ امضا کردم و بعد عکس ازقفسه سینه بعدشم که رفتم پایین و منتظر موندم تا دکتر بیاد .دکتر 10.30 اومد و منم 11 رفتم پیش دکتر . گفتم آبله مرغون گرفتم گفت به من چه باید بزنی ، گفتم دیفتیری و کزاز رو هم ایران زدم گفت به من چه من آونارو قبول ندارم . کلی به همه جای بدنم مشت و لگد زد و صدای همه جای بدنمو گوش داد تا بالاخره رضایت داد که من سالم هستم . کلا 230 $ خرج دکتر شد و باز منشی عزیز دکتر انگان عزیز بهم گفت برو فردا ساعت ۳ بیا نتیجه بگیر. عصر اون روز بیکار بودم و به گشت و گذار در خیابانهای زیبای آنکارا گذشت .فرداش یعنی سهشنبه ساعت 3 رفتم مطب دکتر انگان عزیز و از منشی عزیز دکتر انگان عزیز نتیجه رو گرفتم و شاد و خندان برگشتم هتل . من که چهار شنبه صبح ساعت 8.5 مصاحبه داشتم ، شب رو به استراحت و آماده شدن برای فرداش پرداختم یکشنبه که ما وارد ترکیه شدیم حسابی بارون میامد ،. دوشنبه هوا بسیار عالی بود و بهاری شده بود ، سهشنبه هم خوب بود و فقط کمی سرد شده بود ، صبح که پاشدم برم سفارت هوا حسابی سرد شده بود و برف میامد همووووجوووور . خلاصه پس از تقریبا 45 دقیقه منجمد شدن پشت در سفارت و کنترل پاسپورت و کیف و خودم توسط افسران دم در سفارت رفتم تو . من نفر سوم یا چهارم بودم که میرفتم تو . بعد از تحویل اصل مدارک تحصیلی و شناسنامه و هرت ملی و مدرک بانکیم به خانم دم در سالن انتظار و دریافت شماره 401 رفتم تو سالن . پس از کمی انتظار شمارم اعلام شد برای پرداخت پول که 775 $ ناقابل سلفیدم . بعد هم که نشستم و منتظر بودم که شمارم برا انگشت نگاری اعلام بشه ولی نشد که نشد . پس از حدود 3 ساعت انتظار شمارم اعلام شد و منم به امید انگشت نگاری رفتم جلوی باجه . خانمی که اونجا نشسته بود گفت دست رستتو بگیر بالا و قسم بخور منم همین کارو کردم و بدم شروع کرد و چند تا سوال ساده عزم پرسید . یکی از این سوالای ساده این بود که چقدر پول داری و مدرک بانکیت کو ؟ منم گفتم 35000000 تومن دارم و مدرک بانکیمم که رو میزش بود بهش نشون دادم .بعد میکرفنشو خاموش کرد و با پشت سریش مشورت کرد و بعد به من گفت ما نمتونیم این مدرک بانکیرو قبول کنیم و شما به یک اسپانسر احتیاج دارید . بدم یون برگ ابیرو بهم داد و پشتشودر قسمت فرم ای 134 و فرم های مالیاتی علامت زد و گفت برو بدن بیا . منم که به کلی از انگشت نگاری یادم رفته بود برگ آبی و مدرکمو ازش گرفتم و از سفارت اومدم بیرون ، فرداش یادم اومد که انگشت نگاری نکردم .عصر همون روز رفتیم استانبول و دو روز را در استانبول سپری کردیم ساعت 2 روز جمعه سفری عذاب آور را با اتوبوس به سمت تهرب آغاز کردیم که خداییش مردم تو اتوبوس چون 40 ساعت تو راه بودیم تا تهران و از تهران هم با قطار آمدیم مشهد ،. ولی کلا تجربه جالبی بود با تمام خستگی هاش و معطل شدناش . کلا من از سفر و رفت و برگشت و و کشور ترکیه و دکتر و مصاحبه خوشم اومد و بهم خوش گذشت و همه چیز خوب پیش رفت تنها چیزایی که حالا حسابی نگرانم کرده انگشت نگاری نکردن و چگونگی خروج دوباره و پیدا کردن اسپانسر است . امیدوارم به خاطر انگشت نگاری نکردنم مشکلی برام پیش نیاد به امید موفقیت همه دوستان گلم زنده باد مهاجرسرا امریکا من دارم میام
گاهی گمان نمی کنی ولی میشود/گاهی نمی شود نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است/گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود گاهی گدای گدای گدایی و بخت با تو نیست/گاهی تمام شهر گدای تو میشود تشکر کنندگان: seravin ، amirsamira ، sh-b ، m.memari ، mohsen324 ، admin ، darya ، shahin82 ، WIKIMAN ، farzad24 ، meweadl ، hamed_gh ، ساسان ، usagreen ، drkamrani1 ، kavoshgarnet ، Hamid55 ، Jav3 ، POURIA RAHVARI ، Ali58 ، king_of_sky ، R.F ، maryam89 ، sanaz2010 ، Ashkan78
2010-02-09 ساعت 15:14
مگه نگفتی اسپانسرت جور شده؟
سپهر من فکر میکنم تو حسابتو سه روز قبل از گرفتن پرینت باز کردی٬ آره؟
2010-02-09 ساعت 15:16
(2010-02-09 ساعت 15:14)msnazi نوشته: مگه نگفتی اسپانسرت جور شده؟ محسن جان اون پست سپهر فکر میکنم مال قبل از مصاحبش بوده چون تاریخش مال 23 janهست ولی سپهر مصاحبش 4 febبوده
يگانه تسكين دهنده آرزوهاي طلايي دو چيز است: صبر و اميد
شماره کیس: 2010AS00009XXX کنسولگری:آنکارا تاریخ مصاحبه:jan 2010 تاریخ دریافت ویزا:فردای روز مصاحبه به علت نقص مدرک
2010-02-09 ساعت 15:24
(2010-02-09 ساعت 15:14)msnazi نوشته: مگه نگفتی اسپانسرت جور شده؟ نه من نتونستم اسپنسر جور کنم نه من با این حساب حدود 2.5 سال است که دارم کار میکنم .
گاهی گمان نمی کنی ولی میشود/گاهی نمی شود نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است/گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود گاهی گدای گدای گدایی و بخت با تو نیست/گاهی تمام شهر گدای تو میشود تشکر کنندگان: mohsen324
2010-02-09 ساعت 15:31
(2010-02-09 ساعت 15:24)sepehr_sp نوشته:(2010-02-09 ساعت 15:14)msnazi نوشته: مگه نگفتی اسپانسرت جور شده؟ گردشش تو این دو سال و نیم با این مبلغ ها بوده یا مثل حساب های من همش خالی بوده؟ |